• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
  • مردم ديده ز لطف رخ او در رخ او
  • عكس خود ديد گمان برد كه مشكين خالي ست
واژه نامه
  • عكس : تــابــش ، انــعكاس
  • مشكين : مانند مشك سياه و خوشبو
English Translation :
From the grace of her cheek, in her cheek, the pupil of my eye
First Mesra Translation:
Beheld its own reflection; and imagined that (on the beloved's cheek) a musky (dark) mole it-- is.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- مردمك چشم بر اثر صفا و درخشندگي گونه او; عكس خود را در آن ديد و تصور كرد كه خال سياهي است ــ خال سياه گونه او مثل مردمك چشم عزيز و زيبا است ،لطف رخ او: يعني زيبائي چهره او، صفا و درخشندگي روي او،مردمك چشمش عكس خود را در آينه لطيف روي معشوق ديده و گمان كرده كه اين خال چهره معشوق است ، در واقع مردمك چشم را كه نقطه سياه كوچكي است به نقطه خال معشوق تشبيه كرده ، و چهره صاف و درخشان معشوق را به آينه ، روي معشوق را با تشبيه به آينه به صفا و پاكي و خال معشوق را با مقايسه با مردمك چشم خود عزيز و گرانبها معرفي مي كند، گاهي عكس مردمك چشم را عكس خال معشوق در چشم خود مي داند چنانكه در اين بيت :اين نقـطه سـياه كه آمـد مـدار نورعكسي است درحديقه بينش زخال تو**