صفحه ها
دسته
وبلاگ هاي مذهبي
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 721248
تعداد نوشته ها : 402
تعداد نظرات : 50
Rss
طراح قالب
GraphistThem253

 گفتگوی امام حسین(ع) با عمربن سعد

امام حسین(ع) خواستار ملاقات خصوصی با عمربن سعد ، فرمانده سپاهیان عبیدالله بن زیاد و آخرین تلاش برای هدایت وی شد.


پس از آن که به دستور کتبی عبیدالله بن زیاد، آب فرات بر روی امام حسین(ع) و یارانش بسته شد، وضعیت نگران کننده ای میان سپاه امام و عمر بن سعد پدید آمد که احتمال بروز جنگ و خونریزی را هر ساعت قویتر می کرد.


امام حسین(ع) خواستار ملاقات خصوصی با عمربن سعد ، فرمانده سپاهیان عبیدالله بن زیاد و آخرین تلاش برای هدایت وی شد.


عمر بن سعد از پیشنهاد امام استقبال کرد و شب هشتم محرم، در خیمه ای میان دو لشکرگاه، تشکیل جلسه داده و تا پاسی از شب با هم گفتگو کردند. سپاهیان از متن گفتگوی آن دو بی خبر بودند، ولی همین مقدار می دانستند که آنان به توافقهای تازه ای رسیده اند.


در این ملاقات حضرت عباس و علی اکبر (ع) در کنار سیدالشهداء بودند.


عمر بن سعد، که حوادث کربلا را پی در پی برای عبیدالله گزارش می کرد، پس از ملاقات با امام حسین(ع) نامه ای رضایت بخش برای عبیدالله ارسال کرد و در آن، یادآور شد" خداوند متعال، آتش جنگ ما را خاموش کرد. زیرا حسین بن علی(ع) هم اینک حاضر است از همان جایی که آمده است، برگردد و یا به سوی یکی از مرزهای کشور برود و بسان سایر مسلمانان زندگی کند. نه از او بر ضد ما و نه از ما بر ضد او چیزی در میان نباشد و یا به جانب شام نزد یزید بن معاویه رفته و اختلافش را با وی حل و فصل کند. ای عبیدالله، این پیشامد، هم می تواند موجب خرسندی تو و هم موجب اصلاح امت باشد".


مطالبی که عمر بن سعد در این نامه به آنها اشاره کرد، نه حقیقت بلکه برداشتهای شخصی وی و یا مبالغه گویی اش برای آرام کردن عبیدالله بود، تا از این طریق زودتر غائله را پایان دهد و به حکومت "ری" دست یابد. زیرا امام حسین(ع) که با هدف امر به معروف و نهی از منکر اقدام به قیام بر علیه باطل کرده بود، هیچگاه به شخصی چون عمر بن سعد، چنین تعهدی نمی داد.


شمربن ذی الجوشن از این نامه برآشفت و اجازه نداد عبیدالله با پیشنهاد عمربن سعد موافقت کند .


-----------------------------------
منابع:
بحارالانوار ، جلد 44، ص 388
ارشاد(شیخ مفید)، جلد

شیعه آنلاین

سه شنبه هشتم 10 1388
 اسلام به سرعت در انگلیس رو به گسترش است
شبکه تلویزیونی الجزیره انگلیسی با اعلام این مطلب افزود در حال حاضر مسلمانان پس از مسیحیان بیشترین تعداد جمعیت انگلیس را به خود اختصاص داده اند.

  اسلام در انگلیس با سرعت رشد می کند البته این مسئله فقط به انگلیس محدود نیست بلکه در دیگر کشورهای اروپایی نیز روز به روز برتعداد مسلمانان افزوده می شود. مهاجرت مسلمانان از کشورهای دیگر به قاره سبز یکی از علل اصلی رشد اسلام در اروپا است. آمار بالای تولد کودکان مسلمان نیز از دیگر علل اصلی تاثیرگذار بر این مساله است.

منبع شیعه نیوز

سه شنبه هشتم 10 1388

شهادت چهارمین پیشوای شیعیان جهان

حضرت امام زین العابدین علی بن حسین علیه السلام را به محضر فرزند برومندشان حضرت بقیه الله روحی و ارواحنا لتراب مقدمه فداه و ولی امر مسلمین جهان مقام معظم رهبری مدظله العالی و تمامی مردم ولایت مدار تسلیت می گویم.

سه شنبه هشتم 10 1388

دفن شهداء کربلا(رحمهم الله)

مرحوم «شیخ مفید» در صفحه 258 ارشاد مى فرماید: عمر بن سعد در سال 61 هجرى قمرى از کربلاء به سمت کوفه روانه شد، جماعتى از بنى اسد که در اراضى غاضریه منزل داشتند، به مقتل آن حضرت آمدند و بر اجساد شهداء نماز خواندند و حضرت را در همان موضعى که معروف است دفن کردند و حضرت على ابن الحسین(علیه السلام) را در پایین پاى حضرت دفن نمودند و براى سایر شهدا حفره اى در پایین پاى حضرت کندند و آنها را در آن دفن کردند. اما شیعه براین عقیده است که حضرت زین العابدین(علیه السلام) به کربلاء آمد و نماز خواند و آنها را دفن نمود. چنانکه امام رضا(علیه السلام) در جواب گروه واقفیّه تصریح نموده که در صفحه 104 انصار الحسین توضیح داده شده و در صفحه 225 بصائر الدرجات در ضمن حدیثى از امام صادق(علیه السلام) استفاده مى شود که در مواقع دفن سرور شهیدان امام حسین(علیه السلام)پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)و حضرت على(علیه السلام) و امام حسن(علیه السلام) و امام سجاد(علیه السلام) و ملائکه حضور داشتند و یارى مى نمودند.(1)
ـــــــــــــــــــ
1-حوادث الایام، صفحه 42.
ورود اهل بیت(علیهم السلام) به کوفه
 
چون به ابن زیاد خبر رسید که اهل بیت(علیهم السلام) به کوفه نزدیک شده اند امر کرد سرهاى شهداء را که عمر بن سعد از پیش فرستاده بود خارج کرده و نزد اهل بیت(علیهم السلام) برند و در کوچه و بازار بگردانند تا سلطنت یزید بر مردم معلوم شود. مردم کوفه چون از ورود اهل بیت(علیهم السلام) خبردار شدند از کوفه بیرون آمدند و اهل بیت(علیهم السلام) را سوار بر شتران وارد کوفه نمودند در حالى که زنان کوفه براى تماشا بالاى بامها رفته بودند. زنى از بام صدا زد: من اىّ الاسارى انتنّ شما از کدام مملکت و قبیله هستید؟ گفتند: نحن اسارى آل محمد(صلى الله علیه وآله). چون آن زن این را شنید هر چه چادر و مقنعه داشت درآورد و بر ایشان پخش نمود. مخدّرات گرفتند و خود را با آنها پوشانیدند.
به روایت مسلم گچکار قریب به چهل محمل روى چهل شتر قرار داشت که زنان و اطفال بر آن سوار بودند و امام سجّاد(علیه السلام) در حالى که مریض بودند و خون از رگهاى گردنشان جارى بود، بر شترى برهنه سوار بودند.
سهل گوید: چون وارد کوفه شدم، دیدم بوق مى زدند و پرچمها را افراشته بودند که ناگاه لشکر وارد شد، و سرهاى شهداء را که بر فراز نیزه نصب کرده بودند، آوردند.
امام در نوک نیزه آیه مبارکه را تلاوت مى نمود:(اَمْ حَسِبْتَ أَنّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الْرَقیمِ کانُوا مِنْ ایاتِنا عَجَباً) سهل گوید: گریه کنان گفتم: یا ابن رسول اللّه رأسک اعجب یعنى تکلّم رأس شریف تو از قصه اصحاب کهف و رقیم عجیب تر است. سپس حضرت زینب(علیها السلام) مردم را امر به سکوت نمود و شروع به خواندن خطبه اى نمود.(1)
ـــــــــــــــــــ
1-حوادث الایام، صفحه 42.
سه شنبه هشتم 10 1388

حرکت کاروان اسرا از کربلا

عمر بن سعد ملعون شب یازدهم را تا ظهر روز یازدهم در کربلا ماند و بر کشته شدگان خود نماز خواند و آنها را به خاک سپرد. بعد از ظهر دستور داد: دختران رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را بر شتران بى جهاز سوار کنند و غل بر گردن امام سجاد(علیه السلام) بزنند. آنها را مثل اسیران بردند و از قتلگاه عبور دادند.
وقتى چشم زنان به شهداء افتاد فریاد کشیدند و اشک ریزان خود را از شتران به زمین انداختند.
زینب کبرى(علیها السلام) چون نظرش به بدن مبارک امام افتاد، فرمود: السلام علیک یا ذبیحاً من القفا و سپس نعش برادر را به سینه خود چسبانید، عرض کرد: اختک لک الفداء یا بن محمد المصطفى و یا قرّة عین فاطمة الزّهراء بعد با صوتى حزین و قلبى دردناک گفت: یا محمداه صلّى علیک ملیک السّمآء این حسین توست که با اعضاى پاره پاره در خون خویش آغشته است، اینها دختران تواند که اسیر شده اند، این حسین توست که بدنش بر روى خاک افتاده.
حضرت سکینه جسد پدر را در بر گرفت، ناله زد و عرض نمود: پدر جان قتل تو چشم دشمنان را روشن و دلشان را شاد کرد، پدر جان بنى امیّه مرا در کوچکى یتیم کرد، بابا زمانى که شب مى شود چه کسى مرا حمایت مى کند؟ بابا گوشواره هایم را غارت و عبایم را ربودند.
کفعمى نقل مى کند که حضرت سکینه(علیها السلام) فرموده است: چون بدن نازنین پدرم را در آغوش گرفتم حالت اغماء به من رخ داد، در آن حال شنیدم که پدرم مى فرمود:
شیعتى مهما شربتم ماء عذب فاذکرونى *** او سمعتم بغریب او شهید فاندبونى.(1)
ـــــــــــــــــــ
1-حوادث الایام، صفحه 39.
حرکت اهل بیت امام حسین(علیه السلام) به کوفه
عصر روز یازدهم اها بیت(علیهم السلام) را با حالت اسارت به طرف کوفه حرکت دادند. شبانه به کوفه رسیدند و آن بزرگواران داغدار و مصیبت زده را تا صبح پشت دروازه هاى کوفه نگه داشتند. هنگام صبح عمر سعد ملعون از کوفه خارج شد و مثل فرماندهى که از فتوحات خود خوشحال است همراه اسراء وارد کوفه شد.(1)
ـــــــــــــــــــ
1-تقویم شیعه، صفحه
30
دوشنبه هفتم 10 1388

 نوحه روز عاشورا منسوب به سیدالشهدا(ع)

نوحه‌ای منسوب به سیدالشهدا (ع) وجود دارد که گویا حضرت در لحظات آخر عمر شریفشان این شعر را سروده‌اند. سال‌هاست مداحان و واعظان در جلسات هفتگی خود آن را همخوانی می‌کنند. این شعر به «شیعتی» معروف است.

گفته می‌شود که دلیل سلام دادن شیعیان پس از نوشیدن آب، همین شعری است که حضرت در ظهر عاشورا گفته‌اند. و اما شعر:

شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی (شیعیان من! هنگامی که آب گوارا نوشیدید، مرا یاد کنید.)
اَوْ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی (و یا هنگامی که از غریبی یا شهیدی خبری شنیدید، بر من ندبه کنید.)

فـَاَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیْرِ جُرْمٍ قَتِلُونی (من، نواده [پیامبر] هستم که مرا بی گناه کشتند.)
وَ بِجَرد الخَیْلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی (و پس از آن از روی عمد، مرا پایمال سم اسبان کردند.)

لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشورا جمیعاَ تَنْظُرونی (ای کاش، همگی در روز عاشورا بودید و می‌دیدید.)
کَیْفَ اِسْتَسْقی لِطِفْلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی (که چگونه برای کودک خردسالم، آب خواستم و آنان رحم نکردند.)

منبع تایناک

يکشنبه ششم 10 1388

دست کشیدن از کسب و کار

شایسته است شیعیان در این روز دست از کسب و کار بکشند و نیازهاى خانه را تهیه و ذخیره نکنند و به عزادارى و نوحه سرایى بپردازند و همچون کسانى که عزیزترین افراد خویش را از دست داده اند، غمزده و اندوهگین باشند.
امام على بن موسى الرّضا(علیه السلام) فرمود: هر کس در روز عاشورا، دست از تلاش براى دنیا بردارد، خداوند حاجتهاى دنیوى و اخروى او را برآورده مى سازد، و هر کس که روز عاشورا، روز اندوه و غم و گریه اش باشد، خداوند روز قیامت را روز سرور و شادى او قرار دهد و در بهشت با دیدار ما، چشمش روشن مى شود، و هر کس که روز عاشورا را براى خود روز برکت بداند و در آن روز براى منزل خویش اموالى را ذخیره سازد، آن اموال براى او برکتى نخواهد داشت. در روایت دیگرى ابن عّباس مى گوید: در منطقه «ذیقار» خدمت امیرمؤمنان(علیه السلام) رسیدیم، صحیفه و نوشته اى را بیرون آورد که به خط مبارک او و املاى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بود. امام(علیه السلام) آن صحیفه را بر من خواند که در آن نوشته بود، امام حسین(علیه السلام)چگونه شهید مى شود و چه کسى او را مى کشد و چه کسانى وى را یارى مى کنند و چه کسانى با وى به شهادت مى رسند، امام(علیه السلام) وقتى آن را خواند گریه شدیدى نمود و من هم گریان شدم.(1)
ـــــــــــــــــــ
1-مفاتیح نوین، صفحه 585.
تسلیت گفتن به یکدیگر
امام باقر(علیه السلام) فرمود: شیعیان در این روز به یکدیگر تسلیت بگویند و چه بهتر که بااین جمله ها باشد: عَظَّم اللّهُ اُجُورَنا بِمُصابِنا بِالحُسین عَلَیْهِ السَّلامُ، وَ جَعلنا و ایّاکُم مِن الطّالِبینَ بثارِه، مَعَ ولیِّه الامامِ الْمهدِّى منْ آلِ مُحمَّد عَلیْهُم السَّلامُ. «بزرگ گرداند خدا پاداش ما را در سوگواریمان بر حسین(علیه السلام) و قرار دهد خداوند ما و شما را از خون خواهانش به همراه ولیش امام مهدى از خاندان محمّد».(1)
ـــــــــــــــــــ
1-مفاتیح نوین، صفحه
زیارت
مرحوم «ابن قولویه»(رحمه الله) مطابق روایتى مى گوید: کسى که در روز عاشورا کنار قبر امام حسین(علیه السلام) باشد و زائران را(کمک کند و) آب دهد، مانند کسى است که لشکر آن حضرت را سیراب کرده باشد و گویا با آن حضرت در کربلا حاضر بوده است(1)
ـــــــــــــــــــ
1-مفاتیح نوین، صفحه 586.
لعن بر قاتلان امام حسین(علیه السلام)
هزار مرتبه برقاتلان آن حضرت لعنت کند و بگوید:اللّهُمَّ الْعَن قَتَلةَ الْحُسیْن(علیه السلام).(1)
ـــــــــــــــــــ
1-مفاتیح نوین، صفحه 586
قرآن
خواندن هزار مرتبه سوره «توحید» دراین روز فضیلت فراوانى دارد.
امام صادق(علیه السلام) فرموده است: هر کس در روز عاشورا هزار مرتبه سوره «توحید» را بخواند، خداوندِ رحمان به وى نظر (رحمت) افکند و هر کس را که خداوندِ رحمان (با دیده رحمت) نظر کند، وى را مجازات نخواهد کرد.(1)
ـــــــــــــــــــ
1-مفاتیح نوین، صفحه 586.
 یاد اهل بیت امام حسین(علیه السلام) هنگام غروب
سزاوار است هنگام غروب روز عاشورا، به یاد مصائب فرزندان واطفال و زنان حرم امام حسین(علیه السلام) باشند، زیرا آن هنگام از سخت ترین لحظات حرم آل پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود. دشمنان سرمست از باده پیروزى، و اجساد شهیدان روى خاک کربلا، و زنان و کودکان نالان و گریان و پریشان بودند; در همان زمان دستور غارت و آتش زدن خیمه ها صادر شد. اطفال یتیم، زنان بى سرپرست و کودکان تشنه، هر کدام به سویى مى دویدند و در آن میان، زینب و زین العابدین و امّ کلثوم(علیهم السلام) پناهگاه این مصیبت دیدگان بودند و همه غم ها را به دل و جان مى خریدند و همه دشواریها را بر خویش هموار مى ساختند، تا دیگران را آرام کنند.(1)
ـــــــــــــــــــ
1- مفاتیح نوین، صفحه 587
درود بر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام)
سزاوار است عاشقان و علاقه مندان مکتب سالار شهیدان امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا برخیزد و به رسول خدا وعلىّ مرتضى و فاطمه زهرا و حسن مجتبى و سایر امامان از ذریه آن حضرت(علیهم السلام) سلام کنند وآنان را در این مصیبت هاى بزرگ، با دلى سوزان و اشکى روان تسلیت گویند و زیارتى را که در جلد 98 بحارالانوار، صفحه222، حدیث 34، آمده و ابتداى آن این چنین است:
السَّلامُ عَلَیکَ یا وارِثَ ادَمَ صَفْوَةِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا وارِثَ نُوح نَبِىَّ اللّه، السَّلامُ عَلَیْکَ ... «سلام بر تو اى وارث حضرت آدم برگزیده خدا، سلام بر تو اى وارث حضرت نوح پیامبر خدا، سلام بر....» را بخوانند.(1)
ـــــــــــــــــــ
1- مفاتیح نوین، صفحه 587.
زیارت عاشورا
خواندن زیارت امام حسین(علیه السلام) معروف به «زیارت عاشورا» در این روز ثواب فراوانى دارد. این زیارت را مى توان از راه دور یا نزدیک خواند و بسیار با فضیلت است و یکى از کیمیاهاى سعادت است.(1)
ـــــــــــــــــــ
1- مفاتیح نوین، صفحه 590.
يکشنبه ششم 10 1388
 شهادت حضرت ابا عبدالله الحسین(علیه السلام)
امام حسین(علیه السلام) در سن 57 سالگى در روز جمعه یا شنبه سال 61 هجرى قمرى به شهادت رسید و بنا به مشهور قاتل آن حضرت شمربن ذى الجوشن بود.
ذى الجوشن نامش شرجیل بود. وى اولین عربى بود که زره پوشید لذا به ذى الجوشن معروف گردید.
امام حسین(علیه السلام) چهار زوجه داشت به نام هاى: رباب، لیلى، زنى که نام اومعلوم نیست و مشهور است بعد از شهادت امام(علیه السلام) اسیر شد و در نزدیکى حلب در جبل جوشن طفل خود را به نام محسن بن حسین(علیه السلام) سقط کرد، و دختر یزدجرد که شاه زنان نام داشت و پس از مسلمان شدن و ازدواج با امام حسین(علیه السلام) شهربانویه نام گرفت. ایشان در تولد امام سجاد(علیه السلام) به رحمت ایزدى پیوست.(1)
ـــــــــــــــــــ
1-حوادث الایام، صفحه 28.
شهادت 72 تن از اصحاب و بنى هاشم باامام حسین(علیه السلام)
از جمله شهداء کربلاء، جناب عباس بن على(علیه السلام) است که چهارمین پسر نامدار حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و بزرگترین اولاد ام البنین مى باشد. کنیه ایشان ابوالفضل و لقبشان سقّا است. این بزرگوار در سن 34 سالگى در سال 61 هجرى قمرى بدست زید بن ورقاء وحکیم بن طفیل طائى به شهادت رسیدند.
مادر ایشان فاطمه دختر حزام بن خالد کلابى بود که بعدها به ام البنین شهرت یافت. این خاتون چهار پسر داشت به نامهاى عباس ـ عثمان ـ عبد الله اکبر که هر چهار نفر در کربلاء شهید شدند.
از دیگر شهداء جناب ابوالحسن على اکبر است که شبیه ترین فرد به پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود ایشان در سن 17 یا 18 یا 19 یا 27 سالگى، سال 61 هجرى قمرى در کربلاء به شهادت رسید.
شجاعت ایشان وصف ناپذیر بود، چنانکه در روز عاشورا با اینکه عطش بى تابشان کرده بود چندین نفر را به جهنم واصل کرد.
مرة بن منقذ شمشیرى بر فرق نازنینش زد که طاقت نشستن روى اسب را از ایشان گرفت، حضرت خود را بر گردن اسب انداخت و در این هنگام دشمنان بدنش را پاره پاره کردند و او را به شهادت رساندند. مدفن شریف ایشان زیر پاى پدر بزرگوارشان حضرت امام حسین(علیه السلام) مى باشد. از دیگر شهداى کربلاء طفل شیر خواره امام حسین(علیه السلام) حضرت على اصغر است .
امام حسین(علیه السلام) دید که على اصغر(علیه السلام) از شدت عطش مى گرید، ایشان را به دست گرفت و مقابل اشقیاء آورد و فرمود: اى لشکر اگر بر من رحم نمى کنید بر این طفل رحم نمائید. امام حسین(علیه السلام) هنوز سخنانش به اتمام نرسیده بود که حرمله لعین تیرى به سمت حضرت على اصغر(علیه السلام) رها کرد که از یک گوش تا گوش دیگر را پاره نمود و ایشان را به شهادت رساند
جناب حُرّ نیز از دیگر شهداى کربلا است که پس از آگاهى از حقانیت امام حسین(علیه السلام) به محضر ایشان مشرف شد و طلب بخشش کرد. حضرت قبول نمودند. حُرّ از محضر امام حسین(علیه السلام) اجازه جنگ خواست; امام(علیه السلام) به او اجازه دادند. وى با امام وداع نمود وبر لشکر سیاه دل حمله کرد، چندین نفر از لشکر و بزرگان لشکر عمر بن سعد را به درک واصل کرد. سپاهیان عمر سعد ضربه اى بر سر حر وارد آوردند که جناب حر به زمین افتاد و به شهادت رسید.(1)
ـــــــــــــــــــ
1- حوادث الایام، صفحه 28.
سپردن سر امام حسین(علیه السلام) به خولى
عمر بن سعد پس از شهادت امام حسین(علیه السلام)، سر مبارک آن حضرت را به خولى سپرد و سرهاى دیگر را تمیز کرد و به همراه شمر بن ذى الجوشن و قیس بن اشعث و عمرو بن الحجاج در روز عاشورا نزد ابن زیاد فرستاد.
عمر بن سعد بقیه روز دهم و شب یازدهم و روز یازدهم تا وقت زوال در کربلاء ماند و بر کشتگان خویش نماز خواند و همگى را دفن کرد.(1)
ـــــــــــــــــــ
1-حوادث الایام، صفحه 38.
يکشنبه ششم 10 1388

گوهر اشک عزای تو به هر کس ندهند . . .

پیامبر عظیم‌الشان اسلام(ص) فرمود:

حسین(ع) چراغ هدایت و کشتی نجات است

و در روایت دیگری نقل شده است که پیامبر اعظم(ص) فرمود: حسین از من است و من از حسین. خدای تعالی دوستدار حسین(ع) را دوست می‌دارد(۱) و در روایتی دیگر آمده است که روزی امام حسین(ع) بر جد بزرگوارش وارد شد.

رسول گرامی اسلام(ص) او را روی زانوی مبارکش نشاند و فرمود: همانا شهادت حسین(ع) آتشی در دل مومنین برافروخته که هرگز خاموش نخواهد شد(۲)

 و ما امروز پس از گذشت چهارده قرن آن حرارت را در دلهای خود احساس می‌کنیم نه ما بلکه این آتش دلهای تمام انبیا و اولیای الهی را محزون نموده و اشک آنان را در عزای سالار شهیدان جاری کرده است. به شهادت تاریخ و روایات، انبیا عظام بر امام حسین(ع) گریه کردند. اولیا کرام گریه کردند. زمین و آسمان در عزای آن حضرت خون گریست.(۳)
پس از شهادت حضرت اباعبدالله الحسین(ع) ائمه معصومین یکی پس از دیگری بر آن حضرت اشک ریخته و مردم را به عزاداری وا می‌داشتند. حضرت امام محمدباقر(ع) به محض حلول محرم محزون می‌شد و علی‌رغم شرایط بسیار سخت سیاسی که حکومت جور ایجاد کرده بود به ذکر عزاداری می‌پرداخت و به شیعیانش می‌فرمود در خانه‌ها برای جدم اباعبدالله‌الحسین(ع) عزاداری کنید. شعرای عرب برای درک مصیبت و عرض تسلیت به خدمت امام می‌رسیدند.
کمیت اسدی از شعرای معروف عرب قصیده‌ای در مدح بنی هاشم خواند که امام باقر به شدت گریست و فرمود: کمیت اگر در نزد ما مالی بود به تو می‌دادم ولی برای تو همان بس که رسول خدا(ص‌)‌به حسان بن ثابت فرمود تو همیشه با روح‌القدس کمک می‌شوی تا مادامی که از ما اهل بیت حمایت کنی.

امام باقر(ع) می‌فرمود در روز عاشورا باید برای حسین(ع) گریه و ندبه کرد و هرکس در خانه‌اش بر حسین(ع) گریه کند واهل خانه همدیگر را به گریه ملاقات کنند و به یکدیگر مصیبت آن حضرت را تسلیت گویند.

دعبل خزایی می‌گوید: در مرو خدمت مولا و آقایم حضرت علی‌بن موسی الرضا(ع) در ایام محرم‌الحرام شرفیاب شدم. دیدم امام محزون و غمناک نشسته و اصحاب اطراف ایشان حلقه زده‌اند. تا مرا دید فرمود مرحبا به تو ای دعبل، مرحبا به یاور ما و کسانی که ما را با دست و زبان یاری می‌کنند. بعد برای من جا باز کرد و مرا در کنار خود نشانید. سپس فرمود ای دعبل دوست دارم که برای ما شعر بخوانی چون ایام، ایام حزن برای ما اهل بیت است و برای دشمنان ما ایام سرور. امام پرده‌ای بین ما و اهل بیتش حائل کرد، آنگاه به من فرمود: مرثیه بخوان تا مادامی که زنده‌ای. حضرت گریه کرد و اشکش جاری شد و من ابیاتی خواندم به این مضمون که ای فاطمه(س) اگر می‌دیدی که حسین بر زمین افتاده و تشنه در کنار فرات جان داده آن وقت با دست بر سر و صورت خود می‌زدی و اشک چشمت را به صورت و گونه‌هایت جاری می‌ساختی.(۴)

مقبل که مداح حضرت اباعبدالله الحسین(ع)‌است می‌گوید:
من خیلی عاشق زیارت قبر امام حسین(ع) بودم. یکی از تجار به من گفت:‌من تو را با خرج خودم کربلا می‌برم. کاروانی ترتیب دادند و حرکت کردیم ولی در بین راه، سارقها ریختند کاروان ما را سرقت کردند و من دلشکسته به گلپایگان برگشتم. یک حسینیه بود، در آن حسینیه مشغول عزاداری شدیم تا شب عاشورای حسین. شب عاشورا را گریه کردیم، سینه زدیم و روضه خواندیم. سپس من خوابیدم.

در خواب دیدم که مشرف شده‌ام به صحن و سرای امام حسین(ع.) اما یک عده خادم‌هایی که لباس سفید مخصوص دارند، مامور انتظاماتند. من آمدم درب حرم اباعبدالله حسین(ع) دیدم یکی از آن خدام دست مرا گرفت و گفت: مقبل صبر کن. گفتم:‌آقا این در خانه حسین است “هرکه خواهی گو بیا و گو برو” چرا دستم را گرفتی؟ من عاشق حسینم، می‌خواهم بروم به زیارت قبرش. یک نگاهی به من کرد و گفت: مقبل، آرام بگیر. حرم را خلوت کرده‌اند، مادرش فاطمه زهرا به زیارت قبرش آمده است.

مقبل می‌گوید: من این حرف را که شنیدم برگشتم داخل صحن، دیدم در دهلیز وسط صحن یک مجلسی است، یک گروه باوقار، یک عده مردم نورانی نشسته‌اند. من هم همان دم در نشستم. طولی نکشید دیدم یک شخصیتی که او خورشید است و دیگران ستاره وارد شد. زیر بغل‌هایش را گرفتند، قامتش خمیده، لباس سیاه تنش، همه بلند شدند، او را صدر مجلس جا دادند. سوال کردم این آقا کیست؟ گفتند: خاتم انبیاست. گفتم اینهایی که نشسته‌اند چه کسانی هستند:‌گفتند: آدم صفی، ابراهیم خلیل، موسی، نوح شیخ‌الانبیا و عیسی مسیح. گفتم که این مجلس، مجلس انبیاست. دیدم همه سرسلامتی دادند.
پیغمبر فرمودند: دیدید حسین را کشتند. سرسلامتی دادند. پیامبر سر را بلند کرد و فرمود: محتشم را بگویید بیاید برای ما روضه بخواند. گفت: دیدم یک پیرمرد قدکوتاه، عمامه ژولیده، محاسن انبوه، بلند شد آمد جلو. تعظیم کرد و یک منبر از نور گذاشتند. پیغمبر فرمود: برو بالا. پله اول و دوم و سوم و... تا پله نهم ایستاد. من گفتم: حالا این دوازده بند شعری که گفته، ببینم از کجایش شروع می‌کند. دیدم شروع کرد به خواندن این شعر:

کشتی شکست خورده طوفان کربلا
در خاک و خون فتاده به میدان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عرش می‌رسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا


همه گریه کردند. پیغمبر رو کرد به انبیا و فرمود: دیدید حسینم را لب تشنه کشتند. آبش ندادند. محتشم خیال کرد دیگر بس است و ساکت شد. یک وقت پیغمبر فرمود محتشم بخوان. روضه بخوان، دلهای ما عقده دارد.
دیدم محتشم عمامه‌اش را زمین زد. از بالای منبر به پیغمبر عرض کرد: یا رسول‌الله، اینجا را نگاه کن واشاره کرد به گودی قتلگاه.

این کشته فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون، حسین توست


یک وقت دیدم ملائکه دویدند. گفتند: محتشم بس است. پیغمبر غش کرده است. پیغمبر را به هوش آوردند. پیغمبر عبایش را برداشت با دست خودش بر دوش محتشم انداخت.

مقبل می‌گوید: دل من شکست. با خودم گفتم من هم مداح حسینم. چرا پیغمبر به من هیچ نفرمودند، اما به محتشم عبا دادند.
از مجلس انبیا بیرون آمدم. هی بر می‌گردم یک قدم پشت سرم را نگاه می‌کنم، اشکهای من جاری شد، خدایا حسین حلقه غلامی به گوش من نکرده است.
در این حال یک وقت دیدم یکی از خدام از داخل حرم می‌دود، صدا زد: بیا مقبل، مادرش فاطمه زهرا فرمود:‌مقبل برایم روضه بخواند. مقبل می‌گوید:‌من پله اول منبرایستادم و این شعر را خواندم:

نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه شاه تشنه لبان بر جدال طاقت داشت
هوا زجور مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد


یک وقت دویدند و گفتند:‌ای مقبل بس است، زهرا روی قبر حسین غش کرد.(۵)

*****

مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری در کتاب خصائص الحسینیه صفاتی برای مجالس عزاداری امام حسین(ع) بدین شرح بیان می‌فرماید: مجالس عزاداری امام حسین(ع) چهارده صفت دارد؛

۱) اول: آنکه مصلای خداوند است یعنی محل صلوات اوست بر اهلش.
۲) دوم: آنکه ملائکه در آن حاضر می‌شوند.
۳) سوم: آنکه شخص عزادار به دعای پیغمبر خدا و ائمه طاهرین صلوات‌الله علیهم فائز می‌گردد.
۴) چهارم: آنکه منظور نظر بهجت اثر حضرت اباعبدالله الحسین(ع) واقع می‌شود.
۵) پنجم:‌آنکه آن حضرت با عزادار، مخاطبه و مکالمه می‌نماید.
۶) ششم: چنین مجلسی محبوب حضرت امام جعفر صادق(ع) و دیگر معصومین (صلوات‌الله علیهم) است.
۷) هفتم: چنین مجلسی مانند عرفات است (عرفات سرزمینی است که پیامبر اعظم(ص) فرمود: در میان گناهان، گناهانی است که جز در عرفات بخشیده نمی‌شود.)
۸) هشتم: چنین مجلسی مانند مشعرالحرام است (مشعر سرزمینی است که حاجیان در آن وقوف می‌نمایند و امام صادق(ع) فرمود چنانچه حاجی در مشعر وقوف کند از گناه خارج می‌شود.)
۹) نهم: چنین مجلسی مانند حطیم است حطیم مساحت میان حجرالاسود و زمزم و مقام ابراهیم و قسمتی از حجر اسماعیل را حطیم می‌گویند. در این مکان حدود یکصد تن از انبیای الهی و از جمله حضرت آدم، نوح، صالح، اسحاق، یوسف، شعیب و... دفن شده‌اند. آنجا مکانی است که دعا مستجاب می‌شود.
۱۰) دهم: مطاف بیت‌الله است (مجالس عزاداری امام حسین(ع) حریم خانه خداست.)
۱۱) یازدهم: چنین مجلسی قبه امام حسین(ع) است.
۱۲) دوازدهم: چنین مجلسی خاموش کننده آتش‌هاست.
۱۳) سیزدهم: چنین مجلسی منبع آب حیات است (عزاداری بر امام حسین(ع) عامل رستگاری و فلاح است.)
۱۴) چهاردهم: چنین مجلسی تالی مجلسی می‌شود که ابتدای آن خلقت و انتهای آن محشر است.


بنابراین ماییم و محافل عزاداری سالار شهیدان. ماییم و صاحبان عزا و خوشا به حال کسانی که توفیق حضور در خیمه‌های حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را پیدا کنند و در صف انبیا و اولیای خدا بر مصائب آن حضرت اشک بریزند.(۶)
شاید غم و اندوهی را که به خاطر غفلت و سرگرمی‌های دنیا معمولا به انسانها دست می‌دهد با اشک بر حسین(ع) از دل خارج نماییم و مشعل معرفت را بیش از پیش در درون خود شعله‌ور سازیم و از خرمن فیض حسینی توشه‌ای برگیریم که پیامبر اعظم(ص) فرمود:‌

حسین دری از در‌های بهشت است، هرکس با او دشمنی کند خداوند بوی بهشت را بر او حرام می‌سازد.

در محافل عزای آن حضرت غیرت، عزت،حمیت و دینمداری را از فرهنگ غنی عاشورا به غنیمت گرفته و برای دنیایی آباد و زندگی شرافتمندانه و آخرتی مورد پسند خدای سبحان از ذخایر برگرفته شده، بهره گیریم و خون پاک حسینی را در شریان‌های خود به حرکت درآوریم.


پی‌نوشتها - اسناد :
۱- کشف‌الغمه ج۱، ص۱۷۵ . عن یعلی بن مره: سمعت رسول‌الله(ص) یقول: حسین منی وانا من حسین، احب‌الله من احب حسینا
۲- خصائص الحسینیه، ص۶۷ . ان لقتل الحسین حراره فی قلوب المومنین لاتبرد ابدا
۳- کشف الغمه ج۲ ص ۱۸۳. عن اصبغ ابن نباتی عن علی (ع) قال اتینا... موضع قبر الحسین فقال علی(ع) ههنا مناخ رکابهم و موضع رحالهم و مهراق دمائهم. فتیه آل محمد(ص) یقتلون بهذه العرصه تبکی علیهم السماء والارض
۴- افاطم لوخلت الحسین مجدلا
و قدمات عطشانا بشط فرات
اذا للطمت الخذ فاطم عنده
واجریت دمع الحسین فی و جنات
۵- اشکهای همیشه جاری در مقتل حضرت اباعبدالله الحسین(ع)، ص ۲۲ به نقل از گفتار وعاظ، ج۴
۶- الا وان الحسین باب من ابوبا الجنه من عائده حرم الله علیه رائحه الجنه
منبع قائم نیوز

شنبه پنجم 10 1388

 در آستانه عاشورا اعلام شد:
کربلا میزبان میلیونها عزادار حسینی

به گزارش شیعه آنلاین به نقل از مهر، در آستانه فرا رسیدن ایام تاسوعا و عاشورای حسینی، مقامهای عراقی تدابیر امنیتی را در شهرهای کربلای معلی و نجف اشرف با استقرار دهها هزار نیروی امنیتی و ایجاد هشت کمربند امنیتی در کربلا تشدید کردند.


شبکه تلویزیونی الفرات عراق گزارش داد: مقامهای عراقی تدابیر امنیتی را در شهرهای کربلای معلی و نجف اشرف با استقرار دهها هزار نیروی امنیتی و پلیس برای حمایت از زائران حسینی که جمعیت آنها در روز یکشنبه آینده همزمان با عاشورا به اوج خود می رسد، تشدید کردند.


سرلشگر الغانمی فرمانده عملیات امنیتی کربلا اعلام کرد طرح خدماتی همزمان با تدابیر امنیتی برای ارائه خدمات مختلف به زائران اجرا می شود.


وی افزود: زائرانی از کشورهای ایران، حاشیه خلیج فارس، پاکستان و کشورهای دیگر در مراسم تاسوعا وعاشورای حسینی شرکت می کنند.


الغانمی گفت : شهر کربلا که تمام هتلها و مسافرخانه های آن مملوء از زائران خارجی است با هشت کمربند امنیتی شامل جمله چهار کمربند در اطراف شهر و چهار کمربند در اطراف بخش قدیمی نزدیک به عتبات مقدسه احاطه می شود.


وی افزود : بیش از 600 نیروی زن در ایستهای بازرسی برای بازرسی از زنان و برای اولین بار نیروهای ویژه و همچنین سگهای تربیت شده پلیس در سه ورودی شهر کربلا مستقر شده اند .


الغانمی همچنین از استقرار تجهیزات و خودروهای زرهی که در نوع خود بی نظیر است و مجهز به دستگاههای کنترلی است در مناطق مختلف کربلا خبر داد.


وی خاطرنشان کرد طرح ویژه امنیتی همچنین شامل گشت زنی گشتهای ویژه با پشتیبانی امنیتی هوایی برای کنترل باغها و مناطق صحرایی به منظور جلوگیری از حملات موشکی و خمپاره ای تورریستها به زائران حسینی است.


به گفته وی، نیروهای واحد مبارزه با مواد منفجره نیز درمدت هفت روز تمام مناطق کربلا را به طور دقیق از هر گونه مواد منفجره پاکسازی کرده اند


تدابیر امنیتی در شهر نجف اشرف نیز با استقرار 26 هزار نیروی امنیتی و پلیس تشدید شده است.


به گفته مقداد الموسوی از مقامهای پلیس نجف اشرف، طرح جامعی با هماهنگی تمام نهادها و ادارات برای حمایت از شهر در ماه محرم تهیه شده است .


وی از تشکیل اتاق عملیات ویژه در کنار تامین امنیت راههای منتهی به کربلای معلی که صدها هزار نفر از ساکنان نجف و دیگر شهرهای عراق برای شرکت در مراسم عاشورا، در حال عزیمت به آن شهر هستند، خبر داد.


مقامهای محلی در کربلا پیش بینی کرده اند بیش از یک میلیون و پانصد هزار زائر در مراسم تاسوعا و عاشورا حسینی شرکت کنند.


این در حالی است که بیش از 15 زائر حسینی در حمله تروریستهای تکفیری به دسته عزاداران امام حسین(ع) در منطقه المشتل در حومه پایتخت عراق به شهادت رسیدند و دهها نفر دیگر زخمی شدند.

منبع:شیعه انلاین

شنبه پنجم 10 1388

به گزارش شیعه آنلاین به نقل از فارس، صبح روز چهارشنبه پیکر حاج عباس خلج از حسینیه صاحب‌الزمانی‌ها واقع در خیابان مولوی به سمت بهشت‌زهرا تشییع شد.


عباس خلج، از مداحان قدیمی اهل‌بیت عصمت و طهارت، روز چهارشنبه دوم دی‌ماه بر اثر بیماری و کهولت سن دار فانی را وداع گفت.


حاج حسین خلج یکی از پیرغلامان برگزیده اهل‌بیت (ع) با اعلام این خبر گفت: صبح روز چهارشنبه پیکر حاج عباس خلج از حسینیه صاحب‌الزمانی‌ها واقع در خیابان مولوی به سمت بهشت‌زهرا تشییع شد.


وی در ادامه افزود: حاج عباس خلج یکی از پیشکسوتان مداحی اهل‌بیت (ع) بود که بعد از گذراندن یک دوره بیماری و داشتن کهولت سن، دار فانی را وداع گفت.


این مداح و شاعر اهل‌بیت (ع) افزود: حاج عباس خلج بسیار خوش صدا و شعر شناس بود که از قدیم در حسینیه خلجی‌ها می‌خواند. این مداح، بیشتر در بازار مداحی می‌کرد و به دلیل کهولت سن و بیماری، مدتی در آسایشگاه به سر می‌برد.


وی خاطر نشان کرد: مراسم بزرگداشت آن مرحوم نیز روز دوشنبه 7 دی‌ماه از ساعت 15:30 تا 17:30 در حسینیه صاحب‌الزمانی‌ها واقع در خیابان مولوی نرسیده به خیابان ولی‌عصر (عج) برگزار خواهد شد

منبع شیعه آنلاین

شنبه پنجم 10 1388
 امان نامه براى فرزندان اُم البنین
عصر روز نهم محرم شمربن ذى الجوشن نزدیک لشگر امام(علیه السلام) آمد و صدا زد کجا هستند فرزندان خواهر من عبدالله و جعفر و عثمان و عباس (این چهار نفر فرزندان اُم البنین بودند که از قبیله بنى کلاب بود و شمر هم از همان قبیله بود از این جهت فرزند خواهر گفت) امام(علیه السلام) فرمود: جواب او را بدهید اگرچه فاسق است.
آنها نزد شمر آمدند و فرمودند: کارت چیست؟ گفت: اى فرزندان خواهر شما در امانید از طرف حسین کناره گیرى کنید و سر از اطاعت یزید در آیید. حضرت عباس(علیه السلام) صدا زد که بریده باد دستهاى تو و لعنت باد امانیکه تو آوردى، امر مى کنى دست از مولاى خود برداریم و به اطاعت ملعونان در آئیم، ما را امان مى دهى و پسر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را امان نیست، شمر غضبناک شد و به لشگرگاه برگشت.(1)
ـــــــــــــــــــ
1-حوادث الایام، صفحه 24.
روى آوردن لشگر عمر سعد به سوى خیمه ها
عمر سعد پس از رجوع شمر لشکر خویش را صدا زد و گفت: یا خیل اللّه ارکبى و بالجنة ابشرى، اى لشکر خدا سوار شوید و بسوى بهشت رفتن شاد شوید.
لشکر به سوى خیمه ها روى آوردند و امام(علیه السلام) در پیش خیمه سر به زانوى اندوه گذاشته و به خواب رفته بود، حضرت عبّاس(علیه السلام) خدمت امام(علیه السلام) آمد و عرض کرد: برادر لشکر به سمت شما روى آورده.
حضرت فرمود: عباس، بپرس چه شده که رو به ما آورده اند؟ حضرت عباس(علیه السلام) با 20 سوار به سوى لشکر رفت و منظورشان را پرسید، گفتند: از طرف امیر حکم صادر شده که با او بیعت کنید و گرنه با شما به جنگ مى پردازیم. حضرت عباس(علیه السلام) فرمود: بگذارید کلام شما را به امام(علیه السلام) برسانم و برگردم. عباس(علیه السلام) خدمت امام(علیه السلام) آمد و پیغام آنان را به ایشان عرض کرد. حضرت فرمود: امشب را از آنها مهلت بگیر تا به نماز و دعا و استغفار بپردازم. حضرت عباس(علیه السلام) به سمت لشکر روانه شد و در مقابل لشکر ایستاد و موعظه نمود و آن شب را مهلت خواست و لشکر عمر بن سعد به جاى خود بازگشتند. این قضیه در عصر روز نهم اتفاق افتاد.(1)
ـــــــــــــــــــ
1-حوادث الایام، صفحه
خطابه امام حسین(علیه السلام) براى اصحابش
در عصر این روز امام حسین(علیه السلام) در جمع یاران خطبه اى قرائت فرمود، و اصحاب اعلام وفادارى نمودند.(1)
ـــــــــــــــــــ
1-تقویم شیعه، صفحه 21.
سخنان امام حسین(ع) با اهل بیت و اصحابش (وقایع شب دهم)
در این شب امام حسین(علیه السلام) اصحاب و اهل بیت خود را جمع نموده و کلماتى را به آنان فرمودند. خلاصه کلمات حضرت این بود که من بیعت خود را از شما برداشتم و شما را به اختیار خود گذاشتم تا به هر جا که مى خواهید کوچ کنید. پس از فرمایشات حضرت، اهل بیت(علیهم السلام) و اصحاب کلماتى را در وفادارى و جان نثارى خود نسبت به آن حضرت ابراز داشتند.(1)
ـــــــــــــــــــ
1-تقویم شیعه، صفحه 21.
سخنان زینب کبرى(ع) با امام حسین(ع)(وقایع شب دهم)
در این شب زینب کبرى(علیها السلام) اشعار «یا دهرُ اُفٍّ لک من خلیل...» را از زبان برادرش امام حسین(علیه السلام) شنید، و هنگامى که متوجه شد فردا روز شهادت حضرت است فرمود« اى کاش مرگ مرا نابود ساخته بود و این روز را ندیده بودم» سپس بیهوش شد. امام(علیه السلام) خواهر عزیز و مکرمه خود را به هوش آوردند و مطالبى فرمودند.(1)
ـــــــــــــــــــ
1-تقویم شیعه، صفحه 21.
شنبه پنجم 10 1388

گفتگوى امام حسین(علیه السلام) با ابن سعد

در شب هفتم محرم امام حسین(علیه السلام) با عمر سعد گفتگو کرد; خولى بن یزید اصبحى چون عداوت شدیدى با امام حسین(علیه السلام) داشت، ماجرا را به ابن زیاد گزارش داد. آن ملعون نامه اى براى عمر سعد نوشت و او را از این ملاقاتها بر حذر داشت و دستور منع آب را صادر کرد.(1)
ـــــــــــــــــــ
1-تقویم شیعه، صفحه 1

بستن آب بر اهل بیت(علیهم السلام)

در روز هفتم سال 61 هجرى قمرى از ابن زیاد ملعون نامه اى به عمر سعد رسید به این مضمون: یابن سعد میان حسین و آب فرات حائل شو و کار را برایشان تنگ بگیر و نگذار یک قطره آب بنوشند، ابن سعد همان وقت عمروبن حجاج را با پانصد سوار بر شریعه موکل گرداند.
عطش بر امام و اصحاب غالب شد، امام حسین(علیه السلام) برادرش عباس را خواند و سى نفر فارس و بیست پیاده شبانه با بیست مشک به طلب آب فرستاد عمربن حجاج سر کرده موکلین آب فریاد زد: شما کیستید نافع جواب داد منم پسر عموى تو آمدم آب بیاشامم، گفت: بخور گوارا باد بر تو.
نافع گفت: واى بر تو مى گوئى من آب بخورم، حسین(علیه السلام) و اهل بیتش تشنه باشند و بمیرند، گفت: راست مى گوئى ولى به ما دستور داده اند مانع شویم، نافع به اصحاب گفت: وارد فرات شوید و عمر هم صیحه زد مانع شوید و بجنگید، عده اى از اصحاب جنگ مى کردند و عده اى مشکها را پر مى نمودند و کسى از اصحاب امام کشته نشد و آب را به خیمه ها رساندند و اهل بیت آب خوردند.(1)
ـــــــــــــــــــ
1-حوادث الایام، صفحه 23.
پنج شنبه سوم 10 1388
 رسیدن شبث بن ربعى به کربلاء
شبث بن ربعى کوفى، یکى از دعوت کنندگان امام حسین(علیه السلام) به کوفه بود که ابن زیاد پس از حرکت کردن امام حسین(علیه السلام) به سمت کوفه، او را نزد خود خواست. وى نخست خود را به بیمارى زد ولى شبانه نزد ابن زیاد رفت و جایزه گرفت و به همراه چهار هزار نفر رهسپار کربلاء شد و روز پنجم محرم سال 61 هجرى قمرى به کربلاء رسید.
شبث بن ربعى کوفى شخصى منافق و خبیث بود، زیرا نخست از اصحاب حضرت على(علیه السلام) بود و بعد جزء گروه خوارج شد. سپس توبه کرد و بعد از مدتى براى کشتن امام حسین(علیه السلام) عازم کربلاء شد و بعد از واقعه کربلاء با مختار به طلب خون امام حسین(علیه السلام) قیام نمود، سپس در قتل مختار حضور پیدا کرد و در حدود سال 80 هجرى قمرى در کوفه درگذشت.
در بیان خباثت این مرد بى دین همین بس که وى صاحب یکى از مساجدى بود که پس از قتل امام حسین(علیه السلام) در کوفه جهت سرور و خوشحالى از کشته شدن امام(علیه السلام) تجدید بنا شده بود. مساجدى که به این منظور تجدید بنا شده بودند، عبارتند از: مسجد اشعث بن قیس ـ مسجد جریر بن عبدالله بَجَلى ـ مسجد سماک بن مخرمه ـ مسجد شبث بن ربعى.(1)
امام حسین(علیه السلام) روز عاشورا به شبث خطاب فرمود: اى شبث بن ربعى و اى حجّار بن اَبجر و اى قیس بن اشعث و اى زید بن حارث، مگر شما نبودید که براى من نامه نوشتید که میوه هاى اشجار ما رسیده و بوستانهاى ما سبز گشته و از براى یارى کردنت لشکرها آراسته ایم. در این هنگام قیس بن اشعث گفت: ما نمى دانیم چه مى گوئى لکن حکم یزید و ابن زیاد را بپذیر، حضرت فرمود: لا واللّه هرگز دست ذلت به دست شما نمى دهم و از شما هم نمى گذرم.(2)
ـــــــــــــــــــ
1-تاریخ کوفه، صفحه 46.
2-حوادث الایام، صفحه 19.
سه شنبه اول 10 1388
 تحریک مردم براى جنگ با حسین بن على(علیهما السلام)
ابن زیاد در سال 61 هجرى قمرى در کوفه بر منبر رفت و معاویه و یزید را ستود و اظهار مسلمان بودن کرد و مردم را به جنگ با امام حسین(علیه السلام) تحریک نمود.(1)
ـــــــــــــــــــ
1- حوادث الایام، صفحه 16.
دوشنبه سیم 9 1388
 ورود عمر سعد به کربلا
سعد بن ابى وقاص با خاندان رسول اکرم(علیهم السلام) رابطه خوشى نداشت حتى در شوراى عمر حق رأى را به عبدالرحمن بن عوف داد و بعد از کشته شدن عثمان با حضرت على(علیه السلام)بیعت نکرد. پسرش عمر بن سعد راه پدر را ادامه داد و با این خاندان که هادى امت بودند رابطه خوبى نداشت، ابن زیاد ملک رى رابه عمر سعد داده بود. چون ابن زیاد از خبر ورود امام حسین(علیه السلام) به عراق مطلع شد، قاصدى نزد عمر فرستاد که اول به جنگ حسین بن على(علیه السلام) برود و او را بکُشد سپس به سمت شهر رى روانه شود.
عمر سعد نزد ابن زیاد آمد و گفت: مرا عفو نما. وى گفت: عفو مى کنم لکن ملک رى را از تو مى گیرم. عمر سعد گفت: یک شب مهلت بده. در نهایت هواى ریاست رى بر او غلبه کرد و تصمیم به جنگ با امام(علیه السلام) گرفت و روز دیگر نزد ابن زیاد آمد و قتل امام حسین(علیه السلام)را عهده دار شد. ابن زیاد با لشکرى عظیم او را به کربلا روانه کرد، تا اینکه که روز سوم محرم وارد کربلا شدند.
ابن قولویه در صفحه 74 از کتاب «کامل» و طبرسى درصفحه 134 از کتاب «احتجاج» به سندهاى معتبر از اصبغ بن نباته و غیره نقل کرده اند که روزى حضرت على(علیه السلام) بر منبر کوفه خطبه مى خواند و مى فرمود: آنچه مى خواهید از من بپرسید پیش از آنکه مرا نیابید. پس به خدا سوگند هر چه سوال کنید از خبرهاى گذشته و آینده به شما خبر مى دهم. سعد بن ابى وقاص پدر عمر سعد برخاست و گفت: یا امیر المؤمنین خبر ده مرا که در سر و ریش من، چقدر مو است.
حضرت فرمود: که رسول خدا(علیهم السلام) خبر داده که در بن هر موئى از تو شیطانى است که ترا گمراه مى کند و در خانه تو فرزندى است که فرزند من حسین(علیه السلام) را شهید خواهد نمود و اگر خبر دهم عدد موهاى تو چقدر است باز مرا تصدیق نخواهى کرد، لکن به آن خبرى که گفتم حقیقت گفتار من ظاهر مى شود.
ناگفته نماند در آن وقت عمربن سعد کودکى بود که تازه راه مى رفت بعضى مى گویند در کربلاء تقریباً 23 سال داشت ولى بعضى قائلند 36 ساله بود، سعد بن وقاص در سال 75 هجرى قمرى در سن 74 سالگى مُرد و در بقیع دفن شد.(1)
ـــــــــــــــــــ
1-حوادث الأیام، صفحه 15.
نامه امام حسین(علیه السلام) براى اهل کوفه
در این روز امام حسین(علیه السلام) براى بزرگان کوفه نامه اى نوشتند و آن را به قیس بن مسهَّر صیداوى دادند که به کوفه برساند. مأمورین در بین راه، قیس را گرفتند، و پس از آنکه او بر ضد یزید و ابن زیاد سخن گفت، او را به شهادت رساندند.(1)
ـــــــــــــــــــ
1-تقویم شیعه، صفحه 17
يکشنبه بیست و نهم 9 1388
X