دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 94233
تعداد نوشته ها : 11
تعداد نظرات : 75
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

باید قد کشید ...

اونقدر که بشه گرمای مهربون خورشید رو روی صورت حس کرد.

تا اونجا که بشه ستاره ها رو چید.

ماه رو بوسید ...

دسته ها : رودخونه ای
يکشنبه بیستم 10 1388

چشم هایش را به من دوخته است

به هر طرف که می روم رویش را به سمت من می چرخاند

دیگر تاب و تحمل نگاهش را ندارم

ای بابا عجب گیری کردما !

صد بار گفتم این گل آفتاب گردون رو اینجا نکارید !!!

 

 


پ ن1 : بالاخره باید یه کم خودمون رو تحویل بگیریم دیگه !

 

پ ن2 : عیدتون مبارک :)

 

دسته ها : رودخونه ای
شنبه اول 1 1388

تیک ، تاک ، تیک ، تاک ...

صدای پای زمان

صدای عبور ،

صدای جریان زندگی ،

 

آخرین شب سال 87 هم رسید.

و چه دیر! رسید !

 

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟!! 

 

 

 

امید که سال 88 سال خوبی باشه.

برای من ،

و برای تو .

 

عیدتون مبارک. 

دسته ها : رودخونه ای
پنج شنبه بیست و نهم 12 1387

 

باز چشمانم را می بندم و ...

می بینم ...

 

می بینم آنچه را که با چشمان باز نمیتوان دید

آنچه را که دیدنش فقط کار دل است و بس

می بینم...

 

می بینمش که مثل ستاره ای در آسمان تاریک دلم نور می افشاند

چشمک می زند و مرا به سوی خود می خواند

 

می بینمش که همانند رودی کوچک کویر دل مرا سیراب میکند

و مرا در خود جاری ...

 

می بینم...

دسته ها : رودخونه ای
جمعه بیست و سوم 12 1387

میدونید امشب که داشتم از محل کار بر میگشتم خونه چی شد؟

نمیدونید؟

 

یه آقاهه دستش رو گذاشت رو شونم و تکونم داد.

گفت آخرشه !!!

چشمام رو باز کردم.

دیدم تو اتوبوسم !!! همه دارن پیاده میشن !

خوابم برده بود !

 

این روزا خیلی خسته میشم.

دسته ها : رودخونه ای
چهارشنبه هفتم 12 1387
X