• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1242
تعداد نظرات : 283
زمان آخرین مطلب : 5642روز قبل
دعا و زیارت
غیبت صغرى و ویژگیهاى آن

از جـمـله رویـدادهـاى مـهمّ و بى سابقه در تاریخ امامت شیعه، مساءله غیبت حضرت مهدى (عج ) از دیده هاست . امام زمان (عج ) از آغاز تولّد در خانه پدرى در (سامرّا) مخفیانه زندگى مى كرد. تا زمـانـى كـه پـدر بـزرگـوارش زنـده بود، بعضى از شیعیان و یاران خاص آن حضرت توفیق شرفیابى به محضر حضرت مهدى (عج ) و زیارت چهره نورانى اش را پیدا مى كردند. پس از شـهـادت امـام عـسـكرى (ع) كه جستجوى دستگاه خلافت عباسى از آن حضرت ابعاد گسترده ترى پیدا كرد، زندگى پنهانى آن گرامى وارد مرحله جدیدى شد و جز چند نفر كه سمت نیابت خاصّ آن حـضـرت را بـر عهده داشتند، كسى ایشان را نمى دید. بدین ترتیب ، تاریخ امامت با بحران جـدیـدى رو بـه رو شـد و اراده حـق بـر ایـن تعلّق گرفت كه آخرین جانشین پیامبر(ص ) در پس پرده غیب قرار گیرد.
 
غیبت، یك سنّت الهى
مـسـاءله غـیـبـت هـر چـنـد در تـاریـخ 250 سـاله امامت شیعى سابقه اى نداشته ، ولى در تاریخ زندگى امّتهاى پیشین در ارتباط با انبیا و جانشینان آنان كم و بیش به چشم مى خورد. در پاره اى از روایـات رسـیـده از امـامـان عـلیـهـم السـّلام از مـساءله غیبت رهبران الهى به عنوان یك سنّت پـروردگـار یـاد شـده كـه در مـیـان تـمـامـى امـتها به وقوع پیوسته و جریان داشته است . امام باقر(ع ) مى فرمود:
(هـِىَ وَ اللّهِ السُّنـَنُ، الْقـُذَّةُ بـِالْقُذَّةِ وَ مِشْكاةٌ بِمِشْكاةٍ، وَ لابُدَّ اَنْ یَكُونَ فیكُمْ ما كانَ فِى الَّذینَ مِنْقَبْلِكُمْ، وَ لَوْكُنْتُمْ عَلى اَمْرٍ واحِدٍكُنْتُمْ عَلى غَیْرِ سُنَّةِ الَّذینَ مِنْقَبْلِكُمْ).(61)
سوگند به خدا آن (مساءله غیبت ) سنّت الهى است كه مو به مو اجرا خواهد شد. و هر آنچه كه در مـیـان امـّتهاى پیشین روى داده ، ناگزیر در میان شما نیز روى خواهد داد. و اگر شما یكنواخت مى زیستید، بر غیر سنّت پیشینیان خود مشى مى كردید.
امام صادق (ع ) فرمود:
(اِنَّ سـُنـَنَ الْاَنـْبـِیـاءِ بـِمـا وَقـَعَ عـَلَیـْهِمْ مِنَ الْغَیَباتِ حادِثَةٌ فِى الْقائِمِ مِنّا اَهْلَ الْبَیْتِ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةَ بِالقُذَّةِ).(62)
هـمـانـا سـنـّتـهـاى پـیـامـبـران و غـیـبـتـهـایـى كـه در مـورد آنـان رخ داده در مـورد قـائم مـا اهل بیت نیز عیناً و پا به پا رخ خواهد داد.
در پاره اى از روایات ، چگونگى مشابهت غیبت حضرت مهدى (عج ) با غیبت انبیاى پیشین ذكر شده است . امام باقر(ع ) مى فرماید:
در قـائم آل مـحمّد(ص ) پنج شباهت با پنج پیامبر وجوددارد: یونس بن متى ، یوسف بن یعقوب ، مـوسـى ، عـیـسـى و مـحـمـّد(ص ). بـا یـونس در بازگشت از غیبت در حالى كه جوان است ، بعد از كـهـنـسـالى . بـا یـوسـف در غـیـبـت از خـاص و عـام و پـنـهـانـى وى از بـرادرانـش و مـشكل شدن امر او بر پدرش یعقوب ، با وجود نزدیكى مسافت بین او و پدر و خانواده اش و نیز پیروانش .
اما با موسى ، در دوام ترس ، طولانى بودن غیبت و پنهان بودن ولادتش ، و نیز به رنج افتادن پـیـروانش بعد از او و تحمّل اذیت و آزار تا آنكه خداوند اجازه ظهور داد و یارى اش نمود و او را بر دشمنش پیروز گرداند.
امـّا بـا عـیـسـى ، در اخـتلاف كسانى كه درباره او دچار پراكندگى شدند، چندان كه گروهى از آنان گفتند: زاده نشده ، گروهى دیگر گفتند: مرده است و گروه سوّم گفتند: كشته شده و به دار آویخته شده است .
امّا با محمّد، در خروج آن حضرت با شمشیر و كشتن دشمنان خدا و پیامبر و نابود ساختن جبّاران و طـاغـوتـهـا و ایـنـكـه حـضـرتش به وسیله شمشیر و رعب (ترس ‍ دشمنان از او) یارى مى شود و پرچمش شكست خورده ، بدو باز نمى گردد..(63)
 
غیبت در میان امتهاى پیشین
غـیـبـت انـبـیـا و جـانـشـینان آنان كم و بیش در میان امّتهاى گذشته وجود داشته است . در زیر به نمونه هایى از این غیبتها اشاره مى كنیم .
الف ـ غیبت حضرت ادریس
نخستین غیبت در میان پیامبران ، غیبت حضرت ادریس است . غیبت او چندان به درازا كشید كه پیروانش دچار تنگنا شدند،.(64) بحدّى كه حتّى غذاى روزانه آنان تاءمین نمى شد طاغوت زمان بسیارى از آنان را كشت ، برخى دیگر را به فقر و تهیدستى كشاند و بقیه را در خوف و بیم نـگـهـداشت تا آنكه ادریس ظاهر شد و به پیروانش وعده گشایش داد و نیز وعده داد كه فردى از نسل او به نام (نوح ) قیام خواهد كرد. سپس خداوند او را به سوى خویش بالا برد.
مؤ منان و شیعیان وى نسل اندر نسل در انتظار قیام نوح بودند و در این راه در برابر ستمگران ، شكیبایى ورزیدند تا آنكه سرانجام ، (نوح ) پرچم نبوت برافراشت ..(65)
ب ـ غیبت حضرت صالح
حـضـرت صـالح دومـیـن پـیـامبرى بود كه مدت زمان زیادى از میان قوم خود ـ پس از هلاكت گروه زیادى از آنان ـ غایب شد و چون نزد باقیمانده امتش بازگشت ، آنها او را نشناختند. گروهى او را تـكـذیـب كـردند. جمعى نسبت به وى دچار تردید شدند، ولى عدّه اى پذیراى دعوت او گشتند و بر آیینش استوار ماندند..(66)
ج ـ غیبت حضرت ابراهیم
شـیـخ صـدوق بـراى حـضرت ابراهیم (ع ) سه غیبت ذكر كرده است : غیبت نخست از آغاز تولد تا زمان برانگیخته شدن به نبوت كه در غارى پنهان بود و تنها مادرش از جایگاه وى خبر داشت .
غیبت دوّم در دوران رسالتش و زمانى بود كه طاغوت مصر او را تبعید كرد و او گفت :
(وَ اَعْتَزِلُكُمْ وَ ماتَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ.(67))
و از شما و هر آنچه از غیر خدا مى خوانید، دورى مى جویم .
مرحله سوّم غیبت حضرت ابراهیم ، سیاحت در شهرها به منظور پندگیرى بود..(68)
د ـ غیبت حضرت یوسف
بـر اسـاس نـوشـتـه شـیـخ صـدوق ، غـیـبـت حـضـرت یـوسـف بـیـسـت سـال بـه طـول انـجـامـیـد تـا آنـكـه خـداونـد فـراق را بـه وصال مبدل ساخت و او را به آغوش پدر و بستگانش بازگرداند. وى چند روزى از این مدت را در چاه ، چند سالى را در زندان و بقیّه را در سمت پادشاهى مصر سپرى كرد.
پـدر او حـضـرت یـعـقوب مى دانست كه او در طول مدت غیبتش ـ بر خلاف ادعاى برادرانش كه مى گفتند طعمه گرگ گشته ـ زنده است و خداوند به همین زودى او را آشكار خواهد ساخت . از این رو به فرزندانش مى گفت :
(اِنّى اَعْلَمُ ما لاتَعْلَمُونَ .(69))
من (از جانب خدا) مى دانم آنچه را شما نمى دانید..(70)
ه‍ ـ غیبت حضرت موسى
حـضـرت مـوسـى نـیـز ـ طـبـق نـوشـته شیخ صدوق ـ دو غیبت داشت : نخست از آغاز ولادت تا دوران نـوجـوانـى . بـنـى اسـرائیـل پـس از حضرت یوسف دچار سختى و گرفتارى زیادى شده و مدّت چـهـارصـدسـال درانـتـظـارقـائم پـس ازاوبـودنـد. درایـن مـدّت پـنـجـاه نـفـردروغـگـو از بـنـى اسـرائیـل ظاهر شده و همگى مدعى بودند كه موسى بن عمران هستند تا آنكه بشارت ولادت او را شـنـیـدند، ولى حضرت موسى به خاطر رعایت امنیت از معرفى خویش خوددارى مى كرد. چون به سنّ نوجوانى رسید، بر قوم خود ظاهر و موجب خوشحالى و اطمینان آنان شد.
غـیـبـت دوّم ـ كـه بـراى مـردم ـ از غـیـبـت نـخـسـت دشـوارتـر بـود و بـیـش از پـنـجـاه سـال بـه طـول انـجـامید از زمانى آغاز شد كه حضرت موسى از مصر خارج و رهسپار مدین شد و نزد شعیب اقامت گزید..(71)
و ـ غیبت جانشینان حضرت موسى
بـا درگـذشـت حـضـرت مـوسـى (یوشع بن نون ) جانشین وى شد. او با ستمگران زمان خود به مـبـازره بـرخـاسـت . پـس از او تـا ظـهـور حـضـرت داود كـه بـیـش از چـهـار صـد سـال بـه طـول انـجامید، یازده تن از جانشینان او به تبلیغ شریعت توحید ماءمور گشتند. تمام ایـن پـیـشوایان در غیبت و اختفا به سر مى بردند. آخرین آنان پس از غیبتى طولانى آشكار شد و پـیـروان خـود را به ظهور (داود) بشارت داد. شیعیان وى بشارت ولادت (داود) را دریافتند و چه بسا او را نیز مى دیدند، ولى نمى شناختند، تا آنكه در جریان درگیرى (طالوت ) با (جالوت )، داود در صحنه ظاهر شد و (جالوت ) را به قتل رسانید و از آن پس زمامدارى جامعه را بر عهده گرفت ..(72)
از بـررسـى مـجموع غیبتهاى یاد شده ، چنین نتیجه مى گیریم كه منشاء غیبتها همواره ترس بوده اسـت ؛ البـتـه نـه تـرس شـخـصـى و فـرار از كشته شدن ، بلكه ترس از غافلگیر شدن در بـرابـر دشمن و پدیدار گشتن اشكال و نقص در پیاده كردن و اجراى برنامه الهى ، از این رو، مـى بینیم به محض فراهم شدن شرایط و اجازه ظهور از سوى پروردگار، به غیبت خود پایان داده ، پرچم مبارزه با ستمگران را بر افراشته ، و از جان مایه مى گذاشتند.
غیبت امام زمان (عج ) نیز به عنوان آخرین و گسترده ترین حلقه در موضوع غیبت انبیا و جانشینان آنـان ، در هـمـیـن راسـتا صورت گرفت . او كه به منظور مصون ماندن با قیمانده سلسله امامت و حـجـّتـهاى خدا در زمین از تعرض دشمنان ، غیبت كرد، منتظر فرا رسیدن ، زمان مناسب و موعد مقرّر اسـت تـا به اذن پروردگار ظهور كند و ریشه ستم و ستمگران را بخشكاند و اسلام ناب را در تمام ابعادش پیاده كند. از امام صادق (ع ) چنین نقل شده است :
بـراى صـاحـب ایـن امـر غـیـبـتـى اسـت كه چاره اى از آن نیست و آن به دلایلى است كه به ما اجازه افـشـاى آنـهـا داده نـشده است . اجمال حكمت آن ، همان حكمت غیبت پیامبران پیشین است كه حكمت و علّت اصـلى آن جـز پـس از ظـهـور كـشـف نمى شود، چنان كه حكمت كارهاى شگفت انگیز حضرت خضر ـ هـمـچـون سـوراخ كـردن كـشتى ، كشتن جوان و بنا كردن دیوار در شرف خرابى ـ براى حضرت موسى كشف نشد، مگر به هنگام جدایى آنان از یكدیگر ... ..(73)
 
غیبت صغرى و ویژگیهاى آن
امـام زمان (عج ) داراى دو مرحله از غیبت است : مرحله كوتاه مدت كه از آن به (غیبت صغرى ) تعبیر مـى شـود و مرحله دراز مدت كه به آن (غیبت كبرى ) گفته مى شود. در روایتى از امام صادق (ع ) نقل شده است :
(لِلْقائِمِ غَیْبَتانِ اِحْداهُما طَویلَةٌ وَ الْاُخْرى قَصیرَةٌ) .(74)
براى قائم (ع ) دو غیبت است : یكى از آن دو دراز مدت و دیگرى كوتاه مدت است .
مـورخـان و دانـشـمـنـدان اسـلامـى پـایـان مـرحـله غـیـبـت صـغـرى را سـال 329 هـمـزمان با درگذشت آخرین سفیر حضرت مهدى (عج ) ذكر كرده اند؛ ولى در آغاز این مـرحـله از غـیـبـت اخـتـلاف نـظـر دارنـد. بـیـشـتـر، آغـاز آن را سـال 260 هـجـرى پـس از شـهـادت امـام عـسـكـرى (ع ) ذكـر كـرده انـد كـه حـدود 69 سـال و شـش مـاه و پـانـزده روز مـى شـود، ولى بـرخـى دیـگـر مـثـل شـیـخ مـف +++یـد++.(75)، آغـاز غـیـبـت صـغـرى را سال 255 هجرى یعنى زمان ولادت حضرت حجّت ذكركرده اند كه دراین صورت ، مدّت این مرحله از غیبت 74 سال خواهدشد.
ایـن مـرحـله از غـیبت امام زمان (عج ) از ویژگیهایى برخوردار است كه به اختصار به دو مورد آن اشاره مى كنیم .
الف ـ عدم پنهانى كامل حضرت مهدى (عج ) از دیده ها
مـرحـله غـیـبـت صـغـرى حـدّ متوسط بین غیبت كبرى و زندگى حضرت مهدى (عج ) در دوران پیش از رحـلت پـدر بـزرگـوارشـان به شمار مى آید. حضرت مهدى (عج ) در زمان حیات پدر ارجمندش نـیـز زنـدگـى عـادى نـداشـت و بـه نـوعى در غیبت بسر مى برد..(76) در این مقطع از زندگى آن حضرت ، شیعیان و یاران خاصّ امام ، توفیق شرفیابى به حضور آن بزرگوار را داشتند، امّا در مرحله غیبت صغرى ، دامنه دیدار و ارتباط شیعیان با آن حضرت محدود به چهار نفر از آنـان شـد كـه سـمـت (نوّاب خاص ) امام را داشتند و بقیّه از طریق ایشان با حضرت مرتبط مى شدند.
غـیـبـت صـغـرى در حـقـیـقـت ، مقدّمه و زمینه ساز غیبت كبرى به شمار مى رود. توقیعات شریف امام عصر(عج ) توسط نوّاب خاص آن حضرت به دست مردم مى رسید و بدین ترتیب هر گونه شك و تـردیـد نـسـبت به وجود وى از اذهان زدوده مى شد و شیعیان براى پذیرش غیبت كبرى آماده مى شدند. آنان در طول هفتاد و اندى سال غیبت صغرى و حتّى پیش از آن با غیبت پیشواى خود تا حدود زیـادى انس گرفته ، با وظایف خویش در شرایط عدم دسترسى به امام (ع ) آشنا بودند و خود را بـراى رویـارویـى بـا شـرایـط دشـوارتـر غـیـبت كبرى آماده ساختند. در پرتو این تجربه وتـمـریـن بـود كـه غـیـبـت كـبـراى امـام زمـان (عج ) براى شیعیان گران تمام نشد و آنان پس از رویـارویى با این جریان دچار مشكل عمده اى نشدند، در صورتى كه پذیرش آن براى دیگران دشوار بود.
ب ـ ادعاى مهدویت در شمال آفریقا
فـردى كـه (ابـو مـحـمـّد، عـبـیـداللّه عـلوى ) خـوانـده مـى شـد، خـود را مـهـدى و از فـرزنـدان اسماعیل و فرزند امام جعفر صادق (ع ) معرّفى كرد.
او همزمان با روى كار آمدن فاطمیان در سال 296 هجرى قمرى در مصر و گسترش قدرت آنان ، ادعاى مهدویت كرد و با حمایت ابو عبداللّه ، حسین بن احمد بن محمد بن زكریاى شیعى ـ كه دولت (آل اغـلب ) در ایـن مـنـطـقـه را بـا شـكـسـت دادن آخـریـن زمـامـدار آنـان به نام (زیاد بن عبدالله ) سـرنـگـون ساخت و بر بخش گسترده اى از شمال آفریقا كه امروزه كشورهاى لیبى ، تونس و الجزایر را تشكیل مى دهد مسلّط گشت ـ از زندان آزاد شد و كارش بالا گرفت ، چندان كه مردم این دیـار بـه فرمانش ‍ گردن نهادند و حتّى در میان مردم موقعیّتى بهتر و برتر از موقعیّت (ابو عبدالله شیعى ) و برادرش (ابو عباس ) پیدا كرد.
هـمـیـن امر موجب شد كه ابو العباس در مهدویت او شك كند و بگوید: این فرد آن مهدى موعود كه ما بـدان مـعتقد هستیم و مردم را به سوى او فرا مى خوانیم نیست ؛ زیرا او داراى حجّت و نشانه هاى روشن است .
سـخنان او به گوش دیگران رسید و مورد پذیرش آنان قرار گرفت . از جمله یكى از آنان كه (شـیـخ المـشـایخ ) خوانده مى شد، با وى در این زمینه احتجاج كرد و از وى براى اثبات حقانیّت خـود درخـواسـت مـعـجـزه و كـرامـتـى كـرد، ولى وى بـه جـاى ارائه مـعـجـزه آن پـیـرمـرد را بـه قتل رسانید.
حـكـومـت (عـبـیـداللّه عـلوى ) حـكـومـتـى در درون حـكـومـت بـغـداد بـه شـمـار مـى رفـت و مـسـتـقـل از حـكومت عباسیان اقدام به لشكركشى و كشورگشایى مى كرد، چندان كه دوبار براى فـتـح مـصـر لشـكـر كـشـیـد، یـك بـار سـال 301 و بـار دیـگـر در سـال 307، ولى مـوفـق نـشـد. وى در سـال 303 در تـونـس و در ساحل دریا شهرى ساخت و نام آن را (مهدیّه ) گذاشت و آن را مركز حكومت خود قرار داد.
(عـبـیـداللّه ) بـیـش از 24 سـال تـحـت عـنـوان مـهـدویـّت بـر مـنـطـقـه شـمـال آفـریـقـا حـكـومـت كـرد تـا آنـكـه سـرانـجـام در سـال 322 هـجـرى درگذشت ، فرزندش (ابـوالقـاسـم ) كـه عـنـوان جـانـشـیـنـى پـدر را داشـت و بـه (قـائم ) مـلقـّب بـود، به مدت یك سال مرگ پدر را از مردم پنهان داشت و وقتى كه شرایط را آماده و موانع حكومت خود را بر طرف ساخت ، آن رااعلام كرد..(77)
 
 
پی نوشتها:
61 - بحارالانوار ، ج 52 ، ص 110 .
62 - كمال الدین ، ج 2 ، ص 345 .
63 - كمال الدین ، ج 1 ، ص 327 .
64 - بـر اسـاس روایـتـى كـه از امـام بـاقـر(ع ) نـقـل شـده ، حـضـرت ادریـس بـه خـاطـر درگـیـرى بـا طـاغـوت زمـانـش و بـیـم از او مـدت بـیست سال در غارى پنهان بود ( ر . ك . كمال الدین ، ج 1 ، ص 127 ـ 132 ) .
65 - كمال الدین ، ج 1 ، ص 127 .
66 - همان مدرك ، ص 134 ـ 135 .
67 - مریم ، آیه 48 .
68 - كمال الدین ، ج 1 ، ص 137 ـ 141 .
69 - یوسف ، آیه 98 .
70 - ر . ك . كمال الدین ، ج 1 ، ص 141 ـ 142 .
71 - كمال الدین ، ج 1 ، ص 145 ـ 147 .
72 - ر . ك . كمال الدین ، ج 1 ، ص 153 ـ 155 .
73 - بحارالانوار ، ج 52 ، ص 91 .
74 - غیبت ، نعمانى ، ص 170 .
75 - ر . ك . الارشاد ، ص 346 .
76 - و شـایـد روى هـمـیـن جـهت ، شیخ مفید دوران غیبت صغرى را از آغاز ولادت آن حضرت ذكر كرده است .
77 - بـر گـرفـتـه شـده از تـاریـخ الغـیـبـة الصـغـرى ، ص 353 ـ 355 و كامل ابن اثیر ، ج 8 ، ص 24 ـ 284 .
 
دوشنبه 27/12/1386 - 13:41
محبت و عاطفه
2- قال الإمام المهدی، صاحب العصر و الزّمان (علیه السلام و عجّل الله تعالى فرجه الشّریف):
أمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فیها إلى رُواةِ حَدیثِنا (أحادیثِنا)، فَإنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْكُمْ وَ أنَا حُجَّةُ اللهِ عَلَیْكُمْ. (بحارالأنوار: ح 2، ص 90، ح 13، و53، ص 181، س 3، وج 75، ص 380، ح 1.)
امام زمان (عجّل الله تعالى فرجه الشّریف) می فرمایند: جهت حلّ مشكلات در حوادث - امور سیاسى، عبادى، اقتصادى، نظامى، فرهنگى، اجتماعى و... - به راویان حدیث و فقهاء مراجعه كنید كه آن ها در زمان غیبت خلیفه و حجّت من بر شما هستند و من حجّت خداوند بر آن ها مى باشم.
دوشنبه 27/12/1386 - 13:39
دانستنی های علمی
شمایل و خصوصیّات امام زمان
روایـاتـى كـه در مـقام بیان شمایل و خصوصیات جسمى و روحى حضرت مهدى (عج ) وارد شده ، به دو دسته تقسیم مى شود.
الف ـ روایاتى كه بطور كلّى آن حضرت را در صورت و سیرت شبیه پیامبر(ص ) معرفى مى كند. در زیر به یك نمونه اشاره مى كنیم .
رسول اكرم (ص ) فرمود:
(اَلْمـَهـْدِىُّ مـِنْ وُلْدى اِسـْمـُهُ اِسـْمـى وَ كـُنـْیـَتـُهُ كـُنـْیـَتـى ، اَشـْبـَهُ النـّاسِ بـى خـَلْقـًا وَ خُلْقًا).(23)
مـهـدى از فـرزنـدان مـن اسـت . نـام او نام من و كنیه اش كنیه من است . در صورت و سیرت ، شبیه ترین مردمان به من است .
ب ـ روایـاتـى كـه بـه پـاره اى از شـمایل و ویژگیهاى جسمى یا اخلاقى آن حضرت تصریح دارد. این روایات زیاد است.(24) در اینجا به نمونه هایى از آنها اشاره مى كنیم .
امیر مؤ منان (ع ) فرمود:
(هـُوَ شـابُّ مـَرْبـُوعٌ، حـَسـَنُ الْوَجْهِ، حَسَنُ الشَّعْرِ، یَسیلُ شَعْرُهُ عَلى مِنْكَبَیْهِ وَ نُورُ وَجْهِه یَعْلُو سَوادَ لِحْیَتِه وَ رَاءْسِه ).(25)
او جـوانـى راست قامت است كه چهره اى زیبا و مویى نیكو دارد كه بر شانه هایش فرو ریخته و درخشندگى چهره اش بر سیاهى موهاى محاسن و سرش غلبه مى كند.
امام رضا(ع ) فرمود:
ه 1 ـ (عَلامَتُهُ اَنْ یَكُونَ شَیْخَ السِّنِّ، شابَّ الْمَنْظَرِ حَتّى اَنَّ النّاظِرَ لَیَحْسَبُهُ ابْنَ اَرْبَعینَ سَنَةٍ اَوْ دُونـَهـا، وَ اِنَّ مـِنْ عـَلامـَتـِه اَنْ لایـَهَْرمَ بـِمـُرُورِ الْاَیـّامِ وَ اللَّیـالى عـَلَیـْهِ حـَتـّى یـَاءْتِیَهُ اَجَلُهُ .(26))
نـشـانـه او سـیـمـاى جـوانـى در سـنّ كـهـولت اسـت ، چـنـدان كـه بـیـنـنـده ، او را چهل ساله یا كمتر مى پندارد، و نیز از نشانه هاى او این است كه با گذشت زمان پیر نمى شود تا زمانى كه اجلش فرا رسد.
2 ـ (یـَكـُونُ اَوْلى بِالنّاسِ مِنْهُمْ بِاَنْفُسِهِمْ وَ اَشْفَقَ عَلَیْهِمْ مِنْ آبائِهِمْ وَ اُمَّهاتِهِمْ، وَ یَكُونُ اَشَدَّ النـّاسِ تـَواضـُعـًا لِلّهِ عـَزَّوَجـَلَّ، وَ یـَكـُونُ آخـَذَ النـّاسِ بـِمـا یَاءْمُرُ بِه وَ اَكَفَّ النّاسِ عَمّا یَنْهى عَنْهُ..(27))
امـام از مـردم به آنان سزاوارتر، از پدران و مادرانشان بر آنان مهربانتر و در برابر خداوند بـزرگ از هـمـه مـتـواضـعـتـر اسـت . آنـچـه بـه مـردم فـرمـان دهـد، خـود بـیـش از دیـگـران بدان عمل مى كند و آنچه مردم را از آن بازمى دارد، خود بیش از همگان از آن پرهیز مى كند.
دوشنبه 27/12/1386 - 13:37
طنز و سرگرمی
بچه ها این یه داستان خنده داره که نمی دونم نوشته کیه ولی بخونید بد نیست

بعد از این كه مدت ها دنبال دختری باوقار و باشخصیت گشتیم كه هم خانواده ی اصیل و مؤمنی داشته باشد و هم حاضر به ازدواج با من باشد، بالاخره عمه ام دختری را به ما معرفی كرد.وقتی پرسیدم از كجا می داند این دختر همان كسی است كه من می خواهم، گفت:راستش توی تاكسی دیدمش.از قیافه اش خوشم آمد.دیدم همانی است كه تو می خواهی.وقتی پیاده شد، من هم پیاده شدم و تعقیبش كردم.دم در خانه اش به طور اتفاقی بابایش را دیدم كه داشت با یكی از همسایه ها حرف می زد.به ظاهرش می خورد كه آدم خوبی باشد.خلاصه قیافه ی دختره كه حسابی به دل من نشسته بود،گفتم: من هر طور شده این وصلت را جور می كنم.
ما وقتی حرف های محكم و مستدل عمه مان را شنیدیم.گفتیم: یا نصیب و یا قسمت! چه قدر دنبال دختر بگردیم؟از پا افتادیم، همین را دنبال می كنیم.ان شاء الله خوب است.این طوری شد كه رفتیم به خواستگاری آن دختر
.
پدر دختر پرسید: آقازاده چه كاره اند؟

-
دانشجو هستند.
-
می دانم دانشجو هستند.شغلشان چیست؟

-
ما هم شغلشان را عرض كردیم.
-
یعنی ایشان بابت درس خواندن پول هم می گیرند
.
-
نخیر، اتفاقاً ایشان در دانشگاه آزاد درس می خوانند
:
به اندازه ی هیكلشان پول می دهند
.
-
پس بیكار هستند
.
-
اختیار دارید قربان! رشته ایشان مهندسی است.قرار است مهندش شوند

پدر دختر بدون این كه بگذارد ما حرف دیگری بزنیم گفت: ما دختر به شغل نسیه نمی دهیم.بفرمایید؛ و مؤدبانه ما را به طرف در خانه راهنمایی كرد.

عمه خانم كه می خواست هر طور شده دست من و آن دختر را بگذارد توی دست هم، آن قدر با خانواده ی دختر صحبت كرد تا بالاخره راضی شدند.فعلاً به شغل دانشجویی ما اكتفا كنند، به شرط آن كه تعهد كتبی بدهیم بعد از دانشگاه حتماً برویم سركار، این طوری شد كه ما دوباره رفتیم خواستگاری
.
پدر دختر گفت:و اما . . . مهریه، به نظر من هزار تا سكه طلا
. . .
تا اسم«هزار تا سكه طلا» آمد، بابام منتظر نماند پدر دختر بقیه ی حرفش را بزند بلند شد كه برود؛اما فك و فامیل جلویش را گرفتند كه: بابا هزار تا سكه كه چیزی نیست؛ مهریه را كی داده كی گرفته . . . بابام نشست؛ اما مثل برج زهر مار بود.پدر دختر گفت:میل خودتان است.اگر نمی خواهید، می توانید بروید سراغ یك خانواده ی دیگر
.
بابام گفت:نخیر، بفرمایید. در خدمتتان هستیم
.
-
اگر در خدمت ما هستید، پس چرا بلند شدید؟

بابام كه دیگر حسابی كفری شده بود، گفت:بابا جان! بلند شدم كمربندم را سفت كنم، شما امرتان را بفرمایید.
پدر دختر گفت:بله، هزار تا سكه ی طلا، دو دانگ خانه
...
بابا دوباره بلند شد كه از خانه بزند بیرون؛ ولی باز هم بستگان راضی اش كردند كه ای بابا خانه به اسم زن باشد، یا مرد كه فرقی نمی كند.هر دو می خواهند با هم زندگی كنند دیگر
.
و باز بابام با اوقات تلخی نشست.پدر دختر پرسید: باز هم بلند شدید كمربندتان را سفت كنید؟بابام گفت: نخیر! دفعه ی قبل شلوارم را خیلی بالا كشیده بودم داشتم میزانش می كردم
!
پدر دختر گفت:بله، داشتم می گفتم دو دانگ خانه و یك حج.مبارك است ان شاء الله

بابام این دفعه بلند شد و داد زد: برو بابا، چی چی را مبارك است؟مگر در دنیا فقط همین یك دختر است.و ما تا بیاییم به خودمان بجنبیم،كفش هایمان توسط پدر آن دختر خانم به وسط كوچه پرواز كردند و ما هم وسط كوچه كفش هایمان را جفت كردیم و پوشیدیم و با خیال راحت رفتیم خانه مان.
مگر عمه خانم دست بردار بود.آن قدر رفت و آمد تا پدر او را راضی كرد كه فعلاً اسمی از حج نیاورد تا معامله جوش بخورد.بعداً یك فكری بكنند
.
پدر دختر گفت:و اما شیربها، شیربها بهتر است دو میلیون تومان باشد
...
بعد زیر چشمی نگاه كرد تا ببیند بابام باز هم بلند می شود یا نه.وقتی آرامش بابام را دید ادامه داد:به اضافه وسایل چوبی منزل
.
بابام حرف او را قطع كرد.منظورتان از وسایل چوبی همان در و پنجره و این جور چیزهاست؟

پدر دختر با اوقات تلخی گفت:نخیر، كمد و میز توالت و تخت و میز ناهارخوری و میز تلویزیون و مبلمان است.
بابام گفت:ولی آقاجان، پسر ما عادت ندارد روی تخت بخوابد.ناهارش را هم روی زمین می خورد.اهل مبل و این جور چیزها هم نیست
.
پدر دختر گفت:ولی این ها باید باشد،اگر نباشد، كلاس ما زیر سؤال می رود
.
و بعد از كمی گفتمان ، كفش های ما رفت وسط كوچه
.
دوباره عمه خانم دست به كار شد.انگار نذر كرده بود هر طور شده این دختره را ببندد به ناف ما! قرار شد دور وسایل چوبی را خط بكشند؛و ما دوباره به خانه ی آن دختر رفتیم
.
بابام تصمیم گرفته بود مسأله ی جهیزیه را پیش بكشد و سنگ تمام بگذارد تا بلكه گوشه ای از كلاس گذاشتن های بابای آن دختر را جواب گفته باشد.این بود كه تا صحبت ها شروع شد،بابام گفت: در رابطه با جهیزیه
... !
پدر دختر حرف او را قطع كرد و گفت:البته باید عرض كنم در طایفه ما جهیزیه رسم نیست
.
بابام گفت:اتفاقاً در طایفه ی ما رسم است.خوبش هم رسم است.شما كه نمی خواهید جهیزیه بدهید، پس برای چی از ما شیربها می خواهید؟

-
شیربها كه ربطی به جهیزیه ندارد.شیربها پول شیری است كه خانمم به دخترش داده.او دو سال تمام شیره ی جانش را به كام دختری ریخته كه می خواهد تا آخر عمر در خانه ی پسر شما بماند.بابام گفت:خب می خواست شیر ندهد. مگر ما گفتیم به دخترتان شیر بدهید؟اگر با ما بود می گفتیم چایی بدهد تا ارزان تر در بیاید.مگر خانمتان شیر نارگیل و شیركاكائو به دخترتان داده كه پولش دو میلیون تومان شده است؟!
پدر دختر گفت: دختر ما كلفت هم می خواهد
.
بابام گفت:چه بهتر.یك كلفت هم با او بفرستید بیاید خانه ی پسرم
.
-
نه خیر كلفت را باید داماد بگیرد.دختر من كه نمی تواند آن جا حمالی كند
.
-
حالا كی گفته دخترتان می خواهد حمالی كند؟

مگر می خواهید دخترتان را بفرستید كارخانه ی گچ و سیمان؟كفش های ما طبق معمول وسط كوچه!!!
در مجلس بعد پدر دختر گفت:محل عروسی باید آبرومند باشد.اولاً، رسم ما این است كه سه شب عروسی بگیریم. ثانیاً باید هر شب سه نوع غذا سفارش بدهید، در یك باشگاه مجهز و عالی
.
بابا گفت:مگر دارید به پسر خشایار شاه زن می دهید؟اصلاً مگر باید طبق رسم شما عمل كنیم؟

كفش ها طبق معمول وسط كوچه!!!
دیگر از بس كفش هایمان را پرت كرده بودند وسط كوچه، اگر یك روز هم این كار را نمی كردند، خودمان كفش هایمان را می بردیم وسط كوچه می پوشیدیم
.
بابای دختر گفت:ان شاء الله آقا داماد برای دختر ما یك خانه ی دربست چهارصد متری در بالای شهر می گیرد
.
بابام گفت:خانه برای چی؟زیر زمین خانه ی خودم هست.تعمیرش می كنم.یك اتاق و یك آشپزخانه هم در آن می سازم، می شود یك واحد كامل.پدر دختر گفت:نه ما آبرو داریم، نمی شود یك دفعه عمه خانم جوش كرد و داد زد: واه چه خبرتان است؟بس كنید دیگر، این كارها چیست؟مگر توی دنیا همین یك دختر است كه این قدر حلوا حلوایش می كنید؟از پا افتادیم از بس رفتیم و آمدیم.اصلاً ما زن نخواستیم مگر یك دانشجو می تواند معجزه كند كه این همه خرج برایش می تراشید؟

این دفعه قبل از این كه كفش هایمان برود وسط كوچه، خودمان مثل بچه ی آدم بلند شدیم و زدیم بیرون.
و این طوری شد كه ما دیگر عطای آن دختر را به لقایش بخشیدیم و از آن جا رفتیم كه رفتیم
.
یك سال از آن ماجرا گذشت.من هم پاك آن را فراموش كرده بودم و اصلاً به فكرش نبودم.یك روز صبح، وقتی در را باز كردم تا به دانشگاه بروم، چشمم به زن و مردی خورد كه پشت در ایستاده بودند.مرد دستش را بالا آورده بود تا زنگ خانه را بزند، اما همین كه مرا دید جا خورد و فوری دستش را انداخت.با دیدن من هر دو با خجالت سلام دادند.كمی كه دقت كردم، دیدم پدر و مادر آن دختر هستند.لبخندی زدم و گفتم:بفرمایید تو
.
پدر دختر گفت:نه. . . نه. . . قصد مزاحمت نداشتیم.فقط می خواستم بگویم كه چیز، چرا دیگر تشریف نیاوردید؟ما منتظرتان بودیم
.
من كه خیلی تعجب كرده بودم، گفتم:ولی ما كه همان پارسال حرف هایمان را زدیم.خودتان هم كه دیدید وضعیت ما طوری بود كه نمی خواستیم آن همه بریز و بپاش كنیم
.
پدر دختر لبخندی زد و گفت: ای آقا. . .كدام بریز و بپاش؟. . . یك حرفی بود زده شد، رفت پی كارش.توی تمام خواستگاری ها از این چیزها هست.حالا ان شاء الله كی خدمت برسیم،داماد گُلم؟

من كه از این رفتار پدر دختر خانم مُخم داشت سوت می كشید،گفتم:آخه. . . چیز. . . راستش شغل من. . .
-
ای بابا. . . شغل به چه درد می خورد.دانشجویی خودش بهترین شغل است.من همه جا گفته ام دامادم یك مهندس تمام عیار است
.
-
آخه هزار تا سكه هم
. . .
-
ای بابا. . . شما چرا شوخی های آدم را جدی می گیرید.من منظورم هزار تا سكه ی بیست و پنج تومانی بود
.
ولی دو دانگ خانه
. . .
پدر عروس:بابا جان من منظورم این بود كه دو دانگ خانه به اسمتان كنم
.
-
سفر حج هم
. . .
-
راستی خوب شد یادم انداختید.اگر می خواهید سفر حج بروید همین الان بگویید من خودم اسمتان را بنویسم
.
-
دو میلیون تومان شیربها هم كه
. . .
-
چی؟من گفتم دو میلیون تومان؟من غلط كردم.من گفتم دو میلیون تومان به شما كمك كنم
.
-
خودتان گفتید خانمتان به دخترتان شیر داده، باید پول شیرش را بدهیم
. . .
-
ای بابا. . . خانم من كلاً به دخترم چهار، پنج قوطی شیر خشك داده كه آن هم پولش چیزی نمی شود.مهمان ما باشید

-
در مورد جهیزیه گفتید. . .
-
گفتم كه. . . اتاق دخترم را پر از جهیزیه كرده ام.بیایید ببینید.اگر كم بود، بگویید باز هم بخرم
.
-
اما قضیه ی آن كلفت
. . .
-
آی قربون دهنت. . . دختر من كلفت شماست.خودم هم كه نوكر شما هستم، داماد عزیزم!. . . خوش تیپ من!. . . . . باحال
!. . .
وقتی دیدم پدر دختر حسابی گیر داده و نمی خواهد دست از سر من بردارد، مجبور شدم حقیقت را بگویم.با خجالت گفتم: راستش شرایط شما خیلی خوب است.من هم خیلی دوست دارم با خانواده ی شما وصلت كنم.اما
. . .
پدر دختر با خوشحالی دست هایش را به هم مالید و گفت:دیگر اما ندارد. . . مبارك است ان شاء الله
.
گفتم:اما حقیقت را بخواهید فكر نكنم خانمم اجازه بدهد
.
تا این حرف را زدم دهن پدر و مادر دختر از تعجب یك متر واماند.پدر دختر گفت: یعنی تو. . . در همین موقع خانمم از پله های زیرزمین بالا آمد.مرا كه دید لبخندی زد و گفت: وقتی كه از دانشگاه برگشتی، سر راهت نیم كیلو گوجه بگیر برای ناهار املت بگذارم
.
با لبخند گفتم:چشم، حتماً چیز دیگری نمی خواهی؟

-
نه، فقط مواظب باش.
-
تو هم همین طور
.
خانمم رفت پایین، رو كردم به پدر و مادر دختر كه هنوز دهانشان باز بود و خشكشان زده بود و گفتم: ببخشید من كلاس دارم؛ دیرم می شود خداحافظ
.
و راه افتادم به طرف دانشگاه.
دوشنبه 27/12/1386 - 13:35
دعا و زیارت
1- قال الإمام المهدی، صاحب العصر و الزّمان (علیه السلام و عجّل الله تعالى فرجه الشّریف):
الَّذى یَجِبُ عَلَیْكُمْ وَ لَكُمْ أنْ تَقُولُوا: إنّا قُدْوَةٌ وَ أئِمَّةٌ وَ خُلَفاءُ اللهِ فى أرْضِهِ، وَ اُمَناؤُهُ عَلى خَلْقِهِ، وَ حُجَجُهُ فى بِلادِهِ، نَعْرِفُ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ، وَ نَعْرِفُ تَأْویلَ الْكِتابِ وَ فَصْلَ الْخِطابِ (تفسیر عیّاشى: ج 1، ص 16، بحارالأنوار: ج 89، ص 96، ح 58)
امام زمان (عجّل الله تعالى فرجه الشّریف) می فرمایند: بر شما واجب است و به سود شما خواهد بود كه معتقد باشید بر این كه ما اهل بیت رسالت، محور و اساس امور، پیشوایان هدایت و خلیفه خداوند متعال در زمین هستیم.
همچنین ما امین خداوند بر بندگانش و حجّت او در جامعه مى باشیم، حلال و حرام را مى شناسیم، تأویل و تفسیر آیات قرآن را عارف و آشنا هستیم.
دوشنبه 27/12/1386 - 13:33
شعر و قطعات ادبی
 
 
 
گو به هر غرقه دریاى بلا، فلك نجات
آمده تا كه ببخشد به شما باز حیات
 
نیست اى عاشق دلخسته دگروقت سكوت
به گل روى جگر گوشه زهرا صلوات
دوشنبه 27/12/1386 - 13:29
دانستنی های علمی

بهترین راه پیش بینی آینده ، ساختن آن است

يکشنبه 26/12/1386 - 13:52
دانستنی های علمی

سعادت ، سخاوت ، سربلندی ، سرافرازی ، سروری ، سلامتی و سرور كه بهترین هفت سین زندگی است در این سال جدید برای شما دوست عزیز آرزومندیم .

يکشنبه 26/12/1386 - 13:50
دانستنی های علمی

ابوریحان بـیرونی که در قرن پـنجم هـجری می زیسته ، برای اولین بار گـردش زمین را محاسبه کرد ؛ ششصد سال قبل از گـالیله . وی قطر زمین را نیز برای اولین بار اندازه گـیری نمود ؛ هـفـتصد سال قـبل از نـیوتـن.
غـیاث الدین جمشید( کاشانی ) در قرن نهـم هـجری برای اولین بار ، سیستم اعـشاری را ابداع کرد .
خواجه نصیرالدین طوسی ، نخستـین کسی است که حالات ششگـانه مثـلث کروی قائـم الزاویه را به کار برده و آن را در کتاب الشـکل القطاع که در مورد مثـلثات مستوی و کروی است آورده است. 
زکریا رازی، در عـلوم پـزشکی برای اولین بار حصبه و آبله را به دقـت توصیف کرده و ابن سینا نیز اول کسی است که التهـاب غـلاف دماغ را وصف کرده و فرق میان التهـاب پـردهً صفاق و التهـاب ریه و زخـمهای کـبد را بـیان کرده است. 
حکـیم عـمر خـیام ، اولین کسی است که هـندسه تحلیلی را برای حل معـادلات به کار برده است و از این حیث قریب چـهار قرن قـبل از " دکارت " هـندسهً تـحلیلی را وضع کرده است . دکـتر جورج سارتون در این باره اینگـونه اظهار نظر کرده است:  خیام اول کسی است که به تحـقـیـق منظم و عـلمی در معـادلات درجات اول ، دوم و سوم پرداخـته و به طبقه بندی تحسین آمیزی از معـادلات اقدام نموده است. و در حل تمام صور معادلات درجه سوم منظماً تحـقـیق کرده و به حل هـندسی آنها توفـیق یافته است. رساله وی در عـلم جـبر که مشـتمل بر این تحـقـیقات است معرف یک فکـر منظم عـلمی است و این رساله یکی از برجـسته ترین آثار قرون وسطایی و احـتمالا برجسته ترین آنها در این عـلم است
اولین بار تعـریف مـنطقی اعـداد اصم به وسیلهً رشته های بـیـنهایت در مجـموعـهً تحـقـیقات حـکـیم عـمر خیام دیده می شود
اولین شخـصی که راجع به زوایای صحیح در یک چهـار ضلعی بخـصوص در ارتـباط با پـنجـمین فرضیهً اقـلیدس کار بسیار کرد ، حکـیم عـمر خـیام بود. 

منبع : فرهنگسرا

يکشنبه 26/12/1386 - 13:44
دانستنی های علمی
شامل ایرانیان مهندس ، ستاره شناس ، شیمیدان ، ریاضیدان ، فیزیكدان ، صنعتگر ، پزشك ، جغرافیدان ، فیلسوف ، طبیعی دان ، مخترع ، مكتشف و نظریه پرداز
قبل از حمله اعراب و دوره اسلامی :
اسكیلاس- دوره هخامنشی (زمان حكومت داریوش از سال 486- 521 ق.م.) دریا نورد و مكتشف و مهندس سازنده قنات

ستاسپ- دوره هخامنشی ( زمان حكومت خشایار شاه 2466-486 ق.م.)  دریا نورد و مكتشف
بوبراندا-دوره هخامنشی (زمان خشایار شاه) مهندس

آرتاخه-دوره هخامنشی (زمان خشایار شاه) مهندس و سازنده كانال آتوس

استانس- دوره هخامنشی شیمیدان و استاد دموكریتوس

برازه- دوره ساسانی (زمان فرمانروائی اردشیر( 241-226 م) مهندس و احیا كننده شهر فیروز آباد

برانوش- دوره ساسانی- سازنده شادروان شوشتر

فرغان- دوره ساسانی- سازنده تاق كسرا

جهن برزین- دوره ساسانی - سازنده تخت (تاقدیس)

شیده- دوره ساسانی - سازنده كاخ خورنق
ابولؤلؤ(فیروز) -  قاتل عمربن خطاب (خلیفه اعراب ) - هنرمند ، صنعت كار و سازنده آسیاهای بادی
دوره اسلامی

روزبه- دوره خلافت عمربن خطاب - طراح شهرهای بصره و كوفه


یعغوب بن طارق- (مرگ در 796 م / 180 ه )احتمالا از نژاد ایرانی ستاره شناس


نوبخت - ( مرگ 770776 م / 171-170 ه) ستاره شناس و مهندس ایرانی كه تحت سر پرستی خالد بن برمك كه وی نیز ایرانی بود طرح بغداد را انجام داد


ماشاءالله (مناسه) - ( مرگ در 815 یا 820 م ) یهودی ایرانی الاصلی كه در پروژه شهر بغداد با نوبخت همكاری میكرد


ابوسهل فضل بن نوبخت - ( مرگ در 816-815 م / 201-200 ه)از خاندان نوبختی ستاره شناس و كتابدار هارون الرشید


ابو موسی جابرین حیان - در 160 هجری قمری در كوفه بر آمد - اهل توس ، شیمیدان و كانی شناس و ستاره شناس


بنو موسی ( محمد ، احمد و حسن ) - سده سوم هجری - خراسانی الاصل ، مهندس مكانیك ، هندسه دان ، و ریاضی دان


ابو سعید ضریر جرجانی (گرگانی ) - مرگ در ( 846-945 م /232-231 ه) ستاره شناس و ریاضی دان


سهل طبری - در اوایل سده نهم میلادی ( سده سوم هجری ) بر آمد - اهل طبرستان ( تبرستان ) ستاره شناس وپزشك


احمدبن محمد نهاوندی ( مرگ در 835 تا 845 م / 221 تا 231 ه) - در جندی شاپور بر آمد - ستاره شناس و مؤلف زیج


یحیی بن ابی منصور ( مرگ در 831 م / 216 ه ) از نژاد ایرانی كه در بغداد بر آمد ستاره شناس و مؤلف زیج، نوه اش هارون بن علی هم ستاره شناس و مؤلف زیج بود


خالد بن عبدالملك مرورودی - اهل مرورود در خراسان بزرگ - در زمان مامون خلیفه عباسی بر آمد - ستاره شناس بود و پسرش محمد و نوه اش عمر هم منجم بودند


ابوالعباس احمد بن محمد بن كثیر فرغانی - اهل فرغانه در ماوراء النهر (ورا رود ).در زمان مامون برآمد - ستاره شناس و نظریه پرداز نجومی


عمربن فرخان طبری - ( مرگ در 815 م / 200 ه) از مردم طبرستان - ستاره شناس و معمار


محمد بن عمربن فرخان طبری - پسر شخص بالا درآغاز سده نهم میلادی ( سده سوم هجری ) بر آمد . ستاره شناس و مؤلف نجوم


ابو معشر جعفر بن محمد بن عمر بلخی - ( 272 - 172 ه ) ( 886- 786 م ) اهل بلخ در خراسان بزرگ - ستاره شناس و نظریه پرداز در نجوم .


سهل بن بشر ( یا سهل بن حبیب بن هانی ) - در نیمه اول سده نهم میلادی ( سده سوم هجری ) در خراسان بر آمد . ستاره شناس و منجم


علی بن سهل بن طبری- ( سده نهم میلادی / سده سوم هجری ) مؤلف فردوس الحكمه در طب و هوا شناسی ، نجوم


محمد بن عیسی ماهانی - ( مرگ در 874 تا 884 میلادی / 261 تا 271 ه ) اهل ماهان كرمان ، ریاضی دان و ستاره شناس و مهندس .معادله درجه سوم موسوم به معادله ماهانی از اوست


فضل بن حاتم نیریزی -( مرگ در 922 م / 310 ه ) ریاضی دان ، هندسه دان و ستاره شناس


ابوبكر حسن بن خصیب - در اواخر سده نهم میلادی ( سوم هجری ) بر آمد . ستاره شناس از نژاد ایرانی بود


ابوبكر زكریای رازی - ( مرگ در 924- 923 م / 312 - 311 ه ) فیزیك دان ، شیمی دان و پزشك و مهندس و فیلسوف - كاشف الكل


احمد بن داوود دینوری - ( 210 / 200 تا 282 ه 825 - 815 تا 895 م ) در دینور اصفهان بر آمد . ستاره شناس ، مورخ ، ریاضی دان ، گیاه شناس و لغت نویس


ابو نصر محمد فارابی - (340/339- 258/257 ه51/950-71/870 م) زاده فاراب تركستان -فیزیكدان،موسیقی شناس،فیلسوف ایرانی
احمدبن سهل بلخی -(934م/323ه) زاده شاستیان بلخ ،ریاضیدان وجغرافی دان


مطهر بن طاهرمقدسی- (356ه 966م) دربست سیستان برآمد- دایره المعارف نویس وبازگوكننده اعداد بزرگ هندی


یقبوب بن محمد رازی- كه ابن ندیم وی رااز مهندسان و محاسبان دانسته است


استخری(اصطخری) - وی را نیزابن ندیم از محاسبان ومهندسان بشمار آورده است


محمد بن لره - اهل اصفهان بوده ودر فهرست ابن ندیم در زمره مهندسان و محاسبان بشمار آورده شده است


محمد بن احمد كاتب خوارزمی- از دایره المعارف نویسان سده چهارم هجری است.كاتب مفاتیح العلوم وی شامل مباحثی در حساب،هندسه،نجوم،موسیقی،مكانیك و شیمی


اخوان الصفا - گروه از مهندسان و دانشمندان و فیلسوفان كه در سده دهم میلادی( سده چهارم هجری) بر آمدند. بعضی از اعضای این گروه مخفی مثل ابو سلیمان محمد بن بشیر بستی مقدسی، ابو الحسین علی بن هارون زنجانی و محمد بن احمد نهرجوری ایرانی بوده اند آنان دایره المعارفی شامل كلیه شعب معرفت پدید آوردند


ابو جعفر خازن - زاده خراسان( مرگ در 350/360/ه961/ 971 م) ریاضی دان و ستاره شناس


ابو الفتح اصفهانی - ریاضیدان سده چهارم هجری


ابو سهل ویجی بن رستم كوهی - (سده چهارم هجری) اهل طبرستان ، ریاضی دان،مهندس، ستاره شناس. وی رهبر ستاره شناسان در رصد خانه ای بود كه شرف الدوله دیلمی ساخته بود


ابو سعید احمد سنجری - (415-340ه)(1024-951م) ریاضی دان


عبدالرحمن بن عمر صوفی رازی - زاده ری(376-291ه)(986-903م) ستاره شناس


ابو نصر محمد بن عبدالله(كلو اذانی) - از دودمان اردشیر بابك كلواذانی(تولدش پیش از سال سیصد هجری) از جمله ریاضی دانان


ابو حامد احمد بن محمد صاغانی- (مرگ در 380ه 990 م) از مردم صاغان مرو ، ریاضیدان- ستاره شناس، مخترع و سازنده اسطرلاب و دیگر ابزارهای نجومی


ابو الرضا عباس بوزجانی - ( 388/387-329ه)(998/997-940م) زاده بوزجان در حوالی نیشابور ، ریاضیدان، هندسه دان، مهندس، ستاره شناس و نظری پرداز در نجوم


ابو منصور موفق- (سده چهارم هجری) شیمی دان و دانشمند و علم مواد


ابو نصر اسمعیل بن حماد جوهری - (مرگ در 393ه 1002م) زاده فاراب و مقیم نیشابور. لغت نویس و مبتكراندیشه های پرواز


فارابی،ابو نصر -(مرگ در 340/339 هجری یا 951/950م) دانشمند و فیلسوف ، در طبقه بندی علوم و در تبیین قوانین صوت و در تعریف دانش ها نقش عمده ای داشت


ابوریحان محود بن احمد بیرونی - ( 440-363 هجری)(1048-973 م) ایرانی نژاد زاده خوارزم، ریاضیدان،زمین شناس، جغرافی دان،جهانگرد، فیلسوف،و نظریه پرداز در علوم طبیعی ودانشمند علوم تجربی


ابو علی حسین بن عبدلله بن سینا - (427-370 هجری)(1037-980 م) زاده افشنه در بخارا كه در همدان درگذشت. ریاضیدان،زمین شناس،فیزیكدان،پزشك، فیلسوف


ابوبكر محمدبن حسن حاسب كرجی- ( مرگ در 421/420 هجری 1030/1029 م) ریاضیدان ایرانی صاحب كتاب نسوی نامه


عمر بن ابراهیم خیامی (عمر خیام) - (517/516-440/430هجری)(1124/1123-1048/1038 میلادی) زاده نیشابور ،ریاضیدان،ستاره شناس،شاعر و فیلسوف


عبدالرحمن خازنی- فیزیك دان و مخترع برآمده در خراسان بزرگ در ابتدای سده ششم هجری


ابوبكر علی بن محمد خراسانی - شیمیدان ایرانی كه بقول ابن ندیم و بگفته كیمیاگران به كیمیا دست یافت


بدیع اسطرلابی - (مرگ در بغداد در 1140/1139 م) اهل اصفهان- ستاره شناس و سازنده اسطرلاب


محمد بن احمد خرقی- (مرگ در مرو در 1139/1138م) ستاره شناس، جغرافی دان ایرانی كه نظریه ای در باب چگونگی حركت ستارگان نیز ارائه داده است


موید الدین طغرانی - (مرگ در 1112/1111م) زاده اصفهان - شاعر و شیمیدان ایرانی


عبدالملك بن محمد شیرازی - ریاضیدان و ستاره شناسی كه در نیمه دوم سده دوازدهم میلادی(ششم هجری) برآمد


محمد بن ابوبكر فارسی - ریاضیدان و ستاره شناس ایرانی نیمه دوم سده سیزدهم میلادی(هفتم هجری)


المظفر - (سده ششم هجری) اهل توس ،مخترع گونه ای از اسطرلاب خطی


نصرالدین طوسی - ( 672-598 هجری) اهل توس ، ریاضیدان، ستاره شناس،دانشمند علم مواد


قطب الدین شیرازی - (1236-1311م)-ریاضیدان،ستاره شناس، نور شناس، پزشك، فیلسوف ایرانی


محمد ابن اشرف شمس قندی - ریاضیدان و ستاره شناس سده سیزدهم میلادی (هفتم هجری)


شمس الدین محمد بن ایوب دینسری - (سده هفتم هجری)- دایره المعارف نویس و نگارنده كتاب نوادر التبا در لتحفه البهادر كه شامل مباحثی از علوم طبیعی است


غیاث الدین جمشید محمد طبیب ( الكاشی)- (790-832 هجری قمری) از مردم كاشان، ریاضیدان و محاسب


محمد حافظ اصفهانی (نتیجه الدوله)- سده دهم هجری ، مولف رساله هایی در انواع دستگاههای مكانیكی


حسین معمار - معمار بقعه هارون در سال 918هجری


بهاالدین عاملی- (1031-953هجری) ریاضیدان، معمار، فیلسوف


احمد معماری لاهوری و برادرش استاد حمید لاهوری - سده یازدهم هجری معماران ایرانی سازنده تاج محل در هندوستان 
منبع : iranian
يکشنبه 26/12/1386 - 13:43
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته