• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1412
تعداد نظرات : 428
زمان آخرین مطلب : 5538روز قبل
دانستنی های علمی
باز کردن شیپپور اوستاش در اختلالاتی مانند بد کاری شیپور یا در شرایطی چون فرود هواپیما و صعود به کوهستانها که گوش دچار هوا گرفتگی می شود، یعنی فشار منفی در صندوق صماخ حاکم می گردد، ماهیچه های باز کننده شیپور اوستاش با خمیازه یا هوا دادن به گوشها با بینی بسته یا با بلع فعال می گردد. در اینگونه موارد جویدن آدامس کمک زیادی به فعال شدن این ماهیچه ها می کند.

تراوش بزاق در موارد یا بیماریهای خشکی دهان در اثر کمبود ترشحات بزاق به نام گزروستومی، در بیماری های مانند بیماری شو گرن که غدد بزاقی بزرگ می شوند و گزروستومی حاصل می شود، آدامس و سقز، سیب تحریک بزاق در چنین حالاتی می شوند.

آدامس جویدن در موارد فلج عضلات صورت مانند فلج عصب زوج هفتم یا فلج بل توصیه شده است، که کمک به باز توانی ماهیچه های صورت می کند. هر چند عمل جویدن توسط ماهیچه های جونده یا پتریگوئید انجام می گیرد که مربوط به عصب زوج پنجم است.

آدامس جویدن در خوشبو کردن دهان موثر است. 85 درصد بوی دهان مربوط به فضای دهان می شود و میکروب های هوازی در تولید این بوی آزار دهنده دخالت دارند. از این گذشته، تحریک تراوش بزاق در اثر آدامس در هضم غذا نیز موثر است، جویدن آدامس برای تمرکز فکر و کاهش استرس هم موثر می باشد.

  

پنج شنبه 22/6/1386 - 11:25
دانستنی های علمی
همه می دانیم که دگمه لباسهای زنانه به سمت چپ بسته می شود و بر عکس دگمه لباسهای آقایان به سمت راست. بایستی جواب این سوال را در سالهای بسیار قدیم جستجو کرد. زمانی که در دربار شاهان، زنها و دختران شاهان برای خود ندیمه ای داشتند که لباس به تن آنها می کردند، و این ندیمه ها بودند که دگمه لباسهای خانومها را می بستند و از آنجا که درصد انسانهای راست دست زیادتر است از این رو اگر خوب توجه کنید، کسی را از روبه رو دگمه ها را می بندد از راست به چپ می بندد! از این روی دگمه های لباسهای زنانه از چپ به راست بسته می شود!.
پنج شنبه 22/6/1386 - 11:23
دانستنی های علمی
محققان آمریکایی اعلام کردند که دوش گرفتن مستمر می تواند برای سلامتی مضر باشد و موجب صدمات مغزی گردد.

دکتر جان اسپانگلر از دانشکده پزشکی دانشگاه«ویک فارست» اظهار می دارد: استشمام مقدار منگنز محلول که در آب معمولی موجود می باشد ممکن است به سیستم عصبی آسیب برساند.

او همچنین می افزاید: در ذخایر آب عمومی مقداری منگنز وجود دارد که استشمام آن به صورت بخار هنگام دوش گرفتن در طولانی مدت اثرات سوئی ایجاد می کند که مورد توجه مقامات مسئول قرار نگرفته است.

او گفت: مطالعات ما نشان داده است که تقریباً حدود 9 میلیون آمریکائی در معرض اثرات سمی منگنز قرار دارند.

تاثیر سوء منگنز هنگام استشمام به مراتب بیشتر از هنگام آشامیدن یا خوردن آن است و علت اصلی آن هم این است که منگنز در حال بخار به آسانی می تواند به مغز راه یابد.

 

                                         منبع:ALL Headline News

پنج شنبه 22/6/1386 - 11:22
دانستنی های علمی
نخستین بانک در حدود 1000 سال قبل از میلاد شکل گرفت. البته شکل آن بسیار متفاوت از بنکهای کنونی بود. با توجه به اینکه این بانک در یونان شکل گرفت، ابتدا به ذکر پیشینه ای از نحوه زندگی و تجارت یونانیان آن زمان می پردازیم: جریان ضرب سکه در یونان از این قرار بود که یونانیها در کار معاوضه  طلا با سکه به سختی افتادند. چون اولا طلا باید وزن می شد که کار بسیار سختی بود و ثانیا باید از اصل بودن آن اطمینان حاصل می کردند. به همین دلیل دولت یونان اقدام به ضرب سکه کرد. سکه های اولیه کوچک و نامنظم بودند و بر روی آنها عکسی حکاکی شده بود. به علت ضرب این سکه ها از طرف دولت، بازرگانان از اصل بودن آن اطمینان داشتند. اما هنوز یک اشکال وجود داشت، چون سکه ها نامنظم بودند، بعضی افراد سودجو قسمتهایی از آنرا بدون آنکه کسی متوجه شود می بریدند. برای جلوگیری از این کار دولت یونان سکه هایی منظم ضرب کرد که دو طرف آن منقوش بود. به این ترتیب این مشکل هم بر طرف شد.

هر کدام از شهرهای یونان دارای سکه های خاص خود بودند و هنگامی که بازرگانی از شهری به شهر دیگر می رفت، مجبور به تعویض سکه هایش بود. در هر شهری افراد خاصی وظیفه تعویض این سکه ها را به عهده گرفتند و به این ترتیب شغل صرافی شکل گرفت. این شغل سود کمی داشت اما به علت کثرت تقاضا به تدریج صرافان به افراد ثروتمندی تبدیل شدند. از طرفی همواره مقدار زیادی پول در اختیار صرافان بود که بدون استفاده می ماند، به همین جهت آنها اقدام به وام دادن به افراد مقتضی کردند و به این ترتیب اولین بانک توسط صرافان یونانی شکل گرفت.

جالب است بدانید بانک ملی یونان(N.B.G) در سال 1874 میلادی پایه گذاری شد. این بانک قدیمی ترین بانک در کشور یونان است که به شیوه امروزی اداره می شد.

پنج شنبه 22/6/1386 - 11:21
رمضان
تازه ترین تحقیقات علمی نشان می دهد که استفاده از تلفن های همراه خطر رشد غدد مغزی را افزایش نمی دهد. این مطالعه که نتایج آن در نشریه«نورولوژی» چاپ شده است، به روی بیش از هزار نفر در دانمارک انجام شد. اما نویسندگان این مقاله می گویند سابقه ظهور این تلفن ها آنقدر نیست که بتوان در مورد زیان های احتمالی آنها برای سلامتی قاطعانه اظهار نظر کرد و مطالعات طولانی تر ضروری است.

آنها به مردم پیشنهاد می کنند از کیت های ویژه که به کاربر اجازه می دهد تلفن را به جای چسباندن به گوش در دست بگیرد استفاده کنند. این کار از تشعشعاتی که وارد مغز می شود می کاهد.

کارشناسان بریتانیایی توصیه کرده اند که کودکان نیز باید استفاده از تلفن های همراه را به عنوان اقدامی احتیاطی محدود کنند. دولت بریتانیا در پایان دهه 1990 یک گروه مستقل به سرپرستی سر ویلیام استوارت را مامور کرد تا درباره ایمنی تلفن های همراه تحقیق کند. آخرین بررسی این گروه نیز نشان می دهد که تلفن های همراه برای سلامتی خطرناک نیستند.

ادامه بحث و جدل پیرامون ایمنی تلفن های همراه از این مساله ناشی می شود که هنوز صد در صد روشن نیست که آیا تشعشعات الکترو مغناطیسی ساطع شده از این تلفن ها برای انسان خطرناک است یا نه. برخی ادعا می کنند که این تشعشعات می تواند سلول های مغز، سایر سلول های بدن یا سیستم دفاعی را تحت تاثیر قرار بده و خطر ابتلا به طیفی از بیماری ها از جمله سرطان افزایش دهد.

 استفاده محدود

مطالعه ای در سوئد که نتایج آن در سال 2002 منتشر شد، ادعا می کرد که به ارتباطی میان استفاده از تلفن های همراه آنالوگ و تومورهای مغزی پی برده است، اما کارشناسان به دلیل نحوه انجام آن مطالعه اعتبار آن یافته ها را زیر سوال بردند. آخرین مطالعه در این زمینه توسط دکتر کریستوفر یوهانسون و همکارانش در موسسه ثبت سرطان دانمارک انجام شد. این مطالعه بخشی از یک مطالعه گسترده تر اروپایی به نام «اینترفون»  برای جمع آوری شواهد بیشتر درباره ایمنی تلفن همراه است.

محققان از 427 فرد مبتلا به غده مغزی و 822 فرد سالم پرسیدند چقدر از تلفن همراه استفاده می کرده اند. آنها همچنین قبض تلفن برخی از داوطلبان را بررسی کردند تا از درستی اظهارات آنها اطمینان حاصل کنند. معلوم شد افراد مبتلا به غده مغزی بیش از سایر داوطلبان از تلفن های همراه استفاده نکرده اند.

دکتر یوهانسون گفت: « تا زمانی که نتوانیم این نتایج را با مطالعات دراز مدت تر و مطالعه به روی کسانی که در استفاده از تلفن همراه افراط می کنند مقایسه کنیم، نخواهیم توانست به نتیجه گیری خیلی قطعی بپردازیم.» وی گفت: « در مطالعه ما تعداد کسانی که برای 10 سال پیاپی یا بیشتر به طور مرتب از تلفنن همراه استفاده کردند معدود بود. بنابر این هنوز از کل ماجرا آگاه نیستیم.»

تحقیقات « اینترفون» در 13 کشور اروپایی انجام می شود و نتایج آن قرار است ظرف یک سال تا 18 ماه آینده منتشر شود.

پنج شنبه 22/6/1386 - 11:20
دانستنی های علمی

نویسنده: مارشال برین

ترجمه: رضا مبشرنیا

عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد نوشهر و چالوس

 زمان چیزی است که بسیاری از ما آن را بدیهی فرض می کنیم. تا کنون فکر کرده اید که چرا سال 12 ماه و مثلا مهر 30 روز می باشد؟ مناطق زمانی چیستند و چرا ساعت ها در اول بهار و پاییز به عقب یا جلو کشیده می شوند؟ چرا هر روز 86400 ثانیه است؟ در این نوشته با این که تلاش شده موضوع زمان روشن شود، با این حال منشا زمان و مسائل پیرامون ساعت ها و تقویم ها در هاله ای از ابهام قرار دارند.

 منشا زمان

فرهنگ لغت معین این واژه را به صورتت وقت، هنگام، دور و عهد و فرهنگ لغت و بستر آن را به صورت مدت، فاصله ی زمانی، فاصله ی بین وقایع و مدت قابل اندازه گیری معنا کرده اند. زمان را نمی توان دید یا احساس کرد، لذا پدیده ای است گریزان، گذرا و فرار که فقط می آید و پیش می رود. از این رو بشر فقط توانسته است راه هایی برای اندازه گیری آن بیابد، راه هایی که کاملاً قرار دادی بوده و از نقطه نظر تاریخی جالب می باشند.

" روز" نقطه ی شروع معمول زمان به حساب می آید. هر روز متشکل از یک مدت معین تابش آفتاب بوده و به دنبال آن شب فرا می رسد. بدن ما از طریق خواب با این چرخه سازگاری یافته است و لذا هر صبح روز جدیدی را آغاز می کنیم. حتی در ابتدائی ترین فرهنگ ها نیز مفهوم روز به صورت یک مقدار و کمیت ئر ذهن ایجاد می شود. جهت تقسیم روز به مقادیر کوچک تر از ساعت و جهت دسته بندی روزها به صورت کمیت های برگ تر از تقویم استفاده می شود. هر دوی این سیستم ها تاریخچه ی جالبی دارند که در این نوشتار به آن ها نیز پرداخته خواهد شد.

 اندازه گیری زمان

اندازه گیری زمان قلمروی باور نکردنی دارد. تعدادی از ظرفیت های زمانی متداول به ترتیب از کوچک به بزرگ عبارتند از:

- پیکو ثانیه: (یک تریلیونیم نیم ثانیه). این کوتاه ترین مدت زمانی است که امروزه می توان آن را به دقت اندازه گرفت.

- نانو ثانیه: (یک میلیاردم ثانیه). دو الی چهار نانو ثانیه مدت زمانی است که یک کامپیوتر جهت اجرای یک دستور نرم افزاری صرف می کند.

- میکرو ثانیه: (یک میلیونیم ثانیه).

- میلی ثانیه: (یک هزارم ثانیه). این سریع ترین زمان برای گرفتن فیلم و عکس با دوربین معمولی است. عکسی که در یک هزارم ثانیه گرفته می شود، هیچ گونه حرکتی را در هیچ یک از اعضای بدن ثبت نمی کند.

- سانتی ثانیه: (یک صدم ثانیه). این مقدار زمان با یک بار زدن صاعقه مساوی می باشد.

- دسی ثانیه: ( یک دهم ثانیه). مدت لازم برای پلک زدن.

- ثانیه: قلب در حالت معمولی در هر ثانیه یک بار می تپد.

- شصت ثانیه: معادل یک دقیقه یا زمان پخش یک آگهی تبلیغاتی بلند.

- دو دقیقه: تقریباً مساوی زمانی است که شخص می تواند نفس خود را حبس کند.

- پنج دقیقه: تقریباً مساوی با مدت توقف در پشت چراغ قرمز.

- شصت دقیقه: معادل یک ساعت و مساوی مدت زمانی است که شخص می تواند بدون خستگی چشم در کلاس درس بنشیند.

- هشت ساعت: مدت زمان معمول برای کار در روز یا خواب در شب.

- بیست و چهار ساعت: معادل یک روز و مساوی با مدت چرخش زمین به دور محور خود.

- هفت روز: معادل یک هفته.

- چهل روز: طولانی ترین مدتی که شخص می تواند بدون غذا زنده بماند.

- سیصد و شصت و پنج روز و 76/5 ساعت: معادل یک سال و مدت زمانی است که زمین یک بار به دور خورشید می چرخد.

- هفتاد و پنج سال: معادل عمر طبیعی انسان.

- پنج هزار سال: معادل تاریخ ثبت شده ی انسان.

- پنجاه هزار سال: معادل زمانی که انسان ناطق و هوشمند در زمین حضورداشته است.

- شصت و پنج میلیون: مدت زمانی که از انقراض دایناسورها گذشته است.

- دویست میلیون سال: مدت زمانی که پستانداران به وجود آمده اند.

- سه و نیم الی چهار میلیارد سال: مدت زمانی که حیات در کره ی زمین وجود داشته است.

- چهار و نیم میلیارد سال: معادل سنکره ی زمین.

- ده الی پانزده میلیارد سال: معادل سن تقریبی جهان از زمان مه بانگ(انفجار بزرگ).

 طول روز چه قدر است؟

روز عبارت است از مدتی که طول می کشد تا زمین یکبار به دور محور خود بچرخد. اما ایم گردش چقدر طول می کشد؟ هر یک روز از دو مدت زمان دوازده ساعته یعنی مجموعاً بیست و چهار ساعت تشکیل می شود. اما چرا هر روز بیست و چهار ساعت است؟ کسی جواب این سوال را نمی داند. اما به عنوان جواب به توضیح زیر بر گرفته از دایره المعارف بریتانیکا توجه فرمائید:

" قدیمی ترین ساعت آفتابی که هنوز در مصر نگهداری می شود ساعتی است که از جنس شیست سبز( نوعی سنگ معدنی بلورین تغییر یافته) ساخته شده و حداقل به قرن هشتم قبل از میلاد بر می گردد. ساعت مزبور پایه ی مستقیم داشته و در یک انتها دارای میله ی عرضی برجسته ای می باشد. این پایه که بر روی آن مقیاسی متشکل از شش قسمت زمانی حک شده است، در جهت شرقی _ غربی واقع بوده و میله ی عرضی آن صبح هنگام در انتهای شرقی و در بعدالظهر در انتهای غربی قرار می گیرد. سایه ی میله ی عرضی واقع  در روی پایه زمان را نشان می دهد. ساعت هایی از این نوع هنوز هم در قسمت های قدیمی مصر مورد استفاده قرار میگیرند".

به نظر می رسد اهالی بابل اولین کسانی بودند که پرستش و تقدیس عدد شش را شروع کردند اما علت این امر مشخص نیست.

 چرا هر ساعت 60 دقیقه و هر دقیقه 60 ثانیه دارد؟

جواب این سوال هم به درستی مشخص نیست. اما معلوم شده که مصریان زمانی از تقویمی استفاده می کردند که دارای 12 ماه و 30 روز بوده و جمعاً 360 روز را تشکیل می داد. به نظر می رسد علت تقسیم دایره به 360 درجه نیز همین باشد. تقسیم 360 به 6، عدد 60 را به ما می دهد که خود این عدد در سیستم ریاضیات بابلی یک عدد مبنا به شمار می رفته است.

 مناطق زمانی

همه افراد کره ی زمین انتظار دارند که خورشید به هنگام ظهر در بالاترین نقطه در آسمان باشد. اگر فقط یک منطقه ی زمانی وجود می داشت، این امر غیر ممکن می شد زیرا زمین در هر ساعت پانزده درجه به حول محور خود می چرخد. منظور از مناطق زمانی متعدد این است که زمین را به 24 قاچ 15 درجه ای تقسیم کرده و ساعت را در هر منطقه به قرار یکسان تنظیم می کنند. تمامی افراد ساکن در یک منطقه ی زمانی خاص ساعت هایشان را به یک صورت تنظیم می کنند و هر منطقه یک ساعت از منطقه ی مجاور تفاوت دارد. از آنجا که کشور ما تقریباً در یک منطقه ی زمانی واقع شده، لذا ساعت کلیه ی شهرهای ایران با هم یکسان است.

تمامی مناطق زمانی از یک نقطه ی مبدا واقع در رصد خانه ی گرینویچ انگلستان سنجیده می شوند. این نقطه به نام نصف النهار گرینویچ(GMT) یا ساعت هانی نامیده می شود. خط بین المللی تاریخ درست در نقطه مقابل رصد خانه گرینویچ در آن سوی کره ی زمین قرار دارد. ساعت رسمی کشورمان 5/3 ساعت از وقت گرینویچ جلوتر است.

 عقب یا جلو کشیدن ساعت

طی جنگ جهانی اول، بسیاری از کشورها نسبت به تغییر و تنظیم ساعت عادی خود در بخشی از سال اقدام کردند. علت این امر آن بود که بتوان ساعات روشن تابستان را به گونه ای تنظیم کرد که با ساعات بیداری هماهنگ شود. هدف از این مسئله در جنگ جهانی اول آن بود که از طریق کاهش نیاز به نور مصنوعی، در مصرف سوخت صرفه جویی شود.

بسیاری از این کشورها هنوز هم از این سیستم استفاده می کنند. طبق مصوبه ی هیات وزیران، ساعت رسمی ایران در روز آخر شهریور یک ساعت به عقب و در روز آخر اسفند ماه یک ساعت به جلو کشیده می شود.

 تقویم؛ سال

همان گونه که پیشتر گفته شد، روز یک واحد مشخص زمانی برای افراد محسوب می گردد. اما هفته، ماه و سال چیست؟ سال یک واحد زمانی مقطوع و مشخص می باشد. به دلیل این که فصل ها بر اساس سال تکرار می شوند، انسان مفهوم سال را به وجود آورد. پیش بینی فصل ها بری کشاورزی و آماده شدن برای زمستان ضروری می باشد. بسیاری از گیاهان بر اساس یک برنامه ی سالانه جوانه زده و میوه می دهند، لذا سال یک کمیت زمانی طبیعی به شمار می رود.

سال عبارت است از زمان لازم برای یک بار چرخیدن زمین به دور خورشید. این حرکت حدود 365 روز به طول می انجامد. اگر زمان دقیق اندازه گیری شود، این چرخش دقیقاً در 242199/365 روز ( بر طبق نوشته ی دایره المعارف بریتانیکا) انجام می شود. با افزودن یک روز در هر چهار سال، مقدار متوسط 25/365 را در سال بدست می آوریم که به عدد واقعب نزدیک تر است و به  این سبب سالهای کبیسه یک روز از سال های ممولی طولانی تر هستند.

جهت نزدیک تر شدن به عدد واقعی، باید بدانیم که هر صدمین سال کبیسه است. از مجموع این قوانین چنین بر می آید که سال کبیسه نه تنها بر عدد 4 بلکه بر 400 نیز باید قابل تقسیم باشد. بنابر این سال های 1900،1800،1700 میلادی بر عکس سال های 2000 کبیسه نبودند. این پدیده طول متوسط سال را به 2425/365 روز می رساند که به عدد واقعی نزدیک تر است.

مسئله ی اصلی در مفهوم سال عبارت از این است که تعیین طول واقعی سال بدون وجود منجمین خبره مشکل است. بسیاری از فرهنگ ها که فاقد منجمین خبره بودند، از چرخه ی ماه سود می جستند. هر چرخه ی ماه حدود 51/29 روز (دقیقاً 530588/29 روز) طول می کشد. دلیل استفاده از چرخ ی مذکور این است که دنبال کردن چرخه ی ماه با نگاه کردن به آسمان در شب برای همه میسر بوده است.

 تقویم؛ ماه

قمر زمین منشا ایجاد ماه های سال بوده است. بسیار از فرهنگ ها دارای ماه های 29 و 30 روزه( یا صورت های اندکی متغیر) بوده و ال را به آن ها تقسیم می کردند. مشکل اصلی در این نوع سیستم این است که سال 25/365 روزه به طور مساوی به ماه های 5/29 روزه قابل تقسیم نمی باشد.

وقتی به تقویم  نگاه می کنیم، دیدن ماه های 29، 30 و 31 روزه ( در تقویم میلادی ماه 28 روزه) ما را گیج می کند. علت این امر در دایر المعارف "ورلدبوک" این گونه بیان شده:

" رومیان در سال 738 ق. م. به تبع از یونانیان تقویمی 10 ماهه را ایجاد کردند. ماه های موجود در تقویم اصلی رومی عبارت بودند از: مارتیوس، آپریلیس، مایوس، کوینتلیس، سکستیلیس، سپتامبر، اکتبر، نوامبر، دسامبر. ماه های کوینتلیس تا دسامبر از کلمات رومی و به معنای اعدا پنج، شش، هفت، هشت، نه و ده گرفته شده اند. این تقویم شصت و اندی روز را به حساب نمی آورد لذا ماه های جانواریوس و فبرواریوس بعداً به این تقویم اضافه شدند تا بدین ترتیب آن شصت روز هم جزو تقویم به حساب آورده شود.

در سال 46 ق.م. ژولیوس سزار به تغییر تقویم اقدام کرد. وی با کنار گذاشتن چرخه ی ماه و حفظ اسامی 12 ماه موجود، سال را به 12 ماه 30 یا 31 روزه تقسیم کرد. در این تقسیم بندی فقط ماه فبرواریوس (فوریه) 29 روزه بود که هر چهار سال یک بار 30 روزه می شد. سزار بعدا تصمیم گرفت جانواریوس (ژانویه) را به جای مارتیوس(مارس) ماه اول سال و  فبرواریوس را ماه دوم قرار دهد. به همین دلیل روز آخر سال کبیسه در تقویم میلادی در ماه دوم سال قرار دارد.

بعد از مرگ نابهنگام سزار، رومیان ماه کوانتیلوس را به افتخار او به انم جولاب(ژولای) تغییر دادند. ماه سکستیلیس نیز به افتخار آگوستوس به آگوست(اوت) تغییر یافت. آگوستوس یم روز از فبرواریوس کم کرده و آن را به آگوستوس افزود تا عدد روزهای آگوستوس مساوی روزهای جولیوس گردد. این تاریخچه ی مختصر نشان دهنده ی علت وجود 12 ماه با تعداد روز های متفاوت و نیز علت نامگذاری ماه های میلادی می باشد."

 ایام هفته

روزها، ماه ها و سال ها بر اساس پدیده های طبیعی تعیین شده اند، اما ملاک تعیین ایام هفته چیست؟ تعداد روزهای هفته منشا دینی دارد. عدد هفت در تعدادی از آیات قرآن به کار رفته است؛ مثلا هفت آسمان. در انجیل نیز چنین آمده که خداوند به انسان فرمود که شش روز کار کند و روز هفتم را مقدس بدارد.

رومیان اسامی خورشید، ماه و پنج ستاره را روی ایام هفته گذاشتند. این اسامی عبارت بودند از: خورشی، ماه، مریخ، عطارد، مشتری، زهره و زحل. این اسامی مستقیماً و به همین شکل به زبانهای اروپایی منتقل و معادل انگلیسی روزهای شنبه (روز خدای زحل)، یکشنبه(روز خدای خورشید)، و دوشنبه(روز خدای ماه)، دقیقاً به همان صورت حفظ شد. اسم چهار روز دیگر در انگلیسی از اسامی خدایان آنگوساکسون گرفته شدند:

سه شنبه از نام تیو(خدای جنگ)، چهار شنبه از نام وودن(خدای بزرگ)، پج شنبه از نام ثور(خدای تندر)، و جمعه از نام فریگ(خدای عشق و زیبایی) گرفته شد.

در فارسی ایام هفته با شنبه شروع می شود. شنبه از ریشه ی "شنبد" و "شنبذ" از واژه ی عربی "سبت" گرفته شده و روز های بعدی را تا روز ششم هفته با عدد مشخص می کنند. روز هفتم به نام جمعه نامیده شده که در عربی به معنای تجدید دیدار و پیوند مجدد می باشد. نماز جمعه و نماز جماعت هم با این کلمه هم خانواده بوده و به نوعی دیدار مجدد نمازگزاران با یکدیگر به شمار می روند.

پنج شنبه 22/6/1386 - 11:18
دانستنی های علمی
در سال 1266 میلادی مردی به نام روچربیکن با گذاشتن یک گوی کوچک شیشه ای روی کتاب، خطوط و کلمات را درشت تر و واضح تر می دید. اما اولین کسی نبود که به فکر گذاشتن شیشه عینک روی چشم خود افتاد.

گویند تصویری به دست آمده که مربوط به سال 1352 میلادی است و توسط نقاشی کشیده است و طرح صورت کشیشی را نشان می دهد که دو عدسی قابدار با دسته های به هم بسته شده به طور ثابت روی چشم او قرار گرفته است. به این ترتیب باید کسی بین سالهای 1266تا 1352 م عینک را اختراع نموده باشد.

در قرن شانزدهم، اغلب عینک های ساخته شده در دسترس مردم بود و اولین بار در سال 1629 چارلز اول پادشاه انگلستان فرمانی به انجمن صنف عینک سازان صادر کرد. امروزه گذشته از این که عینک برای بهتر دیدن و خواندن به همه مردم کمک می کند، عینک های متنوع بسیاری نیز ساخته می شود که موارد استفاده خیلی خوبی نیز دارد.

پنج شنبه 22/6/1386 - 11:14
دانستنی های علمی
مغز آدمی شگفت انگیز ترین پدیده عالم خلقت است. دانشگر در شماره های پیشین خود چندین گزارش مفصل درباره ی شگفتی های مغز انسان منتشر کرده است، زیرا شناخت مغز در واقع شناخت انسان و رازها و پیچیدگی های وجود اوست. در مقاله ای که اکنون می خوانید به یک پرسش بنیادی دیگر درباره ی مغز پرداخته شده است: آیا مغز زنان و مردان با هم تفاوت دارند؟ " این پرسش یک سده پیش عرصه ی دانش مطرح شد، و امسال با سخنرانی رئیس دانشگاه "هاروارد" دوباره پرسش روز شده است. پاسخی که تا امروز پذیزفته شده این است که: " البته تفاوت هایی میان مغز زنان و مردان وجود دارد، اما این تفاوتها به هیچ وجه دلیل برتری یکی بر دیگری نیست. شاید با عواطف و احساسات و رفتار زنان و مردان دست پیدا کنیم، و مثلاً در معالجه ی بیماری های مختلف به جنسیت افراد نیز توجه نماییم.

در یک روز ابری در اواسط ژانویه، "لارنس سامرز"، رئیس دانشگاه هاروارد، این امکان را مطرح کرد که تفاوتهای ذاتی در ساختمان مغز مردان و زنان شاید عامل اصلی نسبت کم تعداد زنان به مردان در عرصه ی علوم باشد. اظهارات او آتش جدلی را دوباره شعله ور کرد که یک قرن است بیش و کم فروزان است، یعنی از همان زمانی که برخی از دانشمندان که مغز هر دو جنس را اندازه می گرفتند با استفاده از یافته ی اصلی خود، یعنی اینکه معمولاً مغر زنان کوچک تر از مردان است، به تائید این دیدگاه برخاستند که زنان از لحاظ عقلی فرو دست تر از مردان اند.

اما تا به امروز هیچ کس نتوانسته شواهدی بیابد حاکی از اینکه عدم مشابهت کالبد شناختی ممکن است سبب شود که زنان قادر نباشند به تشخیص آکادمیک در عرصه های ریاضی، فیزیک یا مهندسی دست یابند. و تازه، معلوم شده است که مغز مردان و زنان از بسیاری جهات کاملاً به هم شباهت دارد. با این همه در ده سال گذشته، پژوهشگران خیل حیرت آوری از تفاوت های ساختاری، شیمیایی و کار کردی در مغز زنان و مردان را ثابت کرده اند. البته این تفاوت ها تنها "تفاوت" هستند نه دلیل برتری یکی بر دیگری.

این عدم شباهت ها صرفاً مشخصه های خاص و جالب هر جنس نیستند که احتمالاً توضیح می دهند چرا مردان بیش از زنان از تماشای فیلم های "سه کله پوک" لذت می برند. این یافته ها این امکان را مطرح می کنند که شاید لازم باشد برای معالجه ی انواع و اقسام بیماری ها، از جمله افسردگی، اعتیاد، اسکیزوفرنی و .... درمان های خاص زنانه و مردانه ابداع کنیم. علاوه بر این، این تفاوت ها نشان می دهند پژوهشگرانی که ساختار و کارکرد مغز انسان ها را می کاوند باید جنسیت اشخاص مورد آزمون خود را به هنگام تحلیل داده های مربوط به آنها در نظر بگیرند و در مطالعات آتی از زنان و مردان هر دو استفاده کنند، در غیر اینصورت ممکن است نتایج حاصل از مطالعاتشان گمراه کننده باشد.

 

آیا مغز زن و مرد ساختی متفاوت دارد؟

 تا همین چندی پیش، عصب شناسان معتقد بودند که تفاوت های مغز زن و مرد صرفاً منحصر به مناطقی از مغز است که در رفتار جفتگیری دخالت دارد. "سیمور لیواین" از  دانشگاه استنفورد در مقاله ای که در سال 1345/1966 تحت عناون" تفاوت های مغز دو جنس "نوشت تشریح کرد که چگونه هورمون های جنسی به هدایت رفتارهای واگری تولید مثل در موش ها کمک می کنند. لیواین در این بررسی خود فقط از یک منطقه ی مغز نام برده بود: هیپوتالاموس(سازه ای کوچک در قاعده ی مغز که در تنظیم تولید هورمون و کنترل رفتارهای اساسی همچون خوردن، آشامیدن و آمیزش دخالت دارد) یک نسل از عصب شناسان با این اعتقاد به عرصه رسیدند که "تفاوت های مغز دو جنس" عمدتاً به رفتارهای جفتگیری، هورمون های جنسی و هیپوتالاموس مربوط می شود.

حال اما این دیدگاه با انبوه یافته هایی که تاثیر جنسیت را در حوزه های متعدد شناخت و رفتار از جمله حافظه، عاطفه، بینایی، شنوایی، پردازش چهره ها و پاسخ مغز به هورمون های فشار عصبی برجسته می سازند دگرگون می شود. این پیشرفت ها در پنج تا ده سال گذشته به یمن کاربرد فزاینده ی تکنیک های پیچیده ی تصویر برداری غیر تهاجمی از قبیل توموگرافی با گسیل پوزیترون(پی ای تی) و تصویر برداری با تشدید مغناطیسی کارکردی (اف ام آر آی)، که قادرند به درون مغز داوطلبان زنده سرک بکشند، تسریع شده است.

این آزمایش ها که به کمک تصویربرداری انجام شده آشکار ساخته که تفاوت های کالبد شناختی در مناطق متعددی در سر تا سر مغز یافت می شوند. برای مثال، "جیل گلدستاین" از دانشکده ی پزشکی دانشگاه هاروارد و همکارانش با استفاده از " ام آر آی"اندازه ی چندین ناحیه ی قشری و زیر قشری مغز را اندازه گرفتند. این پژوهشگران از جمله دریافتند که بخش هایی از قشر پیشانی مغز جایگاه بسیاری از کارکردهای شناختی عالی است در زنان حجیم تر از مردان است، همچنان که بخش هایی از قشر کناری که در پاسخ های هیجانی دخالت دارد. در مردان نیز بخش هایی از قشر آهیانه ای که در ادراک فضا دخالت دارد از زنان بزرگ تر است، و همین طور بادامه ی مغز (ساختاری بادام شکل که به اطلاعات بر انگیزاننده ی هیجانات پاسخ می دهد یعنی به هر چیز که سبب تند شدن ضربان قلب و ترشح آدرنالین می شود)این اختلاف اندازه ها و نیز سایر تفاوت های ذکر شده در سر تا سر مقاله نسبی اند: یعنی مقصود از آنها حجم کلی آن سازه نسبت به حجم کلی مغز است.

تفاوت در اندازه ی سازه های مغزی را عموماً بازتابنده ی اهمیت نسبی آنها برای جانور می دانند. برای مثال، نخستی ها بیشتر بر بینایی متکی اند تا بویایی؛ در موش ها فضایی بیشتر به بویایی اختصاص یافته است. بنابر این، وجود اختلافات کالبد شناختی گسترده بین زنان و مردان نشان دهنده ی این است که جنسیت  در نحوه ی عملکرد مغز تأثیر می گذارد.

سایر تحقیقات به کشف تفاوت های کالبد شناختی دو جنس در سطح سلول پرداخته اند. برای مثال، "سانرا ویتلسن" و همکارانش در دانشگاه "مک مستر" کشف کرده انند که تراکم یاخته های عصبی در بخش هایی از قطعه ی گیجگاهی قشر مغز، که با پردازش زبان و درک و مفهوم متن سرو کار دارد، در زنان بسیار بیشتر است.

پژوهشگران با شمارش یاخته های عصبی در نمونه های کالبدشکافی دریافتند که در زنان در دو لایه از شش لایه ی قشر مغز در هر واحد حجم یاخته های بیشتری دارند. یافته های مشابه نیز در مورد قطعه ی پیشانی متعاقباً گزارش شد. با در دست داشتن این اطلاعات، عصب شناسان حال می توانند به کاوش در این زمینه بپردازند که آیا اختلافات ناشی از جنسیت از لحاظ تعداد یاخته های عصبی با تفاوت در توانایی های شناختی همبستگی دارد برای مثال بررسی کنند که آیا این ازدیاد تراکم یاخته های عصبی در قشر شنوایی مغز زنان با عملکرد بهتر زنان در آزمون های سیالی کلامی ارتباط دارد یا نه.

این تفاوت های کالبدشناختی شاید عمدتاً نتیجه ی فعالیت هورمون های جنسی باشد که مغز جنین را لبریز می کنند. این ستروئیدها به هدایت سازماندهی و ارتباطات مغز در طول تکامل آن کمک می کنند و در ساختار و تراکم سلول های عصبی در مناطق مختلف مغز تأثیر می گذارند. جالب این است که نواحی مغزی که بنا به یافته های "گلدستاین" در زنان و مردان متفاوت است همان نواحی است که در حیوانات حاوی بیشترین تعداد گیرنده های هورمون های جنسی در طی رشد است. این همبستگی میان اندازه ی منطقه ی مغز در بزرگسالان و عمل استروئید جنسی در دوره ی زهدانی حاکی از آن است که دست کم بخشی از تفاوت های جنسی در کارکرد شناختی ناشی از تأثیرت فرهنگی یا تغییرات هورمونی در دوره ی بلوغ نیست، بکه در واقع از همان بدو تولد وجود دارد.

 

گرایش های ذاتی زن و مرد

 چندین مطالعه ی هیجان انگیز در زمینه ی رفتار بر شواهد دال بر ایجاد برخی از تفاوت های جنسیتی در مغز پیش از اینکه نوزاد اولین نفسش را بکشد افزوده اند. در طی سال ها، پژوهشگران بسیای از هم جدا می شود. پسران و دختران خردسال در زمان انتخاب اسباب بازی از هم جدا می شود. پسران معمولاً به سمت توپ یا ماشین های اسباب بازی گرایش دارند، حال آنکه دختران معمولاً به سمت عروسک کشیده می شوند. اما هیچ کس واقعاً نمیتواند بگوید که آیا این رجحان ها را فرهنگ رایج جامعه دیکته می کند یا زیست شناسی ذاتی مغز.

برای یافتن پاسخ این پرسش، "ملیسا هاینز" از سیتی یونیورسیتی لندن و "گریان آلگزاندر" از دانشگاه تگزاس به سراغ میمون ها رفتند که یکی از نزدیک ترین اقوام ما در میان حیوانات اند. پژوهشگران به گروهی از میمون های "وروت" (vervet: نوعی میمون در جنوب و مشرق آفریقا) امکان انتخاب از میان چند اسباب بازی را دادند که شامل عروسک های پارچه ای، کامیون اسباب بازی و اقلامی مثل کتاب های مصور بود که از لحاظ جنسی، خنثی هستند. آنان متوجه شدند که میمون های نر در مقایسه با همتایان مونثشان وقت بیشتری را صرف تعامل با اسباب بازی هایی می کنند که نوعاً دختران آنها را ترجیح می دهند. هر دو جنس به میزانی مساوی با کتاب های مصور و سایر اسباب بازی های خنثی از نظر جنسیتی ور رفتند.

چون بعید است که گرایش میمون های "وروت" متأثر از فشارهای اجتماعی فرهنگ انسانی بوده باشد، این نتایج حکایت از آن دارد که ترجیح اسباب بازی ها در کودکان، دست کم تا حدی، ناشی از تفاوت های زیست شناختی ذاتی است. این واگرایی، و در واقع تمامی تفاوت های کالبد شناختی مغز دو جنس احتمالاً در نتیجه ی فشارهای انتخاب در حین تکامل رخ داده اند. در مورد مطالعه ی مربوط به اسباب بازی ها، نرها چه انسان و چه نخستی ها اسباب بازی هایی را ترجیح می دهند که بتوان آنها را در فضا به پیش راند و بازی پر قیل و قال به راه انداخت.و به نظر می رسد معقول است اگر فرض کنیم به این کیفیت ها ممکن است با رفتارهای مفید برای شکار و جفت یابی مربوط باشند. به همین ترتیب می توان این فرضیه را مطرح کرد که افراد مونث هم اسباب بازی هایی انتخاب می کنند که به آنها امکان می دهد مهارت هایی را که روزی برای پرورش فرزندانشان لازم است تمرین کنند.

رویکرد "سایمون بارون_کوهن" و همکارانش در دانشگاه کمبریج در پرداختن به تأثیر سرشت در برابر پرورش از لحاظ تفاوت های دو جنس متفاوت اما به هیمن اندازه خلاق است. پژوهشگران متعددی عدم شباهت نوزادان مذکر و مونث را از لحاظ "مردم _ محور" بودنشان وصف کرده اند. برای مثال، :بارون_کوهن" و دانشجویش دریافتند که دختران یک ساله مدت زمان بیش از پسران همسن خود به مادرشان نگاه می کنند. و زمانی که به این کودکان امکان تماشای فیلم داده می شد به مدت بیشتری نگاه می کردند، حال آنکه پسران به سمت فیلمی گرایش داشتند که در آن اتومبیل نشان داده می شد.

البته این ترجیحات را می شود به تفاوت های نحوه ی رفتار یا بازی بزرگسالان با پسران و دختران نسبت داد. برای حذف این امکان، "بارون_کوهن"  و دانشجویش یک گام پیشتر رفتند. آنان دروبین ویدیوی خود را به بخش زایمان یک بیمارستان بردند تا ترجیحات نوزادان یک روزه را بررسی کنند. به این نوزادان صورت مهربان یک دانشجوی دختر زنده یا عروسک آویزی از صورت همان دانشجو با همان رنگ و شکل و اندازه را نشان می دادند که اجزای صورتش را در خم ریخته بودند. برای پیشگیری از هر گونه سوگیری، آزمایشگران در زمان آزمایش از جنسیت هر نوزاد بی خبر بودند. زمانی که نوارها را تماشا می کردند، متوجه شدند که دختران مدت زمان بیشتری به دانشجوی زنده نگاه کرده اند، حال آنکه پسران به شیء مکانیکی بیشتر نگاه کرده بودند. این تفاوت در علاقه ی اجتماعی در اولین روز زندگی آشکار بود که باز به طور ضمنی حکایت از آن دارد که ما برخی تفاوت های شناختی ذاتی جنس خود از مادر به دنیا می آییم.

 

واکنش های زن و مرد در برابر تنش ها

 در بسیاری موارد، تفاوت های شیمیایی و ساخت مغز دو جنس در چگونگی پاسخ نرها و ماده ها به محیطشان یا واکنش آنان به رخدادهای تنش زا و میزان به خاطر سپردن این رخدادها تأثیر می گذارد. برای مثال بادامه ی مغز را در نظر بگیرید. "گلدستاین" و دیگران گزارش کرده اند که بادامه ی مغز مردان بزرگ تر از زنان است، و ارتباطات یاخته های عصبی این منطقه در موش های نر بسیار بیشتر از موش های ماده است. انتظار می رود این تفاوت های کالبد شناختی در نحوه ی واکنش نرها و ماده ها در برابر فشار عصبی تقاوت هایی ایجاد کند.

برای ارزیابی تفاوت یا عدم تفاوت پاسخ بادامه ی نرها و ماده ها به فشار عصبی، "کاتارینا براون" و همکارانش در دانشگاه "اتو فن گوریک" (در ماگدبورگ آلمان" همزاد را از مادرشان برای مدتی کوتاه جدا کردند.(Degu: جانوری شبیه جوجه تیغی ار آمریکای جنوبی)برای این جوندگان اجتماعی امریکای جنوبی همچون سنجاب های مرغزار در جرگه های بزرگ زندگی می کنند، حتی جدایی موقت هم ممکن است بسیار آزار دهنده باشد. این پژوهشگران پس از این تجمع گیرنده های "سروتونین" را در مناطق مختلف مغز اندازه گرفتند. سروتونین انتقال دهنده ی عصبی یا مولکول حامل سیگنالی است که کلید واسطه ی رفتار هیجانی است. (برای مثال، مصرف فلوکستین کارکرد سروتونین را افزایش میدهد.)

پژوهشگران اجازه دادند که توله ها در دوره ی جدایی صدای مادرشان را بشنوند و دریافتند که این درونداد شنیداری تجمع گیرنده های "سروتین" را در بادامه ی مغز توله های نر افزایش داده، اما تجمع همین گیرنده ها را در توله های ماده کاهش داده است. هر چند دشوار بتوان از این مطالعه به نتایجی در مورد رفتار انسان دست یافت، اما نتایج آن اشاراتی است بر اینکه اگر اتفاق مشابهی برای کودکان رخ دهد، اضطراب جدایی ممکن است در بهداشت عاطفی نوزادان مذکر و مونث تأثیرات متفاوتی بگذارد. اگر بخواهیم برای مثال درک کنیم که چرا اختلالات اضطراب در دختران بسیار  شایع تر است تا در پسران، دست زدن به آزمایش هایی چون اینها ضروری است.

منطقه ی دیگری در مغز که امروز می دانیم از لحاظ کالبدشناسی و پاسخ به فشار عصبی در دو جنس تفاوت دارد "هیپوکامپ" است(که سازه ای است حیاتی برای ذخیره ی خاطره و نقشه برداری فضایی از محیط فیزیکی.).

تصویربرداری ها به طور یکنواخت نشان می دهند که هیپوکامپ مغز زنان بزرگ تر از مردان اسن.این تفاوت های کالبد شناختی ممکن است به نحوی با تفاوت های مسیر یابی مردان و زنان ارتباط  نزدیک داشته باشد. مطالعات بسیار حاکی از آن است که مردان به احتمال بیشتر می توانند با تخمین زدن فاصله ی فضایی و جهت راهیابی کنند ("ناوبری کور")، حال آنکه زنان به احتمال بیشتر با زیر نظر گرفتن علایم و نشانه ها راهیابی می کنند. موش های نر نیز با استفاده از اطلاعات مربوط به حهت موقعیت راه خود را در ماز پیدا می کنند، حال آنکه موش های ماده در همان مازها بیشتر با استفاده از نشانه های موجود راه خود را می یابند. (به هر حال، هنوز مانده تا محققان اثبات کنند که موش های نر کمتر از ماده ها درباره ی مسیر سوال می کنند.)

حتی یاخته های عصبی موجود در هیپوکامپ مغز نرها و ماده ها دست کم از لحاظ نحوه ی واکنش به تجارب یادگیری، رفتار متفاوتی دارند.

برای مثال، "جنیس جوراسکا" و همکارانش در دانشگاه "ایلی نوی" نشان داده اند که قرار دادن موش ها در یک "محیط غنی شده"(یعنی قفس های پر از اسباب بازی و جوندگان دیگر برای ارتقای تعامل اجتماعی) در ساختمان یاخته های عصبی موجود در هیپوکامپ موش های نر و ماده تأثیرات نا مشابهی داشت. در ماده ها، این تجربه سبب شد که شاخه های درختان "دندریت" سلول های عصبی _(یعنی ساختارهای چند شاخه ای که سیگنال ها را از یاخته های عصبی دیگر دریافت می کنند)_ "انبوه تر" می شوند.

این تغییر محتملاً منعکس کننده افزایشی در ارتباطات یاخته ها عصبی است که تصور می شود در ذخیره سازی خاطرات دخالت دارند. اما در نرها، محیط پیچیده در درختان دندریت تأثیری نداشت یا اندکی آنها را هرس کرد.

اما یادگیری موش های نر گاه در هنگام فشار عصبی بهتر می شود. "تریسی شورس" از "دانشگاه راتگرز" و همکارانش دریافتند که دادن شوک های یک ثانیه ای به دم موش های نر برای مدتی کوتاه عملکرد را در یک تکلیف آموخته تقویت کر و تراکم ارتباط های دندریت با سایر یاخته های عصبی را در موش های نر افزایش داد. اما در موش های ماده همین شوک عملکرد را خراب کرد و تراکم ارتباط ها را کاهش داد. یافتن چنین نتایجی از لحاظ اجتماعی نیز

پیامدهای جالبی دارد. هر چه بیشتر کشف می کنیم، بررسی تفاوت بالقوه ی محیط های بهینه ی یادگیری برای پسران و دختران ضرورت بیشتری می یابد.

پنج شنبه 22/6/1386 - 11:12
دانستنی های علمی
در نظر همه ی آنهایی که با شما در آسانسور در حال سقوط گیر افتاده اند، ظاهراً شما به حالت ساکن ایستاده اید. اما واقعیت این است که شما با همان سرعتی به زمین نزدیک می شوید که آسانسور در حال سقوط.

اگر پای شما روی کف آسانسور باشد و آسانسور به زمین بخورد، با توقف ناگهانی آن نیروی خرد کننده ای به استخوان های شما وارد می آید و آسیب می بینید. اما اگر حواستان جمع باشد و درست قبل از این که آسانسور به زمین بخورد، به طرف بالا بپرید، جهت حرکت شما در لحظه برخورد آسانسور با زمین، در جهت عکس خواهد بود. اما رعت پرش شما به سمت بالا بسیار بسیار کمتر از سرعت شما (و آسانسور) به سمت پایین است؛ مگر این که سوپر من یا چیزی شبیه آن باشید.

به عبارت دیگر، شما با سرعتی سر سام آور، و فقط اندکی کمتر از حالتی که آرام سر جای خود ایستاده باشید، به زمین خواهید خورد. همین که آسانسور به زمین برسد سرعت مطلق آن یکباره به صفر می رسد و شما برای لحظه ای کوتاه با همان سرعت اولیه آسانسور(البته منهای سرعت اندک جهش شما به سمت بالا) سقوط می کنید. گویی کف آسانسور با نیروی عظیم به سمت شما می آید.

بنابر این، جهیدن به سمت بالا، درت قبل از برخورد آسانسور با زمین مانع آسیب دیدن شما نمی شود، فقط آن فاجعه ناگزیر را برای کسری از ثانیه به تاخیر می اندازد.

پنج شنبه 22/6/1386 - 11:10
دانستنی های علمی

مقدمه

هر از چند گاهی، در اخبار به اتفاقات ناراحت کننده و در عین حال عبرت آموز در خصوص مصرف بی رویه مواد مخدر که موجب نابسامانی خانواده ها شده است، بر می خوریم. هر بار گروهی افراد سود جو با استفاده از نا آگاهی مردم و فریب جوانان، آنها را به ورطه نیستی کشانده و از این راه سود زیادی به جیب می زنند.

امروزه در همه دنیا اعتقاد بر این است که جلوگیری از فعالیت های این فرصت طلبان به سادگی میسر نمی باشد مگر آنکه سعی کنیم با ارتقاء سطح آگاهی و هشیار نمودن گروه های مختلف جامعه به خصوص جوانان که گروه هدف این برنامه را تشکیل می دهند به مقابله با مشکلات جدید بپردازیم.

در حال حاضر در بسیاری از کشورها، سایت های اطلاع رسانی، رسانه های گروهی و مراکز مشاوره همگی دست به دست هم داده و سعی در ارائه اطلاعات واقعی و علنی نموده اند. افزودن ضمیمه قرصهای موسوم به اکستاسی  به مباحث در سنامه ها گامی کوچک در بیدار ساختن خانواده ها و ارتقاء سطح سلامت جامعه می باشد.

اکستاسی چیست؟

اکستاسی خالص پودر سفید متشکل از کریستالهای ریزی است که فشرده می شود و به صورت قرص یا کپسول در می آید.

از این پودر بوی کیک به مشام می رسد و در صورت وجود ناخالصی به رنگهای قهوه ای و قرمز نیز دیده می شود. نام علمی آن 3 و 4 متیلن دی اکسی متاآمفتامین(MDMA) است که به نام های اکستاسی، اکستازی، E ای، XTC، X (اکس)، Play Boy Bunny، Happt Face و یا Peace Sign معروف است و در ایران به نام قرصهای شادی هم شناخته می شود.

افزایش شیوع مصرف اکستاسی پدیده ای است که اواخر دهه 1980 آغاز شد و تا حدی ناشی از پدیده ای موسوم به مجالس هیاهو (rave)بود. این مجالس، مهمانی های نیمه خصوصی شبانه ای بودند که طی تابستان 1987 در انگلستان بوجود آمدند و توسط گروه کوچکی از گردانندگان برنامه های موسیقی مجالس (disc jockeys) اداره می شدند.

این ماده اولین بار در سال 1912 توسط  Merck forest با هدف ساخت ترکیباتی برای کنترل و مهار اشتها در افراد چاق ساخته شد و در آلمان به عنوان کم کننده اشتها مورد استفاده قرار گرفت ولی به دلیل عوارض جانبی از رده خارج شد.

در دهه 70 میلادی این دارو کاربرد مجدد یافت و در دوران درمانی برای کمک به بیان احساسات بیماران مورد استفاده قرار گرفت تا اینکه در سال 1984 مشاهدات مختلف، اثرات مخرب آن روی مغز حیوانات آزمایشگاهی را به اثبات رساند و در سال 1985 مصرف آن در آمریکا ممنوع اعلام شد. در سالهای اخیر مصرف آن در آمریکا در پارتی های شبانه موسوم به(raves) به شدت افزایش یافته است و در یک دوره زمانی خاص در اروپا مصرف این موارد انرژی زا و شادی بخش برای کاهش مصرف سایر مواد مخدر مثل هروئین تشویق شده است، به طوری که مصرف آن در اروپا در سال 1995 از 500 هزار قرص در سال به 30 میلیون قرص در دو سال بعد رسیده است. آمار نشان می دهد که 2 درصد مردم آمریکا حداقل یکبار این ترکیب را مصرف کرده اند و حداقل 7/11 درصد دانش آموزان کلاس آخر دبیرستان در آمریکا یکبار اکس مصرف کرده اند. متاسفانه مصرف این قرصها در ایران هم به خصوص در یکسال اخیر در پارتی های شبانه به شدت افزایش یافته است. جوانان تحصیل کرده مرفه مصرف کنندگان اصلی این داروها هستند.

 اشکال رایج دارویی

این ماده به اشکال قرص، کپسول، پودر استنشاقی، بر چسب های پوستی و مواد تزریقی موجود است. اما در اغلب موارد، اشکال خوراکی آن مصرف می شود. میزان(MDMA) در هر قرص 80 تا 160 میلی گرم متفاوت است که با مارکهای مرسدس بنز، میتسوبیشی، ko و صلیب موجود است و به علت قابلیت ساخت آن که به راحتی انجام می شود در آزمایشگاه های داخلی هم ساخته می شود که خطر وجود مواد اضافی از عوارض آن است.

قرصهای موجود در بازار حاوی مقدار اندکی MDMA و درصد زیادی ناخالصی هستند. کافئین، افدرین(تحریک کننده)، PMA (فعال کننده سیستم عصبی)، DXM،MDA(ترکیبی کشنده)، PCP، Speed از جمله مواد محرکی هستند که به عنوان ناخالصی به قرصهای اکستاسی افزوده می شوند.

اعتیاد در تایلند ترکیباتMDMA به شکلات افزوده می شود و به نام یا با (ya-ba) که در زبان تایلندی به معنای داروی جنون است، به کودکان و نوجوانان فروخته می شود.

 قدرت اعتیادآوری

این دارو در فرم خالص اعتیاد جسمانی به همراه ندارد، مانند سایر مواد مخدر با لذت همراه است ولی باعث اعتیاد روانی شدید می گردد و فرد را تحریک به مصرف دوباره می کند. مشابه آنچه در موردبقیه مواد مخدر صادق است.

 اثرات منفی

1-     کاهش اشتها

2-     تاری دید و سایر تغییرات بینایی

3-  گشادی شدید مردمک چشم(به همین دلیل علیرغم تاریکی نسبی به هنگام رقص. مصرف کنندگان مواد ناگزیر به استفاده از عینک آفتابی به خاطر حساسیت شدید چشم هستند.)

4-     حرکات غیر طبیعی چشم(نیستاگوس)

5-     توهم بینایی

6-     لرزش اندام ها

7-     عصبانیت

8-     عدم تمایل برای استراحت

9-     فک زدن طولانی(مصرف کنندگان برای جلوگیری از قفل شدن فک مجبور به جویدن آدامس هستند.)

10-تمایل شدید برای مصرف مجدد این ماده پس از افت تاثیر اولیه این اثرات در طی 20 دقیقه از مصرف دارو شروع و 4 تا 6 ساعت طول می کشد.

مواردی از تداوم تا حدود 32 ساعت پس از مصرف دارو نیز گزارش شده است.

 علائم پس از مصرف اکستاسی

1-     بی خوابی

2-     افسردگی

3-     اضطراب

4-     بدبینی

5-     حالت شک و تردید

6-     خستگی

7-     اشکال در تمرکز

تمامی این علائم معمولاً 2 روز بعد از مصرف مواد رخ داده و تا چند روز باقی می ماند.

 عوارض در هنگام مصرف بیش از حد دارد؟

مقادیر بیش از حد این دارو اثرات نامطلوب را افزایش داده موجب عوارض زیر می گردد:

1-     تشنج

2-     استفراغ

3-     افزایش بسیار شدید درجه حرارت

4-     بالا رفتن فشار خون

5-     افزایش ضربان قلب

6-     حملات اضطرابی، توهمات

این امر برای کسانی که مشکل قلبی یا تنفسی دارند و کسانی که افسردگی یا سایر اختلالات روانی دارند، مرگبار است.

 درمان

برای درمان اعتیاد به اکستاسی به روان درمان و کار سخت گروهی نیاز است و هیچ پادزهری برای مسمومیت با اکستاسی وجود ندارد. با این وجود برای کاهش مضرات و خطرهای مرتبط با مصرف اکستاسی مواردی نظیر کاستن از فعالیت بدنی پس از مصرف، ورود به جای خنک، مصرف جرعه جرعه مایعات، کم کردن لباس و بررسی مرتب فشار خون و نبض کاربرد دارد. برخی درمانها مانند: مشاوره، قطع مصرف(سم زدایی) و سایر درمانهای دارویی در وصرت بروز علائمی مانند تب شدید، تشنج و تغییرات ضربان قلب توصیه می شود.

پنج شنبه 22/6/1386 - 11:9
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته