دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 15456
تعداد نوشته ها : 20
تعداد نظرات : 4
Rss
طراح قالب

به کی حبس ابد می دهی؟

هنوز ستاره های بی رحم

به رویای نا تمامم چشمک تعارف می کنند

ماه ، غریبانه

فاصله را دید می زند

هیچ آشنایی اشکهایم را ندید

تراکم قطره های خونم جویباری شد
که به هر زمینی رسید خشکید

دیده ام گریان ولی گونه ام کویر

حرفی ندارم

چگونه فراموش کنم

آن روز هنگام غروب

باران ، پنجره اتاق را خیاطی می کرد

هر قطره اش که به شیشه می خورد

قلب زلالش هزار تکه می شد

نگاهم که به دوردست گره می خورد

دلم برای خاطره ای سوخت

که زیر خلوارها غصه مدفون است

آسمان رعدی زد و نعره ای کشید

تو دور شدی و من دور تر

پیچ جاده را که رد کردی

چشم سیاه مستم دیگر تورا ندید
 دلهره ای می دوید درخیابان خیس

سنجاقکی جار زد: آتش گرفتم !!

و بند بند ذهنم  پر شد از
 شاخه خشک پیچک تنهایی

آن روز هرگز برایم شب نشد

چون غروبش سالها طول کشید

بارها بغض کردم

ولی نخواستم خطای این اشکهای منبسط را

گونه های مسیحایی ات به دل بگیرد

بعد از تو

کسی گریه ام را به شانه نگرفت

و روحم به اعماق زمین پر کشید

حالا که زمان آبستن آینده است

و درخت ، با شور و شوقی پوچ
 انتظار آفتابی گرم در دلش یخ زده

ناچار بر سکوی کنار پنجره می نشینم

و غرق در کاغذی که با نام تو سیاه شده

هبوط غربت را به احترام صدا

یک قرن سکوت می کنم

همیشه به یادت هستم

شب هایی که حتی جغد ها هم خوابند

اگر باران می دانست معنی انتظار را
آن روز بی پروا

هرگز بر خیسی  پنجره دامن نمی زد

و هنوز به قنوت گریه نرسیده سلامم نمی داد

ناگاه زمین چشمانم
در منظومه یادت سریع چرخید

دهانم طعم پوچی گرفت

درهای پنجره را تا انتها باز کردم

گیلاسم را پیش کشیدم

و ابر ، به سلامتی این همه تنهایی

شرابی برایم ریخت
دسته ها :
جمعه هفدهم 8 1387
گونتر گراس، سرشناس‌ترین نویسنده معاصر آلمان و برنده جایزه نوبل ادبی، در آستانه هشتاد و یک سالگی، تازه ‌ترین کتاب خود را که "جعبه؛ داستان‌های تاریکخانه" نام دارد، در هفته‌های پایانی تابستان امسال منتشر کرده است.
"جعبه" گونتر گراس، دوربین عکاسی قدیمی مارک آگفا است که سال‌های ویران‌کننده‌ جنگ جهانی دوم را از سر گذرانده، فاجعه فاشیسم را پشت سر گذاشته و اینک نمادی شده است در دستان نویسنده تا در تاریکخانه تاریخ، تصاویری را که او برای شرح داستان زندگی خود به آنها نیاز دارد، ظاهر کند.
گراس در آخرین رُمانش تصویرهای روزهای دور و نزدیک زندگی خود را از درون "جعبه" بیرون می‌کشد و در برابر دید خوانندگان قرار
می‌دهد.
این کتاب به‌ظاهر دنباله‌ کتاب "پوست کندن پیاز" است که درست دو سال پیش از این، در اول ماه اوت سال ۲۰۰۶ میلادی منتشر شد. این دو کتاب کمابیش به زندگینامه‌ خودنوشت گراس می‌مانند که از بختِ بد نویسنده، جنبه‌های ادبی و خلاقه‌ آنها به‌حاشیه رفت و کمتر مورد توجه منتقدان قرار گرفت و بیش و پیش از همه زندگی خصوصی نویسنده، یا آنچه نویسنده از خود به‌دست داده، در کانون توجه‌ صفحات ادبی و فرهنگی رسانه‌های گوناگون قرار گرفت.
با انتشار رُمان - زندگینامه‌ی "پوست کندن پیاز"، جنجالی بر سر عضویت گراس در ارتش نازیها برپا شد که او خود در گوشه‌ای از این کتاب برملا ساخته بود. گراس با موضوع و مضمون رُمان‌هایش، با مصاحبه‌ها و سخنرانی‌هایش و با فعالیت‌های اجتماعی و جدل‌های سیاسی‌اش و نیز دوستی با ویلی برانت، رهبر فقید حزب سوسیال دموکرات آلمان و طرفداری از این حزب شهرت جهانی یافته و بیش از نیم قرن به "وجدان بیدار" نسل بعد از جنگ جهانی دوم در آلمان تبدیل شده بود.
ما بعد از آشکار شدن حضور و همکاری گونتر گراس در دوران جوانی با نیروهای نظامی "اس اس" که یکی از مخوف‌ترین گروه‌های مسلح در دوران نازیها بشمار می‌رفت و در آغاز به‌منظور پاسداری از حزب نازی و سران آن تشکیل شده بود، انتظار می‌رفت که از محبوبیت گراس در میان هوادارانش کاسته شود. از این‌رو تصور می‌شد که "پوست کندن پیاز" آخر کتاب این نویسنده آلمانی خواهد بود. ولی گراس با انتشار "جعبه" یک بار دیگر بر ادامه حضور خود در عرصه ادبیات معاصر آلمان تأکید کرد.

جعبه عکاسی "ماری"

جعبه‌ای در تازه‌ترین رُمان گراس حضوری دائم دارد. این جعبه‌ عکاسی متعلق به‌زنی است به نام "ماری". ماری و همسرش هانس در برلین آتلیه‌ای داشتند که در ایام جنگ و در روزهای بمباران برلین بر اثر آتش‌سوزی با خاک یکسان می‌شود. تنها چیزی که در آتلیه جان سالم بدر می‌برد، جعبه عکاسی ماری است.
اما در عالم واقع زنی نیز به‌نام ماری در زندگی نویسنده و خانواده‌اش وجود داشته است که گونتر گراس این آخرین رُمان خود را به او تقدیم کرده است: تقدیم به ماریا راما. این بانوی هنرمند همان عکاسی است که چند دهه متمادی از گراس و خانواده‌اش عکس می‌گرفته است و عکس‌های او را در بیشتر زندگینامه‌هایی که از گراس منتشر شده است می‌توان دید. ماریا در سال ۱۹۹۷، در هشتاد و شش سالگی از دنیا می‌رود. حال "جعبه" در اختیار نویسنده است که با این رُمان نام ماری و دوربین عکاسی او را جاودانه کرده است.

گراس فرزندانش را فرا می‌خواند

در "پوست کندن پیاز" گراس زندگی خود را از دوران کودکی تا روزهای پایانی جنگ جهانی دوم، خود به‌تصویر کشیده است. اما در "جعبه؛ داستان‌های تاریکخانه"، گراس خود کمتر سخن می گوید. بلکه آنچه او به‌عنوان راوی داستان می‌خواهد بگوید، بر زبان شخصیت‌های نیمه واقعی، نیمه خیالی داستان می‌گذارد؛ بر زبان فرزندانش.
او هشت فرزند دختر و پسر خود را دور میزی گرد می‌آورد و آنان را به گپ و گفت‌وگوی خودمانی درباره دیروز و امروز و فردا دعوت می‌کند. ولی بعد معلوم می‌شود که همه قرار است درباره او، یعنی درباره پدر خانواده حرف بزنند! فرزندانِ راوی، داستان زندگی پدرشان را بازگو می‌کنند، آنهم با زبانی کودکانه. اما بچه‌های دیروز، امروز همه بزرگسال شده و خودشان پدر و مادر شده‌اند. با این همه این پدر خانواده، یعنی گراس است که سخن بر زبان فرزندانش می‌گذارد؛ سخنانی که به‌رغم علاقه‌ای که فرزندان به پدر دارند، بی‌ملاحظه، در مخالف با پدر و با لجاجت بیان می‌شود: "بابا حرف‌هایی از زبان ما می‌زند که اصلاً حرف‌های ما نیست". اما رئیس خانواده چنین می‌خواهد.
بچه‌ها فقط بلندگوی افکار رئیس خانواده‌اند. او از سویی خود را و گذشته‌ خود را در معرض داوری فرزندانش می‌گذارد و از سوی دیگر هر جا که انتقادها شدت می‌گیرد و برای مثال از ترک گفتن هر چند موقتی خانه و رها کردن همسر و بچه‌ها و رابطه‌های پدر با زنان گوناگون سخن به‌میان می‌آید، پاسخ پدر را می‌شنوند: "حالا می‌خواهید بابا را دادگاهی کنید؟ خوشحال باشید که او هنوز در کنار شماست!" پس مؤلف همه جا حی و حاضر است و شیرازه‌ کارها همه در دست اوست. در این رُمان از "مرگ نویسنده" خبری نیست.
پیداست که نویسنده برای حفظ ساختار رُمان و گریز از عرصه واقعیت، نامی از فرزندان واقعی خود به میان نمی آورد. با این همه گاه به‌عمد میان واقعیت و خیال در نوسان است. مثلاً در جایی درباره تولد بچه‌ها می‌گوید: "ابتدا دو قلوهای ناهمانند آمدند که اینجا پاتریک و گئورگ، کوتاه پات و یُرش، نام گرفته‌اند، ولی در واقع نام دیگری دارند". گراس دوقلوها و خواهران و برادرنشان را در مجموع ۹ بار گرد هم می‌آورد تا زندگی او را از سال‌های پایانی جنگ جهانی دوم تا آستانه‌ هزاره‌ سوم میلادی بازگو کنند.

زندگینامه یا رُمان؟

در تمام طول کتاب روشن نیست که آنچه پسران و دختران بر زبان می‌آورند تا چه اندازه واقعی است و تا چه تخیل. جز این هم نمی‌توانست باشد؛ وگرنه گراس نمی‌توانست نام رُمان بر این آخرین اثرش بگذارد و صرفاً زندگینامه بود. اما پیداست که کتاب آمیزه‌ای است از خیال و واقعیت‌های زندگی نویسنده و خانواده‌اش.
گویی گراس پرسش‌ها و اعتراض‌های نسل جوان را بر زبان شخصیت‌های رُمانش (فرزندانش) می‌گذارد تا بعد خود پاسخگوی آنها باشد. شاید گراس از این طریق می‌خواهد به‌گونه‌ای غیر مستقیم به پرسش‌هایی که با آشکار شدن همکاری داوطلبانه‌ با گروه "اس اس" در کتاب پیشین او، یعنی "پوست کندن پیاز" برای هواداران جوانش پیش آمده است پاسخ گوید.
البته در ادبیات داستانی مرزی روشن و مشخص میان زندگینامه‌‌نویسی و رُمان نیست و نسبت این دو بسیار پیچیده است. یا آنگونه که دوریس لسینگ می‌گوید: "در واقع مرزهای این دو خیلی به‌هم نزدیک‌‌اند. نوشتن زندگینامه در اساس شبیه به‌نوشتن رُمان است؛ به‌این ترتیب که نویسنده در ابتدا باید محدوده‌ مشخصی را برای خود انتخاب کند؛ چون غیر ممکن است که بتواند تمام وقایعی را که در زندگی او روی داده است و یا آنچه به ذهن‌اش خطور کرده است، ساخت و ساز کند و بپروراند".

یادآور افسانه‌های کهن و قصه‌های توراتی

راوی، داستان زندگی خود را چنین آغاز می‌کند: "روزی روزگاری پدری بود که چون پیر شده بود، پسران و دخترانش را فراخواند؛ چهار، پنج، شش، هفت، هشت فرزند داشت. آنها هم بعد از مدتی، آرزوی پدرشان را برآوردند و گرد او جمع شدند. همه دور میزی نشستند و شروع کردن به گپ و گفت‌وگو؛ هر کس به‌نوبه خودش و همه با هم".
می‌بینیم که سبک و زبان گراس در جدیدترین اثرش به قصه‌گویان دوران کهن می‌ماند. شگفت آنکه "جعبه" که در طول داستان همه جا حضور دارد، بی‌شباهت به "جعبه‌ جادوی" افسانه‌های پدربزرگ و مادر بزرگ‌های قدیم نیست. نویسنده در جایی از کتاب، "جعبه" را چنین به‌تصویر می‌کشد: "جعبه عکس‌هایی می‌گیرد که پیدا نیست و چیزهایی را می‌بیند که پیشتر وجود نداشته‌اند. چیزهایی را می‌تواند نشان دهد که حتی در خواب هم نمی‌توان دید. این دوربین همه چیزبین و همه‌کاره است! ظاهراً از زمان آتش‌سوزی در آتلیه جنون به سرش زده است".
داستان‌های تاریکخانه گراس یادآور داستان‌های توراتی نیز هست: یعقوب دوازده فرزند خود را فرامی‌خواند تا با آنان گفت‌وگو کند و گراس هشت فرزندی که از همسر اول و معشوقه‌اش دارد گرد هم می‌آورد. او در سرتاسر کتاب با غرور و به‌تکرار از شمار فرزندانش می‌گوید. جالب آنکه پدر خانواده همچون یعقوب برای فرزندانش "شوربای عدس" می‌پزد! با آنکه در کتاب نامی از گراس به میان نمی‌آید، اما مؤلف همه جا حضور دارد و با اشاراتی تاریخی و با نام بردن از کتابهای پیشین خود، تردیدی باقی نمی‌گذارد که پدر خانواده در داستان کسی جز گراس نمی‌تواند باشد.
اما گراس در "جعبه"، این تازه‌ترین اثرش، بر عکس کتاب "پوست کندن پیاز"، خبری تازه و رازی نهفته از گذشته خود برای خوانندگان کتاب ندارد. خواننده باید با اشاراتی از این قبیل دل خوش کند که مثلاً راوی به‌رغم عدم پایپندی به دین و مذهبی خاص، تمام فرزندانش را در کلیسا غسل تعمید داده است. دلیلی هم که از زبان یکی از فرزندانش می‌شنویم این است: "بابا خواستار غسل تعمید بچه‌ها بود و معتقد بود که این کار ضرری نداره!".
رُمان "جعبه" در فضایی رؤیایی و گاه ملال‌آور روایت شده است. خالی از رویدادهای جذاب و ماجراهای هیجان‌انگیز است تا خواننده را به‌شوق آورد. در عوض پُر است از کلیشه‌های خانواده‌‌‌ای خرده بورژوا که همه‌ اعضای خانواده برای هم تفاهم دارند و اگر هم مشکلی هست با پادرمیانی رئیس خانواده رفع می‌شود. مشکلات اما همه پیش پاافتاده است. رُمانی است عاری از مسایل معاصر و مشکلات انسان امروز.
اینکه مثلاً کنراد آدناوئر، نخستین صدراعظم آلمان بعد از جنگ، ویلی برانت را "بچه‌ نامشروع" می‌خوانده و مهاجرت او در دوران فاشیسم را پشت کردن به آلمان می‌دانسته، رازی سر به‌مهر نبوده که اینک گراس لازم دیده است که آنرا در خلال رُمانش برملا کند. یا ماجرای سگی که به تنهایی با مترو به گوشه و کنار شهر می‌رفته و حتی می‌توانسته از این خط مترو به آن خط پیاده و سوار شود، بی‌تردید چیزی به جذابیت رُمان نمی‌افزاید. بکار گرفتن زبان غیر رسمی جوانان هم که نویسنده در دهان فرزندان نه چندان جوان خانواده می‌گذارد، کمکی به امروزی کردن رُمان نمی‌کند.
و سرانجام این پرسش را می‌توان پیش کشید که آیا آخرین رُمان گونتر گراس، این جنجالی‌ترین نویسنده معاصر آلمان، همزمان نقطه‌ پایان زندگی ادبی اوست و ما دیگر شاهد انتشار رُمانی از او نخواهیم بود؟ پاسخ این پرسش هر چه می‌خواهد باشد. آنچه به‌هر حال روشن است، این واقعیت است که هنوز نام گونتر گراس با رُمان "طبل حلبی" که اولین رُمان اوست گره خورده است. رُمانی که برای او شهرتی جهانی در پی داشت و روزنامه گاردین نیز امسال آن را در شمار صد اثر برتر ادبیات جهان قرار داده است.
گونتر گراس طراحی و نقاشی نیز می‌کند و تندیس هم می‌سازد. طرح روی جلد اغلب کتاب‌هایش را خود فراهم آورده است. در این جدیدترین اثرش نیز، افزون بر طرح روی جلد، طرح‌هایی نیز کشیده است که در همه‌ آنها "جعبه" و گاه "ماری عکاس" حضور دارند.

مشخصات کتاب:

Die Box – Dunkelkammergeschichten. Günter Grass. Steidl, Göttingen 2008. 216 Seiten. 18,00 EUR
دسته ها :
جمعه هفدهم 8 1387

یه روز یه مرده با موتور داشته میرفته.. یه بنز ازش سبقت میگیره...

بعد موتوریه هی سبقت میرفته و هی بر میگشته پشت بنزه..... و همش برای بنزه دست تکون میداده... 

هر چی بنزه سرعتش رو بالا میبرده باز هم موتوریه ازش سبقت می گرفته

بنزه شاکی میشه که چطور یه موتور ازش سبقت میگیره.....نگه میداره..

موتوریه میگه: هی آقاااااااا .. کش شلوارم به آینه بغل ماشینت گیر کرده..

 چرا  هرچی بال بال میزنم نگه نمی داری؟؟؟

دسته ها :
جمعه سیم 4 1385

به یه برره ای میگن : تو دوست داری توی چه مسابقه ای شرکت کنی؟؟؟

میگه مسابقه ماست خوری

میگن چرا ؟

میگه آخه تنها مسابقه ایه که ازش رو سفید بیرون میام.

دسته ها :
جمعه سیم 4 1385

یه برره ای توی مانور شرکت میکنه.

از هواپیما می پره پایین. چترش باز نمی شه

میگه خوب خدا رو شکر که مانوره......

دسته ها :
جمعه سیم 4 1385

یه برره ای داشته م م رده..

وصیت میکنه که وقتی من مردم یه میلیون خرجم کنید...

وقتی می میره، پسرش یک میلیون خر جمع میکنه.......

دسته ها :
جمعه سیم 4 1385

یه بالا بررهای با یه پایین برره ای میرن اکس پارتی...

بالا برره ای هلکوپتری میرقصه..

پایین برره ایه با آرپیجی میزنتش....

دسته ها :
جمعه سیم 4 1385

یه برره ای میره رستوران. وقتی غذاش رو آوردن می خواست بره دستشویی.

برای اینکه کسی غذاش رو نخوره یه یادداشت میذاره که: کسی به غذای من دست نزنه

و زیرش هم امضا میکنه: قهرمان بوکس..

وقتی میاد میبینه غذاش نیست.. یک یادداشت روی میزه که نوشته:

من غذای تو رو بردم... امضا: قهرمان دو

دسته ها :
جمعه سیم 4 1385

یه بررهای صبح میره در مغازش.. کرکره رو بالا میکشه و میگه: بسم الله رحمن رحیم....

میره تو. میبینه همه مغازه رو خالی کردن..

میاد بیرو. کرکره رو می کشه پایین و میگه : صدق الله العلی العظیم

دسته ها :
جمعه سیم 4 1385

غضنفر میره دستشویی میان بهش می گن زود باش الان اب قطع میشه غضنفر دستپاچه می شه اول خودشو می شوره بعد کارش رو انجام میده

دسته ها :
جمعه سیم 4 1385

                                                              شناسايي 10حفره بزرگ ويندوز

عمده ترين حملات موفقيت آميز هکرها روي سيستم عامل ويندوز تنها از چندين حفره موجود روي برنامه ها انجام مي گيرد. به تعبيري مي توان گفت هکرها فرصت طلب هستند که آسان ترين مسير را انتخاب کرده اند و از روي شکافهاي شناخته شده exploit خود را صورت مي دهد و بعد به طور گسترده اي از برنامه هاي ساخته شده براي به انجام رساندن عمليات خود بهره مي گيرند. معمولا هم به سراغ سايت هاي متعلق به سازمان هاي بزرگ مي روند و ابتدا به ساکن سيستم و شبکه آنها را اسکن مي کنند و باقي قصه را هم که حتما مي دانيد. در اين ميان فهرست کردن حفره ها و برشمردن آنها کار طاقت فرسايي است ؛ اما مي توان گزيده اي از مهمترين آنها را جمع آوري کرد و ضمن بررسي حفره ها به نحوه بستن آنها نيز نگاهي دقيق تر داشت.

از همين رو با هدف امن تر کردن سيستم ها و سرورها سلسله مباحثي در اين شماره و شماره هاي آتي از نظرتان مي گذرد:
1- سرويس
IIS :
برنامه
IIS مايکروسافت (internet information services)از ديرباز عمده ترين حفره ها را در خود جاي داده و بالطبع نيز بيشترين حملات را به سوي خود جلب کرده است.

حفره پذيري
IIS تقريبا در 3کلاس فرعي قابل دسته بندي است : يکي قصور به سوي به کار گرفتن درخواست هاي غيرقابل پيش بيني ، دوم سرريز شدن ضربات از ضربه گير ( bufferoverflow ) و سوم اپليکيشن هاي ساده.


الف : بسياري از حملات روي
IIS براساس اين حفره که مي توان درخواست هاي نافرم HTTP را براي به کار گرفتن درخواست هاي غيرقابل پيش بيني استفاده کرد، صورت مي گيرد. يک مثال خيلي ساده وجود يک حفره در تراورسال دايرکتوري يونيکد بود که براحتي به ويروس codeBlue اجازه نفوذ مي داد. يعني درخواست يا Request به ظاهر قانوني بوده ؛ اما به عنوان يک نيرنگ به صورت exploit از آن سوءاستفاده شده و با آن کنترل رايانه در اختيار حمله کننده مي افتاده است.

پس
IIS اجازه مي دهد تا با حفره اي که حمل مي کند اجازه ارسال درخواست هاي نافرم را از طريق HTTP به هکر بدهد و وي نيز با ارسال اين درخواست به ظاهر قانوني کنترل سيستم را به عهده بگيرد.
ب: سرريز کردن ضربات و پشت سر نهادن ضربه گيرهاي تعريف شده از ديگر حفره هاي موجود در
IIS است که روي الحاقات سيستم مانند پرينتر ، ISAPI و ASP و... خود را نشان مي دهد. مثلا ويروس codeRed از الحاقي idq براي بافر شدن بهره مي گرفت و زمينه حملات Dos روي سيستم را فراهم مي کرد.
ج: اپليکيشن هاي ساده اغلب روي محيطهاي سرور خود را نشان مي دهند و تحمل حملات را نيز ندارند. در اين ميان
Default تعريف شده روي IIS به عنوان اولين راه نفوذ روي سرورها مدنظر هکرها قرار مي گيرد. به عنوان مثال يک اپليکيشن ساده نظير newdsn.exe اجازه مي دهد که هکر حملات از راه دور خود را براي نوشتن مجدد فايل هاي سرور انجام دهد. برخي ديگر از اپليکيشن ها که وظيفه جمع آوري ديتاي حياتي نظير کلمه عبور را دارند نيز مورد سوئاستفاده هکرها قرار مي گيرند و يا مثلا يک فايل ism.dll يا iisadmin اگر به دست هکر بيفتد، مي تواند در نقش راهبر سيستم کل سرور را هک کند. بيشترين سيستم عامل هايي که از طريق IIS مورد حمله قرار گرفته اند NT نسخه 4 است که روي آن IIS4 نصب است.

بعدي سرور 2000است که روي آن
IIS5 نصب است و ديگري نيز ويندوز xp است که روي آن IIS1.5 نصب شده است.

از چه راهي مي توانيم ببينيم
IIS ما حفره پذير شده است؟

دسته ها :
سه شنبه سیم 3 1385
X