• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 397
تعداد نظرات : 2597
زمان آخرین مطلب : 4531روز قبل
خانواده


 

 

 
سلام
امروز حالم خوش نیست
دلمم گرفته
یه دوستی دارم که روش نمیشه بگه شغل باباش چیه
پدرش برای این نظام و حکومت خیلی زحمت کشده ولی الان اونقدر مردم ناسپاس شدن که یادشون رفته یه زمانی پدر اون و امثال پدر اون بودن که مملکت رو نجات دادن
جرم دوستم اینه که پدرش بسیجیه
جرمش اینه که سپاهیه
آخه چرا خیلی از ماها یادمون رفته که همون بسیجی و سپاهی و ارتشی بودن که جونشون رو کف دستشون گرفتن و رفتن برا این مملکت خون دادن
پس چرا الان تا یه چیزی میشه میگن بسیجیا فلانن و سپاهیا بهمان
تو هر قشری خوب و بد داریم
ولی چرا گناهه یه نفر رو به پای همه مینویسیم ماها؟
امروز خیلی اعصابم داغونه
وقتی برگشتن بهش گفتن تو که بابات سپاهیه....، تو که بابات سپاهیه....، برات کار جور میکنه میفرستت سر کار، میخواستم بزنم تو دهنشون و بگم من از زندگیشون خبر دارم، اینجور که شما میگید نیست.
یکی نیست بگه بهش نامرد ، اگ بابای اونم مثل آدمایی که تو میگفتی بود، الان پسرش برا یه لقمه نون این زجر و تحمل نمیکرد
بیاید بی انصاف نباشیم

یه دوستی به  اسم ......... برام نظر گذاشته بود
میدونم که مطلبم رو میخونی، لطف کن و برام رایانامه بفرست
رایانامه من: 88yasi@gmail.com
وبلاگم: من با تو هیچگاه نبودم تو با منی

آنچه گفتم تمام دلم نیست، تو با محبتت کاملش کن 
 
شنبه 10/7/1389 - 14:25
خانواده

خداوند برای شنیدن صدای ما نیازی به فریاد ندارد، ما برای شنیدن صدای اون نیاز به سکوت داریم


 

 

 

خیلی استرس دارم

برام دعا کنید لطفا

مطلب بچه ها، نوشته دوست خوبم kuuzzmm رو حتما بخونید


آنچه گفتم تمام دلم نیست، تو با محبتت کاملش کن
چهارشنبه 7/7/1389 - 13:19
شهدا و دفاع مقدس

 


 

اول جنگ در سلیمانیه و روستای محمدیه، یك شب با حدود بیست و پنج نفر از پاسدارها و بسیجی ها رفتیم تا عملیاتی علیه عراقی ها انجام دهیم. از كنار كارون و از میان درخت ها و بوته زارها حركت كردیم؛ ساعت دو بعد از نیمه شب همین جور كه می رفتیم، نرسیده به خاكریز دشمن، یك مرتبه چیزی جلوی چشم ما ظاهر شد و با یك فاصله نسبتاً صد متری، یك انفجاری جلوی چشم ما به وجود آورد. تا انفجار شد، دشمن آن منطقه را با تیربار و خمپاره زد و ما به صورت ناگواری، سینه خیز عقب نشینی كردیم. سرها و سینه هامان را آن قدر توی خاك فرو می بردیم كه تیرهایی كه از بغل گوش مان رد می شد، به ما اصابت نكند.
فردا صبح زود به یكی از عزیزان پاسدار گفتم برو شناسایی كن كه جلوی ما چه اتفاقی افتاد. آن عزیز رفت و برگشت. به من گفت از آن منطقه پنجاه شصت متر جلوتر یك گاو رفته بود روی مین. ما اصلاً نمی دانستیم كه جلوی ما را مین گذاری كرده بودند.
وقتی كه برای گرفتن مهمات و سلاح و بیسیم خدمت آقا (مقام معظم رهبری) رسیدم در همان ستاد جنگ های نامنظم اهواز، همین داستان را برای حضرت آقا گفتم كه ما رفتیم عملیات انجام بدهیم، یك چنین حادثه ای رخ داد. ایشان پا شدند و پیشانی ما را بوسیدند و فرمودند كه آن گاو مأمور از جانب خدا بوده كه قربان شما بشود كه شما بدانید جلوتان مین هست. این نكته جالبی بود كه آقا برداشت كردند.
 

سردار سرلشكر سیدیحیی صفوی



 

 

 
نكته:
آورده اند: شخصی مسیحی از شیخ ابوبكر وراق پرسید: چرا می توان گفت ابراهیم دوست خداست و نمی توان گفت عیسی فرزند خداست؟
شیخ پاسخ داد: فرزند اقتضای جنسیت دارد و خدا جنس نیست. مگر نمی بینی كه كسی جواهر و یا ساختمانی را دوست دارد ولی آنها را فرزند خود نمی داند.
آن مسیحی این سخن را شنید و مسلمان شد.
 
(كشف الاسرار میبدی)
نظر:
مسئله تحریف در ادیان، حماسه ها و حوادث از آفت بزرگی است كه می تواند حقیقتی را به ضد آن تبدیل نماید. آنچه در آئین مسیح اتفاق افتاد همین آفت بود كه امروز جمعیت عظیمی گرفتار آن هستند.

 
 
 
 
خواستم از مسولان زیبا سازی شهرداری تشکر کنم
آخه عکس شهید هادی محبی رو دوباره و بعد از چند سال بر روی دیوار های مجاور اتوبان بسیج به تصویر کشیدن. (اگ تونستم یه عکس از این نقاشی میگیرم نشونتون میدم)
درباره شهید محبی طناب دعا

آنچه گفتم تمام دلم نیست، تو با محبتت کاملش کن
دوشنبه 5/7/1389 - 14:21
شهدا و دفاع مقدس

 اواخر سال 69 می خواستیم در منطقه ای شروع به كار تفحص كنیم كه مشكلاتی داشت و می گفتیم شاید مجوز كار به ما ندهند. چون سپاه گفته بود شما یك شهید بیاورید تا مشخص شود در آن منطقه شهید هست. شش روز آن منطقه را گشتیم اما چون به شهیدی برنخوردیم و در منطقه هم توجیه نبودیم دل شكسته خواستیم برگردیم.

صبح نیمه شعبان بود؛ گفتیم: «امروز به یاد امام زمان (عج) می گردیم» اما فایده نداشت تا ظهر به جست وجو ادامه داده بودیم و بچه ها رفتند برای استراحت.
در حال خودم بودم گفتم: «یا امام زمان یعنی می شود بی نتیجه برگردیم؟» در این فكر بودم كه چشمم به 5-4 شقایق افتاد كه بر خلاف جاهای دیگر كه تك تك می رویند در آن جا دسته ای و كنار هم روییده بودند.

گفتم: «حالا كه دست مان خالی است شقایق ها را می چینم و می برم برای بچه های معراج تا دل شان شاد شود و این هم عیدی شان باشد.» شقایق ها را كه كندم دیدم روی پیشانی یك شهید روییده اند او نخستین شهیدی بود كه در تفحص پیدا كردیم. شهید «مهدی منتظر قائم» این جست وجو در منطقه شرهانی بود و با آوردن آن شهید مجوزی داده شد كه به دنبال آن هم 300 شهید در آن منطقه شناسایی شد؛ شهدایی كه هر كدام داستانی دارند.

 كتاب تفحص - صفحه 176


 

 

 

سلام

خواستم از مسول و مدیر ثبت مطلب تشکر کنم. بابت شیوه برخوردشون که خیلی بهتر از مدیر قبلی هست. کاش اسمشون رو هم اعلام میکردن تا بیشتر بشناسیمشون.

 

تو نظراتی که به مطلب فتح سنگر به سنگر یا شکست از درون؟ داده بودن برام، دوتا نظر بیشتر توجهم رو جلب کرد.

 

جاده دوستی عزیز :
ما خودمون برای نمازمون هم خیلی ارزش قائل نیستیم،اگر نمازمون توی اتوبوس در حال قضا شدن باشه می گیم که آقای راننده نگه دارید من نمازم رو بخونم !
ولی اگه ساکمون از ماشین افتاده باشه بیرون و راننده نفهمیده باشه چی ؟
همین جوری میگیم ؟

نه فریاد می زنیم که آقای راننده ، نگهدار
مگه با تو نیستم ، نگهدار
حرف حالیت نمیشه ، نگهدار
حتما" باید خشونت چاشنی حرفم بشه ، نگهدار
 
بیگانه :
شیعه ها از این كارا زیاد میكنن.البته نباید كار شمارو هم فراموش كرد.ولی این جور مطالب رو اگه كسی جز شیعه بخونه مسخرمون میكنه تو دلت نگه داری بهتره.متاسفم
 

نقد نظر جاده دوستی:

با نظر جاده دوستی موافقم و متاسفم برا خودم که چرا همچین کاری نکردم. یه دوستی دارم که راننده اتوبوسشون برا نکماز نگه نداشت و اون از اتوبوس پیاده شد و ادامه مسیر رو با یه ماشین دیگه رفت.(الان میبینم که خدا هم بیشتر بهش نظر داره). یا یکی دیگه از دوستام میگفت که مسافری رو دیده که به راننده یه تراول 50000 تومانی داده که برا نماز نگه داره.و اقعا ما هیچ ارزشی برا نمازمون قائل نیستیم.

نقد نظر بیگانه:

در جواب اون دوست بیگانه هم که واقعا بیگانه هست باید بگم که همین سکوت ما باعث شده که اونها (راننده ها) جلی بشن و به خودشون جرات این کارا رو بدن. اگ همون اوایل یکی بلند میشد و میزد تو دهنشون اینجوری برخورد نمیکردن.


آنچه گفتم تمام دلم نیست، تو با محبتت کاملش کن
شنبه 3/7/1389 - 13:22
شهدا و دفاع مقدس

 

 

 

 

دیگر نمی‌خواهم زنده بمانم، من محتاج نیست شدنم، من محتاج تو هستم. خدایا! بگو ببارد باران، که کویر شوره‌زار قلبم سالهاست، که سترون مانده است، من دیگر طاقت دوری از باران را ندارم. خدایا دوست دارم تنهای تنها بیایم ، دوست دارم گمنام گمنام بیایم، دور از هر هویتی. خدایا! اگر بگوئی لیاقت نداری، خواهم گفت: «لیاقت کدامیک از الطاف تو را داشته‌ام». خدایا دوست دارم سوختن را، فنا شدن را ، از همه جا جاری شدن را، به سوی کمال انقطاع روان شدن را...

دست نوشته شهید احمدرضا احدی رتبه اول کنکور پزشکی سال 64 و دانشجوی دانشگاه شهید بهشتی
 

دانلود طرح گرافیکی / حجم: 2.48 MB

 
 
 
 
 

یكی از شاگردان عارف، آیت الله قاضی در اوایل انقلاب، پیش بینی جالبی از سرنوشت همراهان و یاران حضرت امام كرده اند كه خواندنی است.
به گزارش باشگاه خبرنگاران مرحوم آیت الحق حاج سید هاشم رضوی از شاگردان مرحوم آیت الله قاضی در سال 1370 در سن 99 سالگی به لقاء الله پیوست.
ایشان اوئل انقلاب فرموده بودند : اطرافیان آقای خمینی دو گروه هستند ، یك گروه آخرتشان به دنیا می چربد و یك گروه دنیایشان به آخرتشان می چربد . آن گروه كه آخرتشان مقدم به دنیا است، دور و بر آقای خامنه ای جمع هستند ولی آنان كه دنیاشان به اخرت مقدم است از دور و بر امام و بعد هم آیت الله خامنه ای جدا می شوند.

هفته نامه صبح صادق مورخ یکشنبه 89/6/28

(مسول عزیز ثبت مطلب اگر دقت میکردید میدید که در متن خبر به منبع اون اشاره شده.شما که به نوشتن منبع اصرار دارید حداقل کامل و با دقت بخونید)


آنچه گفتم تمام دلم نیست، تو با محبتت کاملش کن

 

 
پنج شنبه 1/7/1389 - 10:37
خاطرات و روز نوشت

 


 

 

 

داخل اتوبوس 

- آقا برا نماز نگه نمیدارید؟

- نه دیگه، وقت گذشته، دیر شده نمیرسیم به تهران، یه این دفعه بیخیالش شو. چاره ای نیست دیگه.

- انشالله چاره اش هم پیدا میشه (تو دلم گفتم: بزا برسیم تهران، یه حالی از تو بگیرم)

 

ساعت 5 دقیقه بامداد - میدان آرژانتین

- آقا مسئول نماز خونه شمایی؟

- بله، بفرمایید

- میشه درب رو باز کنید نمازم رو بخونم، راننده اتوبوس بین راه نگه نداشت برا نماز، یه ربع دیگه مونده که قضا بشه، درب رو باز میکنی؟

- نه نمیشه. درب باید تا 12 باز باشه

- الان 5 دقیقه گذشته، بزار برم بخونم، سریع میام

- نه دیگه ولش کن، مهم نیست، بزار قضا بشه

 

اتاق مدیر شرکت رویال سفر ایرانیان

- آقا ببخشید من از دست راننده شما شاکی ام

- چرا؟

- برای اقامه نماز و شام تو استراحتگاه ها توقف نکرد و الان نماز 30 تا مسافر قضا شده.اتوبوس ساعت 7 حرکت کرده و باید برا نماز توقف داشته باشه.

- این مطالبتون رو رویه این برگه بنویسید و همراه بلیطتون به من تحویل بدید. تا 48 ساعت آینده باهاتون تماس میگیرم و نتیجه اون رو گزارش میکنم


این شرح واقعه ای بود که دیشب برای من اتفاق افتاد. حضرت امام یه تعبیری درباره گسترش روز افزون اسلام و نابودی کفر داشتند که با عنوان فتح سنگر به سنگر ازش یاد کردند.

اینجور که معلومه ما سنگر اصلی رو فراموش کردیم و مقر فرماندهی مون افتاده دست کفار

امیدوارم تا 48 ساعت دیگه زنگ بزنن وگرنه از دست راننده و شرکت رویال سفر یه آقای بهبهانی (وزیر محترم راه) که با فرزندشون دوست هستم شکایت میکنم.


آنچه گفتم تمام دلم نیست، تو با محبتت کاملش کن
شنبه 27/6/1389 - 13:55
خانواده

 

 

 

از شیطان کاری جز شیطنت بر نمی آد

شیطان همیشه رو در روی خداست

آن شیطان ِ آتشی، رو در روی فرمان خدا

شیطان زمانه ما، رو در روی کلام خدا

نفرین بر آمریکا

از طرف خودم و همه دوستان این مصیبت رو به امام زمان تسلیت میگم

 

 


عالم، اول صبح به دنبال علم میره تا علمش رو افزون کنه.

شیطان، اول صبح به دنبال پیدا کردن بنده هاش میره تا تعدادشون رو افزون کنه.

زاهد، اول صبح به دنبال زهد میره تا زهدش رو افزون کنه.

 ... ، هر روز صبح به دنبال عشق میره تا دلی رو شاد کنه؟

به نظرتون تویه جای خالی چی باید نوشت؟

 


وبلاگم :
آنچه گفتم تمام دلم نیست، تو با محبتت کاملش کن
سه شنبه 23/6/1389 - 15:56
فلسفه و عرفان

 

 

 

 

نکته

كشش ها و جاذبه های نفسانی و غرایز حیوانی همواره انسان را به سمت لذایذ نفسانی و گناه و معصیت سوق می دهد. لذا گرایش به گناه و معصیت اسباب و وسایل زیادی دارد اما بازداشتن و كنترل نفس و غرایز سركش نیاز به اعمال اراده و تحمل سختی و مشقت دارد. مردان خدا چه بسا برای فرار از دام نفس و ورطه گناه سختی ها را به خود هموار می نمایند.

 


طنز

 آورده اند: فتحعلی شاه قاجار از میرزای قمی درخواست كرد كه اجازه دهد دختر خود را به همسری پسر میرزا درآورد كه میرزا در آن مجلس پاسخی نداد.

میرزا كه از این پیشنهاد سخت نگران بود و احتمال می داد كه مجبور شود از روی ناچاری به این وصلت تن دهد، دست به دعا برداشت و گفت: خداوندا! اگر بنا هست شاهزاده به همسری پسر من درآید، مرگ جوانم را برسان.

طولی نكشید فرزندش در حوض منزل غرق شد و در اثر این سانحه از دنیا رفت.

(قصص العلما : ص 10)

بیایید و پای این سخن رو امضا کنید...
يکشنبه 21/6/1389 - 13:5
دانستنی های علمی

 


 

 

 

 

پشیمونم

به نظرتون دوباره اقبال بهم رو میکنه؟

شنیدی میگن شانس فقط یه بار در خونه آدم رو میزنه؟ ولی مطمونم که این ضرب المثل تو اینجا صدق نمیکنه و باز نظر لطف خدا شاملم میشه

بزار بگم حماقتم رو. (حیف که طبق بند چند مرام نامه نمیشه ناسزا گفت، وگرنه به خودم ناسزا میگفتم)

تو آخرین سری که قرعه کشی سفرعتبات عالیات انجام شد، اسم من تو اولویت اول دراومد

اول اسم خونوادم در اومد و بعد اسم من تنها و جدا از اونها

ولی نرفتم ثبت نام کنم

الان دو ماه از موعد ثبت نام گذشته

به نظرتون بازم قسمتم میشه؟

اونقد پشیمونم که نگید


 

 

 

تویه صندوق پیامهامون یه خبری برا ما ثبت مطلبی ها ارسال شده بود درباره تغییر و تحولات جدید.

منم چندتا نکته رو ضروری دونستم که بگم تا بقیه دوستان هم این ها رو مد نظر داشته باشن و اگ به نظرشون مناسب بود به مسولان ثبت مطلب بگن.

نظر من:

این که همون مرام نامه قبلیه فکر کنم جایه بندهاش رو فقط جا به جا کردید.
دوتا پیشنهاد دارم من
1- تو هر ماه از برترین های همون ماه به عنوان هیئت ناظر بر ثبت مطلب کمک بگیرید. (یه چیزی شبیه کارهایی که مدیران انجمن انجام میدن)
2-اگر بشه که از امتیازی که دوستان به هر مطلب میدن به نحو بهتری استفاده بشه، بهتره

مثلا بیاید و برای هر نفر یه سهمیه ای برای ثبت مطلب در ماه مشخص کنید.
بسته به میزان امتیازی که دوستان به مطالب اون فرد میدن، تعداد سهمیه فرد رو افزایش بدید
اینجوری دیگه کسی کپی پیست نمیکنه و هیچ کسی هم روزی 30 تا مطلب ثبت نمیکنه.
دوستان هم بیشتر رقبت میکنن که مطالب هم رو بخونن.
الان فرضا من  269 مطلب و 1294 نظر دارم، مشخصه که میزان توجه به مطالب من بیشتر از کسیه که 1294 مطلب ثبت میکنه و 269 امتیاز داره
در صورتی که تو سیستم فعلی ثبت مطلب و حتی سیستم جدید، ارزش مطالب من و اون فرد برابره

لطفا به این نکات هم توجه کنید


بیایید و پای این سخن رو امضا کنید...


شنبه 13/6/1389 - 13:59
دانستنی های علمی

 

 

 

¤ثواب فراگیری علم در شبهای احیا
در روایت وارد شده است كه هر كس این دو شب احیا را به مذاكره علم بگذراند؛ هر یك ساعت ثواب یك احیای تام و تمام را در بردارد. مذاكره علم همین است، همین «قال الصادق» و «قال الباقر» است.

¤برترین عمل ماه رمضان دوری از گناه
رفقای عزیز من! اگر بخواهید از امیرمومنان(ع) تبعیت بكنید؛ باید به این نكات توجه بفرمایید.
امیرمومنان(ع) عرضه داشت: یا رسول الله! افضل اعمال در این ماه كدام است؟ حضرت فرمودند: «الورع عن محارم الله».

¤توبه نصوح

مقام ورع اقسامی دارد. یك قسم آن برگشتن از نادانی و فسق و عمل بد به عمل صالح است. توبه نصوح كردن است. اگر این مرحله ورع را به كار بستی؛ از علی(ع) پیروی كرده ای.
فرمود:«حب علی حسنه لاتضر معها السیئه » محبت علی (علیه السلام) حسنه ای است كه با بودن آن، گناه ضرر نمی رساند. یك كسی عبای امیرمومنان(ع) را ماچ كرد، فرمود: نه باباجان من! این معنای محبت نیست. معنای محبت پیروی از امیرمومنان(ع) و مقام عترت(ع) است.

¤مقام دوم و سوم ورع

مرحله دوم ورع، پرهیز از مشتبهات است. مرحله سوم هم مقام متقین است كه شخص حرف نمی زند، مبادا اگر تعریف كسی را بكند؛ یك كسی بگوید: اینطور نیست (و غیبت پیش بیاید).
خطاب آمد كه ای جناب خاتم الرسل! باید به توبه كنندگان سلام كنی! به به! به به! شخص اول امكان - اول ما خلق الله نوری- باید به استقبال توبه كنندگان برود و به آنها سلام بكند !
(انعام:54)

¤تو استغفار كننده نیستی!

حضرت ثامن الحجج(ع) وقتی از درون مسجد می گذشتند، یك نفرگفت: «استغفرالله». حضرت به مقام ولایتی به قلب او نگاه كرده و فرمودند: تو استغفاركننده نیستی! زیرا خیال بازگشت به همان معصیت را داری!

¤سخن گفتن دو ملك الهی درباره انسان ها

دو ملك الهی با هم سخن می گویند كه ای كاش مردم خلق نمی شدند! حال كه خلق شده اند، بدانند برای چه خلق شده اند. - شما را برای چه به دنیا آورده اند؟- و حال كه نمی دانند برای چه خلق شده اند، به دانسته های خودشان عمل كنند. حال كه عمل به دانستنی های شان نمی كنند، از بدی هایی كه كرده اند، توبه كنند. اول قدم، توبه است، آقاجان من!

¤ذكر دائمی علامه طباطبایی(ره)

«لاخیر فی نسك لاورع معه؛ عبادتی كه پرهیز از گناه با آن نباشد، سودی ندارد.» (كافی1 : 36) ورع یعنی اینكه دهان و زبانم را نگه دارم.
مرحوم علامه طباطبایی(ره) -كه هم در معقول و هم در منقول مجتهد بودند- زبان شان همیشه مشغول به ذكر بود؛ مگر اینكه مورد سوال واقع شده و جواب می دادند. آن وقت ما چرا باید این قدر حرف بزنیم؟
وقتی بنده می آمدم، یكی از رفقا گفت: آقا! راجع به غیبت و اهانت و تهمت یك قدری صحبت بكنید. من انتظار نداشتم امشب - كه شب بیست و یكم ماه رمضان است- این آقا به من بگوید: درباره غیبت و اهانت صحبت بكن.

¤عمل ائمه (ع) باید نصب العین ما باشد

تنها گریه كردن برای علی فایده ندارد، عمل علی را باید نصب العین خودتان قرار دهید. در عیون اخبارالرضا(ع) می فرماید كه عمل علی را باید سرلوحه زندگی خودتان قرار بدهید كه چه فداكاری هایی كرد. حضرت می فرماید: «انما هی نفسی اروضها بالتقوی لتأتی آمنه یوم الخوف الاكبر»؛ من باید به قدر درازی قبرم برای خودم احراز بكنم، من فدك را می خواهم چه كنم؟

¤اخلاص باطن

یكی از شرایط توبه اخلاص باطن و سریره است. باید خالصاً و مخلصاً بیایید وسط. از دیگر شرایط توبه، معرفت است، یعنی ببینم كه پروردگار چقدر به من مهربان است. بدانم كه چه پروردگاری دارم. توبه نصوح یعنی اینكه من با قصد و یقین و قاطعیت از معصیت صرف نظر بكنم و قصد برگشت به گناه نداشته باشم.
حضرت فرمود: چنین كسی نداریم كه دوباره به گناه مبتلا نشود. انسان در معرض حوادث است، شاید دوباره گرفتار معصیت شود؛ ولی باید تصمیم قاطعانه در توبه بگیرد.

¤آثار تصمیم قاطع توبه كننده

وقتی توبه كننده تصمیم قاطع گرفت؛ پروردگار آن دو ملك مأمور ثبت اعمال انسان را احضار می فرماید وگناهان توبه كننده را از یاد ملكین می برد. به اعضا و جوارح هم خطاب تكوینی می شود كه حق ندارید علیه این بنده شهادت بدهید، به زمین هم خطاب می رسد كه باید از شهادت علیه این بنده توبه كننده خودداری بكنی. خدای ما چنین خدایی است!


زندگی رهبر
ناگفته های خواندنی غلامعلی حداد عادل از زندگی رهبر معظم انقلاب: 1 ، 2 ، 3 ، 4
دوشنبه 8/6/1389 - 13:34
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته