منافقین با جمع آوری دیگر ضد انقلابیون سرخورده از کشورهای مختلف اروپایی، نیرویی به تعداد تقریبی 15000 نفر و با بهره گیری از جنگ افزارهای اهدایی صدام و دیگر اربابان خود از تنگه پاتاق، واقع درغرب کشور، حمله خود را به جمهوری اسلامی ایران آغاز می کنند. نیروی هوایی عراق با حمایت مقدماتی،آنها را برای ورود به عمق خاک ایران و در نهایت فتح تهران ترغیب می کند.
عملیات پیروزمندانه مرصاد
بَشر المنافقین بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً اَلیما "
" منافقان را بشارت ده که برای آنان عذاب سخت دردناک خواهد بود. " (سوره نساء 138)
منافقین در پی حملات عراق به خاک میهن اسلامی و عقب نشینیهای موقت رزمندگان اسلام، با تصور اینکه پذیرش قطعنامه ناشی از جدائی ملت و دولت است، به خیال واهی از فرصت استفاده می کنند تا به اهداف پلید خود دست یابند.
منافقین با جمع آوری دیگر ضد انقلابیون سرخورده از کشورهای مختلف اروپایی، نیرویی به تعداد تقریبی 15000 نفر و با بهره گیری از جنگ افزارهای اهدایی صدام و دیگر اربابان خود از تنگه پاتاق، واقع درغرب کشور، حمله خود را به جمهوری اسلامی ایران آغاز می کنند. نیروی هوایی عراق با حمایت مقدماتی،آنها را برای ورود به عمق خاک ایران و در نهایت فتح تهران ترغیب می کند.
با این اتحاد شوم، قسمتهای وسیعی از اراضی میهن اسلامی مورد تجاوز قرار می گیرد. منافقین با پیشروی مقدماتی موفق می شوند شهر کرند را به تصرف در آورند و سرمست از این پیروزی، خود را به حومه شهر اسلام آباد می رسانند که پس از اندکی مقاومت، اسلام آباد را هم اشغال می کنند. مسعود رجوی سرکرده منافقین، سوار بر خودرو ضد گلوله در یک جنایت باور نکردنی دست به کشتار مدافعین و افراد مذهبی و انقلابی منطقه می زند و در تکمیل جنایات خود، مزارع مردم را به آتش می کشد. منافقین در تداوم اقدامات غیرانسانی خود به بیمارستان امام خمینی حمله می کنند و دست به کشتار فجیع مردم و ضرب و شتم پرسنل آن می زنند و با تهدید از افراد بیمارستان می خواهند شعارهای ضد رژیم و ضد اسلامی سر دهند.
ملت سلحشور و مسلمان ایران پس از اطلاع از تجاوز منافقین به میهن اسلامی، سراسر به هیجان در می آیند و با اعزام گسترده مردم با ایمان به جبهههای جنگ، موقعیتی برتر، فراروی فرماندهان نظامی ایران پدید می آید که بدین ترتیب تعقیب و دفع متجاوزین به ایران اسلامی با جدیت تمام دنبال می شود. با ائتلاف شوم منافقین و ارتش بعث در واپسین روزهای جنگ، حقانیت جمهوری اسلامی برای حق طلبان و وجدانهای آگاه کاملا روشن می گردد. بار دیگر سخنان حضرت امام خمینی (ره) که بارها گفته بودند: «صدام فقط در موقع ضعف صلح طلب است ودر زمان قدرتمندی هیچ اعتنایی به صلح و مقررات بین المللی ندارد». بر همگان محرز می شود.
سرانجام عملیات مرصاد در تاریخ 5/5/1367 و با رمز مبارک «یا علی (ع)» و به منظور مقابله با منافقین در منطقه اسلام آباد و کرند غرب آغاز می شود. منافقین، خوشحال از پیروزیهای مقدماتی و در یک اقدام عجولانه به شکل ستون از جاده اسلام آباد. راه باختران را در پیش می گیرند و به رغم باطل خود در مسیر حرکت به سمت تهران، با پیوستن مردم به آنها می خواستند گردانها و تیپهای جدیدی از مردم تشکیل دهند. و هر کدام از منافقین فرماندهی آنها را برعهده بگیرند و با این برنامه مقدمه سقوط رژیم جمهوری اسلامی ایران را فراهم سازند. رادیو منافقین با ارسال پیام به مردم باختران از آنها می خواهد که زمینه را برای ورود ارتش به اصطلاح آزادیبخش مهیا سازند و آماده جذب در گردانها و لشکرها باشند.
رزمندگان اسلام در 34 کیلومتری این شهر ناگهان راه را بر ستونهای منافقین می بندند و بدین ترتیب نبرد سنگینی در این محور در می گیرد. واحدهای ضد زره رزمندگان در یک اقدام متهورانه و بی نظیر تعداد زیادی از ادوات سنگین زرهی منافقین را هدف قرار داده، به آتش می کشند. جاده باختران ـ اسلام آباد در همان لحظات اولیه انباشته از ادوات سنگین سوخته شده، می شود. عکس العمل جانانه رزمندگان تمامی رویاهای سرکرده گان منافقین را به یاس مبدل می کند. به ناچار منافقین با فضاحت تمام مجبور به عقب نشینی به طرف اسلام آباد می شوند. با تعقیب دشمن، این شهر به محاصره در می آید و منافقین برای در امان ماندن از آتش خشم رزمندگان چاره ای جز فرار از این شهر نمی یابند.
رزمندگان اسلام پس از تسخیر مواضع دشمن. در یک حرکت تاکتیکی که باعث گمراهی دشمن می شود، شبانه شهر اسلام آباد را تخلیه و اقدام به عقب نشینی تاکتیکی می کنند.
منافقین به امید تداوم عملیات موسوم به «فروغ جاویدان» پیشروی مجدد خود را به سوی این شهر آغاز و با مشاهده اوضاع مناسب و عدم حضور رزمندگان اسلام، شهر را دوباره اشغال می کنند. بدنبال این تحرکات، رادیو منافقین نیز با راه انداختن تبلیغات، بوق و کرنا می دهد. رزمندگان اسلام در حالیکه تبلیغات دشمن گوش فلک را کر می کند، با عمل هلی برد توسط هلیکوپترهای هوا نیروز در جاده کرند و تنگه پاتاق، عقبه منافقین را مسدود و ارتباط آنها را قطع می کنند. رزمندگان در روز ششم مرداد ماه با حمایت تیزپروازان هوانیروز و بمباران شدید نیروی هوایی که مجالی برای حضور جنگندههای عراق نمی گذارند، پیشروی خود را بسوی اهداف از پیش تعیین شده آغاز می کنند. در نتیجه شهر اسلام آباد بعدازظهر همین روز از وجود منافقین پاکسازی می شود.
این شکستها در حالی که نصیب منافقین می شود که قوای اسلام در جبهههای دیگر ضربات سنگینی به ماشین جنگی عراق وارد می آورند و لحظه به لحظه اراضی اشغالی ایران اسلامی را آزاد و همچنان به تعقیب مرگبار دشمن ادامه می دهند. قوای اسلام با حمایت بی دریغ و همه جانبه هلیکوپترهای هوانیروز و جنگندههای نیروی هوایی ارتش لحظه به لحظه کار انهدام ضد انقلاب را تشدید و آنها را وادار به عقب نشینی تا شهر کرند می کنند. تعداد زیادی از منافقین در عقب نشینی به طرف تنگه پاتاق، در دام رزمندگان اسلام گرفتار می آیند. تجاوز منافقین پناه برده به دامان رژیم بعثی، به میهن اسلامی ایران یکی دیگر از خطاهای فاحش و خیانت بار سازمان منافقین خلق است که به یاری خداوند قهار، اساس تشکیلات این سازمان را متلاشی و حقایق بسیاری را برای وجدانهای آگاه و فطرتهای پاک روشن می سازد.
نتایج عملیات
تجهیزات منهدم شده دشمن:
• بیش از 120 دستگاه تانک
• 400 دستگاه نفربر
• 90 قبضه خمپاره اندازه 80 میلیمتری
• 150 قبضه خمپاره 60 میلیمتری
• 30 قبضه توپ 106 میلیمتری
یگانهای منهدم شده دشمن:
• بیش از 20 تیپ مشترک منافقین و نیروهای عراق
غنایم:
• 1000 قبضه آرپی جی 7
• 700 قبضه تیربار کلاشینکف
• دهها دستگاه تانک و نفربر
• دهها دستگاه خودرو
• مقادیری تجهیزات پیشرفته الکترونیکی و مخابراتی و اسناد درون گروهی
تعداد کشته و زخمی منافقین:
• بیش از 4800 نفر کشته و هزاران نفر زخمی
نفاق از پدیدههای شوم و خطرناک جوامع انسانی، بویژه جوامع اسلامی است که می تواند بر اثر کوچکترین
غفلت، زمینه تحقق توطئههای دشمنان را برای نابودی آن جوامع فراهم سازد. خداوند تبارک و تعالی در آیات فراوانی در قرآن مجید خطر منافقین را گوشزد نموده و ضمن کوبیدن شخصیت آنها سخت تحقیرشان کرده و رسوایشان ساخته است تا در جامعه جرأت خودنمایی نداشته باشند. طبق آیات الهی، منافقین، علیه اسلام و جامعه اسلامی نقشه می کشند و از درون توطئه می کنند و با ظاهر سازی و چهره در نقاب، می خواهند خدا را فریب دهند، ولی خداوند از نقشه و توطئه در درون آنان آگاه است. و همه نقشههای آنها را نقش بر آب می کند و توطئههایشان را به خودشان باز می گرداند.
اِنَّ المُنافقین یُخادِعونَ الله وَ هُوَ خادِعُهُمْ
همانا منافقان با خدا مکر و حیله می کنند و خدا نیز با آنها مکر می کند "یعنی مکرشان را باطل می سازد و
بر آن مکر و نفاق مجازاتشان هم خواهد کرد." (سوره نساء ـ آیه 142)
آشکار شدن چهره نفاق سازمان مجاهدین خلق!
همزمان با اوجگیری نهضت اسلامی ایران و پیروزی آن در 1357 شمسی، سازمان به اصطلاح مجاهدین خلق با این اعتقاد که نظام مقدس جمهوری اسلامی نظامی مرتجع است و با بزرگ جلوه دادن خطر ارتجاع، مبارزه علیه انقلاب اسلامی و برنامه ریزی جهت به دست گرفتن حکومت را آغاز کرد. سازمان با جمع آوری سلاح از پادگانها و جذب و اغفال نیروهای جوان و سازماندهی آنها در پی فراهم شدن یک زمینه اجتماعی مناسب بود. در ابتدا اهداف مزورانه خود را همگام و همراه نهضت اسلامی نشان می داد و حتی تمثال مبارک امام (ره) را نیز در کنار آرم سازمان قرار داده و از امام (ره) به عنوان رهبری قاطع و سازش ناپذیر یاد می کرد.
با پیروزی بنی صدر در اولین انتخابات ریاست جمهوری، منافقین وی را عامل مهم در رسیدن به اهداف خود یافتند و حمایت از او را در صدر برنامههای خویش قرار دادند. با خیانت آشکار بنی صدر و وقایعی (1) که پیرامون این خیانت به وجود آمد. مجلس شورای اسلامی رأی به عدم کفایت سیاسی بنی صدر و بر کناری او داد و امام (ره) قاطعانه وی را ابتدا از فرماندهی کل قوا و سپس بر اساس اصل 110 قانون اساسی از ریاست جمهوری عزل فرمودند. با برکناری بنی صدر، منافقین زمینه اجتماعی را برای آغاز علنی مبارزه علیه نظام جمهوری اسلامی مناسب دیدند و به خیال خام خود زمان را برای سرنگونی حکومت مناسب یافتند. و توطئههای ننگین خود را یکی پس از دیگری به کار گرفتند به حول و قوه الهی، تاکنون خداوند آنان را رسوا و توطئههایشان را نقش بر آب نموده است.
از مهمترین این وقایع، واقعه 14 اسفند 1359 دانشگاه تهران بود که طرفداران بنی صدر در این دانشگاه آشوب به راه انداختند و امت حزب الله را مورد ضرب و شتم قرار دادند.
ama00044
در سالگرد عملیات موسوم به فروغ جاویدان و آشنایی با آنکه از سوی گروه تروریستی مجاهدین به جهت نجات از نابودی و سوختن کامل در خاک عراق انجام گرفت، چند محور از مسائل و مقدمات مرتبط با این عملیات از نظرتان می گذرد:
پس از این که سازمان نتوانست با انجام عملیات نظامی در داخل کشور به خواست خود که سرنگونی حکومت ایران
در سالگرد عملیات موسوم به فروغ جاویدان و آشنایی با آنکه از سوی گروه تروریستی مجاهدین به جهت نجات از نابودی و سوختن کامل در خاک عراق انجام گرفت، چند محور از مسائل و مقدمات مرتبط با این عملیات از نظرتان می گذرد:
پس از این که سازمان نتوانست با انجام عملیات نظامی در داخل کشور به خواست خود که سرنگونی حکومت ایران بود برسد، تمام نیروهای خود را در راستای جنگ جبهه ای متمرکز نمود و با یک ائتلاف استراتژیک با صدام، سعی نمود تا از تضاد جنگ به نفع خود بهره برده و با هدف تصرف حاکمیت در ایران، مقدمات یک قیام عمومی را مهیا کند!
گرچه رهبری سازمان و بخصوص رجوی کاملآ به این قضیه اشراف داشتند که اینگونه حرکتها، بهیچوجه نمی تواند زمینه ساز یک قیام عمومی باشد، لیکن این تحلیل را برای مصارف داخلی و کشاندن نیرو به پای عملیات خرج می کردند.
1/الف )، طراحی عملیات:
برنامه ریزی زمان عملیات و تحلیلهای مجاهدین پیرامون این زمانبندی
سازمان بعد از عملیاتهای پراکنده و با جمع بندی که از آن عملیاتها داشت ( خصوصاً عملیاتهای فکه و مهران ) به این نتیجه رسید که در سیر حرکت این مرحله سرعت داشته و زمان، زمانی است که زمینه برای قیام عمومی و تسلیح تودهها در جهت جنگ مسلحانه علیه نظام و تصرف قدرت نزدیک است.
و از طرف دیگر با تهیه و تدارک عملیات بزرگ،زمینه عملی را برای انجام این عملیات آماده می کرد، به عنوان نمونه اقدام به شناساییها و جمع آوری اطلاعات از مراکزی که در طول مسیر عملیاتشان قرار داشتند، نشانگر این واقعیت است که سازمان از مدتها قبل چنین عملیاتی را برنامه ریزی کرده بود، منتهی مترصد فرصت و شرایط مناسبی بود که بتواند با استفاده از آن شرایط این عملیات را انجام دهد.
* شواهد:
_ مریم رجوی بعد از عملیات مهران گفت:
"..... عملیات آینده ما از هر نظر هم از نظر کیفی و هم از نظر کمی با عملیاتهای قبل فرق دارد که در آینده متوجه خواهید شد و......"
_ اظهارات صدام در مراسم تشویق خلبانان بعثی در بعد از عملیات مجاهدین در مهران:
"..... و مدتی دیگر می بینید که مجاهدین خلق به عمق بیشتری در داخل ایران نفوذ می کنند و مردمی از ملل ایران به آنها ملحق می شوند تا با رژیم در ایران بجنگند."
_ رجوی در نشست مجاهدین در سه روز قبل از عملیات گفت:
" در عملیات فکه مقر گردان را گرفتیم، در مهران از مقر گردان گذشتیم و یک خیز برداشتیم و مقرتیپ و لشکر را گرفتیم، این کار ما در جنگهای کلاسیک جور در نمی آید، رشد ما جهشی بوده است، لذا سوژه آینده ما تهران است."
_ گفتههای یکی از کادرهای سازمان پیرامون اهداف ارتش و زمینههای ایدئولوژیکی آن در اوایل سال 67
" در جوهر جنگ نوین آزادیبخش ما درست حلقه ای را چنگ زده ایم که قبلاً درست یا به غلط از دست در رفته بود و آن جنگ ایران و عراق است."
" در چشم انداز نوین آزادیبخش این هست که ما دستگاه نظامی رژیم را بلرزانیم، این از تأثیرات مقدماتی جنگی که آغاز کرده ایم مشخص می شود."
" تفاوت طلسم شکنی در جنگ شهری ( پاسدار کشی ) و جنگ نوین آزادیبخش این است که اولی فقط به اختناق ضربه می زند و دومی هم به اختناق و هم به سرپوش اختناق."
" دستگاه پاسدار کشی و دستگاه جنگ آزادیبخش نوین تقاوتش این است که این بار رژیم خودش آمده است پای مرز و ما باید کمرش را پای مرز بشکنیم."
" وقتی کسی پاسدار کشی را دستگاه ذهنی خود می کند، یعنی این رژیم را ثبات دار می انگارد و خلاصه یعنی این رژیم حالا حالاها هست."
" هر بار می رویم و بر می گردیم، یک موقع می زنیم و یک موقع می خوریم، ولی کمر رژیم را یکبار می شکنیم و می رویم که می رویم، بنابراین برای این تصویر چشم انداز سرنگونی وجود دارد."
" وقتی می گوییم کمر رژیم می شکند یعنی طلسم شکسته می شود، طلسم شکن، سقوط رژیم متفاوت است."
" در چشم انداز فعلی جنگ آزادیبخش نوین ما که تجربه جدیدی در تاریخ معاصر است از توقف و سکون خبری نیست، یعنی خیز اول برای تهران، خیز آخر هم هست به این معنی که یا رژیم کمر ما را می شکند و یا ما کمر رژیم را می شکنیم، یعنی در هر حال از سکون و استقرار خبری نیست، یعنی مرکز فرماندهی ارتش آزادیبخش یا در خاک تحت حاکمیت عراق است و یا در تهران."
" وقتی پروسه 9 ماه گذشته ارتش آزادیبخش را نگاه می کنیم و حالا که محتوای خط را می بینیم مهمترین انتقادی که به پروسه قبلی می توانیم بکنیم، تمام عیار نجنگیدن است."
ثانیاً با توجه به اظهارات فوق ( صدام و رجوی ) می توان نتیجه گرفت که برنامه ریزی شروع عملیاتهای ارتش مزدور صدام از فروردین سال 67 و در راستای آن طرح خط فوق به این سرعت در سازمان، یک برنامه هماهنگ با صدام بوده که صدام با ارتش منظم خود و مجاهدین نیز با راه اندازی جنگ داخلی، حکومت ایران را ساقط نمایند.
آنچه مسلم است این است که مجاهدین طبق برنامه ریزی خود، بنا بود تا یکی دو ماه بعد دست به این عملیات بزند لیکن عوامل زیر باعث تسریع در تصمیم گیری برای شروع عملیات شد:
• سرعت تغییر و تحولات در جبهههای جنگ ایران و عراق ( از زمان مسئله فاو تا بعد از آن.....)
• قبول قطعنامه 598 از طرف جمهوری اسلامی.
بنا به تحلیلی که گروه از عوامل ذکر شده داشت به این نتیجه رسید که سیستم نظامی جمهوری اسلامی ( ارتش و سپاه ) از هم پاشیده و قبول قطعنامه از طرف ایران نیز به دلیل اوج درماندگی و استیصال می باشد، لذا زمان و شرایط مناسب است و بایستی ضربه نهایی را وارد کرد.
بر حسب این تحلیل و نتیجه گیری و این که اگر الان اقدام نکنیم ممکن است با پذیرش قطعنامه و اعلام آتش بس بین طرفین جنگ، دیگر فرصتی پیش نیاید، به طور عجولانه و در کوتاهترین زمان دست به کار شدند و علیرغم نقص شناساییها، سازماندهی، تدارک و پشتیبانی، هماهنگی عوامل خارجی، به مدت یک هفته بعد از قبول قطعنامه دست به عملیات احمقانه زدند.
* شواهد:
_ رهبری مجاهدین می گوید:
" علت تسریع عملیات قبول قطعنامه 598 توسط ایران بود، طلسم جنگ در حال شکستن است و ما باید طلسم اختناق را بشکنیم و باید آماده باشیم که به محض اعلام، اقدام نماییم. رژیم شل شده و برای حفظ خودش و با توجه به انزوای بین المللی و فشارهای خارجی قطعنامه را قبول کرده است."
" پذیرش قطعنامه مژده بزرگی است برای خلق و ارتش آزادیبخش که سرنگونی رژیم صد در صد قریب الوقوع است، رژیم زمانی صلح را می پذیرد که در اوج درماندگی باشد و حالا که این شرایط فراهم شده پس باید سریع حرکت کرد و ضربه نهایی را بر فرق رژیم فرود آورد."
" ما این طرح و برنامه را از قبل داشتیم و همه چیز آماده بود، اما واقعیت این است که نمی خواستیم به این سرعت انجام دهیم، لیکن جریان قطعنامه این جریان را تسریع کرد."
_ یکی از مسئولین مجاهدین می گوید:
این موضوع که سرنگونی رژیم در کوتاه مدت ممکن است باز هم برایم مشخص نبود، ولی با عملیات مهران آن قدر چشم انداز پیروزی برایم نزدیک قرار گرفت که نسبت به قبل قابل مقایسه نیست، به امید روزی که از مرزهای رژیم در طول نوار مرز عبور کنیم و با تسلیح تودهها میهن عزیزمان را برای فتح تهران در نوردیم.
2/الف )، اهداف مجاهدین از عملیات:
اهداف اصلی گروه در این عملیات به صورت محوری عبارت بودند از:
• تصرف تهران و سقوط جمهوری اسلامی!!
• شکستن طلسم اختناق در ایران
• امضاء پیمان صلح میان ایران و عراق توسط خودشان
• اعلام دولت موقت جمهوری دمکراتیک اسلامی در باختران، پس از فتح کرمانشاه و نهایتاً در تهران، پس از فتح تهران
* شواهد:
_ گفتههای رجوی در نشست:
"..... وقتی کرمانشاه را گرفتیم اعلام حکومت موقت می کنیم تا آنها به تهران برسند و بعد هم در تهران نیز.... "
" پس از فتح تهران چند نفر از رهبران با مردم صحبت می کنند و به مردم اسلحه می دهند و ما صلح با عراق را امضاء می کنیم و.... "
".... طلسم جنگ که شکست، ما هم طلسم اختناق را می شکنیم و مردم هم ما را یاری می کنند و به ما می پیوندند و پس از آن کشورها ما را به رسمیت می شناسند و.... "
3/الف )، سازماندهی:
در مقدمه این بحث بایستی، ذکر شود که سازماندهی مجاهدین تا زمان عملیات در مهران ( 5/1 ماه پیش ) حدود پانزده تیپ بود که استعداد هر تیپ حدود 250 نفر می شد.
در بعد از عملیات مهران به دنبال تصمیم گیری که برای عملیات فتح تهران تا چند ماه آینده داشت، اقدام به جذب نیرو از اسرا در اردوگاههای عراق نمود.
و نیز اقدام به جذب نیرو از اردوگاههای خودشان و فرا خوانی هواداران خارجی خود (حتی افراد منفعل و مسئله دار ) نمود، یعنی کلیه توان سازمان در بعد از عملیات مهران صرفاً در جهت جذب نیرو و تکمیل شناساییها برای عملیات بود.
آنچه در تحلیلهای سازمان به وضوح دیده می شود، کمبود نیرو است، در عراق مطرح بود " امروز مشکل اساسی ما نیرو است، نیرو، نیرو "
مجاهدین جهت رفع این مشکل و با توجه به این که خط خروج از داخل به بن بست رسیده بود سعی وافر داشته تا اسرای نظامی را از روشهای مختلف جذب و در تیپهای خود سازماندهی و آماده عملیات بزرگ نماید.
_ یکی از اسرای ایرانی که جذب مجاهدین شده و در عملیات شرکت داشته و هم اکنون از این گروه جدا شده می گوید:
"..... بعد از اسارت ما در دست مجاهدین در اردوگاه برنامههای رفاهی و تبلیغی خیلی زیادی را برای جذب اسرا ترتیب داده بودند و از طرف دیگر اکثراً اسرا منتظر آزاد شدن بودند، ولی یک روز از طرف مسئول اردوگاه اعلام شد که هر کس در یک عملیات شرکت کند آزاد خواهد شد، که با این تبلیغات در مرحله اول حدود 600 نفر به صورت داوطلب به مجاهدین پیوستند."
_ یکی از مسئولین سابق مجاهدین در آمریکامی گوید:
"..... ابتدا مرا به عنوان نیروی پشت جبهه و بهره برداری از تخصصم به منطقه آوردند، ولی وقتی وارد منطقه شدم فهمیدم که پشت جبهه ای وجود ندارد و همه اش خط مقدم است، من نیز از خارج کشور آمدم و در عملیات به عنوان راننده ایفا از من استفاده می شد."
"..... در رابطه با تربیت سرباز که پایه نیرویی ارتش آزادیبخش است، اگر به شیوههای میکرو ( یعنی تبدیل به مجاهد خلق ) استفاده کنیم، جواب ندارد، چون اشل جذب نیرو ماکرو است.
بنابراین باید به شیوههای ماکرو متوسل شد، یعنی این نیروها عنصر خود آگاه و روشنفکر ( مثل ما ) نیستند که انتخاب کرده باشند و شیب را سر بالایی آمده باشند اینها نیروهایی هستند که شیب را سرپایینی آمده اند."
نهایتاً با پیش آمدن مسئله قطعنامه 598 تسریعی در کار برنامه ریزی و سازماندهی مجاهدین پیش آمد که جزئیات آن به شرح زیر می باشد:
• سازماندهی سابق ارتش که شامل 15 تیپ می شد، کلاً به هم خورد.
• حدود 5 روز قبل از عملیات از تعداد 700 نفر اسیر داوطلب ایرانی که از قبل کار فکری بر روی آنها شده بود، ثبت نام به عمل آمد و پس از سازماندهی و آموزش یک روزه در دستههای 30 _ 20 نفره در کلیه تیپهای مجاهدین ادغام شدند.
• خطی به مراکز دفاتر سازمان در کشورهای خارج داده شد که حدود % 50 از نیروهای سازمان، اعم از هوادار و عضو به عراق فراخوانی شدند، که بعضی از این نیروها هنگام حرکت ستونهای نظامی برای عملیات به یگانها پیوستند.
• تیپهای مستقل امداد، زرهی، توپخانه، پشتیبانی، تیپهای اسرا و زنان منحل و در سایر تیپها ادغام شدند.
که نهایتاً و در مجموع حدود 25 تیپ و واحدهای ستادی بنامهای تسلیحات، هوا نیروز، ترابری، مخابرات، امداد، اردوگاه و دفتر ستاد سازماندهی شد که با توجه به استعداد نیرو و تجهیزات هر تیپ، کل استعداد به کار گرفته شده، اعم از نیرویی و تجهیزات به قرار زیر بوده است:
* تجهیزات:
• انواع خودروهای زرهی ( تانک و.... ) حدود 70 دستگاه
• تفنگ 106 حدود 100 قبضه
• موشک سام 7 ( سهند ) حدود 50 قبضه
• پدافند هوایی یک، دو و چهار لول حدود 100 قبضه
• انواع خمپاره 81 _ 60 کماندویی حدود 300 قبضه
• سلاح دوشکا حدود 60 قبضه
• انواع خودرو ( هینو، ایفا، لندکروز، تویوتا و... ) حدود 1000 دستگاه
* نیرو:
بر اساس اظهارات فرماندهان ارتش توان نیرویی که در عملیات به کار گرفته شد نزدیک به 5000 نفر بوده است.
مجاهدین در سازماندهی جدید ارتش خود به دلیل کمبود نیرو و شتاب در تصمیم گیری به عملیات، استعداد و نفرات هر تیپ را از 250 نفر به 152 نفر و حداکثر 180 نفر تقلیل داده و نیروهای جدید الورود را نیز بدون آموزش کافی بعضاً در حد یک روز یا دو ساعت، در تیپها سازماندهی نمود.
ضمناً به دلیل کمبود کادر فرماندهی نیز مجبور شد که از اکثرمسئولین خود که فاقد تخصص در زمینه فرماندهی نظامی بودند استفاده نماید، نهایتاً با بسیج کلیه نفرات و امکانات واردجنگ با جمهوری اسلامی شدند.
4/الف )، نحوه عملیات:
یک روز بعد از مطرح شدن قطعنامه 598 توسط ایران یعنی در مورخ 28/4/67 از طرف رهبری مجاهدین به کلیه نیروها آماده باش داده شد و کلیه مسافرتها و ترددها نیز قطع شد و پیام رجوی جهت نیروها قرائت شد.
" طلسم در حال شکستن است و رژیم شل شده و باید ضربه کاری را بزنیم، آماده باشید و.... " و فرمانده و تیپها نیز برای افراد خودشان سخنرانی نموده و آنها را به انجام یک عملیات بزرگ که شکست جمهوری اسلامی را در پی دارد، نوید می دادند!!!
یکی از اعضای جداشده مجاهدین در این رابطه می گوید:
" برنامههای سازمان تا 4 روز قبل از عملیات تقریباً در ردههای پایین عادی بود و افراد کارهای عادی و روزمره خود را انجام می دادند، به طور مثال یکسری از بچههای محمود قائم شهر کار ساختمان سازی می کردند و فقط یک نصف روز باقی مانده بود تا ساختمان را تحویل دهند، بدون مقدمه به آنها گفته شد:
" دیگر کارگر نگیرید، ( از کارگران عرب و سودانی استفاده می کردند ) و کار را تعطیل کنید." در این رابطه اعتراضاتی شد که به آنها گفته شد شما نمی فهمید، دیگر این کارها به درد نمی خورد و بعداً می فهمید.
" شکل کار و صحبتها طوری بود که معلوم بود با عجله کار شده است، مثلاً افرادی را که با تانکهای جدید آشنایی نداشتند و وارد نبودند را آموزش فوری می دادند، ماشینهای نو و دست دوم می آوردند و.....
یا این که گفته بودند که هر کس نیاز و کمبودی دارد خودش از انبار تدارکات بگیرد و کمبودهای تجهیزاتی را جبران می کردند و ماشینهای خراب را به سرعت تعمیر می کردند و.... "
" در رابطه با شناساییها به طور مشخص از جایی کمک گرفته بودند و احتمالاً عناصری را نیز قبلاً برای تخلیه آماده کرده بودند. ( اسرا ) "
" تا قبل از نشست رجوی در سه روز قبل از عملیات هیچ گونه آموزش توجیهی به نیروها داده نشد و کسی مطلع نبود و.... "
" فضای عجله کاری خیلی بالا بود و تا آن شب که صبح حرکت کردیم، نیروها تا ساعت 10 شب کار می کردند، بعضی سلاحهایشان کامل نبود، کلاش به آنها نرسیده بود و کلت داده می شد، مسئولین مرتب می گفتند که عجله کنید و ساعت را مشخص می کردند و..... "
برنامه ریزی زمان شروع عملیات تا.....:
_ هماهنگی با عراق:
در ابتدا لازم به ذکر است که از ابتدای استقرار مجاهدین در کردستان عراق و مراحل طی شده،گروه کلاً با مساعدت و همکاری عراق هرگونه حرکتی را انجام می داد.
از زمانی که مجاهدین عملیاتهای لب مرز خود را شروع کرد، از اولین عملیاتش تا عملیات فروغ با هماهنگی عراق و با پشتیبانی تدارکاتی، اطلاعاتی، آشتباری و.... عراق بوده است. آنچه در صحنه جنگ مشخص گردید این بود که یک تیپ به هیچ وجه قادر به خط شکنی و عملیات منظم بر علیه یک خط پدافندی نبوده است.
تجهیزاتی که در اختیار این تیپها قرار داشت،عمدتاً سوار بر خودروهای چرخ لاستیکی بوده و فاقد آتش توپخانه متحرک و حجم آتش نزدیک ( مینی کاتیوشا ) صرفاً قادر به جنگ در شهر و یا ایجاد آشوب در شهرها می باشد.
این تحلیلی بود که پس از فروغ، رجوی در سال 1369 در جمع فرماندهان آن را به زبان آورد، امری که در هنگام عملیات فروغ از آن اطلاع داشت و به همین خاطرسازماندهی یکسره به سوی آموزش زرهی رفت.
لذا اگر عراق به دنبال پذیرش قطعنامه 598 از جانب ایران عملیات خود را که با استفاده از لشکرهای گارد و نیروی مخصوص در غرب کشور انجام داده و منجر به سقوط قصر شیرین و گیلان غرب و پیشروی وی تا سر پل ذهاب گردید، انجام نمی داد و مجاهدین اگر از درگیری جدی با نیروی نظامی ایران با ارتش عراق مطمئن نمی گردیدند، قطعاً قادر به طرح ریزی و انجام این عملیات نبودند.
در حقیقت عملیات مجاهدین سه مرحله داشته، که دو مرحله آن توسط عراق و مرحله سوم آن توسط سازمان انجام پذیرفت، مرحله اول یورش وسیع عراق به غرب کشور و ساقط کردن خطوط دفاعی ایران تا سرپل ذهاب و مرحله دوم آن حمله عراق به جنوب با هدف خرمشهر و زمین گیر کردن سپاه در جنوب و مرحله سوم ستون شکنی و در حقیقت راهپیمایی مجاهدین با سرعت به سمت تهران.
سایر همکاریها و پشتیبانیهای عراق عبارت بودند از:
• پشتیبانی هوایی اعم از هلیکوپترهای توپدار و هواپیماهای جنگنده جهت بمباران کردن مراکز تجمع و مواضع دفاعی نیروهای ایران.
• حمله هوایی به پایگاههای هوایی نوژه و دزفول جهت از کار انداختن این دو پایگاه.
• واگذاری اطلاعت مسیر و ترتیب نیرو و.....
در این باره جداشدگان از مجاهدین می گویند:
رجوی در رابطه با عراق گفت: " صاحبخانه از عملیات هوایی برای ما دریغ ندارد و ما را پشتیبانی هوایی می کند، در پشتیبانی هوایی قرار است که مراکز نظامی را مورد هدف قرار بدهد و..... قرار است که در تخلیه مجروحین توسط هلیکوپتر به ما کمک کند."
همچنین در نشست بزرگ که سه روز قبل از عملیات بود، نادر ( حسن نظام الملکی،مسئول هوانیروز ) در پاسخ سؤال رجوی، اظهار می دارد: " خیالتان راحت باشد، مسئله هوانیروز و هواپیمایی تا خود تهران تأمین است."
زمانبندی حرکت نیروها::
برنامه ای که جهت حرکت ستونهای نظامی به قصد عملیات و تصرف تهران تنظیم شده بود بیشترشبیه به برنامه راهپیمایی سواره بود تا یک طرح نظامی.
• حرکت از قرارگاه، ساعت 3 بعدازظهر مورخ 3/5/67
• عبور از مرز، ساعت 4 بعدازظهر مورخ 3/5/67
• رسیدن به قصر شیرین، ساعت 5 بعدازظهر مورخ 3/5/67
• رسیدن به سرپل ذهاب، ساعت 6 بعدازظهر مورخ 3/5/67
• رسیدن به کرند، ساعت 8 بعدازظهر مورخ 3/5/67
• رسیدن به اسلام آباد، ساعت 10 شب مورخ 3/5/67
• رسیدن به باختران، ساعت 12 شب مورخ 3/5/67
• رسیدن به همدان، ساعت 5 صبح مورخ 4/5/67
• رسیدن به قزوین، ساعت 11 صبح مورخ 4/5/67
• رسیدن به تهران، ساعت 4 بعدازظهر مورخ 4/5/67
البته قرار بوده که در قزوین یک مرحله از عملیات تمام شود و پس از یک توقف کوتاه در قزوین مرحله دوم عملیات برای تصرف تهران شروع شود.
دستور العملها و ابلاغیهها برای نیروها:
• حرکت تیپها به صورت ستونی باشد.
• سرعت خودروها در روز حداکثر 70 کیلومتر در ساعت و در شب 50 کیلومتر در ساعت باشد.
• فاصله دو تیپ در روز حداکثر 150 متر و در شب حداکثر 100 متر باشد.
• فاصله هر دو خودرو 35 الی 50 متر باشد.
• به محض رسیدن به شهرها عناصر سپاه و حزب اللهی اعدام شوند و با مردم خوش رفتاری شود.
• عکس خمینی پایین کشیده شود.
• اسناد و مدارک ادارات حفظ شود.
تقسیم بندی تیپها و محورهای عملیاتی مجاهدین و وظایف هر یک:
مجاهدین بعد از سازماندهی جدید در ارتش که با شتاب انجام داد، جهت دستیابی به اهداف خود در این عملیات کلیه تیپها را بنا به نوع مأموریتی که داشتند در محورهای مختلف تقسیم بندی نمود:
• محور اول عملیاتی بر عهده مهدی برائی ( احمد واقف) بود، وی تیپهای منصور، حجت و جهانگیر را در اختیار داشت. مأموریت وی نیز تصرف کرند و اسلام آباد بود که عمل کرد.
• محور دوم عملیاتی بر عهده ابراهیم ذاکری (صالح) بود. وی تیپهای جعفر، شهره، جلیل، رحیم و سوسن را در اختیار داشت. مأموریت این محور پیشروی از اسلام آباد به طرف باختران و تصرف شهر کرمانشاه بود، که در 35 کیلومتری کرمانشاه کلیه تیپها زمین گیر شده و منهدم شدند.
• محور سوم عملیاتی بر عهده محمود مهدوی ( محمود قائم شهر) بود. وی تیپهای بهمن و جواد را در اختیار داشت و مأموریت وی نیز پیشروی از کرمانشاه به طرف همدان و تصرف شهر همدان بود.
ضمناً فرماندهی تیپ بهمن نیز با خود محمود مهدوی بود ( البته تعداد تیپهای محمود قائم شهر 3 تیپ بود که بنا به اظهارات رجوی، می بایست یکی از تیپها پس از انجام مأموریت به کمک محمود عطائی جهت تصرف تهران! اعزام شود.)
• محور چهارم عملیاتی بر عهده مهدی افتخاری ( ناصر) بود. وی تیپهای ادیب و حمید رادیو را در اختیار داشت، مأموریت وی پیشروی از همدان به طرف قزوین و تصرف شهر قزوین بود.
• محور پنجم عملیاتی بر عهده محمود عطائی رئیس ستاد ارتش مجاهدین بود. معاونت عملیاتی وی در این محور نیز با مهدی ابریشمچی بود. این محور تیپهای آذر، حبیب، سعید، سیاوش، منوچهر، فائزه، افسانه، فضلی، کاظم سرور، فرشید، مسلم و لیلا را در اختیار داشتند و مأموریت این محور پیشروی از قزوین به طرف تهران و تصرف تهران بود.
نهایتاً مجاهدین در مورخ 3/5/67 ساعت 3 بعدازظهر عملیات خود را به نام فروغ جاویدان شروع نمود. در لحظه حرکت تیپها رجوی برای بدرقه در محل حاضر شده و اظهارات مختصری برای نیروها می کند، از جمله:
" مریم گفته است در اوین را که باز کردید اول سلام مرا برسانید و.... "
ساعت 4 بعدازظهر از مرزهای بین المللی عبور کرده و وارد خاک ایران می شوند، از آنجایی که رژیم عراق نیز تجاوز خود را تا شهرهای قصر شیرین و سرپل ذهاب گسترش داده بود،مجاهدین نیز بدون درگیری و عبور از خط وارد شهرهای قصر شیرین و سرپل ذهاب شده و پس از عبور از کرند به طرف اسلام آباد پیشروی کردند و حدود ساعت 30/9 شب به اسلام آباد رسیده و شهر را تصرف کردند.
و پس از عبور از شهر تا 35 کیلومتری کرمانشاه یعنی تا ارتفاعات حسن آباد پیش رفته بودند که حوالی ساعت 30/11 همان شب توسط نیروهای ایران از پیشروی آنان جلوگیری به عمل آمد.
و نهایتاً تیپهای پیشروی!!! سازمان در این گردنه متوقف و زمین گیر شده و با تمام تلاش و کوششی که به عمل آوردند با کمی پیشروی تا گردنه چهار زبر نتوانستند ادامه دهند و منطقه تبدیل به گورستانی برای آنان شد.
ب )، تلفات وارده برمجاهدین:
به دلیل زمانبندی عملیات مجاهدین در دسترسی به اهداف خود که قرار بود یک روزه به تهران برسند، سازمان کلیه تیپهای خود را وارد منطقه نمود ؛
و پس از تصرف اسلام آباد در ساعت 30/9 شب به غیر از آن تیپهایی که مأموریت حفظ اسلام آباد را به عهده داشتند، بقیه تیپها ( حدود 22 تیپ ) از شهر اسلام آباد گذشته و به طرف باختران در طول مسیر جاده در حرکت بوده اند ؛ که با ایجاد درگیری در گردنه حسن آباد و پس از مدتی در چهار زبر این تیپها در کنار جاده گسترش پیدا کرده و در ارتفاعات اطراف جاده مستقر شدند و در طول عملیات نیز در محورهای مختلف با نیروهای ایران درگیر بوده اند.
در مجموع با توجه به ضربات وارده بر مجاهدین در دو روز درگیری مشخص شد اکثر تیپهایی که از مجاهدین وارد منطقه شدند متحمل خسارات سنگینی شده اند که در ارقام زیر آورده شده است:
• تعداد کشتهها نزدیک به دو هزار نفر ( مجاهدین در آخرین آمار خود 1600 نفر اعلام کرده است.)
• تعداد مجروحین نزدیک به دو هزار نفر
• ادوات و تجهیزات از بین رفته، حدود 300 دستگاه انواع خودرو و حدود 80% از تجیهزات انفرادی و جمعی و ادوات.
• ادوات و تجهیزات به جای گذاشته شده، حدود 500 دستگاه تانک و خودرو، مقادیر زیادی سلاح و تجهیزات انفرادی و وسائل شخصی.
سایت ایران دیدبان
ama00042
از یک صحنه واحد می توان عکسهای متعدد و متفاوت، از زوایای مختلف داشت. این عکسها با تمام تفاوتها، بیان گر یک واقعیتند. ...
از یک صحنه واحد می توان عکسهای متعدد و متفاوت، از زوایای مختلف داشت. این عکسها با تمام تفاوتها، بیان گر یک واقعیتند.
من در این نوشته، سعی خواهم کرد عکسواره ـ بخشی از وقایع ـ حمله « فروغ جاویدان » مجاهدین خلق ] منافقین [ را به تماشا بگذارم، به همین جهت تلاش خواهم کرد که نوشته ام حتی الامکان بیان ماوقع باشد و نه تفسیر موسع آنها. زیرا معتقدم دیدن یا شنیدن و یا حتی خواندن این صحنهها، به اندازه کافی گویاست و هر کسی در ذهن خود قادر به جمع بندی نسبی آن خواهد بود و روشهای تبلیغی، در جهت اثبات یا نفی، کم بها دادن به اندیشه مخاطب است. با این وجود، برای ورود به مطلب نیازمند یادآوری چند نکته هستم:
همه می دانیم که از آغاز جنگ تا سال ۶۷ که ایران قطعنامه 598 را پذیرفت، رهبری مجاهدین ] منافقین [، مستمرا اعلام کرده بود که این رژیم به جنگ خاتمه نخواهد داد، زیرا با ختم جنگ خودش هم رفتنی است. در همین راستا نیز خود با رژیم عراق قرارداد صلحی امضاء کرد.
در بهار سال ۶۷ عراق که چند سالی در موضع تدافعی قرار گرفته بود، به ادعای مسئولین سازمان، با ا لهام از عملیات چهلچراغ و آفتاب و... سازمان، خیزهای مجددی برداشت و در چند حمله آخر ایران، تعداد زیادی هم اسیر از ایران گرفت.
شرایط به لحاظ داخلی و منطقه ای و بین المللی برای رژیم ] امام [ خمینی بسیار تنگ شده بود و مردم از جنگ به ستوه آمده بودند. دانستن تحلیل رهبری مجاهدین ] منافقین [ در مورد موشک اندازی عراق برروی شهرهای ایران ضروری است، زیرا که آنها موشک باران مردم درمانده ایران را بسیار مثبت ارزیابی نموده و آن را این گونه تحلیل می کردند که « این موشک باران باعث تنفر بیشتر مردم از رژیم ایران به عنوان ادامه دهنده جنگ می شود و حتی مردم از آن خوشحال می شوند زیرا باعث سقوط سریع تر رژیم خواهد شد »!
تحلیلی به غایت به دور از واقعیت. شاهدان عینی این موشک بارانها، متفقا می گویند که این بمبارانها تنفر هر چه بیشتر مردم را از صدام و در کنار او از مجاهدین ] منافقین [، به دنبال داشته است.
البته افراد سازمان، تحلیل رهبری مجاهدین ] منافقین [ را به صدق باور داشتند و به همین جهت وقتی موشکی به شهری اصابت می کرد، مانند یک عملیات نظامی خود، ابراز شادمانی می کردند و آن را گامی در جهت سرنگونی رژیم ایران می دیدند.
نهایتا در٢۷ تیر ماه سال ۶۷ ] امام [ خمینی قطعنامه ۵۹٨ شورای امنیت را پذیرفت و در ٢۹ همان ماه به گفته خود «جام زهر» را سرکشید.
به دنبال این پذیرش، شرایط سازمان مجاهدین ] منافقین [ در عراق بسیار ملتهب شده بود. زیرا مجاهدین فقط از شرایط جنگی بین ایران و عراق و باز بودن مرزها می توانستند برای حمله استفاده بکنند.
یکی از فرماندهان « ارتش آزادیبخش » مجاهدین ] منافقین [، حرف دل رهبری سازمان را در قالب شوخی بیان می کرد که « در شرایط حاضر تنها کسانی که جنگ در مرزها را می خواهند، ما هستیم.»
طبیعی بود که بعد از قطعیت صلح، صدام دیگر اجازه حمله گسترده از مرزهای عراق به ایران را نمی داد و سوال اصلی برای مجاهدین] منافقین [ این بود: « چه باید کرد؟ »
لازم به یادآوری است که در تابستان سال ۶۵ که بدنه سازمان به عراق منتقل شد، آقای « مهدی ابریشمچی » در طی یک نشستی که فیلم ویدئویی آن برای همه پخش شد، تحلیل آقای رجوی را به همگان اعلام کرد که ما باید در طی یک سال آینده کار را یک سره کنیم وگرنه به لحاظ سیاسی خواهیم سوخت.
در نتیجه، رهبری مجاهدین] منافقین [ با بسته شدن مرزها، خود را قفل شده می دید. لذا تصمیم گرفت که قبل از بسته شدن کامل مرزها، حرکت نهایی را بکند. بویژه که طبق تحلیل رجوی، پذیرش صلح و سر کشیدن جام زهر توسط] امام [ خمینی، به متلاشی شدن کامل نیروهای وفادار به رژیم منجر شده و لذا] امام [ خمینی به هیچ وجه قادر به بسیج نیرو و مقابله با ارتش آزادیبخش مجاهدین] منافقین [ نمی بود. پس دست به تدارک یک حمله تمام عیار زدند. تدارک یک جنگ رو در رو و تمام عیار در 5 الی7 روز.
در آن زمان، سازمان مجاهدین] منافقین [ نیرویی به تقریب برابر ٣۵٠٠ _٣٠٠٠ نفر داشت و با کمک تبلیغات وسیع و سازمان یافته، توسط انجمن دانشجویان مسلمان خود، دست به بسیج نیرو زده و در حد توان، قریب به ٨٠٠ _۷٠٠ نفر را به عراق آوردند.
در عراق فرصت کوتاه بود. بسیاری از بخشهای سازمان مجاهدین ] منافقین [ چون بخشهای تبلیغات، رادیو تلویزیون، تدارکات، اطلاعات، تعمیرات و همچنین تمامی تازه واردین، کاملا از امور نظامی بیگانه بودند، ولی رهبری وقت نداشت. مرزها به سرعت بسته می شدند و آنها باید در طی چند روز حرکتی را که می خواستند، می کردند وگرنه فرصت از دست رفته بود.
بنابراین، نفرات را دسته بندی کردند و هر گروه را برای حدود دو الی سه ساعت برای تمرین تیراندازی بردند. بی اغراق زمانی که برای تمرین تیراندازی به هر کس می رسید، بیش از ١۵ _١٠ دقیقه نبود و آن هم طبعا فقط صرف تمرین تیراندازی می شد.
در همین زمان، تدارکات سخت فعال بود تا امکانات لازم برای حرکت همگان را آماده کند.
ایران و عراق حدود ١٢٠٠ کیلومتر مرز مشترک دارند، ولی نگاهی سریع به نقشه کافی است که ببینیم کوتاه ترین راه رسیدن به تهران از مرز غربی کشور، از طریق کرند ـ اسلام آباد ـ کرمانشاه است.
وقایع بعدی نشان می دهد که بررسی رهبری مجاهدین ] منافقین [ هم عمیق تر از افراد غیروارد و غیر نظامی چون من نبوده است، زیرا من از بسیاری از آشنایان به منطقه کرمانشاه و به امور نظامی شنیدم که هر فرد وارد به امور نظامی و به منطقه از وجود تنگه « چهارزبر » آگاه است. این تنگه موقعیت جغرافیایی خاصی دارد که به لحاظ نظامی، به واقع می توان آن را قتلگاه مهاجمین و بهترین سنگر مدافعین نامید. دو طرف این تنگه را تپههای جنگلی و کوههای کم ارتفاعی گرفته اند و تنگه از پیچهای تندی هم برخوردار است که افراد مسلط بر تپهها یا کوههای اطراف، بر تمامی تنگه و جاده میانی آن تسلط و اشراف صد در صد می یابند.
رهبری سازمان مجاهدین ] منافقین [، در روز قبل از حرکت به سمت ایران، در نشستهایی که به وسیله فرماندهان تیپهای خود ترتیب دادند (تیپ در اصطلاح سازمان مجاهدین با تیپهای موجود در ارتشهای منظم دنیا یکی نیست. یک تیپ آنها را ٢٠٠ـ ٢۵٠ نفر تشکیل می دادند)، خط و خطوط سازمان را در این حمله برای افراد توضیح می دهند.
توضیحات بدین مضمون است که فردای آن روز همه به سمت مرز ایران حرکت و از طریق مذکور اول به کرمانشاه و سپس به تهران خواهند رفت. و به یقین در این مسیر تعدادشان دهها برابر خواهد شد، زیرا مردم دسته دسته در مسیر به آنها خواهند پیوست و نهایتا تهران به سادگی فتح خواهد شد.
در این نشستها، همچنین به عدم توانائی رژیم به بسیج نیرو تاکید شده و رژیم را در نقطه ضعف مطلق دانسته بودند و قرار ملاقات همگان در میدان آزادی تهران گذاشته شده بود.
در اکثر این نشستها، به عنوان نمونه در تیپهای آذر، محمود، فائزه، جواد و... در پاسخ به سوال برخی که می پرسیدند: « چقدر احتمال درگیری می دهید؟» جواب این بود: «درگیری مختصری شاید باشد، ولی درگیری اساسی نخواهیم داشت.»
همان شب پدر و مادرها برای خداحافظی از بچههایشان که در محلی به صورت پانسیون نگه داشته می شدند و فقط بعد از ظهر پنجشنبه و روزهای جمعه را با پدر و مادرشان می گذراندند، می روند. بچههای کوچک تر هنوز قادر به درک قضایا نیستند ولی آنها که بیش از ١٢ _١٠ سال دارند، خیلی خوب می فهمند که معنی این خداحافظی چه می تواند باشد و علیرغم موج همیشگی تبلیغ بی امان و فضای حماسی ساخته شده، اضطراب بر چهره بچهها موج می زند. بخصوص که مسئولین آنها از بچهها برای درست کردن ساندویچهای سفر مرگ و زندگی پدر و مادرهایشان استفاده کرده بودند.
در آن شب، فضای قرارگاه اشرف عجیب است. همه از شوق بازگشت و رسیدن به تهران و دیدار خانوادهها حرف می زنند و در این میان یک نفر هم به جست وجوی چند سکه ٢ ریالی است که در تمام این سالها با خود حفظ کرده که بلافاصله بعد از بازگشت به تهران، به خانواده اش تلفن کند. می گوید امیدوار است سکه لازم برای دستگاهها عوض نشده باشد.
کار آخر شب نفرات، بستن کوله پشتیهاست. به همه زنان سازمان گفته شده که روسریهای قرمز خود را که در مراسم رسمی به سر می کنند، در کوله پشتیهایشان بگذارند تا در میدان آزادی همه با روسری قرمز حاضر شوند...
فضا بیشتر تداعی کننده یک سفر دسته جمعی فامیلی است تا فضای عزیمتی برای جنگ.
صبح روز ٣ مرداد، افراد درون کامیونهای نفربر، و مواد سوختی و غذایی بر کامیونها و وانتها به همراه تانکهای سبک (که با زنجیر حرکت نمی کنند) و خمپاره اندازها و چند ضد هوایی و... در صفی طویل از مقابل آقای مسعود رجوی و خانم مریم رجوی که به شادمانی دست خداحافظی تکان می دهند، عبور کرده و با سرعتی نه چندان زیاد ( علیرغم آنکه رهبری مجاهدین آن را حرکت براندازی شهاب وار نامیده بود) به سمت مرز حرکت می کنند. حرکت این صف طویل در روز روشن از دید افراد عادی هم نمی توانست پنهان بماند چه رسد به دید رژیم ایران و جاسوسان منطقه ای آن.
سرانجام بعد از توقفی برای ناهار و... در اوایل شب، کاروان به مرز می رسد و از آن عبور کرده و با همان وضعیت به سمت کرند و اسلام آباد و سپس به سمت تنگه معروف سرازیر می شود.
قبل از رسیدن به تنگه، شب را در بیابانهای اطراف جاده منتظر صبح می مانند و سپیده که می زند، بر خودروها سوار و به راه ادامه می دهند. به نظر می رسد فرماندهان از عدم درگیری بسیار مطمئن هستند که شب را می مانند و در روز روشن پیشروی می کنند.
اما از اوایل صبح، مشخص می شود که ] امام [ خمینی نیروهایش را بسیج کرده و به منطقه فرستاده است، و چنان که گذر وقایع گواهی می دهد، فرماندهی نیروهای رژیم دچار مشکل رهبری مجاهدین نبوده اند و منطقه را به خوبی می شناخته اند.
به تدریج درگیری آغاز می شود. به چندین خودرو خمپاره می خورد. دستور می رسد که همه از خودروها پیاده شده و در اطراف جاده منتظر دستور بمانند. اندکی بعد هواپیماها و هلی کوپترهای رژیم نیز به پرواز درآمده و دشت و تپههای اطراف جاده را که افراد مجاهدین ] منافقین [ در آن پراکنده اند، بمباران می کنند. تعدادی کشته و زخمی در همان موج اول بجا مانده است. از آن جمله یکی از زنان مجاهد که ایستاده بمباران را تماشا می کرد و ترکش بمب نیمی از مغز او را متلاشی کرده بود، زیرا او نمی دانسته که باید هنگام بمباران بر زمین بخوابد و سر خود را در میان دستها مخفی کند.
تونلهای مخصوص عبور آب در زیر جادهها، مملو از مجاهدین پناهنده است. مجاهدین ] منافقین [ حیرانند که چرا از هواپیماهای عراقی که قرار بوده به آنها پوشش هوایی بدهند، خبری نیست. البته معلوم شد که بعد آمده و گشتی زده و رفته اند. یک نفر از بیرون خبر می آورد که « بچهها یک هلی کوپتر رژیم را زدند"» همه فریاد شادی سر می دهند. اینکه چه ساعتی است و زمان چگونه می گذرد، هیچ کس به یاد نمی آورد.
مجددا دستور می رسد که همه سوار خودروها شوند و چون تپه سمت راست جاده در تسلط به تنگه در اختیار سپاه است، با سرعت سعی در عبور از تنگه کنند و در این فاصله برای ترساندن سپاه و بسیج مستقر در روی تپه جنگلی، به آن سمت شلیک کنند. نفرات مستقر در درون خودروهای رو باز، همگی بی هدف به آن سمت تیراندازی می کنند. ولی شلیکهای بی هدف چاره نمی بخشد و از روی تپهها یکی بعد از دیگری خودروهای مجاهدین هدف خمپاره و آر پی جی قرار می گیرند.
آتش گرفتن چند کامیون و یک نفتکش پر از بنزین در اواسط تنگه، راه عبور را تقریباً مسدود کرده است.
هر خودرویی که وارد تنگه می شود، هدف قرار می گیرد و نفرات آن (گاه همراه خود خودرو) به سمت یکی از دو دامنه جاده سرازیر می شوند.
آنهایی که ناخواسته یا نادانسته، به سمت راست جاده سرازیر می شوند، تماما به صورت هدفهایی روشن و در دسترس برای سپاهیها و بسیجیهای روی تپه درآمده اند. دردناک است مشاهده این افراد که از ابتدایی ترین فنون جنگی و نظامی گری هم بی خبرند. همه بعد از سرازیر شدن در دامنه جاده، برخاسته و در یک مسیر مستقیم شروع به دویدن می کنند و نفر به نفر تیر می خورند و می افتند. کسی نمی داند که برای پایین آوردن توان نشانه گیری دشمن، حداقل می شود به صورت زیگزاگ دوید. به هر حال از ١۵ ـ ١٠ دقیقه مشق نظامی بیش از این نباید انتظار داشت.
اجساد و زخمیها همه جا پراکنده اند. بر روی جاده، خودروهای سوخته و جسدها در کنار هم دیده می شوند. دختری که سه شب قبل از لندن آمده بود و ضمن گذاشتن روسری قرمز دریافتی اش در کوله پشتی، با علاقه از اشتیاق دیدار خانواده اش حرف می زد، تیر خورده و در کنار نفت کش سوزان افتاده است. بنزین مشتعل به سمت او جاری است. فقط باید دعا کرد که گلولهها کار او را قبل از رسیدن آتش تمام کرده باشند.
طرف دیگر جاده هم وضع خراب است. اکثرا با بلاتکلیفی سعی می کنند خود را از تیررس دشمن مخفی نگه دارند. در این میان، فرمانده یک گروهان به افراد متلاشی و مجروح سمت چپ فرمان پیشروی می دهد ولی گوش شنوایی نمی یابد.
زیر تونلهای آب پر از پناهنده و مجروح است. همه بیم فرود آمدن شب و سرازیر شدن افراد سپاه و بسیج از روی تپهها را دارند.
شب فرا می رسد. فرمان رسیده که افراد به روی تپههای سمت چپ جاده و جنگلهای درون آن بخزند و خود را از تنگه بیرون بکشند و به سمت دیگر تنگه برسانند.
حال که شب شده و هدف گیری ممکن نیست، نیروهای رژیم تپههای سمت چپ را با کاتیوشا می کوبند.
کسانی که جراحت شدید دارند، امکان بالا خزیدن روی تپهها را ندارند و اکثرشان بعد دستگیر می شوند، ولی بقیه با تمام توان سعی می کنند خود را از دام آن تنگه برهانند.
آنها که موفق می شوند خود را بالا کشیده و از سمت دیگر تپه به پشت تپهها و جاده برسانند، بخشی از مسئولین و امداد سازمان را در آنجا می یابند. برخی از مسئولین سعی در بازگرداندن نفرات به پشت جبهه را دارند و آنها را در خودروها پر کرده و بر می گردانند.
اما دشمن با حرکت گاز انبری تلاش در بستن راه بازگشت مجاهدین را دارد و در اطراف جاده اسلام آباد و کرند نیرو پیاده کرده است. جاده بسیار خطرناک است. تلفات زیادی در همان راه برگشت وارد می شود و بسیاری از نفرات در درون خودروها تیر می خورند و تعداد زیادی از خودروها نیز هدف قرار می گیرند.
سرانجام علیرغم تلفات بسیار، مابقی خود را به کرند می رسانند و از آنجا به داخل عراق عقب می نشینند. این عقب نشینی نه تماما در یک روز بلکه تا چند روز به صورت پراکنده ادامه می یابد. و تک و توکی هم سر از روستاها در آورده و مخفی شده و چند روز بعد بر می گردند.
در این « پیک نیک مرگ » حتی از مادرها و افراد مسن هم نگذشته اند و جسد پاک مادر میمنت را در خاک ایران به جا می گذارند.
ولی آنچه تکان دهنده است، صرفا حضور سالمندان و مادران نیست، بچهها را هم به جنگ آورده اند. آنها هم سلاح در دست در میدان محشر این سفر مرگ حضور دارند.
بالاخره لشکر شکست خورده به قرارگاه برمی گردد. روحیهها متفاوت است. بخشی با دیدن جنگ حساب ناشده متفکرند و اکثریت بر حسب عادت چون آقای رجوی عملیات را پیروزمند و فروغ جاویدان خود را فخر تاریخ مبارزه و پیروزی بزرگ خلق ایران می نامد، لب به تایید می گشایند.
در همین هنگام فرماندهانی سخن از حمله نهایی در دو ـ سه هفته بعد می زنند...
حال بجاست چند جمله از تحلیلهای آقای رجوی را بعد از جنگ، از مصاحبههای او با رادیو مجاهد نقل کنم:
« بعد از آتش بس و بعد از عملیات فروغ جاویدان دیگر هیچ راه فراری برای رژیم ایران موجود نیست... طرف مقابل ما در حالت قفل کامل است. »
و در شرایط ختم جنگ که بحث لزوم پرداخت غرامت و خسارات جنگ مطرح است با انداختن مسئولیت آغاز جنگ به گردن ایران، می گوید:
« عراق در مقایسه با سایر دول منطقه ناوابسته ترین آنها بود. به این ترتیب عراق بهترین طعمه برای سیاست جنگ افروزانه ایران بود. »
با یادآوری گذشت ١4 سال از ختم جنگ و عملیات مجاهدین ] منافقین [، رهبری مجاهدین به مصداق «حرف مرد یکی است» همچنان به تکرار همان دعاوی و تحلیلها در هر نشست و در هر مصاحبه بسنده کرده است و هیچ نیازی به پاسخ گویی نسبت به آن همه تحلیلهای بی راه و بهای گزاف آن نمی بیند.
ایران پرورش
ama00041
بعد از نفوذهای اولیه منافقین، سرانجام عملیات مرصاد در پنجم مرداد ماه 67 و با رمز مبارک «یاعلی (ع)» و به منظور مقابله با منافقین در منطقه اسلام آباد و کرند غرب آغاز شد.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه کرمانشاه به نقل از کارنامه توصیفی عملیاتهای هشت سال دفاع مقدس، منافقین خوشحال از پیروزیهای مقدماتی و در یک اقدام عجولانه و ناپخته به شکل ستونی از جاده اسلامآباد، راه کرمانشاه را در پیش میگیرند و به زعم باطل خود در مسیر حرکت به سمت تهران، با پیوستن مردم به آنها میخواستند گردانها و تیپهای جدیدی از مردم تشکیل دهند و هر یک از منافقین فرماندهی آنها را به عهده گیرند و با این برنامه مقدمه سقوط رژیم جمهوری اسلامی ایران را فراهم سازند.
در همین زمان، رادیو منافقین با ارسال پیام به مردم کرمانشاه از آنها میخواهد که زمینه را برای ورود ارتش به اصطلاح آزادیبخش مهیا سازند و آماده جذب در گردانها و لشکرها باشند، در حالی که رزمندگان اسلام در 34 کیلومتری این شهر (کرمانشاه) ناگهان راه را بر ستونهای منافقین میبندند و بدین ترتیب نبرد سنگینی در این محور در میگیرد.
واحدهای ضدزره رزمندگان اسلام در یک اقدام متهورانه و بینظیر تعداد زیادی از ادوات سنگین زرهی منافقین را هدف قرار داده و به آتش میکشند. جاده کرمانشاه ـ اسلامآباد در همان لحظات اولیه انباشته از ادوات سنگین سوخته میشود و عکسالعمل جانانه مدافعان اسلام تمامی رؤیاهای سرکردگان منافقین را به یأس مبدل میکند و به ناچار منافقین با فضاحت تمام مجبور به عقبنشینی به طرف اسلام آباد میشوند.
با تعقیب دشمن، این شهر به محاصره در میآید و منافقین برای در امان ماندن از آتش خشم رزمندگان چارهای جز فرار از این شهر نمییابند.
نیروی زمینی سپاه پس از تسخیر مواضع دشمن،در یک حرکت تاکتیکی که باعث گمراهی دشمن میشود، شبانه شهر اسلامآباد را تخلیه و اقدام به عقبنشینی تاکتیکی میکنند و منافقین به امید تداوم عملیات موسوم به «فروغ جاویدان» پیشروی مجدد خود را به سوی این شهر آغاز و با مشاهده اوضاع مناسب و عدم حضور مدافعان اسلام، شهر را دوباره اشغال میکنند. به دنبال این تحرکات، رادیو منافقین نیز با راهانداختن تبلیغات، در بوق و کرنا میدمد که «مردم مسلمان ایران! شب گذشته فرزندان مجاهد شما در ادامه عملیات غرورانگیز فروغ جاویدان، موفق شدند شهر اسلامآباد را آزاد و ضربات سنگینی به پاسداران و بسیجیان وارد آورند. این عملیات تا رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده ادامه خواهد یافت.»
رزمندگان اسلام در حالی که تبلیغات دشمن گوش فلک را کر میکرد با عمل هلیبُرد توسط هلیکوپترهای هوانیروز در جاده کرند و تنگه پاتاق، عقبه منافقین را مسدود و ارتباط آنها را قطع میکنند و پاسداران و بسیجیان با حمایت تیزپروازان هوانیروز و بمباران شدید نیروی هوایی پیشروی خود را به سوی اهداف از پیش تعیین شده آغاز میکنند.
منافقین بار دیگر در زیر تهاجمات و ضربات سهمگین پاسداران و بسیجیان جان بر کف طعم تلخ شکست فضاحتبار را میچشند. در این درگیری شدید، تلفات و خسارات سنگینی به منافقین فریب خورده و خائن به ملت و مملکت وارد میآید و آنها با خفت و خواری به سوی مرزهای عراق فرار میکنند، تعقیب و گریز همچنان ادامه مییابد تا سرانجام شهر اسلامآباد پس از هفتاد ساعت اشغال در بعدازظهر پنج شنبه 5 مرداد آزاد میشود و تا صبح روز بعد از لوث منافقین پاکسازی و مردم وارد شهر میشوند.
بدین ترتیب به خواست خداوند، منافقین، این خائنین به ملت و مملکت اسلامی ایران با پای خود گام در بیشه شیران میگذارند و شکست سخت و فراموش نشدنی را متحمل میشوند.
هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران در سرکوب منافقین در این درگیریها چنان شایستگی و درخششی از خود نشان میدهند که جادهی اسلام آباد مملو از لاشهی سوخته ادوات سنگین و دیگر جنگافزارهای منافقین میشود و حیرت و تحسین دوست و دشمن را بر میانگیزد.
این شکستها در حالی نصیب منافقین خلق میشود که قوای اسلام در جبهههای دیگر ضربات سنگینی به ماشین جنگی عراق وارد میآورند و لحظه به لحظه اراضی اشغالی ایران اسلامی را آزاد و همچنان به تعقیب مرگبار دشمن ادامه می دهند.
قوای اسلام با حمایت بیدریغ و همهجانبه هلی کوپترهای هوانیروز و جنگندههای نیروی هوایی ارتش، لحظه به لحظه کار انهدام ضد انقلاب را تشدید و آنها را وادار به عقبنشینی تا شهر کرند میکنند و در یک نبرد فراموش نشدنی، این شهر به محاصره در میآید و دشمن شکست خورده که تلاش میکرد شاید این موضع را برای خود حفظ کند، با خفت و خواری و با دریافت ضربات سخت به طرف مرزهای بینالمللی راه فرار را در پیش میگیرد.
ضربات رزمندگان چنان کوبنده بود که اساس فرماندهی منافقین از هم متلاشی میشود و نیروهای متفرق آنها تلاش میکنند که جان خود را از مهلکه نجات دهند و در همین راستا تعداد زیادی از منافقین در عقبنشینی به طرف تنگه پاتاق، در دام رزمندگان اسلام گرفتار میآیند که از ترس جان خود به روستاهای اطراف پناهنده میشوند و با تهدید مردم بیدفاع منطقه، از آنها میخواهند تا جان پناهی برای مخفی شدن در اختیارشان قرار دهند. تعداد دیگری از منافقین با افتادن در محاصره، با قرص سیانور دست به خودکشی میزنند و عدهای هم به خاطر مصلحت سازمان، توسط مسؤولان خود به رگبار مسلسل بسته میشوند تا به خیال خود، اسرار سازمان فاش نشود.
از نکات جالب توجه، حضور زنان در هیأت و لباس مردان بود.
زمانی که آخرین پسماندههای منافقین در عملیات به اصطلاح فروع جاویدان با پایمردی دلیرمردان ایران اسلامی سرکوب میشوند، تبلیغات رادیو منافقین نیز دیگر مجالی برای هوچیگری و سخن پراکنی نمیبیند و ناگهان سکوت اختیار میکند.
تجاوز منافقین پناه برده به دامان رژیم بعثی، به میهن اسلامی ایران، یکی دیگر از خطاهای فاحش و خیانتبار سازمان منافقین خلق است که به یاری خداوند قهار، اساس تشکیلات این سازمان را متلاشی و حقایق بسیاری را برای وجدانهای آگاه و فطرتهای پاک، روشن میسازد.
به دنبال آن در مورخه 11 مرداد امت دلاور اسلام با راهپیمایی بیسابقه در روز عید غدیر با بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران تجدید بیعت مینمایند.
خبر سقوط اسلامآباد غرب در تهران مردان شورای عالی دفاع را سردرگم کرده بود. آنان هنوز گمان می کردند با ارتش عراق طرفند و لذا آغاز این حمله با دانستههای آنان از توانایی ارتش عراق نمیخواند. همان شب تیمسار شهید صیاد شیرازی، مرد روزهای سرنوشت ساز عازم منطقه شد.
متن زیر قسمتی از خاطرات این امیر سرافراز سپاه اسلام در مورد عملیات مرصاد است:
«شبانه خودم را با یک فروند هواپیمای فالکون به کرمانشاه رساندم و صحنه پیشروی دشمن را از نزدیک مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم.
چنان جو پریشانی و اضطراب در مردم ایجاد شده بود که سراسیمه از خانه بیرون آمده بودند. از طرفی جاده کرمانشاه به بیستون از خوردوهایی که در انتظار جابه جایی بودند، مملو بود و ترافیک سنگینی ایجاد شده بود.
بر این اساس با یک فروند هلی کوپتر از فرودگاه به سمت یکی از قرارگاههای تاکتیکی سپاه پاسداران مستقر در طاق بستان حرکت کردیم.
نیمه شب چهارم تیر ماه بود و تا ساعت یک ونیم نتوانستیم ماهیت دشمن را به دست آوریم که چه کسی است که همین طور در حال پیشروی است. ساعت 5 به پایگاه رفتم. همه را آماده و مهیا برای توجیه دیدم. پس از توجیه خلبانان تاکید کردم وضعیت خیلی اضطراری است. چارهای نداریم هلیکوپترهای کبری باید آماده باشند. یک تیم آتش آماده شد ابتدا خودم با یک هلی کوپتر 214 برای شناسایی دقیق و هماهنگی به سمت مواضع حرکت کردم و به این ترتیب اولین عملیات را علیه نیروهای مهاجم و منافق آغاز کردیم.
صبح روزپنج مرداد عملیات با رمز یا علی (ع) آغاز شد. در تنگه چهارزبر چنان جهنمی برای یاران صدام برپا شد که زمانی برای پشیمانی نمانده بود.
جاده به زودی انباشته از ادوات سوخته شد.
همزمان با عملیات هنوانیروز علاوه بر گروههای مردمی، تعدادی از لشکرهای سپاه نیز که از جنوب به غرب آمده بودند، وارد عملیات شدند. راه از هر سو به روی بازماندگان کاروان بسته شده بود و آنان به سختی میتوانستند به عقب برگردند. بعضی از آنها به روستاها پناه بردند و بعضی هایشان با خوردن قرص سیانور به زندگی خود خاتمه داده بودند.
عملیات که تمام شد در جاده کرمانشاه - اسلام آباد غرب هزاران کشته از آنان به جا مانده بود. اجساد پسران و دخترانی که با ملت خود بسیار ناجوانمردانه رفتارکرده بودند. کسانی که روز تنهایی میهن به یاری اردوی خصم شتافته بودند.
حالا من از این عملیات نتیجه می گیرم که چقدر خداوند متعال ما را و رزمندگان اسلام و انقلاب را دوست دارد که در هرزمان طوری مقدر می کند که بسیاری از مشکلات ما باید با حالت سرافرازانه حل شود.
خداوند می فرماید: بجنگید تا آن کفار که من می خواهم به دست شما عذابشان بدهم و به ما قول و وعده می دهد تا آنها را خوار کند و به شما پیروزی وعده می دهد و قلبهای شما را شفا بخشد. کدام قلب ها؟ قلبهایی که قبل از این عملیات گرفته و غم زده بود.
رزمندگان اسلام قلب و دلشان با امامشان برای همیشه گره خورده بود. امام اشارهای دارند که پذیرش قطعنامه مثل نوشیدن زهر بود برای رزمندگان اسلام که سالها فداکاری کرده بودند. در حالی که هشت سال تلاش شده بود بعد از آن ما دلمان می خواست به صورتی دیگر نبرد تمام می شد. دلمان گرفته بود. اما خداوند با این پیروزی بزرگ و با این کشتار دسته جمعی بدترین و خبیث ترین دشمنانمان به دست ما ، موجب رضایت خاطر رزمندگان اسلام شد و پایان نبرد هشت ساله دفاع مقدس با این عملیات درخشان مرصاد انجام گرفت.»
یاد و خاطره شهدای سرافراز هشت سال دفاع مقدس زنده و راهشان پررهرو باد.
بررسی حوادث نیمه اول سال 1367 در رابطه با جنگ ایران وعراق به خوبی نشان میدهد که از نظر نظامی، دشمن با حمایتهای مستقیم و غیرمستقیم وهمه جانبه، توان قابل ملاحظهای یافته و در مقابل محاصره اقتصادی ونظامی موجب کاهش نسبی توان نظامی ایران گردید.
به گزارش سرویس «فرهنگ و حماسه» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در چنین شرایطی با دخالت آمریکا در جنگ و سرنگونی هواپیمای مسافربری ایرانی در اوایل تیرماه سال 67 تهاجم دشمن آغاز شد و در کمتر از سه ماه تمام مناطق تصرف شده توسط ایران را باز پس گرفت. فعل وانفعالات نظامی نهایتا موجب اقدام شجاعانه و تدبیر حکیمانه رهبر انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) مبنی بر پذیرش قعطنامه گردید.
دشمن که احساس میکرد مواضع نظامی ایران در حالت ضعف قرار دارد،بعد از پذیرش قطعنامه اقدام به دو حمله سراسری در منطقه عملیاتی جنوب وغرب کشور نمود. در جنوب مجددا تا دروازه اهواز پیشروی کرد اما حضور رئیسجمهور وقت (مقام معظم رهبری) در اهواز واعلان باقی ماندن در منطقه تا عقب راندن دشمن باعث شد تا نه تنها سیل نیروهای مردمی به سوی جبهه سرازیر شود، بلکه نیروهای نظامی نیز سریع خود را بازسازی نموده و با حمله به دشمن بیش از 300 دستگاه تانک و نفربر را منهدم نموده و یا غنیمت گرفته و صدها نفر از دشمن را به اسارات درآورده و آنها رامجبور به عقبنشینی تا خطوط مرزی نمودند.
در منطقه غرب نیز دشمن قصد پیشروری داشت که با تعبیر تاکتیک عقبنشینی و نیروهای آماده منافقین را به طرف ایران گسیل نمود و با پروازهای بالگردها و هواپیماهای نظامی پشتیبانی مستقیمی را از ستون نظامی منافقین انجام داد.
منافقین و پیشروی برای فتح تهران
ستون نظامی منافقین بعد از عبور از مرز به سمت شهر اسلامآباد حرکت نمود. در بین مسیر مقاومتهای موردی توسط نیروهای پراکنده در منطقه صورت گرفت از جمله مقاومت در پادگان ابوذر و حماسه شهادت فرماندهان و سربازان پادگان.
ستون منافقین با درک ناصحیح از شرایط سیاسی و اجتماعی داخلی ایران مغرور از پیشروی روی جاده بعد از گذشتن از اسلام آباد به طرف کرمانشاه حرکت نمود تا به اصطلاح بعد از آزادی این شهر بتواند راه پیشروی خود را به سوی تهران هموار نماید. در چنین شرایطی مسوولان نظامی و سیاسی کشور با تدبیری هوشمندانه توانستند عملیات غرورآفرین مرصاد را طراحی و با فرماندهی امیر سرافراز ارتش جمهوری اسلامی ایران، سپهبد شهید علی صیاد شیرازی و با شرکت یگانهای ارتش و سپاه پاسداران اجرا نمایند.
مهمترین محورهای عملیات مذکور به طور خلاصه به شرح زیر است
1-توقف شدن دشمن در تنگه مرصاد با حضور یگانهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وارتش جمهوری اسلامی ایران در منطقه عملیاتی با توجه به اینکه منافقین به صورت ستون و متکی بر جاده در حال حرکت بودند، ایجاد جبهه زمینی را از روبرو بسیار مشکل مینمود، لذا بعد از توقف منافقین، طراحی عملیات به طرف استفاده از برتری هوایی جهت پیدا کرد.
2- یورش بیامان،دلاورانه و پرتوان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران با جنگندههای تیزپرواز به طرف ستون نظامی منافقین آغاز گردید. سازمان رزم دشمن در همان حملات اولیه متلاشی و نفرات پیاده سراسیمه به طرف جاده و کوههای اطراف پناه بردند.
3- هواپیمایی نیروی زمینی ارتش (هوانیروز قهرمان) با اجرای نقش اصلی خود در این عملیات صحنههایی از حماسه و ایثار را آفرید که بارها در طول جنگ تکرار شده بود. با استفاده از جناحین و در طول جاده و ارتفاعات مناسب اطراف جاده بالگردها موضع گرفته و به طرف ستون بهم ریخته آتش گشودند و نفرات پیاده را که در کوهها متواری شده بودند تعقیب کرده و به هلاکت رسانده و یا به تسلیم وا داشتند.
از نظر آماری اقدامات هوانیروز به شرح زیر صورت گرفته است:
ساعت پرواز: 708 ساعت، حمل مجروحین 439 نفر
سورتی پرواز: 727 سورتی، حمل بار و تجهیزات 239 تن
حمل نفرات: 405 نفر، مهمات مصرفی 50 تن
اقدام هوانیروز در هلیبرد تیپ 55 هوابرد، تیپ 45 تکاور و یگانهای سپاه پاسداران در عقبه ستون زمینه را برای محاصره کامل منافقین فراهم آورد.
4- یورش و حمله یگانهای مستقر در تنگه چهار زبر (مرصاد) به منافقین ودستگیری نفرات متواری دشمن
5- بستن عقبه دشمن و جلوگیری از فرار به طرف عراق توسط نیروهای مردمی حاضر در منطقه و تیپ 55 هوابرد، تیپ 45 تکاور، تیپ 35 تکاور و یگانهایی از لشکر 81 زرهی. به این ترتیب منافقین با دو راه کار روبرو بودند، یکی خودکشی و یکدیگر را کشتن که تعداد قابل توجهی به این شکل خود را به هلاکت رساندند و دیگری تسلیم شدن به نیروهای اسلام که تعداد قابل توجهی نیز به اسارت درآمدند.
6- جهت جلوگیری از فرار منافقین به طرف ایلام نیز، تعدادی از یگانهای تیپ 45 از طریق زمین از منطقه ششو وارد منطقه درگیری شده و در فرودگاه اضطراری اسلامآباد موضع گرفتند و یگانهایی نیز با هلیبرد در ارتفاعات قلاویزان پیاده شده و مسیرهای مورد نظر را تحت کنترل قرار دادند.
7- در این عملیات که آخرین عملیات جنگ 8 ساله محسوب میشود علاوه بر یگانهای نظامی از سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی ایران نقش نیروهای مردمی سازمان یافته و خودجوش بسیار مهم و سرنوشت ساز بوده است. حمایت روحی و روانی مردم و مسوولین کشور، پشتیبانی سازمانی و غیرسازمانی در تدارک رزمندگان توسط پشتیبانی منطقه یک نیروی زمینی ارتش و گروه مخابرات 404 کرمانشاه نیز توانست نقش موثری را در متلاشی نمودن منافقین به عمل آورد.
8- سرانجام بعد از 5 روز درگیری آخرین گلولههای شلیک شده در 8 سال دفاع مقدس بر سینه دشمن پر کینه نشست و برگ زرین و افتخار ارزشمند دیگری را برای نیروهای مسلح و مردم این سرزمین رقم زد تا دشمنان قسم خورده بدانند که دفاع از کیان انقلاب اسلامی و مرزهای مقدس جمهوری اسلامی در هر زمان و مکانی مقدور بوده و بیگانه و مزدور هیچ جای پایی در ایران نداشته و نخواهند داشت.
برگرفته از خاطرات سرهنگ مجتبی جعفری
تهیه و تدوین:تهیه و تدوین:معاونت فرهنگی و روابط عمومی اداره عقیدتی سیاسی نزاجا، مدیریت فرهنگی- دایره انتشارات.