معرفی وبلاگ
اول سلام که نام خداست. دوم خیلی خوش آمدید به وبلاگ کوچیک من سوم اگه براتون مهمه که من نظرتون رو در مورد هر پست بدونم تا بفهمم که مطالبش چقدر بدرد بخور بوده یا نبوده تو قسمت نظرات هر پست نظرتون رو که برام خیلی مهمه رو یادداشت کنید. *** کاش " آهسته بیایی " تا سکوت نازک قلبم جاودانه شود. ***
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 155346
تعداد نوشته ها : 118
تعداد نظرات : 285
Rss
طراح قالب
GraphistThem225
سلام 

چقدر همه چیز عوض شده

یاد یه زمانی بخیر

دسته ها :
يکشنبه هشتم 6 1394 6 بعد از ظهر

براي جاودان شدن هميشه بايد رفت ......

.

.

.

گاهي به قلب كسي و

.

.

.

گاهي از قلب كسي..

دسته ها :
سه شنبه هفتم 4 1390 12 صبح

تقديم به شما كه مهربانيد و مهربانيتان هميشگي و واقعي ست :

دسته ها :
سه شنبه هفتم 4 1390 12 صبح

اي مُرغك خُرد ، ز آشيانه

پرواز كن و پريدن آموز

تا كي حركات كودكانه؟

در باغ و چمن چميدن آموز

رام تو نمي شود زمانه

رام از چه شدي ؟ رميدن آموز

منديش كه دام هست يا نه

بر مردم چشم ، ديدن آموز

شو روز به فكر آب و دانه

هنگام شب آرميدن آموز


دسته ها :
دوشنبه بیست و دوم 1 1390 10 صبح

من به دنبالش نبودم .حتی به فکرش .حتی لحظه ای تصورش را .او بود می دانستم که بود اما جدا از من و افکارم جدا از احساس و رفتارم .در اطرافییانم نشانهایش را دیده بودم اما باور نمی کردم . هیچ چیزی از آن در ذهنم نقش نبسته بود و نمی فهمیدمش .تا اینکه نمی دانم در کدامین لحظه از زمان و در چه مکانی من تصویر عاشقانه یک انسان شدم. کسی که حتی نمی دانستم کیست ؟ کجاست؟ تا تا... آن روز.همان روز که نگاه سنگینش بر چهره ام اوفتاد و در آن هنگام وقتی که هنوز متوجه ماجرا نشده بودم و بی هوا به چشمهایش نگاه کردم یک دنیا حرف و خوستن را دیدم .نمی دانستم آنها را به خودم ربط دهم یا چیز دیگری .اما احساسی در وجودم شعله کشید و انگار هیزم چند ساله دلم را آتش زد اما من اعتنا نکردم .حرارتش را نادیده انگاشتم و با افکارم آبی بر آن پاشیدم... اما این زمان دوباره و اینبار شدیدتر تکرار شد .طوری که مرا بسیار عصبی کرد و با حسی از بی تفاوتی از آن گذشتم در درونم غوغایی بود نمی دانستم چطور این حس را برای قلبم معنا کنم حسی که هیچ تجربه ای نسبت به آن نداشتم و همین مرا بیشتر عصبی می کرد...اصلا نمی توانستم با کسی مشکلم را در میان بگذارم چون حتی خودم هم از تفسیرش عاجز بودم

دسته ها :
چهارشنبه بیست و نهم 10 1389 11 صبح

بدترین گناه اونه که به کسی که تو رو راستگو می دونه ... دروغ بگی.

 

و چقدر ما آدمها بی انصافیم که سادگی یه آدم رو با دروغ گفتنمون مسخره می کنیم. و چقدر ساده دلها رو خورد می کنیم ...

دسته ها :
سه شنبه بیست و هشتم 2 1389 9 صبح
روزی اسکندر مقدونی با سران لشکر خود نشسته بود . یکی از ایشان گفت : " خداوند حکیم به شما فرمانروایی گسترده ای ارزانی داشته پس با زنان بسیار ازدواج کن تا فرزندانت زیاد شوند و یادگار تو در جهان باشند ". اسکندر در جواب گفت : " یادگار انسان بزرگ در جهان تنها فرزند او نیست بلکه کردار و اعمال خوب و اخلاق نیکوست که همیشه تاریخ از انسان بر جای خواهد ماند و همانا بهترین و ماندگارترین یادگارهای  انسان در جهان محسوب خواهند شد ".                                                                                                                                                                                                                                                                         
دسته ها :
شنبه هشتم 12 1388 8 صبح

و باز تنها من بودم که تمام کوچه های بی کسی را تا انتها می رفتم اما در آخر هیچ کدامشان دیگر نگاه مهربانیت را نمی دیدم تا کجا بروم در کدامین مکان به انتظارت باشم تا باز هم خوشبختی را در اعماق قالبم ببینم

باور کن که تمامشان را تنها و امیدوار طی کردذم  اما ندیدمت صدایت را نشنیدم حضورت را احساس نکردم فقط من بودم و کوچه هایی که تمام نمی شدند و تنهایی ...

همان کوچه هایی که باهم می رفتیم و چقدر زود تمام می شدند همان کوچه هایی که مسیر از مقصد زیباتر بودند و حالا من تنها آنها را می پیمودم و می دانستم که تو نیز تنهایی و این بیشتر عذابم می داد کاش لااقل تو تنها نبودی باور کن که از صمیم قلبم می گویم که کاش تنها نبودی آرزوهایم همه خوشبختی تو ست آرزویم این است که قلبت مثل قلب من به چیزی یا کسی اینطور وابسته نباشد عزیزم تا قلب پر مهرت این چنین نشکند تو سهم من نبودی این را از اول می دانستم از همان لحظاتی که فکر می کردم با توخوشبخت ترین انسان روی زمینم آخر این رسم روزگار است تا بخت فکر نکند که خوشبختترین شده .

باور کن که قلبم از تو هیچ کینه را نشان ندارد من قبلا هم می دانستم فقط این دل خوش خیال بود که دلداریم می داد و امیدوارم می کرد و من هم خیلی به او توجه نمی کردم حتی هنوز هم به من امید می دهد و من باز به حرفهای شیرین اما غیر واقعی اش گوش نمی دهم 

من تمام کوچه ها را طی کردم تا انتها تک  تکشان را اما حالا دیگر خسته شده ام باور کن که حتی پاهایم هم به من اعتراض می کردند که فکر کن اما من فقط به انتظار دیدنت می رفتم و فکر نمی کردم  اما نازنینم دیگر توانی ندارم باور کن که نفسهایم هم دیگر یاریم نمی کنند ووووو من با این همه هنوز می روم شاید در آخر یکی از کوچه ها یافتمت  ...

دسته ها :
پنج شنبه بیست و ششم 9 1388 9 صبح

رسول خدا فرمود :ای علی((خیر البریه)) تو و شیعیان تو هستند . تو و پیروانت در روز قیامت می آئید در حالی که به آنچه خدای تعالی به شما داده راضی هستید و شما پسندیده خدایید. 

 در کتاب اصول کافی آمده که : جابر از امام باقر (علیه السلام ) نقل می کند که فرمود : آیا کفایت می کند کسی خود را به   تشیع نسبت دهد تنها به اینکه گوید: من دوست اهل بیتم ؟  امام فرمود: به خدا قسم شیعه ما نیست مگر کسی که از خدا بترسد و امرش را اطاعت کند .

در بحارالانوار آمده است : که امام موسی بن جعفر ( علیه السلام ) فرمودند: جز این نیست که شیعه ما کسی است که پیروی ما کند و آثار ما را متابعت نماید و به اعمال ما اقتدا کند.                                                                                                                                                                                          آیا ما اینگونه ایم ؟؟؟آ یا ما  نیز چون کوفیان علی را تنها نگذاشته ایم ؟؟؟ آیا ما   پیروان  ابوترابیم ؟؟؟ بی تعارف نه نیستیم ...                                                                                                غباری از عدالت مولا در کجا یافت می شود . ذره ای از توجه به ضعیف دستان کجاست . اندکی از ساده زیستی و راز ونیاز ما با معبود را کجا توان دید . یا علی هنوز هم تنهایی ما شناسنامه ای شیعه تو شدیم دست خودمان نبود ...

کجاست چاهی که درد دلهاییت را شنید اما مردمان زمانت نتوانستند حتی حرفهایت را بفهمند. چه می گفتی در تاریکی شبهایت  از بی وفایی امت رسول الله که همه حرفهای او را کج فهمیدند و یا از سالها سکوت اجباریت برای دین خدا ویا نه از لحظه ای که خبرسیلی خوردن فاطمه باردار را و یا از لحظه شستن و دفن پنهانی پاره تن رسول خدا که می فرمود:( هر که فاطمه را بیازارد) خدا را آزرده ویا آرام کردن بچه هایی که دلیل خواب سنگین مادرشان رابا چشمانی خیس معصومانه از تو می پرسیدند... راستی توبه آنها چطور توضیح دادی آیا آنها می فهمیدند مادرشان را دیگر نمی بینند...

راستی علی جان کاری که با فرزندانت کردند نیزکمتر از خودت نبود مردمانی که زود همه چیز از یادشان می رفت و امیرالمومنینی بهتر از فرزندان ابو سفیان را نیافتند

یا علی راستی وقت درد دل کردن آیا چاه ساکت بود ... کجاست دلی که       تواند اندکی از مصیبتهایت را شنود چه ساده است گفتن ونوشتن ذره ای از دریای درد دلهایت چه ساده است اما درک آنها سخت ... سخت سخت ...سخت تر ازسخت .......

غدیر را همه دیدند آیا همه فهمیدند که پیامبر چه موضوع مهمی را آن هم در آن شرایط و با آن همه تاکید بر شنیدن همگان بیان کردند ... چه موضوع مهمی بود که اتمام رسالتش در گرو انجام آن بود ... آیا می شود که کسی به رسالت پیامبری ایمان داشته باشد اما حرفهایش را که سخن همان خدای پیامبر است را نه ... کجایند اعرابی که مسلمانی را به پیروان علی و پیروان سنت رسول جدا کردند. آنها نفهمیدند تفاوت خورشید حقیقت و ایمان را با قعر کفر و شرک و گناه آنها کلام رسول را شنیدند اما یا نفهمیدند یا نفهمیدن به نفعشان بود پس صحبتهایش را آنطور که به نفعشان بود به هزار طریق گمراهی تفسیر کردند.

 و دایه مهربانتر از مادر هم برای دین او شدند و برای اینکه دین آن پیامبر به کمال خود رسد جانشینهایی بر حق نیز گماشتند.

که آنها نیز از گمراهان اصلی دین بودند که صحبت های مکرر رسول  از علی وعلم و دانش هزاران برتری دیگر را از علی دیدند اما وسوسه ها چشمهایشان را کور کرده بود ...

یا علی بر تو چگونه گذشت زندگی با چنین مردمانی که تو را نه شناختند  و نه وجود پاکت را بر جامعه ای جاهل فهمیدند ... آنها نور تابان حقیقت تو را ندیدند که آنها را به راه خدا سوق می داد اما چه آسان با طناب پوسیده کفر به سمت تاریکی ها می رفتند ... آنها نمی فهمیدند چون نمی توانستند با چشمهای کوچکشان روح بزرگت را ببینند... 

یا علی جانها به فدایت چه آسان بر در خانه ها نان می بردی ... چه راحت می بخشیدی ... چه سادهتحمل می کردی ... خوشا به حال یتیمانی که دست گرم نوازشت را بر سرهایشان می کشیدی و از نداشتنهایشان می پرسیدی... و چه سخت بود اگر نمی توانستی آنها را به خواسته هایشان برسانی ...  کوچه های کوفه هنوز هم بی تاب قدمهایت هستند و یتیمانش منتظر غذایت... کجایی مولا جان ... کاش نمی رفتی به مسجد کاش مرغابیان می توانستند جلویت را بگیرند...

... کاش التماس در را قبول می کردی ... کاش خواهش تمام فرشتگان را که برای صرف نظر از رفتن التماس می کردند را گوش می کردی ... یا نه می گذاشتی که پسر ملجم همانطور به خواب گمراهی باشد ....

به خدای کعبه علی رستگار شد به خدا که از رنجهایش کم شد. به خدا که تمام آسمان برای آمدنش شکافته شد. به خدا که  علی آسوده به خود خدا رسید کیست که بفهمد رستگاری چیست؟؟؟؟؟؟ کسی نخواهد فهمید جز علی به خدا که علی ذره ای لایق مردمانش نبود. به خدا که علی را نفهمیدند ونخواهند فهمید.... درود خدا بر علی و خاندان پاکش درود خدا بر پیروان واقعی اش ...

دسته ها :
سه شنبه هفدهم 9 1388 11 صبح

اندکی درباره سرطان سفید( دیابت):

متاسفانه بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی در حدود 65 درصد از افرادی که دیابت در آنها تشخییص داده شده به علت انواع مختلفی از ببیماری های قلبی _عروقی که بعدا گریبان آنها را خواهد گرفت جان خود را از دست می دهند.

 نزدیک به 150میلیون نفر در جهان وبیش از 3میلیون نفر در ایران بر اساس آمار قند یا دیابت دارند که این رقم در ایران بسیار بیشتر است و این اهمییت موضوع را دو چندان می کند.

دیابت با تاثیر مستقیم بر روی کلیه عروق  احتمال سکته های قلبی و مغزی را تا حدود 50درصد در مبتلایان به این کم کاری لوزالمعده افزایش میدهد که این موضوع  که آن را با نام سرطان سفید نامیده می شود را اغراق آمیز نمی نماید.داشتن دیابت باعث آسیب جدی به اعصاب و ایجاد اختلال در مبارزه طبیعی بدن با انواع عفونت ها است 

دیابت علاوه بر داشتن تاثیر مستقیم در بیماری های قلبی و عروقی باعث انواع نارسایی ها ازجمله در کلیه ها که ماشین های عظیم الهی در بدن ما برای دفع سموم از بدن هستند و نارسایی اندک در هر بخش آن باعث صدمه به سایر قسمتهای حیاتی بدن میشود ودر کل زندگی فردی را در خطر جدی قرار می دهد می باشد که یا آنها را کوچک و بلا استفاده کرده ویا به کل آنها را عفونی می کند که این نارسایی تنها مربوط کلیه ها نیست و کبد را نیز تحدید می کند در قدم بعد چون تمام اعضا دارای عروق هستند و چشم از همه آسیب پذیر تر است و آن هم دارای رگها و اعصاب باریک است در مرحله های اولیه بیماری کمی دید در مرحله های بعد آسیب غیر قابل جبران به قرنیه ودر مرحله های پیشرفته تر کوری یک ویا هردو چشم را نوید خواهد داد در گام بعد اندام های تحتانی که از اعصاب ضعیفتری برخوردارند و دست بر قضا در آنجا نیز عروق فراوانی وجود دارد که حتی پا را قلب دوم نامیده اند  به خاطر عبور تعداد زیادی رگ از پاها  پس آنجا نیز از تیررس دیابت پنهان نخواهد ماند و زخم پای دیابتی از جمله موارد مهم قطع الزامی عضو در بیمارستانها  محسوب می شود تا فرد حداقل بدون پا و نه بدون حیات باشد.

اما ... این سرطان برخلاف سایر سرطانها قابل پیشگیری و کنترل و درمان است اما  همانطور که معلوم است پیشگیری ساده اما درمان قطعی و کامل نیست ونیاز به مراقبت و پرهیز غذایی و انجام سایر توصیه های پزشکی است.

کلا دیابت به دو نوع خاص تقسیم بندی می شود :نوع اول (این نوع دیابت از مادر به جنین منتقل شده و درمان خاص خود را دارد و مادر زادی است)و نوع  دوم( این نوع که بسیار خطرناک است و گاهی تا مراحل و ظهور علائم جدی آن  خاموش و بی علامت خواهد ماند اما به سرعت در بدن جولان خواهد داد و به سرعت رشد می کند تا تمام اعضا را در آغوش مرگ خود جای دهد )

دیابت نوع دوم بیشتر در بزرگسالان شایع است خصوصا افراد بالای 45 سال و درزنان بیش از مردان خطر مرگ براثر سکته های قلبی و مغزی  وجود دارد دیابت نوع دوم بر اثر کم کاری غده ای در بدن به نام لوزالمعده است  که وظیفه مهم آن تولید انسولین در خون ودر کل تنظیم انسولین خون است که در بیماران دارای دیابت این غده دارای کم کاری ودر مراحل بعدی عدم تولید انسولین این ماده حیاتی در خون  فرد مبتلا می شود و در کل یا لوز المعده انسولین تولید می کند اما بدن فرد دیابتی نمی تواند به طور مناسب از آن استفاده کند و این امر به تدریج باعث کاهش توانایی لوزالمعده در تولید انسولین است و یا اصلا تولید نمی کند که این امر در اثر برخی بیماری های زمینه ای ویا موارد دیگر است.

راهکارها:

همانطور که بیان شد خطر دیابت نوع دوم بعد از 45 سالگی افزایش می یابد پس اگر در این سن ویا نزدیک به این سن هستید و دچار اضافه وزن هستید  به ویژه اگر اضافه وزنتان در قسمت میانی بدنتان است به احتمال زیاد در معرض ابتلا به این بیماری قرار دارید

و نکته بعد در مورد (افراد مستعد) است: برخی از افراد دیابت ندارند اما در معرض خطر زیادی برای ابتلا به این بیماری هستند و در این افراد سطوح قند بیش از میزان طبیعی است اما هنوز وارد محدوده دیلبت نشدهاند . که این افراد می توانند با رعایت برخی مسائل و با ایجادتغییردر رژیم غذایی  و فعالیت بدنی کماکان وارد محدوده نشده و یا آنرا به تاخیر اندازند

 

و از همه مهمتر کسانی که تحرک بدنی و فیزیکی اندکی دارند و سابقه خوانوادگی دیابت در آنها وجود دارد (چه درجه یک پدر و مادر و... و چه درجه دو و سه مثل خاله عمو دایی و ...) 

و زنانی که طی حاملگی دیابت داشته اند( که با نام دیابت زمان حاملگی معروف است) و یا نوزادانی که در زمان زایمان با وزن بیش از 4 کیلو گرم متولد شده اند در معرض خطر بالای ابتلا به دیابت نوع دو هستند.

1-از پزشک خود بخواهید برایتان آزمایش کامل قند خون تجویز کند. و در صورت وجود رجوع به یک متخصص و گرفتن راهکارها از او..

2-به علت اینکه دیابت با بیماری های قلبی و عروقی ارتباط نزدیکی دارد پس کنترل و ارزیابی دیابت بایستی شامل کـنرل یک سری عوامل مرتبط باشد مانند کنترل دائمی فشار خون (هر روز ویا هر سه روز هنگام آرامش بدنو یا فشار زمان استراحت)فشار خون مادر بسیاری از بیماری ها و تسهیل کننده پیشرفت دیابت در بدن و متحد شدن آن با دیابت در حمله به کلیه سیستمهای ارگاننیک و حیاتی بدن و بسیار کشنده است آن را جدی بگیرید چه کاهش و چه افزایش آن باعث سکته ها و بسیاری بیماری ها ی مرگ بار است و بد ترین نوع آن نیز فشارخون عصبی است که گاهی باعث ایست قلبی و مرگ ناگهانی است .

قدم بعد کنترل سطح کلسترول بد خون( ال دی ال ) است گام بعد وووو باز هم نکشیدن سیگار این قاتل کوچک  و داشتن تحرک بدنی کافی (در سصح قهرمانی نه!!! ده دقیقه پیاده روی تند ویا آرام و چند حرکت کششی ساده که اگر شد در پستهای بعدی خواهم گذارد )

و در نهایت رعایت رژیم غذایی فاقد قند و نشاسته و کربو هیدرات و استفاده از میوه و سبزی تازه و با نظر پزشک مصرف آسپرین برای پیشگیری از بیماری های قلبی

و از همه مهمتردر این دنیای شلوغ و پر استرس داشتن روانی آرام و با قلبی معنوی کمک بزرگی را به درمان  قندهای عصبی و کلیه انواع دیابت چه نوع اول وچه نوع دوم  خواهد کرد . 

سلامت و پیروز باشید...

دسته ها :
پنج شنبه پنجم 9 1388 8 صبح
X