• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 386
تعداد نظرات : 3
زمان آخرین مطلب : 2334روز قبل
طنز و سرگرمی
شنبه 6/6/1395 - 15:15
طنز و سرگرمی
شنبه 6/6/1395 - 15:13
طنز و سرگرمی
شنبه 6/6/1395 - 15:13
طنز و سرگرمی
 
 
امروز
اگر کسی گره‌ای دارد
و تو راهش را می‌دانی سکوت نکن
اگر دستت به جایی می‌رسد کاری کن
معجزه‌ی زندگی دیگران باش
بی‌شک فرد دیگری معجزه زندگی
تو خواهد بود 
شنبه 6/6/1395 - 15:11
طنز و سرگرمی
 
 
 
 
 
 
صبورانه در انتظار زمان بمان...
هر چیز در زمان خودش رخ می‌دهد...
باغبان حتی اگر باغش را غرق آب کند، 
درختان خارج از فصل خود میوه نمیدهند... 
شنبه 6/6/1395 - 15:10
طنز و سرگرمی
 
 عاشقان را همه گر آب برد  --- خوبرویان همه را خواب برد . (( ایرج میرزا ))

 

عاشق بی پول باید شبدر بچینه !

 

عاشقم پول ندارم كوزه بده آب بیارم !

 

عاشقی پیداست از زاری دل --- نیست بیماری چو بیماری دل .  (( مولوی ))

 

عاشقی شیوه رندان بلا كش باشد !  (( حافظ ))

 

عاشقی كار سری نیست كه بر بالین است ! (( سعدی ))

 

عشق در هر کجا قدم گزارد,عقل و درایت آنجا را ترک میکند   چینی

 

عشق مانند یک جنگ است: می‌توانی هر وقت دوست داری آن را شروع کنی، اما تمام کردنش دست خودت نیست. (اسپانیایی)

 

هر عشقی ارزش دارد، اما برترین آنها عشق به خود است. (نیجریه‌ای)

 

عشق زن چون آتش با دود شروع و با خاکستر به پایان می رسد   تازی

 

عشق در هر کجا پای بگزارد عقل آنجا را ترک می کند  تازی

 

عشق پاک و حقیقی در مردان چون مه است که نمی گزارد اطراف را خوب ببینند.     اسپانیولی

 

عشق پیری مانند گل در زمستان است  پرتقالی

 

عشق حلقه ای است و حلقه هم انتهایی ندارد  روس

 

اگر به دنبال عشق بدوی، از تو فرار خواهدکرد، اما اگر رهایش کنی، به دنبالت خواهدآمد. (اسکاتلندی)

 

عشق مانند یک جنگ است: می‌توانی هر وقت دوست داری آن را شروع کنی، اما تمام کردنش دست خودت نیست. (اسپانیایی)

 

زنی که عاشق نباشد همچون گلی است که عطری ندارد. (سیسیلی)

 

هرگاه فقر از یک در بیاید، عشق از در دیگر خارج می‌شود. (سوئدی)

 

عشق عبور از کوه‌ها را هموار می‌کند. (سیسیلی)

 

عشق پادشاهی است که لطف خود را از هیچ‌کس دریغ نمی‌کند. (نامیبیایی)

 

گردآوری:بخش سرگرمی بیتوته

 
شنبه 6/6/1395 - 14:57
طنز و سرگرمی
 
 

یکی بود یکی نبود . فروشنده ی دوره گردی بود که به روستاها می رفت و جنس خرید و فروش می کرد .
روزی به خانه ی یک مرد روستایی رفت ، مرد برای او چایی آورد . دوره گرد چشمش به گربه ای افتاد که از یک کاسه ی سفالین گران قیمت آب می خورد .
او که فهمیده بود ظرف عتیقه است به مرد روستایی گفت :چه گربه ی نازی آن را به من می فروشی ؟ روستایی گفت قابل ندارد ، صد تومان می شود دوره گرد گفت اشکالی ندارد و صد تومان داد و دوباره گفت : اگر ممکن است ظرف آب این گربه را هم بدهید که به آن عادت کرده ظرف را برداشت و مشغول خواندن نوشته های داخل آن شد.


مرد روستایی گفت : این کاسه را نمی فروشم تو هم برای خواندن نوشته زحمت نکش من از برم .

روی کاسه نوشته : کاسه ای که باعث می شود هر روز یک گربه ی بی ارزش را صد تومان بفروشی از دست نده... از آن زمان به بعد به کسانی که حیله گری می کنند می گویند : آنچه تو از رو می خوانی من از برم . 
شنبه 6/6/1395 - 14:56
طنز و سرگرمی
 
 
 
 

این ضرب المثل را در مورد افرادی كه كارهای بی موقع انجام می دهند ، بیان می كنند .

آورده اند كه ...
خری و شتری دور از آبادی به آزادی می زیستند . نیمه شبی در حال چریدن خوشحال و سرحال به محل سكونت آدمیان نزدیك شدند .
شتر گفت : رفیق ساعتی دم فروبند تا از آدمیان دور شویم ، مبادا گرفتار آییم .
خر گفت : این نتواند بود . چه درست همین ساعت نوبت آواز خواندن من است و در ترك عادت رنج جان و بیم هلاك تن ، و بی محابا صدای خود را بلند كرد . كاروانیان در اثر شنیدن بیامدند و هر دو را در میان چهار پایان خویش آورده و بر آنها بار نهادند .
فردای آن روز آبی عمیق پیش آمد كه عبور خر از آن مسیر ممكن نبود .
خر را بر اشتر نشاینده ، اشتر را به آب راندند .
چون اشتر به میان آب عمیق و گود رسید ، دستی بر افشاند و پایی كوفت .
خر گفت : كه رفیق ، این مكن ! و گرنه من در آب افتم و غرق شوم !

شتر گفت : چنانكه دیشب نوبت آواز نا بهنگام خر بود ، امروز هنگام رقص نا ساز اشتر است و با جنبش دیگر خر را از پشت بینداخت و غرقه ساخت . 
شنبه 6/6/1395 - 14:54
طنز و سرگرمی
 
 

 

یه شتر به شتر دیگه از دست صاحبش شكایت می كرد كه گفت :صاحبم از بس بار من میكنه كه طاقتم طاق میشه
شتر دیگه گفت :بارت چیه اون شتر جواب :داد معمولا نمك
شتره گفت:اگر توی راهت جوی ابی چیزی دیدی توی جوب اب بخواب تا نمك ها اب بشه و بارت سبك حال صاحبتم جا میاد
شتره به حرف دوستش عمل كرد و صاحیش فهمید كه خوابیدن شتر از ناتوانی نیست و دفعه بعد صاحب شتر نمد بار شترش كرد و شتر هم از همه جا بی خبر توی جوی اب خوابید و وزن بارش اینبار چند برابر شد و صاحبش به زور شلاق اون رو از زمین بلند كرد و به راه انداخت
و این مثل شد كه كار به جایی رسیده كه شتر رو با نمد داغ میكنن

  
شنبه 6/6/1395 - 14:53
طنز و سرگرمی
 
 

کاربرد: هر کاری که بدون نظم و ترتیب انجام شود و آغاز و پایان آن معلوم نباشد، تشبیه می‌شود به: آش شله قلمکار. این مثل، نشان از هرج و مرج و ریخت و پاش آن کار دارد.

 

داستان:

این مثل داستانی دارد؛ می‌گویند ناصرالدین شاه قاجار، نذر داشت که سالی یک روز- آن هم در فصل بهار- به شهرستانک یا سرخه حصار (از نواحی خوش آب و هوای اطراف تهران) برود؛ در این روز خاص، به دستور او، دوازده‌ دیگ آش بار می‌گذاشتند.

 

مواد این آش، شامل چهارده رأس گوسفند و مقدار زیادی حبوبات،سبزی‌ها و ادویه‌های مختلف بود. هنگام پختن این آش، نزدیکان شاه به اتفاق اهل خانواده خود، تلاش بسیاری می‌کردند که در تهیه مقدمات این آش نذری، از دیگران جلو بزنند و نهایت خدمت و ارادت خود را به این وسیله به شاه نشان دهند. مخارج و تدارکات تهیه آش و ریخت و پاش‌های مالی و جشن و سرور پخت این آش، معروف بوده است. اما مراسم پختن این آش، آنقدر شلوغ و بی‌نظم بوده که بعدها برای بی‌نظمی و شلختگی، ضرب‌المثل شده است. 
شنبه 6/6/1395 - 14:52
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته