- سري كه بر سر گردون به فخر مي سودم
- به راستان كه نهادم بر آستان فراق
-
واژه نامه
- گردون :
گردنده ، كنايه از آسمان ، دستـــگاه نيـــرومندي كه زندگي آدمي را در اخـــتيار دارد
English Translation :
That head that, in glory, I rubbed on the head of the sphere,
First Mesra Translation:
(I swear) by the true ones that I (compelled by Fate and Destiny) placed it on the threshold-- of separation.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- به مردم راست و باصفا قسم كه سري را كه از ناز و تفاخر بر آسمان مي سائيدم بر آستانه فراق نهادم ،مي سودم : مي سائيدم ، و سر بر گردون سودن كنايه از تكبّر و تفاخر بسيار داشتن ،به راستان : قسم به مردم صديق و راست ،مي گويد من كه در عالم بي خبري خود چنان ناز و تفاخري داشتم كه به فلك سر فرود نمي آوردم ، حالا چنان فروتن شده ام كه در برابر آستانه فراق سجده مي كنم - سر بر خاك مي گذارم و تمنّاهاي خود را اظهار مي دارم ، **