روزی از جوانی که به دور از مشکلات و مصائب زندگی آسوده و بی دغدغه روزگار می گذراند و زندگی شیرین و و موفقی را داشت پرسیدند : " زندگی خود را برچه اصل و پایه ائی بنا نهادی که اینچنین از آن راضی و خوشنودی ؟ ". جوان گفت : " بر چهار اصل. اول اینکه : دانستم روزی مرا به غیر از من به کس دیگری نمی دهند پس به دنبال آن شتافتم . دوم اینکه : یقین نمودم بر اینکه نماز و روزه و سایر تکالیف الهی مرا غبر از خودم کسی به جای نمی آورد پس با تمام وجود به ادای آنها پرداختم . سوم اینکه : درک کردم که ممکن است مرگ من غفلتا و ناگهانی برسد پس کاری نکردم که از نتیجه و عقوبت آن بترسم . و چهارم اینکه : ایمان آوردم که خداوند مرا در هر حال و در هر کاری می بیند و تنها اوست که کسی را کمک و راهنمایی می کند پس با دلی پر امید به رحمت او چشم دوختم و طمع از دست ناچیزو حقیر مردم برداشتم و تمام خواسته هایم را از او خواستم ". و برای همین است که مشکلی که نتوانم از پس آن بر آیم در زندگی ام نیست و آسوده و خوشبختم ...
و چقدر ساده او به خوشبختی واقعی رسیده بود .
ممکنه کاری که انجام می دی مشکل باشه اما هر قدر که مشکل باشه پاداش اون ارزنده تر خواهد بود همین کارهای مشکل است که شخصیت واقعی ما رو شکل می ده در حقیقت کاری که تلاش کمی بخواهد از بخش کوچکی از استعدادهای ذاتی ما استفاده می کنه و در نتیجه موفقیت چشمگیری رو نصیب ما نمی کنه . پس از زیر کارهای سخت شانه خالی نکن ((چون موفقیت در یک کار سخت بیشتر از ده کار آسان و ساده شادی آور و باعث امید و افزایش توان در شما خواهد بود ))...
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: دو نفر وارد مسجد شدند که یکی از آنها عابد و دیگری گنهکار بود . این دو وقتی از مسجد بیرون آمدند. فرد گنهکار مؤمن راستین ولی مرد عابد فاسق و گنهکار خارج شد !... امام (علیه السلام) علت را اینطور توضیح دادند که :هنگامی که عابد وارد مسجد شد به عبادتهایش می بالید و سخت در اندیشه آنها بود و اندک اندک عبادتهایش او را به خودش مغرور ساخت. اما آن فرد گنهکاردر فکر پشیمانی از گناهان گذشته اش از خداوند طلب آمرزش و بخشش را داشت . و به همین سبب بود که جای آنها در نزد خداوند تغییر کرد و خداوند بر حال بندگانش بسیار دانا و توانا ست...
ین داستان همان شعر (( هفتاد سال عبادت یک شب باد می ره )) رو دوباره
زنده می کنه .و میگه که ما هرچه قدر هم عابد و زاهد باشیم باز هم در برابر
خدا گنهکاریم و احتیاج به بخشش از طرف او را داریم و غرور بی جاست که
همچون آتش اعمال ما رو نابود می کنه و ما رو از جایگاه واقعی مون نزول می
ده و جای دو نفر رو اینطور عوض می کنه...
سالها پیش دختری نابینا زندگی می کرد که به خاطر نابینا بودنش از همه و حتی از خودش هم متنفر بود ولی تنها یک نفر را دوست
داشت و آن نامزدش بود .
روزی دختر به نامزدش گفت که اگر روزی بتواند دنیا را ببیند . آن روز روز ازدواجشان خواهد بود . از این ماجرا چند روزگذشت
تا اینکه شانس به دختر روی آورد و شخصی حاضر شد تا یک جفت چشم به او اهدا کند و اینچنین شد که دختر بینایی خود را بدست
آورد و توانست همه چیز را ببیند از جمله نامزدش را .
آنگاه پسر شادمانه از دختر پرسید :(( آیا زمان ازدواج ما فرا رسیده ؟)) اما دختر وقتی که دید پسر نابینا ست . شوکه شد . و
بعد کمی با خود فکر کرد .سپس در پاسخ گفت:((متاسفم نمی توانم با تو ازدواج کنم .آخر تو نابینایی...))
پسر کمی سکوت کرد و بعد از مدتی سرش را به پایین انداخت و از کنار تخت دختر دور شد . بعد رو به دختر کرد و
گفت:((بسیار خوب فقط از تو خواهش می کنم مراقب چشمان من باشی ))...
سلام دوستان عزیزم خوشحالم که دوباره با یه پست دیگه کنارتونم همتون خوبید که ؟... خوب سکوت علامت رضاست ...خدا رو شکر تو این پست یه چند تا پند اندرز و نصیحتو ... ای بابا کجا ... وایسید ...مطمئن باشید با بقیه فرق می کنن ...چرا تا اسم نصیحت می آید همه در حال فرارند این از اونطورهاش نیست ... امیدوارم که نباشه ...
رام تو نمی شود زمانه رام از چه شدی رمیدن آموز (پروین اعتصامی)
جدال مکن که ارزشت می رود و شوخی مکن که بر تو دلیر می شوند (امام علی علیه السلام)
سعادتمند کسی است که بر مشکلات و مصائب زندگی لبخند بزند (شکسپیر)
انسان والا به شرافت می اندیشد وانسان عادی به ذآسایش خود (کنفسیوس)
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست رهروی باید جهانسوزی و خامی بی غمی (حافظ)
گفتگو با عالم روی خاک بهتر است از همنشینی با جاهل بر روی تشک نرم است (امام کاظم علیه السلام )
با دشمن دوستت رفاقت مکن که دوستت را از دست خواهی داد (امام سجاد علیه السلام)
نیکی را با نیکی پاداش کن و بدی را با عدالت (کنفسیوس)
بخشنده ترین مردم کسی است که در قدرت می بخشد (امام حسین علیه السلام)
خودبینی انسان دلیل بر سستی خردش می باشد (امام علی علیه السلام)
بنده پایدار محبوب پروردگار است (پیامبر اسلام)
فقط ترسو ها هستند که دروغ می گویند (ناپلئون)
حسادت از نبود اعتماد به نفس ایجاد می شود (.....)
زندگی شما نتیجه انتخاب های شماست تا این لحظه (برایان تریسی)
بزرگترین عیب آنست که آنچه را که مانند آن در توست را عیب بدانی (امام علی علیه السلام)
خدا هیچ کس را تکلیف نمی کند مگر به قدر توانایی اش (سوره بقره 286)
مشکلات و موانع جزء فرصت هستند (وین دایر)
ببخشید اگه خستتون کردم راستی شب یلدا به همتون خوش بگذره و امیدوارم بهترین شب زیبای پاییزیتون باشه ...
من شب یلدا رو فوق العاده دوست دارم و از اون خاطره های زیبایی همیشه توی ذهنم هسته ...
برای همتون شب یلدای خشکلی رو آرزو می کنم . ...آهسته بیا...
باز امشب ای ستاره تابان نیامدی
باز ای سپیده شب هجران نیامدی
شمعم شکفته بود که خندد به روی تو
افسوس ای شکوفه خندان نیامدی
زندانی تو بودم مهتاب من چرا
باز امشب از دریچه زندان نیامدی
با ما سر چه داشتی ای تیره شب که باز
چون سرگذشت عشق به پایان نیامدی
مگذار قند من که به یغما برد مگس
طوطی من که به شکرستان نیامدی
شعر من از زبان تو خوش صید دل کند
افسوس ای غزال غزل خوان نیامدی
گفتم به خوان عشق شدم میزبان ماه
نا مهربان من تو که مهمان نیامدی
خوان شکر به خون جگر دست می دهد
مهمان من چرا به سر خوان نیامدی
دیوان حافظی تو . و دیوانه تو من
اما پری به دیدن دیوان نیامدی
نشناختی فغان دل رهگذر که دوش
ای ماه قصر بر لب ایوان نیامدی
گیتی متاع چون منش آید گران به دست
اما تو هم به دست من ارزان نیامدی
صبرم ندیده ای که چه زورق شکسته ای است
ای تخته ام سپرده به طوفان نیامدی
عیش دل شکسته عزا می کنی چرا
عیدم تویی که من به تو قربان نیامدی
در طبع شهریار خزان شد بهار عشق
زیرا تو خرمن گل و ریحان نیامدی
سلام به همه دوستان گلم بابت این تایپیک پایین ببخشید من مرتب نوشته بودم تو باکس نوشته اما موقعی که تو وبلاگ آمد به هم ریخت و هر کار کردم درست نشد اما شما با نگاههای زیباتون درست بخونینش باز هم ببخشید...
منتظر نظرات پر محبتتون ...*آهسته بیا*...