داری میری اشکامو یه جوری پنهون میکنم...
یه جوری ساکت میمونم دلمو خون میکنم !
داری دست تکون میدی میخوای که تنهام بذاری...
میخوای یادت نیاری گفتی چقد دوسم داری !
دارم فریاد میزنم بمون دوستت داریم هنوز...
نرو از کنار من نرو تو به یه راه دور !
دارم فریاد میزنم اما بازم توی سکوت...
دارم رنگ غم میشم مثل یه پاییز تو غروب !
داری از من دور میشی گفتی دوسم داشتی یه روز...
گفتی که خسته شدم موندی کنارم تو به زور !
داری حتی تو وداع میشکنی دل تو با غرور...
کاش یه کم یادت میموند با بدی هات بودم صبور !
داره باورم میشه نیستی تو یه آدم خوب...
توی حرف آخرت یه ذره انصافی نبود !
داره اشکام میریزه با دلی که شد مثه خون...
برو از پیشم برو... نبودی تو ...
عاشقی خوب!
اگه هنوز دوستت دارم خیلی زیاد منو ببخش !
اگه هنوز بخاطرت خیسه چشام منو ببخش !
اگه هنوزم عکستو شبا میذارم رو لبام ...
اگه هنوزم دل من جز تو کسی رو نمیخواد ...
منو ببخش !
منو ببخش که عشق تو ستاره شد توی شبام !
منو ببخش که یاد تو حک شده تو خاطره هام !
منو ببخش اگه هنوز رویای رویای منی ...
اگه هنوز عشق منی تموم دنیای منی !
منو ببخش اگه بازم صدات تو گوش من میاد ...
اگه هنوز یاد توام وقتی که بارون باز میاد !
ببخش اگه عاشقتم با اینکه رفتی از پیشم ...
ببخش اگه رفتی ولی بازم دلتنگ تو میشم !
ببخش عزیز که عاشقت هیچ وقتی عاقل نمیشه ...
ببخش عزیز که هیچکسی دیگه واسم تو نمیشه !
ببخش عزیز که تا ابد شعر میخونم برای تو ...
شاعر آواره میشم تو شهر اون چشمای تو !
ببخش منو ...
خونه وقتی عشق نباشه کاسه ی لبریز اشکه...
ماه رو هم واسش بیاری تاریکه غمگینه سرده !
خونه وقتی عشق نباشه خونه نیست زندونه آهه...
مثل پرواز قناری تو قفس بی سر پناهه !
خونه وقتی عشق نباشه قفسه تاریکه سرده...
واسه قلب بی پناهت زخم میشه تشدید درده !
خونه وقتی عشق نباشه رویاهاش گم شده مرده...
پر کابوس پر اشکه واسه ی زیبای خفته !
خونه وقتی عشق نباشه موندنی نیست پر زجره...
پره از هجرت خوبی یه سفر به راهه درده !
خونه وقتی عشق نباشه نمیشه شادی رو رج زد...
نمیشه تو دستای باد قاصد عشق رو رهاش کرد !
خونه وقتی عشق نباشه نباید موند و نگاش کرد...
باید با دستای باهم خونه ی عشق رو بناش کرد !
شاخه ی خشکیده ی گل لب طاقچه ...
عکس ما با هم دوتایی توی یه قاب شکسته !
عشق ما تو قلب خسته خیلی وقته دیگه مرده ...
خیلی وقته گل یادش توی دل جون سپرده !
خیلی وقته اشک چشمی واسه عشق دیگه نریخته ...
خیلی وقته چشمای ما توی خواب عشق رو ندیده !
شاخه ی خشکیده ی گل یاد عشق ما دو تا بود ...
مثل دستای ما دو تا سرد و مرده و جدا بود !
قاب عکس ما دو تا هم مثل دل خیلی شکسته ...
جایی نیست برای موندن جاده روبرو نشسته !
راه های رسیدن ما پر بن بست پر آهه ...
رفتن ما دور از این عشق بهترین راهه ... صلاحه !
دور از این عشق ما رهاییم واسه پرواز دوباره ...
پرپرواز واسه ی ما تو جدایی توی راهه !
باید دستا رو رها کرد واسه رفتن توی این راه ...
نور عشق همسفر راه میشه از نو واسه ی ما !
دارم میرم بخاطرت دیگه مزاحم نمیشم ...
خودت بهم گفتی برم گفتی که عاشق نمیشم !
دارم میرم که دستمو بدم به دست تنهایی ...
دنیا نذاشت عاشق بشی آخرشم شد جدایی !
دارم میرم تا دلمو تو سینه زندنی کنم ...
بخاطر رفتن تو چشمامو بارونی کنم !
دارم میرم تا که دلت راضی بشه از رفتنم ...
تا که دیگه حوصله ات هم سر نره از حرفای من !
دارم میرم تا که یه وقت سد واسه خوشبختیت نشم ...
تا که یه وقت کابوس تلخ واسه ی رویاهات نشم !
دارم میرم تا که هنوز رویای رویات بمونم ...
تا به ابد برای تو غزل غزل شعر بخونم !
میدونم خسته شدی دلت نمیاد که بگی ...
واسه عاشق بودنام شاید که آزرده شدی !
میدونم مثل قدیما دیگه رویات نمیشم ...
دیگه اون دختر رویا توی خوابت نمیشم !
میدونم حسرت دستامو دیگه تو دل نداری ...
بغض خیس گریه هامو دیگه باور نداری !
میدونم دلت نمیخواد دیگه عاشقم باشی ...
واسه این قلب بی پناهم دیگه سرپناه باشی !
همه چی رو میدونم خدا بهمراهت باشه ...
قول میدم فقط دعام بدرقه ی راهت باشه !
تیک تیک ساعت شده همدم این شبهای من ...
میدونم تو رفتی و دیگه نمیای پیش من !
دلو با خودت ببر به این سفر به راه دور ...
بعد تو دل نمیخوام تموم شد اون روزای خوب !
دلمو نرنجونی تو طول راه به ناسزا ...
آخه دل مهربونه شکستنش هم بی صدا !
میشکنه به آرومی نازک و آسون با یه حرف ...
ولی از مهربونی میخنده و میگه بخند !
غم هاشو پشت یه لبخند واست پنهون میکنه ...
تا تو شاد بشی بخندی دلشو خون میکنه !
نمیخواد برنجی از اون آخه طاقت نداره ...
غم تو بغضای بارون رو به یادش میاره !
دل نخواست برنجی از اون آخه یادش میمونه ...
بغض تو چه آتیشی توی دلش میسوزونه !
نداره توقعی از دل تو این دل من ...
فقط از دلت میخواد نرنجه از حرفای من !
غم دل زندون نساخت بخاطر رفتن تو ...
برو تا با رفتنت پایون بگیره غم تو !
دیوونه ی همیشگیت باز دلتنگ صدات شده ...
خودش نمیدونه چرا باز خواستار هوات شده !
دلش گرفته این روزا خودش نمیدونه چشه ...
چشاش به در خیره شدن شاید که منتظر شده !
این روزا بغض غصه هاش باز گریه شد تو لحظه هاش !
چشاش میگن تو رو میخوان از پسشون بر نمیاد !
این روزا چشمای اونم مثل هوا ابری شده ...
بارون میاد هی شب و روز دلش هواش ابری شده !
دیوونه ی همیشگیت هیچکی نبود تو قصه هاش ...
تنها شد بعد تو و باز از تو پر شد لحظه هاش !
جای نگاتو پر نکرد کسی براش با هر چی بود ...
انگاری تو خون اونی تو گوشت و پوست و تار و پود !
دست خودش نیست دیوونه است ...
حال اونم حال دیگه است !
کسی نمیفهمه چشه آخه دلش جای دیگه است !
میشینه پیش دیگران اما وجودش اونجا نیست ...
تمام تار و پودش رو گذاشت پیشت یادگاری !
دلش نمیخواد که چشات خیس بشه از شکست اون ...
واسه همین وقتی میاد گلایه نیست تو کار اون !
میخنده تا با خنده هاش خنده بیاد روی لبات ...
اما دلش پر از غمه خنده نقابه رو لباش !
دیوونه ی همیشگیت دیگه مزاحم نمیشه ...
باید بره گرچه دلش با رفتن همراه نمیشه !
میگه برو وجودمو با خود ببر به این سفر ...
خدا بهمراهت باشه گرچه دلم رنجید ازت !