- ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت
- به خنده گفت كه حافظ برو كه پاي تو بست
-
واژه نامه
- تو :
از ضماير سمبليك حافظ است كه گاه فقط با يك معشوق زنده و زيـبا از نوع انسان ، وگاه با خداي عرفاني ــ اصل وحدت وجود ــ قـابل انطباق است ، و گاه مستعار بديع و گسترده اي است كه هردو مفهوم را در بر مي گيرد
- تو :
از ضماير سمبليك حافظ است كه گاه فقط با يك معشوق زنده و زيـبا از نوع انسان ، وگاه با خداي عرفاني ــ اصل وحدت وجود ــ قـابل انطباق است ، و گاه مستعار بديع و گسترده اي است كه هردو مفهوم را در بر مي گيرد
English Translation :
(O beloved!) I said:-"On account of thy violence, I shall depart from the city:"
First Mesra Translation:
Laughing, the beloved spake saying:-" Hafiz! go. Thy foot, (of dwelling here) who-- established?"
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- گفتم از دست ظلم و ستم تو از اين شهر بيرون خواهم رفت ; با خنده گفت حافظ برو چه كسي پاي تو را بسته است ، **