صفحه ها
دسته
وبلاگ دوستان
وبلاگ دوستان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 536435
تعداد نوشته ها : 559
تعداد نظرات : 493
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
 

 

کوچ/ شاعر علی معلم

تندی مکن با کاروان
محمل بدار ای ساربان
***
بمان ای یار من
ای افسون ماندن شرار داغ من باش
ازسودای بیژن بهار باغ من باش
برخوان من ز اخوان من
گرگان شکسته سکان من
ای جان عاشق به چنگ مهوشان تو
شکسته سبو به سنگ می کشان تو
به چنگ چاوشان تو نشان تو
***
توماه شبانه نگاهم به ره باش
بیا تا بیکرانه به راهم نگه باش
من بی ماه رویت نبینم به سویت
بیا کز موی تو رسد دل به کویت
***
ای یار و دلدارم ای آهوی مشکینم
گر آسمان بگذارد کام دل مسکینم
ای گمگشته عاشق به شهر دورمان کوچ
شو فیروزه یارا به نیشابورمان کوچ
ای مه جبین در ملک چین
از اندوه تو من غمگینم
***
تو دریای روشن دل ما چو ماهی
مگو پوشیده جوشن به دریا چه خواهی
بر رخ خال هندوت چو هاروت و ماروت
بگو آتش خیزد از چشم جادوت
***


 
 

 

لوح سرنوشت / شاعر علی معلم

نیمه شب ستاره ها
می کنند اشاره ها
میرود ز آه ما
بر فلک شراره ها....بر فلک شراره ها

ناز چشم یار ها
غمزه ی نگار ها
رفته از نیاز و ناز
در جهان چه کارها

بجو شب از ستاره ای
به شیوه ای اشاره ای
بگو بگو چه چاره ای...چه چاره ای

نوشته نیک و زشت ما
به لوح سر نوشت ما
به جان زده شراره ای....شراره ای

آسمان چو ماه من
صد چمن گل و گیاه
در فراغ روی ماه
چشم آسمان به راه....چشم آسمان به راه

چه سیت ها چه رام ها
ز خون دل چه جام ها
زده به سنگ خاره ای....به خاره ای

نبرده ره به کام ها
مگر به ننگ و نام ها
ببین به هر کناره ای... کناره ای

عاشقان چمن چمن
غنچه های بوسه خواه
از نشاط روی دوست
غرق موج اشک و آه

نیمه شب ستاره ها
می کنند اشاره ها
میرود ز آه ما
بر فلک شراره ها
 

 

 
 

 

همراز / شاعر علی معلم

 



ای دیار آرزو کوی یارم کوی یارم
تا قیامت سر ازین کو برندارم برندارم

با دلم گوید کسی بت پرستی خود پرستی
بر دل عاشق مگو پا گذارم پا گذارم

پند بی حاصل مگو
حرف آب و گل مگو
جز حدیث دل مگو
موجم از ساحل مگو

ای که گفتی از شراب
نقش ما را زن بر آب
آه از آتش آه از آب
از تب و تاب

آه از این سوز و گداز
آه از این ناز و نیاز
آه از این دنیای راز
باغ مهتاب

ای دیار آرزو گریه کردم گریه کردم
گریه تنها همچو باران بهار

ای بهار نازنین گریه کرد این شمع شبها
بهر یاران بهر یار


راز من همراز من از غم و درد گریه کرد این مرغ شبها
غمگساران بیقرار

ساز من دمساز من گریا کرد آیینه با ما
بیقراران غمگسار


ای دیار آرزو کوی یارم کوی یارم
تا قیامت سر ازین کو برندارم برندارم

با دلم گوید کسی بت پرستی خود پرستی
بر دل عاشق مگو پا گذارم پا گذارم


ای که گفتی از شراب
نقش ما را زن بر آب
آه از آتش آه از آب
از تب و تاب

آه از این سوز و گداز
آه از این ناز و نیاز
آه از این دنیای راز
باغ مهتاب
منابع آگاه در محافل فرهنگی از ابهام در سرنوشت ریاست فرهنگستان هنر خبر می دهند. به نوشته « خبر آنلاین » علی معلم دامغانی که سه شنبه شب گذشته در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان رییس فرهنگستان هنر انتخاب شد از انتخاب خود بی اطلاع بوده است . شنیده های خبرنگار شبستان حاکی است « معلم دامغانی » پس از شنیدن این خبر گفته است : « احتمالا منظور از معلم علی معلم فیلمساز بوده است نه من ! » بنا بر شنیده ها معلم دلیل این ناباوری را این می داند که او شاعر و محقق ادبی است و اگر قرار باشد در فرهنگستانی حضور یابد آن فرهنگستان زبان و ادب (به ریاست غلامعلی حداد عادل ) است نه فرهنگستان هنر. گفتنی است تاکنون خبری مبنی بر صدور حکم برای « محمد علی معلم دامغانی » به عنوان رئیس فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران منتشر نشده است . جهانگیر الماسی نیز که در جلسه سه شنبه شب شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان عضو پیوسته فرهنگستان هنر انتخاب شده است پیش از این در گفت وگو با خبرنگار شبستان گفت : از انتخاب شدنم به عنوان عضو فرهنگستان هنر ب


تیتر روزنامه / شاعر علی معلم

یکی میگه " o "منفی , یکی میگه عین قصره
مردی خونشو فروخته , مردی خونه َش رو فروخته
تیتر روزنامه عصره...

آره , خونشو فروخته واسه بچش نون خریده
نرخ خون پایینه انقدر یا نون ُ گرون خریده ؟...

عصره آهن, عصره گرگه
توبه مرگ گرگ عصره
مردی خونش " o "منفیس اما خونش عین قصره

حالا سنگپشت یا حلزون صد چمن خونه به دوشن
سنگدلان که قیمته خون خونشنو میفروشن
غم مخور یکی همیشه خوبه کیمیا سرشته
آدرس خدارو داره , میگه خونمون بهشته

فرصت همیشتونو از خود و خدا نگیرین
زندگی امیده امید زنده باشین تا نمیرین

فرصت همیشتونو از خود و خدا نگیرین
زندگی امیده امید زنده باشین تا نمیرین...
زنده باشین تا نمیرین...

من این شعر رو خیلی دوست دارم هرچی فکرش کنید واقعا زیباست


 شاعر علی معلم

یکی بود یکی نبود
کور بشه چشم حسود
دو تا خورشید سیاه
دو تا چشم سرمه سود

رشک باغ و کشتمه
باغ نگو بهشتمه
عمر مژگونش دراز
رنگ سرنوشتمه....رنگ سرنوشتمه

میدرخشن توی ماه
دوتا خورشید سیاه
جمجمک برگ خزون
اینه بخت بی گناه

غنچه گل گل شکره
شب قضا و قدره
مهر و مهتاب رو ببین
یکی باشیم سحره

یکی بود یکی نبود
کور بشه چشم حسود
دو تا خورشید سیاه
دو تا چشم سرمه سود

رشک باغ و کشتمه
باغ نگو بهشتمه
عمر مژگونش دراز
رنگ سرنوشتمه

اگه یاری نگیری
بی تعلق اسیری
هستی اینه
چرا عاشق نمیری

زلف پر خم آفرید
اونکه آدم آفرید
دل و دلبر رو
برا هم افرید

میدرخشن توی ماه
دوتا خورشید سیاه
جمجمک برگ خزون
اینه بخت بی گناه

غنچه گل گل شکره
شب قضا و قدره
مهر و مهتاب رو ببین
یکی باشیم سحره

یکی بود یکی نبود
کور بشه چشم حسود
دو تا خورشید سیاه
دو تا چشم سرمه سود

رشک باغ و کشتمه
باغ نگو بهشتمه
عمر مژگونش دراز
رنگ سرنوشتمه

 

 

 


کی میگه بین دو تا نی ، یکیشون شکر نداره

نه عزیزم برا بابا دختر و پسر نداره

دخترا سیب گلابند ، مثل برفند ، مثل آبند

برف جاده گل و خاکه ، آب چشمه اما پاکه

دخترا شاخه نباتند ، چشمه ی آب حیاتند

اجر حافظ که میگن شمس حقه ، شاخه نباته

چشمه ی آب حیات تو کوچه نیست ، تو ظلماته

ظلمات طرح یه پرده ست

مثل پرچین ، مثل نرده ست

آب که بی پرده میشه ، دریای شوره

آب روشن توی چشمه ست ، توی یک تنگ بلوره



یه روزی یکی میاد که مرکبش اسب سپیده

رو لباش سرخی شرمه ، تو چشاش برق امیده

زین اسبش نقره کوبه

چکمه هاش رنگ غروبه

ساده و سبک عنونه ، سر گرونه

عاشق دختر شاه پریونه

عاشق دختر شاه پریون که توی سیبه

مثل دریا بیقراره ، مثل صحرا بی نصیبه

جماعت یه دل دارم ، قصر طلا خونه ی شهرش

صدتا باغ توی ده مهر و وفا ، نیمه ی مهرش

جماعت یه سیب می خوام ، جهیزیه ش زلف کمندش

مکنتش دامن پاکش ، ثروتش بخت بلندش

سیب گندیده نمی خوام ، ده نمی خوام ، صد نمی خوام

جماعت یکدونه می خوام ، اما سیب بد نمی خوام

اون که میاد اگه بگم یک گل سرخ بهار میشی
یه قطره خون رو آینه
یه چشمه انتظار میشی
یه قطره خون رو آینه است
یه چشم سرخ انتظار

یه روز دوباره سبز میشه
وقتی که بر گرده بهار

هر کی با آینه روبروست
رو هست و نیست پل می زنه
یه چشم سرخ آتشین
توی چشاش زل می زنه
توی چشاش زل می زنه

میگن فرشته روزشو با گریه افطار می کنه
فرشته می دونه که نور ظلمتو بیدار می کنه ظلمتو بیدار می کنه

برق یه تیغ اشک دریغ رعد صدای مرتضی
رستم از این بند و بلا علی رضا شد به قضا
آی غنچه های گل سرخ از نسیم وزون بگین
بوی خدا تو کوچه هاست سحر شده اذون بگین

ما گم شدیم باید بیاد اونی که چشم ما میشه
نماز حاجت بخونین
حاجتتون روا میشه

ما گم شدیم باید بیاد اونی که چشم ما میشه
نماز حاجت بخونین
حاجتتون روا میشه

نماز حاجت بخونین
حاجتتون روا میشه 
 

سلام

جناب علی معلم دامغانی یکی از شاعران گران قدر وباارزش کشورمون هستند که متاسفانه هنوز اشعار زیبا وپر محتوای ایشون برای استفاده به چاپ نرسیده است

من در اینجا قصد دارم اشعار ایشون رو جمع کنم اگه در این زمینه دوستان عزیز هم یاری کنند واگه از ایشون شعری سراغ دارند در قسمت نظرات قرار بدهند تا اون رو در بخش اصلی برای استفاده دوستان قرار بدم

با تشکر وقدر دانی

X