• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 663
تعداد نظرات : 403
زمان آخرین مطلب : 3305روز قبل
دعا و زیارت
قرآن حقیقتى ماورایى یا الفاظ بشری (2)
چكیده:
پیرامون قرآن كریم پژوهشهاى گوناگون صورت گرفته است. یكى از پژوهشهاى انجام شده تبیین و اثبات این امر است كه الفاظ و تعابیر قرآن، وحى مستقیم الهى و یا غیر مستقیم و توسط فرشتگان مى‏باشد، نه این كه حاصل تجربه و تلاشها و تعبیرهاى پیامبر یا شخص دیگر باشد، چنان كه عده اندكى از نویسندگان بدان معتقدند. چنین مساله‏اى هم از جهت‏برون‏دینى و هم از جهت درون‏دینى قابل بحث و بررسى است. این مساله از جهت‏برون‏دینى در شماره دوم همین مجله، مورد بررسى قرار گرفت و در این مقال، از جهت درون‏دینى و تنها از دیدگاه قرآن مورد كاوش قرار مى‏گیرد.طبیعى است كه از نظر منطقى، بررسى درون‏دینى صرفا براى مخاطبان معتقد و متدین، مناسب و قابل پذیرش است.
از جهت درون‏دینى، قرآن و روایات پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و نیز ائمه هدى علیهم السلام به صورت صریح و آشكار، بشرى بودن قرآن را با تاكیدهاى بسیار و نیز به صورتهاى گوناگون نفى نموده و مدعى‏اند كه قرآن وحى الهى و الفاظى غیر بشرى است.
آیاتى كه بر الهى بودن قرآن، دلالت دارند به اندازه‏اى زیادند كه ذكر همه آنها به صورت جداگانه و توضیح آنها - هرچند به صورت مختصر - به یك كتاب مستقل با حجم بسیار، نیازمند است. به همین سبب در اینجا تنها به بعضى از آیاتى كه بر موضوع بحث تصریح دارند آن هم ذیل دسته‏ها و عناوین كلى، اشاره مى‏نماییم:
الف) آیات تحدى
خداوند در آیات متعددى، منكران الهى بودن و از جانب خدا بودن قرآن را به مبارزه دعوت مى‏كند; یعنى از آنها مى‏خواهد اگر این قرآن را از ناحیه بشر مى‏دانند آنان نیز چنین قرآنى و دست كم یك سوره; مثل سوره‏هاى قرآن را بیاورند، ولى خداوند مى‏فرماید: اگر تمام انسانها و جنها را جمع نموده و آنها را به یارى طلبند نمى‏توانند حتى یك سوره مانند قرآن را بیاورند. و در حقیقت از این طریق، غیر بشرى بودن قرآن را ثابت مى‏نماید. آیات تحدى (تحدى به معناى مبارز طلبیدن است (1) ) بر معجزه جاوید بودن قرآن، دلالت دارد. به عبارت دیگر قرآن از این طریق، معجزه بودن خویش را نیز اثبات مى‏كند (2) و با عنایت‏به این كه معجزه، امرى خارق عادت است و انجام آن براى هیچ انسانى ممكن نیست، (3) بر غیر بشرى بودن خود تاكید مى‏ورزد. آیت الله جوادى آملى در مورد عمومیت تحدى مى‏گوید:
«تحدى اختصاصى به اعجاز قرآن كریم ندارد بلكه معجزات پیامبران گذشته نیز همواره همراه تحدى بوده است و آن رسولان الهى همیشه به مردم زمان خود مى‏گفتند كه هر كس در حقانیت این معجزه تردید دارد و آن را كارى بشرى مى‏داند - نه از سوى خداوند - اگر مى‏تواند شبیه آن را بیاورد» . (4)
در مورد برهانى بودن و استدلالى بودن آیات تحدى آورده‏اند:
«لو كان هذا الكتاب من عند غیر الله لامكن الاتیان بمثله، لكن التالى باطل، فالمقدم مثله.» ; (5)
یعنى: اگر این كتاب، كلام الله نباشد پس كلامى بشرى است و اگر بشرى باشد، پس شما هم كه بشر هستید، باید بتوانید مثل آن را بیاورید، اگر شما توانستید مثل آن را بیاورید، بشرى بودنش اثبات مى‏شود و اگر نتوانستید، معلوم مى‏شود كه بشرى نیست و اعجازى است كه ادعاى نبوت و رسالت آورنده آن را اثبات مى‏كند.
قیاس استثنایى در تحدى، مشتمل بر قاعده «تماثل‏» است، وقتى كه دو نفر از یك «نوع‏» باشند و اوصاف مشتركى داشته باشند، آن دو نفر را «مثلان‏» مى‏گویند و حكم عقلى در باره «مثلان‏» این است كه «حكم الامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد» ; یعنى اگر كارى را یك انسان توانست انجام دهد، دیگر همنوعان او نیز مى‏توانند مماثل آن را انجام دهند، و اگر این كتاب (قرآن) را بشر آورده است، پس شما هم كه بشر هستید باید بتوانید كتابى مانند آن و معجزه‏اى مانند آن بیاورید.
خداى سبحان پس از اقامه برهان در تحدى خود، به شرح اوصاف و ویژگیهاى قرآن كریم مى‏پردازد تا آوردن مثل قرآن را براى مبارزه كنندگان با آن، آسانتر سازد و با این امر نیز حجت قویترى را بر آنها تمام نماید.
در مورد تحدى قرآن، نمى‏توان مدعى شد كه «مثل نداشتن‏» صفت مجموعه قرآن است نه صفت‏سوره‏اى از آن; زیرا اگر تحدى خداى متعال در آیات نورانى قرآن، منحصر به خود قرآن مى‏بود، این سخن كه مجموعه قرآن بى‏نظیر است، تا اندازه‏اى قابل قبول بود، ولى در خود آیات تحدى، علاوه بر مجموعه قرآن كریم، به ده سوره، و حتى یك سوره از قرآن نیز تحدى شده است.
در سوره مباركه اسراء، به مجموعه قرآن تحدى شده و مى‏فرماید:
«قل لئن اجتمعت الانس و الجن على ان یاتوا بمثل هذا القرآن لا یاتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهیرا» (6)
یعنى: بگو اگر انسانها و پریان (جن و انس) اتفاق كنند كه همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد، هرچند یكدیگر را (در این كار) كمك كنند.
این آیه كریمه، علاوه بر این كه مبارزه كنندگان با قرآن، و تمام موجودات مكلف را از آوردن مثل قرآن، عاجز مى‏داند، اخبار غیبى را نیز در بر دارد و مى‏فرماید در آینده نیز كسى نمى‏تواند مثل قرآن را بیاورد، پس در این آیه كریمه تحدى خداى سبحان با اعجاز اخبار غیبى مؤكد شده است; زیرا تاكنون كه قرنها از زمان تحدى یادشده، مى‏گذرد با همه مشاركتها و همكاریهاى كافران ستیزه جو و منافقان لجوج، هیچ گونه نشانه‏اى از كامیابى آنان در آوردن مثل قرآن یا مثل سوره‏اى از آن به چشم نمى‏خورد.
در سوره مباركه هود، تحدى به ده سوره از سوره‏هاى قرآن شده و مى‏فرماید:
«ام یقولون افتراه قل فاتوا بعشر سور مثله مفتریات و ادعوا من استطعتم من دون الله ان كنتم صادقین‏» (7)
یعنى: آیا مى‏گویند او به دروغ این (قرآن) را (به خدا) نسبت داده (و ساختگى است) ؟ بگو: اگر راست مى‏گویید، شما هم ده سوره ساختگى همانند این قرآن بیاورید، و تمام كسانى را كه مى‏توانید - غیر از خدا - (براى این كار) دعوت كنید.
در سوره مباركه «یونس‏» تحدى به یك سوره از قرآن شده و مى‏فرماید:
«ام یقولون افتراه قل فاتوا بسورة مثله و ادعوا من استطعتم من دون الله ان كنتم صادقین‏» (8)
یعنى: آیا آنها مى‏گویند: او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟ بگو: اگر راست مى‏گویید، یك سوره همانند آن بیاورید و غیر از خدا، هر كس را مى‏توانید (به یارى) طلبید.
همچنین در سوره مباركه بقره مى‏فرماید:
«و ان كنتم فى ریب مما نزلنا على عبدنا فاتوا بسورة مثله و ادعوا شهداءكم من دون الله ان كنتم صادقین - فان لم‏تفعلوا و لن‏تفعلوا فاتقوا النار التى وقودها الناس و الحجارة اعدت للكافرین‏» (9)
یعنى: و اگر در باره آنچه بر بنده خود (پیامبر) نازل كردیم شك و تردید دارید، (دست كم) یك سوره همانند آن بیاورید، و گواهان خود را - غیر خدا - (براى این كار) فرا خوانید اگر راست مى‏گویید - پس اگر چنین نكنید - كه هرگز نخواهید كرد - از آتشى بترسید كه هیزم آن، (بدنهاى) مردم (گنهكار) و سنگها است، و براى كافران آماده شده است. (10)
علاوه بر این، قرآن مجید در تحدى خویش از عناصر مختلفى بهره برده است تا براى همه كسانى كه دعوت پیامبر صلى الله علیه و آله و تحدى قرآن را مى‏شنوند بویژه مخاطبان آن حضرت در زمان نزول قرآن، بیشترین انگیزه را به شكلهاى مختلف و در بالاترین حد، ایجاد كرده و آنها را با انگیزه‏هاى گوناگون به صحنه معارضه بكشاند، و زمینه این شبهه یا تردید را كه شاید سر این كه همانند قرآن ساخته نشده، آن باشد كه كسى در صدد معارضه با قرآن بر نیامده است، به كلى از بین ببرد. آیت الله مصباح یزدى در درسهاى قرآن‏شناسى خود برخى از این ویژگیها را به ترتیب زیر آورده‏اند:
1- تحدى از اشدّ به اخفّ
قرآن مجید در اعلام درخواست همانندآورى از مخالفین، ابتدا آوردن كل قرآن و بعد ده سوره و سپس یك سوره مثل قرآن را مطرح مى‏سازد چنانچه در سوره اسراء تحدى به كل قرآن، و در سوره هود به ده آیه و در سوره یونس و بقره تحدى به یك سوره مطرح شده است. و این امر موجب مى‏شود كه نیروهاى معارض قرآن سه بار در صدد همانندآورى برآیند.
2- سعادت یا شقاوت جاودانه
قرآن صریحا اعلام مى‏نماید كه در زمینه حقانیت قرآن و آورنده آن كاوش نمایند و اگر معتقدند كه این قرآن را پیامبر از ناحیه خودش آورده است، آنها نیز حد اقل به اندازه یك سوره آن بیاورند تا ادعاى پیامبر صلى الله علیه و آله در این كه مى‏گوید این سوره‏هاى قرآنى از جانب خداوند مى‏باشد روشن شود; زیرا روشن شدن این مساله و حقانیت‏سخن پیامبر صلى الله علیه و آله با سرنوشت ابدى انسان در ارتباط است‏به طورى كه فرض صحت‏سخنان پیامبر صلى الله علیه و آله و عدم پذیرش قرآن مستلزم عقاب و شقاوت ابدى مى‏باشد (چنانچه در سوره بقره آیه‏هاى 24 و 25 آمده است) در حقیقت این شكل از بیان قرآن، نوعى تحریك براى مبارزه و آوردن مثل قرآن یا مثل ده یا یك سوره از قرآن مى‏باشد.
3- بهره‏گیرى از همه نیروهاى قادر مختار
قرآن كریم جهت تحریك بیشتر مخاطبان در آیات تحدى این امر را چندین بار یادآور مى‏شود كه در همانندآورى قرآن، از هر نیرویى به جز خدا كمك بخواهید و همگان به یارى یكدیگر بشتابید و چنان كه نتوانستید همانند و مثل قرآن بیاورید، بدانید كه این كتاب از سوى خداست. چنانچه در سوره اسراء/88 و سوره یونس/38 و بقره/23- 24 و نیز در سوره هود/13- 14 آمده است.
4- دروغ‌گو خواندن مخالفان
براى تحریك بیشتر، در چند آیه تحدى مى‏فرماید: اگر مخالفان راست مى‏گویند در این كه این كتاب ساخته دست‏بشر است همانند آن را بیاورند و چنانچه نمى‏توانند، نشانه دروغگو بودنشان مى‏باشد. همچنان كه در سوره بقره/23، سوره طور/44، سوره هود/13 و سوره یونس/38 آمده است. (11)
در موارد دیگر نیز به صورت آشكار اعلام مى‏دارد كه قرآن كلام خداست; یعنى با همین الفاظ از مقام ربوبى صادر شده و پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله نیز با همین الفاظ تلقى نموده است و سر عدم پذیرش این امر را از ناحیه مخاطبان مؤمن نبودن آنها مى‏داند و مى‏فرماید:
«ام یقولون تقوله بل لا یؤمنون فلیاتوا بحدیث مثله ان كانوا صادقین‏» (12)
یعنى: یا مى‏گویند پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله، خودش قرآن را ساخته و به خدا نسبت داده است‏بلكه اینان ایمان نمى‏آورند، پس اگر راست مى‏گویند سخنى همانند آن بیاورند (بسازند) .
جداى از آیات یاد شده، تحدى و جهات گوناگون مذكور در آن، در آیات دیگر قرآن نیز موجود است كه مراجعه به آنها را به خوانندگان محترم واگذار مى‏نماییم.
ب) عدم دخالت پیامبر صلى الله علیه و آله در قرآن
در آیات متعدد قرآن به این نكته تاكید شده است كه پیامبر صلى الله علیه و آله در تكوین قرآن و الفاظ آن هیچ دخالتى نداشته است; بعضى از این آیات عبارتند از:
1- در بعضى از آیات، خداى متعال براى اثبات این كه پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله در تكوین قرآن هیچ دخالتى نداشته و الفاظ قرآن الهى است، به سابقه پیامبر صلى الله علیه و آله و شخصیت آن حضرت در میان مردم همان عصر اشاره مى‏كند و مى‏فرماید: تو نوشتن و نیز خواندن را نمى‏دانستى، پس چگونه مى‏توانستى این آیات را بیاورى؟ ! و بدین طریق قرآن را از جانب خداوند، دانسته و سخنان كسانى را كه مدعى‏اند پیامبر صلى الله علیه و آله قرآن را از خودش ساخته است (ام یقولون افتراه آیا مى‏گویند او به دروغ این قرآن را به خدا نسبت داده است؟ (13) ) به روشنى باطل مى‏سازد.
«و ما كنت تتلوا من قبله من كتاب و لا تخطه بیمینك اذا لارتاب المبطلون‏» (14)
یعنى: تو هرگز پیش از این كتابى نمى‏خواندى و با دست‏خود چیزى نمى‏نوشتى، تا مبادا - بعد از نزول وحى بر تو - كسانى كه در صدد (تكذیب و) ابطال سخنان تو هستند، شك و تردید نموده و قرآن را از جانب خود تو بدانند.
در آیه دیگر خداى متعال به پیامبر صلى الله علیه و آله دستور مى‏فرماید: به آنان كه منكر الهى بودن قرآن هستند بگوید: اگر این سخنان از ناحیه من است و من به دروغ آن را به خدا نسبت مى‏دهم، چرا پیش از این در میان شما چنین سخنانى را نمى‏گفته‏ام؟
«قل لو شاء الله ما تلوته علیكم و لاادریكم به فقد لبثت فیكم عمرا من قبله افلاتعقلون‏» (15)
یعنى: بگو اگر خدا (جز این) خواسته بود من قرآن را بر شما تلاوت نمى‏كردم و (خدا) از آن آگاهتان نمى‏ساخت، عمرى در میان شما به سر بردم (و چیزى از این قبیل سخنان از من نشنیده‏اید) چرا اندیشه نمى‏كنید؟
2- خداى متعال دسته دیگرى از آیات وحى و قرآن را مستقل از تجربه و تلاش و حتى اراده رسول خدا معرفى نموده و به خودش مستند مى‏سازد و مى‏فرماید:
«لا تحرك به لسانك لتعجل به ان علینا جمعه و قرآنه، فاذا قراناه فاتبع قرآنه، ثم ان علینا بیانه‏» (16)
یعنى: (اى رسول به هنگام دریافت وحى) زبان خویش را حركت مده تا بر (خواندن) آن شتاب كنى، جمع كردن آن و خواندنش بر ما است، پس از آن كه ما خواندیم، تو خواندن آن را دنبال (تكرار) كن، سپس بیان آن نیز بر عهده ما است.
«فتعالى الله الملك الحق و لا تعجل بالقرآن من قبل ان یقضى الیك وحیه و قل رب زدنى علما» (17)
یعنى: پس خداوند حاكم، حق و برتر و بالاتر است و تو به خواندن (آنچه بر تو وحى مى‏شود) قبل از اتمام آن شتاب مكن و بگو پروردگارا، بر علم من بیفزا.
اگر محتواى قرآن، محصول تراوشهاى فكرى و تجربه و تلاشهاى سیاسى - اجتماعى پیامبر بود آیا توصیه در آیات فوق معنى مى‏داد؟ آیا پیامبر به خودش مى‏گوید قبل از این كه قرآن تمام شود (خواندن تمام شود) زبانت را حركت مده و قبل از این كه وحى قرآن تمام شود عجله نكن؟ روشن است كه صریح آیات فوق، چنین برداشتى را باطل مى‏شمارد.
3- خداى متعال پس از تاكید بر این كه قرآن قول و لفظ فرشته است (نه پیامبر) و از طرف خداى متعال بر او نازل شده است، مى‏فرماید: اگر پیامبر كلمه‏اى بر آنچه كه ما گفته‏ایم كم یا زیاد نماید و به ما نسبت دروغ دهد به شدت با او برخورد نموده و رگ قلب او را قطع مى‏كنیم (با این كه پیامبر صلى الله علیه و آله عزیزترین بنده خداى متعال است) :
«انه لقول رسول كریم و ما هو بقول شاعر قلیلا ما تؤمنون و لا بقول كاهن قلیلا ما تذكرون تنزیل من رب العالمین و لو تقول علینا بعض الاقاویل لاخذنا منه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین فما منكم من احد عنه حاجزین‏» (18)
یعنى: همانا این قرآن گفتار رسول بزرگوارى است و گفته شاعر نیست، اما كمتر ایمان مى‏آورید و نه گفته كاهنى، هرچند كمتر متذكر مى‏شوید كلامى است كه از سوى پروردگار جهانیان نازل شده است اگر او سخنى دروغ بر ما مى‏بست ما او را با قدرت مى‏گرفتیم سپس رگ قلبش را قطع مى‏كردیم و هیچ كس از شما نمى‏توانست از (مجازات) او مانع شود.
4- در آیات دیگرى، قرآن را نازل شده از جانب خداوند دانسته و به پیامبر تاكید مى‏نماید: اگر فضل خداى متعال در انزال كتاب و حكمت در آن بر تو نبود تو خودت نمى‏توانستى به حكمتها و معرفتهاى موجود در آن دانا گردى:
«...و انزل الله علیك الكتاب و الحكمة و علمك ما لم تكن تعلم و كان فضل الله علیك عظیما» (19)
یعنى: ...و خداوند، كتاب و حكمت را بر تو نازل كرد و آنچه را كه نمى‏دانستى به تو آموخت، و فضل خدا بر تو (همواره) بزرگ بوده است.
نظیر این آیه، در آیه‏اى دیگر به همه مؤمنان خطاب مى‏فرماید: اگر خداوند به شما تعلیم نمى‏داد شما به این معارف آگاه نمى‏شدید. (20) و سر مساله این است كه قرآن یك معجزه است - چنانچه در توضیح آیات تحدى گذشت - از این رو هیچ انسانى از جانب خودش و یا به كمك انسانها و یا جنها نمى‏تواند چنین قرآنى را بیاورد و به عبارت دیگر هیچ كس، صاحب این معارف عظیم نمى‏باشد و تنها با تعلیم خداوند مى‏توان به آن حقایق و معارف دست‏یافت.
به همین جهت، قرآن كریم با كسانى كه مدعى بشرى بودن الفاظ قرآن هستند با شدت و تندى بسیار برخورد نموده و در كنار هم دو بار مى‏فرماید: «مرگ بر او باد» همچنین جایگاه چنین افرادى را در جهنم و در «سقر» مى‏داند:
«انه فكر و قدر فقتل كیف قدر ثم قتل كیف قدر ثم نظر ثم عبس و بسر ثم ادبر و استكبر فقال ان هذا الا سحر یؤثر ان هذا الا قول البشر ساصلیه سقر و ما ادریك ما سقر لا تبقى و لا تذر لواحة للبشر علیها تسعة عشر» (21)
یعنى: او (براى مبارزه با قرآن) اندیشه كرد و مطلب را آماده ساخت، مرگ بر او باد كه چگونه (براى مبارزه با حق) مطلب را آماده كرد؟ باز هم مرگ بر او باد كه چگونه مطلب و نقشه شیطانى خود را آماده نمود؟ سپس نگاهى افكند، بعد چهره در هم كشید و عجولانه دست‏به كار شد، سپس پشت (به حق) كرد و تكبر ورزید و سرانجام گفت: این (قرآن) چیزى جز افسون و سحرى همچون سحرهاى پیشینیان نیست، این فقط سخن انسان است (نه گفتار خدا، اما) بزودى او را وارد سقر (دوزخ) مى‏كنم، و تو چه مى‏دانى كه «سقر» چیست؟ (آتشى است كه) نه چیزى را باقى مى‏گذارد و نه چیزى را رها مى‏سازد، پوست تن را به كلى دگرگون مى‏كند، نوزده نفر (از فرشتگان عذاب) بر آن گمارده شده‏اند.
ج) نزول قرآن از جانب خدا و توسط فرشتگان
آیات شریفه قرآن را با توجه به نازل كننده آن، مى‏توان به سه دسته تقسیم كرد:
دسته اول: آیاتى‏اند كه نسبت‏به نازل كننده قرآن متعرض نشده، از این جهت، ساكت مى‏باشند. (22)
دسته دوم: آیاتى‏اند كه نازل كننده قرآن را خداوند متعال معرفى مى‏نمایند; مانند آیه 87 سوره حجر و آیه 3 سوره یوسف و:
«الله نزل احسن الحدیث كتابا متشابها مثانى تقشعر منه جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم الى ذكر الله ذلك هدى الله یهدى به من یشاء و من یضلل فما له من هاد» (23)
یعنى: خداوند بهترین سخن را نازل كرده، كتابى كه آیاتش (در لطف و زیبایى و عمق و محتوا) همانند یكدیگر است آیاتى مكرر دارد (با تكرارى شوق‏انگیز) كه از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام كسانى كه از پروردگارشان مى‏ترسند مى‏افتد، سپس برون و درونشان نرم و متوجه ذكر خدا مى‏شود، این هدایت الهى است كه هر كس را بخواهد با آن راهنمایى مى‏كند، و هر كس را خداوند گمراه سازد راهنمایى براى او نخواهد بود.
دسته سوم: آیات شریفه‏اى كه از نقش جمعى از فرشتگان در نزول قرآن سخن گفته و بویژه حضرت جبرئیل را نازل كننده قرآن مى‏دانند; مانند:
«نزل به الروح الامین على قلبك لتكون من المنذرین‏» (24)
یعنى: روح الامین آن را نازل كرده است‏بر قلبت، تا از انذاركنندگان باشى.
«قل نزله روح القدس من ربك بالحق لیثبت الذین آمنوا و هدى و بشرى للمسلمین‏» (25)
یعنى: بگو روح القدس آن را از جانب پروردگارت بحق نازل كرده است تا افراد با ایمان را ثابت قدم گرداند و هدایت و بشارتى باشد براى همه مسلمانان. (26)
قرآن در این دسته از آیات - كه بسیار متعدد مى‏باشند - تاكید مى‏ورزد كه آیات قرآن از جانب جبرئیل و سایر فرشتگان كه موجودات عینى و خارجى هستند نازل شده و قرآن آنها را واسطه ابلاغ وحى به پیامبر مى‏داند و از این طریق استناد قرآن را به شخص پیامبر نفى مى‏نماید.
مرحوم علامه طباطبایى در این مورد آورده‏اند:
خداى متعال مى‏فرماید:
«قل من كان عدوا لجبریل فانه نزله على قلبك باذن الله‏» (27)
یعنى: به كسى كه دشمن جبریل است‏بگو: او قرآن را به اذن خدا بر دل تو نازل كرده است (نه بى‏اذن او و از پیش خود) این آیه پاسخ یهودیان است كه از پیامبر اكرم پرسیدند: این قرآن را چه كسى بر تو نازل مى‏كند؟ فرمود: جبرئیل، گفتند: ما با جبرئیل دشمن هستیم; زیرا بر بنى‏اسرائیل، محدودیتهایى را نازل كرده است و چون دشمن او هستیم به كتابى كه آورده ایمان نمى‏آوریم، خداى متعال در این آیه به سخن آنها پاسخ مى‏دهد كه جبرئیل قرآن را به اذن خداوند بر قلب پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله نازل كرده است نه از پیش خود و بدین جهت، قرآن سخن خداست نه سخن جبرئیل، از این رو باید به آن ایمان آورد.
بدیهى است‏یهودیان با یك موجود آسمانى خارجى كه متصدى رساندن وحى الهى به حضرت محمد صلى الله علیه و آله بوده دشمنى داشتند نه با روان و نفس پیامبر صلى الله علیه و آله.
قرآن در آیه دیگر نیز نازل‏كردن قرآن را بر قلب پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله به روح الامین یا روح القدس نسبت مى‏دهد (28) و از این آیات بدست مى‏آید كه مراد از روح الامین و روح القدس، همان جبرئیل مى‏باشد.
از مجموعه آیات ذكر شده در مورد ملائكه و جبرئیل - و نیز آیات دیگر - به روشنى ثابت مى‏شود كه ملائكه و جبرئیل موجودات خارجى و داراى شعور و اراده مى‏باشند و دشمنى با آنها در كنار دشمنى با خداى متعال قرار دارد. بنابراین، نمى‏توان گفت كه قرآن، سخنان و الفاظ شخص پیامبر بوده و نزول ملك یك حرف سمبلیك است و در واقع یك مرتبه از روان و نفس پیامبر با وجود ایشان صحبت مى‏كند و پیامبر از این مرتبه از نفس و وجود خودش تعبیر به جبرئیل و نزول آن نموده است. چنین سخنى، انكار صریح آیات روشن خداى متعال است و آیات فوق به روشنى آن را رد مى‏نماید.
در جایى دیگر از قرآن مى‏فرماید، براى رسولان وحى نگهبانانى را قرار داده است:
«عالم الغیب فلا یظهر على غیبه احدا الا من ارتضى من رسول فانه یسلك من بین یدیه و من خلفه رصدا لیعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم و احاط بما لدیهم و احصى كل شى‏ء عددا» (29)
یعنى: داناى غیب اوست و هیچ كس را بر اسرار غیبش آگاه نمى‏سازد، مگر رسولانى كه آنان را برگزیده و مراقبینى از پیش‏رو و پشت‏سر براى آنها قرار مى‏دهد، تا بداند پیامبرانش رسالتهاى پروردگارشان را ابلاغ كرده‏اند و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد و همه چیز را احصا كرده است.
در آیه دیگر، مى‏فرماید: وقتى ما آیه‏اى را به جاى آیه دیگر مى‏آوریم دشمنان مى‏گویند: پیامبر به خداوند افترا بسته است و این آیه جدید، كلام خدا نیست‏بلكه كلام خود پیامبر است:
«و اذا بدلنا آیة مكان آیة و الله اعلم بما ینزل قالوا انما انت مفتر بل اكثرهم لا یعلمون قل نزله روح القدس من ربك بالحق لیثبت الذین آمنوا و هدى و بشرى للمسلمین‏» (30)
یعنى: و هنگامى كه آیه‏اى را به آیه دیگر مبدل كنیم (حكمى را نسخ نماییم) - و خدا بهتر مى‏داند چه حكمى را نازل كند - آنها مى‏گویند: تو افترا مى‏بندى، اما بیشترشان (حقیقت) را نمى‏دانند، بگو روح القدس آن را از جانب پروردگارت بحق نازل كرده تا افراد با ایمان را ثابت‏قدم گرداند، و هدایت و بشارتى باشد براى عموم مسلمانان.
بالاخره ادعاى این كه قرآن، سخنان پیامبر بوده و از طرف خداوند نازل نشده است ناشى از عدم شناخت نسبت‏به خداوند مى‏باشد، خداوند مى‏فرماید:
«و ما قدروا الله حق قدره اذ قالوا ما انزل الله على بشر من شى‏ء قل من انزل الكتاب الذى جاء به موسى نورا و هدى للناس تجعلونه قراطیس تبدونها و تخفون كثیرا و علمتم ما لم‏تعلموا انتم و لا آباءكم قل الله ثم ذرهم فى خوضهم یلعبون‏» (31)
یعنى: آنها خدا را درست نشناختند كه گفتند: خدا، هیچ چیز بر هیچ انسانى نفرستاده است، بگو: چه كسى كتابى را كه موسى آورد، نازل كرد؟ كتابى كه براى مردم، نور و هدایت‏بود (اما شما) آن را به صورت پراكنده قرار مى‏دهید، قسمتى را آشكار و قسمت زیادى را پنهان مى‏دارید، و مطالبى به شما تعلیم داده شده كه نه شما و نه پدرانتان، از آن با خبر نبودید، بگو: خدا - نازل كرده است - ، سپس آنها را در گفتگوهاى لجاجت‏آمیزشان رها كن تا در بازیهاى (كودكانه) فرو روند.
همچنین خداى متعال به پیامبر در آیه دیگر مى‏فرماید كه ما قرآن را براى تو مى‏خوانیم تا فراموش نكنى: «سنقرئك فلا تنسى‏» (32)
یعنى: ما بزودى (قرآن را) بر تو مى‏خوانیم و هرگز فراموش نخواهى كرد.
از طرف دیگر، خداى متعال تاكید مى‏فرماید: عربى بودن قرآن هم مستند به ما است و ما قرآن را به صورت عربى نازل كردیم: «انا انزلناه قرآنا عربیا لعلكم تعقلون‏» (33)
یعنى: ما قرآن را عربى نازل كردیم، شاید شما درك كنید (و بیاندیشید) .
«نزل به الروح الامین على قلبك لتكون من المنذرین بلسان عربى مبین‏» (34)
یعنى: روح الامین آن را به زبان عربى آشكار، بر قلب (پاك) تو نازل كرده است تا از انذاركنندگان باشى.
«انا جعلناه قرآنا عربیا لعلكم تعقلون‏» (35)
یعنى: ما آن را قرآنى فصیح و عربى قرار دادیم، شاید شما آن را درك كنید. (36)
آیات مربوط به نزول قرآن از جانب خداوند و ملائكه او، فراتر از حد این مقاله است، بدین جهت در این مختصر از ذكر آنها و همچنین آیات بسیار متعدد دیگرى كه بر الهى بودن و غیر بشرى بودن قرآن دلالت صریح و آشكار دارد صرف‏نظر مى‏كنیم.
از مجموع آیات یاد شده در این مقاله بدست آمد كه قرآن، استناد خودش را به خداوند و ملائكه او، امرى مسلم دانسته و این ادعا را كه قرآن مستند به پیامبر یا انسان دیگر است مردود مى‏داند.

چهارشنبه 30/10/1388 - 14:17
دعا و زیارت
مساله اعجاز
تعریف معجزه
معجزه عبارت است از: امر خارق العاده اى كه با اراده خداى متعال از شخص مدعى نبوت, ظاهر شود و نشانه صدق ادعاى وى باشد.
چنانكه ملاحظه مى شود این تعریف, مشتمل بر سه مطلب است:
الف ـ پدیده هاى خارق العاده اى وجود دارد كه از راه اسباب و علل عادى و متعارف, پدید نمىآید.
ب ـ برخى از این امور خارق العاده, با اراده الهى و با اذن خاص خداى متعال, از پیامبران, ظهور مى كند.
ج ـ چنین امر خارق العاده اى مى تواند نشانه صدق ادعاى پیامبر باشد و در این صورت, اصطلاحاً "معجزه" نامیده مى شود.
اینك به توضیحى پیرامون عناصر سه گانه تعریف فوق مى پردازیم.
امور خارق العاده
پدیده هایى كه در این جهان, پدید مىآید غالباً از راه اسباب و عللى است كه با آزمایشهاى گوناگون, قابل شناخت مى باشد مانند اكثریت قریب به اتفاق پدیده هاى فیزیكى و شیمیایى و زیستى و روانى. ولى در موارد نادرى, پاره اى از این پدیده ها بگونه دیگرى تحقق مى یابد و نمى توان كلیه اسباب و علل آنها را بوسیله آزمایشهاى حسى شناخت و شواهدى یافت مى شود كه در پیدایش اینگونه پدیده ها نوع دیگرى از عوامل, موئثر است مانند كارهاى شگفت انگیزى كه مرتاضان, انجام مى دهند و متخصصان علوم مختلف, گواهى مى دهند كه این كارها براساس قوانین علوم مادى و تجربى, انجام نمى یابد. چنین امورى را "خارق العاده" مى نامند.
خارق العاده هاى الهى
امور خارق العاده را مى توان به دو بخش كلى, تقسیم كرد: یكى امورى كه هر چند اسباب و علل عادى ندارد, اما اسباب غیر عادى آنها كما بیش در اختیار بشر, قرار مى گیرد و مى توان با آموزشها و تمرینهاى ویژه اى به آنها دست یافت مانند كارهاى مرتاضان. بخش دیگر, كارهاى خارق العاده اى است كه تحقق آنها مربوط به اذن خاص الهى مى باشد. و اختیار آنها بدست افرادى كه ارتباط با خداى متعال ندارند سپرده نمى شود و از این روى داراى دو ویژگى اساسى است: اولاً قابل تعلیم و تعلم نیست, و ثانیاً تحت تاثیر نیروى قویترى قرار نمى گیرد و مغلوب عامل دیگرى واقع نمى شود. اینگونه خوارق عادت, مخصوص بندگان برگزیده خداست و هرگز در دام گمراهان و هوسبازان نمى افتد ولى اختصاص به پیامبران ندارد بلكه گاهى سایر اولیا خدا هم از آنها برخوردار مى شوند و از این روى, باصطلاح كلامى, همه آنها را "معجزه"نمى خوانند و معمولاً چنین كارهایى كه از غیر پیامبران سر مى زند بنام "كرامت" موسوم مى گردد چنانكه علمهاى غیر عادى الهى هم منحصر به "وحى نبوت" نیست و هنگامى كه چنین علمهایى به دیگران داده شود بنام "الهام" و "تحدیث" و مانند آنها نامیده مى شود.
ضمناً راه بازشناسى این دو نوع از خوارق عادت (الهى و غیر الهى) نیز معلوم شد یعنى اگر انجام دادن امر خارق العاده اى قابل تعلیم و تعلم باشد یا فاعل دیگرى بتواند جلو ایجاد یا ادامه آنرا بگیرد و اثرش را خنثى سازد از قبیل خوارق عادت الهى نخواهد بود. چنانكه تبهكارى و فساد عقاید و اخلاق شخص را مى توان نشانه دیگرى بر عدم ارتباط وى با خداى متعال, و شیطانى یا نفسانى بودن كارهایش بحساب آورد.
در اینجا مناسب است به نكته دیگرى اشاره كنیم كه فاعل كارهاى خارق العاده الهى را مى توان خداى متعال دانست (علاوه بر فاعلیتى كه نسبت به همه مخلوقات و از جمله پدیده هاى عادى دارد) از این نظر كه تحقق آنها منوط به اذن خاص وى مى باشد1, و مى توان آنها را به وسایطى مانند فرشتگان یا پیامبران, نسبت داد بلحاظ نقشى كه بعنوان واسطه یا فاعل قریب دارند چنانكه در قرآن كریم, احیا مردگان و شفا بیماران و خلق طیر, به حضرت عیسى علیه السلام نسبت داده شده است 2 و بین این دو نسبت, تعارض و تضادى وجود ندارد زیرا فاعلیت الهى در طول فاعلیت بندگان است .
ویژگى معجزات انبیا
سومین مطلبى كه در تعریف معجزه به آن اشاره شده این است كه معجزات پیامبران, نشانه صدق ادعاى ایشان است و از این روى, هنگامى كه امر خارق العاده اى باصطلاح خاص كلامى "معجزه" نامیده مى شود كه علاوه بر استناد به اذن خاص الهى, بعنوان دلیلى بر پیامبرى پیامبران پدید آید. و با اندكى تعمیم در مفهوم آن, شامل امور خارق العاده اى نیز مى شود كه بعنوان دلیل بر صدق ادعاى امامت, انجام یابد. و بدین ترتیب, اصطلاح "كرامت" اختصاص مى یابد به سایر خارق العاده هاى الهى كه از اولیا خدا صادر مى شود در برابر خوارق عادتى كه مستند به نیروهاى نفسانى و شیطانى است مانند سحر و كهانت و اعمال مرتاضان. اینگونه اعمال, هم قابل تعلیم و تعلم است و هم بوسیله نیروى قویترى مغلوب مى گردد معمولاً الهى نبودن آنها را مى توان از راه فساد عقاید و اخلاق صاحبانشان نیز شناخت.

چهارشنبه 30/10/1388 - 14:14
دعا و زیارت

تاریخچه ضریح منور امام رضا علیه السلام

خداوند در قرآن كریم در وصف خانه ‏هایى مى فرماید:
« فى بیوت اذن الله ان ترفع و یذكر فیها اسمه...». (نور/36)
  " در خانه هایى كه خداوند رخصت فرمود که ( قدر ومنزلت) آنها رفعت یابد ونامش در آنها یاد شود."
ضریح ‏ها و بقاع متبركه امامان معصوم ، از جمله این خانه ‏هاست كه از مشرق آنها، انوار پر فروغ جمال الهى ، اقلیم دلهاى مستعد و عاشق را روشنى ، حرارت ، حیات و طراوت مى ‏بخشد.
در كتب لغت ، ضریح اینگونه تعریف شده است: «خانه چوبین و مشبك یا از مس و نقره كه بر سر قبر امامى یا امامزاده ‏اى سازند».
اما در نگاه زائران و شیفتگان ، ضریح رمزى از دلدادگى ، عشق و آشنایى است.
ضریح افسونگر نگاه ‏ها ، رمز آشنایى ‏ها، محرم رازها ، برق چشم ‏ها ، تكیه ‏گاه دست ‏ها و سرزمین اشكهاست. ضریح چشم انداز نگاه ‏هاى مشتاق است كه دل‏هاى آگاه ، از پنجره هاى آن ، افق دور دست آشنایى و صمیمیت را مى ‏نگرند.
ضریح منظر جان ‏هاى امیدوارى است كه دیدگان ، از وراى آن فروغ سپیده دمان روشنى و رهایى را مى‏بینند.
دست ‏هاى نیاز ، به سوى ضریح قامت مى ‏بندند و در پنجره هاى آن خود را به توسل و طلب قفل مى ‏زنند.
دیدگان خسته ، به درخشش پر فروغ آن جلا مى یابند. و دل ‏ها به جذبه پر كشش آن بر مى ‏آشوبند .
در برابر ضریح ، این مرز پیوند با ملكوت ، دیوارهاى جدایى همه به یكباره  فرو مى ‏ریزند و دلها عقده مى ‏گشایند و نا گفتنى ‏ترین سخنان خویش را در هاله‏اى از رمز و راز با امام و مقتداى خویش در میان مى‏گذارند.
روشن نمودن این مطلب كه از چه زمانی ضریح شكل كنونى را یافت و بدین صورت ساخته و پرداخته شد ، به دلیل عدم وجود مستندات تاریخى و اختلاف گفته‏ ها و ابهامات موجود در منابع و مآخذ تقریباً میسر نیست. ساخت ضریح همچون هر پدیده و مصنوع دست انسان از مرحله ‏اى آغاز شده ، و با گذشت زمان سیر تحول و روند تكاملى خود را طى كرده تا به صورت فعلى رسیده است.
به نظر مى ‏رسد دو عامل ، علت عمده این تحول و تطور بوده است:
1- اداى احترام و بزرگداشت شأن امام.
2- رشد روز افزون زائران.
قبل از ورود به مباحث مختلف ضریح ، و تاریخ و انواع آن ، در مقدمه مبحث به مشاهدات جهانگرد معروف جهان اسلام یعنى "ابن بطوطه"، كه در سال 734 از طوس و آستان قدس رضوى دیدار داشته و در كتاب خود به نام «تحفة النظار» به آن پرداخته ، اشاره می نماییم:
مشهد مكرم امام رضا علیه السلام قبه هاى بزرگ دارد. قبر امام در داخل زاویه ‏اى است که در کنار آن  مدرسه و مسجدى قرار گرفته ، این عمارتها همه با سبكى بسیار زیبا ساخته شده و دیوارهاى آن كاشى است. روى قبر صندوقی چوبى قرار دارد كه سطح آن را با صفحات نقره پوشانیده اند. از سقف مقبره ، قندیل ‏هاى نقره آویزان است.
آستانه در قبه هم از نقره است و پرده ابریشم زردوزى بر در آویخته ، دامن بقعه با فرشهاى گوناگون مفروش گردیده است.
این سخن و عقیده كه تا قبل از دوران صفویه ، ضریحى بر مرقد منور امام نصب نبوده ، قطعى است و برخى از آراء متفاوت حاكى از آن است كه بعضى تعبیر ضریح را براى صندوق به كار برده‏اند.
از زمان صفویه تا كنون تعداد پنج ضریح بر مرقد منور امام جاى گرفته است.
ضریح اول
اولین ضریح ، ضریحى چوبى با تسمه ‏هاى فلزى، پوشش طلا و نقره بوده است كه در اواسط قرن دهم یعنى در دوران شاه طهماسب صفوى به سال 957 ه. ق ساخته و بر روى صندوقچه چوبى نصب شده است.
در كتیبه دور این ضریح سوره «هل اتى» به خط ثلث شیوا مكتوب بوده و در كتیبه طلایى سر در ضریح نصب و مکتوبی به شرح ذیل نوشته بوده است. 
"به توفیق الهى و تأیید ائمه معصومین صلواة الله علیهم اجمعین ، طهماسب بن اسماعیل از صفوى این محجر طلا در این موضع عرش اعتلا موفق و مؤید گردید." (سنه 957)
در سال 998 عبد المؤمن خان ازبك ، پس از قتل عام مردم ، ما یملك و اموال آنان را به یغما مى ‏برد ، در این غارت بخشى از اموال آستان مقدس همچون قندیل ‏هاى طلا ، كتب و قرآن ‏هاى نفیس خطى از جمله قطعه ای الماس به درشتى یك تخم مرغ و میل طلایى كه به فرمان شاه طهماسب بر فراز ضریح مطهر نصب بوده است همراه تعدادى از فرش‏هاى آستان مقدس به تاراج ، و به هرات و بخارا برده مى‏شود.
در سال 1311 كه صندوق طلاى مرقد منور عوض مى ‏شود ، به دلیل فرسودگى پایه ‏ها ، ضریح مذكور برچیده شده ، طلا و نقره و جواهرات آن از چوبها جدا و به خزانه مقدس منتقل مى‏شود.
ضریح دوم
ضریح مرصع فولادى ، معروف به ضریح نگین نشان است، كه در سال 1160 ه. ق به آستانه مقدس تقدیم و نصب شده است. بر اساس شواهد تاریخى ، واقف ضریح ، شاهرخ فرزند رضا قلى میرزا فرزند نادرشاه افشار و نوه شاه سلطان حسین صفوى است.
ضریح نگین نشان كه اكنون در زیر ضریح كنونى جاى دارد از فولاد ساخته شده و داراى قبه ‏هاى مزین به یاقوت و زمرد است ؛ بر هر یك از قبه ‏هاى مربع مشبك آن كه تقریبا به دو هزار قبه مى‏رسد روى صفحه طلاى ضخیمى چهار قطعه یاقوت و یك زمرد نصب شده است.
در كتیبه ‏اى كه بالاى در ورودى ضریح به خط نستعلیق وجود دارد چنین آمده است: « نیاز رحمت ایزد مستعان و تراب اقدام زوار این آستان ملك پاسبان ، سبط سلطان نادر شاهرخ شاه الحسینى الموسوى الصفوى بهادر خان به وقف و نصب این ضریح و قبه هاى مرصع چهار گوشه ضریح مقدس مبارك موفق گردید، سنه 1160 قمرى».
در زمان تولیت میرزا سعید خان براى مصون ماندن نذورات و جواهرات داخل ضریح مطهر شبكه و پوشش مطلایى روى ضریح منور قرار مى ‏گیرد.
ضریح سوم
در عصر سلطنت فتحعلى شاه قاجار ضریحى فولادى و ساده ساخته و روى ضریح نگین نشان نصب مى ‏شود.
سقف این ضریح با چوب ‏هایى كه با ورق طلا ، طلا كوب شده بود پوشش یافت ، و در طرف پایین پاى مبارك در مرصع تقدیمى فتحعلى شاه قاجار نصب شده بود.
یك طوق طلاى جواهر نشان در وسط و دو گل جواهر نشان در دو طرف آن قرار داشت ، این ضریح تا پایان نیابت تولیت دكتر سید فخر الدین شادمان بر جا بود.
در سال 1330 شمسى نائب تولیت وقت آقاى سید جلال الدین تهرانى تصمیم مى ‏گیرد كه این ضریح را برچیده و به جاى آن ضریحى از طلا و نقره نصب نماید. نقشه هاى اجرایى و مقدمات كار آماده مى ‏شود، اما به دلیل دگرگونى اوضاع عمومى و اجتماعى كشور ، كار معوق مى ‏ماند .
ضریح چهارم
چهارمین ضریح به نام ضریح طلا و نقره معروف به (شیر و شكر) است كه در سال 1338 خورشیدى ساخته شده و پس از برداشتن ضریح سوم و انتقال آن به موزه ، روى ضریح نگین نشان نصب مى ‏شود و بر روى سقف ضریح از داخل این دو بیتى نوشته شده:
هاتفى وصف این ضریح بگفت
عجز الصانعون عن صفتك
بهر تاریخ دور معنى سفت
ما عرفناك حق معرفتك
كه به حساب ابجد از مجموع حروف مصراع چهارم عدد 1379 ق به دست مى ‏آید كه تاریخ نصب ضریح است.
ضریح پنجم
ضریحى است یك پارچه و داراى صلابت و استحكام و تمامى گلبرگ ‏ها و نقش ‏هائى كه در آن به كار رفته است داراى بار فكرى و فرهنگى و منتقل كننده پیام نظام مقدس جمهورى اسلامى است.
ضریح جدید ، به زیور سوره مباركه یاسین و هل اتى و اسماء و صفات الهى و با خط بسیار زیبایى آراسته شده است و قسمت داخلى آن نیز تماما خاتم كارى اصل است. در ضریح جدید مجموعه ‏اى از اصیل ‏ترین و بدیع ‏ترین آفرینش ‏هاى هنر اسلامى به كار رفته است.
كار ساخت آن پس از پنج سال مطالعه و تحقیق و ارایه طرح ‏هاى مختلف از اواخر سال 72 آغاز شد و نصب آن همزمان با آخرین غبار روبى كه در تاریخ 21/10/79 انجام شد آغاز گردید و چهل روز به طول انجامید .

چهارشنبه 30/10/1388 - 14:13
دعا و زیارت
 
      
آیا می‌دانید چرا پیامبر فرمودند: هرگز خداوند متعال بهتر از خدیجه را بر من نصیب نفرموده است
پیامبر اكرم صلی الله علیه و اله و آله هرگز خداوند متعال بهتر از او را بر من نصیب نفرموده است. او روزى كه من نیاز به كمك داشتم، به یارى‏ام آمد و دستم را با مهر و عطوفت گرفت؛ روزى به من ایمان آورد كه جهانیان نسبت به من كفر می ‏ورزیدند، و روزى مرا تصدیق كرد كه جهانیان تكذیبم می ‏كردند، خداوند از او به من اولاد عنایت كرد.     


چهارشنبه 30/10/1388 - 14:9
دعا و زیارت
 
      
پُز خونواده و آباء و اجداد هیچ فایده‌ای نداره، باید یك فكر دیگه بكنید
كسى كه كردارش او را به جایى نرساند، افتخارات خاندانش او را به جایى نخواهد رسانید.امام علی علیه السلام : مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ یُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ
.     

چهارشنبه 30/10/1388 - 14:8
دعا و زیارت
آیا بهترین راه فامیل‌داری را بلدید؟!
امام رضا علیه السلام : پیوند خویشاوندی را برقرار كنید گرچه با جرعه آبی باشد، و بهترین پیوند خویشاوندی، خودداری از آزار خویشاوندان است
تحف العقول ، ص 469
چهارشنبه 30/10/1388 - 14:5
دعا و زیارت
 
      
آیا می‌دانید فقر یعنی چه؟
امام حسن علیه السلام : از آن حضرت سؤال شد: فقر چیست؟ فرمود: حرص به هر چیز .
تحف العقول، ص 228     

چهارشنبه 30/10/1388 - 14:4
دعا و زیارت
 
      
بهترین تركیب! نه، مربوط به شیمی نیست!
امام باقرعلیه السلام چیزی با چیزی نیامیخته است كه بهتر از حلم با علم باشد .
بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص172     

چهارشنبه 30/10/1388 - 14:1
دعا و زیارت
 
      
بهترین تركیب! نه، مربوط به شیمی نیست!
امام باقرعلیه السلام چیزی با چیزی نیامیخته است كه بهتر از حلم با علم باشد .
بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص172     

چهارشنبه 30/10/1388 - 13:59
دعا و زیارت
 
      
اگر می‌خواهید پشیمان نشوید این كارها را انجام دهید!
امام جواد (ع) : سه چیز است كه هر كس آن را مراعات كند ، پشیمان نگردد : 1 - اجتناب از عجله ، 2 - مشورت كردن ، 3 - و توكل بر خدا در هنگام تصمیم گیری .
مسند الامام الجواد ، ص 247     

چهارشنبه 30/10/1388 - 13:56
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته