گفت: سلام!
گفتم: سلام!
معصومانه گفت: می مانی؟
گفتم : تو چطور؟
محکم گفت: همیشه می مانم!
گفتم: می مانم.
روزها گذشت. روزی عزم رفتن کرد. گفتم: تو که گفته بودی می مانی؟!
گفت: نمی توانم! قول ماندن به دیگری داده ام .... باید بروم!
پاورقی!
تفاوتهای خون و اشک 1.خون قرمزه رنگه عشقه ، اشک بیرنگه درد عشقه . 2.خون
وقتی میاد بیرون میسوزه اما اشک اول میسوزه بعد بیرون میاد. 3.خون مال زخم
جسمه ولی اشک مال زخم روحه. 4.جای زخم خون خوب میشه ولی مال اشک خوب نمیشه.
5.خون همیشه مال درد و غمه ولی اشک بعضی وقتا مال خوشحالیه
اولین بار که عاشقت شدم یادته؟
من یه کرم سیب بودم و تو یه کرم ابریشم.
من به تو قول دادم دیگه هیچ وقت سیب نخورم و تو هم قول دادی که دور خودت پیله نزنی.
ولی نمی دونم چی شد که من طاقت نیاوردم و فقط یه خورده سیب خوردم.
تو هم از غصه دور خودت پیله بستی و...
حالا دومین باره که عاشقت شدم.
ولی حالا من هنوز یه کرم سیبم و تو یه پروانه ی زیبا.
تو پر زدی و رفتی و من موندم و سیبایی که جایی برای خورده شدنشون نمونده.
دیگه از هر چی سیبه متنفرم.
هزاران گلشن آرائی اگر در خواب من آئی
منور می کنی آن شب اگر آئی و فرمائی
اگر در خواب من آئی به صد لالا کنی رامم
زمستی من دلم پر می شود از شور شیدائی
چه شب ها تا سحر بی تو به سرآمدندانستی
بیا رویای شیرینم که دل خون شد ز تنهائی
خیالت مهربانی می کند شاید نمی دانم
که هی پیمانه ها ریزد مرا خواند به رسوائی
زتنهائی دلم دریای خون شد,چون گلی پژمرد
بیا جانا که بی تو نیست در جانم شکیبائی
خیالت هم گریزانست ازمن روز وشب گوئی
پِیَش گیرم چو آهوئی,نمی یابم ,چه پروائی ؟
شود آیا زدر آئی ؟ ز دل این بند بگشائی ؟
رضا پایش به این زندان,دلش در بند سودائی
غزلی از رضا محمدزاده
فراد بر اساس شغلشون می تونند عکس العمل های متفاوتی در برابر بوسیدن داشته باشند!
در ادامه به چندتایی از اون ها می پردازیم؛
وقتی یک پلیس رو می بوسی می گه؛ ایست دستا بالا
وقتی یک دکتر رو می بوسی می گه؛ بعدی
وقتی یک معلم رو می بوسی می گه؛ چند بار دیگه تکرارش کن
وقتی یک استاد دانشگاه رو می بوسی می گه؛ باید درباره این
کارتون کنفرانس بدین
وقتی یک برنامه نویس رو می بوسی می گه؛ سعی کن کارت باگ نداشته باشه
وقتی یک مکانیک رو می بوسی می گه؛ روغن شو بیشتر کن
کاش میدانستیم زندگی با همه وسعت خویش محفل ساکت غم خوردن نیست
حاصلش تن به قضا دادن و پس مردن نیست
زندگی خوردن و خوابیدن نیست
اضطراب و هوس دیدن و نادیدن نیست
زندگی جنبش و جاری شدن است
زندگی کوشش و راهی شدن است
از تماشاگه آغاز حیات تا به جایی که خدا می داندسلام به دوستان
خب از تیترش که معلومه درباره عشق و عاشقیه!!!
ولی من خودم از چندتا از جواب ها واقعا خوشم اومد
مثلا جوابهای (جودی مایک بابی و جان)که واقعا از تعریف هایی که بزرگها برای عشق دارن خیلی بهتره
خوب ادامه بدید....
عشق وقتیه که مادر بزرگ من آرتروز گرفته، نمی تونه خم بشه و ناخن هاش رو حنا بزنه. پدر بزرگم این کار رو براش میکنه ،حتی حالا که دستاش آرتروز گرفتن.
عشق وقتیه که شما واسه غذا خوردن میری بیرون و بیشتر سیب زمینی سرخ شده خودتون رو میدهید به دوستتون بدون اینکه از اون انتظار داشته باشید که کمی از غذای خودشو به شما بده.
عشق وقتیه که مامان برای بابا قهوه درست میکنه قبل از اینکه بده به بابا امتحانش میکنه تا مطمئن بشه که طعمش خوبه.
عشق وقتیه که شبها مامان منو میبوسه تا خوابم ببره
عشق وقتیه که مامان بهترین تیکه مرغ رو میده به بابا
عشق وقتیه که مامان بابا رو خندان می بینه و بهش میگه که هنوز از رابرت ردفورد خوش تیپ تره.
عشق مثل یه پیرزن و پیرمرد کوچولو می مونه که هنوز با هم دوست هستن بعد از سالها زندگی.
و حالا که این بحث داغ شده ادامه می دیم
این بار به صورت سوال و جواب از کودکان
اینها عین پاسخ های کودکان 5 تا 10 سال است به سوالاتی که در مورد عشق و عاشقی از آنها پرسیده شده است:
بهترین سن برای ازدواج چند سالگی است؟
«۸۴سالگی! چون در آن سن مجبور نیستید کار کنید و میتوانید هی دراز بکشید و فقط همدیگر را دوست داشته باشید.» جودی، 8 ساله
«مهدکودکم که تمام بشود، میروم و برای خودم دنبال زن میگردم!» تام، 5 ساله
در اولین قرار ملاقات، زن و مردها به هم چه میگویند؟
«در اولین قرار ملاقات فقط به هم دروغ میگویند و این معمولا باعث میشود که از هم خوششان بیاید و یک قرار دوم بگذارند.» مایک، 10 ساله
مساله حیاتی: بهتر است آدم ازدواج کند یا مجرد بماند؟
«دخترها بهتر است مجرد بمانند، اما پسرها باید ازدواج کنند چون یک نفر را لازم دارند که دنبالشان راه بیفتد و تمیز کند!» لینت، 9 ساله
«بابا این چیزها سردرد میآورد. من فقط یک بچهام. من همچین بدبختیهایی نمیخواهم.» کنی، 7 ساله
چرا دو نفر عاشق هم میشوند؟
«هیچ کس نمیداند چه اتفاقی میافتد، ولی من شنیدهام که یک ربطهایی به بویی که آدم میدهد دارد، برای همین است که مردم این قدر عطر و ادکلن میخرند.» جین، 9 ساله
«میگویند یکی به قلب آدم تیر میزند و این حرفها، ولی مثل اینکه بقیهاش این قدر درد ندارد.» هارلن، 8 ساله
عاشق شدن چطوری است؟
«مثل یک بهمن که برای زنده ماندن باید زود از زیر آن فرار کنی.» راجر، 9 ساله
«اگر عاشق شدن مثل یادگرفتن حروف الفبا سخت است، من یکی که نمیخواهم. خیلی طول میکشد.» لئو، 7 ساله
نقش خوشتیپی در عشق؟
«فقط قیافه مهم نیست. من را نگاه کنید. خیلی خوشتیپم. اما هنوز کسی پیدا نکردهام که با من ازدواج کند.» گری، 7 ساله
چرا عشاق دست هم را میگیرند؟
«میخواهند مطمئن شوند که حلقههایشان نمیافتد، چون خیلی بالایش پول دادهاند.» دیو، 8 ساله
عقاید محرمانه درباره عشق؟
«من عشق را دوست دارم، فقط به شرطی که وقتی تلویزیون کارتون میدهد، اتفاق نیفتد.» آنیتا، 6ساله
«عشق آدم را پیدا میکند، حتی اگر خودت را از آن پنهان کنی. من از 5 سالگی تلاش میکنم که خودم را از آن پنهان کنم ولی دخترها مدام پیدایم میکنند.» بابی، 8ساله
«خیلی دنبال عشق نیستم. فکر میکنم کلاس چهارم بودن به اندازه کافی سخت هست.» رژینا، 10 ساله
ویژگیهای شخصی برای اینکه عاشق خوبی باشید؟
«یکی از شما باید بلد باشد که خوب چک بنویسد، چون حتی اگر صد هزار کیلو هم عشق داشته باشید، باز هم یک قبضهایی هست که باید پرداخت کنید.» آوا، 8 ساله
راههایی که میشود کسی را عاشق خودتان کنید؟
«به آنها بگویید که فروشگاههای زنجیرهای شکلات دارید.» دل، 6 ساله
«یکی از راههایش این است که دختر مورد نظر را برای غذاخوردن بیرون دعوت کنید. حتما یک چیزی بخرید که دوست دارد؛ مخصوصا سیبزمینی سرخ کرده.» بارت، 9ساله
چطوری میشود فهمید دو تا آدمی که توی رستوران غذا میخورند عاشق هم هستند؟
«فقط نگاه کنید و ببینید که مرد صورت حساب را برمیدارد یا نه. این راهی است که میشود فهمید عاشق شده یا نه.» جان، 9 ساله
«عاشقها فقط به هم خیره میشوند و غذایشان سرد میشود. بقیه بیشتر به غذا توجه میکنند.» براد، 8 ساله
شرمنده طولانی شد و چشماتونو خسته کردم ولی ارزش خوندنش را داشت
یه روز بهم گفت:می خوام باهات دوست بشم .آخه می دونی
من اینجا خیلی تنهام!
بهش لبخند زدم و گفتم :آره می دونم فکر خوبیه من هم خیلی تنهام...
یه روز دیگه بهم گفت:می خوام تا ابد باهات بمونم .آخه می دونی
من اینجا خیلی تنهام !
بهش لبخند زدم و گفتم :آره می دونم فکر خوبیه من هم خیلی تنهام...
یه روز دیگه بهم گفت: می خوام برم یه جای دور جایی که هیچ
مزاحمی نباشه بعد که همه چیز روبه را ه شد تو هم بیا آخه
می دونی من اینجا خیلی تنهام!
بهش لبخند زدم و گفتم :آره می دونم فکر خوبیه من هم خیلی تنهام...
یه روز تو نامه اش نوشت: من اینجا یه دوست پیدا کردم آخه
می دونی من اینجا خیلی تنهام!
براش لبخندی کشیدم و زیرش نوشتم :آره می دونم فکر خوبیه
من هم خیلی...عشق یعنی ... دفتر تلفن محرمانه نداشته باشی
عشق یعنی ... مجبور نباشی تنهایی غذا بخوری
عشق یعنی ... رازی بین من و تو
عشق یعنی ... آرزوهاتون رو به همدیگه بگین
عشق یعنی ... یه کیک خونگی برای تولدش
عشق یعنی ... به هزار زبون بهش بگی دوستت دارم
عشق یعنی ... کسی که دلتو می بره
عشق یعنی ... بعضی وقتا اشک زیاد ریختن
عشق یعنی ... همین کنار هم بودن
عشق یعنی ... همون نیرویی که توی فضا می چرخه
عشق یعنی ... احساس فوق العاده ای که همه جا دور و برت هست
عشق یعنی ... آدم احساس کنه زمین زیر پاش نیس
عشق یعنی ... ضربه فنی شدن
عشق یعنی ... کاری کنی که جز عشق تو هیچی نبینه
عشق یعنی ... این فکر که چقدر خوبه اون تو رو بخواد
عشق یعنی ... قشنگ ترین لباستو براش بپوشی
عشق یعنی ... ترانه ای که تو رو به یاد اون میندازه
عشق یعنی ... بذاری از خودش تعریف کنه
عشق یعنی ... منتظر تلفنش باشی
عشق یعنی ... بدونی واسه تولدش چه هدیه ای دوست داره.
عشق یعنی ... دیدن خوشحالیش.
عشق یعنی ... غرورشو جریحه دار نکنی.
عشق یعنی ... سلیقه شو مسخره نکنی.
عشق یعنی ... فکر نکنی مجبوره تا ابد با تو بمونه
عشق یعنی ... وقتی فقط دیدنش کافیه تا تو رو از خود بی خود کنه
عشق یعنی ... لباسی رو که برات خریده بپوشی
عشق یعنی ... زیر نور مهتاب براش شعر بخونی
عشق یعنی ... بدون اون انگار تو بیابون سر گردونی
عشق یعنی ... دلشو نشکنی
عشق یعنی ... واسه ش آواز عاشقانه بخونی
عشق یعنی ... مرتب ببریش بیرون
عشق یعنی ... نقطه ضعفاشو بشناسی
عشق یعنی ... ستارهء محبوبش باشی