به نام او که آرام قلب من است
سلام
به او که تا قیام قیامت ازش دلگیرم... دلگیرم...دلگیرم...دلگیرم...دلگیرم... دلگیرم...دلگیرم...دلگیرم...
تمامی راه را با تو بودم
تمام اسکلهها
بارانها
بادها،
تمامی راه با تو بودم
وقتی که چون پرندهای تبعیدی
زمین را ترک میگفتم و
بالی با من نبود،
وقتی که در اشکم، چون شمعی فرو میرفتم و
مومیائی شده
خاموش میشدم، ...
تمام طول سفر کنار تو گام میزدم
کجا بودی تو؟
همیشه بودم...بودم...بودم...سنگ زیرین آسیاب بودم... کجایی تو؟
الان کجایی تو؟
.
.
.