يا ايهاالساقي ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولي تالار و شام و عاقد و عکاس و آرايشگر و فيلم و لباس و تاج و کفش و کيف و ساک و سکه و شمش و پلاک و شمعدان و ساعت و زنجير و سرويس طلا آنهم از آن سرويس خوشگلها... و از اين جور مشکلها
به اشتياق اولين دانه برف، به تحمل آخرين برگ پاييز، به گرماي تن خورشيد و به زيبايي آسمان شب قسم مي خورم كه سر كاري
يارو عاشق مي شه روي در خونش مي نويسه بزودي در اين محل جشن عروسي برگزار مي شود
به غضنفرميگن چرا جورابات يه لنگش آبي يكي قرمز ؟ ميگه والا نميدونم بدبختي اينه كه يه جفت ديگه هم تو خونه دارم همين طوري
غضنفر راديولوژيست ميشه به مريض ميگه: تو عکستون يک شکستگي تو دنده راست سينتون ديدم، با فتوشاپ درستش کردم
تو بهترين، زيباترين، مهربون ترين، خوش تيپ ترين، دوست داشتني ترين، با شخصيت ترين دوستي که داري: منم
آبي تر از آنيم كه با سنگ بميريم** از شيشه نبوديم كه با سنگ بميريم
وقتی که چشمم بهت افتاد!قلبم شروع به تپیدن کردرنگ از صورتم پرید ایستاده بودم نگاهت میکردم تو هم با اون چشمای درشتت به من خیره شده بودی من تمام قوامو جمع کردم و فریاد زدم: ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوســـــــــــــــــــــــــــــــــک! !
روزي گنجشكي كه ادعا ميكرد زورش از فيل هم بيشتر است به فيلي گفت: «بيا با هم دعوا كنيم.» فيل قبول كرد و با ضربه خرطومش گنجشك را نقش زمين كرد و گفت: «ديدي زور من بيشتر است!» گنجشك كه همه پرهايش ريخته بود، گفت: «حالا كجايش را ديدهاي! من تازه كتم را درآوردهام.»
از يك معتاد ميپرسن چطور شد كه معتاد شدي؟ ميگه با بچه ها قرار گزاشتيم روزهاي تعطيل تفريحي بكشيم يه هويي خورديم به عيد نوروز