صفحه ها
دسته
وبلاگ های دوستان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 90754
تعداد نوشته ها : 94
تعداد نظرات : 13
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

عوامل پیدایش آرامش

بخند،تا دنیا بهت بخنده

1- حفظ سلامت روان در حوادث ناگوار و ناملایمات زندگى

حوادث ناگوار و مصائب و بحران‏ها بخش جدایى‏ناپذیر زندگى دنیوى است و تقریباً همه ی انسان‏ها در زندگى خود با چنین مسائلى روبه‏رو مى‏شوند و این امرى گریزناپذیر است؛ امّا همه ی انسان‏ها در برابر این مسائل، برخورد یکسانى ندارند. برخى در مقابل کم‏ترین سختى و ناگوارى، خود را مى‏بازند و به کام ناامیدى و بیم و اندوه مى‏اُفتند و به غیر از جزع و فزع و گریه و زارى و شکوه و ناله، کار دیگرى نمى‏کنند و نه تنها نمى‏توانند مشکل را برطرف کنند، بلکه بر پیچیدگى و دشوارى آن نیز مى‏افزایند. امّا برخى دیگر در مقابل ناملایمات و مصائب، چون کوه استوارند و از لابه‏لاى سخت‏ترین دشوارى‏ها راهى به سوى جلو پیدا مى‏کنند و مشکل را پشت سر مى‏گذارند. با قاطعیت مى‏توان گفت همه ی مردان و زنان بزرگ و تاریخْ‏ساز و کسانى که توانسته‏اند نام خود را در تاریخ ثبت کنند و ماندگار شوند، از دسته ی دوم بوده‏اندانسان‏هاى بزرگ، مشکلات بزرگ نیز داشته‏اند؛ ولى در برابر آنها خود را نباخته و توانسته‏اند با سرپنجه ی تدبیر، اراده، ایمان، صبر، تلاش و مبارزه، در برابر بزرگ‏ترین مشکلات و سخت‏ترین بحران‏ها بایستند و راه خود را به سوى اهداف بزرگ خود باز کنند و بپیمایند.این انسان‏ها در مقابل مشکلات و ناملایمات، زانو نزده‏اند و بیمارگونه ناله نکرده‏اند؛ بلکه سرافرازانه با کمال قوّت و قدرت و در نهایت سلامت و اقتدار، در برابر هر مشکلى مناسب‏ترین راه حل را پیدا کرده و پى‏گرفته‏اند. اگر قرار بود که انبوه مشکلات و بزرگى مصائب آنان را از پا بیندازد، هرگز حماسه‏اى پدیدار نمى‏گشت و اسطوره‏اى پا نمى‏گرفت و قهرمانى خلق نمى‏شد. راز این استوارى و ماندگارى، سلامت روان است که بدون آرامش، مفهومى براى آن متصوّر نیست.  

2-رهایى از چنگال بیم و اندوه

در منابع اسلامى بسیار به این مضمون برمى‏خوریم: آنان که به ساحل امنیت و آرامش و ایمان رسیده‏اند از دو چیز در امانند: یکى بیم و دیگرى اندوه (لاخَوفٌ َعلیهِم و لا هُم یَحْزَنُون)(4) معمولاً انسان مضطرب، به دلیل این که از نظر سازمان روانى، به هم ریخته است، انسانى است متزلزل و تزلزل، پایه‏سازِ بیم و هراس است. انسان متزلزل، از یک طرف خود را هر لحظه در معرض سقوط مى‏بیند و از طرف دیگر تکیه‏گاهى براى خود سراغ ندارد تا به آن تکیه کند و از افتادن خویش جلوگیرى نماید؛ ولى انسانِ برخوردار از آرامش که آرامش خود را در سایه ی باور به تکیه‏گاهى مطمئن و پشتیبانى قدرتمند به دست آورده است و معتقد است که در همه جا و همه حال و همه وقت، خدا با اوست، دلیلى براى ترسیدن نمى‏یابد. غُصه و اندوه نیز از همین قرار است. انسان، هنگامى اندوهگین مى‏شود که چیز عزیز و گرانبهایى را از دست بدهد و راه دست‏یابى مجدّد به آن را براى خود بسته ببیند؛ امّا انسان باورمندى که در سایه ی ایمان و باور به خداوندِ حکیم و قادر به آرامش رسیده است، مى‏داند که حکیم، بدون مصلحت و حکمت، تصمیم نمى‏گیرد . قادر مطلق مى‏تواند چیزى را که در برهه‏اى و به خاطر مصلحتى از دست ما رفته، جبران کند و خودِ آن یا بهتر از آن را به ما بازگرداند؛ پس چه دلیلى براى حزن و اندوه باقى مى‏ماند؟ البته حزن و اندوه به عنوان یکى از حالات انسانى در برابر از دست رفتنِ چیزى یا کسى تا آن‏جا که به درهم‏ریختگى سازمان روانى انسان منجر نشود، خود به خود، پدیده ی مذمومى - که باید با آن مقابله شود - نیست. پیامبر و امامان در فقدان عزیزان خود، اندوهگین مى‏شدند و مى‏گریستند؛ ولى اوّلاً اندوه آنان به خاطر امور پیش پا افتاده نبود و ثانیاً این اندوه، چنان آنان را بى‏اختیار و از خود بى‏خود نمى‏کرد که از کارآیى بیفتند و نتوانند راجع به سایر وظایف خود، آن چنان که باید، عمل کنند.

عوامل ایجاد آرامش

از نظر قرآن، دست‏یابى به آرامش، تنها از یک راه ممکن است و بس و آن، یاد خداست (ألا بِذِکرِاللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوب).(5) «خدا» به عنوان خالق و برپادارنده ی نظام هستى و به عنوان ناظم و سبب آرامش و استقرار آن، تنها حقیقتى است که یاد آن مى‏تواند به انسان وابسته و نیازمند به این حقیقت یگانه ی بى‏نیاز، آرامش ببخشد و اطمینان را براى او به ارمغان آورد: أنزَلَ اللَّهُ سَکینَتَه عَلى رَسُولِهِ و عَلى المُؤمِنین.(6)از نظر قرآن منشأ آرامش و اعطا کننده ی آن، فقط خداوند است و هیچ کس و هیچ چیز از هیچ منبع و روش دیگرى نمى‏تواند انسان را به آرامش برساند.یاد خداوند، محصول ایمان به خداوند است (الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله ألا بذکر الله تطمئن القلوب)؛(7) یعنى اوّل باید خدا را باور داشت تا بتوان از ثمره ی اطمینان و آرامش به وسیله ی یاد خدا برخوردار شد. ناگفته پیداست که منظور از یاد خدا، صرف ذکر زبانى نیست و ذکر حقیقى، ذکر دل است. اگر خداوند به عنوان پدید آورنده و برپا دارنده هستى، در عمقِ وجود هر انسانى، یعنى دل او حضورى دائمى و قوى داشته باشد، هیچ مشکل و مصیبت و حادثه ی ناگوارى نمى‏تواند انسان را به لرزش و لغزش بیندازد و آرامش درونى او را به هم زند. یاد خدا بودن به این معناست که دائماً متوجّه باشیم عالم طبیعت، مالکى دارد و هدفى و انسان در محضر خداى حکیم، قادر، مهربان و خیرخواهى است که در سخت‏ترین شرایط، بنده ی خود را تنها نمى‏گذارد و همیشه و همه جا با اوست. خدایى که بر بندگان خویش از هر والدینى مهربان‏تر است و دوست دارد که همه به کمال و صلاح و فلاح (رستگارى) برسند.

عوامل از بین بَرنده ی آرامش

غفلت وگناه که هر دو در بستر «خدا فراموشى» زمینه ی بروز و رشد پیدا مى‏کنند، از مهم‏ترین عوامل برهم زننده ی آرامش‏اند. انسانِ غافل، خود را، هدف را و مسیر و جهت را گم مى‏کند و انسان بى‏هدف در وادى تحیّر و سرگردانى قدم مى‏زند و سر از گرداب تشویش و نگرانى و اضطراب درمى‏آورد. گناه نیز جز از غافل سرنمى‏زند و دواى هر دو درد، همانا یاد خداست: الا بذکر الله تطمئن القلوب.(8)
دسته ها : روانشناسی
سه شنبه هجدهم 1 1388 15:21
این تست فقط 3 پرسش دارد و جواب ها شما را شگفت زده خواهند کرد.
جواب ها را نخوانید زیرا مغز مانند چتر نجات عمل میکند، وقتی که باز است بهتر کار میکند.
اگر به جواب ها نگاه کنید نتیجه درستی نخواهید گرفت.
یک قلم و کاغذ بردارید و به سوالها پاسخ دهید.
این یک تست صادقانه است که اطلاعات زیادی از خودتان به شما می دهد.
حالا شروع کنید.....!!!

1- نام های این حیوانات را به ترتیب علاقه خود قراردهید:
گاو
ببر
گوسفند
اسب
خوک

2- یک کلمه برای توصیف اسامی زیر بنویسید:
سگ
گربه
موش صحرایی
قهوه
دریا

3- به کسانی فکر کنید (کسانی که شما را بشناسند و برای شما مهم باشند) و آن ها را به رنگ های زیر ربط دهید ( افراد تکراری نباشند. برای هر رنگ، نام یک فرد).
زرد
نارنجی
قرمز
سفید
سبز

توجه: جواب های شما باید دقیقاً همانی باشند که مطلوب شماست.

حالا تعابیر و تفاسیر جواب هایتان را بخوانید.

1-
گاو یعنی "کار."
ببر یعنی "غرور و فخر."
گوسفند یعنی "عشق."
اسب یعنی "خانواده."
خوک یعنی "پول."

2-
توصیف شما از سگ، "شخصیت شماست."
توصیف شما از گربه، "شخصیت شریک زندگی تان است."
توصیف شما از موش صحرایی، "شخصیت دشمن شماست."
توصیف شما از قهوه، "تعبیر شما از رابطه زناشویی است."
توصیف شما از دریا، "زندگی خود شماست."

3-
زرد : "کسی که هیچ وقت فراموشش نخواهید کرد."
نارنجی : "کسی که به نظر شما دوست واقعیتان است."
قرمز : "کسی که شما به او عشق می ورزید."
سفید : "جفت روح شما."
سبز : "کسی که تا آخر عمرتان او را به خاطر خواهید داشت."
دسته ها : روانشناسی
جمعه بیست و سوم 12 1387 19:4

چه کار کنیم که استرس نداشته باشیم؟

1- شتاب زده تصمیم گیری نکنید.

اگر هنگام تصمیم گیری آگاهی کافی ندارید، تصمیم نگیرید. می توانید بسیاری از تصمیم گیری ها را به حالت تعلیق درآورید. تا زمانی که تمام جوانب کار را به خوبی در نظر نگرفته اید صبر کنید. هرگز تصور نکنید اگردر یک حراجی خرید نکنید، فرصت بسیار مناسبی را از دست داده اید. صبر داشته باشید . تا زمانی که از مساله ای اطمینان کامل پیدا نکرده اید موافقت خود را اعلام نکنید.

2- بپذیرید که گاهی اوقات زندگی می تواند بسیار سخت و آزار دهنده باشد.

اهمیتی ندارد که تا چه اندازه در زندگی تان برنامه ریزی می کنید، یا تصور می کنید که تمام برنامه ریزی هایتان قرین موفقیت می شود. باور داشته باشید که برخی اتفاقات موجبات حیرت، ناراحتی یا دلخوری شما را فراهم می آورد و شما ناتوان از توضیح و تبیین علل آنها هستید. شاید خلق و خوی شما، فاکتورهای خارجی، شرایط آب و هوایی، وضعیت جسمانی و... یا ترکیبی از کلیه این عوامل تأثیر گذار باشند. در هر صورت، لازم است این موقعیت های ناجور و آزار دهنده را به عنوان بخشی از زندگی بپذیرید. ایمان داشته باشید که آرامش و نشاط ، خیلی زودتر از آن چه که تصورش را می کنید از راه می رسد.

3- امان بدهید.

امروزه همه انتظار دارند که تلاششان خیلی زود به ثمر برسد. بنابراین بسیاری از افراد فوراً تسلیم شده و دست از تلاش برمی دارند. هیچ کتابی را تا به انتها نمی خوانند، سرمایه گذاری های مشترک را به هم می زنند، نواختن یک ساز را به تمامی یاد نمی گیرند و خیلی زود با دیگران قطع رابطه می کنند. اگر فکر می کنید کاری نتیجه فوری نمی دهد، خیلی سریع تسلیم نشوید. به تلاش خود ادامه دهید. صبور باشید. به ثمررسیدن هر کاری نیازمند گذشت زمان است.اگر چیزی ارزش به دست آوردن داشته باشد، بهتر است با صبر و تلاش آن را به دست آورید و تسلیم سختی های راه نشوید.

4- اگر هر روز صبح آشفته هستید، کمی زودتر از خواب بیدار شوید!

تاکنون چند بار از زبان دیگران شنیده اید که «من صبح ها به هیچ عنوان وقت کافی ندارم». این که چیزی نیست. وقت را خودتان بیافرینید. کافی است صبح ها زودتر از خواب برخیزید. با فراغ بال لباس بپوشید. صبحانه ای کامل بخورید و آن گاه به جایی که می خواهید بروید. به همین سادگی. بدین ترتیب در تمام طول روز به کلیه کارهای خود آهنگی آرام می دهید. شب هنگام زود به رختخواب بروید، آرام بخوابید و صبح ها زود از خواب برخیزید تا بدین ترتیب بتوانید فعالیت های روزمره تان را در کمال آرامش و بدون دستپاچگی انجام دهید.

5- شادمانی کردن را به تأخیر نیندازید.

اکثریت قریب به اتفاق انسان ها تمام عمر خود را تلف کرده و در کمین شادی به انتظاری بیهوده می نشینندد. به نظر آنها شادی در هر لحظه و در همه یافت می شود. شک ندارند شادی در انتظار است تا آنها تحصیلاتشان را به اتمام برسانند، صاحب شغل شوند، ازدواج کنند، بچه دار شوند، آنها را سروسامان بدهند، وضعیت ارث و میراثتشان را مشخص کنند، به سن بازنشستگی برسند و ... مسلم بدانید که با چنین روشی هیچ گاه روی شادی را نخواهید دید. شا دی را همین حالاجاودانه تجربه کنید. به جای آن که چشم به راه رخدادی بیرونی و اغواکننده بمانید، قدردان مواهب و نعمت هایتان باشد تا بتوانید طعم شادی را بچشید.

6- سعی نکنید همه چیز را بدانید.

نمی توانید از همه چیز سر در بیاورید. بنابراین همه حواس خود را معطوف آن مسایلی کنید که نیازمند و مشتاق دانستنش هستید. مسایلی که به زندگی تان جهت داده و آن را سهل تر، شادتر و خلاق تر می سازد. به منظور آموختن آن چه که سایرین می دانند و کمترین ارتباطی به شما ندارد خود را تحت فشار قرار ندهید. این رقابت نیست. شاید هزاران هزار مساله وجود داشته باشد که شما از آنها آگاه هستید ولی دیگران اطلاعی در آن زمینه ها ندارند. اما آیا درست است که با دانسته هایتان به جنگ آنها بروید؟ به اندازه ای که نیاز دارید، بدانید.

7- بیش از حد داوطلب نشوید.

وقتی انجام کاری را بیش از حد توان خود می بینید، یا می بینید که آن کار تمام وقت آزادتان را اشغال می کند، خود را داوطلب نکنید. داوطلب شدن خوب است، اما بر عهده گرفتن مسوولیت های سنگین مانع از آن می شود که به اندازه کافی به خانواده و روابط فردی تان بپردازید. اگر می بینید کاری شاق و توان فرساست، خیلی ساده جواب رد بدهید. هیچ کس دیگر به خوبی خودتان نمی تواند از شما مراقبت کند. اگر خود داوطلب شویم که بخشی از وقتمان را به فرزندان، دیدار از والدین و ایجاد محیطی سرشار از عشق در خانه اختصاص دهیم، آن گاه دیگر نیازی به یاری طلبیدن از دیگران حس نخواهد شد.

دسته ها : روانشناسی
جمعه بیست و سوم 12 1387 14:48

تو از بقیه خوشبخت تری

امروز که بیدار شدی بیشتر احساس سلامت کردی تا مریضی ، تو خوشبخت تر از یک میلیون نفری هستی که تا آخر این هفته بیشتر زنده نیستند.

اگر هیچ وقت خطر جنگ را تجرب نکرده ای و تنهایی زندان را حس نکرده ای ، در شمار 500 میلیون نفر آدم خوشبخت دنیا هستی .

اگر می توانی در یک جلسه مذهبی شرکت کنی بدون اینکه اذیت و آزار، دستگیری ، شکنجه و وحشت از مرگ داشته باشی خوشبخت تر از سه میلیون نفر در جهان هستی.

اگر در جیب یا کیف خود پول داری و می توانی گاهی کمی پول خرج کنی ، جزو 8 درصد آدمهای پولدار دنیایی.

اگر پدر و مادرت هنوز زنده اند و هنوز با هم زندگی می کنند . تو واقعا بی نظیری!

اگر سرت را بالا می گیری و لبخند می زنی و احساس خوبی داری ، تو خوشبختی ، چون خیلی ها می توانند این کار را بکنند ، ولی اکثرا نمی کنند.

اگر امروز و دیروز دعا کردی ، واقعا خوشبختی ، چون اعتقاد داری که خدا صدای ما را می شنود و به ما جواب می دهد.

اگر می توانی این مطلب را بخوانی خوشبخت تر از کسانی هستی که نمی توانند این مطلب را بخوانند .

دسته ها : روانشناسی
پنج شنبه بیست و دوم 12 1387 21:42

بذار دنیا جلوت کم بیاره

این مقاله به پنج قاعده ی کلیدی موفّقیّت تضمینی در تمام صحنه های زندگی اشاره می کنیم. قاعده هائی که اگر به درستی درک شوند، و با همّت و پشتکار و سماجت درونی اشخاص پیگیری و اجرا شوند، می توانند موفّقیّت تضمینی آن اشخاص را در هر حوزه ای از زندگی، باعث شوند:

 قاعده ی اوّل:
اگر به این نتیجه رسیده ایم که کاری باید انجام شود، پس بدون هیچ بهانه جویی و معطّلی و با جدّیّت، کمر همّت ببندیم که آن کار انجام شود.

 قاعده ی دوّم:
کاری که باید انجام شود را همین الان انجام بدهیم.

قاعده ی سوّم:
مهم نیست که از کاری که باید انجام شود خوشمان بیاید یا خوشمان نیاید! چون باید انجام شود، پس در هر حالت و روحیّه ای که باشیم با جدّیّت و سرسختی و یک دندگی تمام آن کار را انجام می دهیم.

قاعده ی چهارم:
وقتی کار انجام شد آرام نمی گیریم و به این می اندیشیم که کار بعدی که باید حتماً انجام شود کدام است.
قاعده ی پنجم:
سراغ قاعده ی اوّل می رویم!
حال یک دقیقه سکوت می کنیم و می گذاریم آن چه با صدای بلند خواندیم ،دوباره در وجود ما جاری شود تا برایمان قابل درک شود.

(بعد از یک دقیقه سکوت)
خوب دوستان راز موفّقیّت صد در صد را فهمیدید!؟ راز موفّقیّت حتمی در تمام امور زندگی همین پنج قاعده ای است که الان با هم با صدای بلند خواندیم. خوب فکر کنید و ببینید چقدر موفّقیّت ساده است و ما به راستی چقدر می توانیم خودمان را کاهل و سست و ضعیف بسازیم که از پس چنین کار ساده ای برنیاییم؟!
قاعده ی یک می گوید که به هر حال مجموعه ای از شرایط زندگی و استعدادهای درونی و نیازهای شخصی و خانوادگی و اجتماعی تو را وادار می سازند که یک سری کارها را حتماً و بدون قید و شرط انجام دهی! مثلاً برای فارغ التّحصیل شدن از دبیرستان و قبولی در دانشگاه لازم است یک سری درس ها را خوب و دقیق بخوانی! خوب شروع کن! معطّل چه هستی! بالاخره تو و خانواده به این نتیجه رسیده اید که الان وقت درس خواندن است. پس چرا دایم خودت را به کم هوشی و بی خیالی می زنی و وقتت را تلف می کنی. شروع کن!
اگر بیکاری و برای کسب درآمد و جمع آوری سرمایه مجبوری مدّتی را به خدمتکاری و کارهای ساده مشغول شوی، پس چرا دایم در رختخواب غلت می زنی و شروع نمی کنی؟ چرا صدای دستگاه پخش موسیقی را زیاد کرده ای و خودت را درون اتاقت محبوس کرده و با موجودات خیالی ات مشغول گپ زدن شده ای.

آهای! با تو هستم برخیز و جارو را در دست بگیر و کارت را شروع کن. بله حق با توست! تو قرار بوده مدیر یک شرکت بزرگ شوی. هنوز هم می توانی بشوی. هیچ کس به جز تو نمی تواند و حق ندارد در مورد مدیر شدن یا نشدن تو صحبت کند.اما الان شرایط چیز دیگری از تو می خواهد. برخیز و شروع کن. چرا ایستاده ای و خودت را در آیینه نگاه می کنی؟
شاید هم یک زن خانه دار هستی و باید امروز کلّی ظرف و لباس بشویی و غذا بپزی و خرید کنی و بچه ها را حمّام ببری و خلاصه کلی کار برای انجام دادن داری. پس چرا روی مبل خوابیده ای و به میز صبحانه زل زده ای، پاشو و کاری بکن. الان و امروز این کاری است که باید انجام شود و تو هم باید انجام دهی. پس برخیز و شروع کن.
قاعده ی دوّم می گوید: وقتی همین الان وجود دارد، چرا کاری را که باید حتماً انجام شود به بعد موکول میکنی. اصلاً به من بگو چه کار داری می کنی! ورزش می کنی؟ امّا تو که الان باید کاری دیگر انجام دهی؟ چرا اوّل آن "باید" را تمام نمی کنی و با تعویق و تاخیر بی دلیل، دایم اوضاع را بر ضدّ خودت بدتر می سازی. وقتی به این نتیجه رسیده ای که آن کار حتماً و باید انجام شود دیگر چرا خودت را به کارهای حاشیه ای و جنبی سرگرم ساخته ای. همین الان زمان برای انجام آن کار لازم و ضروری در اختیار تو گذاشته شده. تو چرا این زمانی را که متعلّق به کار مهم و ضروری است، برای انجام کاری فرعی و حاشیه ای صرف می کنی؟
قاعده ی سوّم می گوید که: اصلاً مهم نیست از انجام آن کار ضروری خوشت می آید یا نه! خوش آمدن یا خوش نیامدن تو اصلاً اهمیتی ندارد. مهم این است که آن کار الزامی و ضروری باید در زمان خودش به طور کامل و بی نقص و توسط شخص تو انجام شود.
این که تو خوشت نمی آید یا ترجیح می دهی به کار دیگری بپردازی، الان اصلاً مهم نیست.اگر شور و شوق کم داری، از هر جا که فکرت می رسد قرض بگیر و بدون بهانه جویی و معطّلی بی مورد، کار را انجام بده.
این کار مال توست. سود و منفعت آن هم به نفع توست. پس این که خوشت نمی آید یا زیاد در شان شخصیت ذهنی تو نیست دیگر چه صیغه ای است؟ آخر مگر قرار است همه کارهای عالم اوّل به مذاق تو مورد پسند افتد و بعد در دستور کار طبیعت قرار گیرد؟ اصلاً این طور نیست! اتفاقاً بعضی از کارهایی که باید حتماً توسط تو و همین الان انجام شوند، به هیچ وجه جذاب و خواستنی نیستند. تمیز کردن وان حمام و کاسه توالت و یا جمع کردن آشغال ها و یا مرتب ساختن و نظافت اتاق کار مشترک خودت با دیگران و یا کار در گاراژ و دست و صورت خود را روغنی کردن و یا دودکش را تمیز کردن و هزاران کار دیگر که معلوم است خیلی ها دوست ندارند، انجام دهند. اما راهی برای گریز نیست. تو باید این کارهای الزامی و ضروری را به هر قیمتی که شده همین الان به طور کامل و بی نقص انجام دهی و شخص تو هم برای این کار فعلاً انتخاب شده است.
پس چرا معطّل می کنی و با لوس بازی و ادا و اصول های عجیب و غریب و داد و فریاد و خودکشی و اعتیاد و صدها کار فرعی و بی معنای دیگر سعی می کنی نفرت خودت را از کاری که باید انجام دهی به نمایش بگذاری.

دوست خوب من! آیا هیچ می دانی که وقتی کاری را باید حتماً انجام دهی، دیگر عشق و نفرت تو در این میان هیچ اهمیّتی ندارند و قضاوت این موضوع را به هر کسی بسپارید آن ها هم خواهند گفت که خوب! کاری را که باید انجام دهی، انجام بده و خودت را خلاص کن!
می فهمی! حتّی دیگران هم با تو همدردی نمی کنند و برای نفرت و بیزاری تو در انجام کاری که نفعش متعلّق به توست و باید انجام دهی هیچ ارزشی قایل نیستند. پس همه ی داد و فریادها و نمایش ها و تظاهرات روانی که از خود نشان می دهی بیهوده است و دیر یا زود باید تسلیم شوی و در شرایط بدتری کاری که دوست نداری را انجام دهی. پس چرا کار را به آن جا می کشانی؟! همین الان نسبت به دوست داشتن یا دوست نداشتن کارهایی که انجامشان وظیفه ی توست بی اعتنا شو و این کارها را به هر قیمتی که هست با تمام دقّت و حواس و کمالی که در خود سراغ داری انجام بده تا تمام شود.
و وقتی کار تمام شد، استراحت کوتاهی کن و بلافاصله سراغ کار بعدی برو! بله دوست من! موفّق ها وقت زیادی برای تلف کردن ندارند. مثلاً شاید در حوزه ی تحصیل یا امور منزل کارها را سر و سامان دادی. امّا اگر نگاهی به دفترچه ی فعّالیّت های ضروری ات بیندازی خواهی دید که در شاخه ها و حوزه های دیگر زندگی هنوز ده ها کار دیگر باقی مانده است که حتماً باید انجام شوند. پس چرا معطّلی و وقت خود را به میهمانی گرفتن و استراحت بیش از حد تلف می کنی. سریع کار مهم بعدی را برای خودت مشخّص کن و همین الان چه دلت بخواهد یا نخواهد انجام بده. بدون تاخیر و بهانه جویی و به طور کامل و بی نقص!
می بینی دوست من، خیلی ساده است! تو با انجام این چرخه پایان ناپذیر، تغییرات شگرفی را در زندگی خود باعث می شوی و بعد از مدتی به جرگه ی موفّق ها می پیوندی. تو از الان به بعد دیگر یک موفّق صد در صد هستی!

 منبع:مجموعه سخنرانی های آنتونی رابینزبرای تقویّت انگیزش   

دسته ها : روانشناسی
پنج شنبه بیست و دوم 12 1387 21:38
درسته که طولانی هستش ولی جواب می ده!!!:
جلوی گریه خود را نگیرید و گه گاهی گریه کنید
دست کم روزی 15 دقیقه را در سکوت بگذرانید و به نیازهای واقعی خود و نیز چیزهایی که
دارید فکر کنید. سکوت عصاره‌ی آرامش است، با زور نمی‌توان آن را ایجاد کرد، باید
زمانی که فرا رسید آن را بپذیرید. دست کم روزی یک ساعت، تنها به اتاقی بروید و در
را به روی خود ببندید
افراد آرام به خود می‌گویند که برای تغییر گذشته کاری نمی‌توان کرد، آنگاه از فکر
ادامه زندگی لذت می‌برند
وقتی احساس می‌کنید که سرتان پر از فکرهای جور و واجور است و جای خالی در آن نیست،
با قدم زدن، آن‌ها را پاک کنید
اگر نتوانید کسی را ببخشید، افکار خشمگین‌تان شما را برای همیشه با این افراد مرتبط
خواهد کرد. شاد کردن دیگران، باعث آرامش می‌شود
آرامش را از کودکان بیاموزید، ببینید که چگونه در همان لحظه‌ای که هستند، زندگی
می‌کنند و لذت می‌برند
از همان که هستید راضی باشید، در این صورت احساس آرامش بیشتری می‌کنید
هر چه اکسیژن بیش‌تری به شما برسد، آرام‌تر خواهید شد، خوب است در محل کار و
زندگی خود گیاهی نگه دارید
مهم نیست که با شما مودبانه برخورد کنند یا نه، برخورد مودبانه‌ی شما، باعث ایجاد
آرامی و احساس خوبی در شما خواهد شد
سرعت حرکت شما با احساستان رابطه‌ای مستقیم دارد، آرام راه بروید و حرکات بدن خود
را آرام‌تر کنید، طولی نمی‌کشد که آرام خواهید شد. گاهی می‌توانید برای رسیدن به
آرامش، دراز بکشید، عضلات خود را شل کنید و به هیچ چیز فکر نکنید
با حرکات آرام و صحبت کردن شمرده، احساس آرامش را به جمع منتقل کنید. آیا تا به حال فرد آرامی را دیدید که با صدای بلند صحبت کند؟
با شوخ طبعی به آرامش خود کمک کنید
راحتی، یکی از عناصر مهم آرامش است، مثل دمای مناسب، صندلی راحت و لباس و کفش راحت
هر چند وقت یک بار ساعتتان را باز کنید و خود را از فشار زمان نجات دهید
در آوردن کفش‌ها به کاهش فشار عصبی کمک می‌کند
فشردن یک توپ کوچک، تنش‌های عصبی‌ای را که در انگشتان و دست‌های شما متمرکز
شده‌اند، خالی می‌کند
لباس‌های گشاد و راحت، باعث ایجاد راحتی و احساس آرامش می‌شود
لحظه‌های زیبای زندگیتان را بنویسید و از آن‌ها عکس و فیلم بگیرید، سپس بیش‌تر
وقت‌ها آن‌ها را به یاد آورید و درباره‌شان فکر کنید و لذت ببرید
هوای دریا، آب شور و صدای امواج، همگی باعث آرامش می‌شوند، مسافرت به سواحل دریا را فراموش نکنید.
  تماشای ماهی‌ها مثل خیره
شدن به دریا، در شما ایجاد آرامش می‌کند، زیرا ماهی‌ها آرام شنا می‌کنند و آرام
تنفس می‌کنند
آهسته غذا خوردن و جویدن، باعث تجدید قوای فکری و احساس آرامش خواهد شد
برای تأثیر بیش‌تر و رسیدن به آرامش، در خود متمرکز شوید و آرام نفس بکشید
تمرین کنید که آرام‌تر از حد معمول صحبت کنید، این کار خود به خود ضربان قلب و
تنفستان را کم می‌کند و به شما اجازه می‌دهد، ذهن و فکرتان را از بسیاری مسایل پاک
کنید
اگر به عقاید مذهبی و معنوی پایبند باشید، به یکی از با افتخارترین روش‌های رسیدن
به آرامش خاطر رسیده‌اید، آنگاه می‌توانید بگویید، الا بذکر الله تطمئن القلوب . اگر
از خدا دور افتاده‌اید، اکنون آشتی است. داشتن یک تکیه‌گاه معنوی در حد تعادل موجب
آرامش می‌شود
احساسات و مشکلات خود را به دیگران بگویید و آرامش بیش‌تری احساس کنید
یکی از مهم‌ترین مهارت‌ها در آرام بودن، فکر نکردن به مسایل کوچک است، دومین مهارت،
کوچک شمردن تمام مسایل است
شاد کردن دیگران، موجب آرامش می‌شود. نمی‌دانید چه لذتی دارد پول رستوران امشب را با توافق سایرین به یک کارتن خواب هدیه دهید. قدردانی کنید. دیگران را برای لطف
کردن به خود تحت فشار قرار ندهید، لطف که وظیفه نیست
اگر می‌دانستید که : «سیگار کشیدن + ورزش نکردن = استرس، اضطراب و حذف آرامش»، هرگز
سیگار نمی‌کشیدید و ورزش کردن را به تعویق نمی‌انداختید
و در پایان « یاد خدا مایه ی آرامش دلهاست »
دسته ها : روانشناسی
پنج شنبه بیست و دوم 12 1387 15:1
X