• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1392
تعداد نظرات : 123
زمان آخرین مطلب : 6037روز قبل
دعا و زیارت

بـه تـعـريـفى ساده , تجويد علم و قواعد درست خواندن , و ترتيل , هنر درست خوانى قرآن مجيد است . تجويد از علوم شرعى و علوم قرآنى است . قـدمـت آن بـه عـصـر رسـول اللّه (ص ) و مواظبت ايشان بر اداى درست كلمات قرآنى و آموختن درست خوانى قرآن بازمى گردد. امـت اسـلامـى همچنانكه به فهم معانى قرآن و اقامه حدود آن متعبد بوده اند , به درست خواندن الفاظ و اصطلاحا اقامه حروف آن هم به صفتى كه از ائمه قرائت دريافت مى كردند , كوشا بودند و ايـن تـلـقـى شفاهى سينه به سينه از طريق قاريان و مقريان و نهايتا به سنت و قرائت رسول اكرم (ص ) مـنـتهى مى شده است كه مخالفت با آن يا عدول از آن جايز نيست و تشبه به آن و پيروى هر چه دقيقتر از آن , هدف اعلاى علم تجويد است . تـجـويد از شعب علم قرائت است , فرق آن با قرائت اين است كه علم قرائت متصدى ضبط صحيح كلمات قرآن است كه هم اعراب آن درست باشد و هم ثبت و ضبط كلمات كه مثلا طلح درست اسـت يـا طلع , اما تجويد بعد از علم قرائت و ضبط متن مجال ظهور مى يابد و به اداى شفاهى درست كلمات مربوط مى گردد. ابن الجزرى ( م 833 ق ) قرآن شناس و قرائت پژوه معروف در تعريف ديگرى از تجويد مى نويسد : تـجـويـد آرايـه تلاوت و پيرايه قرائت است و عبارت است از اعطاى حقوق حروف به آنها و حفظ ترتيب و مراتب آنها و باز آوردن حرف به مخرج و اصل آن و پيوستن آن به نظيرش و تصحيح تلفظ و تلطيف نطق با نظر به صيغه و ساختمان هر كلمه بدون اسراف و تكلف و افراط. ( النشر , ابن الجزرى , 1/211 ). مبحث وقف و ابتدا هم از مباحث تجويد است . وقف يعنى درنگ كردن و در اصطلاح تجويد جدا ساختن كلمه است از مابعدش . تـرتيل يعنى هنر درست و شمرده و شيوا خواندن قرآن مجيد و در قرآن چند بار و روشنتر از همه در آيه سوم مزمل به آن توصيه شده است : ( و رتل القران ترتيلا ) ( و قرآن را شمرده و شيوا بخوان ). وقـتـى دربـاره همين آيه قرآنى از اميرالمؤمنين (ع ) پرسيدند فرمود : الترتيل تجويد الحروف و معرفة الوقوف ( ترتيل , خوب ادا كردن حروف و آشنايى به وقفهاى قرآن است ). ( النشر , ابن الجرزى , 1/209 ). همين ابن الجزرى در تعريف ترتيل مى نويسد : پيوسته و آهسته خواندن بدون شتاب است و قرآن بدون شتاب و به تانى نازل شده است [ و بايد به همان نحو با تانى خوانده شود ] ( پيشين , 1/207 ـ 208 ) كتاب .

چهارشنبه 24/5/1386 - 3:42
دعا و زیارت

تفسير در لغت يعنى شرح و بيان و توضيح و تبيين , و در قرآن يك بار هم به اين معنى به كار رفته اسـت ( فـرقـان , 32 ) و در اصطلاح علوم قرآنى , چندين تعريف براى آن به دست داده اند : 1 ) عـلم فهم قرآن ( قانون تفسير , سيد على كمالى , 27 ) ( تفهيم مراد اللّه تعالى از قرآن است در حد مستطاع بشر , مستند به قواعد لسان عرب , و اسلوب آن , و كتاب اللّه و اثر مرفوع پيغمبر اكرم (ص ) و اوصياء او , غير معارض با عقل و كتاب و سنت و اجماع . ( پيشين , 46 ـ 47 ). 3 ) عـلـمـى اسـت كه درباره قرآن كريم از حيث دلالتش بر مراد اللّه تعالى به قدر طاقت بشرى بحث مى كند. ( مـنـاهل العرفان , زرقانى , 1/471 ) 4 ) علمى است كه در آن از احوال قرآن از جهت نزول و سند و اداء و الفاظ و معانى متعلق به الفاظ و متعلق به احكام بحث مى كند. ( پيشين , 1/471 ). سيوطى مى نويسد كه براى مفسر لازم است كه در پانزده علم يا فن مهارت داشته باشد. 1 ) لـغـت 2 ) نحو 3 ) صرف 4 ) اشتقاق 5 , 6 , 7 ) معانى و بيان و بديع 8 ) علم قرائت [ و اختلاف قراآت ] 9 ) اصول دين [ و توسعا علم كلام ] 10 ) اصول فقه 11 ) شناخت اسباب نزول 12 ) شناخت ناسخ و منسوخ 13 ) فقه 14 ) احاديثى كه مجمل و مبهم را بيان [ و روشن ] مى كند. 15 ) علم موهبت ; و آن علمى است كه خداى تعالى به كسى كه به آنچه دانست عمل كند , به ارث مـى سپارد و اشاره به همين است حديث هر كس به آنجه مى داند عمل كند , خداوند علم آنچه نمى داند را به او خواهد سپرد. ( تـرجـمـه اتـقان , 2/570 ـ 572 ) و به دنبالش مى افزايد كه هر كس بدون شناختن اين علوم و فنون اقدام به تفسير قرآن كند , تفسير به راى كرده است ; كه از آن نهى شده است . مصادر تفسير : عبارت است از الف ) خود قرآن ( چنانكه گفته اند القرآن يفسر بعضه بعضا ) كه چه بسيار آيه هايى كه دربردارنده تفصيل براى اجمال آيه ديگر , يا تخصيص براى اطلاق آن است . ب ) سنت رسول اللّه (ص ) و در عرف شيعه سنت معصومين عليهم السلام . اهل سنت قول صحابى و قول تابعى را نيز جزو مصادر تفسير مى شمارند. شيعه در پذيرفتن احاديث تفسيرى از صحابه و تابعين تسامح بيشترى دارد تا ساير احاديث آنان . و احاديث تفسيرى صحابه اى چون ابن عباس و ابن مسعود و تابعانى چون مجاهد و سعيد بن جبير را به حسن قبول تلقى مى كند. تاويل , لغتا از اول به معناى رجوع است ( قاموس ). اين كلمه در قرآن مجيد به كار رفته است ( آل عمران , 7 ; نساء , 59 و چند آيه ديگر ). در قرون اوليه بين تفسير و تاويل فرقى نبوده است . چـنانكه حتى طبرى همواره در تفسير خود از كلمه تاويل استفاده مى كند و مرادش همان تفسير است . غزالى در مستصفى مى نويسد : تاويل گاه در تاويل كلام و معنى به كار مى رود. چنانكه در مورد آيات متشابه , و گاه در تاويل رؤيا و احلام , چنانكه در قصه يوسف هست , و گاه در تـاويل اعمال ,چنانكه در قصه موسى با رجل صالح ( خضر ) هست , و اصطلاحا عبارت است از اخـراج دلالـت لـفظ از دلالت حقيقى به دلالت مجازى بى آنكه از عادت و عملكرد زبان عربى در تـجـوز عدول شود و بايد بر وفق قواعد علاقه هاى مجازى باشد مانند تسميه شى ء به شبه آن يا به سبب آن يا به لاحق آن يا مقارن آن , يا نظاير آن . بـعـضـى تاويل را عبارت از توجيه متشابهات دانسته اند و كشف معناى ثانوى كلام كه آن را بطن گويند , در برابر معناى آشكار كه آن را ظهر گويند. ( الـتـمـهـيـد , 3/28 ) استاد معرفت در تعريف ديگر از تاويل مى گويد عبارت است از معنى و مفهوم نهفته و پنهان از ظاهر كلام است كه نياز به دلالت صريحى از خارج آن لفظ دارد. ( التمهيد , 3/30 ـ 31 ). راغـب در مـفـردات مـى گـويد : اكثر استعمال تفسير در الفاظ است و موارد استعمال تاويل در معانى . تفسير در مفردات الفاظ است و تاويل در جمله ها. بعضى گفته اند تفسير با وضع عبارت كار دارد و تاويل با معانى مستفاد از اشارات ( قانون تفسير , 31 ). محمد حسين ذهبى پس از بيان انواع تعريفها و فرقها بين تفسير و تاويل مى نويسد : تفسير راجع به روايت است , و تاويل راجع به درايت . ( التفسير و المفسرون , 1/22 ). در لـزوم تـاويل , هم قرآن ناطق است و هم ائمه (ع ) و صحابه و هم قرآن پژوهان اعصار بعد , ولى تاويل قرآن , كار هركسى نيست . زيرا تفسير چنانكه اشاره شد به دانستن پانزده علم و فن و اخذ از چهار مصدر احتياج دارد , و تاويل از آن فراتر و دشوارتر است . و طـبـق قـرائت شـيـعه اماميه و بعضى از بزرگان اهل سنت از آيه هفتم سوره آل عمران چنين مستفاد مى شود كه راسخان در علم داناى تاويل قرآنند. و احاديثى هست كه ائمه فرموده اند : ما راسخان در علميم و تاويل قرآن را مى دانيم . نـخستين مفسر قرآن در تاريخ اسلام , شخص پيامبر اكرم (ص ) شمرده مى شوند كه در پاسخ به سؤال صحابه , بسيارى از مفردات و تعبيرات قرآنى را تفسير فرموده اند. در كتب احاديث فريقين و نيز در اتقان سيوطى ( آخرين فصل ) نمونه هاى بسيارى از تفسير نبوى منقول است . پس از حضرت رسول (ص ) , بزرگترين قرآن شناس , حضرت اميرالمؤمنين (ع ) است . مبالغه نيست اگر گفته شود كه تاريخ تفسير قرآن به قدمت خود تاريخ قرآن است . و تـفـسير بعضى از صحابه مانند ابن عباس و بعضى از تابعان , مانند مجاهد , علاوه بر آنكه در دل تفسير طبرى به نحو پراكنده , محفوظ است , جداگانه هم به طبع رسيده است . تفسير به دو نوع عمده تقسيم مى گردد. الف ) تفسير نقلى [ بالماثور , روايى ] كه عمدتا متشكل از احاديث تفسيرى است . ب ) تـفـاسـيـر عـقـلـى [ يـا درايى ] كه متكى به احاديث نيست بلكه به بحث عقلى و علمى آزاد مى پردازد. تفاسير را طبع موضوعشان نيز شناسايى و طبقه بندى مى كنند. تـفـاسـيـر نحوى مانند تفسير فراء و ابوحيان غرناطى , تفاسير كلامى كه اشهر آنها , تفسير كشاف زمـخـشـرى و مفاتيح الغيب امام فخر رازى است ; تفاسير عرفانى , مانند تفسير سهل شوشترى و سـلـمـى و قشيرى و ميبدى و ابن عربى ; تفاسير فقهى مانند احكام القرآن ابن عربى و جصاص و كنزالعرفان سيورى و زبدة البيان اردبيلى , نخستين تفسير مهم اهل سنت جامع البيان طبرى ( م 310 ق ) است . در شـيعه , تفسير على بن ابراهيم قمى ( از اعلام قرن سوم و چهارم هجرى ) و تفسير عياشى ( از اعـلام اواخـر قرن سوم هجرى ) يا تفسير فرات كوفى ( معاصر كلينى ) كه هر سه روايى است , چه بسا قديمترين تفسيرها به شمار آيند. ولـى مهمترين تفسير در ميان تفاسير اوليه شيعه , تبيان شيخ طوسى ( م 460 ق ) كه آميزه اى از شيوه عقلى و نقلى است . در ميان اهل سنت چند تفسير هست كه اهميت علمى بسيارى دارد و خوشبختانه از آنجا كه قرآن كريم و قرآن پژوهى و علوم قرآنى مابه الاتفاق فريقين وحدت بخش مذاهب اسلامى است , شيعيان نيز از ديرباز به تفاسير اهل سنت توجه و استناد كرده اند. اهل سنت نيز ( مخصوصا در عصرهاى جديدتر ) به تفاسير شيعه نظر داشته اند. مهمترين تفاسير اهل سنت پس از تفسير روايى عظيم طبرى عبارتند از تفسير ميبدى ( م 520 ق ) ( كشف الاسرار و عدة الابرار ) كه از امهات متون عرفانى به زبان فارسى به شمار مى آيد ; تفسير كشاف زمخشرى ( م 538 ق ) كه مهمترين ميراث فكرى و مكتبى بازمانده از معتزله است . گـفـتـنى است كه تنزيه القرآن عن المطاعن , و متشابه القرآن آثار قاضى عبدالجبار همدانى ( م 415 ق ) نـيز جزو ميراث قرآن پژوهى معتزله است و هر دو به چاپ رسيده است ; تفسير كبير امام فـخـر رازى ( م 606 ق ) مـوسوم به مفاتيح الغيب كه على الاطلاق مهمترين تفسير كلامى جهان اسـلام بـر وفـق مشرب اشاعره يعنى مكتب رسمى اهل سنت است ; تفسير قرطبى ( م 671 ق ) ; تفسير نسبتا كوتاه بيضاوى ( م 685 ق ) موسوم به انوارالتنزيل و اسرار التاويل كه قرآن پژوهان اهل سـنـت و شـيـعـه دهـها حاشيه بر آن نوشته اند , تفسير روح البيان اسماعيل حقى ( 1137 ق ) كه تفسيرى است عرفانى به عربى و آكنده از شعر فارسى ; تفسير روح المعانى اثر آلوسى ( م 127 ق ) و در عـصـر جـديـد تـفـسـير قاسمى ( م 1332 ق ) موسوم به محاسن التاويل ; تفسير المنار ( اثر مشترك شيخ محمد عبده و رشيد رضا ) ; تفسير فى ظلال القرآن سيد قطب و دهها تفسير ديگر. ( براى اطلاع از تفاسير قديم و جديد ـ قرآن پژوهى , صفحات 166 ـ 285 ). تفاسير عمده شيعه پس از تفسيرهايى كه ياد شد عبارتند از مجمع البيان شيخ طبرسى ( م 548 ق ) كـه خـوش تـدويـن تـريـن و چه بسا مهمترين تفسير شيعه در طى اعصار و قرون است , تفسير ابـوالـفـتوح رازى [ روض الجنان و روح الجنان ] ( م 556 ؟
ق ) كه قديمترين تفسير فارسى شيعه اماميه است ; تفسير منهج الصادقين ملا فتح اللّه كاشانى ( م 988 ق ) ; تفسير صافى اثر ملامحسن فيض ( م 1091 ق ) ; و دو تفسير روايى ( ماثور ) معروف : يكى تفسير برهان اثر سيد هاشم بحرانى ( م 1107 ؟
ق ) , و ديگرى نور الثقلين اثر حويزى ( 1112 ق ) و تفسيرهاى چندگانه شبر ( م 1242 ق ). مـهـمـتـريـن تـفـسـير عرفانى شيعه در قرن چهاردهم تفسير بيان السعادة , اثر سلطان عليشاه گنابادى ( م 1327 ق ) است , و مهمترين و جامع ترين تفسير جديد شيعه كه مجموعه متوازنى از تـفـسـيـر عقلى و نقلى است تفسير الميزان اثر علامه محمد حسين طباطبائى ( م 1360 ش ) در بيست جلد به عربى كه به فارسى هم ترجمه شده است .

چهارشنبه 24/5/1386 - 3:42
دعا و زیارت

كـفـار مـكه و قتى كه با دعوت پيامبر (ص ) و كلام الهى روبه رو شدند , يا از استماع آن خوددارى مى كردند و ديگران را هم بازمى داشتند ( فصلت , 26 ) يا مى گفتند اين جز سخن انسان نيست . ( مدثر , 25 ) يا مى گفتند اگر مى خواستيم همانند اين مى گفتيم . اين جز افسانه هاى پيشينيان [ اساطيرالاولين ] نيست . ( انفال , 31 ) در اينجاست كه خداوند تحدى مى فرمايد. يـعـنـى از منكران و معاندان مى خواهد كه اگر قرآن را غير و حيانى و غير الهى مى دانند نظيرى بـراى آن بـياورند ( طور , 33 ـ 34 ) همچنين : يا مى گويند اين [ قرآن ] را برساخته است بگو اگـر راست مى گوييد ده سوره برساخته همانند آن بياوريد , و هركسى را كه مى توانيد , در برابر خـداونـد , بـه يارى بخوانيد , آنگاه اگر از عهده پاسخ شما بر نيامدند , بدانيد كه آن به علم الهى نازل شده است .... ( هود , آيات 13 و 14 ) و سرانجام مى فرمايد : و اگر از آنچه بر بنده خويش فرو فرستاده ايم , شك داريد , اگر راست مى گوييد سوره اى همانند آن بياوريد , و از ياورانتان در برابر خداوند يارى بخواهيد. ولـى اگـر چـنين نكرديد - كه هرگز نخواهيد كرد - از آتشى كه هيزم آن انسان و سنگ است , و براى كافران آماده شده است , بترسيد. ( بقره , 23 ـ 24 ). ( نيز ـ اسراء , 88 ) و اين تحدى عام است . يـعـنـى خـطـاب بـه همه انسانها اعم از همعصران پيامبر (ص ) و اعم از عربها و همه ادوار و همه سرزمينهاست . در عصر نزديك به عصر رسالت و قرون بعدى , عده اى از جمله مسيلمه كذاب , در مقام معارضه با قـرآن برآمده اند و فقط كلماتى سست پيوند , بدون معناى بلند يا حتى معناى عادى , كه نه نظير قرآن است , و نه نظير كلام متعارف , چيزهايى سر هم بندى كرده اند. و بدينسان معجزه بودن قرآن تحقق يافته است . زيـرا مـعـجـزه عبارت است از امرى خارق العاده كه مقرون به تحدى و مصون از معارضه باشد و خداوند آن را به دست پيامبرانش ظاهر سازد كه دليل بر صدق رسالت آنان باشد. و مـشـركـان عرب , براى ابراز مخالفت با پيامبر (ص ) دهها جنگ به راه انداختند و سالها خود و جـامعه را گرفتار بحران كردند كه امرى بسيار شاق بود , ولى نتوانستند به راه ساده تر كه آوردن نظير قرآن و لذا ابطال دعوى حقانيت آن بود , نرفتند. ( التمهيد , محمد هادى معرفت , 4/16 ). در مـعناى اعجاز قرآن چند وجه گفته اند : 1 ) فصاحت شگرف و بلاغت بيمانند كه نظير و بديلى ندارد [ نظريه اعجاز زبانى ]. 2 ) موسيقى و آهنگ آن . 3 ) بيمانندى معارف و تعاليم قرآن . 4 ) تشريعات آن كه موافق فطرت و عقل سليم است و سعادت دو جهانى دربردارد. 5 ) براهين آن قاطع و داراى فصل الخطاب است . 6 ) مشتمل بر اخبار غيبى است , چه غيب مربوط به گذشته , چه آينده . 7 ) مشتمل بر اشارات علمى بر اسرار آفرينش است . 8 ) اسـتـقـامت بيان دارد و خالى از تناقض و اختلاف است , با آنكه در هنگامه حوادث بسيار و در طول بيست و سه سال نازل شده است . 9 ) قـول بـه اينكه خداوند دلها و همتهاى مخالفان را از آوردن نظير قرآن , منصرف داشته است [ نظريه صرفه ]. مـعجزات پيامبران پيشين بيشتر حسى بوده است , ولى قرآن كه معجزه الهى و معجزه جاودانه و مستمر اسلام و پيامبر اسلام (ص ) محسوب مى گردد , معجزه اى عقلى - علمى ( فرهنگى ) است . به گفته اى مشهور معجزه هر پيامبرى مناسب با پيشرفتهاى زمانه اش بوده است , و چون در عصر پـيـامبر ما (ص ) , شعر و ادب در ميان قوم عرب , هنرى والا محسوب مى گرديده , خداوند براى پيامبر اسلام (ص ) , معجزه زبانى - ادبى انتخاب فرموده است . از ميان وجوه مختلف اعجاز قرآن كه برشمرديم , دو وجه برجسته تر است . الـف ) اعجاز زبانى - ادبى , كه اكثريت قاطع علماى اماميه برآنند و نيز بسيارى از قرآن پژوهان و ادب شـنـاسـان اهل سنت از جمله جاحظ و قاضى عبدالجبار , و زمخشرى و عبدالقاهر جرجانى و سكاكى و قرآن پژوه و هنرمد بزرگى چون خواجه شمس الدين محمد حافظ. ب ) نظريه صرفه . طبق اين نظريه اعجاز قرآن كريم در خود قرآن و از جمله در فصاحت بى نظير و هنر ادبى - زبانى آن نيست , بلكه در اين است كه خداوند صرف همم فرموده است . يـعـنى انديشه كسانى را كه قصد برابرى و نظيره آورى با قرآن كريم داشته اند , منصرف گردانده است . از علماى اماميه , سيد مرتضى علم الهدى و شيخ مفيد طرفدار اين نظريه اند. امـا ايـن نظريه , نظريه اى ضعيف و خدشه پذير است , زيرا ارزش ذاتى و ادبى - زبانى و محتوايى و سبكى قرآن را براى معجزه بودن آن كافى نمى داند. شـايد علت گرايش اين بزرگان و نيز نظام معتزلى ( كه واضع اين نظريه شمرده مى شود ) و ابن حـزم ظاهرى و برخى ديگر از اشاعره كه از نظريه صرفه دفاع مى كنند , اين باشد كه نظريه اعجاز زبـانـى - ادبـى را نارسا مى دانند و برآنند كه فى المثل آثار ادبى شامخ هر قوم و ملتى معجزه آسا و معارضه ناپذير و بى همانند است . ( بـراى تـفـصـيـل دربـاره ساير وجوه اعجاز ـ مقاله اعجاز القرآن نوشته دكتر اصغر دادبه , در دايرة المعارف تشيع , 2/562 ـ 265. همچنين فصل اعجاز القرآن در البيان تاليف آيت اللّه خويى . هـمـچـنـيـن مجلد چهارم از كتاب التمهيد , تاليف استاد محمد هادى معرفت كه سراسر درباره تحدى و اعجاز قرآن است ).

چهارشنبه 24/5/1386 - 3:41
دعا و زیارت

در فـرهـنـگ بشرى , هيچ خط از خطوط وابسته به زبانهاى معروف نيست كه نشان دهنده تلفظ كامل فصحاى آن زبان باشد. پديد آمدن لهجه و گويشها در درون هر زبان هم امرى طبيعى و ناگزير است . از سوى ديگر , خطها در جنب كاستيها , كژيهايى هم دارند. يعنى امكان تصحيف نويسى يا تصحيف خوانى . در خـط عـربـى - فارسى كه اصولا همان خط قرآنى است كه از كوفى به نسخ و سپس در ايران به نـسـتـعليق تكامل و تحول يافته است , چندين حرف يا گروه حرف هست كه تفاوتشان با يكديگر فقط در نقطه است و در قديم تا قرنها اين نقطه ها را به كتابت درنمى آوردند. بعدها هم كه رعايت آنها شايع شد , همچنان امكان تصحيف نويسى و تصحيف خوانى وجود داشت , و همچنان وجود دارد. به اين دلايل و دلايل ديگر اختلاف قرائت در هر متنى , به ويژه در هر متن كهنى پيش مى آيد. حـتـى در ديوان حافظ , كه متعلق به قرن هشتم هجرى و در واقع هشت قرن جوانتر و جديدتر از قرآن مجيد است , اختلاف قراآت فراوانى رخ داده است . در قرآن مجيد هم به طريق اولى همين مساله و مشكلات پيش آمد. فتوحات پياپى در زمان خلفاى راشدين و گسترش عظيم امپراطورى اسلام , نشان داد كه مردم غير عرب در تلفظ كلمات قرآن تا چه حد لحن ( غلط خوانى ) و تصحيف و تحريف دارند. عثمان با احساس مسئوليت هر چه تمامتر , كار خلفاى پيشين را دنبال گرفت كه شمه اى از كار و كارنامه او را شرح داديم . با وجود نهايت احتياط و امانت دارى و امعان نظر و مشورت و دقت , اختلاف قراآت در قرآن مجيد هم راه يافت , و نمى شد راه نيابد. و در واقع از آن زاده شد. در حيات و حضور خود پيامبر (ص ) نيز گاهى تفاوت دو تلفظ نزد ايشان مطرح مى شد و حضرت يكى يا گاه هر دو را تصويب مى كردند و حديث سبعة احرف ( اينكه قرآن هفت وجه مقبول دارد ) نـاظـر بـه همين معناست , يعنى حضرت رسول (ص ) براى رفع عسر و حرج , و تا زمانى كه قرآن هـمه گير شود و هيچ صاحب لهجه اى خود را از آن يا آن را از خود بيگانه نيابد در اين باب چندان سـخـت نـمـى گـرفـت , و اخـتلاف تلفظها را , تا حدى كه مخل معنى نبود , خطير يا خطرناك نمى يافت . علل عمده اختلاف قراآت چند امر بود. از جمله : 1 ) اختلاف لهجات . چنانكه مثلا تميمى ها به جاى حتى حين عتى عين مى گفتند. 2 ) نبودن اعراب در خط عربى و مصاحف امام ; تا آنكه ابوالاسود دؤلى به رهنمود حضرت على (ع ) اقداماتى در اين باب صورت داد ولى كمال و تكميل آن دو سه قرن به طول انجاميد. 3 ) نبودن اعجام يا نقطه و نشان در حروف . بـراى رفع اين نقيصه در اواخر قرن اول , در عهد حجاج بن يوسف , كوششهايى به ميان آمده ولى كمال و تكميل آن نيز تا آخر قرن سوم طول كشيده است . 4 ) اجتهادات فردى صحابه و قاريان و بطور كلى قرآن پژوهان كه هر يك استنباط نحوى و معنايى و تفسيرى خاصى از يك آيه و كلمات آن داشته اند. 5 ) دور بودن از عهد اول و مهد اول اسلام - مكه و مدينه -. 6 ) نـبـودن عـلائم سجاوندى و وقف و ابتدا هرگونه فصل و وصلى كه بعدها علم قرائت و تجويد عهده دار تدارك آن شد. نـمـونـه مـعروفى كه از اين كمبود زاده شد و اختلاف نظر كلامى و قرآن پژوهى دامنه دار و دراز آهـنـگـى در مـيان فريقين پديد آورد , وقت يا عدم وقف بر سر كله اللّه يا العلم در آيه هفتم سوره آل عمران است كه شيعه پس از اللّه وقف نمى كند لذا راسخان در علم را داناى تاويل قرآن مى داند. از اواخـر قرن دوم و اوايل قرن سوم نهضت تدوين قراآت درگرفت و بسيارى از قرائت شناسان بر آن شدند كه از ميان انواع قراآت , صحيحترين آنها را برگزينند و ثبت كنند. نخستين كسانى كه به اين كار همت گماشتند هارون بن موسى ( 201 ـ 291 ق ) و ابوعبيد قاسم بـن سـلام ( 157 ـ 224 ق ) بـودنـد كـه فرد اخير , بيست و پنج تن قارى ثقه را شناسايى و قراآت ايشان را ثبت و ضبط كرد كا قاريان هفت گانه ( قراء سبعه ) از آن جمله بود. يك قرن بعد , ابو بكر بن مجاهد ( 245 ـ 324 ق ) كه قرآن پژوه برجسته اى بود , در سال 322 ق از ميان قاريان بسيار , قراء سبعه را بركشيد , كه از آن پس مرجع طراز اول قرائت قرآن شناخته شدند . بعدها سه قارى بزرگ ديگر نيز بر اين عده افزوده شدند ( قراء عشره ). الـبـتـه قاريان چهارده گانه و بيست گانه هم در تاريخ علم قرائت مشهورند ; ولى قاريان دهگانه كسانى هستند كه سند روايت آنان از طريق تابعين تابعين , به تابعين و از آن طريق به صحابه , اعم از كاتب وحى و حافظ قرآن يا ديگران , و سپس به رسول اكرم (ص ) مى رسد. سند روايت بقيه قراء به اين روشنى نيست و يا در كتب معتبر مربوط به اين علم ثبت نشده است . در اينجا لازم است به بعضى اصطلاحات علم قرائت اشاره كنيم . قـرائت يـعـنـى عـلـم بـه كـيـفـيـت اداى كلمات قرآن و شناخت اختلاف آنها به حسب راويان ( منجدالمقرئين , 3 ) مقرى ( از مصدر اقراء ) يعنى قرآن شناس و قرائت شناسى كه اين اختلافها را به طريق شفاهى فراگرفته باشد و بشناسد و بيان كند. سنت شفاهى , يعنى استماع از استادان پيشين و حفظ سينه به سينه در قرائت اهميت شايانى دارد . مقرى بايد در عربيت و نحو و لغت و تفسير و روايت و درايت مهارت داشته باشد. آموزندگان و قاريان , قرآن را نزد او يا بر او مى خوانند. قارى , قرائت شناس مبتدى را گويند كه حداقل سه گروه از قراآت را جدا جدا بشناسد. قارى منتهى - با سابقه و ماهر و مجرب - آن است كه اكثر قراآت را بشناسد ( پيشين ). با اين تعاريف فى المثل خواجه حافظ كه قرآن را از بر , در چهارده روايت مى خوانده است , و داناى نحو و لغت و تفسير و قرآن پژوه برجسته اى است , مقرى بشمار مى آيد , نه قارى . پس هر مقرى , قارى است , ولى هر قارى , مقرى نيست . نـمـونـه اى از اخـتـلاف قـراآت قـرآنى را كه فقط سوره كوچك حمد ( فاتحه ) رخ داده است ياد مـى كـنـيـم : مـلك يوم الدين , همچنين مليك يوم الدين , به جاى مالك يوم الدين , حتى قراآت شـاذى ( غـريب و نادر و دير پذيرفتنى ) هست كه اين عبارت را ملك يوم الدين و مالك يوم الدين خوانده است . دال در الحمد , با حركات سه گانه خوانده شده است . و غيرالضالين , به جاى و لاالضالين . اختلاف قراآت در سراسر قرآن مجيد , طبق كتاب التسير فى القراءات السبع تاليف ابوعمرو عثمان بـن سـعـيـد دانى ( 372 ـ 444 قمرى ) كه از معتبرترين و كهنترين منابع ثبت قراآت هفتگانه و راويـان چهارده گانه است , در حدود 1100 مورد , اعم از مهم يا غير مهم است و بيشتر از دو سوم آنـهـا بـه ادغـام يـا اظهار يا حاضر / غايب خواندن صيغه مضارع ( به اختلاف ي يا ت بر سر فعل مضارع ) مربوط مى شود. بـعضى ديگر از منابع مهم و چاپ شده مربوط به قرائت و اختلاف قراآت قرآنى عبارتند از : الحجة للقراء السبعة , اثر ابوعلى فارسى ; همچنين الحجة فى علل القراآت السبع تاليف همو. الكشف عن وجوه القراآت السبع اثر مكى بن ابيطالب ( 2 مجلد ). حـجـة الـقراآت , اثر ابوزرعه عبدالرحمن بن زنجلة ; النشر فى القراآت العشر , اثر ابن الجزرى ( 2 مجلد ) غاية النهاية فى طبقات القراء , اثر همو. تـفاسير قديم شيعه مخصوصا تبيان شيخ طوسى و مجمع البيان شيخ طبرسى در تفسير هر بخش از آيات قرآنى , به بحث مستوفا در باب قرائت و اختلاف قراآت مى پردازند. از ديگر آثار شيعه اماميه در عصر جديد : القراآت القرآنية , اثر عبدالهادى الفضلى ( كه به قلم دكتر محمد باقر حجتى به فارسى ترجمه شده است ). و كتاب جامع چهارده روايت در قرائت قرآن مجيد , ترجمه و تدوين دكتر محمد جواد شريعت . و مجلد دوم التمهيد اثر محمد هادى معرفت . قـراء هـفـتـگـانـه و دهگانه : از قراء سبعه عده كثيرى نقل كرده اند , ولى قرآن پژوهان و قرائت شناسان بعدى , روايت دو تن از راويان هر قارى را كه از نظر ضبط و صحت سند و طول ملازمت و آمـوزش نـزد قـاريـان يا مقريان هفتگانه , دقيقتر و پذيرفتنى تر بوده است , به اصطلاح استاندارد كرده اند , لذا چهارده روايت پديد آمده است . در اينجا اسامى قاريان هفتگانه و راويان چهارده گانه آنها را ـ كه صاحبان چهارده روايت اند ـ نقل مى كنيم 1 ) عبداللّه بن عامر دمشقى ( م 18 ق ). راوى اول او : هـشام بن عمار ( 153 ـ 245 ق ) ; راوى دوم : ابن ذكوان , عبداللّه بن احمد ( 173 ـ 242 ق ) , 2 ) عبداللّه بن كثير مكى ( 45 ـ 120 ق ). راوى اول : الـبزى , احمد بن محمد ( 170 ـ ح 243 ق ) راوى دوم ابوعمرو محمد بن عبدالرحمن ملقب به قنبل ( 195 ـ 291 ق ). 3 ) عاصم بن ابى النجود ( 76 ـ 128 ق ). راوى اول : حفص بن سليمان ( 90 ـ ح 180 ق ) ; راوى دوم : شعبة بن عياش ( 95 ـ 194 ق ). 4 ) زبان بن علاء - ابوعمرو بصرى ( ح 68 ـ 154 ق ). راوى اول : حفص بن عمرالدورى ( م 246 ق ) ; راوى دوم : ابوشعيب سوسى , صالح بن زياد ( 190 ـ 261 ق ). 5 ) حمزة بن حبيب كوفى ( 80 ـ 156 ق ). راوى اول : خلاد بن خالد كوفى ك ابوعيسى شيبانى ( 142 ـ 220 ق ) ; راوى دوم : خلف بن هشام ( 150 ـ 229 ق ). 6 ) نـافع بن عبدالرحمن مدنى ( 70 ـ 169 ق ) راوى اول : ورش , عثمان بن سعيد مصرى ( 110 ـ 197 ق ) راوى دوم : قالون , عيسى بن سينا ( 120 ـ ح 220 ق ). كسايى , على بن حمزة ( 119 ـ 189 ق ) , راوى اول : ليث بن خالد ( م 240 ق ) ; راوى دوم : حفص بن عمر الدورى ( كه راوى ابوعمرو بصرى يعنى زبان بن علاء هم بوده است ). چون سه تن بر اين قاريان هفتگانه ( قراء سبعه ) اضافه شود , قاريان دهگانه ( قراء عشره ) به دست مـى آيـد : 8 ) خـلف بن هشام ( 150 ـ 229 ق ) ; راوى اول : اسحاق ( ابويعقوب اسحاق بن ابراهيم بغدادى ) ( م 286 ق ) ; راوى دوم : ادريس , ابوالحسن بن عبدالكريم حداد بغدادى ( م 292 ق ). 9 ) يعقوب بن اسحاق ( 117 ـ 205 ق ) ; راوى اول : رويس , محمد بن متوكل ( م 238 ق ) ; راوى دوم : روح , ابوالحسن روح بن عبدالمؤمن هذلى ( م 234 ق ). 10 ) ابوجعفر يزيد بن قعقاع ( م 130 ق ) ; راوى اول : عيسى , ابوالحارث عيسى بن وردان مدنى ( م 160 ق ) ; راوى دوم : ابن جماز , سليمان بن مسلم ( م ب 170 ق ). ( بـراى تـفـصـيـل بيشتر ـ التيسير دانى , 4 ـ 7 ; النشر ابن جرزى , 1/99 ـ 174 , ترجمه الاتقان , 1/246 , چهارده روايت , محمد جواد شريعت , مقدمه ). قرآن پژوهان و اصوليان شيعه درباره حجيت قراآت هفتگانه و دهگانه بحث كرده اند. آيت اللّه خوئى ـ اعلى اللّه مقامه ـ در پايان دو فصل پربارى كه درباره قراآت و قراء دهگانه نوشته اند آورده انـد : در نـماز , قرائت بر وفق هر قرائتى كه در زمان اهل بيت عليهم السلام متعارف بوده است , جايز است . ( البيان , 183 ).

چهارشنبه 24/5/1386 - 3:40
دعا و زیارت

مـصـاحـف امام , يا مصحفهاى عثمانى پنج - ششگانه كه پيش از سال 30 هجرى به مراكز آن روز جهان اسلام فرستاده شد , مورد استفاده و احترام بسيار قرار گرفت ; و در عصر حجاج ( م 95 ق ) اصـلاحـاتـى در رسم الخط آن وارد شد و تا قرن سوم دستخوش اصلاحاتى از جمله نقطه گذارى حروف و اعراب گذارى شد. اما بر خود اين پنج - شش نسخه , تاريخى طولانى و تاريك گذشته است . سه جهانگرد نامدار جهان اسلام , يعنى ابن جبير ( م 614 ق ) , و ياقوت ( م 626 ق ) و ابن بطوطه ( م 779 ق ) هـر سـه در عـصر خويش از مصحف عثمانى محفوظ در جامع كبير دمشق - كه مورد احترام فوق العاده مردم بوده است - ديدن كرده اند. اما بدبختانه اين نسخه در آتش سوزى 1310 ق از ميان رفته است . ساير مصحفهاى عثمانى هم سرنوشت نامعلومى يافته اند و با آنكه حتى نمونه هايى از بعضى از آنها بـه طـبـع رسـيـده است ( از جمله در پطروگراد / لنينگراد , در سال 1904 م , در 50 نسخه ) اما امروزه نشانه و اثر روشنى از آنها در دست نيست . و حتى تاريخ روشنى از سير و سرنوشت آنها در كتب تاريخ قرآن نيامده است . اما فقدان نسخه هاى اصلى زمان عثمان زيانى در برندارد. زيـرا نـسـخـه هاى قرآن از همان روزهاى اول هزاران هزار نوشته شده و سينه به سينه و دست به دست گشته است تا امروز به ما رسيده است . ( تاريخ قرآن , راميار , 470 ). مـهمترين مجموعه ها يا گنجينه هاى نسخ خطى اعم از تذهيب شده يا خوشنوشته يا ساده قرآن مـجيد عبارتند از : 1 ) موزه قرآن وابسته به آستان قدس رضوى , كه تعداد نسخه هاى قرآنى آن تا سال 1346 ش , چهار هزار و پانصد نسخه بوده است , و امروزه به ده هزار نسخه مى رسد. قديمترين قرآن وقفى موجود در اين گنجينه , تاريخ سال 393 ق را دارد. و قرآن بعدى مورخ 421 ق است ( راهنماى گنجينه قرآن , تاليف احمد گلچين معانى , مقدمه ). 2 ) مجموعه يا گنجينه ديگر , متعلق به كتابخانه سلطنتى سابق ايران است كه فهرست قرآنهاى خطى آن را خانم بدرى آتاباى نوشته و منتشر كرده است . 3 ) موزه توپ قاپى سراى در تركيه . 4 ) دارالكتب المصرية در قاهره . 5 ) در اروپا مجموعه شخصى چستر بيتى , نفيس ترين كلكسيون نسخه هاى خطى قرآن در جهان به شمار مى آيد. كـهـن ترين قرآن كامل در اين مجموعه قرآنى است به قلم ابن بواب ( ـ دايرة المعارف تشيع ) و با تاريخ 391 ق . گفتنى است كه اين مجموعه چند معرفى و فهرست نگارى دارد كه فنى ترين آن به قلم آرتورجان آربرى اسلامشناس نامدار ( و نيز مترجم قرآن به انگليسى ) است . اسـلامـشـنـاس ديـگرى به نام مارتين لينگز نيز چند آلبوم مشروح از مجموعه هاى مهم قرآنهاى خطى را , از جمله آنچه در كتابخانه موزه بريتانيا محفوظ است , منتشر كرده است . تاريخ چاپ قرآن به آغاز رواج چاپ در اروپا و جهان بازمى گردد. مـتـن عـربى قرآن نخستين بار به وسيله پاگانينى در ونيز در فاصله سالهاى 1503 تا 1523 م به چـاپ رسـيـد ( دايـرة المعارف فارسى ) ( صبحى صالح اين تاريخ را حدود 1530 م ياد مى كند ) و كليه نسخه هاى آن به دستور پاپ جمع آورى و نابود شد. سپس ابراهام هينكلمان آن را در سال 1694 در هامبورگ به چاپ رساند. يكى از مهمترين چاپهاى قديم و صحيح قرآن در اروپا , چاپ فلوگل است ( 1834 م , لايپزيك ). پس از چاپ ايتاليا و آلمان كه به آن اشاره شد , اولين بارى كه متن قرآن براى مسلمانان چاپ شد , در روسيه در سال 1787 م , در سن پطرزبورگ بود. درباره اولين طبع قرآن در ايران , منابع اختلاف دارند. بـعـضـى اولين چاپ قرآن را در تبريز به سال 1242 ق ياد مى كنند ( تاريخ جم قرآن كريم , جلالى نايينى , 406 ) و بعضى 1244 ق ( دايرة المعارف فارسى ) و بعضى 1246 ق ( قرآنهاى چاپى , نوشته كاظم مدير شانه چى , مشكوة , شماره 2 , ص 135 ). ( براى تفصيل بيشتر درباره ساير طبعهاى قرآن مجيد , و طبع آن در ساير كشورهاى جهان اسلام به منابع نامبرده مراجعه شود. ) نقطه عطف مهم در طبع منقح و علمى قرآن مجيد , طبع قاهره است . صبحى صالح مى نويسد : در قاهره در سال 1342 ق / 1923 م , چاپ زيبا و دقيقى از قرآن كريم , تحت اشراف مشيخه الازهر , به اهتمام هياتى كه ملك فؤاد اول تعيين كرده بود , منتشر گرديد. اين مصحف بر وفق روايت حفص از قرائت عاصم تدوين شده بود و عالم اسلامى , استقبال شايانى از آن كرد. ( مباحث فى علوم القرآن , 100 ). مـصـحـف قـاهـره , مـبـناى كتابت خوشنويس نامدار سورى , عثمان طه قرار گرفته و مصحف خـوشـنـوشته او در قطعهاى مختلف به تيراژ وسيع در سوريه انتشار يافته , و سپس در حدود ده سـال پـيـش ( سـالهاى اوليه آغاز قرن پانزدهم هجرى ) مجمع ملك فهد خاص طبع مصحف در مـديـنه , با تعيين گروهى از خبرگان قرآن شناس و تدقيقات علمى و فنى بسيار همان مصحف كـتـابـت عثمان طه را كه در واقع مصحف قاهره است , با بهترين امكانات فنى و چاپى امروز , به زيـباترين وجهى به طبع رسانده است و سالانه بيش از 2 ميليون نسخه از آن را تجديد طبع كرده به حجاج و نهادهاى دينى سراسر جهان اهدا مى كند. بـه ايـن ترتيب اين مصحف كه بر مبناى رسم الخط عثمانى كهن كتابت شده است , و خوشبختانه قرائت آن ( حفص از عاصم ) مورد قبول و استناد شيعه اماميه هم هست , در جهان اسلام و سراسر جهان قبول عام و خاص يافته است و مى توان آن را مصحف رسمى جهان اسلام تلقى كرد. و اين امر در ائتلاف بين فريقين اثرى بسزا دارد. ( براى تفصيل در اين باره ـ قرآن كريم به كتابت عثمان طه نوشته نگارنده در سير بى سلوك , و قرآن پژوهى نيز ـ خاتمة الطبع همين مصحف كه اسناد علمى قرائت و كتابت و علائم سجاوندى آن را شرح داده است ).

چهارشنبه 24/5/1386 - 3:40
دعا و زیارت

مراد از جمع و تدوين قرآن اين است كه چگونه وحى , بيست و سه ساله كه به صورت 3 تا 5 آيه اى نازل مى شد , نهايتا به صورت مدون بين الدفتين و مصحف ( مانند كتاب امروزى ) درآمد. كـهـنـتـريـن مـنـبع اين بخش مهم از سرگذشت يا تاريخ قرآن در احاديث اهل سنت و نيز تا حدودى احاديث شيعه است . چنانكه حاكم در مستدرك گفته است جمع و تدوين قرآن , سه مرحله دارد : الف ) زمان حضرت رسول (ص ) , ب ) زمان ابوبكر , ج ) زمان عثمان . الف ) زمان حضرت رسول (ص ) . در سـراسـر عصر نزول وحى و حيات پيامبر (ص ) , قرآن به صورت مكتوب ولى پراكنده بود يعنى صحيفه به صحيفه . و چنانكه اشاره شد با نوشت افزارهاى ابتدايى و بر روى چيزهايى نظير تكه هاى چرم , استخوانهاى شـانـه و دنده گوسفند و شتر , چوب درخت خرما كه پوست آن را كنده بودند , سنگهاى صاف و صيقلى و قطعاتى از حرير و اندكى نيز كاغذ نوشته شده بود. در اين مرحله , مهم اين بود كه بسيارى از صحابه , قرآن را حفظ بودند. سوره هاى قرآن كامل بود و حتى نام داشت , اما تا پايان حيات رسول اللّه (ص ) مجموع بين الدفتين نبود. مهمترين عللى كه پيامبر (ص ) را از جمع نهايى و كتاب ساختن قرآن باز مى داشت دو واقعيت بـود 1 ) باب وحى باز بود و در هر وهله از وحى آياتى نازل مى شد كه حضرت (ص ) به كاتبان وحى مى فرمود : اين آيه يا آيات را در فلان سوره بين كدام آيه ها قرار دهيد. 2 ) ديگر آنكه به گفته خطابى پيامبر (ص ) همواره در انتظار نسخ احتمالى بعضى از احكام قرآن يا نسخ تلاوت قسمتى از آن بود. ( ترجمه اتقان , 1/200 ). لذا تا وحى به پايان نمى رسيد , امكان تدوين و مصحف سازى نبود. بعضى برآنند كه مراد از جمع قرآن در عصر رسول اللّه (ص ) همان حفظ آن در دلها بوده است . ( تاريخ قرآن , راميار , 211 ). جمع در زمان رسول اللّه (ص ) را اصطلاحا تاليف گويند. ( پيشين , 213 ).
در سـراسر ايام نزول وحى و كتابت قرآن , پيامبر اكرم (ص ) نظارت همه جانبه داشتند و نوشتن و خواندن و حفظ ( از بر كردن ) آن را تعليم مى دادند يا تشويق مى كردند. در زمان حيات ايشان , سى و هفت نفر حافظ تمامى قرآن بودند ( پيشين , 255 ). تعداد كاتبان وحى در عصر پيامبر (ص ) - كه گاه حافظ قرآن هم بوده اند - و كسانى كه براى خود نسخه اى برمى گرفتند , به بيش از پنجاه نفر مى رسيده است . ( پيشين , 280 ). نـتيجه يك چنين همت و نهضت عظيمى اين بود كه قرآن به هنگام شهادت رسول اللّه (ص ) [ سال يـازدهـم هجرى ] به تمامى و چنانكه در آخرين عرضه [ دوره كردن پيامبر (ص ) قرآن را و عرضه داشـتن قرائت خود بر جبرئيل در هر سال يك بار و در سال شهادت دوبار ] تثبيت شده بود , تاليف و گردآورى شود. در اين دوره بود كه قرآن به معناى درست كلمه تاليف شد. ( پيشين , 281 , نيز ترجمه اتقان , 1/201 , 205 ). ب ) در زمان ابوبكر . رويـداد يمامه ( سركوب ابوبكر شورشيان برگشته از اسلام از جمله متنبيان [ پيامبران دروغين ] را كـه بـه جـنـگهاى رده معروف است ) كه در آن عده اى كثير از حافظان قرآن ( تا هفتاد نفر هم گفته اند ) كشته شدند , تكان عظيمى در جامعه نوپاى اسلامى ايجاد كرد. بـه پـيـشـنـهاد عمر , ابوبكر , خليفه وقت پذيرفت كه بايد براى حفظ قرآن اقدام عاجل به جمع و تدوين آن كرد. بـراى ايـن كـار , زيـد بن ثابت را كه از پركارترين و جوان ترين كاتبان وحى و حافظ قرآن و داراى مصحفى اختصاصى بود , انتخاب كرد. شايد دليل انتخاب زيد با وجود جوانى اش , اين بود كه عرضه اخير ( آخرين دوره و مقابله پيامبر (ص ) قرآن را با جبرئيل ) را كتابت كرده بود. زيـد هـمـه نـوشـته هاى پراكنده قرآنى را جمع كرد و هر آيه قرآنى را ولو آنكه دهها حافظ و دهها نوشته , مؤيد و مطابق آن بود , با اخذ حداقل دو شاهد ( يكى از كتابت , يكى از حفظ ) مى پذيرفت . قرآن جمع و تدوين زيد همچنان متشكل از صحيفه ها بود و بصورت مصحف نبود و سرانجام آن را در جعبه اى نهادند و كسى را مامور حفظ و نگهبانى آن كردند. اين گردآورى , 14 ماه و حداكثر تا وفات ابوبكر در سال 13 هجرى طول كشيد. اين نسخه را طبق وصيت ابوبكر در اختيار عمر نهادند. پـس از عـمـر نـيز طبق وصيتش آن را در اختيار دخترش حفصه - همسر رسول اللّه (ص ) - قرار دادند. ج ) جمع در زمان عثمان . عثمان در سال 24 قمرى به خلافت رسيد. در زمـان او بـا فـتـوحـات شگرف مسلمانان و رفتن آن به سرزمينهاى تازه گشوده , اختلافات و مشكلات بسيارى در قرائت كلمات قرآن پيش آمده بود. و اين زنگ خطر تازه اى براى عثمان بود كه كار ناتمام رسول اللّه (ص ) و دو نفر  پيش از خود را به سرانجام برساند و قرآن و جامعه اسلامى را از خطر پراكندگى برهاند. او انـجـمـنـى مـركب از زيد بن ثابت و سعيد بن عاص و عبداللّه بن زبير و عبدالرحمن بن حارث تشكيل داد. اين هيات با همكارى دوازده نفر از قريش و انصار ( كه حضرت على (ع )بر كار آنان به نوعى نظارت و اشراف داشت و آنان را به واضح و خوانا نوشتن تشويق مى فرمود - تاريخ قرآن , راميار , 423 ) كار استنساخ نسخه نهايى را آغاز كردند. نخستين كارى كه كردند اين بود كه تمام نوشته هاى زمان پيامبر (ص ) را گردآوردند. سپس نسخه كتابت زيد در زمان ابوبكر را كه نزد حفصه محفوظ بود , به امانت گرفتند. قـرار بـر ايـن بـود كه هر وقت سه تن همكار زيد با او در كتابت كلمه اى اختلاف يافتند , به لهجه قريش كتابت كنند. بـه ايـن تـرتيب كار تدوين متن نهايى , بر مبناى صحايف بازمانده از رسول اللّه (ص ) و نسخه هاى اخـتـصـاصـى از جـمله نسخه محفوظ نزد حفصه و نسخه خود زيد , و با تكيه به حفظ حافظان و شهادت شاهدان , پيش رفت و مصحف امام يعنى مصحف نمونه و رسمى و نهايى كه معروف به مـصـحـف عثمانى بود , در فاصله چهار پنج سال از سال 24 ق تا قبل از سال 30 هجرى , سرانجام يافت و از روى آن پنج يا شش نسخه عينا استنساخ شد. دو نـسـخـه در مـكه و مدينه نگه داشته شد و سه يا چهار نسخه ديگر همراه با يك حافظ قرآن كه نقش معلم و راهنماى درست خوانى را داشت , به مراكز مهم جهان اسلام يعنى بصره , كوفه , شام و بحرين ارسال شد. سـپـس عـثـمان دستور داد تمام كتيبه ها و نوشته ها , استخوانها , پوستها , سنگهاى نازك سپيد , چـرمها , حريرها و نظاير آن كه آيات قرآنى بر آنها نوشته شده بود و صحابه براى تدوين متن نهايى تقديم داشته بودند , با آب و سركه جوشانده و محو شود. بعضى از محققان گفته اند كه اين آثار پراكنده را سوزاندند يا به نحو ديگرى محو كردند. تـا ريـشـه نزاع و اختلاف بكلى از ميان برود و به اصطلاح توحيد نص [ يگانه سازى متن نهايى ] حاصل گردد. و مردم را به اطاعت از همان يك نسخه نهايى [ مصحف امام - مصحف عثمانى ] فراخواند. ( تاريخ قرآن , راميار , 407 - 431 ) , اين مصحف با خط ابتدايى كوفى و فاقد نقطه بود , تا چه رسد به اعراب و نشانه هاى حركت حروف . و در طى يك دو قرن بعد , مصاحفى كه از روى آنها استنساخ شد به تدريج نقطه و نشان پيدا كرد. ( بـراى تفصيل بيشتر و اطلاع از كيفيت ساير نسخه هاى همزمان با مصحف امام از جمله مصحف مـنـسـوب بـه حـضـرت على (ع ) و ابن مسعود و ساير صحابه و دلايل درستى كار عثمان و تاييد حـضـرت عـلـى (ع ) از عملكرد و پذيرفتن ائمه اطهار (ع ) همين مصحف عثمانى را نگاه كنيد به مقاله تحريف ناپذيرى قرآن پيوست همين كتاب ).

چهارشنبه 24/5/1386 - 3:39
دعا و زیارت

الف ) وحى .
قـرآن مـجيد به توسط فرشته وحى , جبرئيل از سوى خداوند و بر وفق آنچه در لوح محفوظ ثبت است , به عين الفاظ بر قلب [ قواى دراكه ] حضرت رسول (ص ) وحى يا نازل شده است . وحـى , پـديـده اى اسـت واقعى و عينى و روحانى و عبارت است از ارسال پيام از سوى خداوند به پيامبران , و در مورد قرآن به حضرت خاتم الانبياء (ص ). قرآن پژوه معاصر , استاد محمد هادى معرفت , در تعريف وحى نشده است : وحى پديده اى است روحانى كه در بعضى از مردم پديد مى آيد كه با آن به خصايص روحى , ممتاز مى گردند كه آنان را سـزاوار اتصال به ملااعلى مى گرداند , و اين يا با مكاشفه در باطن نفس است يا با شنيدن كه گـيـرنـده وحـى احـسـاسـى ناگهانى را درمى يابد كه از خارج وجودش بر او نازل مى گردد و برخاسته از ضمير خود او نيست . و مى افزايد كه وحى از مقوله ادراك وصف ناپذير است و اين پديده روحانى را كسى كه شايسته دريافت آن است درمى يابد. و جز او كسى نمى تواند ژرفناى آن را وصف كند , مگر آنكه به آثار و عوارضش از آن تعبير كند. ( التمهيد , 1/26 ) همو وحى را سه گونه مى داند. 1 ) بـه صـورت رؤيـاى صـادقـه 2 ) به وساطت جبرئيل 3 ) به صورت مباشر ( بدون واسطه ) كه مخصوصا دو صورت اخير بر حضرت رسول (ص ) فرود مى آمده است . و صورت اول در آغاز بعثت براى حضرت (ص ) پيش مى آمده است . شادروان راميار براى وحى مراحل هفت گانه شمرده است ( تاريخ قرآن , 112 ). و فرق آن را با الهام باز نموده است ( پيشين , 145 به بعد ). شـادروان عـلامـه طـبـاطـبايى مى نويسد : آنچه از قرآن به دست مى آيد اين است كه اين كتاب آسمانى [ قرآن ] از راه وحى اى كه به پيغمبر اكرم (ص ) شده به دست آمده , و وحى يك نوع تكليم آسـمـانـى ( غـيـر مادى ) است كه از راه حس و تفكر عقلى درك نمى شود , بلكه با درك و شعور ديـگـرى اسـت كه گاهى در برخى از افراد به حسب خواست خدايى - پيدا مى شود , و دستورات غيبى يعنى نهان از حس و عقل را از وحى و تعليم خدايى دريافت مى كند. عهده دارى اين امر نيز نبوت ناميده مى شود. ( قـرآن در اسـلام , 107 ) همچنين : عقيده عمومى مسلمين - كه البته ريشه آن همان ظواهر لـفـظى قرآن است - درباره وحى قرآن اين است كه قرآن مجيد به لفظ خود سخن خداست كه به وسـيله يكى از مقربين ملائكه كه موجوداتى آسمانى هستند , به پيغمبر اكرم (ص ) فرستاده شده است . نام اين ملك يا فرشته , جبرئيل و روح امين است . سخن خدا را تدريجا در مدت بيست و سه سال به پيغمبر اكرم (ص ) رسانيده و به موجب آن به آن حضرت ماموريت داده شده كه لفظ آيات آن را بر مردم بخواند. ( پيشين , 90 ). بـه گـفته مرحوم راميار , واقعيت وحى به انبياء به تواتر تاريخى رسيده است و مورد تاييد ياران و حتى دشمنان ايشان بوده است , ولو آنكه در تبيين و توجيه آن اختلاف نظر بسيار است . ( تاريخ قرآن , 133 ). در حـين نزول وحى به حضرت رسول (ص ) احوال سنگين گوناگونى دست مى داده است نظير لـرزيدن , در هواى سرد عرق ريختن , به حالتى نزديك به بيهوشى و بهت درآمدن , و گاه قبل از فرارسيدن وحى , صدايى مانند زنگ ( جرس ) مى شنيده است . بهترين و كاملترين توصيف از آغاز شدن وحى در سيره ابن هشام آمده است . ( ـ سيرت رسول اللّه , 1/205 به بعد , باب دوازدهم . ) پـس از انـقـضـاى هـر نوبت از وحى , حضرت رسول (ص ) الفاظ قرآن را كه به نحوى روشن در خـاطـرش نـقش بسته بوده است , به ياد مى آورده و به كاتبان وحى كه عده آنان را تا چهل نفر از صـحـابه با سواد ( از جمله خلفاى چهارگانه , ابى بن كعب , زيد بن ثابت , طلحه , زبير , سعد بن ابـى وقـاص ) يـاد كـرده انـد , امـلا مـى فـرمـوده انـد و آنان با نوشت افزارهاى بسيار ابتدايى آن را مـى نـوشته اند , و سپس با نظارت مستقيم حضرت (ص ) بر مردم مى خوانده اند و حافظان , حفظ مى كرده اند. ( درباره حافظان اوليه ـ تاريخ قرآن , راميار , 247 به بعد ). ب ) نزول . نـزول قرآن مجيد عبارت است از فرود آمدن وحى به تفاريق , از مصدر وحى ( خداوند ) به مهبط وحـى ( قـلـب حـضـرت رسول - ص - ) در طى مدت بيست و سه سال از ليلة القدر ( شبى از شبهاى فرد دهه آخر رمضان ) سال اول بعثت , تا اندكى پيش از وفات آن حضرت (ص ). در قرآن مجيد , نزول وحى چون به خداوند نسبت داده شود , انزال و تنزيل ناميده مى شود. نخستين سوره اى كه بر حضرت رسول (ص ) نازل شده است , سوره علق ( اقرا ) است . بـعضى گفته اند ابتدا فقط پنج آيه اول اين سوره نازل شده است , بعضى از محققان هم برآنند كه نخستين سوره كامل كه نازل شده است , فاتحة الكتاب ( سوره حمد ) است . ( التمهيد , 1/93 - 98 ). آخرين سوره اى كه نازل شده است , سوره نصر است . بـعـضـى از قـرآن پـژوهان گفته اند كه قرآن بتمامه در ليلة القدر به صورت جملة واحدة ( يكباره ) از لوح محفوظ به بيت العزة يا بيت المعمور ( در آسمان چهارم ) نازل شده , و سپس نجوما يا منجما يعنى بخش بخش و به تفاريق در طول مدت 23 سال به تفصيل نزول يافته است . ( بحارالانوار , 18/253 - 254 ). مـلا مـحسن فيض گفته اند مراد از اين [ دو نحوه نزول ] نزول معناى قرآن به قلب پيامبر (ص ) اسـت ... سـپـس در طول بيست [ و سه ] سال , هر بار كه جبرئيل بر او ظاهر شده و وحى آورده و الفاظ آن را بر حضرت مى خوانده است , بخش بخش از باطن قلب او به ظاهر زبانش نزول مى يافته است . ( مقدمه نهم از تفسير صافى ). عـلامه طباطبايى هم بر آن است كه حقيقت قرآن , يعنى كتاب مبين در يك شب ( ليلة القدر ) بر قـلـب رسـول خدا (ص ) نازل شده و سپس همين قرآن بعد از آنكه تفصيل يافت , تدريجا در طى مدت دعوت نبوى , نزول يافته است . ( الميزان , ذيل تفسير آيه 185 بقره . ) نزول تدريجى قرآن , نظر به چند علت يا حكمت داشته است . 1 ) رخ دادن پيشامدهايى كه دستورى و حيانى يا الهى مى طلبيد , 2 ) كسانى پرسشى داشتند كه جواب اقتضا مى كرد , 3 ) تشريع حكمى در موقع مناسب و معين لازم مى نمود. 4 ) پايدار ساختن پيامبر ( فرقان آيه 32 ) , 5 ) ايجاد روحيه ثبات قدم در مؤمنان و مجال دادن به كـافران يا تازه ايمان آوردگان تا براى ترك عقايد باطله و عادات رذيله و ايجاد عقايد و عبادات و آداب درست به جاى آن ; همچنين سير از نرمش و مماشات با كفار به جهاد با آنان . ( تاريخ قرآن , راميار , 200 - 204 ). نزول قرآن مجيد , چند آيه به چند آيه بوده است كه تعداد اين آيات را 3 تا 5 گفته اند. ( پيشين , 201 ).

چهارشنبه 24/5/1386 - 3:38
دعا و زیارت

حروف مقطعه يعنى حرفهاى گسسته از هم , و فواتح سور يعنى آغازگر سوره ها.
اين دو اصطلاح به آيات يا حروفى از قرآن مجيد اطلاق مى گردد كه مرموز هستند. يـعـنـى مـعـنـاى آنـهـا يـا مراد از آنها از زمان جريان وحى تا به امروز - به نحوى كه مورد قبول صاحبنظران و قرآن پژوهان باشد - روشن نشده است . ( براى تفصيل ـ سوره بقره , توضيح آيه 1 ).

چهارشنبه 24/5/1386 - 3:38
دعا و زیارت

مضامين و معانى قرآن بسيار متعدد و متنوع و درهم تنيده و سرشار از طراوت تكرار است .
در قـرآن توحيد و دعوت به انديشه درباره خداوند و دعوت به ايمان , با نهى و نفى شرك و نفاق و ارتـداد , بـا انكار آلهه و تخطئه شيطان و بت پرستى و اشاره به گوشه هايى از قصص انبياء از آدم تا خـاتـم (ص ) و اشـاره به گوشه هايى از زندگى و پرسشهاى عادى عربهاى معاصر پيامبر (ص ) از جـمله درباره اهله قمر يا حتى مسائلى چون حيض , و وعظ و پند در باب گذران و لهو و لعب نما بـودن زنـدگـى و مـظـاهر آن چون مال ( با نهى از مال پرستى و مال اندوزى ) و تجملاتى چون داشـتـن پسران و نازيدن به باغ و بستان , تا اشاراتى درباره وحى و تنزيل و تاويل قرآنى تا احكامى فقهى چون تنظيم ميراث و تعيين سهم الارث و تازيانه زدن به زناكاران و بريدن دست دزد و انواع تـحـليلها و تحريمها و احكام اخلاقى چون دستگيرى از بينوايان و اطعام مساكين تا رعايت حقوق والـدين و احترام فوق العاده به پدر و مادر , و نهى از مفاسد و رذايل اخلاقى , چون كشتن فرزندان از تـرس فـقـر يا حميت جاهليت , و رباخوارى و توصيه مكارم اخلاق از صدق و اخلاص تا توصيف فـرشـتـگـان و اعمال آنان و دهها و صدها موضوع ديگر در هم تنيده است , و طبق ساختار ظاهرا نـاپـيـوسته يا گسسته پيوند قرآن مجيد كه در بخش پيشين به آن اشاره كرديم , همه و همه در كنار همديگر آمده اند. مـاحـصـل آنـكه مضامين اصلى قرآن عبارت است از 1 ) اشاره به وقايع تاريخى ( غزوات , هجرت رسـول اللّه - ص - و نـظاير آن ) , 2 ) قصص انبياء و حكايات ديگر , 3 ) انديشه توحيدى و دعوت به ايـمان و اسلام , 4 ) نهى از شرك و نفاق , 5 ) معاد شناسى ( توصيف عوالم اخروى و حيات پس از مرگ ) , 6 ) فرشته شناسى ( نيز شامل بحث درباره شيطان و شياطين و جن ) , 7 ) احكام فقهى , 8 ) احـكـام اخلاقى ( اعم از وعظ و ارشاد و انواع امر به معروف و نهى از منكر ) , 9 ) توجه دادن به آيات الهى و شگفتيهاى آفاق و انفس ( كه شباهت به برهان نظم يا اتقان صنع دارد ) , 10 ) اشاره به شـرايـع پـيشين و كتب و صحايف آسمانى , 11 ) داستان آفرينش و خلقت انسان , و انسان شناسى روان شناسانه . تـنـوع و تعدد موضوعات و مضامين قرآن مجيد تا به حدى است كه فهرست موضوعى قرآن كه فـقـط سرعنوانهاى موضوعى را به نظم الفبايى با اشاره به نام سوره و شماره آيه ( يعنى بدون نقل آيـات قـرآنـى ) در بـر دارد حـجمش به اندازه خود قرآن است ( ـ فرهنگ موضوعى قرآن مجيد , تدوين كامران فانى و بهاءالدين خرمشاهى ; همچنين فهرس المطالب , تدوين محمود راميار ).

چهارشنبه 24/5/1386 - 3:37
دعا و زیارت

از آنجا كه قرآن , متنى مقدس و قدسى است , نمى توان و از ادب شرعى به دور است كه درباره آن , هـمـانـنـد سـايـر كـتـابـها سخن گفت , يا آن را در معرض پژوهشهاى زبانشناسى و مخصوصا سبك شناسى آورد. ولى از سوى ديگر از آنجا كه قرآن يك سند عظيم الشان زبانى و يك اثر بسيار مهم ادبى است , لذا شـايـد بـا قيد احتياط و رعايت احترام جنبه قدسى قرآن , بتوان به ضرورت بحث و تحقيق از اين زاويه نيز به آن نگريست و درباره آن بحث كرد. نثر در زبان عربى , در عصر جاهليت و اوان ظهور اسلام , سابقه و نمونه چندانى ندارد. نمونه هايش يا بعضى خطبه هاست يا سجع كاهنان . و در قـرآن سـجـع فراوان هست , كه احتراما و براى آنكه به سجع كاهنان و شعر شبيه نشود به آن فاصله مى گويند و مراد از آن كلمات مشابه پايانى هر آيه است . قرآن با شعر عربى هم كه سابقه درخشانى دارد , شباهت ندارد. قـرآن , قول كسانى را كه مى گويند قرآن شعر و پيامبر (ص ) شاعر است , به شدت نفى مى كند و مى فرمايد كه به او شعر نياموخته ايم و سزاوار او نيست ( يس , 69 نيز ـ الحاقه , 41 ). اما در قرآن , جوهر شعرى بسيار است . يعنى بيان ظريف و مجازى و انواع استعاره ها و تمثيلات و تشبيهات هنرى . همچنين آيات موزون يا موزون افتاده قرآن نيز از يكصد فقره بيشتر است . با وجود اين , و با آنكه نفوذ قرآن در شعر و ادب عربى و فارسى , بسيار عظيم است , ولى قرآن شعر نيست . اين نكته و واقعيت هم حيرت آور است كه بين قرآن و ساير كلمات و ماثورات و خطبه ها و احاديث و آثار بازمانده از رسول اللّه (ص ) و على بن ابيطالب و ديگر بزرگان اسلام , شباهت چندانى ديده نمى شود. و بايد گفت كه قرآن نوعى منحصر به فرد و تافته اى است جدا بافته . ارزش موسيقايى كلمات و جملات قرآن نيز از ديرباز مورد توجه محققان بوده است . قابليت خوشخوانى قرآن و ترتيل و تغنى و همخوانى آن كم نظير يا بى نظير است . از سوى ديگر , قرآن با آنكه اينهمه قصص و حكايات در بر دارد , قصه هم نيست . و با وجود اشارات تاريخى , تاريخ هم نيست . امـا مـهمترين مشخصه و خصيصه ساختارى قرآن كه شايد قدما نيز به آن توجه داشته اند , اسلوب چند وجهى و بلاتشبيه گسسته نماى آن است . يـعـنى شاخه به شاخه شدن معانى و مضامين و قطع پياپى توالى يك مضمون و مدام از معنايى به معناى ديگر پرداختن . اين گسسته نمايى ظاهرى قرآن مجيد , در فرهنگ و ادب فارسى نظير دارد. دو كـتـاب عـظيم كه از شاهكارهاى جاويدان زبان فارسى هستند , نيز همين اسلوب و ساختار را دارند. نخست مثنوى معنوى اثر مولانا جلال الدين بلخى ( م 672 ق ). دوم غزلهاى خواجه شمس الدين حافظ ( م 792 ق ). در مـورد مـثـنـوى , مرحوم فروزانفر بر آن بوده اند كه تحت تاثير قرآن , اين سبك و سياق را پيدا كرده است . در مـورد غزلهاى حافظ كه به اصطلاح بعضى فارسى زبانهاى پاكستان پاشان ( از پاشيدن ) است , نگارنده براى نخستين بار اين نظر را مطرح كرده است كه حافظ با انقلابى كه ( به قول آربرى ) در غزل كرده است , نه تحت تاثير سنت شعرى و تاريخ غزل فارسى است ( چنانكه غزلش هيچ شباهت صـورى و سـاخـتارى با غزل بزرگترين سلفش سعدى ندارد ) , بلكه تحت تاثير ساخت و ساختار سوره هاى قرآن كريم است . مسلمانها اعم از عرب و غير عرب , گويى بيم داشته اند كه به اين خصيصه اشاره كنند. قـديـمـتـريـن اشـاره اى كه در اين باب ديده مى شود حديثى است كه يكى از معاصران پيامبر كه يـهـوديى به نام سلام بن مشكم بوده است از سر شكوه و گلايه به حضرت (ص ) عرض مى كند : چـگـونـه از تـو پيروى كنيم حال آنه قبله ما را ترك كرده اى و كتابى هم كه آورده اى آن طور كه تورات متناسق است , تناسق ( نظم و نسق ) ندارند , كتابى بياور كه مانوس و متعارف باشد وگرنه ما هم نظير اينكه تو آورده اى مى آوريم . سپس خداوند اين آيه را [ در مقام تحدى ] نازل كرد : قل لئن اجتمعت الانس و الجن ... [ اگر انس و جـن هـمـدسـتى كنند كه نظير اين قرآن را بياورند , نظير آن را نخواهند آورد , ولو آنكه بعضى پشتيبان بعضى باشند ] ( اسراء , 88 ـ اسباب النزول , سيوطى ) اگر آن يهودى را بهانه جو و نادان و سـخـن نـشـنـاس بـدانيم , در سخن دانى و قرآن شناسى طه حسين , ترديدى نيست كه بحث مـبسوطى در اين باره دارد و مى نويسد : مثلا موضوعهاى سوره بقره بسيار و از هم بيگانه اند , و ايـن خـود دليل است كه اين سوره يكمرتبه نازل نگشته , بلكه به تدريج و خرد خرد نازل مى شده است . سپس دهها موضوع و مضمون متنوع سوره بقره را براى نمونه ياد مى كند ( ـ آئينه اسلام , نوشته طه حسين . ترجمه محمد ابراهيم آيتى , ص 149 - 151 ). از قرآن پژوهان اروپايى گويا ابتدا نولدكه اسلامشناس آلمانى كه مهمترين تاريخ قرآن را نوشته اسـت , در مقاله قرآن كه براى طبع يازدهم دايرة المعارف بريتانيكا نوشته است به اين خصيصه از سبك قرآن اشاره كرده و گفته است اصولا ذهن هر پژوهشگر امروزين اروپايى سبك قرآن را به اصطلاح ناپيوسته و پاشان مى يابد. ريـچـارد بـل يـكى از برجسته ترين قرآن پژوهان غربى , در كتاب مقدمه بر ترجمه قرآن به اين خـصـيـصه اشاره و آن را ناشى از بيدقتى و اشتباه ناسخان و كاتبان وحى مى داند ولى مونتگمرى وات , قـرآن شـنـاس اسكاتلندى معروف كه اين مقدمه او را تهذيب كرده و گسترش داده است , تعليل او را نادرست مى شمارد. آرتـور جـان آربـرى كـه از بزرگترين اسلامشناسان و قرآن پژوهان غربى است در مقدمه ترجمه قـرآنش به انگليسى , و نيز فريتيوف شوآن در كتاب فهم اسلام , بهتر از ديگران به اهميت هنرى و زبانى - ادبى اين خصيصه ساختارى قرآن پى برده اند و آن را حسن و هنر قرآن شمرده اند , نه عيب و ايراد آن . به نظر مى رسد كه اعجاز و سبك تقليد ناپذير و خارق العاده قرآن , جز از اين طريق ميسر نمى شد. اگر بيان انديشه با رعايت ترتيب و توالى منطقى و مضمونى در كتابهاى ديگر خطى باشد , شيوه بـيـان انـديـشـه قـرآن حـجـمى و حلقوى و بلكه اگر غريب ننمايد كروى است و به قول آربرى كنترپوآنى و پلى فونيك است . اگـر قـرآن مـى خـواسـت هـر مضمون را از فى المثل انديشه توحيدى و نفى شرك و تعدد آلهه تا هشدار به كافران و منافقان تا قصص يكايك انبياء تا توصيف جهنم و بهشت , تا تسلى دادن حضرت رسـول (ص ) تـا اشـارات و تلميحات تاريخى به غزوه ها هريك را در جاى خود و از آغاز تا انجام و يـكـبـار براى هميشه بياورد , سبكش عادى و شايد ملال آور و حداكثر شبيه به تورات ادعايى آن يهودى , يا فى المثل تاريخ طبرى مى شد. و هرگز نمى توانست همانند صورت فعلى هنرى باشد. هنر در اين تلفيق و تلفيق هنرى است . ( بـراى تـفـصـيـل در ايـن باره تطورالاساليب النثرية فى الادب العربى , نوشته انيس المقدسى , مـخـصوصا فصلهاى اول و دوم همچنين مقاله قرآن و اسلوب هنرى حافظ نوشته نگارنده در كـتـاب ذهـن و زبـان حـافـظ و مقدمه بر ترجمه قرآن ( به انگليسى ) اثر ريچارد بل , ويراسته مونتگمرى وات , فقصل پنجم ويژگيهاى سبك قرآنى ).

چهارشنبه 24/5/1386 - 3:37
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته