• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 771
تعداد نظرات : 354
زمان آخرین مطلب : 4868روز قبل
دانستنی های علمی
مردی زیر باران از دهكده كوچكی می گذشت . خانه ای دید كه داشت می سوخت و مردی را دید كه وسط شعله ها در اتاق نشیمن نشسته بود

مسافر فریاد زد : هی،خانه ات آتش گرفته است! مرد جواب داد : میدانم

مسافر گفت:پس چرا بیرون نمی آیی؟

مرد گفت:آخر بیرون باران می آید . مادرم همیشه می گفت اگر زیر باران بروی ، سینه پهلو میكنی

زائوچی در مورد این داستان می گوید : خردمند كسی است كه وقتی مجبور شود بتواند موقعیتش را ترك كند
شنبه 21/6/1388 - 12:37
دانستنی های علمی
رام كنندگان حیوانات سیرك برای مطیع كردن فیلها از ترفند ساده ای استفاده می كنند.زمانی كه حیوان هنوز بچه است، یكی از پاهای او را به تنه درختی می بندند. حیوان جوان هر چه تلاش می كند نمی تواند خود را از بند خلاص كند اندك اندك این عقیده كه تنه درخت خیلی قوی تر از اوست در فكرش شكل می گیرد.وقتی حیوان بالغ و نیرومند شد ،كافی است شخصی نخی را به دور پای فیل ببندد و سر دیگرش را به شاخه ای گره بزند. فیل برای رها كردن خود تلاشی نخواهد كرد

پای ما نیز ، همچون فیلها،اغلب با رشته های ضعیف و شكننده ای بسته شده است ، اما از آنجا كه از بچگی قدرت تنه درخت را باور كرده ایم، به خود جرات تلاش كردن نمی دهیم، غافل از اینكه برای به دست آوردن آزادی ، یك عمل جسورانه كافیست
شنبه 21/6/1388 - 12:35
دانستنی های علمی
شهسواری به دوستش گفت: بیا به كوهی كه خدا آنجا زندگی می كند برویم.میخواهم ثابت كنم كه او فقط بلد است به ما دستور بدهد، وهیچ كاری برای خلاص كردن ما از زیر بار مشقات نمی كند

دیگری گفت:موافقم ..اما من برای ثابت كردن ایمانم می آیم

وقتی به قله رسیدند ، شب شده بود. در تاریكی صدایی شنیدند:سنگهای اطرافتان را بار اسبانتان كنید وآنها را پایین ببرید

شهسوار اولی گفت: می بینی؟ بعداز چنین صعودی ،از ما می خواهد كه بار سنگین تری را حمل كنیم.محال است كه اطاعت كنم

دیگری به دستور عمل كرد. وقتی به دامنه كوه رسید، هنگام طلوع بود و انوار خورشید، سنگهایی را كه شهسوار مومن با خود آورده بود،روشن كرد. آنها خالص ترین الماس ها بودند.

مرشدمی گوید: تصمیمات خدا مرموزند،اما همواره به نفع ما هستند
شنبه 21/6/1388 - 12:30
دانستنی های علمی
فرزندی پدر پیرش را کُول کرد و به کوهستان برد. وقتی به بالای کوه رسید، پسر غاری پیدا کرد و پدر را آن جا گذاشت. هنگامی که می خواست برگردد، با خنده های پدر پیرش مواجه شد. پدر نگاهی به پسر جوانش کرد و گفت: «من هم چون تو، روزی پدر پیر و ناتوانم را همین جا رها کردم و رفتم و حالا تو مرا این جا آوردی. روزی هم پسرت تو را به این جا خواهد آورد!»
شنبه 21/6/1388 - 11:44
طنز و سرگرمی

 

 


برخی از مدیران حتی كاركنان خود را در طول دوره مدیریت خود ندیده و آنها را نمی شناسند. ولی در برخی از مواقع تصمیمات خیلی مهمی را در باره آنها گرفته و اجرا می‌كنند...

بسیاری از مدیران هستند كه ممكن است در كل مدیر خوبی به نظر بیایند اما با رعایت ریزنكات جالب ممكن است در مدیریت خود موفقتر هم باشند. لذا جهت مطالعه این نكات به ادامه مطلب رجوع بفرمایید.

مصاحبه شغلی
در پایان مصاحبه شغلی برای استخدام در شركتی، مدیر منابع انسانی شركت از مهندس جوان صفر كیلومتر ام آی تی پرسید: «و برای شروع كار، حقوق مورد انتظار شما چیست؟»
مهندس گفت: «حدود 75000 دلار در سال، بسته به اینكه چه مزایایی داده شود.»
مدیر منابع انسانی گفت: «خب، نظر شما درباره 5 هفته تعطیلی، 14 روز تعطیلی با حقوق، بیمه كامل درمانی و حقوق بازنشستگی ویژه و خودروی شیك و مدل بالای در اختیار چیست؟»
مهندس جوان از جا پرید و با تعجب پرسید: «شوخی می‌كنید؟ »
مدیر منابع انسانی گفت: «بله، اما اول تو شروع كردی.

كارمند تازه وارد
مردی به استخدام یك شركت بزرگ چندملیتی درآمد. در اولین روز كار خود، با كافه تریا تماس گرفت و فریاد زد: «یك فنجان قهوه برای من بیاورید.»
صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با كی داری حرف می ‌زنی؟»
كارمند تازه وارد گفت: «نه»
صدای آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شركت هستم،.»
مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با كی حرف میزنی، بیچاره.»
مدیر اجرایی گفت: «نه»
كارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت.

اشتباه موردی
كارمندی به دفتر رئیس خود می‌رود و می‌گوید: «معنی این چیست؟ شما 200 دلار كمتر از چیزی كه توافق كرده بودیم به من پرداخت كردید.»
رئیس پاسخ می دهد: «خودم می‌دانم، اما ماه گذشته كه 200 دلار بیشتر به تو پرداخت كردم هیچ شكایتی نكردی.»
كارمند با حاضر جوابی پاسخ می دهد: «درسته، من اشتباه های موردی را می‌توانم بپذیرم اما وقتی به صورت عادت شود وظیفه خود می دانم به شما گزارش كنم.»

زندگی پس از مرگ
رئیس: شما به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارید؟
كارمند: بله!
رئیس: خوب است. چون وقتی صبح امروز برای شركت در مراسم تشییع جنازه پدربزرگتان اداره را ترك كردید، او به اینجا آمد و گفت كه می‌خواهد شما را ببیند.

تصمیم قاطع مدیریتی
روزی مدیر یكی از شركتهای بزرگ در حالیكه به سمت دفتر كارش می رفت چشمش به جوانی افتاد كه در كنار دیوار ایستاده بود و به اطراف خود نگاه میكرد.
جلو رفت و از او پرسید: «شما ماهانه چقدر حقوق دریافت می‌كنی؟»
جوان با تعجب جواب داد: «ماهی 2000 دلار.»
مدیر با نگاهی آشفته دست به جیب شد و از كیف پول خود 6000 دلار را در آورده و به جوان داد و به او گفت: «این حقوق سه ماه تو، برو و دیگر اینجا پیدایت نشود، ما به كارمندان خود حقوق می‌دهیم كه كار كنند نه اینكه یكجا بایستند و بیكار به اطراف نگاه كنند.»
جوان با خوشحالی از جا جهید و به سرعت دور شد. مدیر از كارمند دیگری كه در نزدیكیش بود پرسید: «آن جوان كارمند كدام قسمت بود؟»
كارمند با تعجب از رفتار مدیر خود به او جواب داد: «او پیك پیتزا فروشی بود كه برای كاركنان پیتزا آورده بود.»

شرح حكایت
برخی از مدیران حتی كاركنان خود را در طول دوره مدیریت خود ندیده و آنها را نمی‌شناسند. ولی در برخی از مواقع تصمیمات خیلی مهمی را در باره آنها گرفته و اجرا می‌كنند.
شنبه 21/6/1388 - 11:39
دانستنی های علمی

 

 

 

 

 بسیاری از ما، باورهای اشتباهی راجع به مغز داریم،با خواندن این مقاله شما نیز به اشتباهاتتان خواهید خندید.

۱ - مردان از زنان باهوش‌ترند چون وزن مغزشان 10 درصد بیشتر است!
با این حساب،‌فیل‌ها‌ از آدم‌ها خیلی باهوش‌ترند چون وزن مغزشان 5 برابر است.واقعیت این است كه داشتن مغز بزرگ‌تر به معنای باهوش‌تر بودن نیست.مقایسه وزن مغز در گونه‌های مختلف جانوران نشان می‌دهد كه «هر كه وزنش بیش، مغزش بیشتر.»یعنی طبیعی است كه عضلات نیرومند یك فیل،در مقایسه با عضلات یك گربه،باید تحت كنترل مغز بزرگ‌تری باشد.به همین دلیل است كه فیل 6 هزار گرم مغز دارد و گربه، 30 گرم.

۲- ‌عملكرد كامپیوتر مثل مغز است؛چه فرقی می‌كند؟
خیلی فرق دارد! شاید بگویید اصلا كامپیوترهای اولیه را با الگوگیری از عملكرد مغز ساخته‌اند ولی نورولوژیست‌ها در پاسخ به شما می‌گویند اگر قدرت تمام كامپیوترهای دنیا را با هم جمع كنید،باز هم قدرتش به مغز آدمیزاد نمی‌رسد؛یعنی ساختار مغز ما آن‌قدر پیچیده است كه تشبیه‌اش به كامپیوتر،لااقل عصب‌شناسان را به خنده می‌اندازد.

3- وقتی می‌خوابیم،مغزمان استراحت می‌كند؟
نه! یكی از تفاوت‌های بارز مغز و كامپیوتر،همین است.اگر كامپیوتر را خاموش ‌كنیم،دست از كار می‌كشد ولی مغز ما خاموش‌شدنی نیست.حتی وقتی كه ‌خوابیم و استراحت می‌كنیم،مغز ما روشن است و كار می‌كند.این را نوار مغزی (الكتروآنسفالوگرافی) به وضوح نشان می‌دهد.

4-‌ انیشتین با آن همه نبوغ،فقط از 10 درصد مغزش استفاده كرده!
این هم از آن حرف‌هایی است كه باید بشنوید و باور نكنید.می‌گویند این آتش را ویلیام جیمز با نوشتن كتاب «ظرفیت‌های انسانی» در سال 1908 روشن كرد و پس از او،تحقیقات كارل لشلی در سال 1930 این تئوری را توسعه داد.ولی طب به ما می‌گوید كه حتی تخریب بخش كوچكی از مغز (مثلا در جریان سكته مغزی) با عوارض مشهودی همراه است.ضمن این ‌كه اگر 90 درصد مغز برای مدتی طولانی كم‌كار یا بیكار باشد،احتمالا آن 10 درصد باقیمانده هم به مرور از بین می‌رود و به قول پزشكان،دژنره می‌شود.تازه،مگر 10 درصد مغز ما چقدر می‌شود؟چیزی حدود 140 گرم، یعنی اندازه مغز یك گوسفند!پس بشنوید و باور نكنید.

5- ‌تمام آسیب‌های مغزی غیرقابل برگشت هستند؟
خیر! خیلی از آسیب‌های مغزی برگشت‌پذیرند. البته تا 20 سال پیش تصور می‌شد مغز توان بازسازی سلول‌های از دست رفته‌ را ندارد اما اكنون،محققان عقیده دیگری دارند و بسیاری از آسیب‌های مغزی را برگشت‌پذیر می‌دانند.

6- شنیدن موسیقی،مغز ما را تقویت می‌كند؟
شاید حال‌مان را بهتر كند ولی مغزمان را نه.تاثیر مثبت موسیقی بر حافظه پدیده‌ای كه تا مدت‌ها از آن با عنوان «تاثیر موتزارت» یاد می‌شد امروزه فاقد اعتبار است.البته ثابت شده كه نواختن یك ساز می‌تواند به بهبود عملكرد مغزی كمك كند،ولی شنیدن موسیقی چنین تاثیری ندارد.

7-‌ چپ ‌دست‌ها فقط از نیمكره راست مغزشان استفاده می‌كنند؟
نه! چپ‌ دست‌ها از نیمكره چپ مغزشان هم استفاده می‌كنند ولی نیمكره‌ راست‌‌شان غالب است.با این حال،اگر به هر دلیلی (مثلا به دنبال یك سكته مغزی)،نیمكره راست مغزشان آسیب ببیند،نیمكره چپ‌شان می‌تواند به مرور همان‌ كارها را با كیفیت پایین‌تری انجام دهد؛همان‌طور كه بعضی چپ‌ دست‌ها می‌توانند تمرین ‌كنند و كم‌كم راست ‌دست ‌شوند (یا برعكس)‌.

8- با افزایش سن،مغز تحلیل می‌رود و هیچ كاری نمی‌شود كرد!
این‌طورها هم نیست.پزشكان برای فعال نگه داشتن مغزمان در دوران سالمندی،توصیه‌های ساده‌ای دارند:ورزش (حتی در حد یك پیاده‌روی روزانه)،تغذیه سالم (مخصوصا مصرف میوه‌ها و سبزی‌های تازه،حبوبات و ماهی)،خواب كافی،نرمش‌های فكری مثل حل جدول،بازی شطرنج و مخصوصا مطالعه كتاب و خواندن روزنامه و مجله و... .

 

شنبه 21/6/1388 - 11:36
دانستنی های علمی

در سطح شنهای بیابان پامپا در حدود 300 شکل ساخته شده از خطهای مستقیم حک شده که شامل فرمهای هندسی و تصاویر حیوانات و پرندگان و شکلهای دیگر بوده و تنها.

تعداد زیادی از کارشناسان مشهور اظهار می‌کنند که احتمالا مکانهای اسرارآمیز در سرتاسر جهان که به کمک تکنولوژی و دانش پیشرفته ایجاد شدند (شاید پیشرفته‌تر از زمان ما) تحت نفوذ و سیطره تمدنهای گمشده بودند.
برخی هم عقیده دارند که هیچ تمدن بسیار پیشرفتهای تا به حال روی زمین وجود نداشته و تمام علوم عالی از انسان‌های فضایی زمان باستان که از آسمان به زمین آمده بودند به ارث رسیده است.


اما اکثر دانشمندان با هیچ کدام از این نظرات فوق موافق نبوده و سعی در تشریح رازهای باستانی مربوط به آیین و مذاهب روی کره زمین دارند.



در این متن سه مکان را به عنوان مرموزترین مناطق جهان به شما معرفی می‌کنم البته مکانهای مرموز بیشتری در سراسر زمین وجود دارند که ذهن ما را تسخیر کرده اند؛ چراکه انگار از جهان دیگری آمده اند!

 

استون هنج


آیا کسی وجود دارد که تا بحال در مورد استون هنج چیزی نشنیده باشد؟ استون هنج یکی از معروف‌ترین مکانهای اسرارآمیز جهان به شمار می‌آید. این مجسمه‌های غول پیکر سنگی چه ویژگی‌هایی دارند؟ چرا این مکان باعث ایجاد بحث و جدلهای فراوان در جامعه علمی‌ شده؟


استون هنج بنای تاریخی سنگی که در سالسبری انگلستان جنوبی واقع شده عمدتا دربرگیرنده 30 سنگ قائم می‌شود (یا سارسن‌ها، که هر کدام بیشتر از 10 فوت ارتفاع و 45 تن وزن دارند) این سارسن‌ها با 30 نعل درگاه که به صورت افقی و تخت رویشان قرار دارند تشکیل یک دایره متصل را داده‌اند. در داخل این دایره نیز چرخه‌ا‌ی مشابه تشکیل شده است و آنها هم به سبک دیرک و نعل درگاه ساخته شده‌اند.
شاید بگویید بناهای تاریخی بزرگ خیلی زیادی روی کره زمین وجود دارد که بعضی از آنها از استون هنج جذاب تر هستند! پس چه جیز خاصی در این غولهای سنگی نهفته است؟


برای تمام این سئوالهای پاسخهای دقیقی وجود ندارد.
کاربردشان چه بوده؟ یک رصدخانه ستاره شناسی، مکان مذهبی و آیینی یا چیزی ماوراء طبیعی؟ چه کسی آن را ساخته و چگونه؟

 

بعضی افراد گفته اند که دروییدها (کاهنان مذهب سلتی) این بنا را ساخته اند، اما واقعا ما چیز زیادی از این بنا نمی‌دانیم.

باستان شناسان تاریخ ساخت آن را بین 5000 تا 3000 سال پیش ذکر کرده اند، پس این بنا حتی قبل از استفاده کردن نوع بشر از ابزارهای فلزی ساخته شده بود.


حال بدون در نظر گرفتن اینکه چه کسی استون هنج را ساخته، واضح است که هزاران نفر در طراحی و به وجود آوردن آن سهیم بوده اند. فقط کشاندن چنین سنگهای عظیمی ‌از مارلبورگ (30 کیلومتری جنوب استون هنج) کاری بس عظیم و بزرگ است. و چگونه امکان دارد چنین سنگهایی برپا شده باشند؟!


این کار یک شاهکار جالب مهندسی محسوب می‌شود و افسانه‌های بسیاری هست که قدرت و توانایی را منعکس می‌کند تا توضیح دهد چگونه انسانهای اولیه این سنگهای سنگین را حمل و جابجا کرده‌اند!


حتی در خلال افسانه‌های آرتور از استون هنج نام برده شده و اسم فردی به نام مرلین به عنوان معمار ذکر شده است.
جالبترین موضوع این است که استون هنج در جهات نقاط انقلاب و اعتدالی ستاره شناسی قرار گرفته و زمان طلوع خورشید در خط افق نور خورشید به طور کامل بین فواصل خرسنگ‌ها ظاهر می‌شود.
بی شک چنین چیزی تصادفی نیست و شاید با داستانهای مربوط به سرآغاز و مبدا این مکانهای مرموز ارتباط داشته باشد.

 

 

خطوط نازکا

 

خطوط نازکا فوق‌العاده‌ترین گروه جئوگلیپس‌ها (geoglyps) در جهان هستند. آنها در بیابان نازکا بین شهرهای نازکا و پامپا روی پامپاس دی جوناما در پرو واقع شده اند.


در سطح شنهای بیابان پامپا در حدود 300 شکل ساخته شده از خطهای مستقیم حک شده که شامل فرمهای هندسی و تصاویر حیوانات و پرندگان و شکلهای دیگر بوده و تنها از آسمان و بالا به وضوح قابل رویت هستند.
3 نکته مرموز در نازکا پلاتیو قابل بررسی است:
1. خطوط مستقیم با کیلومترها فاصله در تمام مسیرها در بخشهایی از پامپاس یکدیگر را قطع می‌کنند.
2. تعداد زیادی از فرم این خطها به صورت شکلهای هندسی است: مثل زاویه‌ها (کنج‌ها)، مثلث‌ها، شکل‌های خوشه ای، مارپیچ‌ها، مربع‌ها، خطوط مواج و غیره.
3. تعداد زیادی از خطوط نیز به شکل حیوانات درآمده اند.

با بررسی نقشه خطوط نازکا موضوعات زیر مطرح می‌شود:

 

 

 طبق باور مردم جئوگلیپس‌ها را گروهی از افراد به اسم نازکا ساخته اند، اما چرا و چگونه آنها این شگفتی‌های جهان را خلق کردند که اصلا قابل توضیح و تشریح کردن نیستند؟


از وقتیکه مشخص شد خطوط نازکا به جز از یک جایگاه بالاتر قابل رویت نیستند، فرض می‌شود که مردم نازکا هرگز نتوانسته اند حاصل کاشان را از جایگاه بالاتر ببینند!


بنابراین فرضیه‌ها و تصورات خیلی زیادی در مورد توانایی‌های سازندگان و انگیزه‌های آنان وجود دارد.

آیا امکان دارد جئوگلیپس‌ها تمثال‌های خدایان حیوانی یا طرح‌های صورتهای فلکلی باشند؟

آنها راه و مسیر بوده اند یا عقربه‌های نجومی ‌و یا حتی شاید یک نقشه خیلی عظیم؟
اگر مردمی‌که 2000 سال پیش اینجا زندگی می‌کردند فقط از تکنولوژی ساده ای بهره مند بودند، چگونه برای ساختن چنین شکلهای دقیقی برنامه ریزی کرده اند؟ آیا از یک نقشه پیروی کرده اند؟ اگر اینگونه بود چه کسی آن را ترتیب داده؟ و بالاخر در ظاهر تمام اینها به دنیای ماورایی تعلق دارند.

به منظور معرفی کردن خطوط نازکا، که با جابجا کردن صخره‌های بیابان برای نشان دادن سطح زیرین شنهای صورتی کمرنگ ساخته شده اند، بازدید کننده‌ها اغلب توضیحاتی تخیلی ارائه می‌دهند: از باندهای پرواز برای سفینه‌های فضایی تا راه‌هایی برای قهرمانان المپیک، از اُپ آرت (هنر بصری) تا پاپ آرت، و در نهایت تا رصدخانه‌های ستاره شناسی...

 

جزیره ایستر

 

 جزیره ایستر (راپانویی در زبان بومی) مستعمره کشور شیلی و در جنوب شرقی اقیانوس آرام قرار دارد. راپانویی جزیره ای کوچک، پر از پستی و بلندی و اکنون بدون درخت از منشا آتشفشانی می‌باشد. این جزیره غیرعادی‌ترین منطقه دورافتاده جهان خوانده شده، اما چیزهای دیگری هم هست که این مکان را از مکانهای دیگر روی کره زمین مجزا می‌سازد.
در این جزیره صدهای مجسمه خرسنگی به شکل انسان وجود دراد که موآی نام دارند.
اغلب مو آی‌ها از خاکسترهای آتشفشانی و فشرده شده متراکم و خاص تراشیده شده اند. بزرگترینشان وزنی بالغ بر 165 تن را داراست و ارتفاعش به 220 متر می‌رسد. برخی از مو آی‌های عمودی (ایستاده) تا گردن در زیر خاک پنهان شده اند.
این سازه بسیار عظیم که در جزیره ای کاملا بایر و خشک (فقط با مقدار کمی ‌سبزه) وجود دارند به سرعت و در نگاه اول ذهن‌ها را تسخیر می‌کند. واقعا چگونه چنین چیزی امکان دارد؟ چه کسانی این تندیسها را ساخته و دلیلشان از خلق آنها چه بوده؟

 

 

 بعضی از داشنمندان می‌گویند ساکنان جزیره ایستر یعنی راپانویی از پلی نزی آمده بودند. اما شباهتهای این مجسمه‌ها به مجسمه‌های سنگی هندی اطراف دریاچه تیتیکاکا در جنوب آمریکا جالب و درخور توجه است آیا این تشابه تصادفی بوده؟ متخصصین قادر نیستند به طور دقیقی کاربرد مجسمه‌های مو آی را توضیح دهند. بعضی از آنها اعتقاد دارند که این مجسمه‌ها هم نماد قدرت و هم مذهب و سیاست بوده اند.
یکی از بزرگترین اسرار جزیره ایستر در مورد این بود که این سنگها چگونه از معدن سنگ تا صفه‌هایشان یا ahus (گاهی فاصله ای بیشتر از 20 یا 25 کیلومتر) منتقل می‌شدند؟
طبق افسانه راپانویی موآی خودش از معدن سنگ راه می‌افتاده! بعضی نیز این مجسمه‌ها را به مراسم آیینی نسبت می‌دهند.
آیا همین موضوع باعث شده تا سختیهای ذاتی را برای جابجا کردن اینها متقبل شوند؟
آیا کسانی با فرض اینکه نباید زحمت جابجا کردن سنگها را به خود بدهند در معدنها می‌ماندند؟
یا شاید افراد جزیره ایستر از قدرتهای ماورایی کمک می‌گرفتند و با توانایی فوق طبیعی آنها را تراشیده و سپس موآی‌ها را حرکت می‌دادند؟

جزیره ایستر بیشتر به نام‌های ته- پیتو- او- ته- هنا به معنی «داستان جهان» و ماتا-کی-ته- رانی به معنی «چشمانی نظاره گر به بهشت» مشهور است.
این نامهای باستانی و جزئیات بسیار زیاد اسطوره ای به احتمالاتی اشاره دارند مبنی بر اینکه این جزیره دورافتاده شاید قبلا هم یک شاخص جغرافیایی و هم رصد خانه ستاره شناسی تمدنی فراموش شده اما بسیار قدیمی‌ بوده است.
 

 

 

جمعه 20/6/1388 - 23:8
دانستنی های علمی
چیپس در آمریکا متولد شد . اما پدری داشت به نام سیب زمینی سرخ شده که اولین بار دراواخر قرن ۱۸ به وسیله شخصی به نام توماس جفرسون در آمریکا معرفی شد؛

در اوایل قرن ۱۹ ، سیب زمینی سرخ شده به تدریج محبوبیت پیدا کرد تا جایی که وارد فهرست غذایی رستوران ها شد.

یکی از شبهای زمستان سال ۱۸۵۳ در رستوران دریاچه ماه در ساراتوگای ایالت نیویورک شخصی همراه شام، سیب زمینی سرخ شده سفارش داد. پس از دریافت غذا این شخص که ظاهراً کوریلیوس وندربیلت نام داشت؛ با اعتراض به این که سیب زمینی ها خوب سرخ نشده اند و چندان ترد نیستند آنها را به آشپزخانه پس فرستاد.

جورج کرام، سرآشپز رستوران که از این انتفاد حسابی عصبانی شده بود برای تمسخر ، سیب زمینی ها را به نازکی کاغذ برید به شدت به آنها نمک زده، دوباره سرخشان کرد و محصول را به این خیال که غیرقابل خوردن است سر میز وندربیلت برد؛ اما دستپخت کرام به جای یک غذای بی مصرف، یک شاهکار از آب درآمد و به همین راحتی، چیپس اختراع شد.

صاحب رستوران دریاچه ماه به زودی این خوراکی را وارد فهرست غذای خود کرد . چندی بعد کرام برای خود رستورانی باز کرد که سیب زمینی نازک سرخ شده را به شهرت رساند. کرام اسم این اختراع را به یاد رستوران اول چیپس ساراتوگا گذاشت( چیپس Chips جمع Chip به معنی ورقه و لایه نازک است) به این ترتیب نام چیپس به طور رسمی وارد ادبیات غذایی شد و به زودی رستوران های دیگر نیز شروع به عرضه آن کردند.

اما این ویلیام تاپندون از اهالی اوهایو بود که برای اولین بار چیپس سیب زمینی را از رستوران به مغازه های خواربار فروشی برد . در سال ۱۸۹۵ او فروش چیپس را به خواربار فروشی های محل شروع کرد و وقتی کارش گرفت، طویله اش را به اولین کارخانه چیپس سیب زمینی دنیا تبدیل کرد . کم کم مصرف چیپس آنقدر زیاد شد که در اولین سالهای قرن بیستم چند شرکت و کارخانه بزرگ، برای تولید انبوه آن بنا کردند. امروزه چیپس سیب زمینی در شکلها، مزه ها و مارکهای مختلفی تولید و عرضه می شود که بعضی از آنها به جای ورقه های سیب زمینی از قطعه های ریز به هم پیوسته آن استفاده می کنند.

راستی فکر می کنید اگر در آن شب سرد ، کورپلیوس وندربیلت مشکل پسند، هوس سیب زمینی سرخ کرده نمی کرد، یا جورج کرام آشپز انتقاد پذیری نبود، جهان چند سال دیگر در انتظار چیپس باقی می ماند؟!
جمعه 20/6/1388 - 22:53
شعر و قطعات ادبی
سحر با باد می ‌گفتم حدیث آرزومندی

خطاب آمد كه واثق شو بالطاف خداوندی

دعای صبح و آه شب كلید گنج مقصود است

بدین راه و روش میرو كه با دلدار پیوندی

قلم را آن زبان نبود كه سر عشق گوید باز

ورای حد تقریرست شرح آرزومندی

الا ای یوسف‌ مصری كه كردت سلطنت ‌ مغرور

پدر را باز پرس آخر كجا شد مهر فرزندی

جهان ‌ پیر رعنا را ترحم ‌در جبلت نیست

زمهر او چه می ‌پرسی درو همت چه‌ می ‌بندی

هما ئی ‌چون ‌تو عالی ‌ قدر حرص ‌استخوان تاكی

دریغ آن ‌سایه ‌همت كه بر نا اهل افكندی

درین بازار اگر سود یست با درویش خرسند است

خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی

به شعر حافظ شیراز می ‌رقصند و می ‌نارند

سیه چشمان كشمیری و تركان سمر قندی
جمعه 20/6/1388 - 19:9
دانستنی های علمی
" درآغازهیچ نبود،کلمه بود،وآن کلمه خدا بود ".

عظمت همواره درجستجوی چشمی است که او را ببیند،

وخوبی همواره درانتظارخردی است که او را بشناسد

و زیبایی همواره تشنه دلی که به او عشق ورزد

و جبروت نیازمند اراده ای که دربرابرش به دلخواه رام گردد

و غروردرآرزوی عصیان مغروری که بشکندش و سیرابش کند

و خدا عظیم بود و خوب و زیبا و پرجبروت و مغرور،

اما کسی نداشت.

خدا آفریدگاربود و چگونه میتوانست نیافریند؟

و خدا مهربان بود و چگونه میتوانست مهرنورزد؟

"بودن" ، "میخواهد"! وازعدم نمیتوان خواست.

و حیات "انتظارمیکشد"، و ازعدم کسی نمیرسد.

و "داشتن" نیازمند "طلب" است.

و پنهانی بیتاب "کشف".

و "تنهایی" بیقرار"انس".

و خدا از"بودن" بیشتر"بود"، وازحیات زنده ترو ازغیب پنهان ترو ازتنهایی تنها تر

و برای "طلب" بسیار"داشت"

و عدم نیازمند نیست ، "نبودن" مطلق است اما خدا "بودن" مطلق بود.

و عدم فقرمطلق بود و هیچ نمی خواست

و خدا "غنای مطلق" بود وهرکسی به اندازه "داشتن هایش" میخواهد.

و خدا گنجی مجهول بود که درویرانه بی انتهای غیب مخفی شده بود.

و خدا زنده جاوید بود که درکویربی پایان عدم "تنها نفس میکشید".

دوست داشت چشمی ببیندش ،دوست داشت دلی بشناسدش

و درخانه ای گرم ازعشق ، روشن ازآشنایی ، استوارازایمان و پاک ازخلوص خانه گیرد.

و خدا آفریدگاربود و دوست داشت بیافریند....
جمعه 20/6/1388 - 19:8
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته