• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1616
تعداد نظرات : 49
زمان آخرین مطلب : 4129روز قبل
فلسفه و عرفان

مهمترین نكته درباره اربعین‌، روایت امام عسكری (ع‌) است‌. حضرت در روایتی كه در منابع ‌مختلف از ایشان نقل شده فرموده‌اند:

نشانه‌های مؤمن پنج چیز است‌:

1 ـ خواندن پنجاه و یك ركعت نماز (17 ركعت نماز واجب + 11 نماز شب + 23نوافل‌)

2 ـ زیارت اربعین

3 ـ انگشتری در دست راست

4 ـ وجود آثار سجده ‌بر پیشانی

5 ـ بلند خواندن بسم الله در نماز.


این حدیث تنها مدرك معتبری است كه جدای از خود زیارت اربعین كه درمنابع دعایی آمده‌، به اربعین امام حسین (ع‌) و بزرگداشت آن روز تصریح كرده ‌است‌.

پنج شنبه 23/9/1391 - 14:25
عقاید و احکام

در این روز زیارت امام حسین (ع‌) مستحب است و این زیارت‌، همانا خواندن زیارت اربعین است كه از امام عسكری (ع‌) روایت ‌شده كه فرمود: علامات مؤمن پنج تاست‌: خواندن 51 ركعت نماز در شبانه‌روز ـ نمازهای واجب و نافله و نماز و شب ـ به دست كردن انگشتری دردست راست‌، برآمدن پیشانی از سجده‌، و بلند خواندن بسم الله الرحمن ‌الرحیم در نماز.
شیخ طوسی سپس متن زیارت اربعین را با سند به نقل از حضرت صادق علیه ‌السلام آورده است‌: السلام علی ولی الله و حبیبه‌، السلام علی خلیل الله و نجیبه‌، السلام علی صفی الله و ابن صفیه‌...
این مطلبی است كه شیخ طوسی‌، عالم فرهیخته و معتبر و معقول شیعه در قرن ‌پنجم درباره اربعین آورده است‌. طبعا بر اساس اعتباری كه این روز میان ‌شیعیان داشته است‌، از همان آغاز كه تاریخش معلوم نیست‌، شیعیان به حرمت ‌آن‌، زیارت اربعین می‌خوانده‌اند و اگر می ‌توانسته‌اند مانند جابر بر مزار امام ‌حسین (ع‌) گرد آمده و آن امام را زیارت می‌كردند. این سنت تا به امروز درعراق با قوت برپاست ‌و شاهدیم که میلیونها شیعه عراقی و غیر عراقی در این روز بر مزار امام حسین (ع) جمع می شوند.

پنج شنبه 23/9/1391 - 14:24
دعا و زیارت

اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَ حَبیبِهِ؛

سلام بر ولى خدا و دوست او

اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَ نَجیبِهِ ؛

سلام بر خلیل خدا و بنده نجیب او

اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ

سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده‌اش

اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ

سلام بر حسین مظلوم و شهید

اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْكُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ

سلام بر آن بزرگوارى كه به گرفتاری‌ها اسیر بود و كشته اشكِ روان گردید

اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیُّكَ وَابْنُ وَلِیِّكَ وَ صَفِیُّكَ وَابْنُ صَفِیِّكَ الْفاَّئِزُ

خدایا من به راستى گواهى دهم كه آن حضرت ولىّ (و نماینده) تو و فرزند ولىّ تو بود و برگزیده‌ات و فرزند برگزیده‌ات بود كه كامیاب شد

بِكَرامَتِكَ اَكْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیْتَهُ بِطیبِ الْوِلادَةِ

به بزرگداشت تو، گرامیش كردى به وسیله شهادت و مخصوصش داشتى به سعادت و برگزیدى او را به پاكزادى

وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السّادَةِ وَ قآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَ ذآئِداً مِنْ الْذادَةِ

و قرارش دادى یكى از آقایان (بزرگ) و از رهروان پیشرو و یكى از كسانى كه از حق دفاع كردند

وَاَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاَْنْبِیاَّءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِكَ مِنَ الاَْوْصِیاَّءِ

و میراث‌هاى پیمبران را به او دادى و از اوصیائى كه حجت تو بر خلقت هستند قرارش دادى

فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیكَ

او نیز در دعوت مردم جاى عذر و بهانه‌اى (براى كسى) نگذارد و بی‌دریغ خیرخواهى كرد و جان خود را در راه تو داد

لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَ باعَ حَظَّهُ بِالاَْرْذَلِ الاَْدْنى؛

تا برهاند بندگانت را از (گرداب) جهالت و نادانى و سرگردانى (در وادى) گمراهى و چنان شد كه همدست شدند بر علیه آن حضرت كسانى كه دنیا فریبشان داد.

وَ شَرى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاَْوْكَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدّى فى هَواهُ

و فروختند بهره (كامل و سعادت خود را) به بهاى پست ناچیزى و بداد آخرتش را در مقابل بهائى اندك و بى مقدار و بزرگى كردند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون كردند،

وَاَسْخَطَكَ وَاَسْخَطَ نَبِیَّكَ

و تو و پیامبرت را به خشم آوردند

وَ اَطاعَ مِنْ عِبادِكَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَ حَمَلَةَ الاَْوْزارِ

و پیروى كردند از میان بندگانت آنانى را كه اهل دو دستگى و نفاق بودند و كسانى را كه بارهاى سنگین گناه به دوش مى‌كشیدند

الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ فَجاهَدَهُمْ فیكَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتّى سُفِكَ فى طاعَتِكَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ

و بدین جهت مستوجب دوزخ گشته بودند آن حضرت (كه چنان دید) با شكیبائى و پاداش جوئى با آنها جهاد كرد تا خونش در راه پیروى تو ریخت و حریم مقدسش شكسته شد

اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً

خدایا آنان را لعنت كن به لعنتى وبال دار و عذابشان كن به عذابى دردناك

اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَابْنَ سَیِّدِ الاَْوْصِیاَّءِ

سلام بر تو اى فرزند رسول خدا، سلام بر تو اى فرزند آقاى اوصیاء

اَشْهَدُ اَنَّكَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً وَ مَضَیْتَ

گواهى دهم كه به راستى تو امانتدار خدا و فرزند امانت‌‌دار اویى سعادتمند زیستى و ستوده از دنیا رفتى

حَمیداً وَ مُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً وَ اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَكَ

و گمگشته و ستمدیده و شهید درگذشتى و نیز گواهى دهم كه خدا به راستى وفا كند بدان وعده‌اى كه به تو داده،

وَ مُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ وَفَیْتَ بِعَهْدِاللهِ

و به هلاكت رساند هر كه را كه دست از یاریت برداشت و عذاب كند كسى كه تو را كشت و گواهی دهم كه تو به خوبى وفا كردى به عهد خدا،

وَ جاهَدْتَ فى سَبیلِهِ حَتّى اَتیكَ الْیَقینُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَكَ،

و جهاد كردى در راه او تا مرگت فرا رسید خدا لعنت كند كسى كه تو را كشت

وَ لَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِیَتْ بِهِ

و خدا لعنت كند كسى كه به تو ستم كرد و خدا لعنت كند مردمى كه شنیدند جریان كشتن و ستم تو را و بدان راضى بودند،

اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُكَ اَنّى وَلِىُّ لِمَنْ والاهُ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداهُ بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ.

خدایا من تو را گواه مى‌گیرم كه من دوست دارم هر كه او را دوست دارد و دشمنم با هر كه او را دشمن دارد پدرم و مادرم به فدایت اى فرزند رسول خدا.

اَشْهَدُ اَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فىِ الاَْصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاَْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ،

گواهى دهم كه تو به راستى نورى بودى در پشت پدرانى بلند مرتبه و رحم‌هایى پاكیزه

لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها وَ لَمْ تُلْبِسْكَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها،

كه آلوده‌ات نكرد اوضاع زمان جاهلیت به آلودگی‌هایش و در برت نكرد از لباس‌هاى چركینش

وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ وَ اَرْكانِ الْمُسْلِمینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ،

و گواهى دهم كه به راستى تو از پایه‌هاى دین و ستون‌هاى محكم مسلمانان و پناهگاه مردمان با ایمان هستی

وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ الاِْمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّكِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ،

و گواهى دهم كه تو به راستى پیشواى نیكوكار با تقوا و پسندیده و پاكیزه و راهنماى راه یافته‌اى

وَ اَشْهَدُ اَنَّ الاَْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوى وَ اَعْلامُ الْهُدى

و گواهى دهم كه همانا امامان از فرزندانت روح و حقیقت تقوا و نشانه‌هاى هدایت

وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقى وَالْحُجَّةُ على اَهْلِ الدُّنْیا وَ اَشْهَدُ اَنّى بِكُمْ مُؤْمِنٌ

و رشته‌هاى محكم (حق و فضیلت) و حجت‌هایى بر مردم دنیا هستند و گواهى دهم كه من به شما ایمان دارم

وَ بِاِیابِكُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینى وَ خَواتیمِ عَمَلى وَ قَلْبى لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ،

و به بازگشتتان یقین دارم با قوانین دینم و عواقب كردارم و دلم تسلیم دل شما است

وَ اَمْرى لاَِمْرِكُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتى لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتّى یَاْذَنَ اللَّهُ لَكُمْ،

و كارم پیرو كار شما است و یاریم برایتان آماده است تا آن كه خدا در ظهورتان اجازه دهد

فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لامَعَ عَدُوِّكُمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْكُمْ وَ على اَرْواحِكُمْ،

پس با شمایم نه با دشمنان شما، درودهاى خدا بر شما و بر روان‌هاى شما

وَ اَجْسادِكُمْ وَ شاهِدِكُمْ وَ غاَّئِبِكُمْ وَ ظاهِرِكُمْ وَ باطِنِكُمْ.

و پیكرهایتان و حاضرتان و غائبتان و آشكارتان و نهانتان.

آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ.

آمین اى پروردگار جهانیان.

پنج شنبه 23/9/1391 - 14:23
دانستنی های علمی

 


شیخ طوسی‌، بیستم صفر یا اربعین را، زمان بازگشت اسرای ‌كربلا از شام به مدینه دانسته است‌. باید افزود كه نقلی دیگر، اربعین را بازگشت اسرا از شام را به «كربلا» تعیین كرده است‌. تا اینجا، از لحاظ منابع كهن‌، باید گفت اعتبار سخن نخست بیش از سخن دوم است‌. با این حال‌، علامه مجلسی پس از نقل هر دو این‌ها، اظهار می‌دارد: احتمال صحت هر دوی اینها (به لحاظ زمانی‌) بعید می‌نماید. (بحار ج 101، ص 334 ـ 335) ایشان این ‌تردید را در كتاب دعایی خود «زاد المعاد» هم عنوان كرده است‌. با این حال‌، درمتون بالنسبه قدیمی‌، مانند «لهوف» و «مثیرالاحزان» آمده است كه اربعین‌، مربوط ‌به زمان بازگشت اسرا، از شام به كربلاست‌. اسیران‌، از راهنمایان خواستند تا آنها را از كربلا عبور دهند.
باید توجه داشت كه این دو كتاب‌، در عین حال كه مطالب مفیدی دارند، ازجهاتی‌، اخبار ضعیف و داستانی هم دارند كه برای شناخت آنها باید با متون ‌كهن‌تر مقایسه شده و اخبار آنها ارزیابی شود. این نكته را هم باید افزود كه ‌منابعی كه پس از لهوف‌، به نقل از آن كتاب این خبر را نقل كرده‌اند، نباید به‌عنوان یك منبع مستند و مستقل‌، یاد شوند. كتابهایی مانند «حبیب السیر» كه به ‌نقل از آن منابع خبر بازگشت اسرا را به كربلا آورده‌اند، (نفس المهموم ترجمه شعرانی‌، ص 269) نمی‌توانند مورد استناد قرار گیرند.
در اینجا مناسب است دو نقل را در باره تاریخ ورود اسرا به دمشق یاد كنیم‌. نخست نقل ابوریحان بیرونی است كه نوشته است‌:
در نخستین روز ماه صفر، أدخل رأس الحسین علیه السلام مدینة دمشق‌، فوضعه یزید لعنه الله بین یدیه‌و نقر ثنایاه بقضیب كان فی یده و هو یقول‌:
لست من خندف ان لم أنتقم‌
من بنی أحمد، ما كان فَعَل‌
لیْت‌َ أشیاخی ببدرٍ شهدوا
جَزَع الخزرج من وقع الاسل‌
فأهلّوا و استهلّوا فرحا
ثم قالوا: یا یزید لاتشل‌
قد قتلنا القرن من أشیاخهم‌
و عدلناه ببدر، فاعتدل (الاثار الباقیه‌، ص 422)
وی روز اول ماه صفر را روزی می داند که سر امام حسین (ع) علیه السلام را وارد دمشق کرده و یزید هم در حالی که اشعار ابن زبعری را می خواند و بیتی هم بر آن افزوده بود، با چوبی که در دست داشت بر لبان امام حسین (ع) می زد.
دوم سخن عماد الدین طبری (م حوالی 700) در «كامل بهائی» است كه رسیدن اسرا به دمشق را در16 ربیع الاول دانسته ـ یعنی 66 روز پس از عاشورا ـ میداند كه طبیعی‌تر می‌نماید.

پنج شنبه 23/9/1391 - 14:21
داستان و حکایت

 

روزی كه جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی پیامبر خدا (ص‌) از مدینه به ‌كربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین (ع‌) را زیارت كند. شیخ مفید (م 413) در«مسار الشیعه» كه در ایام موالید و وفیات ائمه اطهار علیهم السلام است‌، اشاره به روز اربعین‌كرده و نوشته است‌: این روزی است كه حرم امام حسین (ع‌)، از شام به سوی مدینه مراجعت كردند. نیز روزی است كه جابر بن عبدالله برای زیارت امام ‌حسین (ع‌) وارد كربلا شد.
كهن‌ترین كتاب دعایی مفصل موجود، كتاب «مصباح المتهجّد» شیخ طوسی از شاگردان شیخ مفید است كه ایشان هم همین مطلب را آورده است‌. شیخ ‌طوسی پس از یاد از این كه روز نخست ماه صفر روز شهادت زید بن علی بن‌الحسین (ع‌) و روز سوم ماه صفر، روز آتش زدن كعبه توسط سپاه شام در سال‌هجری است‌، می‌نویسد: بیستم ماه صفر (چهل روز پس از حادثه كربلا) روزی است كه حرم سید ما اباعبدالله الحسین از شام به مدینه مراجعت كرد ونیز روزی است كه جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی رسول خدا (ص‌) ازمدینه وارد كربلا شد تا قبر حضرت را زیارت كند. او نخستین كس از مردمان بود كه امام حسین (ع‌) را زیارت كرد. در چنین روزی زیارت آن حضرت‌مستحب است و آن زیارت اربعین است‌. (مصباح المتهجد، ص 787) در همانجا آمده است كه وقت خواندن زیارت اربعین‌، هنگامی است كه روز بالا آمده ‌است‌.
در كتاب «نزهة الزاهد» هم كه در قرن ششم هجری تألیف شده‌، آمده‌: در بیستم ‌این ماه بود كه حرم محترم حسین از شام به مدینه آمدند. (نزهة‌الزاهد، ص 241) همین طور در ترجمه فارسی فتوح ابن اعثم (الفتوح ابن اعثم‌، تصحیح مجد طباطبائی‌، ص‌) و كتاب مصباح كفعمی كه از متون دعایی بسیار مهم قرن نهم هجری است‌این مطلب آمده است‌. برخی استظهار كرده‌اند كه عبارت شیخ مفید و شیخ‌طوسی‌، بر آن است كه روز اربعین‌، روزی است كه اسرا از شام به مقصد مدینه ‌خارج شدند نه آن كه در آن روز به مدینه رسیدند. (لؤلؤ و مرجان‌، ص 154) به هر روی‌، زیارت اربعین از زیارت‌های مورد وثوق امام حسین (ع‌) است كه ازلحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است‌.

پنج شنبه 23/9/1391 - 14:20
فلسفه و عرفان

 

 نخست آن که برخی از روایاتی كه در باب زیارت امام حسین (ع‌) در كتاب كامل الزیارات ‌ابن قولویه آمده‌، گریه چهل روزه آسمان و زمین و خورشید و ملائكه را بر امام‌حسین (ع‌) یادآور شده است‌. (اربعین شهید قاضی‌، ص 386)


دوم این که ابن طاوس یك اشكال تاریخی هم نسبت به اربعین بودن روز بیستم صفر مطرح كرده و آن این كه اگر امام حسین (ع‌) روز دهم محرم به شهادت رسیده‌ باشد، اربعین آن حضرت نوزدهم صفر می‌شود نه بیستم‌. در پاسخ گفته شده ‌است، به احتمال ماه محرمی كه در دهم آن امام حسین (ع‌) به شهادت رسیده‌، بیست و نه روز بوده است‌. اگر ماه كامل بوده‌، باید گفت كه روز شهادت را به ‌شمارش نیاورده ‌اند. (بحار الانوار، ج 98، ص 335).

پنج شنبه 23/9/1391 - 14:19
شخصیت ها و بزرگان


شهید محراب مرحوم حاج سید محمدعلی قاضی طباطبائی رحمة الله علیه‌، كتاب‌ مفصلی با نام «تحقیق درباره اولین اربعین حضرت سید الشهداء» درباره اربعین ‌نوشت است .
هدف ایشان از نگارش این اثر آن بود تا ثابت كند، آمدن اسرای از شام‌به كربلا در نخستین اربعین‌، بعید نیست‌. این كتاب كه ضمن نهصد صفحه‌چاپ شده‌، مشتمل بر تحقیقات حاشیه‌ای فراوانی در باره كربلاست كه بسیارمفید و جالب است‌. اما به نظر می‌رسد در اثبات نكته مورد نظر با همه زحمتی که مؤلف محترم کشیده ، چندان موفّق‌نبوده است‌.
ایشان در باره این اشكال كه امكان ندارد اسرا ظرف چهل روز از كربلا به كوفه‌، از آنجا به شام و سپس از شام به كربلا بازگشته باشند، هفده نمونه از مسافرتها ومسیرها و زمانهایی كه برای این راه در تاریخ آمده را به تفصیل نقل كرده‌اند. دراین نمونه‌ها آمده است كه مسیر كوفه تا شام و به عكس از یك هفته تا ده دوازده ‌روز طی می‌شده و بنابر این‌، ممكن است كه در یك چهل روز، چنین مسیررفت و برگشتی طی شده باشد. اگر این سخن بیرونی هم درست باشد كه سر امام حسین (ع‌) روز اول صفر وارد دمشق شده‌، می‌توان اظهار كرد كه بیست ‌روز بعد، اسرا می‌توانستند در كربلا باشند.
باید به اجمال گفت‌: بر فرض كه طی این مسیر برای یك كاروان‌، در چنین زمان ‌كوتاهی‌، با آن همه زن و بچه ممكن باشد، باید توجه داشت كه آیا اصل این ‌خبر در كتابهای معتبر تاریخ آمده است یانه‌. تا آنجا كه می‌دانیم‌، نقل این خبر در منابع ‌تاریخی‌، از قرن هفتم به آن سوی تجاوز نمی‌كند. به علاوه‌، علمای بزرگ شیعه‌، مانند شیخ مفید و شیخ طوسی‌، نه تنها به آن اشاره نكرده‌اند، بلكه به عكس‌ِ آن تصریح كرده و نوشته‌اند: روز اربعین روزی است كه حرم امام حسین (ع‌) وارد مدینه شده یا از شام به سوی مدینه خارج شده است‌.
آنچه می ‌ماند این است كه نخستین زیارت امام حسین (ع‌) در نخستین اربعین، توسط جابر بن عبدالله انصاری صورت گرفته است و از آن پس ائمه اطهار علیهم السلام كه از هر فرصتی برای رواج زیارت امام حسین (ع‌) بهره می‌گرفتند، آن‌روز را كه نخستین زیارت در آن انجام شده‌، به عنوان روزی كه زیارت امام‌حسین (ع‌) در آن مستحب است‌، اعلام فرمودند.

پنج شنبه 23/9/1391 - 14:17
شخصیت ها و بزرگان

علامه میرزا حسین نوری از علمای برجسته شیعه‌، و صاحب كتاب «مستدرك الوسائل» در كتاب «لؤلؤ و مرجان در آداب اهل منبر» به نقد و ارزیابی برخی از روضه‌ها و نقلهایی پرداخته كه به مرور در جامعه شیعه رواج یافته و به نظر وی ‌از اساس‌، نادرست بوده است‌. ظاهرا وی در دوره اخیر نخستین کسی است که به نقد این روایت پرداخته و دلایل متعددی در نادرستی آن اقامه کرده است.
ایشان این عبارت سید بن طاوس در لهوف را نقل كرده‌است كه اسرا در بازگشت از شام‌، از راهنمای خود خواستند تا آنها را به كربلا ببرد؛ و سپس به نقد آن پرداخته است‌. (لؤلؤ و مرجان‌، ص 152)
داستان از این قرار است كه سید بن طاوس در «لهوف» خبر بازگشت اسراء را به‌كربلا در اربعین نقل كرده است‌. در آنجا منبع این خبر نقل نشده و گفته می‌شود كه وی در این كتاب مشهورات میان شیعه را كه در مجالس سوگواری بوده‌، درآن مطرح كرده است‌.
اما همین سید بن طاوس در «اقبال الاعمال» با اشاره به این كه شیخ طوسی در مصباح‌ می ‌گوید اسرا روز اربعین از شام به سوی مدینه حركت كردند و خبر نقل شده ‌در غیر آن كه بازگشت آنان را در اربعین به كربلا دانسته‌اند، در هر دو موردتردید می‌كند. تردید او از این ناحیه است كه ابن زیاد مدتی اسراء را در كوفه ‌نگه داشت. با توجه به این مطلب و زمانی که در این نگه داشته صرف شده و زمانی كه در مسیر رفت به شام و اقامت یك ماهه در آنجا و بازگشت مورد نیاز است‌، بعید است كه آنان در اربعین به ‌مدینه یا كربلا رسیده باشند. ابن طاوس می‌گوید: این كه اجازه بازگشت به كربلا به آنها داده باشد، ممكن است‌، اما نمی‌توانسته در اربعین باشد. در خبر مربوط به‌بازگشت آنان به كربلا گفته شده است كه همزمان با ورود جابر به کربلا بوده و با او برخورد کرده اند . ابن طاوس در این كه جابر هم روز اربعین به كربلا رسیده باشد، تردید می‌كند. (اقبال الاعمال‌، ج 3، ص 101).
این ممکن است که ابن طاوس لهوف را در جوانی و اقبال را در دوران بلوغ فکری تألیف کرده باشد. در عین حال ممکن است دلیل آن این باشد که آن کتاب را برای محافل روضه خوانی و این اثر را به عنوان یک اثر علمی نوشته باشد. دلیلی ندارد که ما تردید های او را در آمدن جابر به کربلا در روز اربعین بپذیریم. به نظر می رسد منطقی ترین چیزی که برای اعتبار اربعین در دست است همین زیارت جابر در نخستین اربعین به عنوان اولین زایر است.
اما درباره اعتبار اربعین به بازگشت اسرا به کربلا توجه به این نکته هم اهمیت دارد که شیخ مفید در کتاب مهم خود در باب زندگی امامان و در بخش خاص به امام حسین (ع) از کتاب «ارشاد» در خبر بازگشت اسرا، اصلا اشاره‌ای به این كه‌اسرا به عراق بازگشتند ندارد. همین طور ابومخنف راوی مهم شیعه هم‌اشاره‌ای در مقتل الحسین خود به این مطلب ندارد. در منابع كهن تاریخ كربلاهم مانند انساب الاشراف‌، اخبارالطوال‌، و طبقات الكبری اثری از این خبردیده نمی‌شود.
روشن است كه حذف عمدی آن معنا ندارد؛ زیرا برای چنین‌حذف و تحریفی‌، دلیلی وجود ندارد.
خبر زیارت جابر، دركتاب بشارة المصطفی آمده‌، اما به ملاقات وی با اسرا اشاره نشده است‌.
مرحوم حاج شیخ عباس قمی هم‌، به تبع استاد خود نوری‌، داستان آمدن‌اسرای كربلا را در اربعین از شام به كربلا نادرست دانسته است‌. (منتهی الامال‌، ج 1،صص 817 ـ 818) در دهه‌های اخیر مرحوم محمد ابراهیم آیتی هم در كتاب‌بررسی تاریخ عاشورا بازگشت اسرا را به كربلا انكار كرده است‌. (بررسی تاریخ‌عاشورا، صص 148 ـ 149) همین طور آقای مطهری که متأثر از مرحوم آیتی است. اما این جماعت یک مخالف جدی دارند که شهید قاضی طباطبائی است.

پنج شنبه 23/9/1391 - 14:15
شعر و قطعات ادبی

 

شرح حقیقت می کند زینب در عالم

جان علی مرتضی جان محمد

خون علی تفسیر قرآن محمد

شرح حقیقت می کند زینب در عالم

خورشید باغستان ایمان محمد

تفسیر لبخند علی اصغر نخواندی

مردود ماندی در دبستان محمد

وقتی علی اکبر پدر را می نوازد

یعنی "شدیم ای عشق! مهمان محمد"

شرط نبُوت شرح عرفان علی بود

شرط ولایت شرح عرفان محمد

آیات قرآن کربلا را می نویسند

با جوهر خون محبان محمد

تکوین عالم ماجرای کربلا بود

از خلق تا حق رمز پیمان محمد

خون خدا را می برند اینک ملایک

معراج خون تا عرش امکان محمد

ای کوفه سر گردان بمان تا روز محشر

شاید بگیرند از تو تاوان محمد

پنج شنبه 23/9/1391 - 14:12
داستان و حکایت
کوفیان از سال 61 هـ. به بعد، در آتش ندامت از کوتاهی در حادثه کربلا می سوختند و سرآمدان کوفه، از بی وفایی و پیمان شکنی خویش نادم گشته و بر گناه خود افسوس می خوردند

و به فکر توبه و تدارک آن بودند. آنها تحرکات پنهانی و مخفیانه ای داشتند و خود را برای شورش و قیامی آماده می کردندف تا خبر مرگ یزید به ایشان رسید. توابین کنار قبر مطهر سالار شهیدان جمع شدند و با ناله و انابه پیمان بستند که بر ضد امویان بشورند و تا سرحد شهادت بتازند و خون خود را به کفاره گناه خویشتن بریزند. آنان از آنجا به سوی شام حرکت کردند و در عین الورده، با سپاه عبیدالله بن زیاد به پیکار پرداختند. پنج هزار تن از کوفیان شیعه و مخالفان بنی امیه با سلیمان بن صرد همراه شدند و از این تعداد، حدود یک هزار تن به فرماندهی رفاعه بن شداد موفق شدند از معرکه جان به سلامت ببرند و بازگردند. ستاره قیام توابین در عین الورده غروب کرد و باقی مانده آنان، بعدها به مختار پیوستند.
توابین دو گروه را در حادثه کربلا مقصر می دانستند: بنی امیه و خائنان و جنایت پیشگان کوفه. قیام توابین، یک حرکت سیاسی - اجتماعی بود و از آنجایی که رهبران و قیام کنندگان آن شیعی و متأثر حادثه کربلا بودند و همچنین اهداف و آرمانهایشان با مرام تشیع همسو بود، آن را قیام شیعی شمرده اند.
سران توابین هیچ گونه ارتباطی با امام سجاد(ع) نداشتند؛ نه دعوتی از امام به عمل آورده و نه در بیعت امام در آمده بودند، نه سفارش و اشارتی از طرف امام بر شروع و ادامه قیام داشتند و نه حذر و تکذیبی از امام بر ضد ایشان شده بود.
به نظر می رسد با حادثه کربلا و شهادت سیدالشهدا کوفیان روی دعوت از امام را نداشته و بیعت با حضرت را پس از عهدشکنی های پیاپی، موجب اتهام ، سفاهت و اغرای به جهل می پنداشتند. از طرفی، این توبه کنندگان بودند که گرد هم آمدند و در این دایره، جایی برای امام سجاد(ع) نبود. و همچنین آنها با کشته شدن و کشتن، می خواستند اظهار ارادت و مودت به خاندان پیامبر(ص) را اثبات کنند و پیش از آن نمی توانستند حضرت را به خویشتن فراخوانند. نیز افزون بر موارد بالا، توابین خود را به شهادت نزدیک تر می دیدند تا پیروزی، و طبیعی می نمود که به همراهی و شهادت امام سجاد(ع) پس از حادثه کربلا خرسند نبودند.
شعارهای یالثارات الحسین(ع) و واژه هایی که از انتقام جویی بر می خاست، محرک قوی و مؤثری در میان مردم بود. میزان تأثیر حادثه کربلا در قیام توابین، بیش از تأثیر آن در دیگر قیامها بوده است. نزدیکی زمانی و مکانی به کربلا و عاشورا ، یادآوری و گفتگو از مصیبتها و صحنه های تکان دهنده حادثه کربلا، غلیان عواطف و احساسات مردم، احساس شرم، گناه و تقصیر در فاجعه‏ى کشتار اهل بیت(ع) و حضور جنایتکاران و قاتلان در بین مردم، بیشترین اثرپذیری را در کوفه و کوفیان ایجاد کرده بود و عروج بیش از چهار هزار تن از مسلخ شهادت ، گواه آن است.
البته هر نهضت و انقلابی آثاری به جای می گذارد و قیام توابین در قیام مختار تأثیر گذاشت. کسانی که از نبرد عین الورده جان به سلامت برده بودند، کسانی که با توابین پیمان بر مبارزه بستند، اما هنگام قیام سستی شرکت نکردند، و کسانی که از کشته شدن توابین متأثر شده بودند، همگی جمعیت انبوهی شدند و به قیام مختار پیوستند.

پنج شنبه 23/9/1391 - 14:12
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته