• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1392
تعداد نظرات : 123
زمان آخرین مطلب : 6022روز قبل
دعا و زیارت
دركتاب تورات كه ازكتب آسمانى به شمار مى ر ود و هم اكنون در دست اهل كتاب و مورد قبول آن ها است، بشارات زيادى از آمدن مهدى موعود و ظهور مصلحى جهانى در آخرالزمان آمده است.
در زبور حضرت داود(ع) كه تحت عنوان مزامير در لابلاى كتب عهد عتيق آمده، نويدهايى درباره ظهور حضرت مهدى (ع) به بيان هاى گوناگون داده شده است و در 35 بخش از مزامير 150 گانه، اشاره اى به ظهور مبارك آن حضرت ونويدى از پيروزى صالحان بر شریران وتشكيل حكومت واحد جهانى وتبديل اديان ومذاهب مختلف به يك دين محكم و آيين جاويد، موجود است (1) و جالب این كه مطالبى كه قرآن كريم درباره ظهور حضرت مهدى (ع) اززبور نقل كرده است، عيناً در زبور فعلى موجود و از دستبرد تحريف وتفسير مصون مانده است. قرآن كريم چنين مى فرمايد:ولقد کتبنا فی الزبور من بعده الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون (2) ما علاوه بر ذكر (تورات) در زبور نوشتيم كه درآينده بندگان صالح من وارث زمين خواهند شد. مقصود از ذكر در آيه شريفه، تورات موسى (ع) است كه زبور داود(ع) پيرو شريعت تورات بوده است . در زبور آمده است:... زيراكه شريران منقطع مى شوند. اما متوکلان به خداوند وارث زمين خواهند شد (3) اسم او ابداً بماند، اسمش مثل آفتاب باقى بماند، در او مردمان بركت خواهند يافت وتمامى قبايل او را خجسته خواهندگفت، بلكه اسم ذوالجلال او ابداً مبارك باد وتمامى زمين از جلالش پر شود، دعاى داوود پسر يسئ تمام شد. (4)
دركتاب اشعياى نبى كه يكى از ييامبران پیرو تورات است، بشارات فراوانى درباره ظهور حضرت آمده است: ونهالى ازتنه يسی (5) بيرون آمده، شاخه اى از ريشه هايش خواهد شگفت وروح خداوند بر او قرار خواهد گرفت... مسكينان رابه عدالت داورى خواهد كرد وبه جهت مظلومان زمين، به راستى حكم خواهد نمود. كمربند كمرش عدالت خواهد بود وكمربند ميانش امانت(6) منظور از نهالى كه از تنه يسی خواهد روييد" ممكن است يكى از چهار نفر: حضرات داود، سليمان، عيسى و مهدى (ع)و باشند؟ ولى دقت و بررسى كامل آيات مذكور نشان مى دهدكه منظور از اين نهال، هيچ يك از آن پيامبران نيستند، بلكه همه آن بشارت ها ويژه قائم آل محمد(ع) است، زيرا حضرت داود وسليمان د فرزندان پسرى يسی ، وحضرت عيسى (ع) نواده دخترى وى، و مهدى (ع) نيز از جانب مادرش، جناب نرجس خاتون- كه دختر يشوعا، پسر قيصر، پادشاه روم و از نسل حضرت داود، و مادرش از اولاد حواریون حضرت عيسى (ع) بوده، ونسب شريفش به (ع)شمعون صفا، وصی حضرت عيسى (ع) می رسد نواده دخترى يسی مى باشد. (7) دركتاب يوئيل نبى كه از پيامبران پيرو تورات است، چنين آمده است: آن گاه جميع امت ها را جمع كرده، به وادى يهوشافاظ (8) فرود خواهم آورد و در آن جا با ايشان درباره قوم خود وميراث خويش، اسرائيل را محاكمه خواهم نمود. زيرا كه ايشان را در ميان امت ها پراكنده ساخته وزمين مرا تقسيم نموده اند وبر قوم من قرعه انداخته وپسرى در عوض فاحشه داده و دخترى به شراب فروخته اند تا بنوشند (9)
دركتاب عاموس نبی (10) وهوشع نبى (11)نيز از نزول حضرت عيسى (ع) وداورى آن حضرت سخن به ميان آمدهاست . دركتاب "زکرياى نبى " بشارت ظهور مهدى (ع) چنين آمده است: اينك روز خداوند مى آيد وغنيمت تو در ميانت تقسيم خواهد شد . وجميع امت ها را به ضد اورشليم براى جنگ فراهم خواهد كرد وشهر را خواهند گرفت وخانه ها را تاراج خواهند نمود . وخداوند بيرون آمده با آن قوم ها مقاتله خواهد كرد چنان كه در روز جنگ مقاتله نمود... و آن يك روز معروف خداوند خواهد بود... ويهوه خدا بر تمامى زمين پادشاه خواهد بود..(12)
لازم به ياد آورى است كه دركتب عهدين تورات وانجيل كلمه "خداوند بيشتر در مورد حضرت عيسى (ع) به كار مى رود. دركتاب "حزقيال نبى نيز در مورد حضرت مهدى (ع) و سرنوشت اسرائيل و جهانى شدن آيين توحيد خبرهايى آمده ادست:.. و اما تو اى پسر انسان خداوند يهوه چنين مى فرمايد: كه به هر جنس مرغان وبه همه حيوانات صحرا بگو: جمع شويد وبياييد ونزد قربانى من كه آن را براى شما ذبح مى نمايم فراهم آييد . قربانى عظيمى كه بر كوه هاى اسرائيل، تاگوشت بخورید و خون بنوشيد. و خداوند يهو ه مى گويد: كه بر سفره من از اسبان وسواران وجباران وهمه مردان جنگى سير خواهيد شد. ومن جلال خود را در ميان أمت ها قرار خواهم داد و جميع امت ها داورى مراكه آن را اجرا خواهم داشت ودست مراكه بر ايشان فرود خواهم آورد، مشاهده خواهند نمود..... (13)بايد توجه داشت كه منظور از "پسر انسان مانند كلمه مسيح ، حضرت عيسى (ع) نيست؟ بلكه مراد از آن، حضرت مهدى (ع) است، زيرا در انجيل بيش از هشتاد باركلمه پسر انسان آمده است كه تنها در سى مورد آن حضرت مسيح (ع) اراده شده است. (14)
دركتاب حَجئ نبى نيز بشارت ظهور آمده است: يهوه صبايوت چنين مى گويد: يك دفعه ديگر آسمان ها وزمين ودريا وخشكى را متزلزل خواهم ساخت وتمامى امت ها را متزلزل خواهم ساخت و فضيلت جميع امت ها خواهد آمد . اين خانه را از جلال خود پر خواهم ساخت..(15) كه در آن به تشكيل حكومت واحد جهانى اشاره شده است. دركتاب "صفنیاى نبى همچنين آمده است:... خداوند مى گويد: براى من منتظر باشيد، تا روزى كه به جهت غارت برخيزم، زيراكه قصد من اين است كه أمت ها را جمع نمايم و ممالك را فراهم آورم تا غضب خود وتمامى حدت خشم خويش را بر ايشان بريزم، زيراكه تمامى جهان به آتش غيرت من سوخته خواهد شد...(16) نيز دركتاب دانيال نبى آمده كه: امير عظيمى كه براى پسران قوم تو ايستاده قائم است، خواهد برخاست.. بسيارى از آنانى كه در خاك زمين خوابيده اند بيدار خواهند شد...(17)

  1- آخرین اميد، داود الهامى ص 193
2- سوره انبياء، آیه 105
3- عهد عتيق كتاب مزامير مزمور37.
4- همان، مزمور 72.
5- يسی به معناى قوى، پدر حضرت داود و نوه "راعوت " است، و به طورى مشهور بود كه داود را پسر "يسی" مى ناميدند در صورتى كه خود داود شهرت و شخصيت عظيمی داشته و از پيامبران بزرگ بنى اسرائيل بوده است. قاموس كتاب مقدس.
6- تورات، كتاب اشعياىنبی، باب 11.
7- ظهور حضرت مهدى ا ز ديدگاه اسلام، مذاهب وملل جهان هاشمى شهيدى، ص 312
8- نام صحراى است در نزديكى بيت المقدس كه اكنون وادى قدرون ناميده مى شود لغت نامه دهخدا ص 177
9- تورات، كتاب يوئيل نبى، ص 1327باب 3 بندهاى 2 و 3.
10- تورات، كتاب قاموس نبى، ص1333 باب 4 بندهاى 12 و 3 1.
11- تورات، كتاب هوشع نبى ص 1314باب 5، بندهاى 14 و 15.
12- تورات كتاب زكرياى نبى ص 1382 باب 4 1، بندهاى ا- 10
13- تورات كتاب حزقيال نبى ص 265 1باب 39، بند 7 1- 23.
14- قاموس کتاب مقدس، ماد ه پسر خواهرص 219
15- كتاب مقدس كتاب حجی نبى ص 1367باب 2بندهاى 6- 9.
16- كتاب مقدس كتاب صفنياى نبی ص 1363باب 3، بندهاى 5- 9.
17- كتاب مقدس كتاب دانيال نبی ص 1309 باب 12 بندهاى1- 12.

دوشنبه 22/5/1386 - 20:52
دعا و زیارت

  امام قائم (عج ) بخاطر عدم پذيرش جامعه ، از نظرها پنهان است ، او همچون امامان معصوم عليه السلام ديگر اگر آشكار بود، مردم همان كه با آن امامان كردند با او مى كردند، اما او غائب است تا مردم آمادگى پذيرش او را در طول زمان و با برنامه ريزيهاى دراز مدت و تكامل معنوى و مادى پيدا كنند. غيبت او چنانكه در روايات آمده همچون پنهان شدن خورشيد پشت ابرها است ، گر چه ابرها از تابش مستقيم خورشيد ممانعت مى كنند، ولى هرگز نمى توانند تابش خورشيد را بطور كلى محو سازند.
غيبت امام قائم (عج ) دهها فايده دارد كه در اينجا به طور اختصار به چند فايده آن اشاره مى كنيم . 1- غيبت او به پيروانش اميد مى بخشد و آنها را دلگرم مى كند كه داراى چنين رهبرى هستند، با توجه به اينكه اميد، آن هم اميدى اين چنين ، سازنده است .
2- غيبت آن حضرت پيروانش را قدم به قدم آماده مى سازد تا آن حضرت را از عزلت بيرون آورند. 3- آن حضرت در عين اينكه غائب است گاه در مسائل مهم با فقهاء و بزرگان اسلام تماس مى گيرد و آنها را راهنمايى مى كند (چنانكه شواهد آن بسيار است و بعضى از آنها در اين كتاب آمده است .)
4- گفتگو درباره قيام مهدى (عج ) و تشكيل كنگره ها و كنفرانسها و تنظيم نوشته ها و مقالات در طول زمان با فرصت كافى موجب پرورش نفوس و آمادگى ، در انديشه انقلاب جهانى بودن و هدف دارى و... مى شود، در نتيجه آمادگيهاى فرهنگى ، سياسى ، اجتماعى ، صنعتى ، اقتصادى و بالاخره نظامى در همه جا پيدا مى شود و به اين ترتيب زمينه سازى ظهور آن حضرت مهيا مى گردد.
5- شناخت موانع يك انقلاب جهانى در تمام ابعاد و براندازى آن موانع نياز به طول زمان و كمك فكرى بسيار در سطح جهان دارد، اين نيزيكى از فوائد غيبت امام قائم (عج ) مى باشد.
6- از طرفى طول غيبت و دورى مردم از رهبر مصلح و عادل موجب فساد در تمام زمينه ها شده ، و همين فساد موجب خستگى و ناراحتى و نارضايتى مردم مى شود و در دل اين فساد، جرقه هاى انقلاب بروز مى كند و مردم ، تشنه مصلح واقعى و عدالت مى شوند، چرا كه تا همه ، رنج ظلم و فساد را نبرند آماده درك لذت عدالت و اصلاح نخواهند شد، چنانكه در روايات مربوط به حضرت مهدى (عج ) بسيار آمده كه :
يملاء الارض عدلا و قسطا و نورا كما ملئت ظلما و جورا و شرا
آن حضرت زمين را پر از قسط و عدل و نور خواهد كرد همان گونه كه پر از ظلم و جور و بدى شده باشد
و انقلاب واقعى ، انقلابى است كه طبيعى و خودجوش و از متن توده ها برخيزد، و همگان به خوبى آن را درك كنند.
البته اين سخن به اين معنى نيست كه ما تن به ظلم و فساد دهيم ، و مبارزه با ظلم و فساد نكنيم كه شرع و عقل چنين اجازه اى به ما داده ، بلكه اين سخن خبر از آينده مى دهد، و حاكى است كه مردم بر اثر دورى از يك مصلح عادل و آگاه چگونه در لجن فساد فرو مى روند، در اين صورت بايد براى يافتن آن مصلح به پاخاست و خود گرفتارى مردم ، آنها را براى يافتن راه حل برمى انگيزاند.
آرى بايد مدتها بگذرد، تا مردم تكامل يابند و حقائق برايشان كشف گردد، و با تجربيات تلخ خود روى حكومتهاى باطل از آنها روگردان گردند و تشنه وجود امام قائم (عج ) شوند.
در قرآن كريم مى خوانيم :
سنريهم آياتنا فى الآفاق و فى انفسهم حتى يتبين لهم انه الحق
بزودى آيات خود را از هر سوى جهان و در وجود خود مردم نشان مى دهيم تا براى آنها آشكار گردد كه او حق است . (1)
در مورد اينكه منظور از ضمير(او) به كجا بازگشت مى كند امام صادق عليه السلام در ضمن روايتى فرمود:
منظور خروج (عج ) است كه او حق است (و حقانيتش آشكار مى گردد). (2)

  1- سوره فصلت ، آيه 53.
2- بحار، ج 51 ص 62 منظور از اين تفسير اين است كه يكى از مصاديق روشن حق كه پس از طول زمان آشكار خواهد شد وجود قائم (عج ) است
.

دوشنبه 22/5/1386 - 20:52
دعا و زیارت
درباره طول عمر حضرت مهدى (ع) سخن هاى بسيارى گفته اند.
مهم ترين مسأله دخيل در طول عمرِ حضرت، قدرت الهى است.
اگركسى به كتب آسمانى به ويژه قرآن كريم آشنايى داشته باشد، مى داند كه كارهاى خارق العاده بسيارى در عالَم واقع شده و معجزات بسيارى صادرگرديده كه همگى حاكى از قدرت لا يزال الهى است از قبيل:
طوفان نوح (1)، سرد شدن آتش براى ابراهيم (ع) (2)، عصاى موسى (ع) وتبديل شدن به اژدها (3)، بى پدر متولد شدن حضرت عيسى (ع) (4)، و سخن گفتن او درگهواره (5)، وامثال اين ها. اگر خداوند قادر است اين كارهاى خارق العاده را انجام دهد، قادر است حجت وولى خود را نيز سال هاى متمادى نگه دارد. (6)
واما طول عمر از نظر ادیان :همه اديان از عمر طولانى جمعى از افراد بشر خبر داده اند، به عنوان مثال در اصحاح (سوره) پنجم از سفر تكوين تورات، آيات ،8,5 1 1، 14، 17، 20، 27، 31 در اصحاح نهم، آيه 29 و اصحاح يازده آيه 0 1 تا 17 و در موارد ديگر، افرادى را از پيامبران و ديگران نام برده و عمرهاى طولانى هر يك را كه متجارز از 400، 600، 700، 800 و 900 سال بوده به صراحت بيان داشته است.
اديان باستانى ديگر مانند زرتشتى، بودايى، برهمايى و... نيز از عمرهاى طولانى جمعى از افراد بشر مخصوصاً رهبرانشان خبر داده اند و همه قائل به طول عمر، بلكه بقاى حيات اشخاص تا اين زمان هستند. (7)
ومسيحى ها عمومأ معتقدندكه حضرت عيسى (ع) پس از قتل زنده شده وتاكنون زنده است.
طول عمر از دیدگاه قرآن : با مراجعه به قرآن كریم معلوم مى شود كه بعضى ها از عمر طولانى برخوردار بوده وهستند، به عنوان نمونه درباره حضرت نوح (ع) مى خوانيم كه قبل از توفان، 950 سال در ميان قوم خود بوده (8) وپس از توفان نيز زنده بود.
در تاریخ تا 2500 سال درباره طول عمر آن حضرت نوشته اند 0 همچنين درباره حضرت عيسى (ع) وقتى يهوديان گفتند: ما او را به دار آویخته وكشته ايم، قرآن كريم نظر آنان را مردود دانسته وفرمود: خداوند او را به آسمان برده است. (9)
لذا در روايات داریم كه حضرت عيسى (ع) زنده و در آسمان است وپس از ظهور حضرت مهدى (ع) از آسمان نازل شده وپشت سر حضرت نماز مى خواند. در مورد زندگى حضرت خضر(ع) گر چه در قرآن ذكر نشده، امَا در داستان حضرت موسى (ع) (10)، و پیرمراد ومعلم او در روايات آمده كه آن رجل الهى حضرت خضر بوده و همچنان زنده است. پس طبق آيات قرآن و روايات، داشتن عمر طولانى امرى ممكن و قابل تحقق است
. طول عمر از منظر تاریخ : در بيشتركتبى كه دانشمندان درباره زندگى ووجود امام زمان (ع) نوشته اند بابى را به معمرين اختصاص داده واسامى افرادى را كه عمر طولانى داشته اند، ضبط كرده اند كه ما اسامى برخى از آنان را در باب معمرين آورده ايم.
طول عمر در تحقیقات جهان پزشکی :از نظر علم پزشكى، عمر انسان محدود به هفتاد و هشتاد سال نيست، بلكه تمام اعضاى بدن انسان، جداگانه براى يك عمر طولانى ساخته شده است.
يكى از دانشمندان در مقام مقايسه عمر انسان با ساير موجودات، مطالعات فراوانى نموده وبالاخره ثابت كرد كه بدن آدمى براى آن ساخته شده كه هزاران سال عمركند. (11)
يكى از پزشكان مى گويد: براى مدت زندگانى انسان، حدى كه تجاوز از آن محال باشد، معين نشده است. (12)
يكى ديگر از دانشمندان مى گويد: اگر مى توانستيم نيم پايين روده ها را از تفاله پاك نگهداريم ونگذاريم بدن از آن ناحيه مسموم شود، مرگ را جواب مى گفتيم وبعض ديگر اين ادعا را درباره جهازات ديگركرد ه ا ند. (13)
چيزى كه تاكنون ثابت شده است، اين است كه علت اصلى مرگ، امراض وعوارضى است كه به يكى از اعضاء عارض شده، در نتيجه آن عضو را از انجام كار باز مى دارد وبه واسطه ارتباط واتصالى كه ميان اعضاء برقرار است، از مرگ آن عضو، مرگ ساير اعضاء نيز فرا مى رسد .
امروزه بشر در اين فكر است كه به كرات دور دست آسمانى كه احتمالاً صدها ويا هزارها سال وقت مى خواهد سفركند، وچون عمركوتاه انسان با اين نوع مسافرت هاى طولانى وفق نمى دهد در اين صدد برآمده اند كه براى رسيدن به كرات آسمانى، اول بايد عمر انسان را زیادتركرد.
لذا امروز در دانشگاه هاى مهم دنيا، كرسى دو علم جديد ژریاترى وجرونتولوژى به همين منظور مشغول فعاليت است و دانشمندان پيش بينى مى كنند كه روزى خواهد رسيدكه بشر، هم عمر خود را به هزاران سال مى رساند وهم به كرات دور دست آسمانى سفر مى كند. لذا عمر انسان از نظر علمى حد ثابت ومعينى ندارد، بلكه انسان قابليت آن را داردكه هزارآن سال عمركند.
واما حضرت آيت الله وحيد خراسانى درباره كلمه امام زمان (ع) مى گوید: اگر درباره كلمه امام زمان و صاحب الزمان دقت كنيد مى بينيد آن حضرت، جلوى زمان است و زمان، پشت سرِ اوست .
آن حضرت، امام وصاحبِ زمان است وچون مقدم بر زمان است، بر زمان هم امامت مى كند. اگركسى عمق اين مطلب را بفهمد، خواهد دانست كه چرا امام زمان (ع) پير نمى شود. (14) پس با اين همه، طول عمر هم امكان دارد وهم واقع شده است.

  1- سوره هود 38 تا 48.
2- سوره انبیاء ص69.
3- سوره قصص 32 و طه 20 و شعراء 32.
4- سوره انبیاء 91.
5- سوره مريم 27 تا 34.
6- سیما یآفتاب حبیب الله طاهری 99.
7- امامت ومهدويت، ج 2 ص373.
8- سوره عنکبوت 14 .
9- سور ه نساء، 158.
10- سوره كهف 65 تا 82.
11- اولين دانشگاه وآخرین پيامبرج 2، ص 220.
12- مصلح جهانى، ص 67.
13- آخرین امید داود الهامی ص 337.
14- پيام امام زمان حجازى، ص 173.

دوشنبه 22/5/1386 - 20:52
دعا و زیارت
خلاصه ‏ى جواب براى چالش شناخت امام غايب
خلاصه ‏ى رفع اشكال نخست به شرح زير است:
1- امكان شناخت و وسائل لازم براى تحقّق شناخت و آگاهى عامه‏ ى مردم، به ويژه نخبگان جامعه، از وجود و استمرار حيات دوازدهمين اختر تاب‏ناك آسمان ولايت، فراهم شده است.
اين آگاهى‏ها، از سوى قرآن كريم و پيامبر اكرم صلّى‏اللّه ُ‏عليه ‏وآله‏ وسلّم و امامان پيشين و نواب خاص امام مهدى عليه‏ السّلام و دانشمندان دوران حضور و دوران غيبت صغرا، و دوران غيبت كبرا نيز به گونه‏اى مستمر و پيوسته، در اختيار عموم مردم و حق‏جويان قرارداده شده است.
2- دلائل عقلى و مجموعه ‏ى دلائل حسّى و عينى؛ يعنى، كرامت‏هاى ثبت شده، در طول شصت و نه سال دوران ارتباط با امام مهدى عليه ‏السّلام ، آن هم به دست افراد گوناگون جامعه امرى مشهود و مسموع، و در ميان سطوح و اقشار مختلف، از جمله علما و دانشمندان نيز رايج بود، اين دلايل مهم‏ترين ابزار تحقّق ايمان در دوران غيبت كبرا بود. 3- مدعيان مهدويّت و سوء استفاده كنندگان از نام امام مهدى عليه ‏السّلام در دوران غيبت صغرا و سپس دوران غيبت كبرا، دانشمندان و فرهيختگان جامعه را به دفاع از حريم امامت و امام مهدى عليه‏ السّلام و مسئله‏ ى مهدويّت وادار كرد و به طور غيرمستقيم شناخت مردم به امام مهدى عليه ‏السّلام را بالا برد.
4- در كتاب‏هاى كلامى و تاريخى و حديثى، به دلائل عقلى و نقلى و حسّى، به خوبى، پرداخته شده است.
5- يكى از مهم‏ترين دلائل قرآنى كه براى عموم صاحبان خرد سؤال برانگيز هم بوده و هست، سوره ‏ى مبارك قدر است. فعل مضارع تنزّلُ در سوره‏اى كه در سال‏هاى آغازين بعثت پيامبر صلّى‏اللّه ُ‏عليه ‏وآله ‏وسلّم نازل گشته است، چه معنايى دارد؟ ملائكه و روح، بر چه كسى و براى چه، در شب قدر، از غروب تا طلوع فجر، پيوسته فرود مى‏آيند؟
روايت‏ هاى گوناگون در تفسير اين آيه و آيات مشابه، وجود شب قدر در هر سال را تصريح دارد. از اين سوره، وجود يك انسان شايسته براى فرود آمدن ملائك حتى پس از دوران پيامبر اكرم صلّى‏اللّه ُ‏عليه ‏وآله ‏وسلّم فهميده مى‏شود.
تمام مسلمانان جهان، بلكه تمام جهانيان، به چنين مطلبى دست‏رسى داشته و دارند و مى‏توانند از آن آگاه شوند. اين مطلب خصوصاً در دورانِ غيبت، بسيار قابل تأمّل مى‏باشد.
شناخت مطلوب و راه رسيدن به آن
در اين شماره، به پاسخ چند سوال ديگر درباره ‏ى شناخت و ايمان عموم مردم به امام زمان عليه ‏السّلام در دوران غيبت كبرا بايد بپردازيم.
سؤال يكم - چ‏گونه ممكن است شناخت مردم از امام مهدى عليه ‏السّلام در عين غيبت از ديده ‏هاى آنان، هم چون شناخت آنان از او در حال حضورش باشد؟
سؤال دوم - با توجّه به غيبت امام مهدى عليه ‏السّلام و احساس نكردن آثار وجودى او در جامعه، چگونه مى‏توانيم شناختى عميق از او پيدا كنيم؟
سؤال سوم - با توجه به دو سؤال گذشته، آيا ممكن است ايمان به وجود او در دوران غيبت كبرا به ايمانى در حدّ يقين برسد؟
كليد حل اين سه سؤال را در شماره‏ ى پيش تقديم شد، و روشن شد كه مسئله ‏ى امام مهدى عليه‏ السّلام در دوران غيبت، به ويژه غيبت كبرا، يكى از مصاديق ايمان به غيب است. و همان طور كه شناخت و ايمان به خداى نامحسوس، امكان‏ پذير است و قابليّت رشد را نيز دارا است، شناخت و ايمان به امام معصوم و غائب كه امامت او در قرآن و سنّت منصوص است، امرى امكان‏ پذير بوده و هست.
همان‏ طور كه رسيدن به مرز يقين، در موضوع ايمان به خدا، امكان ‏پذير است، رسيدن به مرز يقين در مورد ايمان به امام معصوم و غايب نيز امكان ‏پذير است. البته، اين ايمان و رشد آن، به ابزار و وسائلى منطقى و علل طبيعى نياز دارد - كه فراهم مى‏باشند.
بنابراين، بايد در وهله‏ ى علل ضعف شناخت و ضعف ايمان را بشناسيم تا بتوانيم در رفع اين ضعف كوشا باشيم.
علل ضعف شناخت امام در غيبت كبرى
به طور كلّى، مى‏توانيم علل ضعف شناخت مردم را معلول چند امر بدانيم:
1- نداشتن تصوّرى روشن از موضوع مورد اعتقاد؛
2- نداشتن دليل يا دلائل كافى براى عقيده‏ ى خود؛
3- مقايسه ‏ى مطالب عقلى با مطالب حسّى، و انتظار پيدا كردن دلائل حسّى براى همه‏ ى مطالب عقلى؛
4- سست بودن برخى از دلائل ارائه شده، يا عدم هضم آن دلائل براى مقطع سنّى معيّن يا مقطع زمانى موردنظر؛
5- غفلت از آثار و نتائج و بركات امام معصوم در حالى كه انسان در آن بركات غرق شده باشد. البته جهان و جامعه، هيچ وقت، بدون وجود امام معصوم، تجربه نشده است.
6- شبه ‏پراكنى‏هاى پياپى و ضعف پاسخهاى داده شده؛
7- تلاش دشمنان اسلام، براى دور كردن جامعه از معنويّت و اركان هدايت و غرق شدن در لذّت‏هاى مادى؛ و در نتيجه از دست دادنِ حساسيّت لازم نسبت به حضور امام معصوم در جامعه.
علل ضعف ايمان به امام در دوران غيبت كبرا
ضعف ايمان نيز، جداى از ضعف شناخت، مى‏تواند معلول چند امر باشد:
1- ضعف شناخت و كافى نبودن اطّلاعات موجود درباره ‏ى امام غايب؛
2- ناقص ‏بودن استدلال يا كافى نبودن دلائل ضرورت و اهميّت وجود امام معصوم عليه ‏السّلام در جامعه در تمام دوران‏ها؛
3- عدم احساس به آثار وجودى امام غايب؛
4- عدم احساس به حضور او در صحنه‏ ى زندگى؛
5- جهل فوائد وجود امام عليه ‏السّلام در دوران غيبت؛
6- ضعف ارتباط روحى با امام معصوم عليه ‏السّلام در دوران غيبت و استتار؛
7- اعتقاد به امكان ادامه ‏ى زندگى فردى و اجتماعى منهاى وجود امام معصوم؛
8- شبهات مطرح شده در باره‏ى امام مهدى عليه ‏السّلام گاهى اصل شناخت را زير سؤال مى‏برد و گاهى ايمان به او را متزلزل مى‏سازد؛
9- فقدان عنصر صبر و بردبارى و يا فقدان روحيه ‏ى تلاش و تحقيق كه در فرض طولانى شدن غيبت، مى‏تواند انسان را از ظهور امام عليه ‏السّلام مأيوس گرداند.
به همين جهت، در برخى دعاهاى ويژه دوران غيبت، روحيه ‏ى استعجال نكوهش شده است، و در مقابل روحيه‏ ى انتظار امام غايب عليه‏ السّلام ستايش و تقويّت شده است، بلكه مؤمنان بايد براى به دست آوردن صفت و ملكه‏ ى صبر و مقاومت و بردبارى درخواست جدّى و دعاى واقعى كنند، و اين امر نشانه‏ ى برخى آسيب‏ هاى جدّى در اين زمينه است.
پرسش‏هاى بى‏جا و غير مفيد، و اعتراض‏هاى نا به ‏جا نيز انسان را به سمت يك نوع سستى در ايمان مى‏كشاند. انتظار اطّلاع و آگاهى از تمام اسرار هستى، انتظارى بى‏جا است كه انسان را در كشف اسرار نهفته، حريص مى‏گرداند، ولى او را به جايى نمى‏رساند. به همين دليل يك انسانِ منتظرِ ظهور امام مهدىعج نبايد انتظار داشته باشد كه سرّ همه چيز را بداند.
فراموش كردن وجود امام معصومِ غايب، منتظر نبودن ظهور او، قطع ارتباط روزانه با او، ترك صلوات فرستادن بر او، ترك دعاى تعجيل فرج براى او، مى‏تواند ايمان انسان را به او سست كند و انسان را از آمادگى براى ظهور او محروم گرداند.
پديده‏ ى استعجال - كه در روايات و دعاها، بسيار نكوهش شده است - مى‏تواند معلول يكى از دو عامل باشد:
الف) نزديك بين بودن انسان و فقدان دورنگرى و عادت ندادن خود به ديدن افق‏هاى بسيار دور زندگى و توجّه به منافع و مصالح بسيار نزديك و محسوس و زودگذر و غفلت از مصالح آينده و اهداف بزرگ رسالت جهانى و فراگير امام زمان عليه‏ السّلام؛
ب( آگاه نبودن به مسير طبيعى و منطقى تحوّلات اجتماعى، و عدم شناخت قوانين حاكم بر تحوّلات اجتماعى.
آسيب ‏زدايى از شناخت و ايمان به امام غايب
اهل بيت پيامبر عليهم ‏السّلام به شناخت و ايمان مردم به امام معصوم عليه‏ السّلام در زمان غيبت او، توجّه شايان داشته ‏اند و در آثار گران‏بهايشان، اين اهتمام، به خوبى، به چشم مى‏خورد.
در دعاها و زيارت نامه ‏ها و روايات اهل بيت عليهم ‏السّلام به بسيارى از علل ضعف شناخت و ايمان به امام غايب نيز توجه ى ويژه مى‏بينيم.
البته، بسيار روشن است كه با توّجه به عللِ ضعفِ شناخت و ضعفِ ايمان، بايد در رفع اين مشكل بكوشيم، و خلاصه ‏ى درمان اين مشكل، در بسيارى از دعاها و زيارت نامه‏ هاى مخصوص حضرت مهدى عليه‏ السّلام در دوران غيبت كبرا، مطرح شده است.
1- به عنوان نخستين گام، به دست آوردن شناخت صحيح از مسئله‏ ى مهدوّيت و شخص امام مهدى عليه ‏السّلام امرى ضرورى است. اين مهم، با دقّت كافى در دعاها و زيارت‏نامه‏ ها، تأمين مى‏گردد؛ زيرا كه، شناخت صحيح و لازم را در آن‏ها مى‏يابيم.
2- گام دوم به دست آوردن دلائل كافى و لازم، و اثبات كننده‏ى وجود امام معصوم و غايب است. هر چند اين دلائل را در كتب كلامى مى‏يابيم، امّا دعاها و زيارت‏نامه ‏ها، از اين دلائل نيز برخوردارند، بلكه در برخى دعاها و زيارت‏نامه‏ ها، صريحاً، و در برخى ديگر، با اشاره‏ى گويا، اين مبحث مطرح شده است. زيارت جامعه‏ ى كبيره و زيارت وارث و دعاى عصر روز جمعه(1)، به طور ويژه، به اين امر پرداخته است.
3- گام سوم شبه زدايى است. بايد به همه ‏ى شبهات تزلزل ‏آفرين، توجّه شود و حل گردد. برخى از اين شبهات را كتاب‏هاى كلامى و حديثى و برخى نيز در دعاهاى ويژه امام زمان عج، مطرح و پاسخ داده شده است.
4- گام چهارم، زدودن مشكل يأس و نااُميدى است. اين مشكل، با شناخت و تبيين قوانين اساسى حاكم بر تحوّلات اجتماعى منطقه‏اى و جهانى و فهم روند تحوّلات فرهنگى و اجتماعى قابل رفع است.
شناخت اين قوانين، راه‏هاى گوناگون دارد. از جمله‏ ى اين راه‏ها، بهره‏ بردارى صحيح از تاريخ است. شناخت صحيح از تاريخ، راه را براى شناخت مسير و قوانين حاكم بر تحولاّت اجتماعى، هموار مى‏كند. قرآن كريم، بيش‏ترين توجّه را به اين راه معطوف داشته است.(2)
در برخى از دعاهاى ويژه‏ ى امام زمان عليه ‏السّلام يقين به قيام حضرت مهدى عليه‏ السّلام را همانند يقين به قيام حضرت رسول خدا صلّى‏اللّهُ‏ عليه ‏وآله ‏وسلّم(3) قرار داده است. و در حقيقت، ما را از گذشته‏ ى يقين ‏آور به آينده‏ ى نيازمند يقين، توجّه مى‏دهد. بنابراين يقين لازم را نيز مى‏توانيم از راه مطالعه و تحقيق در تاريخ به دست آوريم و براى ديگران تبيين كنيم. و با استفاده از تاريخ بيشترين زمينه ‏هاى لازم براى تحقق يقين فراهم مى‏گردد.
5- گام پنجم، توجّه به افق‏هاى بسيار دور، در عين توجّه به افق‏هاى بسيار نزديك و بالفعل است، دورنگر بودن، همزمان با غافل نبودن از واقعيّت ‏هاى موجود بسيار لازم است؛ بنابراين، مشكل زمان را بايد براى خود حل كنيم و مراقب باشيم كه توجه به آينده‏ ى بسيار دور عامل يأس و سستى و در نتيجه مانع برنامه‏ ريزى دراز مدت و پايدار نگردد.
قرآن كريم، مى‏فرمايد: إنهم يرونه بعيداً ونراه قريباً(4)؛ برخى از مردم، قيامت يا قيام مهدى عليه‏ السّلام را بسيار دور مى‏بينند، در حالى كه ما آن را بسيار نزديك مى‏بينيم.
6- پس از رفع شبهات و زدودن شك‏ها و ترديدهاى مطرح شده در مورد دلائل قطعى كه ثابت‏ كننده ‏ى وجود و حضور امام در پشت پرده ‏ى غيبت است، لازم است ارتباط معنوى ما با امام ناظر و غايب عليه ‏السّلام - كه مهم‏ترين عامل رشد معرفت و ايمان به او به شمار مى‏رود - تقويت گردد.
تقويت ارتباط معنوى با امام غايب، با وسائلى چند تحقق‏ پذير مى‏باشد:
الف) دعاهاى روزانه و هفتگى و در مناسبت ‏هاى گوناگون؛
ب) زيارت‏هاى روزانه و هفتگى و در مناسبت‏هاى مختلف(5)؛
ج) انتظار صحيح و سازنده و مبارزه با انتظار منفى كه خود از عوامل سستى‏زا و يأس ‏آور است؛
د) توجّه به مسئله‏ ى عَرضه ‏ى اَعمال مردم بر امامِ زمانِ خود، و لازمه‏ ى آن احساسِ نظارت هميشگى امام عليه ‏السّلام بر اعمال مان(6)؛
ه) توجّه به ويژگى شب قدر و نحوه‏ى ارتباط معنوى و شايسته با امام زمان عليه ‏السّلام در اين شب مهم(7) در هر سال؛
و ارتباط مالى و عاطفى با امام عليه‏ السّلام، توجّه به وجوب خمس بر مردم كه از آنِ امام مى‏باشد، و استحباب پرداخت صدقه يا نذر براى سلامتى امام زمان عليه ‏السّلام؛ كه مستلزم يك ارتباط واقعى و معنوى با امام است.
ز) ارتباط پيوسته اعتقادى و تشكيلاتى و عاطفى با نايبان عام امام زمان عليه ‏السّلام(8)؛
ح) ارتباط سياسى و اجتماعى و عاطفى سالانه با امام زمان خود عليه ‏السّلام در عرصه ‏ى حج و در روزهاى ويژه ‏ى حج؛ زيرا، همه ساله، امام عليه ‏السّلام در موسم حج حاضر مى‏گردد و به حجّاج آن سال توجّه ى ويژه مى‏كند.
ط) توسّل به امام زمان خود و توجه ويژه به او در تنگناها و مشكلات فردى و اجتماعى و درخواست شفاعت وقت خاصى ندارد و براى هميشه ممكن و تحقق ‏پذير است.
ى) تبليغ و ترويج نام و ياد امام مهدى عليه ‏السّلام) در ميان افراد خانواده و افراد محله و ميان هم نشينان و دوستان و در ميان ساير افراد جامعه(9) آثار روانى مثبتى در جهت تحكيم ارتباط حقيقى با امام زمان عج مى‏باشد؛
ك) توجّه يافتن و توجّه دادن به ضرورت وجود و حضور امام معصوم در تمام عرصه ‏هاى اجتماعى؛
عموماً، آموزه ‏هاى زيارت‏نامه‏ ها و دعاهاى رسيده از معصومين عليهم ‏السّلام درباره‏ ى حضرت مهدى عليه ‏السّلام بسيار زيبا و گويا، و نشان‏دهنده ‏ى نوع درمان مناسب و راه ‏حل‏ هاى دقيق براى رفع مشكلات زمان غيبت است.
استفاده از عنصر تبيين مسئوليّت‏هاى امام عليه ‏السّلام در دوران غيبت، مى‏تواند در اشكال زدائى نسبت فوائد و آثار وجودى امام غايب مؤثر باشد. كه تبيين آن، اشكالِ لغويتِ وجود امام غايب، مرتفع مى‏گردد. و يكى از سببهاى سُستى ايمان و ضعف ارتباط مرتفع مى‏گردد.
استفاده از عنصرِ تبيينِ مجموعه وظايف پيروان امام مهدى عليه ‏السّلام و منتظران واقعى او نيز نشان دهنده ‏ى توجّه به اشكال بر فايده‏ ى انتظار امام غايب است. رفع اين اشكال، ضرورى، بلكه يك نوع مبارزه با انتظار منفى است.
در ضمن، راهى براى معالجه و درمان مشكل سوء استفاده‏ ى دشمنان از غيبت امام معصوم عليه ‏السّلام است. و انتظار منفى يكى از زمينه‏ هاى ايجاد بحران‏هاى فكرى و سياسى و اجتماعى و اخلاقى در جامعه اسلامى است.
استفاده از عنصرِ خطاب و سخن گفتن مستقيم با امام غايب عليه ‏السّلام - كه در زيارت‏نامه ‏ها و دعاها، به چشم مى‏خورد نشان دهنده ‏ى اهميّت توجّه مؤمنان و منتظران به ضرورت داشتن احساس واقعى نسبت به حضور امام معصوم در تمام صحنه‏ هاى زندگى آنان است.
استفاده از عنصرِ تكرار بيان وظايف به منتظران و ياران امام زمان عليه ‏السّلام نشان دهنده‏ ى ضرورت تربيت آنان همراه با تذّكر و يادآورى‏هاى پيوسته نسبت به ضرورت آمادگى بالفعل براى يارى رساندن به امام، و ايجاد آمادگى واقعى و لازم در خود و ديگران براى ظهور امام عليه ‏السّلام و ضرورتِ آمادگى براى فرمان بردارى از او مى‏باشد.
تقريباً همه‏ ى آسيب‏هاى دوران غيبت - كه دوران انتظار فرج است - در دعاها و زيارت نامه ‏هاى موجود، به طور چشم‏گيرى تذكّر داده شده، و راه ‏حل‏ هاى آن‏ها نيز در بيشتر دعاها مطرح گشته است.(10)
در اين دعاها و زيارت نامه‏ ها، برنامه ‏هاى آينده ى امام نيز به گونه ‏اى بسيار گويا و روشن، مطرح شده است و چشم ‏انداز حركت آينده ‏ى امام عليه‏ السّلام(11) را نيز به پيروان او گوش زد مى‏كند تا به سمت آن اهداف بلند حركت كنند و خود را به او و اهداف او، هر چه سريع‏تر، نزديك كنند.
در برنامه ‏هاى ويژه ي منتظران - كه يك برنامه‏ ى كامل براى ايجاد آمادگى، و در حقيقت، نشانه ‏ى يك آماده باش كامل و تمام عيار است - مقدّمات ظهورى كه در اختيار منتظران و دل‏باختگان و شيفتگان ظهور حضرت است برنامه ريزى شده است، و اين خود نقشى فعّال و عملى در زمينه‏ سازى واقعى را ايفا مى‏كند.
بنابر اين، بسيارى از چشم ‏اندازها و مشكلات مطرح در عصر غيبت و راه‏حل‏هاى اين مشكلات، در خصوص دوران غيبت كبرا در دعاها و زيارت‏نامه‏ ها و صلوات ويژه ‏ى حضرت مهدى عليه‏ السّلام به گونه ‏هاى مختلف، با اجمال و تفصيل، و گاهى با تكرار و تأكيد فراوان، به چشم مى‏خورد. و اين، مطلب نشان مى‏دهد كه همه ‏ي امامان معصوم عليه ‏السّلام در دوران حضورشان، به مسئله‏ ى غيبت و مشكلات آن، توجّه ى كامل داشته ‏اند. خود حضرت صاحب الامر عليه ‏السّلام در دعاهاى گوناگونى كه به پيروان خود تعليم نموده است، در صدد علاج بسيارى از اين مشكلات و چالش‏ ها بوده است.
پس مهم‏ترين عنصر در تقويت ارتباط معنوى با امام غايب عليه ‏السّلام همين دعاهاى روزانه و هفتگى ويژه ‏ى امام زمان عليه‏ السّلام است كه يك برنامه ‏ى حساب شده و منظّم را در پيش روى منتظران قرار مى‏دهد و ترسيم مى‏كند تا طبق اين الگو، زندگى خود را تنظيم كنند و به سوى روزهاى ظهور، يك حركت جدّى و حساب شده و با شتاب، داشته باشند.(12)
در اين دعاها، همين بس است كه عنصر اميد در وجود انسان زنده مى‏شود. توجّه به عنصر ايمان و عنصر يقين كه اوج اعتقاد مطلوب است، در اين دعاها، بسيار چشمگير است. به همين خاطر، عوامل سلب يقين را گوش زد، و راه‏ حل‏ هاى گوناگونى براى اين آسيب بيان شده است.
البته، جا دارد كه خوانندگان اين نوشتار، براى يك بار هم كه شده، در اين زمينه، به دعاهاى ويژه امام زمان عليه‏ السّلام در عصر جمعه مراجعه كنند تا ببينند امامِ غايب، براى حل مشكل‏ها و چالش‏ هاى دوران غيبت خود، چه راه‏ حل‏ هايى مطرح كرده است.
بنابر اين، با رفع هر گونه ابهام براى منتظران و يا ردّ اشكالات احتمالى و رفع مشكلات قطعى، آسيب‏ هاى دوران غيبت امام مهدى عليه ‏السّلام شناسانده و زدوده مى‏شود، و راه جلوگيرى از ضررهاى احتمالى نيز بيان مى‏گردد.
البته، برخى آسيب‏ هاى مطرح شده، حتّى در عصر حضور امام معصوم نيز مشاهده مى‏شود. تاريخ ما، اين آسيب‏ ها را به طور فراوان نشان مى‏دهد. تعداد و نوع آن‏ها، بستگى به درجه‏ ى رشد فرهنگى جامعه و افراد با ايمان دارد.
در دوران غيبت، زمينه براى آزمايش برتر فراهم مى‏گردد و با خالص شدن نيروهاى تحت امر امام عليه ‏السّلام معجزات الهى، زمينه‏ ى ظهور خواهد داشت.
تاريخ اسلامى ما، نشان داده است كه بيش‏ترين آسيب‏ها و ضربه‏ ها زمانى است كه نيروهاى ناخالص از نيروهاى خالص جدا نشده ‏اند و دوستان از دشمنان، تمييز داده نشده باشند، و در حقيقت، دشمنان واقعى، در لباس دوستانِ نزديك در آمده باشند.
بنابر اين، بالا رفتن سطح آگاهى و بالا بودن ذخيره ‏ى تجربياتِ سخت در دوران غيبت، دو اصلِ اجتناب ‏ناپذير براى رسيدن نيروهاى تحت امر حضرت عليه ‏السّلام به وضع مطلوب است.

  1) منظور، دعايى است كه سيد بن طاووس آن را ذكر كرده است. اين زيارت، در آخر مفاتيح الجنان نقل شده است. آغاز آن: اللهم! عرفنى نفسك... است.
2) كتابهاى تبيين كننده‏ ى سنتهاى تاريخى قرآن خصوصاً تفسير موضوعى شهيد سيد محمدباقر صدر در اين جا راه‏ گشا مى‏باشد.
3) ويكون يقيننا في ذالك كيقيننا بقيام رسولك عليه ‏السّلام دعاى عصر روز جمعه، مفاتيح الجنان، ص 783؛ انتشارات علميّه‏ ى اسلاميّه.
4) معارج: 7 - 6.
5) اين دعاها و زيارت‏نامه‏ ها را در سرتاسر كتاب شريف مفاتيح الجنان مى‏يابيم.
6) در تفسير آيه‏ى شريفه وقل اعملوا فسيرى الله عملكم ورسوله والمؤمنون روايات فراوانى در عرضه‏ ى اعمال بندگان بر پيامبر و امامان معصوم رسيده است. در عصر غيبت، فلسفه‏ ى اين كار بسيار قابل توجّه و تأمّل بيشتر است.
7) در شب قدر، ملائكه و روح، بر حجّتِ خدا، در هر عصر فرود مى‏آيند. همه ساله، اين پديده‏ ى بسيار مبارك و مهم، تحقّق مى‏يابد.
8) نايبان عام امام زمان عليه‏ السّلام عالمان فرهيخته و عادل و با تقوا كه شايسته ‏ى منصب رهبرى مردم از طرف او در عصر غيبت هستند، نمايانگر حضور خط امامت و ولايت در صحنه‏ ى زندگى فردى و اجتماعى مردم مى‏باشند. ارتباط با آنان در امر تقليد در احكام دين و رساندن خمس و زكات و اداى حقوق مالى ويژه ‏ى منصب امامت به نايبان امام زمان، نشانه ‏ى ضرورت برقرارى ارتباط تشكيلاتى - مذهبى اعتقادى و عاطفى با خط امامت است. اين كار، يادآور وجود و حضور او، از جهتى، و نشان دهنده ى مظلوميت او، از جهتى ديگر است كه مؤمنان را در انتظار ظهور او آماده ‏تر مى‏كند. زيرا، هيچ كس جايگزين امام معصوم نمى‏شود. اين مطلب، در تار و پود فرهنگ شيعيان نهفته است.
9) البته، جمع ‏آورى و نشر آثار و بركات وجودى امام زمان عليه‏السّلام در ترويج نام و ياد او بسيار مؤثّر است. سهيم بودن انسان در اين امر و احساس او به سهيم بودنش دراين زمينه، در بارورى ايمان او و اعلام آمادگى براى ظهور امام عليه‏السّلام بسيار مؤثّر است.
10) مثلاً در آخر دعاى افتتاح، در شكايت ‏هاى مطرح شده، مهم‏ترين آسيب ‏ها، تذّكر داده شده است.
11) در دعاى مورد اشاره. در پاورقى شماره‏ ى 1 همه ‏ى برنامه ‏هاى حضرت در زمان ظهور، به طور نسبتاً مفصّل يادآورى شده است در حقيقت، خطوط روشن حركتِ امام و اهداف مورد نظر او در اين نهضت جهانى، بيان گرديده است.
12) جمع ‏بندى و طبقه ‏بندى محتواهاى نغز كليه دعاها و زيارت‏نامه ‏ها ويژه حضرت مهدى عليه ‏السّلام عموماً كارى بسيار مهم و مفيد و ضرورى به نظر مى‏رسد كه به ويژه براى ياران و منتظران حضرت بسيار مفيد مى‏باشد.

دوشنبه 22/5/1386 - 20:51
دعا و زیارت
امامت و غيبت از ديدگاه علم كلام ، علم الهدي سيد شريف مرتضي اما سخن از چرايى غيبت و سبب آن و وجهى كه غيبت را به وسيله آن مى توان نيكو شمرد، بعد از بيان اصولى كه ذكر شد روشن مى باشد.
زيرا هنگامى كه به آن روشى كه دو اصلِ عقلى مذكور به آن انجاميدند، دانستيم كه همانا امام در اين عصر فقط حضرت حجة بن الحسن(عليهما السلام)است و نه جز او. و نيز دانستيم كه غايب از ديد مردم است و نمى توانيم او را با چشم ببينيم.
مى توانيم نتيجه بگيريم كه او ـ با فرض عصمت و با در نظر گرفتن اينكه تكليف امامت و رهبرى در او متعيّن گرديده و بر عهده او واجب گرديده است ـ غايب نشده است مگر بخاطر سببى كه اقتضاى چنين غيبتى را داشته و مصلحتى كه انگيزه اين پنهان بودن را ايجاد كرده و ضرورتى كه او را به اينگونه نهانزيستى وادار كرده است ـ اگرچه اين وجه وسبب براى ما به شكل مشخص و جزئى و با تفصيلات آن معلوم نباشد ـ زيرا اينگونه تشخيص و تجزيه و تفصيل، چيزى نيست كه علم و آگاهى قطعى به آن لازم باشد.
سخن در باره غيبت و وجه مشخص و سببِ تفصيلى آن از حيث امكان و عدم امكان يا لزوم و عدم لزوم، مانند آگاهى يافتن به مراد و منظور خداوند تعالى از آيات متشابه در قرآن كريم است كه ظاهر آنها به خلاف چيزى است كه عقل درك مى كند مثلا از ظاهر آنها جبر يا تشبيه و غير آن فهميده مى شود كه مخالف با نتايج عقلى علم كلام است.
پس همچنانكه ما و مخالفين ما علم قطعى و آگاهى تفصيلى به وجوه اين آيات و تأويل و توجيه آنها را لازم نمى دانيم بلكه همه ما قائل هستيم به اينكه: وقتى ما به حكيم بودن خداوند تعالى علم داريم و مى دانيم كه ممكن نيست بخلاف آن صفات و ويژگيهايى كه دارد خبرى بدهد; بطور كلى درك مى كنيم كه براى همه اين آيات وجوه صحيح و تأويلات درستى بر خلاف ظاهرشان وجود دارد كه مطابقت با نتايج دلايل عقلى دارد اگرچه ما به شكل تفصيلى نتوانيم به آن وجوه و تأويلات، علم پيدا كنيم. زيرا نيازى به آن نداريم و همين مقدار كه علم اجمالى داريم كه مراد از اين آيات خلاف معناى ظاهرى آنهاست و هركدام تأويل و وجهى مطابق با عقل دارد براى ما كفايت مى كند.
به همين ترتيب مى توان گفت كه ما علم دقيق و تفصيلى به سبب غيبت و وجه عدم ظهور حضرت را لازم نداريم و چنين علمى برايمان ضرورت ندارد. بلكه همان علم اجمالى كه ذكر شد در اين باره كفايت مى كند. حال اگر خود را به زحمت انداختيم و عليرغم عدم لزومش در آن تحقيق و تدقيق كرده و وجوهى را ذكر كرديم، از فضلِ ما محسوب مى گردد.
چنانكه اگر در باب ذكر وجوه آيات متشابه و اهدافى كه در آن هست، به گونه متعيّن و مشخّص بحث كرديم، نوعى فضل و زيادت، از جماعتِ تحقيق كننده ما بشمار مى آيد.
دوشنبه 22/5/1386 - 20:49
دعا و زیارت
دوازدهمين پيشواى معصوم، حضرت حجة بن الحسن المهدى، امام زمان-عجل الله تعالى فرجه-در نيمه شعبان سال 255 هجرى در شهر «سامراء» ديده به جهان گشود. (1) او همنام پيامبر اسلام (م ح م د) و هم كنيه آن حضرت (ابو القاسم) است. (2) ولى پيشوايان معصوم از ذكر نام اصلى او نهى فرموده ‏اند. (3)
از جمله القاب آن حضرت، حجت، قائم، خلف صالح، صاحب الزمان (4) ، بقية الله است (5) و مشهورترين آنها «مهدى‏» مى‏باشد. (6)
پدرش، پيشواى يازدهم حضرت امام حسن عسكرى-عليه السلام-و مادرش، بانوى گرامى «نرجس‏» است (7) كه بنام «ريحانه‏» ، «سوسن‏» و «صقيل‏» نيز از او ياد شده است. (8) ميزان فضيلت و معنويت نرجس خاتون تا آن حد، والا بود كه «حكيمه‏» خواهر امام هادى-عليه السلام-كه خود از بانوان عالي قدر خاندان امامت ‏بود، او را سرآمد و سرور خاندان خويش، و خود را خدمت گزار او مى‏ناميد. (9)
حضرت مهدى دو دوره غيبت داشت: يكى كوتاه مدت (غيبت صغرى) و ديگرى دراز مدت (غيبت كبرى) . اولى، از هنگام تولد تا پايان دوران نيابت‏ خاصه ادامه داشته و دومى، با پايان دوره نخست آغاز شد و تا هنگام ظهور و قيام آن حضرت طول خواهد كشيد. (10)

تولد حضرت مهدى عليه السلام از ديدگاه علماى اهل سنت
چنانكه در صفحات آينده توضيح خواهيم داد، اعتقاد به موضوع مهدويت اختصاص به شيعه ندارد، بلكه بر اساس روايات فراوانى كه از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم رسيده، علماى اهل سنت نيز اين موضوع را قبول دارند. منتها آنان نوعا تولد حضرت مهدى را انكار مى‏كنند و مى‏گويند: شخصيتى كه پيامبر اسلام از قيام او (پس از غيبت) خبر داده، هنوز متولد نشده است و در آينده تولد خواهد يافت! (11)
با اين حال تعداد قابل توجه ى از مورخان و محدثان اهل سنت، تولد آن حضرت را در كتب خود ذكر كرده و آن را يك واقعيت دانسته ‏اند. بعضى از پژوهشگران بيش از صد نفر از آنان را معرفى كرده ‏اند. (12)

ديدار حضرت مهدى عليه السلام
چنانكه در سيره امام حسن عسكرى-عليه السلام-بتفصيل نگاشتيم، از آنجا كه حكومت ‏ستمگر عباسى، به منظور دستيابى به فرزند آن حضرت و كشتن او، خانه امام را سخت تحت كنترل و مراقبت قرار داده بود، تولد حضرت مهدى-عليه السلام-بر اساس طرح دقيق و منظمى كه پيشاپيش، از سوى امام در اين مورد ريخته شده بود، كاملا به صورت مخفى و دور از چشم مردم (و حتى شيعيان) صورت گرفت.
مستندترين گزارش در اين زمينه، از طرف «حكيمه‏» عمه حضرت عسكرى-عليه السلام-رسيده كه از نزديك شاهد تولد حضرت مهدى-عليه السلام-بوده است. اما بايد توجه داشت كه اين پنهانكارى به آن معنا نيست كه بعدها يعنى در مدت 5-6 سال آغاز عمر او، كه امام يازدهم در حال حيات بود، كسى آن بزرگوار را نديده بود، بلكه-چنانكه يك نمونه از آن را در زندگانى حضرت عسكرى نوشتيم-افراد خاصى از شيعيان در فرصتهاى مناسب و گوناگون به ديدار آن حضرت نائل مى‏شدند تا به تولد و وجود وى يقين حاصل كنند و در موقع لزوم به شيعيان ديگر اطلاع دهند.
دانشمندان ما جريان اين ديدارها را به صورت گسترده گزارش كرده‏ اند (13) ، ولى شايد مهمترين آنها ديدار چهل تن از اصحاب امام عسكرى-عليه السلام-با آن حضرت باشد كه تفصيل آن بدين قرار بوده است:
«حسن بن ايوب بن نوح‏» (14) مى‏گويد:
ما براى پرسش درباره امام بعدى، به محضر امام عسكرى-عليه السلام-رفتيم. در مجلس آن حضرت چهل نفر حضور داشتند. عثمان بن سعيد عمرى[يكى از وكلاى بعدى امام زمان]بپاخاست و عرض كرد: مى‏خواهم از موضوعى سؤال كنم كه درباره آن از من داناترى. امام فرمود: بنشين. عثمان با ناراحتى خواست از مجلس خارج شود. حضرت فرمود: هيچ كس از مجلس بيرون نرود. كسى بيرون نرفت و مدتى گذشت. در اين هنگام، امام، عثمان را صدا كرد. او بپاخاست. حضرت فرمود: مى‏خواهيد به شما بگويم كه براى چه به اينجا آمده ‏ايد؟ همه گفتند: بفرماييد. فرمود: براى اين به اينجا آمده ايد كه از حجت و امام پس از من بپرسيد. گفتند: بلى. در اين هنگام پسرى نورانى همچون پاره ماه كه شبيه ‏ترين مردم به امام عسكرى-عليه السلام-بود، وارد مجلس شد. حضرت با اشاره به او فرمود:
«اين، امام شما بعد از من و جانشين من در ميان شما است. فرمان او را اطاعت كنيد و پس از من اختلاف نكنيد كه در اين صورت هلاك مى‏شويد و دينتان تباه مى‏گردد... » . (15)

علل سياسى-اجتماعى غيبت
شكى نيست كه رهبرى پيشوايان الهى به منظور هدايت مردم به سر منزل كمال مطلوب است و اين امر در صورتى ميسر است كه آنها آمادگى بهره بردارى از اين هدايت الهى را داشته باشند. اگر چنين زمينه مساعدى در مردم وجود نداشته باشد، حضور پيشوايان آسمانى در بين مردم ثمرى نخواهد داشت.
متاسفانه فشارها و تضييقاتى كه بويژه از زمان امام جواد-عليه السلام-به بعد بر امامان وارد شد، و محدوديت هاى فوق العاده‏اى كه برقرار گرديد-به طورى كه فعاليتهاى امام يازدهم و دوازدهم را به حداقل رسانيد-نشان داد كه زمينه ‏مساعد جهت‏ بهره ‏مندى از هدايتها و راهبريهاى امامان در جامعه (در حد نصاب لازم) وجود ندارد. از اين رو حكمت الهى اقتضا كرد كه پيشواى دوازدهم، بتفصيلى كه خواهيم گفت، غيبت اختيار كند تا موقعى كه آمادگى لازم در جامعه به وجود آيد.
البته همه اسرار غيبت‏ بر ما روشن نيست ولى شايد نكته‏ اى كه گفتيم رمز اساسى غيبت‏ باشد. در روايات ما، در زمينه علل و اسباب غيبت، روى سه موضوع تكيه شده است:

الف-آزمايش مردم
چنانكه مى‏دانيم يكى از سنتهاى ثابت الهى، آزمايش بندگان و انتخاب صالحان و گزينش پاكان است. صحنه زندگى همواره صحنه آزمايش است تا بندگان از اين راه در پرتو ايمان و صبر و تسليم خويش در پيروى از اوامر خداوند تربيت ‏يافته و به كمال برسند و استعدادهاى نهفته آنان شكوفا گردد.
در اثر غيبت‏ حضرت مهدى، مردم آزمايش مى‏شوند: گروهى كه ايمان استوارى ندارند، باطنشان ظاهر مى‏شود و دستخوش شك و ترديد مى‏گردند و كسانى كه ايمان در اعماق قلبشان ريشه دوانده است، به سبب انتظار ظهور آن حضرت و ايستادگى در برابر شدائد، پخته ‏تر و شايسته ‏تر مى‏گردند و به درجات بلندى از اجر و پاداش الهى نائل مى‏گردند.
امام موسى بن جعفر-عليه السلام-فرمود: هنگامى كه پنجمين فرزندم غايب شد، مواظب دين خود باشيد، مبادا كسى شما را از دين خارج كند. او ناگزير غيبتى خواهد داشت، به طورى كه گروهى از مؤمنان از عقيده خويش بر مى‏گردند. خداوند به وسيله غيبت، بندگان خويش را آزمايش ‏مى‏كند... (16)
از سخنان پيشوايان اسلام بر مى‏آيد كه آزمايش به وسيله غيبت‏ حضرت مهدى، از سخت ‏ترين آزمايشهاى الهى است (17) . و اين سختى از دو جهت است:
1-از جهت اصل غيبت، كه چون بسيار طولانى مى‏شود بسيارى از مردم دستخوش شك و ترديد مى‏گردند. برخى در اصل تولد و برخى ديگر در دوام عمر آن حضرت شك مى‏كنند و جز افراد آزموده و مخلص و داراى شناخت عميق، كسى بر ايمان و عقيده به امامت آن حضرت باقى نمى‏ماند. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم ضمن حديث مفصلى مى‏فرمايد: مهدى از ديده شيعيان و پيروانش غايب مى‏شود و جز كسانى كه خداوند دلهاى آنان را جهت ايمان، شايسته قرار داده، در اعتقاد به امامت او استوار نمى‏مانند. (18)
2-از نظر سختيها و فشارها و پيشامدهاى ناگوار كه در دوران غيبت رخ مى‏دهد و مردم را دگرگون مى‏سازد، به طورى كه حفظ ايمان و استقامت در دين، كارى سخت دشوار مى‏گردد و ايمان مردم در معرض مخاطرات شديد قرار مى‏گيرد. (19)

ب-حفظ جان امام
خداوند، به وسيله غيبت، امام دوازدهم را از قتل حفظ كرده است، زيرا اگر آن حضرت از همان آغاز زندگى در ميان مردم ظاهر مى‏شد، او رامى‏كشتند (چنانكه تفصيل آن را نوشتيم) . بر اين اساس اگر پيش از موعد مناسب نيز ظاهر شود، باز جان او به خطر مى‏افتد و به انجام ماموريت الهى و اهداف بلند اصلاحى خود موفق نمى‏گردد.
«زراره‏» ، يكى از ياران امام صادق-عليه السلام-مى‏گويد: امام صادق-عليه السلام-فرمود: امام منتظر، پيش از قيام خويش مدتى از چشمها غايب خواهد شد.
عرض كردم: چرا؟
فرمود: بر جان خويش بيمناك خواهد بود. (20)

ج-آزادى از يوغ بيعت‏ با طاغوتهاى زمان
پيشواى دوازدهم، هيچ رژيمى را، حتى از روى تقيه، به رسميت نشناخته و نمى‏شناسد. او مامور به تقيه از هيچ حاكم و سلطانى نيست و تحت‏ حكومت و سلطنت هيچ ستمگرى در نيامده و در نخواهد آمد، چرا كه مطابق وظيفه خود عمل مى‏كند و دين خدا را به طور كامل و بى هيچ پرده پوشى و بيم و ملاحظه ‏اى اجرا مى‏كند. بنابراين جاى هيچ عهد و ميثاق و بيعت‏ با كسى و مراعات و ملاحظه نسبت‏ به ديگران باقى نمى‏ماند.
«حسن بن فضال‏» مى‏گويد: امام هشتم فرمود: گويى شيعيانم را مى‏بينم كه هنگام مرگ سومين فرزندم[امام حسن عسكرى]در جستجوى امام خود، همه جا را مى‏گردند اما او را نمى‏يابند.
عرض كردم: چرا غايب مى‏شود؟
فرمود: براى اينكه وقتى با شمشير قيام مى‏كند، بيعت كسى در گردن وى‏نباشد. (21)

غيبت صغرى و كبرى
چنانكه گفتيم، غيبت امام مهدى به دو دوره تقسيم مى‏شود: «غيبت صغرى‏» و «غيبت كبرى‏» .
غيبت صغرى از سال 260 هجرى (سال شهادت امام يازدهم) تا سال 329 (سال در گذشت آخرين نايب خاص امام) يعنى حدود 69 سال بود. (22) در دوران غيبت صغرى، ارتباط شيعيان با امام بكلى قطع نبود و آنان، به گونه‏اى خاص و محدود، با امام ارتباط داشتند.
توضيح آنكه: در طول اين مدت، افراد مشخصى (كه ذكرشان خواهد آمد) به عنوان «نايب خاص‏» با حضرت در تماس بودند و شيعيان مى‏توانستند به وسيله آنان مسائل و مشكلات خويش را به عرض امام برسانند و توسط آنان پاسخ دريافت دارند و حتى گاه به ديدار امام نائل شوند. از اينرو مى‏توان گفت در اين مدت، امام، هم غايب بود و هم نبود.
اين دوره را مى‏توان دوران آماده سازى شيعيان براى غيبت كبرى دانست كه ‏طى آن، ارتباط شيعيان با امام، حتى در همين حد نيز قطع شد و مسلمانان موظف شدند در امور خود به نايبان عام آن حضرت، يعنى فقهاى واجد شرائط و آشنايان به احكام اسلام، رجوع كنند.
اگر غيبت كبرى يكباره و ناگهان رخ مى‏داد، ممكن بود موجب انحراف افكار شود و ذهنها آماده پذيرش آن نباشد. اما گذشته از زمينه سازيهاى مدبرانه امامان پيشين، در طول غيبت صغرى، بتدريج ذهنها آماده شد و بعد، مرحله غيبت كامل آغاز گرديد. همچنين امكان ارتباط نايبان خاص با امام در دوران غيبت صغرى، و نيز شرفيابى برخى از شيعيان به محضر آن حضرت در اين دوره، مسئله ولادت و حيات آن حضرت را بيشتر تثبيت كرد. (23)
با سپرى شدن دوره غيبت صغرى، غيبت كبرى و دراز مدت امام آغاز گرديد كه تا كنون نيز ادامه دارد و پس از اين نيز تا زمانى كه خداوند اذن ظهور و قيام به آن حضرت بدهد، ادامه خواهد داشت.
غيبت دو گانه امام دوازدهم، سالها پيش از تولد او توسط امامان قبلى، پيشگويى شده و از همان زمان توسط راويان و محدثان، حفظ و نقل و در كتابهاى حديث ضبط شده است كه به عنوان نمونه به نقل چند حديث در اين زمينه اكتفا مى‏كنيم:
1-امير مؤمنان-عليه السلام-فرمود:
[امام]غايب ما، دو غيبت‏ خواهد داشت كه يكى طولانى‏تر از ديگرى خواهد بود. در دوران غيبت او، تنها كسانى در اعتقاد به امامتش پايدار مى‏مانند كه داراى يقينى استوار و معرفتى كامل باشند. (24) -امام باقر-عليه السلام-فرمود:
[امام]قائم دو غيبت‏خواهد داشت كه در يكى از آن دو، خواهند گفت: او مرده است... (25)
3-ابو بصير مى‏گويد: به امام صادق-عليه السلام-عرض كردم: امام باقر مى‏فرمود: قائم آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم دو غيبت‏ خواهد داشت كه يكى طولانى‏تر از ديگرى خواهد بود.
امام صادق-عليه السلام-فرمود: بلى، چنين است... (26)
4-حضرت صادق-عليه السلام-فرمود:
امام قائم دو غيبت‏ خواهد داشت: يكى كوتاه مدت و ديگرى دراز مدت... (27)
سير تاريخ، صحت اين پيشگوئيها را تاييد كرد و همچنانكه پيشوايان قبلى فرموده بودند، غيبتهاى دوگانه امام عينيت ‏يافت.

نواب خاص (28)
نايبان خاص حضرت مهدى در دوران غيبت صغرى، چهار تن از اصحاب با سابقه امامان پيشين و از علماى پارسا و بزرگ شيعه بودند كه «نواب اربعه‏» ناميده شده ‏اند. اينان به ترتيب زمانى عبارت بودند از:
1-ابو عمرو عثمان بن سعيد عمرى، 2-ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعيد عمرى، 3-ابو القاسم حسين بن روح نوبختى، 4-ابو الحسن على بن محمد سمرى.
البته امام زمان-عليه السلام-وكلاى ديگرى نيز در مناطق مختلف مانند: بغداد، كوفه، اهواز، همدان، قم، رى، آذربايجان، نيشابور و... داشت كه يا به وسيله اين چهار نفر، كه در راس سلسله مراتب وكلاى امام قرار داشتند، امور مردم را به عرض حضرت مى‏رساندند (29) و از سوى امام در مورد آنان «توقيع‏» هايى (30) صادر مى‏شده است. (31) و يا-آن گونه كه بعضى از محققان احتمال داده‏ اند-سفارت و وكالت اين چهار نفر، وكالتى عام و مطلق بوده ولى ديگران در موارد خاصى وكالت و نيابت داشته ‏اند (32) . مانند:
محمد بن جعفر اسدى، احمد بن اسحاق اشعرى قمى، ابراهيم بن محمد همدانى، احمد بن حمزة بن اليس (33) ، محمد بن ابراهيم بن مهزيار (34) ، حاجز بن يزيد، محمد بن صالح (35) ، ابو هاشم داود بن قاسم جعفرى، محمد بن على بن بلال، عمر اهوازى، و ابو محمد وجنائى (36) .

1-ابو عمرو عثمان بن سعيد عمرى
عثمان بن سعيد از قبيله بنى اسد بود و به مناسبت ‏سكونت در شهر سامراء، «عسكرى‏» نيز ناميده مى‏شد. در محافل شيعه از او به نام «سمان‏» (-روغن فروش) ياد مى‏شد، زيرا به منظور استتار فعاليتهاى سياسى، روغن فروشى مى‏كرد و اموال متعلق به امام را، كه شيعيان به وى تحويل مى‏دادند، در ظرفهاى روغن قرار داده به محضر امام عسكرى مى‏رساند. (37) او مورد اعتماد و احترام عموم شيعيان بود. (38) گفتنى است كه عثمان بن سعيد قبلا نيز از وكلا و ياران مورد اعتماد حضرت هادى و حضرت عسكرى-عليهما السلام-بوده است. «احمد بن اسحاق‏» كه خود از بزرگان شيعه مى‏باشد، مى‏گويد:
روزى به محضر امام هادى رسيدم و عرض كردم: من گاهى غايب و گاهى (در اينجا) حاضرم و وقتى هم كه حاضرم هميشه نمى‏توانم به حضور شما برسم. سخن چه كسى را بپذيرم و از چه كسى فرمان ببرم؟
امام فرمود: «اين ابو عمرو (عثمان بن سعيد عمرى) ، فردى امين و مورد اطمينان من است، آنچه به شما بگويد، از جانب من مى‏گويد و آنچه به شما برساند، از طرف من مى‏رساند» .
احمد بن اسحاق مى‏گويد: پس از رحلت امام هادى-عليه السلام-روزى به حضور امام عسكرى-عليه السلام-شرفياب شدم و همان سؤال را تكرار كردم.
حضرت مانند پدرش فرمود: اين ابو عمرو مورد اعتماد و اطمينان امام پيشين، و نيز طرف اطمينان من در زندگى و پس از مرگ من است. آنچه به شما بگويد از جانب من مى‏گويد و آنچه به شما برساند از طرف من مى‏رساند. (39)
پس از رحلت امام عسكرى، مراسم تغسيل و تكفين و خاك سپارى آن حضرت‏را، در ظاهر، عثمان بن سعيد انجام داد. (40) نيز همو بود كه روزى در حضور جمعى از شيعيان به فرمان امام عسكرى-عليه السلام-و به نمايندگى از طرف آن حضرت، اموالى را كه گروهى از شيعيان يمن آورده بودند، از آنان تحويل گرفت و امام در برابر اظهارات حاضران مبنى بر اينكه با اين اقدام حضرت، اعتماد و احترامشان نسبت‏ به عثمان بن سعيد افزايش يافته است، فرمود: گواه باشيد كه عثمان بن سعيد وكيل من است، و پسرش محمد نيز، وكيل پسرم مهدى خواهد بود. (41) همچنين، در پايان ديدار چهل نفر از شيعيان با حضرت مهدى-كه شرح آن در اوائل اين بخش گذشت-حضرت خطاب به حاضران فرمود:
آنچه عثمان[بن سعيد]مى‏گويد، از او بپذيريد، مطيع فرمان او باشيد، سخنان او را بپذيريد، او نماينده امام شماست و اختيار با اوست. (42)
تاريخ وفات عثمان بن سعيد روشن نيست. برخى احتمال داده ‏اند او بين سالهاى 260-267 درگذشته باشد و برخى ديگر فوت او را در سال 280 دانسته ‏اند. (43)

  1) شيخ مفيد، الارشاد، قم، مكتبة بصيرتي، ص 346-فتال نيشابورى، روضة الواعظين، الطبعة الاولى، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1406 ه. ق، ص 292-كليني، اصول كافى، تهران، مكتبة الصدوق، 1381 ه. ق، ج 1، ص 514-طوسي، الغيبة، تهران، مكتبة نينوى الحديثة، ص 141-طبرسي، اعلام الورى، الطبعة الثالثة، تهران، دار الكتب الاسلامية، ص 418-ابن صباغ مالكى، الفصول المهمة، ط قديم (بى تا) ، ص 310. در بعضى از مآخذ، تاريخ تولد حضرت، سال 256 هجرى ضبط شده است (صدوق، كمال الدين، قم، مؤسسة النشر الاسلامي (التابعة) لجماعة المدرسين بقم المشرفة، 1405 ه. ق، ص 432-طوسي، الغيبة، ص 139 و 147) و در برخى ديگر، سال 258 (على بن عيسى الاربلى، كشف الغمة، تبريز، مكتبة بنى هاشمى، 1381 ه. ق، ج 3، ص 227-ابن ابي الثلج‏بغدادي، تاريخ الائمة، قم، مكتبة بصيرتي (ضمن مجموعه نفيسه) ، ص 15) ذكر شده است و ابو جعفر محمد بن جرير بن رستم طبري آن را در سال 257 مى‏داند (دلائل الامامة، الطبعة الثالثة، قم، منشورات الرضي، ص 271 و 272) .
2) شيخ مفيد، همان كتاب، ص 346-طبرسى، همان كتاب، ص 417-اربلي، همان كتاب، ص 227-ابن صباغ، همان كتاب، ص 310.
3) صدوق، همان كتاب، ص 648-كليني، همان كتاب، ص 332-مجلسي، بحار الانوار، تهران، المكتبة الاسلامية، 1393 ه. ق، ج 51، ص 31-34. ولى آيا نهى ائمه از ذكر نام مخصوص آن حضرت، يك اقدام سياسى مقطعى و مربوط به دوران غيبت صغرى بوده يا اينكه حرمت ذكر نام آن حضرت تا هنگام ظهور و قيامش باقى است؟ در ميان علماى شيعه مورد اختلاف است (ر. ك به: حاج ميرزا حسين طبرسي نورى، النجم الثاقب، تهران، انتشارات علميه اسلاميه، باب 2، ص 48 و 49) .
4) طبرسى، همان كتاب، ص 418-ابن صباغ، همان كتاب، ص 310.
5) مسعودى، اثبات الوصية، الطبعة الرابعة، نجف، المطبعة الحيدرية، 1374 ه. ق، ص 248.
6) ابن صباغ، همان كتاب، ص 310.
7) شيخ مفيد، همان كتاب، ص 346-صدوق، همان كتاب، ص 432-طبرسي، همان كتاب، ص 418-مسعودى، همان كتاب، ص 248-فتال نيشابورى، همان كتاب، ص 283-طوسى، همان كتاب، ص 143-محمد بن جرير بن رستم طبرى، همان كتاب، ص 268-ابن صباغ، همان كتاب، ص 310.
8) صدوق، همان كتاب، ص 432 و ر. ك به: روضة الواعظين، ص 292. برخى از محققان معاصر، احتمال داده‏ اند كه نام او همان نرجس باشد، و اسامى ديگر به جز صقيل را بانوى پيشين او حكيمه دختر امام جواد-عليه السلام-به وى داده باشد (بنا بر رواياتى، او قبلا كنيز حكيمه بوده است) . مردم آن زمان كنيزان خويش را براى خوش امدگويى، به اسامى گوناگون مى‏خواندند و نرجس، ريحانه و سوسن همه اسامى گلها هستند (دكتر حسين جاسم، تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم، ترجمه دكتر سيد محمد تقى آيت اللهى، چاپ اول، تهران، مؤسسه انتشارات امير كبير، 1367 ه. ش، ص 114) .
9) فتال نيشابورى، همان كتاب، ص 283-صدوق، همان كتاب، ص 427-مجلسى، همان كتاب، ج 51، ص 12.
10) شيخ مفيد، همان كتاب، ص 346.
11) ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغة، قاهره، دار احياء الكتب العربية، 1960 م، ج 7، ص 94 و ج 10، ص 96.
12) فقيه ايمانى، مهدى، مهدى منتظر در نهج البلاغه، اصفهان، كتابخانه عمومى امير المؤمنين على-عليه السلام-، ص 23، 39.
تعدادى از اين منابع كه در دسترس نگارنده است و تولد حضرت مهدى به صراحت در آنها بيان شده، به قرار زير است:
ابن حجر هيتمى، الصواعق المحرقة، ط 2، قاهره، 1385 ه. ق، ص 208-شبراوى، الاتحاف بحب الاشراف، ط 2، قم، منشورات الرضي، 1363 ه. ش، ص 179-محمد امين بغدادى سويدى، سبائك الذهب في معرفة قبائل العرب، بيروت دار صعب، ص 78-مؤمن شبلنجى، نور الابصار، قاهره، مكتبة المشهد الحسيني، ص 168-شيخ محمد صبان، اسعاف الراغبين، (در حاشيه نور الابصار) ، ص 141-ابن اثير، الكامل في التاريخ، بيروت، دار صادر، ج 7، ص 274 (حوادث سال 260) -حمد الله مستوفى، تاريخ گزيده، چاپ دوم، تهران، انتشارات امير كبير، 1362 ه. ش، ص 207-ابن طولون، الائمة الاثنى عشر، قم، منشورات الرضي، ص 117-ابن صباغ مالكى، الفصول المهمة، (بى تا) ، ص 310-شيخ سليمان قندوزى، ينابيع المودة، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، ج 3، ص 36.
13) صدوق، همان كتاب، ص 434-478. شيخ مفيد، همان كتاب، ص 350 و 351-شيخ سليمان قندوزى، ينابيع المودة، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، ج 3، ص 123-125.
14) چنانكه در سيره امام هادى-عليه السلام-نوشتيم،ايوب بن نوح يكى از وكلاى آن حضرت بوده است.
15) طوسى،همان كتاب،ص 204 و ر.ك به:صدوق،همان كتاب،ص 435-مجلسى،همان كتاب،ج 51، ص 346-شيخ سليمان قندوزى،همان كتاب،ج 3،ص 123-(آيت الله)صافى،لطف الله،منتخب الاثر،تهران،مركز نشر كتاب،1373 ه.ق،ص 355.
16) شيخ طوسى،همان كتاب،ص 204-نعمانى،الغيبة،تهران،مكتبة الصدوق،ص 154-مجلسى، بحار الانوار،تهران،المكتبة الاسلامية،1393 ه.ق،ج 51،ص 150 و ر.ك به:اصول كافى، تهران،مكتبة الصدوق،1381 ه.ق،ج 1،ص 337.
17) طوسى،همان كتاب،ص 203-207-صافى،همان كتاب،باب 47،ص 314 و 315.
18) صافى،همان كتاب،فصل 1،باب 8،ص 101،ح 4.
19) (آيت الله)صافى،لطف الله،نويد امن و امان،تهران،دار الكتب الاسلامية،ص 177 و 178.
20) كلينى،همان كتاب،ج 1،ص 337-طوسى،همان كتاب،ص 202-صدوق،همان كتاب،ص 481-صافى،منتخب الاثر،فصل 2،باب 28،ص 269-نعمانى،همان كتاب،ص 166.
21 )صدوق،كمال الدين،باب 44،ص 480،ح 4-مجلسى،همان كتاب،ج 51،ص 152-صافى،منتخب الاثر،فصل 2،باب 25،ص 268،ح 3.
22) مرحوم شيخ مفيد آغاز غيبت صغرى را از سال تولد آن حضرت(سال 255)حساب كرده است(الارشاد،ص 346)و با اين محاسبه،دوران غيبت صغرى،75 سال مى‏شود.طبعا نظريه مرحوم مفيد از اين لحاظ بوده است كه حضرت مهدى در زمان حيات پدر نيز حضور و معاشرت چندانى با ديگران نداشته و از نظر كلى غايب محسوب مى‏شده است.
گويا بر اساس همين ملاحظه است كه محققانى مانند:طبرسى،سيد محسن امين،و آيت الله سيد صدر الدين صدر نيز آغاز غيبت صغرى را از سال ميلاد آن حضرت،و مدت آن را 74 سال دانسته ‏اند(اعلام الورى،ص 444-اعيان الشيعة،بيروت،دار التعارف للمطبوعات،ج 2،ص 46-المهدي،بيروت،دار الزهراء،1398 ه.ق،ص 181).
23) صدر،سيد صدر الدين،المهدي،بيروت،دار الزهراء،1398 ه.ق،ص 183-پيشواى دوازدهم امام زمان،نشريه مؤسسه در راه حق،ص 38.
24) شيخ سليمان قندوزى،ينابيع المودة،بيروت،مؤسسة الاعلمي للمطبوعات،ج 3،باب 71، ص 82.
25) نعمانى،همان كتاب،ص 173.
26 )نعمانى،همان كتاب،ص 173.
27) نعمانى،همان كتاب،ص 170.نيز ر.ك به:منتخب الاثر،فصل 2،باب 26،ص 251-253.
28) در آن روزگار،به جاى‏«نيابت‏»و«نواب‏»بيشتر تعبير«سفارت‏»و«سفراء»به كار برده مى‏شد.
29) چنانكه طبق نقل شيخ طوسى،حدود ده نفر در بغداد به نمايندگى از طرف محمد بن عثمان فعاليت مى‏كردند(الغيبة،ص 225).
30) توقيع به معناى حاشيه نويسى است و در اصطلاح علماى شيعه به نامه ‏ها و فرمانهايى كه در زمان غيبت صغرى از طرف امام به شيعيان مى‏رسيده توقيع گفته مى‏شود.
31) صدر،المهدي،ص 189.
32) امين،سيد محسن،اعيان الشيعة،ج 2،ص 48.
33) طوسي،الغيبة،ص 257،258.
34) كليني،اصول كافي،ج 1،ص 518،ح 5.
35) كلينى،همان كتاب،ص 521،ح 14 و 15.
36) طبرسي،اعلام الورى،ص 444.
37) طوسي،الغيبة،تهران،مكتبة نينوى الحديثة،ص 214.
38) طوسي،همان كتاب،ص 216.
39) طوسي،الغيبة،ص 215.
40) طوسي،همان كتاب،ص 216.
41) طوسى،همان كتاب،ص 216.
42) طوسي،همان كتاب،ص 217.
43) دكتر حسين،جاسم،تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم،ترجمه دكتر سيدمحمد تقى آيت اللهي،چاپ اول،تهران،مؤسسه انتشارات امير كبير،1367 ه.ش،ص 155 و 156.

دوشنبه 22/5/1386 - 20:49
دعا و زیارت
امام صادق(ع) فرمود : موضوع غيبت سرَى است از اسرار خداوند و غيبى است از غيوب الهى، چون خدا را حكيم مى دانيم بايد اعتراف كنم كه كارهايش از روى حكمت صادر مى شود گرچه تفصيلش براى ما مجهول باشد . (1)

از اين حديث به خوبى آشکار مى شود كه علت و فلسفه اصلى غيبت، جزء اسرار الهى است و جز ائمه اطهار(ع) كسى نمى داند آن ها هم مأذون به بازگوكردن آن نبودند. ولى در پاره اى روايات (2)

بعضى از حكمت هاى آن بيان شده كه به آن ها اشاره مى كنيم:

آزمايش وامتحان : امام موسى بن جعفر(ع) مى فرمايد: براى صاحب الامر ناچار غيبتى خواهد بود، به طورى كه گروهى از مؤمنين از عقيده برمى گردند. خدا به وسيله غيبت، بندگانش را امتحان مى كند. (3)

2. بيعت نکردن با ستمکاران : على بن موسى الرضا(ع) فرمود: گويا شيعيانم را مى بينم كه هنگام مرگ سومين فرزندم (4)

امام عسكرى (ع) در جست و جوى امام خود همه جا را مى گردند، اما او را نمى يابند. عرض كردم براى چه؟ فرمود: براى اين كه امامشان غايب مى شود. عرض كردم چرا غايب مى شود فرمود: براى اين كه وقتى با شمشير قيام كرد، بيعت احدى درگردنش نباشد. (5)

3. نجات از قتل :زراره از امام باقر(ع) نقل مى كندكه آن حضرت فرمود: قائم بايد غايب شود، عرض كردم چرا؟ فرمود: ازكشته شدن مى ترسد ... (6)

4. آمادگي پذيرش : كيما براى تحقق يك انقلاب همه جانبه در سطح جهان، علاوه بر وجود رهبرى شايسته، آمادگى عمومى نيز لازم است.

  1. بحارالانوارج 52ص 91

2. بحارالانوارج 52 باب علة الغيبة.

3. بحارالانوار ج 52 ص 3 1 1 .

4. بحارالانوارج51 ص 52 1.

5. همان

6. مهدى انفلايى بزرگ آيت الله مكارم شيرازى، ص240.

دوشنبه 22/5/1386 - 20:48
دعا و زیارت
در نامه مبارك حضرت ولى عصر(ع) به شيخ مفيد، علت غيبت و طولانى شدن آن چنين آمده است: فما يحسبنا عَنهُم الا ، ما يتصل بنا مما نکرهه ولا نوثره منهم (1)

بايد بدانند كه جز برخى رفتارهاى ناشايسته آنان كه ناخوشايند ما است و ما آن عملكرد را زيبنده شيعيان نمى دانيم، عامل ديگرى ما را از آنان دور نمى دارد.

حقيقت اين است كه انبوهى از روايات به صراحت، بيان گر اين است كه تمام اعمال ما، در عصر هر امام و پيشوايى از پيشوايان معصوم در هفته دوبار، در روزهاى دوشنبه و پنج شنبه به امام راستين جامعه ارائه مى شود از اين رو طبيعى است كه امام نمى پسندد كه شيعه او به راه انحراف و اشتباه وگناه آلوده شود و همين آلودگى به گناه است كه توفيق تشرف را از آنان سلب و آنان را از افتخار ديدار محروم مى سازد.

در همان نامه حضرت به شيخ مفيد آمده است كه اگر پيروان و شيعيان ما- كه خدا آنان را در فرمانبردارى خويش توفيق ارزانى شان دارد- به راستى در راه وفاى به عهد و پيمانى كه بر دوش دارند، همدل و يك صدا بودند، هرگز سعادت ديدار ما از آنان به تأخير نمى افتاد.

به راستى او غيبت نكرده است، ما ففلت كرد ه ايم. هر چه هست از ماست و بايد علَت غيبت را در خويش و رفتارمان جست و جوكنيم.

  1. بحارالانوارج 53 ص 176.

دوشنبه 22/5/1386 - 20:48
دعا و زیارت
در آغاز غیبت صغرى، ميان علما و دانشمندان اختلاف است.سه نظر در آن وجود دارد:
1- گروهى مانند شيخ مفيد آغاز غیبت صغرى را از هنگام ولادت حضرت مهدى )ع (به شمار آورده اند .زيرا از همان سال هاى آغازین ولادت، آن حضرت غیبت نسبى داشت و شمارى اندك از ياران، وى را مشاهده كردند. بنابر اين نظر، دوره غیبت صغرى تقربباَ 74 سال مى شود. يعنى از آغاز ولادت، تا پايان سفارت آخرین نائب حضرت.
2- برخى برآنندكه غیبت صغرى، از سال 260هـ. ق يعنى سال درگذشت امام حسن (ع(آغاز شد واين مدت تا شروع غیبت كبرى، دوران آمادگى شيعيان وانس آنان به جدایى از امام زمان )ع (نام گرفت . در اين دوران ،69 ساله، سفيرانى رابط بين امام ومردم بودند.
3- گروهى آغاز غیبت امام(ع) را از زمانى مى دانند كه مأموران خليفه به منزل حضرت در ارشاد، مفيد ج 2، ص340.
سامرا هجوم آوردند، تا وی را دستگيركنند و حضرت در آن هنگام، درسرداب رفت و همان جا از ديده ها پنهان شد.
در منابع شيعى وكتاب هاى اماميه، هيچ نامى از سرداب نيست، و متأسفانه اين مسأله دستاويز حمله نا آگاهانه برخى از نویسندگان اهل سنت، به تشيع شده است.
زمانى كه در سال 260 ق. امام حسن عسكری (ع) وفات يافت، فقط عده اندكى از شيعيان خاص و برخى از وكلاى حضرت از وجود فرزند ايشان، امام مهدى (ع) مطلع بودند. خليفه عباسى احمد المعتمد (256-279ق) در پی آن بود تا فرزند و وارث امام (ع) را بيابد از اين رو مدتى منزل و خانواده امام را تحت مراقبت قرار داد.
از طرفى جعفر بن على برادر امام حسن عسكری (ع) به دنبال آن بودكه منزلت و مقام برادر را به دست آورد و حتى در اين كار از خليفه عباسى كمك خواست و ليكن توفيقى نيافت ). امام عسکری (ع)، پيش از رحلت خود عثمان بن سعيد عموی راكه از وكلا و اصحاب خاص بود، در چند مجلس به اصحاب خود معرفى و او را به عنوان نائب امام دوازدهم پس از خود تعيين كرد. عثمان بن سعيد مدت ده سال وكيل امام هادى (ع) بود و پس از آن وكالت امام حسن عسکری (ع) را به عهده داشت و پس ازرحلت امام به ظاهر مراسم تغسيل و تكفين وی را انجام داد. او پس از چندى به بغداد نقل مكان كردكه از شهرهاى شيعه نشين عراق بود. در طى اين مدت كوتاه كه او نيابت خاص امام دوازدهم را به عهده داشت، شيعيان به وى رجوع مى كردند و توقيعات صادره از ناحيه امام به دست وى به دست شيعيان مى رسيد .
عثمان بن سعيد پيش از وفاتش مأمور شد تا پسرش محمد را به عنوان نائب امام به شيعيان معرفى كند. دوران نيابت محمد بن عثمان دورانى طولانى و سخت بود. فشار و اختناق اعمال شده از جانب عباسيان، انحرافات دينى و فرقه اى، القاء شبهات گوناگون و حركت هاى رو به گسترش اسماعيليان از مهم ترين مشكلالى بودندكه وى با آنان درگير بود. محمد بن عثمان در سال 305ق . درگذشت و حسين بن روح نوبختى به نيابت امام منسوب شد.
او از مردم قم و مدت ها از دستياران محمد بن عثمان بود. او با تدبير وكياست خود توانست در اوج بحران، اوضاع مساعدى را براى جامعه شيعى فراهم سازد و تا حد ممكن از فشارهايى كه از طرف حكومت بر آن ها اعمال مى شد، بكاهد. سياست دينى وى به گونه اى بودكه هيچ تنش و عكس العملى را عليه شيعيان پديد نمى آورد. او توانسته بود با اعمال تقيَه شديد چنين جوى را به وجود آورد . يك بار در مجلسى در حضور علماى اهل سنت به گونه اى درباره عمر و ابوبكرسخن گفت كه همگان را به تعجب واداشت و هرگونه بدبينى و سوءظن سنيان را نسبت به او برطرف ساخت. او در همين راستا يكى از خدمتكارانش راكه عادت به ناسزاگویى به معاویه دا شت، اخراج كرد .
بدين ترتيب دوران طولانى نيابت وی، بهترين ايام غیبت صغری براى شيعيان بوده است . روابط او با دربار عباسيان و نفوذ او در ميان وزرا و امرا موجب گرديدكه سختگيری ها و اعمال فشارها بر شيعيان به حداقل برسد.
با درگذشت حسين بن روح نوبختى در سال،326ق . محمد بن على سمری به نيابت منصوب شد. وى آخرين نائب امام (ع) بود و در سال 329 ق. درگذشت . آخرين توقيعى كه يك مفته ييش از وفاتش به دلست او رسيد وى را مأمور ساخته بودكه شخصى را به عنوان نائب امام بعد از خود معرفى نكند. اين توقيع در واقع اعلامى براى آغازغیبتكبوی امام (ع) بود.
از مشكلات اساسى كه نايبان امام و شيعيان با آن درگير بودند، ظهور مدعيان نيابت بود. كسانى كه به علل مختلف ادعا مى كردند نائب امام (ع) هستند. ظهور اين افراد غالباً با انحرافات و القاء شبهاتى همراه بود و اين بزرگترين خطری بودكه در اين عصر شيعيان را تهديد مى كرد . مشهورترین اين افراد محمد بن على شلمغانى بودكه معاصر با حسين بن روح بود و توقيعى از ناحيه امام (ع) مبنى بر برائت از او، لعن بر او و چند تن ديگر صادر شد.
جامعه اسلامى در دوران غیبت صغری از وضعيت سياسى آشفته اى برخوردار بود. دستگاه خلافت عباسيان در نهايت ضعف و سستى خود بود . امراى ترك نژاد كه از دوران خلافت معتصم به دربار راه پيداكرده و داراى مناصبى شده بودند، همچنان نفوذ شديدى بر خليفه و درباريان داشتند؟ به طوری كه در بسياری امور، خليفه را تحت فشار قرار مى دادند وگاه عزل و نصب خليفه نيز به وسيله آن ها انجام مى شد. ضعف خليفه و عدم اراده وى در رسيدگى به امور، گاه موجب دخالت زنان دربار در اين امور مى شد. به طوری كه مادر خليفه همراه با قضات واعيان در مجلس مظالم مى نشست و حكم صادر مى كرد.
درگيری هاى داخلى ميان خليفه و وابستگانش بر سر تصاحب قدرت، اموی عادى بود) اين امر حتى در ميان وزیران نيز شايع بود. عدم كفايت و صلاحيت وزيران موجب شده بودكه پيوسته عزل ونصب شوند و هركس قادر بود با پرداخت اموال بيشتری به دار الخلافه خود را به مقام خلافت برساند. در طى اين دوران شش تن از عباسيان به حكومت رسيدندكه برخى از آن ها توسط درباريان خلع و برخى به قتل رسيد ند
. ضعف و سستى دستگاه خلافت كه از نيمه اول قرن سوم هجوی آغاز شده بود، فرصت خوبى براى مخالفان و اميران محلى بود تا دولت هاى مستقلى در نواحى مختلف و وسيع اسلامى پديد آورند. به طوری كه در عصرغیبت صغری نواحى مختلف سرزمين هاى اسلامى هر يك تحت اختيار دولتى مستقل بودكه خليفه اساساً هيچ نفوذ وسلطه اى بر آن نداشت.
سرزمين اندلس كه از سال ها پيش، تقريباً همزمان با روى كار آمدن عباسيان، از نكره خلا فت جدا شد. پس از آن ادريسان حسنى در مغرب اقصى- مراكش كنونى- نخستين دولت شيعى را تأسيس كرد. اغلبيان بر شمال آفريقا حكومت داشتند و مصر تحت اختيار طولونیان و سپس اخشيديان بود. طاهريان، صفاريان، علویان، سامانيان و... دولت هاى خودمختاوی بودند كه در طى اين دوران، در نواحى ايران امارت داشتند و به همين ترتيب در هر ناحيه دولت وامارتى مستقل برپا بود.
با اين حال شيعيان در عصر غيبت، از موقعيت سياسى نسبتاً خوبى برخوردار بودند . نفوذ شيعيان در دربار عباسيان ثمرات خوبى، به خصوص در دوران حساس غیبت به همراه داشت. در دوره ده ساله خلافت معتضد عباسى )279-289 ق( جو اختناق شديدى عليه شيعه ايجاد شده بودكه به تعبير شيخ طوسى در زمان او از شمشيرها خون مى چكيد. اما اين وضعيت در زمان خلافت مقتدر( 295- 320ق). تا حدودى دگرگون شد و در برخى موارد چرخش گردونه سياست به نفع مسلمين بود و آن ها مى توانستند با آزادى بيشتری به فعاليت بپردازند .
اين دگرگونى با نفوذ خاندان بنى فرات كه از خاندان هاى شيعه مذهب و برجسته بغداد بودند، در دستگاه خلافت آغاز شد . افراد اين خانواده توانستند پس از نفوذ در دربار، در مناصب بالا و در امور اداری مشغول به كار شوند. حتى چند تن از اين افراد به مقام وزارت رسيدند كه مشهورترين آن ها ابو الحسن على بن محمد بن فرات بود. او معروف به ابن فرات اول( 241-2 31ق). ودر فاصله سال هاى296تا 2 31، سه بار به وزارت رسيد. در دوران او آزادى نسبى براى شيعيان فراهم شد و آن ها از اين فرصت، جهت احياى مذهب تشيع سود مى بردند.
اين امركمابيش همزمان با نيابت حسين بن روح نوبختى- نائب سوم امام (ع)- بود اوكه خود از خاندان نوبختى واز موقعيت سياسى خوبى برخوردار بود و توانسته بود در دربار عباسيان راه يابد و بنا به قولى كه مسئول امور خاص خليفه بود.
فرد ديگری از خاندان نوبختى كه به وزارت دست يافت، ابو الفتح فضل بن جعفر (279-327 ق ). معروف به ابن فرات دوم بود. او در سال هاى 0 32 تا 324 وزارت دو تن از خلفا را به عهده داشت . دوران وزارت او همزمان با آخرين سال هاى زندگى حسين بن روح بود. آگر چه نفوذ و قدرت وی همانند ابن فرات اول نبود، با اين حال نبايستى تأثير و موقعيت آن را ناديده گرفت.
در همين راستا بايد به دولت هاى شيعه مذهبى كه در اين عصر تشكيل شده ويا امارت داشتند، اشاره كنيم.
ادريسيان، اولين دولت شيعى بودكه در سال 72 1ق. تأسيس شد. ادریسيان زیدى مذهب تا اوايل قرن چهارم هجری امارت داشتند وسپس به دست فاطميان برچيده شدند. آثار فرهنگى وتمدنى باز مانده از آن ها در مغرب قابل توجه است.
فاطميان كه از سال 296 ق. در تونس به قدرت رسيدند، پس از اندك زمانى بر تمام مغرب استيلا يافتند وپس از استيلا بر مصر پس از نيمه قرن چهارم، تنها قدرت مطرح در سراسر شمال افريقا بودند. فاطميان، مذهب اسماعيلى داشتند و مدتى نزديك به سه قرن حكمفرمايى كردند.
نفوذ آن ها در سراسر جهان اسلام سبب تأسيس دولت هاى اسماعيلى متعددى در نواحى مختلف از جمله در يمن و سند شد. فاطميان خلافت را حق خود مى دانستند واز اين رو خود را خليفه مى خواندند. حسن بن زيد از نوادگان امام حسن (ع)، مؤسس دولت علويان در طبرستان (250-355 ق) بود.
وى كه به دعوت مردم طبرستان براى مقابله با ظلم و جور اميران طاهری به اين ناحيه آمده بود، پس از تحت فرمان در آوردن طبرستان به نواحى وی و قزوين دست يافت، اما بزودى آن ها را ازكف داد. از معروفترين امراى علوى، حسن بن على معروف به ناصر الحق وملقب به اطروش )1 30-304 ق.( بود كه بار ديگر طبرستان را به طور يكپارچه تحت فرمان درآورد. آخرين امير آن ها الثائر بالله بودكه در سال 355 ق. درگذشت
. دولت زيديان يمن نيز از نخستين دولت هاى مستقل شيعى بودكه در عصرغیبت شكل گرفت. شهرهاى مكه و مدينه و نواحى يمامه و حجاز نيز مدت ها در اختيار زيديان بود.
حمدانيان، شيعيان دوازده امامى از قبيله بنى تغلب بودندكه از اوايل قرن چهارم هجری در نواحى شمال عراق وبخش هايى از شام حكومت مى كردند وگرايش هاى شيعى از ديرباز در ميان آن ها وجود داشت.
دوشنبه 22/5/1386 - 20:47
دعا و زیارت
وجود امام، هدف اصلى نظام خلقت و رابطه ميان عالم مادى و عالم ربوبى است .امام سجاد(ع)مى فرمايد: ما امان اهل زمين هستيم، چنان كه ستارگان، امان اهل آسمان اند. به واسطه ماست كه آسمان به زمين فرود نمى آید.... به واسطه ما باران رحمت حق، نازل و بركات زمين خارج مى شود. ما اگر روى زمين نبوديم، زمين اهلش را فرو مى برد(1)
بديهى است كه حضورو غيبت او در ترتب اين آَثار تفاوتى ندارد. حضرت در ادامه مى فرمايد: تا حال هيچ وقت، زمين ازحجَت خالى نبوده است، ولى آن حجت، گاهى ظاهر وگاهى غايب است راوى مى گويد: گفتم: مردم چگونه ازامام غايب بهره مى برند، فرمود: همان گونه كه ازخورشيد پشت ابر بهره مى برند.
(2) فايده ديگر اين است كه امامى كه غايب است و قراراست در آينده ظهور كند، انتظار مى آفريند، و انتظار مايه اميدوارى است. اميدوارى به آينده اى روشن، چراغ راه وازبزرگترين اسباب موفقيت و پيشرفت است . اين ويژگى، مختص شيعه است كه به انتظار اعتقاد دارد، ولى در ساير فرقه ها- به جهت عدم اعتقاد به چنين امرى- احساس پوچى و يأس فراوان است. پس فوائد وجودى امام غايب، پوشيده نيست، بلكه او همانند آفتاب پشت ابر، براى موجودات نافع و مفيد است. براى آگاهى بيشتر به فايده وجودى امام، به زيارت جامعه مراجعه كنيد.(3)
فايده حضرت وجود حضرت مهدى (ع)منافع بسيارى داردكه برچند گونه است:
قسم اول: منافع آن حضرت، چه غائب باشد و چه ظاهر و آن بر دو نوع است:1 تمام خلايق در آن شریك هستند مانند: زندگى و بقاى در جهان. 2. افاضات علمى و عنايات ربانى كه به مؤمنين اختصاص دارد مانند: واضح نمودن وقت نمازهاى يوميه و...
قسم دوم: منافع زمان غیبت آن حضرت، آن هم بر دو نوع است
1- مخصوص به مؤمنين است و آن بسيار است، مانند: ثواب هاى بسيارى كه بر انتظار زمان ظهور آن جناب مترتب است.
2- مخصوص كافرين و منافقين است و آن مهلت دادن و تأخير عذاب آن هاست
قسم سوم :منافع زمان ظهور آن حضرت است و آن دو نوع است:
1- شامل تمام موجودات مى شود. مثل انتشار نور، ظهور عدلش و امنیت راه هاى بلاد و ظهور بركات زمين و...
2- مخصوص مؤمنين است كه بر دوگونه است: الف: براى زندگان آن ها و آن بهره ورى شرف حضور آن حضرت و استفاده ازنور آن جناب و فراگرفتن ازعلوم آن بزرگوار و برطرف شدن بيمارى ها وگرفتارى ها و بلاهاازبدن هاى ايشان است. ب: براى مردگان آن ها:ازجمله خوشحالى ظهور آن حضرت در قبرهاى شان، وازجمله منافع براى اموات مؤمنين، زنده شدن آن ها است .(4)

  1- نجم الثاقب باب دوم.
2- بحار الانوار، ج52ص، 92.
3- همان
4- مكيال المكارم، ج 1 ص 271.

دوشنبه 22/5/1386 - 20:45
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته