الدرس الخامس والاربعون
تعليم اللغة الفارسية
السلام عليکم و رحمة الله و برکاته. يسعدنا و نحن نلتقي بکم في حلقة جديدة من سلسلة حلقات برنامجکم "تعلّم الفارسية". في هذه الحلقة سنتعلم مفردات و عبارات جديدة من خلال حوار بين محمد و موظف في أحد فروع البنک الوطني الايراني، حول افتتاح حساب مصرفي لان والده يريد أن يرسل اليه حوالة بالعملة الصعبة. فکونوا معنا.
الجزء الاول من المفردات:
ساعدک الله=خسته نباشي
تفضـّلْ=بفرما
أفتحُ= باز کنم
افتتاح، فتح= باز
توفير=پس انداز
أنا جئت=من آمدم
أنت تريد=تو مي خواهي
أنا أريد=من مي خواهم
العملة الصعبة=ارز
حساب بالعملة الصعبة=حساب ارزي
أنت ترسل=تو مي فرستي
نقود=پول
هو يُرسِل=او مي فرستد
والدي=پدرم
ممکن=ممکن است
طبعاً=البته
رجاء=لطفاً
استمارة=فرم
إملأ=پر کن
********
الآن نستمع الي الجزء الاول من الحوار:
محمد: سلام. خسته نباشي.
محمد: مرحباً. ساعدک الله.
خانم کارمند: سلام. بفرمائيد.
موظفة: مرحباً. تفضـّلْ.
محمد: مى خواهم حساب باز کنم.
محمد: أريد أنْ أفتحَ حساباً.
خانم کارمند: حساب پس انداز مي خواهي؟
موظفة: تريد حساب توفير؟
محمد: بله. من يک حساب پس انداز مي خواهم حساب ارزي.
محمد: نعم. أنا أريد حساب توفير. حساب بالعملة الصعبة.
خانم کارمند: شما پول به خارج ايران مي فرستي؟
موظفة: أنتَ تـُرسل نقوداً الي خارج ايران؟
محمد: نه. پدرم از خارج برايم پول مي فرستد. ممکن است؟
محمد: لا. والدي يرسل لي نقوداً من الخارج. ممکن؟
خانم کارمند: بله. البته. لطفاً اين فرم را پر کن فارسي مي داني؟
موظفة: نعم. طبعاً. رجاءاً إملأ هذه الاستمارة. تعرف الفارسية؟
محمد: بله بفرما.
محمد: نعم. تفضلي.
خانم کارمند: متشکرم. اينجا را امضا کن. اين پايين.
موظفة: شکراً. وقـِّعْ هنا. في الاسفل.
********
الجزء الثاني من المفردات:
صورة=کـُپى
جواز سفر=گـُذرنامه
جواز سفرک=گـُذرنامهات
إعط=بده
أنا ليس لي=من ندارم
قبالة=روبرو
متجر=فروشگاه
صَوِّر=عكسها
حسناً=بسيار خوب
صورة=عکس
أنا عندي=من دارم
اثنان=دو
شکراً=متشکرم
********
الآن الي الجزء الثاني من الحوار:
خانم کارمند: يک کپي از گذرنامهات هم به من بده.
موظفة: أعطني صورة لجواز سفرک ايضاً.
محمد: گذرنامهام اينجاست، اما کپي از آن ندارم.
محمد: جواز سفري هنا، لکن ليس لي صورة لها.
خانم کارمند: روبروي بانک يک فروشگاه است. آنجا کپي بگير.
موظفة: قبالة البنک متجر. صَوِّرْه هناک.
محمد: بسيار خوب.
محمد: حسناً.
********
محمد: بفرما. اين کپي گذرنامهام.
محمد: تفضلي. هذه صورة لجواز سفري.
خانم کارمند: دو عکس هم به من بده.
موظفة: إعطني صورتين شمسيتين أيضاً.
********
محمد: عکس دارم. بفرما اين دو عکس.
محمد: عندي صورة. تفضلي. هاتان صورتان.
خانم کارمند: متشکرم.
موظفة: شکراً.
********
نستمع الي الحوار باللغة الفارسية.
محمد: سلام. خسته نباشي.
خانم کارمند: سلام. بفرمائيد.
محمد: مى خواهم حساب باز کنم.
خانم کارمند: حساب پس انداز مي خواهي؟
محمد: بله. من يک حساب پس انداز مي خواهم حساب ارزي.
خانم کارمند: شما پول به خارج ايران مي فرستي؟
محمد: نه. پدرم از خارج برايم پول مي فرستد. ممکن است؟
خانم کارمند: بله. البته. لطفاً اين فرم را پر کن فارسي مي داني؟
محمد: بله بفرما.
خانم کارمند: متشکرم. اينجا را امضا کن. اين پايين.
خانم کارمند: يک کپي از گذرنامهات هم به من بده.
محمد: گذرنامهام اينجاست، اما کپي از آن ندارم.
خانم کارمند: روبروي بانک يک فروشگاه است. آنجا کپي بگير.
محمد: بسيار خوب.
محمد: بفرما. اين کپي گذرنامهام.
خانم کارمند: دو عکس هم به من بده.
محمد: عکس دارم. بفرما اين دو عکس.
خانم کارمند: متشکرم.
الي اللقاء و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته.
الدرس الرابع والاربعون
الدرس الثالث والاربعون
الدرس الثاني والاربعون
الدرس الحادي والاربعون
الدرس الاربعون
الدرس التاسع والثلاثون
الدرس الثامن والثلاثون