• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 771
تعداد نظرات : 354
زمان آخرین مطلب : 4825روز قبل
بیماری ها

 

 

دانشمندان دریافته اند كه گریه كردن هم مانند خندیدن فواید بسیاری دارد؛ از جمله این كه فشار خون را پایین می آورد و قدرت مجموعه ی بدن را افزایش می دهد.
هر آنچه كه فرد برای ابراز و بیرون ریختن اضطراب و تنش و راحت شدن از دست آنها انجام می دهد برای سلامتی انسان ضروری است. به نظر می رسد كه گریه كردن بسیار موثر باشد. طی یك بررسی مشخص شد كه 85 درصد از و 75 درصد از مردان بعد از گریه كردن احساس بهتری دارند.

همان قدر كه گریه كردن می تواند باعث سلامتی شود، گریه نكردن و نگه داشتن خشم و غصه می تواند مضر باشد. تحقیقات نشان داده كه سركوب كردن احساسات با بالا رفتن فشار خون، عوارض قلبی و سرطان رابطه دارد.

با وجود فوایدی كه گریه كردن دارد، اگر این كار بخشی از زندگی روزمره شود و هر روزه تكرار گردد، باید به پزشك مراجعه كرد چرا كه می تواند یكی از علائم اولیه ی افسردگی باشد. پزشكان تا به حال گریه كردن را تا بدان حد كه شخص به هق هق بیفتد توصیه نكرده اند. میزان گریه ی ما به عوامل ژنتیكی بستگی دارد. چهار برابر مردان گریه می كنند.

زمانی كه حس كردید می خواهید گریه كنید با آن مقابله نكنید، زیرا گریه یك واكنش احساسی، سالم و طبیعی است.

جمعه 20/6/1388 - 16:47
دانستنی های علمی

یک هنرمند اهل سانفرانسیکو طرح های شنی زیبایی بر روی سواحل کالیفرنیا ایجاد کرده است. 

 

 

 

 

 

 

 

جمعه 20/6/1388 - 16:39
دانستنی های علمی
 
محققان طی مطالعه بر روی خصوصیات فیزیکی مارمولک ها اعلام کردند دم این جانداران پس از جدا شدن از بدن از خصوصیاتی برخوردار است که تنها در صورت داشتن ذهنی مجزا قابل توضیح خواهند بود.
گونه های متعددی از مارمولک ها نه تنها قادرند برای گیج کردن مهاجمان دم خود را از بدن جدا کنند بلکه حرکات دم آنها پس از جدا شدن نشان می دهد این عضو از اندام مارمولکها دارای ذهن مخصوص به خود است.

محققان کانادایی دانشگاه کالگاری دریافتند دم جدا شده مارمولک های لئوپارد تنها از واکنشهای مداوم و ریتم دار برخوردار نیست بلکه دارای حرکات پیچیده ای مانند حرکات پرشی تا ارتفاع سه سانتیمتری است.

این حرکات به واسطه بخشی هماهنگ کننده در نخاع درون دم کنترل می شوند سیگنالهایی که این حرکات را کنترل می کند از انتهای دم آغاز شده و نشان می دهد نوعی مرکز کنترل کننده در این قسمت از اندام قرار دارد. سیگنالهای مرکز کنترل معمولا تحت پوشش مغز مارمولک قرار دارند تا زمانی که جاندار تصمیم به جدا کردن دم خود بگیرد.

به گفته دانشمندان باور کردنی ترین تئوری برای توضیح این پدیده این است که دم جدا شده بر اساس حسگرهای محیطی که بر روی سطح آن قرار دارد از خود واکنش نشان می دهد و در جهات و اشکال خاصی باعث حرکت کردن عضو جداشده بدن مارمولک می شود.

بر اساس گزارش سی بی سی ، مطالعه بر روی سیستم عصبی دم مارمولک ها نشان می دهد این اندام می تواند به عنوان نمونه ای مناسب برای انجام مطالعات عملکردهای پیچیده عصبی نخاع در هنگام عدم حضور سیگنالهای مغزی به شمار رود، شرایطی که هنگام قطع نخاع در موجودات به وجود می آید.

جمعه 20/6/1388 - 16:33
دانستنی های علمی

باغ ها و پارك هایی در جهان وجود دارند كه به اندازه ای زیبا هستند باید دستكم یك بار در طول زندگی آنها را دید. اغلب این باغ ها متعلق به كاخ های شاهان و سلاطین گذشته بوده اند.

 

  

 

 

 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جمعه 20/6/1388 - 16:26
ایرانگردی
 
 
 
 
 
 
 
جمعه 20/6/1388 - 16:20
دانستنی های علمی
واسطه ای برای ازدواج

" الو سلام داداش. کجایی؟ ""گوشیو قطع کن . ولش کن." این سوال خواهری از برادر و آنهم صدای زن برادر که آنسوتر در اتاق دنجی در هتلی در شهری دوردست در کنار داماد نشسته و ماه عسل را می گذراند.

داستان را دختری که با من درد دل می کند از اینجا شروع می کند: در خوابگاه دانشگاه دختری هم اطاقیم بود که با هم خیلی دوست بودیم. او را برای برادرم درنظر گرفتم. برادر یکی دوبار آمد شهر محل تحصیلم و من آنها را با هم آشنا کردم. مدتی گذشت. تابستان بود و دانشگاه تعطیل. برادرم ناتنی بود و جدا از ما زندگی می کرد. دلم برایش تنگ شد و به او زنگی زدم.

مکالمه بالا مکالمه این خواهر با برادرش بود و صدای عروس صدای همان دختر هم اطاقی !! . بله آنها بدون اطلاع این دختر زندگیشان را شروع کرده و همینک در ماه عسل به سر می بردند.

ادامه می دهد: دنیا بر سرم آوار شد . نه تنها به من خبر ندادند و احوالی هم از من نگرفتند و آمدند اینجا عقد کردند و رفتند ، بلکه به وضوح می شنیدم که دوستم که حالا زن داداشم بود حتی نمی خواهد من مکالمه را با برادرم ادامه دهم.

شما بودید چه حرفی می توانستید برای تسکینش بزنید. من جوابی برایش نداشتم.

تجربه یک عاقد: واسطه های وصلت در بسیاری از موارد نادیده گرفته شده فراموش می شوند و اساسا دخالت آنان را در ازدواج انکار هم می کنند.

--------------------------------------------------------------------------------
دعوایی بر سر مهریه
ساعت ۸ صبح بود. شنبه گذشته. داماد برای طلاق آمده بود ، پس از عقدی که روز پنج شنبه دو روز قبلش بسته شده بود.

پنج شنبه بعد از ظهر در اتاقم بودم که سروصدایی را شنیدم. به بچه ها گفتم دعواشده ؟ گفتند چیزی نیست درست میشه. اما ادامه یافت. حکایت را جویا شدیم. داماد می گفت مهریه باید عندالاستطاعه باشد و خانواده از او پشتیبانی می کردند.پدر عروس و پشتیبانانش هم میگفت باید عندالمطالبه باشد. کار به دعوا و زدو خورد و حرفهای زشت رسید. دفتردار زبان بازم را با آنها راهی اتاق کردم اما کارگر نیفتاد.

داماد بارها قهر کرد اما باز برش گرداندند. همه شاکی و عضو طرفی از دعوا برای درگیری بودندتا بالاخره راضی شدند برسرسفره عقد بنشینند. عقد کردند با قرار عندالمطالبه و رفتند. اما قابل پیش بینی بود که باز می گردند.

صبح روز شنبه داماد مصمم بود دختر را طلاق دهد. طلاقی بعد از دوروز زندگی نامشترک.

تجربه یک عاقد: تمام قرارهارا پیش از دعوت مردم و آمدن برای عقد چک کرده و همه چیز را تمام کنید. به آبروهم بیاندیشید.

----------------------------------------------------------------
هوویی برای یک زن
اینسوی میز دفتر در قسمت پذیرش زنی داشت با دفتریار صحبت می کرد و راهنمایی می خواست که " دارم زن دوم مردی میشم. راه قانونیش چیه ؟!" و از این حرف ها. در بین حرف آنها زنی با عجله وارد شد و پرید وسط حرف و می خواست سوال خود را مطرح کند. دفتریار ازو خواست تا چند دقیقه صبرکند تا کار این خانم تمام شود. خانم منتظر داشت به حرف های آن زن با دفتریار گوش می داد. کم کم متوجه شد که طرف میخواهد زن دوم کسی شود. رنگش کم کم سرخ شد . و به ناگاه گفت: توغلط می کنی زن دوم بشی ؟! کار دو زن بالا گرفت و نزدیک بود به گیس کشی بیانجامد. می توانید حدس بزنید قضیه چه بود ؟

زن منتظر که با عجله آمده بود میخواست شکایت کند که شوهرش زن دوم گرفته و از نظر قانونی چه کاری می تواند انجام بدهد و...

این دوزن هووی همدیگر نبودند اما گویا برای تمام زن های اول دنیا زن های دوم هوو هستند.

تجربه یک عاقد: مرد دوزنه ( البته در زمان حاضر نه در گذشته ) کارش اگر به جنون نکشد زودتر از معمول به گورستان روانه اش می فرمایند.

---------------------------------------------------------------
زن و شوهر دیروز - خواهر و برادر امروز
(( حاج آقا خواب دیدم که در خواب کسی به من گفت تو داری با برادرت زندگی می کنی)) این را دختری با چشمان اشکبار بیان کرد. سردفتر در فکر فرو رفت. فردای آن روز مادر زن و شوهری که باهم پسرعمو و دختر عمو بودند روبروی او بر صندلی دفتر نشسته بودند ، اشک ریزان. بعد از ساعتی گفتگو و تشریح لزوم واگویی حقیقت این دوزن اعتراف کردند که پسر و دختر به دفعات متعدد در شیرخوارگی شیر یکدیگر را نوشیده بودند . آنها فکر کرده اند که این دو جوان حیف هستند و برای یکدیگر مناسب .پس سکوت کردند. بنا بر این آنان که فعلا زن و شوهر هستند درحقیقت برادر و خواهر شیری یا رضاعی هستند.

چاره ای نبود پس از دوسال زندگی مشترک و بدون تولد فرزند ( خوشبختانه ) سرانجام با آه و زاری و ندامت و گریه بیشمار والدین و خود این دوجوان در تلخ ترین صحنه ای که می شود از فراق دو همسر و طلاق آنان دید از هم جدا شدند تا ازین پس این زن و شوهر دختر عمو و پسر عمو ... برادر و خواهر یکدیگر باشند.

تجربه یک عاقد : قوانین شرعی را جدی بگیرید.

------------------------------------------------------------------------
دست در گردن مادرشوهر
زن چاق عرق ریزان دست از گردن عروس باز کرد. عروس مستاصل و کلافه بود و داماد لب ور می چید. پدر داماد که آن سوی پدر عروس کنار من نشسته بود گفت : حالا بگذارید برای بعد . داستان از آنجا شروع شد که کسی گفت : عروس زیرلفظی می خواد . مادر داماد هن و هن کنان آمد و در جعبه ای را باز کرد و گردنبندی را به حضار نشان داد به افتخار . بعد شروع کرد به بستن گردنبند به گردن عروس. .

گردنبند را بست و رفت نشست. تازه مشغول خطبه خواندن بودم که گویا گردنبند از گردن عروس افتاد . همهمه شد و باز مادر داماد آمد و روز از نو روزی از نو تا اینکه بالاخره پدر داماد با جمله ای که گفتم به فریاد عروس رسید و عروس هم که در تمام مدت خطبه عقدش ( یک بار در زندگی) مادر شوهرش به گردنش آویزان بود ، نفس راحتی کشید.

تجربه یک عاقد : زیرلفظی را بگذارید خودشان بعدا نصب! می کنند . ممنون از هدیه شما .

-------------------------------------------------------------------
سهل انگاری ساده داماد
هاج و واج به من نگاه کرد. معنی نگاهش را نفهمیدم. پسر جوانی بود و به نظرم آشنا آمد. تعجب او زمانی بود که من مهریه و صداق را برای گرفتن وکالت می خواندم. وقتی رفتند فکر کردم و فهمیدم چندروز پیش که برای کاری به یک دفتر پلیس +۱۰ رفته بودم او را دیده بودم. متصدی کاری بود. اتفاقا چند روز بعد دوباره برای ادامه کار رفتم. مارا تحویل گرفت و بعد از انجام کار برای مشورت با من به اینسوی پیشخوان آمد .

حکایت نگاه متعجبش سر سفره عقد را آنگاه دریافتم که گفت : شما اونروز طلا رو مبلغ ۴ میلیون تومان خواندید در صورتی که توافق ما ۲ میلیون تومان بود. بعد از اون با خانواده عروس درگیر شدیم و مشکلاتی پیش اومد . تلفنش را گرفتم تا نتیجه را به او بگویم. به دفتر برگشتم و مدارک و سند را نگاه کردم. درست بود . طلا ۴ میلیون بود و خود او هم پای برگه پیش نویس و تمامی اوراق را امضا کرده بود. احساس بدی داشت . کلاه سرش رفته بود برای یک سهل انگاری ساده.

تجربه یک عاقد : هرچیز را که می خواهید امضا کنید بخوانید. خیلی ساده است

"بله" در سکوت
"با اجازه بزرگترا بله" شما پس از شنیدن این جمله ازیک عروس پس از سه بار خواستن چه می کنید. ممکن است دست بزنید . ممکن است کل بکشید. ممکن است صلوات بفرستید . بالاخره کاری می کنید. اما من بارها و بارها دیده ام که تمام حضار یک کار مهم می کنند. آنها سکوت می کنند. تعارف می کنند و منتظرند یک نفر اولین دست را بزند . من سکوت می کنم و منتظر می مانم. اما کسی چیزی نمی گوید و من ادامه میدهم .حرصم می گیرد وقتی با این صحنه مواجه می شوم. باخود می گویم کسی نیست برای خوشامد عروس مورد نظر که قرار است فقط یک بار در طول عمر بله ای بگوید دست بزنند یا سروصدا بکنند. جالب آنکه وقتی داماد بله می گوید یخشان آب می شود و دستی می زنند.

تجربه یک عاقد: "بله" عروس سروصدا و خوشی می خواهد دریغ نکنید.

-------------------------------------------------------------
حواس پرتی سر سفره عقد
باغ بزرگی بود و ما برای مراسم عقد دعوت شده بودیم. عروس و داماد درجایگاه مخصوص بودندو پس از گرفت امضاهای فراوان مورد نیاز از آنان ، نوبت به خواندن خطبه توسط من رسید. بار اول که طلب وکالت کردم خانمی از گل چیدن گفت. سرو صدایی شنیدم. خانم درشت هیکلی خود را به بالای سر عروس و داماد رساند. بار دوم او بود که از گل چیدن گفت. برای بار سوم پرسیدم. عروس شروع کرد " با اجازه بز.... " و آن خانم هم شروع کرد " عروس رفته گلاب...." خلاصه جملات آنان قاطی شد. بعد از(( بله)) او به عروس نگاهی انداخت و عروس هم به او. عروس با ناراحتی گفت: " بار سوم بود. آن خانم هم قرمز شد و من به خودم شک کردم نکند دوبار پرسیده ام و اشتباه از من بوده. خانم مقابل آن جمعیت ضایع شده و اشتباه خود را برای همیشه در فیلم عقد عروسی داماد ثبت کرد چون به هیچ وجه قابل جداکردن نبود جمله ایشان و عروس.

تجربه یک عاقد : کل خطبه ۵ تا ۷ دقیقه طول می کشد . لطفا حواس خود را جمع کنید کارگزاران عقد!

----------------------------------------------------------------------
پدر عروس : با اجازه بزرگترها بله !
از حاشیه آمده بودند به گمانم. از دختر که پرسیدم وکیلم گفت : چه اشکالی داره !! البته من تحقیق کردم و متوجه شدم که این اصطلاح معادل "چرا که نه " است و مفهومی اینچنینی در بعضی از فرهنگ ها به معنای جواب مثبت و بله است.

یادم می آید چندسال پیش از عروسی برای وکالت سوال کردم. گفت : ها ! خوب لابد می دانید این ها هم همان جواب مثبت یا بله است.

یا مثلا از پدر عروس که میخواهم اجازه بگیرم غالبا می شنوم که : صاحب اختیاری . اختیار داری . بفرمایید . اجازه ماهم دست شماست . باشه . مبارک باشه..... و بعضی دقیقا می گویند بله. البته یک بار یک پدر عروس جوگیر شد گفت با اجازه بزرگترها بله !

تجربه یک عاقد : ما بله می خواهیم به هر زبانی باشد.


منبع وبلاگ:1aghed/
جمعه 20/6/1388 - 16:15
دانستنی های علمی
محققان بر روی هوش سگ‌ها تحقیق كرده و به یافته‌های شگفت‌آوری دست یافته‌اند.
این موجود چهارپا از باهوش‌ترین حیوانات روی زمین است. سگ‌ها می‌توانند بشمارند و به طور متوسط دستكم 165 لغت را درك كنند.سگ‌های باهوش‌تر می‌توانند حدود 250 لغت و علامت را بفهمند. این در سطح هوش یك كودك دو سال و نیم است. البته با این گنجینه لغات قطعا نمی‌توان با سگ‌ها صحبت كرد، اما این حویان ژست‌ها و لغات را درك می‌كند.

به همین خاطر كارشناسان عقیده دارند حد درك این حیوان به اندازی هست كه بتواند تفاوت انسان و حیوان را تشخیص دهد و بتواند كاری كند كه مستحق پاداش باشد.
به گفته محققان، سگ‌هایی كه با انسان‌ها زندگی می‌كنند از هوش بیشتری برخوردار می‌شوند. زمانی كه برای مثال با دست به گرگ اشاره شود، سگ دنباله انگشت اشاره را گرفته و بر محلی كه نشان داده می‌شود، متمركز می‌شود.
در كل، میزان موفقیت سگ‌های مختلف در درك انسان‌ها به سه معیار بستگی دارد: غریزه، هوش تطبیقی و احساس تعلق به صاحب خود.
جمعه 20/6/1388 - 16:11
دانستنی های علمی
 
 


به آتوسا دختر کورش گفتند : مردی پنج پسرش در راه ایران شهید شده اند او اکنون در رنج و سختی به سر می برد و هر کمکی به او می شود نمی پذیرد دختر فرمانروای ایران با چند بانوی دیگر به دیدار آن مرد رفت خانه ایی بی رنگ و رو ، که گویی توفانی بر آن وزیده است پیرمردی که در انتهای خانه بر صندلی چوبی نشسته است پیش می آید و می گوید خوش آمدید
آتوسا می گوید شنیده ام پنج فرزندت را در جنگ از دست داده ای ؟ و آن مرد می گوید همسرم هم از غم آنها از دنیا رفت .
آتوسا می گوید می دانم هیچ کمکی نمی تواند جای آنچه را که از دست داده ای بگیرد اما خوشحال می شویم کاری انجام دهیم که از رنج و اندوهت بکاهد .
پیرمرد بی درنگ می گوید اجازه دهید به سربازان ایران در باختر کشور بپیوندم .
می خواهم برای ایران فدا شوم . آتوسا چشم هایش خیس اشک می شود و به همراهانش می گوید در وجود این مرد لشکری دیگر می بینم .
دو ماه بعد به آتوسا خبر می دهند آن پیر مرد مو سفید هم جانش را برای میهن از دست داد .
آتوسا چنان گریست که چشمانش سرخ شده بود . او می گفت مردان برآزنده ایی همچون او هیچگاه کشته نمی شوند آنها آموزگاران ما هستند .
و به سخن دانای ایرانی ارد بزرگ : برآزندگان و ترس از نیستی؟! آرمان آنها نیستی برای هستی میهن است.
آن پیرمرد هم ارزش میهن را می دانست و تا آخرین دمادم زندگی برای نگاهبانی از آن کوشید.
جمعه 20/6/1388 - 16:4
دانستنی های علمی
چهار نفر بودند. اسمشان این ها بود:‌ همه کس، یک کسی، هرکسی، هیچ کس.
کار مهمی در پیش داشتند و همه مطمئن بودند که یک کسی این کار را به انجام می رساند.
هرکسی می توانست این کار را بکند،‌ اما هیچ کس این کار را نکرد. یک کسی عصبانی شد، چرا که این کار، کار همه کس بود، اما هیچ کس متوجه نبود که همه کس این کار را نخواهد کرد.
سرانجام داستان این طوری تمام شد که هرکسی یک کسی را سرزنش کرد که چرا هیچ کس کاری را نکرد که همه کس می توانست انجام بدهد

جمعه 20/6/1388 - 15:38
کامپیوتر و اینترنت
 
 
 
در تمامی منازل نصب انواع برچسب های آهن ربایی بر روی بدنه یخچال کاره عادی محسوب می شود و باعث زیبا تر شدن بدنه های ساده یخچال می شود .
ولی این بار دنیای دیجیتال به سراغ بدنه های یخچال آمده تا آن را نیز دیجیتال کند !

خیلی دوست دارید بدانید که چه کسی سر یخچال رفته و به آن دست برد زده !


این گجت دوست داشتنی دارای صفحه نمایشی به اندازه ۱٫۵ اینچ می باشد که شما می تواند تصاویر خود را ضبط کنید و به محض این که بچه شما جلوی درب یخچال رود شروع به پخش تصاویر مورد نظر شما بکند .

( یه ویدیو بزارید که دیگه بچه تا اخر جرات نکنه بره طرف یخچال )

همچنین دارای دوربین کوچکی است که می تواند به مدت ۳۰ ثانیه ویدیو ضبط کند .

دارای پورت usb می باشد و قیمت آن ۴۹ دلار است .
 
 
 
جمعه 20/6/1388 - 15:32
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته