• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 15639
تعداد نظرات : 1110
زمان آخرین مطلب : 3881روز قبل
اهل بیت

رو به سوی قبله ز بالای بام
یوسف زهرا به تو گویم سلام
سلامی از لبی که پاره شده
گرم سخن با تو هماره شده
سلامی از فرق به خون نشسته
سلامی از زائر دست بسته
سلامی از سینة افروخته
سلامی از تشنه لبی سوخته
سلامی از یک بدن چاک چاک
که اهل کوفه می کشندش به خاک
سلام زائری که سنگش زدند
بر جگر سوخته چنگش زدند
سلام بر باغ گل یاس تو
سلام بر زینب و عباس تو
سلام بر شعلة تاب وتبت
سلام بر سکینه و زینبت
باز شو و ترک سفر کن حسین
جان من از کوفه حذر کن حسین
کوفه بود مرکز بی دردها
کوفه بود محیط نامردها
رفته دگر پرده ز چشمم کنار
می نگرم با نگهی اشکبار
می نگرم با جگری چاک چاک
دست علمدار تو را روی خاک
این سفر آتش تاب و تب است
این سفر اسیری زینب است
این سفر داغ جوان دیدن است
لاله به تاراج خزان دیدن است
این سفر سیلی و کعب نی است
چوب جفا و لب و بزم می است
خصم نهد داغ به داغ دلت
لیک شود داغ علی قاتلت
ای علی و فاطمه را نور عین
کوفه میا کوفه میا یا حسین

غلامرضاسازگار



http://zajje.blogfa.com
چهارشنبه 1/9/1391 - 23:38
اهل بیت

ای تن و جانت سپر هر بلا
کوفة تو قطعه ای از کربلا
یک تنه خود بر سپهی غالبی
نجل عقیل بن ابیطالبی
ای ز تمام شهدا پیش تر
وصف تو از بینش ما بیش تر
پیش تر از لیلة میلاد تو
بوده رسول دو سرا، یاد تو
واقف اسرار خدای جلیل
وصف تو را گفته برای عقیل
روح خدایی تو از کودکی
شد به حسین بن علی متکی
بر پسر فاطمه دل باختی
با غم او سوختی و ساختی
ذکر خدا شمع شب تار تو
بوسة دیوار به رخسار تو
غربت تو بار غم کوچه ها
کعبة تو پیچ و خم کوچه ها
بود صدای قدمت یا حسین
زمزمة دم به دمت یا حسین
آه تو در سینة دیوار بود
اشک تو وقف قدم یار بود
کوفه چه بی عار و چه بی درد بود
بین همه پیرزنی، مرد بود
زنی که مردانگی آغاز کرد
بر تو، درِ خانة خود باز کرد
بخت به وی کرد خطاب این چنین:
طوعه به مردانگی ات آفرین!
وجه خدا شمع شبستان توست
جان حسین است که مهمان توست
ذبیحی از نسل خلیل است این
پارة پیکر عقیل است این
اشک شده مونس تنهایی اش
خون چکد از دیدة دریایی اش
زمزمه دارد دل شب با حسین
گشته طپش های دلش یا حسین
نالة او شعلة تاب و تب است
در جگرش خون سر زینب است
دیده به مکه دل شب دوخته
سوخته و سوخته و سوخته
کای علی و فاطمه را نور عین
کوفه میا، کوفه میا، یا حسین
کوفه محل همه نیرنگ هاست
دسته گل سنگ دلان سنگ هاست
حرمله با تیر کشد انتظار
تیر کجا و گلوی شیرخوار
تیر کجا و دل افروخته
تیر کجا و گلوی سوخته
ای به شرف فوق خلیل خدا
ای به منایت سر و جانم فدا
دعا کن ای روح دعا از کرم
تا به قدم های تو افتد سرم

غلامرضا سازگار


http://zajje.blogfa.com
چهارشنبه 1/9/1391 - 23:37
اهل بیت

ای به شهیدان خدا پیشتاز
سینه به شمشیر بلا کرده باز
مسلم اسلامی و اسلام ناب
کوفه شب تیره و تو آفتاب
پیش قدم از شهدای حسین
کرده سر و جان به فدای حسین
حائر تو بر همه دارالامان
زائر قبر تو امام زمان
باب کرم، باب نجات همه
خانه به دوش پسر فاطمه
هم علی و فاطمه را نور عین
هم پدر پنج شهید حسین
پیش تر از لیلة میلاد تو
اشک فشان بوده نبی یاد تو
گفت ز ایثار و سر افرازی ات
بر پسر فاطمه جانبازی ات
مظهر صبر علوی، صبر تو
کوفه شرف یافته از قبر تو
عاشق حق، دل به تو بازد، به تو
یوسف زهرا به تو نازد، به تو
کوفة تو قطعه ای از کربلا
تشنه ولی تشنة صهبای لا
جد تو یار نبی از ابتدا
عم گرامی تو شیر خدا
نور دو قرص قمر فاطمه
پسر عموی پسر فاطمه
همچو ابوالفضل رخت دلفروز
مثل علی: عابد شب، شیر روز
مرغ سحر محو نماز شبت
نام حسین بن علی بر لبت
نوبت تو از شهدا پیش تر
غربت تو از همگان بیش تر
شب مه رویت قمر کوچه ها
در دل شب رهگذر کوچه ها
مرغ دلت پر زده بر دارها
روی تو بر دامن دیوارها
خسته ز دست خود و بیگانه ها
بسته به روی تو در خانه ها
کوفه چه بی عار و چه بی درد بود
پیرزنی بین همه مرد بود
ای همه قربان دو قربانی ات
دو طفل آزادة زندانی ات
جز تو که ای جان جهان تن دهد
دو طفل خود به دست دشمن دهد؟
ای رخت از خون جبین گشته رنگ
ریخته بر فرق تو باران سنگ
حیف که در دشمنی ات تاختند
بی خردان قدر تو نشناختند
حیف که شد غرقه به خون، پیکرت
گشت جدا با لب عطشان، سرت
حیف که در دل شررت ریختند
حیف که آتش به سرت ریختند
غربت تو در ملاء عام بود
خون تو جاری ز لب بام بود
از لب بام آن بدن نازنین
گشت سرازیر به روی زمین
طوعه کنار بدن پاک تو
اشک فشان بر تن صد چاک تو
فاطمه بر زخم تنت گریه کرد
بر دو گل یاسمنت گریه کرد
ای بدنت قرص مه آسمان
بسته به پای تو عدو ریسمان
رفته به هر سو بدن پاک تو
کوچه به کوچه، تن صد چاک تو
رشتة پیمان همه بگسیختند
جسم تو بر قناره آویختند
داغ تو داغ دل یک عالم است
تربت تو در بغل "میثم" است

غلامرضا سازگار


http://zajje.blogfa.com
چهارشنبه 1/9/1391 - 23:36
اهل بیت

قامت کمان کند که دوتا تیر آخرش

یک دم سپر شوند برای برادرش

خون عقاب در جگر شیرشان پر است

از نسل جعفرند و علی این دو لشکرش

این دو ز کودکی فقط ایینه دیده اند

آیینه ای که آه نسازد مکدرش

واحیرتا که این دو جوانان زینبند؟

یا ایستاده تیغ دو سر در برابرش

با جان و دل دو پاره جگر وقف می کند

یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش

یک دست گرم اشک گرفتن ز چشمهاش

مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش

چون تکیه گاه اهل حرم بود و کوه صبر

چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش

زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت

تا که خدا نکرده مبادا برادرش...

زینب همان شکوه که ناموس غیرت است

زینب که در مدینه قرق بود معبرش

زینب همان که فاطمه از هر نظر شده است

از بس که رفته این همه این زن به مادرش

زینب همان که زینت بابای خویش بود

در کربلا شدند پسرهاش زیورش

گفتند عصر واقعه آزاد شد فرات

وقتی گذشته بود دگر آب از سرش...

حمید رضا برقعی


http://zajje.blogfa.com
چهارشنبه 1/9/1391 - 23:35
اهل بیت
هلال خون، مه خون، ماه اشک، ماه عزاست
عزای کیست؟ گمانم عزای خون خداست
خمیده قامت گردون، شکسته پشت فلک
روانه خون دل از چشم آدم و حوّاست
پریده رنگ ز رخسار احمد و حیدر
شراره ی دل زهرا، صدای وا ولداست
سرشک دیده ی زهرا، روان زقلب افق
قدخمیده ی زینب، هلال ماه عزاست
قسم به جان حسین ای هلال خون برگرَد
که در تو زخم علمدار کربلا پیداست
بگو فرات نجوشد که آب تشنه لبان
در این طلیعه ی خون اشک دیده ی سقاست
بگو به لاله نروید که چند روز دگر
ورق ورق به روی خاک، لاله ی لیلاست
بگو به مهر نتابد که راس پاک حسین
فراز نیزه چو خورشید روز عاشوراست
زگوش دخترکی خون روان بود گویا
که گوشواره ی او یادگاری زهراست
حسین بود خدایی، خدا حسینی بود
از آن زمان که جهان وجود را آراست
سرشک دیده ی میثم هماره جاری باد
که اشک دائم او وقف سیدالشهداست

غلامرضا سازگار


http://zajje.blogfa.com
چهارشنبه 1/9/1391 - 23:33
اهل بیت

ای هلال خون دوباره سر زدی
ای محرم بار دیگر آمدی
زخم دل با دیدنت کاری شده
خون به دامان افق جاری شده
در تو باغ لاله ی پرپر بود
عکس لبخند علی اصغر بود
ای هلال خون چرا باز آمدی
گر چه خونینی سرافراز آمدی
در تو بینم اشک خیر الناس را
زخم فرق حضرت عباس را
در تو بس داغ مکرر دیده ام
پیکر صد چاک اکبر دیده ام
در تو بینم خیمه های سوخته
کام خشک و دامن افروخته
در تو بینم صورت و خاک تنور
در تو بینم سینه و سم ستور
در تو بینم جسم هفتاد و دو تن
غرق خون افتاده بی غسل و کفن
در تو بینم گریه ی دُردانه ها
کعب نی برروی کتف و شانه ها
در تو بینم یاس نیلی پوش ها
در تو بینم خون روان از گوش ها
در تو پیدا آتش تاب و تب است
صورت یک مرکب بی صاحب است
در تو می بینم که از خون جبین
شسته وجه الله روی نازنین
در تو می بینم یتیمی بارها
تشنه لب جان داده زیر خارها
در تو بینم چهره ها از خون خضاب
بر لب طفلی نوشته آب آب
وای وای ای ماه ماتم! بازگرد
ای هلال غصه و غم! بازگرد
باز شو ای ماه اشک و ماه آه
ترسم آید شمر دون در قتلگاه
سوخت قلب عالم و آدم بس است
شعله بر دل ها مزن میثم بس است

غلامرضاسازگار

http://zajje.blogfa.com
چهارشنبه 1/9/1391 - 23:32
اهل بیت
بار دگر دل را غبار غم گرفته
چون قلب ختم الانبیا ماتم گرفته
گویی که رنگ از چهرة گردون پریده
مه سینه و خورشید پیراهن دریده
ختم رسل در هالة ماتم نشسته
بر چهرة زهرا غبار غم نشسته
گر شعله جوشد از دل هامون عجب نیست
گر خون بریزد از هلال خون عجب نیست
ای اهل ماتم جامة ماتم بپوشید
ای اشک ها از دیدة عالم بجوشید
ای اختران از دامن افلاک ریزید
ای مهر و مه خون گشته و بر خاک ریزید
در سوز دل دارم پیام کربلا را
انگار می بینم تمام کربلا را
انگار می بینم زمین دریای خون است
رخسار وجه الله اعظم لاله گون است
انگار می بینم که هفتاد و دو سرباز
دل هایشان بهر شهادت کرده پرواز
انگار می بینم که طفل شیرخواره
بر دوش بابا پر زند از گاهواره
انگار می بینم حبیب افتاده بر خاک
در مقدم محبوب خود با جسم صدچاک
انگار می بینم که حر "العفو" گوید
نزد حسین از اشک خجلت چهره شوید
انگار می بینم که مُحرم گشته عباس
دور حرم دائم حرم را می دهد پاس
انگار می بینم به گل های مدینه
در تشنگی سقا شده چشم سکینه
انگار می بینم که جسم گلعذاران
با تیر و تیغ و نیزه گشته لاله باران
انگار می بینم که گرگانی هم آهنگ
بر جسم اکبر می زنند از هر طرف چنگ
انگار می بینم زنان داغ دیده
دارند شیون دور سرهای بریده
ای ماه خون برگرد، خون کردی دلم را
آتش زدی هم ریشه و هم حاصلم را
ای ماه خون سیلاب خونم در دو عین است
یک دشت دشمن تشنة خون حسین است
ماه حرام است و دلم غرق ملال است
بر خصم، خون یوسف زهرا حلال است
ماهی که گل های خدا با جسم صدچاک
ریزند چون آیات قرآن بر روی خاک
ماهی که دل ها هم چنان صهبای خون است
ماهی که در هر دیده صد دریای خون است
ماهی که شادی هم به ماتم رشک دارد
قربان آن چشمی که دائم اشک دارد
ماهی که طفل از نوک پیکان شیر نوشد
حتی جوان آب از دم شمشیر نوشد
ماهی که این امت ز پیغمبر بریدند
هجده جوان هاشمی را سر بریدند
تنها نه این ماه امام عالمین است
بالله تمام ماه ها، ماه حسین است
هر سال، سال یوسف زهراست، آری!
هر روز، روز سرخ عاشوراست، آری!
"میثم" رخ اسلام گلگون حسین است
آب درخت نور از خون حسین است

غلامرضا سازگار


http://zajje.blogfa.com
چهارشنبه 1/9/1391 - 23:32
اهل بیت
لاله گون برگشتی امشب در فضا، ای ماه خون
گوییا در بحر خون کردی شنا، ای ماه خون
از گریبان افق با روی خونین سر زدی
یا که شستی چهره از خون خدا ای ماه خون
بازشو از ره که ترسم باز با دیدار تو
تازه گردد داغ ختم الانبیا ای ماه خون
بازشو از ره که می بینم کنار علقمه
دست سقا می شود از تن جدا ای ماه خون
باز شو از ره که می بینم ز شمشیر جفا
می شود فرق علی اکبر دو تا ای ماه خون
بازشو از ره که در دامان تو ماه حسن
می زند در حجلة خون دست و پا ای ماه خون
باز شو از ره که می بینم در این ماه عزا
می شود ذات خدا صاحب عزا ای ماه خون
باز شو از ره که می بینم کتاب الله را
زیر سم اسب و روی نیزه ها ای ماه خون
باز شو از ره که می بینم سر دست پدر
ذبح گردد اصغر از تیر جفا ای ماه خون
در تو می بینم دل شب در نماز نافله
بر حسین خود کند زینب دعا ای ماه خون
در تو می بینم که از دور حرم تا قتلگاه
می زند زینب ، حسینش را صدا ای ماه خون
در تو می بینم که حتی نونهال باغ وحی
می خورد سیلی ز شمر بی حیا ای ماه خون
باز شو از ره که "میثم" را دل از دیدار تو
سوخت همچون خیمه های کربلا ای ماه خون

غلامرضاسازگار

http://zajje.blogfa.com

چهارشنبه 1/9/1391 - 23:31
اهل بیت

ای ناله‌ غربتت به گوشم
ای بـار مصیبتت به دوشم
آغــاز محــرّمت رسیده
بــاید ز غمت سیه بپوشم
مظلوم حسین جان مظلوم حسین جان
****
ایـن رخـت سیه به پیکر مـن
ارث پـدر است و مـادر مـن
این سینه‌ی سرخ و رخت نیلی
این اشـک دو دیـده تـر مـن
مظلوم حسین جان مظلوم حسین جان
****
داغ تـو نمی‌شود فرامـوش
دل با غم تو بوَد هم آغوش

در بـاغ جنـان ز مـاتم تو
زهرا و علی بود سیه پوش
مظلوم حسین جان مظلوم حسین جان
****
ای اهـل عزا محرّم آمد
دیــدار هـلال ماتم آمد
بـاید همگی سیه بپوشید
هنگامه گریه و غم آمد
مظلوم حسین جان مظلوم حسین جان
****
این مـاه عزاست ایهاالناس
نیلی شده صورت گل یاس
خون موج زند ز فرق اکبر
افتد ز بدن دو دست عباس
مظلوم حسین جان مظلوم حسین جان


دل‌ها ز شرار غم کباب است
بر چرخ صدای «آب آب» است
در دست سکینه جـام خـالی
خجلت زده از علی رباب است
مظلوم حسین جان مظلوم حسین جان
****
پیـراهن آسمـان سیــاه است
گردون همه غرق دود آه است
زهــرا بــه کنار نعش عباس
زینب بــه کنــار قتلگاه است
مظلوم حسین جان مظلوم حسین جان

دو دریا اشک - غلامرضا سازگار

http://zajje.blogfa.com
چهارشنبه 1/9/1391 - 23:29
اهل بیت
یک لحظه با تو بودن، از عمر جاودان بِه
یک زخم از تو بر تن، از صد هزار جان بِه
خاک درِ تو بر رو از آبروست خوش تر
خار ره تو در باغ از سرو بوستان به
هر سو تو روی آری از کعبه می بری دل
هر جا تو پاگذاری از چشم آسمان به
اشکی که بر تو ریزد گردد شراب کوثر
قلبی که بر تو سوزد از گلشن جنان به
وقتی نخوانم از تو وقتی نگویم از تو
خاموشی ام ز گفتن، لالیم از زبان به
یک گوشه در حریمت از وسعت دو عالم
یک قطره از فراتت از بحر بی کران به
زخم تو مرهم دل، درد تو داروی جان
نام تو بر زبان ها از ذکر قدسیان به
دامان کربلایت از قلب عرش خوش تر
گودال قتلگاهت از ملک لامکان به
تا می سراید از تو تا می نویسد از تو
یک لحظه عمر "میثم" از عمر جاودان به
غلامرضا سازگار
http://zajje.blogfa.com
چهارشنبه 1/9/1391 - 23:28
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته