• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 771
تعداد نظرات : 84
زمان آخرین مطلب : 5042روز قبل
رمضان

رمضان می رود و...

 

رمضان میرود و می برد از کف ما

آن که سی روز صفا یافت از او محفل ما

رمضان رفت و دریغا که به امضاء نرسد

طاعتِ ناقص ِ ما، روزه ناقابل ما

رمضان، عقده گشا بود گنه کاران راوای اگر او رود حل نشود مشکل ما



وای بر ما اگر از این همه نعمت نبوَد

جز یکی جرعه آب و لب نان حاصل ما

سه شنبه 28/7/1388 - 1:33
سياست

کسی که آیت الله خامنه ای را بشناسد نگران نمی شود

آخرین مواضع سید حسن نصرالله درباره روز قدس، فلسطین و حوادث اخیر ایران

بیانات مبسوطی در مسایل مختلف منطقه، لبنان و فلسطین، وحدت بین شیعه و اهل سنت داشتند. از جمله از ارتباطات خود با رهبر معظم انقلاب اسلامی در مسایل مختلف، نکات و خاطراتی تعریف کردند که بسیار حایز اهمیت و قابلتوجه بود؛ ناگفتههایی که برای اولینبار شنیدیم، هرچند برای پارهای از آنها، باید زمان بگذرد و بعد منتشر شود. گزاف نیست اگر بگوییم این جلسه یکی از جلسات پرخاطرهای بود که نظیر آن کمتر پیدا میشود و دوستان هرگز طولانی بودن آن را احساس نکردند.

سوال: به عقیده شما نقش امام خمینی را در احیای قضیه فلسطین، با محوریت تأکید بر وحدت اسلامی، چگونه میتوان تحلیل کرد؟

نصرالله: در جهان اسلام مسئله فلسطین یک موضوع ویژه است، چون فلسطینیها سنی هستند، حمایت شیعیان از آنها عامل وحدت و نزدیکی بین اهل سنت و شیعیان میشود. ما که در منطقهای هستیم که با برادران اهل سنت بیشتر محشوریم، این مسئله را بیشتر احساس میکنیم و بهضرس قاطع میگویم آنکه در تاریخ معاصر نقش شگرفی در موضوع وحدت اسلامی ایفا کرد، امام خمینی قدس سره بود. بهواقع هیچ راه دیگری بهاندازه تدبیری که امام اندیشید در مسئله وحدت اسلامی پاسخ نداد.

کمی بیشتر درمورد تدبیر امام در وحدت جامعه اسلامی توضیح دهید؟

نصرالله: این تدبیر عالمانه از دو مسیر انجام شد. اول، اتحاد در مقابل دشمنان اسلام و مستکبرین: اتحاد و وحدت اسلامی در برابر مستکبرین، دعوت از همه مسلمانان برای ایستادگی در مقابل ظالمان و مستکبران جهان، اهل سنت و شیعیان را ید واحده در مقابل دشمنان اسلام قرار میداد.
دوم، قضیه فلسطین: تجربه سی سال گذشته نشان داد که باب فلسطین اوسع و اوضح است. در موضوع حمایت از فلسطین کسی اختلاف ندارد و روشنترین راه هست؛ حتی آنکه میخواهد سازش کند از ترس افکار جهان اسلام نمیتواند آن را آشکار کند و بلکه سعی میکند خود را حامی فلسطین نشان دهد. در مورد اول، بین مسلمانان اختلاف وجود دارد. اما در اصل موضوع فلسطین اختلافی نیست. در همین لبنان دشمنی با فلسطینیها از صدها سال پیش خیلی زیاد بود. آنها خیلی به لبنان و جبل عامل حمله کردهاللهامام موسی صدر هم نتوانست شیعه لبنان را به فلسطینیها خوشبین کند، ولی امام این کار را کرد.

بسیاری ایران را مسبب برخی ناآرامیها در منطقه معرفی میکنند؛ در حالیکه منشأ بسیاری از این فتنهها خود آنها هستند. عقیده شما چیست؟

نصرالله:آمریکا یک فتنه بزرگ در منطقه در مسئله عراق ایجاد کرده بود. درگیریهای مذهبی بین شیعه و سنی، تحریک کشورهای عربی علیه ایران، موضوع فلسطین و حمایت همهجانبه ایران از فلسطین، توطئهها را خنثی کرد. عدهای گفتند چرا موضوع هولوکاست را مطرح کردید. به نظر من اتفاقا در زمانش بود، پرچم حمایت ایران از حماس، صداهای تفرقهانگیز را خفه کرد. همه دنیا فهمید آن مقاومتها بدون حمایت ایران امکانپذیر نبود، اولین حمایت و تحرک در جنگ غزه توسط شیعیان بود و همین امر باعث شد تا این افکار تفرقهاللهاز بین برود
.

البته در بین علمای شیعه از جمله در لبنان هم درخصوص حمایت از فلسطین اختلافنظرهایی وجود دارد.
بعضی از علمای شیعه در لبنان که نگرش سنتی به موضوع دارند مرتب به ما اشکال میکردند که چرا اینهمه دم از فلسطین میزنید. مخصوصا بعد از قضایای عراق، من به ایشان گفتم فلسطین سرزمین اسلامی است، مال امام زمان است، بعد گفتم سلمنا بناء علی مبانیک؛ بیایید مقایسه کنیم ببینیم شما برای تشیع چه کردهاللهما چه کردهاللهالان عزت تشیع در جهان اسلام بیشتر شده است و روزبهروز هم بیشتر میشود، اکنون شیعه را بهعنوان یک طایفه اسلامی پذیرفتهاللهخیلیها وارد شیعه شدهاند.

بهنظر شما این موج توجه به مکتب شیعه متأثر از چه مواردی بود؟

نصرالله: گرایش به تشیع در اثر سه حادثه بزرگ معاصر است که هرکدام موج ایجاد کردند
.
1-
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران (در سال هزارونهصدوهفتادونه میلادی)؛
2-
پیروزی حزب الله در سال دوهزار میلادی و خروج اسراییل از جنوب لبنان؛
3-
جنگ سیوسهروزه در سال دوهزاروشش میلادی.
پرچم حزب الله به همه جهان عرب رفت، بعضی از مصریها میگفتند در اوج محبوبیت جمال عبدالناصر عکس او در جامعه الازهر نصب نشد، ولی عکس سیدحسن نصرا... (یک طلبه شیعه) و پرچم حزب الله به الازهر رفت و در نمازجمعه مصر بالا رفت. اینکه آقای قرضاوی عصبانی شد و به من حمله کرد به این دلیل بود که به ایشان گفتند خیلی در مصر شیعه شده اند با اینکه من رابطه خوبی با او دارم و خیلی به وی احترام میگذارم، ولی گفته بود فلانی را در حد یک فرمانده نظامی قبول دارم، ولی اعتقادات باطل دارد. علت قطع رابطه مراکش با ایران هم این مسئله بوده است. بد نیست اینجا به خاطرهای از حضور یکی از ناشرین لبنان در نمایشگاه مراکش اشاره کنم. یکی از ناشران لبنان را به یک شهرکی در مراکش دعوت میکنند و جمعیت عظیمی به استقبال او میآیند. در حدی که طرف به تعجب می افتد و فکر میکند بنا است مسئول بلندپایهای به آن شهرک بیاید که او را هم دعوت کرده اند بعد میفهمد که نه، همه به استقبال او آمده اند میگویند بوی رزمندگان حزبا.. را از شما استشمام میکنیم. کت و پیراهن او را به تبرک پاره پاره میکنند و بعدها مشخص میشود که بسیاری از آنها به تشیع گرایش پیدا کرده بودند.

تحلیل شما از پیوستگی موضوع فلسطین با معارف مکتب شیعه و دیگر مسلمانان جهان چیست؟

نصرالله: اکنون از طریق موضوع فلسطین شیعه و معارف آن وارد خانههای مسلمان در اقصینقاط عالم میشود. در سمینار بینالمللی حمایت از فلسطین در تهران وقتی سخنرانی میکردم دیدم در سمت چپ همایش چند نفر با قیافه سلفی و ریش بلند و بالباسهای مخصوص، نگاه عجیبی به من داشتند. بعد از سخنرانی که پایین آمدم، آن چند نفر پیش من آمدند و مرا بغل کرده و بوسیدند و اظهار علاقه کردند. یکی از آنها خودش را معرفی کرد ( از اهل سنت بلاد شام بود – از سلفیهای اردن) و گفت: «ما شما را دوست داریم، ما به خانههایمان تلویزیون ماهوارهای نمیآوریم، ولی بهخاطر شبکه المنار، خانوادهام مرا مجبور کرد تا ماهواره بخرم، دختر کوچکی دارم. وقتی شما سخنرانی میکنید دختر سهچهار سالهام میآید مقابل شیشه تلویزیون میایستد و مرتب صورت شما را میبوسد.» (بعد سیدحسن نصرا... نکتهای گفت که وقتی خدمت رهبر معظم انقلاب تعریف کردم فرمودند خیلی نکته ظریفی است) مرد اردنی گفت میدانید چرا پذیرفتم که شبکه المنار شما را به خانهام ببرم؟

بعد از جنگ، از طریق یکی از دوستان آن را از آقا پرسیدم. آیت الله خامنهای فرموده بودند اطلاعات خاصی در اینباره نداشتم.

بهخاطر دفاع از اسلام و فلسطین و دانستم که شما کاری برای تبلیغ تشیع ندارید، قصد اصلیتان فلسطین است. گفتم از کجا فهمیدید؟ گفت از اینکه شما اذان پخش نمیکنید. (در شبکه المنار ماهوارهای فقط وقت اذان را اعلام میکند و اذانی پخش نمیکند. البته در شبکه داخلی المنار لبنان پخش میشود) ادعیه شیعه، دعای کمیل مناجات خمسه عشر امام سجاد(ع) پخش میشود و خیلی معروف شده است. در یکی از این شبکههای عربی دیدم مناجاهالمریدین امام سجاد(ع) با صدای خوبی پخش میشود. آخرش نوشتند «من ادعیه سیدنا الامام زینالعابدین رضی الله عنه» ما الان به اسم فلسطین داخل خانههای اهل سنت شدهایم و به خانههای آنها صحیفه سجادیه، امام حسین(ع)، اهل بیت(ع)، امام خمینی، آیت الله خامنهای وارد شده است و آنها احساس نزدیکی و برادری با ما میکنند.

کمی هم از خاطرات و تعاملات خودتان با دیگر علمای لبنانی بفرمایید.

نصرالله:یکی از علماء در لبنان، خیلی به عملکرد ما اعتراض میکرد و با هیچ دلیل و استدلالی قانع نمیشد. بعد از شهادت شیخ احمد یاسین (رهبر معنوی حماس) مراسمی در بیروت گرفتیم. چند نفر از جمله من و خالد مشعل صحبت کردیم. در صحبتهایم خیلی از جهاد و شهادت شیخ یاسین تعریف کردم و بیشتر از خالد مشعل به ایشان پرداختم. آن عالم لبنانی ناراحت شده بود که چرا از این عالم سنی اینهمه تعریف میکند و او را شهید مینامد. آن شب در خواب حضرت امام زمان(علیه السلام) را میبیند که به وی عتاب میکند و میفرماید همین کاری که فلانی (سیدحسن نصرا...) کرد خوب است و آن مرضی ما است. بعد همین عالم پیش من آمده بود عذرخواهی میکرد و میگفت حضرت مرا توبیخ کرد. شما ببینید ما در شهر بیروت با اینهمه بودجههایی که عربستان، هزینه میکند پایتخت لبنان را تصرف کردیم؛ تصرف نظامی. همه از ما حمایت کردند، حتی متعصبین اهل سنت مثل علی بالحاج الجزایری.... از ما دفاع کرد، این بهخاطر روح مبارزه ضد صهیونیستی است
.

جایگاه شخصیتهای شیعی را در منطقه چگونه ارزیابی میکنید؟

نصرالله:در مصر رسانههای شیعه خیلی ضعیف است و در سال گذشته خیلی علیه ما و آقای دکتر احمدینژاد تبلیغات کردند، ولی در نظرسنجی شخصیتهای اول جهان عرب و جهان اسلام که لیست بلندبالایی از شخصیتهای کشورهای عربی را داده بودند، افرادی چون بشار اسد، عبدا
... بن عبدالعزیز، حسنی مبارک، محمودعباس و قذافی رهبران مقاومت فلسطین (اسم آقا «آیتاللهخامنهای» را در هیچ لیستی نمیآورند، تحریم کردهاند). در این نظرسنجی سید حسن نصرا...، دکتر احمدینژاد و خالد مشعل به ترتیب اول تا سوم بودند. همچنین یک سازمان آمریکایی در فلسطین، کرانه باختری و نوار غزه نظرسنجیای انجام داد که به کدام شخصیت اعتماد دارید و نظر دهنده میتوانست بیش از یک نفر را در جا بنویسد. باز در این نظرسنجی لیست بلندبالایی از شخصیتهای عربی نوشته شده بود. در کرانه باختری که محمودعباس همهکاره است عبدا...بن عبدالعزیز از نظر مالی مساعدتهای زیادی کرده است و خیلی به حزباللهو شخص دبیرکل آن حمله شده است، نتیجه نظرسنجی چنین بود: سیدحسن نصرا... هشتادودو درصد، بشار اسد شصتوهفت درصد و عبدا...بن عبدالعزیز پنجاهوسه درصد.

نگاه شما به حوادث پس از انتخابات در ایران چیست؟

نصرالله:در حوادث پس از انتخابات ایران، تبلیغات سوء و گسترده در رسانههای عربی موجب شده بود که دوستان ایران شدیدا نگران شوند. رمضان عبدا... (دبیرکل جهاد اسلامی) خیلی نگران بود. پیکی پیش من فرستاده بود و این سؤال را داشت که به آقا سید بگویید آیا از حوادث ایران نگران هست یا نه؟ گفتم بگویید من اصلا نگران نیستم، گفتند چرا؟ گفتم کسی که آقا (آیتاللهخامنهای) را بشناسد نگران نمیشود. شما هم بدانید آینده بهتر از این خواهد بود. «عسی أن تکرهوا شیئا و هو خیر لکم». در رسانههای عربی تبلیغات شدیدی علیه ایران جریان داشت. اگر کسی چند دقیقه در مقابل شبکههایی مثل العربیه مینشست فکر میکرد در ایران چه شده است و به زودی به هم میریزد. روی این موضوع خیلی کار شده بود که ایرانیها دنبال زندگی خودشان هستند و شعار «اول ایران» را دادهاند (برق تهران، آب آبادان و...) میخواستند بگویند آنانکه به آقای موسوی رأی دادند، اعتراض دارند که ایران طرفدار فلسطین و لبنان باشد. بنابراین حضور مردمی در روز قدس آینده خیلی مهم است. تظاهرات بزرگ به دنیا ثابت میکند که ایران عوض نشده است
.

معروف است که شما خاطرات فراوانی هم از همراهی با حضرت آیت ا... العظمی خامنهای دارید. به آنها هم اشارهای میکنید؟

نصرالله: خیلی مسایل در گذشته داشتیم. اکثریت همه مسئولین یک نوع فکر میکردند و نظر میدادند و آقا هم نظر دیگری میداد. بعد میدیدیم نظری که آقا دادهاند صائب است و نتیجهبخش. من خیلی با حضرت آقا محشور بوده ام .مسایل زیادی دارد که اگر بگویم تا صبح تمام نمیشوند، بعد از حادثه یازده سپتامبر آقا فرمودند: نگران نباشید. یازده سپتامبر شروع نزول آمریکا است. آمریکا به اوج خود رسیده است و آغاز نزول آن است. اینها از کجا است؟ اینها از هدایت الهی است. همیشه آقا به آینده خوشبین است. قدر آقا را بدانید. یکی از علمای شیعه مدینه آمده بودند و نگران بودند. به ایشان بعضی از مسایل را تعریف کردم و مسایلی درباره آقا گفتم و اطمینان دادم
.

در جنگ تموز (جنگ سیوسه روزه)، تحلیلها حاکی از یک جنگ محدود بود. فکر میکردند چند تا ساختمان را میزنند، حملات محدودی برای آزادی اسرا انجام میدهند و تمام میشود، لکن از روز دوم تهاجم وسیعی را آغاز کردند و تقریبا همهجا را زدند. در اتاق عملیات بودیم و مقابله میکردیم. وضعیتمان خوب بود، ولی چند نفر از دوستان از نظر روحی و عاطفی ناراحت بودند. آیا اسیر گرفتن امل باعث این تهاجم و جنگ شده است؟ این سؤال ذهنمان را آزار میداد و بچهها را در فشار روحی قرار میداد. هرچند این مسئله در اصل اداره جنگ و مقاومت تأثیری نداشت. در این شرایط حساس بود که پیام الهام بخش آقا، رسید: «این حمله از قبل تدارک دیده شده است. میخواستند در غفلت حزب الله تهاجم وسیع داشته باشند. همهجا را بزنند و بعد حمله زمینی بکنند و مسلط بشوند و شروط خود را تحمیل کنند. اینهایی که رفتند اسیر گرفتند، لطف خدا بود، این جنگ احزاب است «ستبلغ القلوب الحناجر» اگر به خدا توکل کنند و مقاومت کنند پیروزند به آقای سید حسن نصرا... بگویید پیروزید و اگر در این جنگ پیروز شوید قدرتی میشوید که هیچ قدرتی در مقابلتان نمیایستد. این را هم بگویید که آنها میخواستند حمله کنند. اسیر گرفتیم جنگ را جلو انداختند و آخرین سفارششان هم این بود که به امام زمان (ع) توسل کنید.

این پیغام، بسیار الهامبخش بود. مشکل روحی و عاطفی ما را حل کرد. آن را لطف الهی دانستیم و امیدوار به پیروزی شدیم. در سخنرانیها هم گفتیم که دشمن از قبل برنامهریزی برای حمله داشته و میخواستند در پاییز حمله کنند و لکن بعد از حادثه اسیرگیری حمله را به تابستان آوردند، وقتی ما این حرف را زدیم، خیلی از تحلیلگران سیاسی جهان عرب آمدند آن را تأیید کردند. آقای حسین هیکل در حمایت از این حرف مصاحبه کرد و گفت من هم اطلاع داشتم و در تحلیل به آن رسیده بودم. روزنامههای معروف جهان عرب هم این تحلیل را واقعبینانه معرفی کردند. از سیاسیون لبنان افرادی مثل میشل عون هم آن را تأیید کردند. اما یک چیز برای خود من سؤال بود که آقا، این حرف را از کجا میدانسته و با چه دلیلی گفته است؟ بعد از جنگ، از طریق یکی از دوستان آن را از آقا پرسیدم. آیت الله خامنهای فرموده بودند اطلاعات خاصی در اینباره نداشتم. به ذهنم خطور کرد. گفتم این الهام خدایی است که به ذهن بندهاش جاری کرد

سه شنبه 28/7/1388 - 1:33
دعا و زیارت

توصیه هایی از آیت الله بهاءالدینی(رحمت الله علیه)

راجع به اهل بیت (علیهم السلام)

اهمیتِ تولیّ و تبریّ
عقل آن است که تو را از آتش نجات دهد. خدای تعالی شما را با بصیرت عقلی نورانی کند. همان نوری که قرآن می فرماید :
«
الله ولیّ الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور »
این نور را خاموش نکنید. کلید این نور در دست شماست. اگر این نور خاموش شود بی نور هستید.


کلید این نور این است که معصیت خدا را نکنید. توطئه نکنید، این زرنگی ها را کنار بگذارید، اینها نازرنگی است. اگر زرنگ هستید در دستگاه خدا زرنگ باشید. زرنگ آن بود که به اراده و مشیت او خدا شمس را بازگرداند، کسی که شمس و قمر در اختیار او بوده است. »
روزی در خدمتش سخن از افرادی شد که در حوزه و سر سفره امام زمان و ائمه علیهم السلام نشسته اند و شاگردی امام صادق علیه السّلام را مدعی هستند ولی در جنبه تولائی و تبرّائی بی تفاوتند.

گاهی از زبان و قلم آنها مطالبی شنیده و دیده می شود که سستی آنها را در این دو فرع از فروع اسلامی می رساند. از آقا پرسیده شد جهت آن چیست و چرا باید چنین باشد، آقا سر را به زیر انداخت، و پس از فکر کوتاهی سر را بلند کرد و با ناراحتی فرمود:
«
کاشف از سوء سریره است، این نشان آن است که باطن آنها خراب است. »

امضاء حضرت فاطمه(س) ممضی است
در عشق و ارادت به مادرشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می فرمود:
«
مادر ما فوق العادگی دارد. »
و در مقام آن حضرت نزد خدا و پیامبر و ائمه علیهم السلام می فرمود:
«
ما می دانیم هر چه را حضرت فاطمه علیها السلام امضا کند از نظر پیامبر و ائمه علیهم السّلام، امضا شده است که هیچ حرفی روی آن نیست. »
ایشان طعم توسل به حضرت فاطمه علیها السلام مادرشان را چشیده بودند که چنین می فرمودند.

اسماء الحسنای حق
«
جمیع ماسوی{غیر} الله، حقند. همه از آثار وجود واجب است، در بین اسماء حق انبیاء، اولیاء، ولات و صلحا، اسماء حسنای حقند، اسماء کامل حقند، اینها علاوه بر اینکه از وجود باری تعالی خبر می دهند، از صفات، حکمت و رأفت حق تعالی نیز خبر می دهند. علوم اینها علوم الهی است، قدرتشان قدرت الهی است، شفقتشان شفقت الهی است، حکمتشان حکمت الهی است.
علوم طبقه انبیاء و اولیاء در هدایت بشر صرف می شود؛ چنان که این چنین کرده اند. آنها علومشان صرف ماده نمی شود. آنها نیازی به مادیات ندارند. کسی که احیاء موتی می کند به بندگان خدا حاجت ندارد. بندگان خدا به او احتیاج دارند.
لذا علم این طبقه صرف هدایت بشر می شود. بشر هم روی افکار ناقصش می گوید: ما با آنها چه فرقی داریم؟ آنها می خواهند بر ما آقایی کنند. باید گفت کسی که سیادت بر شمس و قمر دارد، سیادت بر جمیع عوالم دارد، به این بشر احتیاجی ندارد. ولی بشر به حسب افکار خودش این طور قضاوت می کند. »

حقیقتِ ولایت فقیه

روزی فرمودند:
«
آقایان آمده بودند برای دیدن ما و اظهار داشتند کتاب ولایت فقیه نوشته ایم. ما گفتیم ولایت خواندنی و نوشتنی نیست، دادنی است، و آنها تصدیق کردند. »
در بیانی فرمودند:
«
نعمت ولایت از بزرگترین رحمتها و نعمتهای الهی است. همین نعمت ولایت است که مورد سؤال است. ولایت ضامن اجرایی اسلام در اصول و فروع است. به قدرت ولایت رجل الهی است که تمام حکومتهای شیطانی از هم فرو می پاشد. به قدرت ولایت رجل الهی است که تمام دستگاههای اجرایی حکومت اعم از قضاوت، تعلیم و تربیت، روحانیت، اقتصاد و سیاست جهت الهی پیدا می کند؛ چون در رأس کار، مرد الهی است. اصل اوست و فروع تابع او هستند. »

سرانجام مخالفت با ولایت فقیه
«
باید توجه داشته باشیم که مخالفت با ولایت فقیه کار ساده ای نیست. هنگامی که میرزای شیرازی بزرگ، مبارزه با دولت انگلستان را از طریق تحریم تنباکو آغاز کرد، یک روحانی با او مخالفت کرد و میرزا با شنیدن مخالفت او، وی را نفرین کرد.
همان نفرین باعث شد که نسل او از سلک روحانیت محروم شوند. پسر جوانش جوانمرگ شد و حسرت داشتن فرزند عالم به دل او ماند. »

ارتباط با اهل بیت علیهم السلام
آیت الله بهاء الدینی در این مورد می فرمودند:
«
قبل از بلوغ با اینکه در تحصیلات ادبی مورد تحسین حاج شیخ {عبد الکریم حائری، موسس حوزه} واقع شدیم، به کلمات ائمه علیهم السلام نظر داشتیم. خیلی بیچاره ی حضرت امیر علیه السلام بودم، بیچاره ی محبت به ایشان و حبّ ایشان و فرمایشات ایشان.
اینها از کجا به ما القاء شده بود؟ نمی دانم. البته پدر ما هم مرد خیلی پاکی بود. پدر ما محال بود درس کلک یاد بگیرد. »
می فرمودند:
«
انسان از راه عبودیت و پیروی از اهلبیت علیهم السلام می تواند خیلی از مطالب را درک کند. شیطان مانع از این است که آدم مراتب کاملی را داشته باشد، باید به همین سر و صداها بسازد. بله آدم می تواند درک کند، ولی خوب مشکلاتی هم دارد. »
می فرمودند:
«
اینکه بعضی درس می خوانند و زحمت می کشند ولی نورانیتی ندارند، منشأش این است که اهلیت ندارند. »
«
العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء: علم، نوری است که خداوند آنرا در قلب هر کسی که بخواهد قرار می دهد. »
آقای حیدری کاشانی نقل می کند:
در ماههای آخری که در بیمارستان خدمت استاد بزرگوارم بودم، روزی از پنجره اطاق به بیرون نگاهی انداخت و با بی حالی فرمود:
«
نفس کشیدن مردان خدا برای همه عالم مفید است. »
و در بیانی دیگر فرمود:
«
البته با ارتباط با آنها است ( یعنی ائمه علیهم السلام ) که این اثرها ایجاد می شود.
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: من نقطه تحت بای بسم الله هستم.
آقا فرمود:
باء برای الصاق است، و باء الصاق کارها رو به راه می شود. »
«
هر کجا جای پای عرفان و شناخت می بینید، بدانید با اهلبیت پیامبر صلی الله علیه آله و سلم بوده است چون بدون ارتباط با آنها عرفان دروغ است. هر چه هست از ناحیه آنها است.
جای دیگر خبری نیست. و اگر افرادی هم معروفند که شیعه نیستند ولی ما از آنها دید خوبی می بینیم که با اوضاع آشنا هستند، بدانید آنها شیعه بودند. تقیه می کردند و ابراز تشیع نمی کردند. یا جهات دیگری در کار بوده که ما نمی دانیم. »
گاهی که سادات برای مشکلی مراجعه می کردند می فرمود:
«
متوسل به اجدادت بشو! همه کارها دست آنهاست. هر کاری بخوان بکنن می تونن. »
و بعد می فرمود:
«
شما دیگه چرا، همه عالم محتاج اجدادتان هستند. »
خرج کردن برای اهل بیت علیهم السلام
می فرمودند:
«
همه چیز دست آنها است و مال آنها، لذا مال خودشان را چه بهتر در راه خودشان صرف کنیم. »
لذا برای خرج سهم امام علیه السلام جهت مجالس ائمه(ع) بارها می فرمود:
«
ما در خیلی جاها دستمان می لرزید برای مصرف بیت المال (سهم امام علیه السلام). اما در خرج کردن برای مجالس ائمه در سوگواریها و اعیاد هیچ گیری نداریم.
مال خودشان است، مصرف خودشان می شود و آنها به روضه خوانهای خودشان نظر خاصی دارند. »

عشق به علوم اهل بیت علیهم السلام
آقا می فرمودند:
«
سالها قبل ما دیدیم این علوم ما را قانع نمی کند، صِرف این علوم انسان را به جایی نمی رساند و علوم اهل بیت غیر از اینها است. لذا مسیر را عوض کردیم. البته از ابتدا به علوم اهل بیت علیهم السلام نظر داشتم با این که مرتبه این علوم را می شناختم.
ولی همه علوم تحت الشعاع علوم اهل بیت علیهم السلام بود. یعنی علما را هم تحت الشعاع می دانستم. نظر ائمه علیهم السلام را فوق نظر محققین می دیدم. لذا قبل از بلوغ هم توجه کاملی به حرفهای ائمه داشتم، منتها بروز نمی دادم؛ یعنی از جهت علمیت، نه از جهات آخر(دیگر). چون می دیدم بیانات ائمه خیلی قانع کننده است و از بیانات دیگران ما هیچ قانع نمی شویم.
در بین ائمه هم خیلی مولای متقیان مورد توجه من بود.
ایشان برایم خیلی جالب بود و به ایشان خیلی توجه داشتم. بعضی از خطبه های نهج البلاغه را بیش از هفتاد سال پیش ترجمه و تفسیر کرده ام. اگر باشد پیش آقای ... است.[شرح] مقداری از خطبه مالک را نوشته ام. [شرح] خطبه همام و خطبه اول که با اول الدین شروع می شود را نوشته بودم و در اینکه صفات باری عین ذات اوست خیلی تأمل کردم تا مطلب برایم حل شد و نوشتم. بیانات ائمه را دقیق تر از بیانات دیگران حس می کردم. »
آیت الله بهاء الدینی بارها می فرمود:
«
آخر این چه علمی است که هر چه جلو انسان بگذارند او نفهمد چیست و بخورد؟
غذای حلال و حرام را تشخیص ندهد، نجس و پاک آن را نفهمد. علم باید نورانیت بیاورد. اینها که همه ظلمت و تاریکی است...
آخر ما دیدیم این علوم ما را قانع نمی کند، و ما نمی توانیم به آن دلخوش باشیم، براهین و استدلال ما را آرام نکرد، آنچه باعث آرامش دل شد، اخلاص در عمل که راههای کشف و شهود را به روی انسان باز می کند، جرت ینابیع الحکمه { اشاره به حدیثی است } را دست کم نگیرید، و آنچه از این راه به انسان می رسد غیر از آنیست که از راه علوم عاید انسان می گردد. »

معنویت مسجد مقدس جمکران
آقای کاشانی نقل می کنند:
روزی در محضرشان بودم از مسجد جمکران و اعتبار آن سؤال کردم، فرمود:
«
نمی دانم. اما ما سالها است تجربه کرده ایم. محاذی مسجد که می رسیم حال ما عوض می شود، یعنی حال خوب و خوشی به ما دست می دهد. »
یکی از موثقین از آقا نقل کرد که ایشان فرمودند:
«
بعد از حرم امام رضا علیه السلام در ایران ما جایی را به معنویت مسجد جمکران سراغ نداریم. »

سه شنبه 28/7/1388 - 1:32
سياست

توکلی: آن‌که باید تصمیم به بازگشت بگیرد شما هستید

احمد توكلی در نامه سرگشاده ای خطاب به موسوی و خاتمی اعلام كرد: گویا می‌خواهید حاكمیت را به برخورد با خود بكشانید. تردیدی نیست كه معارضه چیزی جز خیانت به امام، انقلاب، اسلام، مردم و ایران نیست. تصمیم به بازگشت بگیرید

متن كامل نامه رئیس مركز پژوهش های مجلس شورای اسلامی و نماینده تهران در خانه ملت به شرح ذیل است:


متن این نامه به شرح ذیل است:

بسمه تعالی

برادر محترم جناب آقای میرحیسین موسوی

برادر محترم جناب آقای سید محمد خاتمی

سلام علیكم 29/6/1388

در دو سه ماه گذشته، حوادثی گزنده و تلخ بر كشور ، انقلاب و مردم رفت كه حرف‌های شنیدنی و لابد گفتنی بسیاری پیرامون آن‌ها وجود دارد كه بحث از آن‌ها در حوصله این مقال نیست. قصد نامه نوشتن به شما را نداشتم ؛ چرا كه از مكاتبه با جناب آقای كروبی اثر چندانی حاصل نشده است. ولی در روز قدس حوادثی رخ داد و به نام طرفداری از شما شعارهای داده شد كه خود را ناچار از این كار دیدم تا وجدان‌تان را در معرض سؤالاتی قرار دهم كه نه به من، بلكه به مردم توضیح دهید.

شما كه همواره به‌درستی گفته‌اید پرسشگری ازصاحبان و طالبان قدرت امرمقدسی است، طبعا نباید رنجشی پیدا كنید؛ بلكه «فان الذكری تنفع المؤمنین» اما نكات قابل عرض:

1- در روز قدس كسانی‌كه به حمایت شما اجتماع و راهپیمایی داشتند، و كم هم نبودند، شعار می‌دادند:

استقلال، آزادی ، جمهوری ایرانی
نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران
مرگ بر...
ما اهل كوفه نیستیم، پشت یزید بایستیم

این شعارها حاكی از استراتژی به ظاهر تازه‌ای است كه در سال‌های اول انقلاب هم به میدان آمد و با مقاومت امام راحل و مردم میدان را خالی كرد.این استراتژی به وضوح با سه محور اعتقادی و استراتژیك امام در تضاد است. آن بزرگوار حتی در وصیت‌نامه‌شان نیز بر این محورها تاكید دارند. آیا امام نفرمود جمهوری اسلامی نه یك كلمه كم، نه یك كلمه زیاد؟ و این را اساس سیاست داخلی نمی شمرد؟ آیا امام نفرمود روز قدس روز اسلام است و حمایت از فلسطین را یكی از اركان سیاست خارجی قرار نداد؟ آیا امام مكررا نفرمود پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملكت شما آسیبی نرسد؟ آیا پردازنده نظریه ولایت فقیه و پایه‌گذار آن نبود؟

پاسخ این پرسش‌ها آن‌قدر روشن است كه كسی را یارای انكار نیست. حالا شما باید جواب دهید كه وقتی با ادعای احیای ارزش‌های فراموش‌شده خط امام، معترضان را علمداری می‌فرمایید، آیا از این شعارها و سردهندگانشان برائت می‌جویید یا با ادامه سكوتتان آن‌ها را تایید می‌كنید؟ در این صورت جواب امام را چه می‌دهید؟

2- تا این‌جا، حوادث نشان داد كه جریان موسوم به سبز لااقل چها ویژگی زیر را دارد:

با مبانی انقلاب اسلامی ناسازگار است.
از پشتبانی بیگانگان مخالف اسلام، استقلال ایران و مسلمانان جهان برخوردار است.
رفتار وظاهر كثیری از افراد آن حاكی از عدم تقید به شرع و ارزش‌های انقلابی است.
قصد معارضه با نظام قانونی و مردمی حاكم را دارد و به اعتراض در شكل قانونی راضی نمی‌شود.

آیا اگر امام زنده بود چنین جریانی را خیانت‌بار نمی‌خواند؟

3- در میان معترضان، طرفداران نظام و دینداران ناراضی از اوضاع كم نیستند. بعضی از اعتراضات اینان و حتی معارضان بی‌اعتقاد به دین و نظام نیز درست است و باید زمینه‌های اعتراض برانگیز را رفع كرد؛ ولی آیا شما فكر می‌كنید اكثریت معترضانی كه راه معارضه را برگزیده‌اند و شعار جانم فدای ایران سرداده‌اند، وقتی خطری متوجه ایران شود روی حرفشان می‌ایستند؟ جان كه هیچ، یك گام هم اكثرشان برای استقلال و آزادی ایران عزیز بر نخواهند داشت.

می‌نشینند و منتظر می‌مانند تا همان اكثریت مستضعفی كه به پیروی از امام و مراجع و روحانیت انقلابی، ایران را حفظ كردند بازهم جانفشانی كنند و بعد هم غرولند و ملامت تحمل كنند. شما پشتیبانی چه كسانی را به‌دست آورده‌اید و حمایت چه اقشاری را از دست داده‌اید؟ مؤكدا می‌گویم كه این نگاه به‌هیچ‌وجه نافی حقوقی كه بر عهده حكومت حتی در قبال معارضان قرار دارد نیست و نباید باشد، چه رسد به مخالفان و معترضان. حق هركس محترم است و باید ادا شود.

4- جناب آقای موسوی! یادتان هست كه یكبار امام در پاسخ اعتراض برخی روحانیان صاحب‌نام نسبت به دولت جنابعالی، خطاب به آنان فرمود نه شما از امیرمؤمنان برترید و نه نخست‌وزیر از خلفا بدتر؛ همان‌طور كه علی علیه‌السلام با خلفا در برابر خطر خارجی همكاری كرد، شما هم با دولت مدارا كنید (نقل به مضمون). درحالی‌كه به شهادت صحیفه نور امام همانند آن معترضان، با سیاست‌های اقتصادی دولت‌سالارانه جنابعالی مخالف بود ولی به‌خاطر وجود خطر دشمن خارجی از شما به شدت حمایت می‌كرد و مخالفانتان را به همكاری فرا‌می‌خواند. حالا چه شده است كه آن استدلال امام را فراموش كرده‌اید؟ خطر بیگانه كم شده یا معارضه مجاز گشته است؟ حتی اگر حق كاملا با شما می‌بود- كه حتما چنین نیست- باز اجازه معارضه نداشتید.5-

برادران محترم! شما در ایام مسؤلیت‌تان موضوع فلسطین را به‌‌درستی، موضوع همه ما می‌دانستید حالا چرا در برابر شعار انحرافی نه غزه نه لبنان سكوت كرده‌اید؟ نظرتان عوض شده یا صهیونیست‌ها تغییر ماهیت داده‌اند؟ آیا قدرت آن‌قدر شیرین است كه برای رسیدن به آن باید پا روی اعتقادات امام گذاشت؟ شما كه می‌گویید خط امامی هستید.

6- جناب آقای خاتمی! شما و یا اطرافیان‌تان، زمانی نفرینِ «مرگ بر آمریكا» را كه شعار برحق ملت ستمدیده ایران بوده است، خشونت‌بار خواندید. حالا نظرتان در باره شعارِ «مرگ بر ...» چیست؟ آیا امام بر اصالت امر ولایت فقیه در اسلام تاكید نمی‌كرد و نفرمود:«پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملكت شما آسیبی نرسد؟» فكر نمی‌كنید كه شما هرچه دارید از حكومت ولایت فقیه است؟ فكر می‌كنید اگر كسانی كه امروز شعار جمهوری ایرانی می‌دهند، سركار بیایند، شما را خلع لباس و منزوی نخواهند كرد؟ البته اگر زنده‌تان بگذارند.

7- روش شما در این ایام چنان است كه گویا می‌خواهید حاكمیت را به برخورد با خود بكشانید. دارید سلاح كسانی را تیز می‌كنید كه اعتقاد چندانی به مدارا با مردم و مردم‌سالاری دینی و لوازمش ندارند. تردیدی نیست كه معارضه به ظاهر جدید، با شعارها و استراتژی‌های شمرده شده، چیزی جز خیانت به امام، انقلاب، اسلام، مردم و ایران نیست. اگرچه خیانت فاعلی بر همه افراد این جریان صدق نمی‌كند، ولی قطعا خیانت فعلی هست. فكر می‌كنید حكومت تا كجا مدارا خواهد كرد؟ اگر تصور شود اجازه داده می‌شود نظامی كه با خون‌دادن‌ها و خون دل خوردن‌های بسیار برپا شده و تنها حكومت دینی جهان، ولو پر عیب و نقص، است، به این راحتی عوض می‌شود؛ یا تصور كنید همه آنانی كه امروز زیر علم شما سینه می‌زنند، به شما وفادار خواهند ماند، هردو تصور اشتباه است.

 

سه نتیجه ناگوار دیگرنیز بر اوضاع فعلی مترتب است:
8-
دولت فعلی برخاسته از رای مردم و قانونی است ولی در كنار خداماتش، خودرایی‌ها، ندانم‌كاری‌ها و جهت‌گیری ‌های نادرستی نیز دارد كه رفتار و روش شما، كار برخورد با این كژی‌ها را(كه در دولت‌های پیشین هم بی‌سابقه نیست) دشوار می‌كند و میدان نقادی حاكمیت تنگ می‌گردد.

9- علاوه بر این، طبیعی است كه وقتی حضور جریان حامی شما، با اغتشاش و خسارت‌های اجتماعی همراه می‌گردد، حضور نیروهای انتظامی و اطلاعاتی به ضرورت بیشتر می‌شود، از این حیث نیز آزادی‌ها محدود می‌گردد. در این محدودیتی كه برای نقادی و آزادی‌خواهی به‌وجود می‌آید شما چقدر مسؤلیت دارید؟

10- نكات فوق، به اضافه فضای نامطمئن سیاسی ناشی از معارضه جریان به اصطلاح سبزبا نظام، نااطمینانی را به دنبال دارد، نتیجه‌اش كاهش سرمایه‌گذاری است كه تولید و اشتغال را كاهش و قیمت‌ها را افزایش می‌دهد. یعنی فشار بر مردم بیشتر می‌شود. در واقع بازنده اصلی مردم‌اند. آیا می‌ارزد؟

برادران محترم! همه ما كم‌وبیش، و امروز شما آقایان به ویژه، مخاطب این آیه قران هستیم:
یا ایهاالذین امنوا لم تقولون ما لا تفعلون كبر مقتا عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون، ای مؤمنان! چرا سخنی می‌گویید كه بدان عمل نمی‌كنید؛‌ این‌كه چیزی را كه بدان عمل نمی‌كنید مدعی باشید، در نزد خداوند بسیار خشم‌برانگیز است. شما با ادعای احیای ارزش‌های فراموش‌شده حضرت امام رضوان الله علیه به میدان آمده‌اید، باید با صراحت تكلیف خود را مشخص بفرمایید تا گرفتار خشم خدا نشوید.

این نصیحت مرا با ذكر عیوب مخالفان خود پاسخ ندهید. سعی نفرمایید با فهرست كردن اقوال بی‌عمل آنان یا تعارضات قول و فعلشان خود را مبرا بنمایید. و لا تزر وازرة وزر اخری، كسی بار دیگری را به‌دوش نمی‌كشد. تعدادی از نیروهای وفادار به انقلاب و ولی فقیه مظلوم و مردم شریف، از جمله بنده، در این ایام همواره خواسته‌ایم كه شما در عرصه سیاست با احترام، و البته با رعایت تكالیف قانونی خودتان، فعال بمانید تا در فرایندی مردم‌سالارانه به رقابت بپردازید و ضمن آن‌كه به تصحیح مسیر و كاركرد حكومت مدد می‌رسانید ، خطر تحجر را كاهش دهید، امید و مشاركت مردم در سرنوشت خویش را بالا ببرید و فرصت جولان در عرصه آزمایش عملی برای‌تان باقی بماند. آیا شما نمی‌خواهید امكان دهید تا این خیرخواهی مؤثر شود؟ مقصود من این نیست كه همه تقصیرها، صددرصد بر عهده شماست و ما و دیگران بی‌قصور و تقصیریم اما آن‌كه باید اول تصمیم به بازگشت بگیرد، شمایید نه مخالفان شما.

من آن‌چه شرط بلاغ است با تو می‌گویم
تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال

برادر شما - احمد توكلی

سه شنبه 28/7/1388 - 1:31
فلسفه و عرفان

قرائتی: "نه غزه نه لبنان" می‌دانی یعنی چه؟

رئیس ستاد اقامه نماز كشور اظهار داشت: یك عده‌ای شعار داده‌اند كه "نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران "، اگر اینطور است پس نمازتان را هم تغییر بدهید و بگویید "السلام علینا و علی ایرانیان " ؛ "نه غزه نه لبنان " می‌دانی یعنی چه؟ یعنی "نه قرآن ".

به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی رئیس ستاد اقامه نماز كشور كه در یك برنامه تلویزیونی به مناسبت عیدفطر سخن می‌گفت، پس از اشاره به اهمیت قرآن و تأثیرات روزه‌داری و تعبد، در بخشی از سخنان خود به ثواب زیارت امام رضا(ع) اشاره كرد و گفت: عده‌ای امامت امام رضا(ع) را در زمان ایشان قبول نكردند كه نامشان "واقفیه " شد. چرا كه امام هفتم نمایندگان در برخی شهرها داشت كه خمس و زكات و سهم امام را جمع كرده بودند و چون پس از شهادت امام هفتم باید این‌ها را تحویل امام هشتم می‌دادند مدعی شدند كه امام هشتم وجود ندارد تا پول‌ها را برای خود نگه دارند.
وی افزود: مواظب باشیم در جمهوری اسلامی، ما "واقفیه " نباشیم كه امام خمینی را قبول داشته باشیم اما بعد از امام خمینی نسبت به ولی فقیه كمرنگ بشویم؛ آنهایی كه امام خمینی را قبول دارند و بعد از آن رهبر مجتهد عادل را قبول ندارند اگر تجدیدنظر نكنند نگرانم كه سر از "واقفیه " در بیاورند.
قرائتی ادامه داد:‌ بعضی‌وقت‌ها می‌گویند این فتوای مرجع را قبول ندارم آن یكی را قبول ندارم یا می‌گویند نماز را قبول دارم و خمس را قبول ندارم یا روزه را قبول دارم اما حجاب را قبول ندارم؛ درحالی كه باید مجموعه قرآن را یكجا پذیرفت و اگر امامت هست باید 12 امامی باشیم نه اینكه "واقفیه " باشیم.
وی با بیان اینكه ممكن است انسان‌ها خیلی زود از خط اصلی دور شوند اظهار داشت: به من گفتند یك عده‌ای شعار داده‌اند كه "نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران "، اگر اینطور است پس نمازتان را هم تغییر بدهید و بگویید "السلام علینا و علی ایرانیان " درحالی كه باید بگوییم "و علی عباد‌الله صالحین " یعنی هرجا بنده صالحی هست باید كمك كنیم.
این استاد قرآن تصریح كرد: قرآن می‌گوید كه یك هشتم زكات برای "مؤلفة قلوبهم " است و می‌گوید این را حتی به كافر هم بدهید تا به شما علاقمند شود، چه برسد به مسلمان.
وی با بیان اینكه من برای كار سیاسی این حرف‌ها را نمی‌گویم بلكه به عنوان معلم قرآن حرف می‌زنم گفت: ما باید از مظلوم دفاع كنیم حتی اگر مشرك باشد؛ قرآن می‌فرماید زمان قیامت می‌پرسند به چه گناهی این دختر را زنده بگور كردید؟ به این نكته توجه كنید كه مسلمانان دختر را زنده بگور نمی‌كردند بلكه مشركان در صدر اسلام دختر را ننگ می‌دانستند و زنده‌ بگور می‌كردند.
قرائتی تصریح كرد:‌ قرآن حتی برای دختر مشرك هم غصه می‌خورد و حالا ما مسلمان هستیم، "نه غزه نه لبنان " می‌دانی یعنی چه؟ یعنی "نه قرآن "؛ ما باید حركتی بكنیم كه به غیرت عرب‌ها بر بخورد و مدعیان حقوق بشر رسوا شوند كه هیچ كاری برای مسلمانان غزه نكردند.
وی با طرح این سئوال كه با آن شعارها چه كسانی دلخوش شده‌اند اظهار داشت: ما ایران را دوست داریم اما ایران پرست نیستیم. حب وطن خوب است اما پرستش وطن شرك است؛ ما نه پدر می‌پرستیم، نه آیت‌الله، نه حزب، نه سیاست، نه عمامه، نه لباس و نه كت و شلواری، ما فقط خداپرست هستیم و وطنمان را هم دوست داریم.
این استاد قرآن تصریح كرد: ما به ایران عشق می‌ورزیم و به ایرانی بودن خود افتخار می‌كنیم و از كشورمان هم دفاع می‌كنیم اما نه اینكه حالا چون ایرانی هستیم شعارهایی بدهیم كه ضد قرآن باشد؛ مگر ما در ماه رمضان دعا نخواندیم كه "اللهم اغن كل فقیر "؟ و بعد در جمعه آخر ماه رمضان 5 نفر یا 100 نفر یا هزار نفر و یا 20 هزار نفر یا هرچقدر دیگر بیایند و بگویند فقط ایران؟ پس دعاهایی كه خواندیم دروغ بود؟
قرائتی خطاب به كسانی كه اینگونه شعارها را سر داده‌اند اظهار داشت: شعارهایتان را از یك اسلام شناس بپرسید و حواستان باشد دنبال موجی نرویم كه بعدا در قیامت جوابی برای آن نداشته باشیم؛ مراقب باشیم آب به آسیاب دشمن نریزیم

سه شنبه 28/7/1388 - 1:29
آموزش و تحقيقات

مسدود کردن ریجستری

 

 

یکی از راه های افزایش امنیت ویندوز،مسدود کردن ریجستری به منظورجلو گیری ازتغییر در آن است.

 

1-در گزینه
run عبارت GpEdit.msc را تایپ کنید وenter را بزنید.

 

2-روی
user configuration دو بار کلیک کنید.

 

3-روی
administrative templates دو بار کلیک کنید.

 

4-سپس روی گزینه
system دوبار کلیک کنید.

 

5-در سمت راست روی گذینه
prevent access to registry editing tools دو بار کلیک کنید.

 

6-گزینه
enabled را علامت دار کنید.

 

7-روی
ok کلیک کنید.

 

حال اگر در قسمت run دستورregeditراتایپ کنیدباپیغامی مبنی بر مسدود بودن ریجستری مواجه خواهید شد

 

8-برای دسترسی دوباره به ریجستری مراحل بالا را مجددا انجام دهید،ولی این بار به جای گزینهenabled گزینه not configured راعلامت دار کنید

يکشنبه 26/7/1388 - 23:46
دانستنی های علمی

بختک هم از جمله موجودات نامرئی برای انسان است که توسط خداوند آفریده شده است این موجود می تواند بعضی از انسان ها را مورد حمله و تهاجم قرار داده و از نفس یا روح او تغذیه کرده ، به تدریج او را تضعیف نماید. معمولا” افرادی که دارای نیرو یا افکار منفی و اخلاق ناپسند و زشت هستند ، یا از ناراحتی شدید خانوادگی رنج می برند ، و کسانی که به هر دلیل دچار اختلال روحی و افسردگی شده اند ، بیشتر گرفتار بختک می شوند.”

يکشنبه 26/7/1388 - 13:26
آموزش و تحقيقات

ریجستری مهم ترین بخش ویندوزاست وهر نرم افزاری که در ویندوز نصب شود درریجستری نیز ثبت میشودوتاریخ چه ی آن نگه داری می شود.به دلیل حساسیت ریجستری ممکن است اشتباهی کوچک باعث بروز مشکلی در ویندوز شود.در این مواقع نسخه پشتیبان به شما کمک میکند تا ریجستری رابه حالت اول برگر دانید.

 

1-از منوی startبررویrun کلیک کنید و در محیطrun دستور regedit راتایپ کنیدتا ویرایشگر ریجستری باز شود

 

2-درپنجره ی سمت چپ بر روی علامت (-)درکنارmy computer کلیک کنیدتاتمامی زیرشاخه هابسته شود

 

3-از منوی file برروی export کلیک کنید

 

4-مکان ذخیره نسخه پشتیبانی را انتخاب کنید

 

5-گزینهall درپایین پنجره رافعال کرده و برروی دکمهsave کلیک کنید.

استفاده از نسخه پشتیبانی(recovery) :

6-از منویfile گزینهimport را انتخاب کنید.

 

7-فایل پشتیبان را open کنید.

يکشنبه 26/7/1388 - 1:1
شعر و قطعات ادبی

***

عنوان : دلم برای باغچه میسوزد

کسی به فکر گلها نیست

کسی به فکرماهیها نیست

کسی نمیخواهد

باور کند که باغچه دارد میمیرد

که قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است

که ذهن باغچه دارد آرام آرام

از خاطرات سبز تهی می شود

و حس باغچه انگار

چیزی مجردست که در انزوای باغچه پوسیده ست.

حیاط خانه ی ما تنهاست

حیاط خانه ی ما

در انتظار بارش یک ابر ناشناس

خمیازه میکشد

و حوض خانه ی ما خالیست

ستاره های کوچک بی تجربه

از ارتفاع درختان به خاک میافتند

و از میان پنجره های پریده رنگ خانه ی ماهی ها

شب ها صدای سرفه میآید

حیاط خانه ی ما تنهاست .

پدر میگوید: " از من گذشته ست

از من گذشته ست

من بار خودم را بردم

و کار خودم را کردم "

و در اتاقش ، از صبح تا غروب ،

یا شاهنامه میخواند

یا ناسخ التواریخ

پدر به مادر میگوید
:

" لعنت به هرچی ماهی و هرچه مرغ

وقتی که من بمیرم دیگر

چه فرق میکند که باغچه باشد

یا باچه نباشد

برای من حقوق تقاعد کافیست."

مادر تمام زندگیش

سجاده ایست گسترده

در آستان وحشت دوزخ

مادر همیشه در ته هر چیزی

دنبال جای پای معصیتی میگردد

و فکر میکند که باغچه را کفر یک گیاه

آلوده کرده است .

مادر تمام روز دعا میخواند

مادر گناهکار طبیعیست

و فوت میکند به تمام گلها

و فوت میکند به تمام ماهیها

و فوت میکند به خودش

مادر در انتظار ظهور است

و بخششی که نازل خواهد شد .

برادرم به باغچه میگوید قبرستان

برادرم به اغتشاش علفها میخندد

و از جنازه های ماهیها

که زیر پوست بیمار آب

به ذره های فاسد تبدیل میشوند

شماره بر میدارد

برادرم به فلسفه معتاد است

برادرم شفای باغچه را

در انهدام باغچه میداند.

او مست میکند

و مشت میزند به در و دیوار

و سعی میکند که بگوید

بسیار دردمند و خسته و مأیوس است

او ناامیدیش را هم

مثل شناسنامه و تقویم و دستمال و فندک و خودکارش

همراه خود به کوچه و بازار میبرد

و ناامیدیش

آنقدر کوچک است که هر شب

در ازدحام میکده گم میشود .

و خواهرم دوست گلها بود

و حرفهای ساده قلبش را

وقتی که مادر او را میزد

به جمع مهربان و ساکت آنها میبرد

و گاهگاه خانواده ی ماهیها را

به آفتاب و شیرینی مهمان میکرد...

او خانه اش در آنسوی شهر است

او در میان خانه ی مصنوعیش

و در پناه عشق همسر مصنوعیش

و زیر شاخه های درختان سیب مصنوعی

آوازهای مصنوعی میخواند

و بچه های طبیعی میزاید

او

هر وقت که به دیدن ما میآید

و گوشه های دامنش از فقر باغچه آلوده میشود

حمام ادکلن میگیرد

او

هر وقت که به دیدن ما میآید

آبستن است.

حیاط خانه ی ما تنهاست

حیاط خانه ی ما تنهاست

تمام روز

از پشت در صدای تکه تکه شدن میآید

و منفجر شدن

همسایه های ما همه در خاک باغچه هاشان بجای گل

خمپاره و مسلسل میکارند

همسایه های ما همه بر روی حوضهای کاشیشان

سرپوش میگذارند

و حوضهای کاشی

بی آنکه خود بخواهند

انبارهای مخفی باروتند

و بچه های کوچه ی ما کیفهای مدرسه شان را

از بمبهای کوچک پر کردهاند .

حیاط خانه ی ما گیج است.

من از زمانی که قلب خود را گم کرده است میترسم

من از تصویر بیهودگی این همه دست

و از تجسم بیگانگی این همه صورت میترسم

من مثل دانش آموزی

که درس هندسه اش را

دیوانه وار دوست می دارد تنها هستم

و فکر میکنم...

و فکر میکنم...

و فکر میکنم...

و قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است

و ذهن باغچه دارد آرام آرام

از خاطرات سبز تهی میشود

جمعه 24/7/1388 - 2:31
شعر و قطعات ادبی

عنوان :پنجره

یک پنجره برای دیدن

یک پنجره برای شنیدن

یک پنجره که مثل حلقه ی چاهی

در انتهای خود به قلب زمین میرسد

و باز می شود بسوی و سعت این مهربانی مکرر آبی رنگ

یک پنجره که دستهای کوچک تنهایی را

از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کردیم

سرشار می کند .

و می شود از آنجا

خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمان کرد

یک پنجره برای من کافیست.

من از دیار عروسک ها می آیم

از زیر سایه های درختان کاغذی

در باغ یک کتاب مصور

از فصل های خشک تجربه های عقیم دوستی و عشق

در کوچه های خاکی معصومیت

از سال های رشد حروف پریده رنگ الفبا

در پشت میزهای مدرسه ی مسلول

از لحظه ای که بچه ها توانستند

بر روی تخته حرف "سنگ" را بنویسند

و سارهای سراسیمه از درخت کهنسال پر زدند.

من از میان ریشه های گیاهان گوشتخوار می آیم

و مغز من هنوز

لبریز از صدای وحشت پروانه ایست که او را

در دفتری به سنجاقی

مصلوب کرده بودند.

وقتی که اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود

و در تمام شهر

قلب چراغ های مرا تکه تکه می کردند.

وقتی که چشم های کودکانه ی عشق مرا

با دستمال تیره ی قانون می بستند

و از شقیقه های مضطرب آرزوی من

فواره های خون به بیرون می پاشید

وقتی که زندگی من دیگر

چیزی نبود ، هیچ چپیز بجز تیک تاک ساعت دیواری

دریافتم ، باید، باید ، باید.

یک پنجره برای من کافیست

یک پنجره به لحظه ی آگاهی و نگاه و سکوت

اکنون نهال گردو

آنقدر قد کشیده که دیوار را برای برگ های جوانش

معنی کند

از آینه بپرس

نام نجات دهنده ات را

آیا زمین که زیر پای تو می لرزد

تنهاتر از تو نیست ؟

پیغمبران ، رسالت ویرانی را

با خود به قرن ما اوردند

این انفجارهای پیاپی،

و ابرها مسموم ،

آیا طنین آیه های مقدس هستند؟

ای دوست، ای برادر ، ای همخون

وقتی به ماه رسیدی

تاریخ قتل عام گل ها را بنویس.

 

همیشه خواب ها

از ارتفاع ساده لوحی خود پرت می شوند و می میرند

من شبدر چهارپری را می بویم

که روی گور مفاهیم کهنه روییده ست

آیا زنی که در کفن انتظار و عصمت خود خاک شد جوانی

من بود؟

آیا دوباره من از پله های کنجکاوی خود بالا خواهم رفت

تا به خدای خوب ، که در پشت بام خانه قدم می زند سلام

بگویم؟

حس می کنم که وقت گذشته ست

می کنم که " لحظه" سهم من از برگ های تاریخ ست

حس می کنم که میز فاصله ی کاذبی ست در میان گیسوان

من و دست های این غریبه ی غمگین

حرفی به من بزن

آیا کسی که مهربانی یک جسم زنده را به تو می بخشد

جز درک حس زنده بودن از تو چه می خواهد؟

حرفی به من بزن

من در پناه پنجره ام

با آفتاب رابطه دارم .

جمعه 24/7/1388 - 2:31
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته