• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 619
تعداد نظرات : 415
زمان آخرین مطلب : 5621روز قبل
محبت و عاطفه
آنقدر...
آنقدربلندی
که دستم نمیرسد
از جیبهایت ترانه بردارم
آنقدر دوری
که نمیدانم
برای دیدنت
چند حادثه بمیرم
آنقدرپیدائی
که نمیدانم
در خواب کدام ستاره قطبی
گم ات کرده ام
با این همه
حرف نیامدنت که می شود
باران را
ورق میزنم
که بیائی
يکشنبه 9/4/1387 - 10:13
کامپیوتر و اینترنت

:::SaRa:::::

 


برای ساخت
Folder مخفی مراحل زیر را انجام دهید:


ابتدا در مکان مورد نظر راست کلیک کرده و یک
Folder New بسازید برای نامگذاری آن در حالی که کلید Alt را پایین نگه داشته اید عدد (0160) را وارد کرده و سپس Enter کنید. تا اینجا شما توانسته اید یک Folder بدون نام بسازید حال برای مخفی کردن آیکون Folder روی آن راست کلیک کنید و گزینه Propertise را تایید کرده در پنجره‌ی جدید به منوی Customize رفته و روی دکمه Chadge Icon کلیک کنید و از بین آیکونها دنبال جای خالی بگردید و آن را انتخاب کرده و Ok کنید.
حال میبینید که
Folder ایجاد شده بدون اسم و آیکون بوده و در واقع مخفی است.
توجه داشته باشید که در هر مسیر بیشتر از یک
Folder مخفی نمی توان ساخت.

 

يکشنبه 9/4/1387 - 10:12
آموزش و تحقيقات

 

::::SaRa::::


ضرب المثل های انگلیسی با ترجمه فارسی - اصطلاحات و ضرب المثل

 

بى خبرى , خوش خبرى No news is Best news
شتر دیدى , ندیدى You see nothing, You hear nothing
عجله كار شیطان است Haste is from the Devil
کاچى به از هیچى Somthing is better than nothing


گذشتها گذشته Let bygones be bygones
نوکه اومدبه بازار كهنه شد دل آزار Out with the old,in with the new


هر فرازى را نشیبى است High places have their precipices


هرکه ترسید مرد ,هركه نترسید برد Nothing venture , nothing have


همه کاره و هیچكاره Jack of all trades and master of none


ارزان خرى , انبان خرى Dont buy everything that is cheap


آشپز كه دوتاشدآش یا شورمیشه یا بینمك Too many cooks spoil the broth


انگار آسمون به زمین افتاده It is not as if the sky is falling


اندكى جمال به از بسیارى مال Beauty opens locked doors


آدم عجول كار را دوباره میكنه Hasty work, Double work


آدم دانا به نشتر نزند مشت A wise man avoids edged tools


آدم ترسو هزار بار مى میره Cowards die Many times Before Their Death


كس نخاردپشت من جزناخن انگشت من you want a thing done,do it yourself


آب رفته به جوى باز نمى گردد What is done can not be undone


آب از سرش گذشته It is all up with him


آب ریخته جمع شدنى نیست Dont cry over the spilled milk


آب در كوزه و ما تشنه لبان میگردیم we seek water in the sea


آدم زنده زندگى مى خواد Live and let live

آدم ترسو هزار بار مى میره Cowards die Many times Before Their Death
 

يکشنبه 9/4/1387 - 10:11
طنز و سرگرمی

آسیب شناسی فک و فامیل(طنز)

۱ - خاله
معنای لغوی : خواهر مادر
معنای استعاره ای : هر زنی كه با مادر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد .
نقش سمبلیك : یك خانم مهربان و دوست داشتنی كه خیلی شبیه مادر است و همیشه برای شما آبنبات و لباس می خرد .
غذای مورد علاقه : آش كشك.
ضرب المثل : خاله را میخواهند برای درز ودوز و گرنه چه خاله چه ... . وقت خوردن خاله خواهرزاده رو نمی شناسه. اگه خاله ام ریش داشت، آقا داییم بود .
زیر شاخه ها : شوهر خاله: یك مرد مهربان كه پیژامه می پوشد و به ادبیات و شكار علاقه مند است. دختر خاله/پسر خاله: همبازی دوران كودكی  .
مشاغل كاذب : خاله زنك بازی، خاله خانباجی .
چهره های معروف : خاله خرسه، خاله سوسكه.
داشتن یك خاله ی مجرد در كودكی از جمله نعمات خداوندی است .
۲ - عمه
معنای لغوی : خواهر پدر
معنای استعاره ای : هر زنی كه با پدر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد/هر زنی كه مادر چشم دیدنش را نداشته باشد .
غذای مورد علاقه : شله زرد، سمنو .
ضرب المثل : ندارد
زیر شاخه ها : شوهر  عمه: یك مرد   پولدار كه   سیبیل قیطانی دارد . پسرعمه/دخترعمه: همبازی دوران كودكی 
چهره های معروف :  عمه لیلا .
ترجیع بند : دختر كه رسید به بیست، باید به حالش گریست. (شما رو نمی دونم ولی من اینو از عمه ام می شنوم نه از خاله ام !)
داشتن یك عمه كه در توصیفات فوق صدق نكند جزو خوش شانسی های زندگی است .
۳ - دایی
معنای لغوی : برادر مادر
معنای استعاره ای : هر   مردی كه با   مادر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد/
نقش سمبلیك : یكی از معدود مردانی كه   هر چند به سیاست علاقه مند است اما حس گرمی به شما می دهد، همیشه حرفهایتان را می فهمد و می شود پیشش گریه كرد .
غذای مورد علاقه: فسنجون .
ضرب المثل : عروس را كه مادرش تعریف كنه، برای آقا داییش خوبه. اگه خاله ام ریش داشت آقا داییم بود .
زیر شاخه ها :   زن دایی: یك زن چاق و شاد كه خیلی كدبانو است و جلوی مادر قپی می آید .  پسردایی/دختردایی: همبازی دوران كودكی   كه در بزرگسالی   مثل یك همرزم ساپورتتان   می كنند .
چهره های معروف :  علی دایی، دایی جان ناپلئون .
ترجیع بند : همه چیز زیر سر این انگلیساست .
سعی كنید حتما حداقل یك دایی داشته باشید .
۴ - عمو
معنای لغوی : برادر پدر
معنای استعاره ای : هر   مردی كه با   پدر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد .
نقش سمبلیك :  یكی از مردانی كه مادر به مناسبت آمدنش قرمه سبزی می پزد و همیشه وقتی می رود پدر ساكت شده، به فكر فرو می رود .
غذای مورد علاقه : قرمه سبزی، آبگوشت .
ضرب المثل : عقد دختر عمو پسر عمو را در آسمان بستند .
زیر شاخه ها :  زن عمو :  یك   زن خوشگل   كه زیاد به شما توجه نمی كند و خودش را برای مادر می گیرد، دخترعمو/پسرعمو: همبازی دوران كودكی  كه اگر تا هجده-بیست سالگی دوام آورده باهاش ازدواج نكنید خطر را از سر گذرانده اید .
مشاغل كاذب : بازی در قصه ها .
چهره های معروف :  عمو زنجیرباف،  عمو یادگار، عمو پورنگ .
داشتن یك   عمو ی   پولدار خیلی خوب است .
يکشنبه 9/4/1387 - 10:9
محبت و عاطفه
زمـــــزمــه

من همان شبان ِ عاشقم

سینه چاک و ساکت و غریب

بی تکلّف و رها

در خراب ِ دشتهای دور

ساده و صبور

یک سبد ستاره چیده ام برای تو

یک سبد ستاره

کوزه ای پُر آب

دسته ای گل از نگاه ِ آفتاب

یک رَدا برای شانه های مهربان تو!

در شبان ِ سرد

چارُقی برای گامهای پُر توان ِ تو

در هجوم درد...

من همان بلال ِ الکنم ،  در تلفظ ِ تو ناتوان

وای از این عتاب! آه....

 

 

يکشنبه 9/4/1387 - 10:7
محبت و عاطفه

روزنامه پیچیدم ، توی جعبه ای گذاشتم...
خوب و محكم اونو بستم ، راه دیگه ای نداشتم
بردمش اداره ی پست ، دادمش برات بیارن...
دل ُ تحویل نگرفتن ، پیش ِ بسته ها بزارن
گیر دادن دلت بزرگ ِ ، نمی شه اونو فرستاد...
مونده بودم چه كنم من ، دل من یاد تو افتاد
یاد ِ اون روزی كه قلبت یه دفعه مثل یه سنگ شد...
خاطراتت یادم اومد، دل ِ من دوباره تنگ شد
حالا من این دل ِ تنگ ُ میدمش برات بیارن...
این دفعه می شه فرستاد ، انگاری حرفی ندارن
دل ِ من قد ِ یه دنیا تو رو دوست داره همیشه...
پیش ِ من باشی، نباشی، عاشق ِ هیشكی نمی شه

 

يکشنبه 9/4/1387 - 10:4
دانستنی های علمی
نامهای بانوان ایرانی
افرا: ستایش کردن
افشید: شکوه خورشید
آلیش: قابل اشتعال
الیا: نام گل
آمیتریس: نام دختر داریوش دوم و همسر خشایارشا
آموتیا: نام دوشیزه در زمان زندیه
آناهیتا: نام فرشتگان اهورامزدا
آندیا: همسر اردشیر اول
آنیتا: نام دختران در زمان زند- به معنی پرورش گیاه
انوشا: خوشحالی و سرور و شادی
انوشک: نام زنان در زمان ساسانیان- به معنی جاوید و ابدی
انوشه: نام زنان در زمان ساسانیان- به معنی جاوید و ابدی
آرا: آراستن و زیبا کردن
آرمیلا: نام دختران در ایران باستان
آرمیتان: شخصیتی در شاهنامه و دختر جمشید
آروشا: درخشان - نورانی - باهوش
آرتا: نام شهر در زمان زند که به روی دختران میگذاشتند
ارنواز: شخصیتی در شاهنامه و دختر جمشید
آرتمیس: گوینده راستی- نام دریاسالار زن
آرتنوس: صادق - راستگو - نام دختر داریوش
آسا: نام دختر شاپور دوم ساسانی- بزرگ و علیحضرت
آتاناز: نامی ایرانی
آتنا: نامی ایرانی
آتوسا: دختر کورش بزرگ همسر داریوش بزرگ مادر خشیار
آتوشه: نام عمه یا خاله شاپور شاه
آوید: نامی ایرانی
آویسا: آب پاک و تمیز
آیدا: همچون ماه و مهتاب
آیدان چهره زیبا همچون ماه - آیسان
آیلا :نور ماه و مهتاب- آیناز
پرشه جرقه - دختر ایرانی
پروشات: همسر داریوش دوم
ردیمه: همسر کمبوجبه - شاهزادگان هخامنشی
رکسانا: دختر داریوش دوم
سپنتا: مقدس ایرانی
وانوشه: نام گل
آذرمهر: آتش مقدس ایرانیان- آذرمینا
آذرنوش: نام زنان ساسانی و همچنین آتش مقدس ایران
آزیتا: نام شاهزاده - ملکه و پرنسسز در ایران
برسین: دختر داریوش سوم که اسکندر با او ازدواج کرد
بهنوش: خوش مشرب - مطبوع - دلپذیر
بهشید: نامی ایرانی به معنی بهترین روشنایی
بیتا: زیبا و خوش چهره
کاساندان: همسر کورش بزرگ
چیستا: زنی که دارای مقام روحانی و مقدس در ایران بوده
دل آسا :نامی ایرانی
درسا: همچون مروارید
الیکا: مادر زمین - شکوفه - نام دهی در شما ایران
الیزه: نام مکانی در رودبار
المیرا: فدا کننده
اریکا: مرتبط با زمین
اِستاتیرا: همسر داریوش سوم
ایرسا: رنگین کمان
کیانا: برخواسته از نسل کیانیان
لبینا: نام یکی از قسمتهای موسیقی کهن ایران
لیدا: مهسان - مهسیما – مهسو- مهرشید
مهشید: مهسان - مهسیما – مهسو- مهرشید
ملیسا: مرهم - نام زنبور عسل در یونانی
ماندان: ماندانا: - مادر کورش بزرگ - همسر کمبوجیه اول
مرسده: ملکه در ایران
میترا: فرشتگان مقدس ایران باستان
نازنوش: نامی ایرانی
نیسا: دختر یکی از شاهان پارتی
نیوشه: نیوشا:- گوش دهنده- نوشه
نوشا: پرنس در زمان ساسانیان
پانته: آ شاهزاده ای که اسیر کورش بزرگ شد
پریسا:تیس همسر داریوش دوم و نام شاهزادگان
پارمیس: دختر ارشد کورش بزرگ
رُدگون مادر داریوش اول - پرنس در اشکانیان
ساینا: سیمرغ
تینا: عاشق نوازش
ویرا: ویشکا- ویدا - ویستا
آبنوش: از زنان ویس و رامین
آپاما: دختر سپیتمن سردار ایرانی
آرتادخت: وزیر خزانه داری اردوان چهارم اشکانی
آرتیستون: دختر کورش بزرگ - زن داریوش
آرگون: شهبانوی اردشیر یکم هخامنشی
ارشانوش: از نام نامه نخعی
برسین: زن ایرانی اسکندر گجستک
پارمیس: دختر بردیا - نوه کورش بزرگ
پروشات: در اوستایی به معنی بسیار شاد
پریزاد: زن داریوش دوم هخامنشی
پورچیستا: پردانش-دختر زرتشت-زن جاماسب
جاماسبه شهبانوی اردشیر درازدست
چیستا: فرشته دانش و خرد
رائیکا :پسندیده و دوست داشتنی
رادنوش: بانوی شهرین
سپاکو: زن مهرداد چوپان که کورش بزرگ را تربیت کرد
فرنو: مادر بزرگ اشو زرتشت
فرگون: نام زنان در ایران باستان
کتایون: زن کیگشتاسب در شاهنامه
میترا:دات دختر مهرداد پادشاه اشکانی
نیسا: دختر مهرداد و خوهر میترادات اشکانی
نیشام: نام فرشته نگهبان آذرخش
نوشید: نام مادر مانی نقاش که خود را پیامبر نامید
وستا: پردانش - دختر پاکدامن و با اصل و نسب
ویدا: در اوستایی ویستا - پر دانش و فرهنگ
هما: هفتمین پادشاه کیانی - دختر کیگشتاسب
یاسمین: پهلوی یاسمن - نوعی گل- دختری در ویس و رامین
آتری: به معنی آتش - از نامهای باستانی
آپامه: خوشرنگ و زیبا - دختر اردشیر دوم هخامنشی
آرتا: از نامهای باستانی
آندیا: زن اردشیر درازدست شاهنشاه هخامنشی
ارشین: از شاهدخت های هخامنشی
ارشنوش: نام نامه نخعی - نام باستانی
افروز :از نامهای پهلوی
ناهید: اناهیت - اناهیتا - فرشته آب
بهرو بهشاد: - بهرخ - بهتاب
پردیس: باغ و بهشت - واژه پارادیز انگلیسی از همین است
پریوش: پریزاد - پریسا - پریداد - پری تن
تارا :ستاره
تناز: مادر لهراسب - دختر آرش کمانگیر
آذرگون: دختران در زمان اشکانی ویس و رامین
آذرمهر: آتش مهر
آرتونیس: دختر ارته باذ و خواهر برسین
آرمه: ئیتی فروتنی - پاکی - نگهبان زمین
آذرمیدخت: دختر همیشه جوان - دختر خسروپرویز - زنی که شاه شد
آسیمن: نامی پهلوی که همان سیمین امروزی است
آماستریس: دختر داریوش سوم
اَدرک: دختر یزدگرد سوم ساسانی
اَردویسور: فرشته آب در ایران باستان
آرته دخت: شهبانو اشکانی همسر اردوان
اَرشیت: دوست ترین - نامی از دوره هخامنشی
اَمِستریس: شهبانوی خشایارشا
اوراشی: زن پسر سیامک
بینا: دانا و بیننده
دینا: نامی ایرانی
پُرشاد :خواهر داریوش سوم هخامنشی
پری: ویس دختری در ویس و رامین
توشنامئیتی: فرشته مهر و دوستی
تیتک: از نامهای زرتشتیان امروزی
مهر نوش: نامهای رایج امروزی
داماسپیا: شهبانوی اردشیر یکم
رائیک:ا پسندیده و دوست داشتنی
راتا: فرشته بخشش و مهربانی در وندیداد
زرشام: دختری از خاندان جمشید
سپاکو: همسر مهرداد چوپان که کوروش بزرگ را پرورش داد
سَتوِش: ستاره باران در زبان پهلوی
سریرا :زیبا - خوش چهره
سندوس: خواهر خشایارشاه
سی سی: کام کامروا - مادر داریوش سوم - دختر اُستان برادر اردشیر دوم
سیندخت: دختر مهراب پادشاه کابل
شراره :از نامهای رایج امروزی
شاهیده: پارسا - پرهیزکار
شیددخت: دختر روشنایی و نور
فرنوش: از نامهای رایج امروزی
گلدیس: از واژه اوستایی دَئسه به معنی همچون گل
ماندوی: شهبانوی اردشیر سوم شاه ارمنستان
مهدیس: از ماه دیس گرفته شده است به معنی گل چهره
مهرو :به معنی چهره ای همچون ماه
مهدخت: به معنی دختری همچون ماه
مهر آریا :مهر دختر آریایها
مهر آئین: کیش مهر ایرانی
میرتو :از زنان شاهنشاهان هخامنشی
نائیریکا: بانوان پارسا در دین زرتشتی
نوشید: مادر مانی نقاشی در دوره ساسانی
نِیشام: فرشته نگهبان آذرخش
ورتا: نامی پهلوی به معنی گل
ویس: معشوقه رامین در دوره شاهنشاهی اشکانیان
هورام: واژه ای پهلوی به معنی خوش رام - خنده رو
یوتاب: خواهر آریوبرزن - زنی سردار در آذرآبادگان
آریا ناز: نامی ایرانی
يکشنبه 9/4/1387 - 10:3
محبت و عاطفه
بالای گور خود می ایستم
چه می بینم میان کفن پوش سپیدی خوابیده ام
آرام و بی صدا قاتل جان خود بودم
کنار مزارم می نشینم دست روی صورتم می کشم برای خود گریه می کنم
کسی نیست.......... کسی نیست
یاد زنده بودنم آزارم می دهد
یاد روزی که تنهایی ام را فروختنم اما فردا دوباره پیش خودم بود
یاد قلب شکسته ام را که از زیر پای عشق جمع می کردم و دستانم غرق به خون می شد
یاد پاهایم که هر شب دلداریش می دادم از درد بی رهرویی
یاد روزی که به قله ی بلند عاشقی رسیدم اما معشوقم مرا به ته دره هل داد
گریه ام پایانی ندارد
دوباره خود را نگاه می کنم
شادتر از دیروز زنده بودنم که بالی برای پرواز نداشتم
  ***************                     
چقدر خسته ام از ماندن ِ کنار ِ خودم ****** و ایستاده ام أکنون کنار ِ دار ِ خودم
 
دویـدم و نـرسـیـدم بـه آن ِ پیـشـیـنم ****** کنـار ِ راه نشـَستم بـه إنتظار ِ خودم
 
هوای ِ رود شدن داشت قطره ام امّـا ****** نـَشد وغرق شدم میان ِ سیل ِ خودم
 
خلاصه ساده بگویم پَرستوها رفـتند ****** و مانده ام چه عَبَث میان ِ تار ِ خودم
 
مرا بـِبَخش که این شعرهای تکراری ****** فقط رَواست بخوانم سَر ِ مَزار ِ خودم
يکشنبه 9/4/1387 - 10:1
محبت و عاطفه

چشم ها ، پرسش بی پاسخ حیرانی ها
 
دست ها، تشنه تقسیم فراوانی ها
 
با گل زخم، سر راه تو آذین بستیم
 
داغ های دل ما جای چراغانی ها
 
حالیا، دست كریم تو برای دل ما
 
سر پناهی است در این بی سر و سامانی ها
 
وقت آن شد كه به گل حكم شكفتن بدهی
 
ای سر انگشت تو آغاز گل افشانی ها
 
فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید
 
سایه امن كسای تو مرا بر سر بس
 
تا پناهم دهد از وحشت عریانی ها
 
چشم تو لایحه روشن آغاز بهار
 
طرح لبخند تو پایان پریشانی ها
 

  قیصر امین پور

 

يکشنبه 9/4/1387 - 10:0
دانستنی های علمی

 

روزی مرد ماهیگیری  در ساحل زیبای رودخانه ای آرام لم داده بود ودر حالیکه مثل خمیر وا رفته بود و به امواج آرامش بخش خیره شده بود، می خواست تا دیر نشده  از گرمای آفتاب  غروب لذت ببرد.
او چو ب ماهیگیری اش را محکم در شن های ساحل فرو کرده بود و منتظر بود قلاب تکانی بخورد تا بلند شود وماهی به دام افتاده را صید کند. در همین موقع سر و کله مردی تاجری پیدا شد. او آمده بود از آرامش ساحل رودخانه استفاده کند و کمی گرفتاری هایش را فراموش کند.
مرد تاجر که متوجه ماهیگیر شده بود، شاخک هایش حساس شد و از خود پرسید:" چرا این مرد اینقدر بی خیال لم داده و بلند نمی شود تلاش کند و ماهی بیشتری بگیرد ؟"
برا ی همین به ماهیگیر نزدیک شد و گفت: گمان نمی کنی فقط با فرو کردن چوب در شن ها ماهی زیادی بگیری ! بهتر نیست چوب را  بیرون بکشی و بیش تر فعالیت کنی ؟"
مرد ماهیگیر لبخندی زد و گفت: " چوب را بیرون بکشم که چی؟"
-  اگر چوب رو بیرون بکشی  و بیش تر عرق بریزی، می توانی تور بزرگی بخری و ماهی های زیادی بگیری .
مردماهیگیر دوباره با لبخند تکرار کرد:" که چی بشود؟"
مردتاجر جواب داد:" می توانی با فروش ماهی زیاد، پول زیادتری کاسب شوی و یک قایق بخری تا با آن ماهی های بیشتری صید کنی.  اگر هم حال قایق سواری نداری ، اقلا می توانی چوب ها ی بیشتری بخری و در همه جای ساحل فرو کنی."
ماهیگیر دوباره پرسید:" بالاخره که چی؟"
 مردتاجر که رفته رفته عصبانی می شد ، گفت:" آخر چرا نمی فهمی ؟ فکرش را بکن. اگر یک قایق بخری کم کم  وضعت توپ می شود و می توانی چوب ها و قایق ها ی بیشتری  بخری و برا ی خودت کارگر استخدام کنی تا با چو بها و قایق هایت کارکنند و تا دلت  بخواهد ماهی بگیرند."
مردماهیگیر با همان لحن آرام و لبخندی که از لبش محو نمی شد ، برای چندمین بار تکرار کرد:" فرض کن که قایق ها ی بسیاری خریدم و چو بهای زیادی  در همه جا ی ساحل فرو کردم . آخرش چی؟"
مردتاجر که از کوره در رفته بود و رنگش سرخ شده بود، فریاد زد: " چه جوری به تو حالی کنم ؟ اگر مثل بچه آدم  حرف گوش کنی ، آنقدر پولدار می شو ی که به یک میلیارد بگویی تتمه حساب و مجبور نشوی برا ی امرار معاش  کار کنی . آن وقت می توانی بقیه عمرت را در این ساحل زیبا لم بدهی و بی خیال دنیا ، غروب خورشید را تماشا کنی و تا دیر نشده ، از زندگی لذت ببری!"
مرد ماهیگیر که هنوز لبخند می زد، گفت: " فکر می کنی الان دارم چه کار می کنم؟!
يکشنبه 9/4/1387 - 9:59
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته