هنگام طراحی عملیات والفجر هشت و نیز همزمان با تلاشهای پس از آن، واقعیاتی رخ نمود که به تدریج نقش اساسی خود را در رابطه با پیروزیهای این عملیات و نیز ضرورتهای مورد نظر جهت ادامه جنگ نشان داد.
در نهایت آنچه فتح فاو را به دنبال داشت، عوامل متعددی بود که بعضاً به طور مستقیم یا عیرمستقیم تأثیر خود را بر جای گذاشت. در این رهگذر به پارهای از آن عوامل اشاره میشود:
1- غافلگیر شدن دشمن و عدم آمادگی آن؛
2- ضعف اطلاعاتی دشمن؛
3- عملیات پشتیبانی از ام الرصا ص، شلمچه و محورهای دیگر؛
4- اتخاذ تاکتیکهای ویژه، خصوصاً به هنگام عبور از رودخانه اروند؛
5- موقعیت زمین منطقه که امکان مانور مناسب را از دشمن سلب میکرد؛
6- امکان استفاده مناسب از آتش خودی؛
7- سیستم نسبتاً مناسب پدافند هوایی؛
8- وسعت نسبتاً مناسب منطقه؛
9- پشتیبانی بیشتر دولت و مردم نسبت به گذشته در فراهم آودن امکانات و نیرو؛
10- اقدامات مهندسی؛
11- آموزش و سازماندهی مناسب نیروها؛
12- اقدامات پیشگیرانه در مقابل تکهای شیمیایی دشمن؛
13- استفاده مناسب از نیروی هوایی و هوانیروز؛
14- به کارگیری سلاحهای ضدزره.
جنگ در مقایسه با سه سال گذشته خود، از ابعاد و پیچیدگیهای روزافزون برخوردار شده بود. در این روند تغییر زمین مانور از دشت و خشکی به هور و رودخانه اروند- که طبعاً تاکتیکهای ویژهای را برای عبور، تأمین عقبهها و ... نیاز دارد- بارزترین وجه آن بوده است. ناتوانی عراق در انطباق خود با شرایط به وجود آمده و رویارویی با تاکتیکهای برتر قوای ایرانی، ابتکار عمل را در اختیار قوای نظامی ایران قرار داده بود؛ بهطوری که در این شرایط، فریب و غافلگیری دشمن و به دنبال آن، در هم ریختگی خطوط دفاعی عراق، از جمله مهمترین عوامل هراس و نگرانی حاکمان بغداد و قدرتهای شرق و غرب را تشکیل میداد.
عملیات والفجر هشت تجارت متفاوتی را در پی داشت که در این قسمت، نظر به اهمیت موضوع، تنها به «ضرورت تجزیه قوای دشمن» و نیز «ضرورت پشتیبانی همه جانبه از جنگ» اشاره میشود:
1- ضرورت تجزیه قوای دشمن
تجزیه قوای دشمن، عملاً تضمین پیروزی عملیات را افزایش و جنگ را به سمت تعیین تکلیف نهایی سوق میداد. بر این اساس عملیات والفجر نه و حملات به جزیره ام الرصا ص همزمان با عملیات والفجر هشت، در غرب و جنوب کشور طراحی و انجام شد. از آن جا که منطقه فاو برای دشمن اهمیت خاصی داشت، لذا عمده قوای خود را در آن جا متمرکز کرد و این پیشامد، فرصت مناسب را برای نیروهای خودی برای پیشروی در منطقه عملیاتی غرب کشور (والفجر نه) فراهم کرد.
تحمیل وضعیت مشابه به دشمن با انجام عملیات از دو یا چند محور به طور همزمان، عملاً میزان تأثیرگذاری ابزار تکنولوژیک عراق را کاهش داده و توان ارتش این کشور را تضعیف میکرد؛ در نتیجه مانع از دفاع متمرکز قوای دشمن در یک محور میشد.
لازمه محقق چنین وضعیتی، عبارت از گسترش سازمان رزم با بسیج نیرو و افزایش توان سازماندهی آنان بود؛ چنانچه پس از عملیات والفجر هشت، تلاش گستردهای به منظور سازماندهی 500 گردان رزمی و افزایش آن به 1000 گردان صورت میگرفت.
2- پشتیبانی همه جانبه از جنگ تأکیدهای مکرر فرماندهی کل قوا مبنی بر این که «جنگ در راس امور است.» به معنای بسیج تمام کشور در خدمت جنگ و نیز ضرورتهای اجتناب ناپذیر آن، انجام این مهم را که برآمده از ارتباط تنگاتنگ جنگ با ارگانهای گوناگون کشور بود، روشنتر کرد.
در این میان، آنچه در عملیات والفجر هشت محقق شد. نشانگر ضرورت به کارگیری تمام امکانات کشور در خدمت جنگ و تأثیرگذاری فزاینده آن در کسب پیروزی بود.
طبیعتاً تحقق وضعیت یاد شده، به طور مطلوب و شایسته در گرو ایجاد سیستم مناسب با امر جنگ و ضرورتهای آن بود. در این صورت، گذشته از این که فاصله جبهه و پشت جبهه کاهش مییافت، امکان حل برخی از معضلات که قطعا ناشی از ناهماهنگی بود نیز میسر شد و در نتیجه، در زمانی نه چندان طولانی، امکان دستیابی به موقعیتهای چشمگیر و سرنوشت ساز فراهم گردید.
منبع: سایت تبیان
گزارش دفتر تحقیقات بهداری قرارگاه کربلا در زمینه جنگ شیمیایی در عملیات والفجر 8
اشاره:
سلاحهای شیمیایی از جمله سلاحهای غیر متعارفی است که عراق علی رغم ممنوعیت قانونی، بیشترین استفاده را از آنها کرد. استفاده از این سلاح ها در جنگ خسارات جبران ناپذیری را به نیروهای طرف مقابل وارد میکند و توان نظامی آن را به شدت کاهش میدهد.
در اثر به کارگیری این سلاح، افزون بر این که تعداد زیادی از نیروهای دشمن قابلیت عملیاتی خود رااز دست میدهند، مجبور به ترک منطقه جنگی میشوند و بخش قابل توجهی از امکانات پشت جبهه نیز برای درمان مصدومان این سلاحها به کار گرفته میشود. این سلاحها هم چنین، اثرات روانی قابل توجهی را نیز وارد میآورند.
در طول جنگ هشت ساله، توسل عراق به سلاحهای شیمیایی از جمله تاکتیکهای پدافندی ارتش این کشور برای پوشش نقاط ضعف نیروهای زمینیاش در برابر حملات زمینی ایران بود. بعد از آزاد سازی خرمشهر، ارتش عراق تقریبا در تمامی عملیاتهای ایران از این حربه استفاده کرد. هم چنین، در عملیات والفجر 8، با توجه به شکست سختی که متحمل شده واهمیت استرتژیکی مناطقی که از دست داده بود، در حجم گستردهای از این سلاحها استفاده کرد. وسعت مناطق آلوده شده، تنوع عواملبه کار رفته و تداوم استفاده از این سلاحها، طی این عملیات در طول جنگ بیسابقه بود واز این طریق، تلفات شدیدی به نیروهای خودی وارد شد. سند زیر، گزارش دفتر تحقیقات بهداری قرارگاه کربلا است که درباره حملات شیمیایی عراق واثرات آن در عملیات والفجر 8 تنظیم شده است.
در تاریخ 23 و 24 بهمن ماه سال 1364 در منطقه عملیاتی والفجر8، به ویژه فاو و حاشیه اروند رود، هواپیماها و توپخانههای عراقی حملات شیمیایی متعددی را انجام دادند که مهمترین و موثرترین آنها در روز 23/11/1364 ساعت 5 بعدازظهر در منطقه فاو صورت پذیرفت.
در مرحله نخست، بین چهارده تا هجده فروند هواپیما به منطقه حمله کردند که در کمتر از یک ساعت، تعداد آنها به 32 فروند رسید. آنها به صورت دسته جمعی با هم پرواز میکردند و به فاصله کوتاهی پس از بمباران یک دسته، دسته بعدی به منطقه وارد میشوند. نیتجه این روش آن بود که پس از مدت کوتاهی، منطقه با غلظت بالایی آلوده میشد.
عوامل مصرف شده عبارت بودند از:
1ـ خردل
2ـ اعصاب
3ـ سیانور
4ـ خفه کننده (از املاح سیانور)
5ـ یک نوع گاز خفه کننده ناشناخته که کلرین و فشرن و کلرپیکرین هم نیست، و
6ـ یک عامل ناشناخته عصبی که برای نخستین بار در این عملیات به کار گرفته شد و ما آن را با نام عامل vx نام گذاری کردیم.
به احتمال قوی، سموم دیگری نیز که هیچ گونه استاندارد نظامی جنگ شیمیایی را ندارند و شاید ناخالصیها و فضولات سمی کارخانجات شیمیایی باشند.
نیزهمراه با سموم مزبور مصرف شدند. بدین خاطر، انواع نشانههای بالینی در مجروحان مشاهده میشد.
در حین بمباران شیمیایی، بمباران با بمبهای معمولی نیز صورت میگرفت. از این رو، علت آسیب شدید و شهادت برخی از برادران در واقع، تزریق شدن سم از این راه به داخل خون بود.
از آن جا که انواع عوامل سمی مزبور به طور هم زمان مورد استفاده قرار گرفتند، در یک رزمنده ، هم نشانههای مسمومیت با خردل، هم سیانور و هم اعصاب مشاهده شد.
شرایط مناسب جوی و جغرافیایی
در زمان حمله شیمیایی، نسیم ملایمی میوزید و درجه حرارت حدودا 20 درجه سانتی گراد بود ـ که حرارت مناسبی محسوب میشد ـ از طرف دیگر، بخشی از منطقه بمباران شده، نخلستان بود. در این مناطق، افزون بر نخلها، کف زمین نیز انباشته از انبوه علفها و گیاهان بود؛ موضوعی که در مجموع نقش مهمی در پایداری دراز مدت عامل در منطقه داشت.
از آن جا که هر روز مقداری از این سموم ـ به ویژه خردل ـ تبخیر و از محیط خارج میشد، دشمن برای حفظ غلظت گازهای شیمیایی به طور مدام همان مناطق را با گلولههای توپ شیمیایی و نیز بمبارانهای محدود شیمیایی هم چنان آلوده نگه میداشت. البته، طی گزارشی نیز، به استفاده دشمن از هلی کوپتر برای آلوده سازی منطقه اشاره شده است. هم چنین، برخی از برادران شاهد استفاده از روش انتشار گاز با هواپیما بودهاند. نکته دیگر این که،دشمن شبها، حتی گاهی در ساعت 2 نیمه شب گلوله باران شیمیایی انجام میداد، زمانی که برخی از برادران در خواب بودند.
باید یادآور شد که هر چند دشمن به تدریح بمبارانهای شیمیایی را در کل منطقه عملیاتی و نواحی پشتیبانی آن گسترش داد، ولی بیشترین موفقیت را در منطقه نخلستان به دست آورد.
ارزیابی تقریبی از حمله شیمیایی دشمن
آنها با این اقدام توانستند در مدت کوتاهی، نیروهای زیادی را به پشت جبهه تخلیه کنند. با مقایسه آمار مجروحان شیمیایی و عادی در روزهای نخست عملیات، متوجه خواهید شد که تاثیر حمله شیمیایی بیشتر از مجموع حملات عادی است و جای بسی تاسف است که هنوز سلاحهای شیمیایی به عنوان یک موضوع فرعی در ذهن مسئولان نظامی مطرح است! برخی از مسئولان به علت ناآگاهی اعلام کردند که عده زیادی از مجروحان شیمیایی بیدلیل به پشت جبهه تخلیه شدهاند یا ناراحتی خفیفی داشتهاند که نباید تخلیه میشدند؛ بنابراین، بهداری را مورد سوال قرار دادند، ولی ما قویا یادآور شدیم که این موضوع اشتباه است و تنها نتیجه آن، کم اهمیت جلوه دادن حملات شیمیایی دشمن و ناتوانی ما برای پیش بینیهای صحیح و برنامه ریزی مناسب بر عملیاتهای آینده خواهد بود.
با توجه به این که برخلاف عملیات گذشته در این عملیات، برخی از نیروها مدت طولانی (یک ماه بیشتر) در غلظت کمگاز به سر بردهاند که پیش از این، سابقه نداشته است؛ بنابراین، در آینده، با مشکلات خاص آلودگیهای مزمن خردل (...دستگاه تنفسی) روبه رو خواهیم شد؛ موضوعی که در آلودگی حاد و موقتی با مقادیر بسیار زیاد خردل دیده نمیشود.
مجروحان عادی که از آغاز عملیات والفجر 8، (یعنی 21/11/64 تا 25/11/64) به پشت جبهه تخلیه شدند، با در نظر گرفتن بیمارستانها و نقاهتگاهها جمعا بالغ بر سیزده هزار نفر میشدند، در حالی که تنها با دوحمله شیمیایی وسیع در مدت سه روز (23، 24 و 25/11/64)، متجاوز از نه هزار مجروح شیمیایی به پشت جبهه تخلیه شدند. به دلیل نواقصی که در آمارگیری وجود داشته است، آمارهای بعدی مجروحان عادی را فعلا مورد بحث قرار نمیدهیم، ولی با بررسی همین پنج روز نخست عملیات، مشخص میشود که تاثیر سلاحهای شیمیایی در از کار انداختن نیروها با سلاحهای عادی رقابت میکند. باید توجه کرد که هر چند تلفات بمب شیمیایی زیاد نیست، اما قدرت آن در از کار انداختن و ناتوان کردن نیرو به مراتب از سلاحاهی عادی بیشتر است، افزون بر آن، کار در محیط شیمیایی ناراحتیهای روانی خاصی را پدید میآورد.
از تاریخ 25/11/64 تا 20/12/64، دست کم، شش هزار مصدوم شیمیایی دیگر نیز داشتهایم که جمعاً به پانزده هزار نفر افزایش خواهند یافت. افزون بر این، به طور تقریبی پانزده هزار نفر نیز هستند که علی رغم داشتن علائم خفیف (خارش و التهاب پوستی، به ویژه در نواحی حساس بدن و التهاب چشم و حالت ترس از نور ـ فوتونوبی) به کار خود ادامه دادند و به بهداری مراجعه نکردند یا به طور سرپایی درمان شدند که جزء آمار مجروحان ما محسوب نشدهاند.
برای بررسی دقیق علل منجر به مصدوم شدن یا شهادت ناشی از حملات شیمیایی ـ با توجه به امکانات ظاهراً مکفی که در اختیار نیروهاست ـ دفتر تحقیقات بهداری با در نظر گرفتن تجربه عملیات خیبر و بدر فرمی را تهیه کرده است که در منطقه و در تهران، براساس مصاحبه با مجروحان شیمیایی تکمیل میشود. بررسی این اطلاعات ومصاحبههایی که با برادران مسئول در زمینه پدافند و درمان واحد شیمیایی، میکروبی و هستهای انجام شد، و نیز مشاهدات مسئولان دفتر تحقیقات، که خود از نزدیک حملات شیمیایی و نحوه مجروح شدن برادران نظاره گر بودهاند، میتوان عوامل زیر را در این زمینه موثر دانست.
الف ـ آموزش
علی رغم تلاش فراوان واحد آموزش، شاید دست کم 90% نیروهای مصدوم مشکل آموزش داشتند، البته، مسلم است که عده زیادی از برادران که آموزش کافی دیده بودند، اساسا آلودگی مهمی نداشتند و در نتیجه، مراجعه نیز نکردند. شاید اعزامهای سریع و زیاد نیروها، کیفیت آموزش آنان راـ دست کم، در زمینه سلاحهای شیمیایی ـ تحت الشعاع قرار داده بود. دورههای آموزش نظری مقابله با سلاحهای شیمیایی غالبا کوتاه وگاه چند ساعت بود. هم چنین دوره آموزش عملی نیز یا بسیار کوتاه بود یا اساساً وجود نداشت.
برخی از برادران علی رغم داشت ماسک در محل ماموریت خود، هنوز آن را با خود حمل نمیکردند.
تعدادی از آنها طرز صحیح بستن بند ماسک، به ویژه بند پیشانی را نمیدانستند، به طوری که گاز شیمیایی وارد ماسک میشد.
برخی نیز علی رغم آموزش، تحمل ماسک را نداشتند و پس از مدت کوتاهی، آن را از صورت برمیداشتند، بنابراینف ضروری است که یکی دوشب پیش از انجام عملیات دست کم، دوازده ساعت راهپیمایی و فعالیت شدید فیزیکی با ماسک انجام شود تا دستگاه تنفسی به آن عادت کند.
برخی از برادران اساس با ماسک بیگانه بودند، از این رو، پس از استفاده غلط از آن درمحیط شیمیایی لنزهای چشمی ماسک عرق میکرد و آنها مجبور به برداشتن آن میشدند.
تعدادی از نیروها نیز به محض وقوع یک بمباران مشکوک به جای آن که نخست ماسک را بزنند و بعدا، در پی آن باشند که آیا این بمب شیمیایی است یا خیر، غالبا در بدو امر، هوای آلوده را استشمام میکردند و گاه پیش میآمد که استشمام بیش از نیم ساعت به طول میانجامید.
کوتاه نرکدن موی صورت، برخی از برادران را تا حد مرگ تهدید میکرد؛ زیرا، مقاومت فیلتر در برابر هوا نسبتا زیاد بود؛ بنابراین، اگر هوا از راه دیگری امکان عبور پیدا میکرد، طبعا، از آن جا وارد میشد و بدین ترتیب عملا فیلتر بی تاثیر بود.
از آن جا که برنامه منظمی برای تعویض فیلتر نیروهایی که مدت طولانی در محیط آلوده استقامت میکردند، وجود نداشت یا فیلتر به حد کافی در دسترس نبود برخی از برادران که شدیدا از نظر تنفسی آلوده شده بودند، نقل کردهاند که علی رغم استفاده صحیح از ماسک بعد از این که بیش از یک هفته در محیط شیمیایی ـ که ظاهرا قدرت تصفیه فیلتر به اتمام میرسد ـ قرار داشتهاند بوی گاز را در داخل ماسک استشمام میکردند و مجبور به برداشتن ماسک میشدند.
در مورد جعبه امداد: باید گفت علی رغم آن که پودر رفع آلودگی تاثیر ویژهای در خنثی کردن گازها، به ویژه گاز خردل دارد، شاید استفاده از نیروها از آن یک در هزار هم نبوده است.
استفاده از آمپول آتروپین و آمیل نیتریت نیز در میان مصدومان به طور تقریبی 20 تا 40 درصد مشاهده شد که نمیدانیم آیا به طور صحیح استفاده شده است یا خیر؟!
ب ـ پدافند
اقلام انفرادی مقابله با سلاحهای شیمیایی، خوب توزیع شده بود.
از نظر آشکار سازی، کیتها بسیار کند جواب میدادند و نمیتوانستند پاسخگوی نیاز ما باشند. در نتیجه باید به فکر سیستمهای سریعتر و حساستر باشیم.
رفع آلودگی
علی رغم تلاش زیاد برادران عزیز، تیمهای رفع آلودگی به علت وسعت آلودگی، به جز رفع کانون انفجار و اطرافش ـ که آن هم به دلائلی غالبا کم ارزش بود ـ عملا نتوانستند اقدام موثری در زمینه رفع آلودگی انجام دهند. با اطمینان کامل میتوان گفت صد برابر امکانات و نیروهای رفع آلودگی پدافند هم اگر وارد عمل میشد، کاری از پیش نمیبرد و این لطف الهی و نزول باران رحمت بود که چندین بار به یاری سربازان امام زمان (عج) شتافت؛ بنابراین، از این به بعد، باید به فکر طرحهای دیگری در این زمینه بود.
گاهی اوقات، تیمهای پدافند فورا در محل انفجار حاضر میشدند، ولی تعداد این مکانها گاه به قدری زیاد بود که تیمهای مزبور نمیتوانستند همه آنها را به طور کامل تحت پوشش قرار دهند.
در موارد زیادی، به دنبال رفع آلودگی نیروهای پدافند اعلام کردند که منطقه پاک شده و افراد میتوانند ماسک خود را بردارند، در حالی که این رفع آلودگی، به ویژه در مورد خردل تاثیرات سطحی دارد و گاز خردل استفاده شده بعدا به تدریج تبخیر شد و عده زیادی را مصدوم کرد. باید یادآور شد که گاز خردل استفاده شده در عملیات بدر تا دو ماه بعد نیز، هم چنان پایدار و موثر در خاک باقیمانده بود. جالب است که حتی به دنبال بارندگیهای شدید در برخی از مناطق که خود از نزدیک شاهد ان بودیم، نیز تعدادی از نیروها در همان 48 تا 72 ساعت اول آلودگی به علت مقادیر زیاد سم جذب شده به شهادت رسیدند. هم چنین در این مدت، چهار نفر در ساعات اولیه، در اورژانس واحد شیمیایی بیمارستان صحرایی حضرت فاطمه (س) شهید شدند. تعداد شهدایی که در محل بمباران شیمیایی شهید شده بودند، پانزده تا سی نفر بودند که علت مرگ آنها غالبا ناشی از عوامل سیانور و درصد کمتری ناشی از عوامل اعصاب بود. 50% شهدای یاد شده در منطقه کسانی بودند که به قدری به محل انفجار نزدیک بودند که ترکش بمب شیمیایی وارد بدنشان شده و آنها را مجروح کرده بود؛ بنابراین، غلظت زیادی نیز از گاز را تنفس کرده بودند. هم چنین، برخی از آنها افزون بر مسمومیت شیمیایی به علت ترکش ناشی از بمبهای عادی به شهادت رسیدند، بنابراین تعداد شهدایی که به طور خالص به علت بمباران شیمیایی در منطقه شهید شدند دوازده تا بیست نفر است.
بررسی دفتر تحقیقات بهداری در بیمارستانها و نقاهتگاههای تهران ونیز پزشکی قانونی نشان داد که تا تاریخ 16/12/64 در کل 64 نفر از برادران در داخل و خارج کشور شهید شدهاند که علت مرگ آنها عوارض شدید ناشی ازگاز خردل ونیر یک نوع گاز خفه کننده ناشناخته، بود. با توجه به آمار مجروحان شیمیایی، تلفات ما نسبت به آن 6/0 % بوده است که خود بیانگر تلاش برادران بهداری است.
ج ـ درمان
با توجه به رقم بالای مجروحان به ویژه از این نظر که در مدت کوتاهی عده زیادی به بهداری مراجعه میکردند، بخش درمان شیمیایی با کمتر از یک بیستم نیرو و امکانات مورد نیاز به ویژه در چند شب نخست حملات شیمیایی کار بسیار زیادی انجام داد.
بسیاری از برادرانی که در نقاهتگاه و نیز اورژانسهای خطوط مقدم بودند علی رغم آلودگی خودشان کهگاه شدید هم بود (پوستشان تاول زده بود و ناراحتی تنفسی و چشمی داشتند) هم چنان به کار خود ادامه میدادند و برخی تا سرحد بیهوش شدن فعالیت میکردند.
طبق بررسیهای انجام شده غالب کسانی که به پشت جبهه تخلیه شدند، واقعا مجروح شیمیایی بودند، بنابراین، لازم است مسئولان امر که شبهاتی را در این زمینه طرح کرده بودند، در جلسهای توجیه شوند که اساسا عوامل شیمیایی چیستند و به چه صورت به بدن آسیب میرسانند و چرا نیروها تنها به علت ناراحتی چشمی ظاهرا خفیف به پشت جبهه باز میگردند.
موفقیت واحد درمان به این علت بود که بیشتر تلاش خود را در منطقه متمرکز کرده بود، در نتیجه، در فاصله کوتاهی پس از آلودگی، بیشتر مصدومان پادزهرهای لازم را دریافت کرده بودند.
از نظر شهدای شیمیایی به طور تقریب وضعیت چنین است:
از آغاز عملیات تا تاریخ 25/11/64، حداکثر 25 تا 40 مورد شهادت در منطقه داشتهایم که از این تعداد چهار نفر در بیمارستان گلستان و سه نفر در I.V.C. نقاهتگاه گلف بودهاند.
برخی از فعالیتهای تحقیقاتی واحد بهداری در طول عملیات عبارت بودند از:
1ـ تشخیص عامل ناشناخته خفه کننده و نیز عامل شناخته vx
2ـ بررسی دقیق روشهای جدید درمانی که در این عملیات به کار گرفته شدند، و
3ـ تهیه یک گزارش مصور از فعالیتهای بهداری، به ویژه واحد شیمیایی ـ میکروبی و مشکلات آن در عملیات والفجر 8 که هم اکنون در آستانه تکمیل است و تا یک ماه بعد، آماده خواهد شد.
توضیحاتی در مورد حمله شیمیایی دشمن
در عملیات والفجر 2 که حدود سه سال پیش از این انجام شد، در پادگان حاج عمران، عراق نخستین حمله شیمیایی موثر خود را علیه نیروهای خودی انجام داد که البته، بسیار محدود بود وفقط گاز خردل به کار رفت. در عملیات والفجر 4، گاز خردل با وسعت بیشتری مصرف شد و نیز گزارشهای مشکوکی در مورد عوامل اعصاب و فلج کننده نیروها (موارد بسیار محدود) دریافت گردید.
در عملیات خیبر، گاز خردل در نخستین هفتهها، به طور بسیار وسیع به کار گرفته شد که البته به علت نقایص سیستمهای انفجاری درصد زیادی از بمبها عمل نکرد. در همین عملیات ـ البته، چند هفته بعد ـ دو حمله کوچکتر با گاز اعصاب صورت گرفت که طی آن حدود هشتصد نفر را مصدوم کرد، ولی تلفات زیادی نداشت. چند هفته بعد از آن نیز، عراق ازگاز خفه کننده خاصی استفاده کرد که مشابه گاز خفه کننده این عملیات بود. البته مجروحان این گاز نیر در حد گاز خردل زیاد نبودند.
نکته مهم این که تا این زمان، گازها با هم به کار نمیرفتند. در عملیات بدر، عراق نخست گاز اعصاب، بعد گاز سیانور و در نهایت، آنها را با هم به کار برد، اقدامی که تلفات زیادی در پی داشت، به طوری که دست کم، دویست مورد اغمای ناشی از این دو گاز مشاهده شد که در صورت عدم درمان سریع، عده زیادی از آنها شهید میشدند. چند روز بعد از به کارگیری سیانور و اعصاب، استفاده از گاز خردل را به مقدار متوسط آغاز و سپس، برای مدتی حملات شیمیایی قطع شد. چند هفته بعد (حدود 18/1/64) که برای انجام عملیات آماده باش اعلام شد ونقل وانتقالاتی در منطقه انجام گرفت، دشمن پیش از عملیات احتمالی ما، بمباران وسیع با گاز خردل را آغاز کرد. نکته جالب این که به جز یک مورد، تمامی بمبهای شیمیایی عملیات بدر با موفقیت عمل کرد. این امر به خاطر سیستم پویایی است که روی نقایص گذشته کار و دشمن را تغذیه کرد.
از عملیات والفجر 8 تاکنون، علی رغم وسعت بمبارانها و گلوله بارانهای شیمیایی، هیچ بمب و گلوله عمل نکردهای به جای نمانده است.
سیر پیشرفت عراق در حملات شیمیایی
اطلاعاتی که از یک خلبان عراقی که دوبار بمباران شیمیایی انجام داده بود و نیز یک افسر مسئول پدافند واحد شیمیایی تیپ به دست آوردیم، موارد زیر را روشن کرد:
تشکیلات آفندی و پدافندی واحد شیمیایی ـ میکروبی در عراق بسیار قوی است و اساتید و کارشناسان دانشگاهی روی آن کار میکنند؛
قسمت در خور توجهی از گازهای سمی در داخل خود عراق و با کمک مستشاران خارجی تولید میشود؛
از نظر امنیتی، از تشکیلات آفندی مراقبت خاصی میشود و حتی خلبانان هم نمیدانند که چه نوع بمب شیمیایی را حمل میکنند و این بمب چه ویژگی دارد. برای امنیت بیشتر، رژیم عراق حتی به این خلبانان ماسک و لباس مخصوص ضدگاز و قوطی امداد نمیدهد؛
هر هواپیما معمولا شش بمب 250 کیلویی یا چهار بمب پانصد کیلویی حاوی گاز شیمیایی را حمل میکند؛ و از نظر آشکار سازی و هشدار به نیروهای خودی (عراق)، در این عملیات، ارتش عراق تجهیزات مدرنی به منطقه وارد کرد. نمونه آن یک ماشین بیسیم دار و از نوع روسی است که کار آشکارسازی و هشدار را به طور خودکار انجام میدهد وتجهیزات حساسی روی آن سوار شده است که میتواند با توجه به تشخیص غلظت گازها، در ارتباط با تشخیص نوع عامل درمجروحان شیمیایی و درمان صحیحتر آنان بسیار مفید باشد، از مشخصات دیگر ماشین مزبور شلیک شهاب توسط آن است. باید یادآور شد که تنها چهار دستگاه از این ماشین به منطقه وارد شد. که در محلهای زیر مستقرند.
1ـ قرارگاه لشگر 26 (کارخانه نمک)
2ـ قرارگاه تیپ 110
3ـ قرارگاه تیپ 111
4ـ قرارگاه تیپ 104 (مامور به لشکر 15).
از مسئولان خواهشمندیم که به هر صورت ممکن، این ماشینها و تجهیزات آنها و نیز تجهیزات دیگر تحقیقاتی واحد شیمیایی عراق را که در محلهای مزبور به تصرف رزمندگان اسلام در آمده است، در اختیار دفتر تحقیقات بهداری کربلا قرار دهند تا با بررسی دقیق آنها بتوانیم پادزهرهای مورد نیاز را جهت درمان مجروحان تهیه کنیم.
ارتش عراق از نظر درمان اثرات سلاحهای شیمیایی، نقاط ضغفی دارد و تشکیلات درمانی در حد امداد اولیه مصدوم در منطقه، نیست، بنابراین، در این زمینه بسیار ضربه پذیر است.
در هر حال، مسئولان باید در اسرع وقت برنامه ریزی مفصلی در مورد پدافند شیمیایی ما بکنند، در غیر این صورت، در آینده، ضربات غافلگیر کنندهای از دشمن خواهیم خورد.
پایان
منابع:
1- دفتر تحقیقات بهداری رزمی ق ـ م ـ 3 کربلا 21/12/64
2- گزارش شماره 4. گزیده اسناد عملیات و الفجر8 جلد5. ص 502. مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ.
اشاره: در طول جنگ هشت ساله، توسل عراق به سلاحهای شیمیایی از جمله تاکتیکهای پدافندی ارتش این کشور برای پوشش نقاط ضعف نیروهای زمینیاش در برابر حملات زمینی ایران بود. بعد از آزاد سازی خرمشهر، ارتش عراق تقریبا در تمامی عملیاتهای ایران از این حربه استفاده کرد. هم چنین، در عملیات والفجر 8، با توجه به شکست سختی که متحمل شده واهمیت استرتژیکی مناطقی که از دست داده بود، در حجم گستردهای از این سلاحها استفاده کرد. وسعت مناطق آلوده شده، تنوع عواملبه کار رفته و تداوم استفاده از این سلاحها، طی این عملیات در طول جنگ بیسابقه بود واز این طریق، تلفات شدیدی به نیروهای خودی وارد شد. سند زیر، گزارش دفتر تحقیقات بهداری قرارگاه کربلا است که درباره حملات شیمیایی عراق واثرات آن در عملیات والفجر 8 تنظیم شده است. در تاریخ 23 و 24 بهمن ماه سال 1364 در منطقه عملیاتی والفجر8، به ویژه فاو و حاشیه اروند رود، هواپیماها و توپخانههای عراقی حملات شیمیایی متعددی را انجام دادند که مهمترین و موثرترین آنها در روز 23/11/1364 ساعت 5 بعدازظهر در منطقه فاو صورت پذیرفت. در مرحله نخست، بین چهارده تا هجده فروند هواپیما به منطقه حمله کردند که در کمتر از یک ساعت، تعداد آنها به 32 فروند رسید. آنها به صورت دسته جمعی با هم پرواز میکردند و به فاصله کوتاهی پس از بمباران یک دسته، دسته بعدی به منطقه وارد میشوند. نیتجه این روش آن بود که پس از مدت کوتاهی، منطقه با غلظت بالایی آلوده میشد. عوامل مصرف شده عبارت بودند از: 1ـ خردل 2ـ اعصاب 3ـ سیانور 4ـ خفه کننده (از املاح سیانور) 5ـ یک نوع گاز خفه کننده ناشناخته که کلرین و فشرن و کلرپیکرین هم نیست، و 6ـ یک عامل ناشناخته عصبی که برای نخستین بار در این عملیات به کار گرفته شد و ما آن را با نام عامل vx نام گذاری کردیم. به احتمال قوی، سموم دیگری نیز که هیچ گونه استاندارد نظامی جنگ شیمیایی را ندارند و شاید ناخالصیها و فضولات سمی کارخانجات شیمیایی باشند. نیزهمراه با سموم مزبور مصرف شدند. بدین خاطر، انواع نشانههای بالینی در مجروحان مشاهده میشد. در حین بمباران شیمیایی، بمباران با بمبهای معمولی نیز صورت میگرفت. از این رو، علت آسیب شدید و شهادت برخی از برادران در واقع، تزریق شدن سم از این راه به داخل خون بود. از آن جا که انواع عوامل سمی مزبور به طور هم زمان مورد استفاده قرار گرفتند، در یک رزمنده ، هم نشانههای مسمومیت با خردل، هم سیانور و هم اعصاب مشاهده شد. شرایط مناسب جوی و جغرافیایی در زمان حمله شیمیایی، نسیم ملایمی میوزید و درجه حرارت حدودا 20 درجه سانتی گراد بود ـ که حرارت مناسبی محسوب میشد ـ از طرف دیگر، بخشی از منطقه بمباران شده، نخلستان بود. در این مناطق، افزون بر نخلها، کف زمین نیز انباشته از انبوه علفها و گیاهان بود؛ موضوعی که در مجموع نقش مهمی در پایداری دراز مدت عامل در منطقه داشت. از آن جا که هر روز مقداری از این سموم ـ به ویژه خردل ـ تبخیر و از محیط خارج میشد، دشمن برای حفظ غلظت گازهای شیمیایی به طور مدام همان مناطق را با گلولههای توپ شیمیایی و نیز بمبارانهای محدود شیمیایی هم چنان آلوده نگه میداشت. البته، طی گزارشی نیز، به استفاده دشمن از هلی کوپتر برای آلوده سازی منطقه اشاره شده است. هم چنین، برخی از برادران شاهد استفاده از روش انتشار گاز با هواپیما بودهاند. نکته دیگر این که،دشمن شبها، حتی گاهی در ساعت 2 نیمه شب گلوله باران شیمیایی انجام میداد، زمانی که برخی از برادران در خواب بودند. باید یادآور شد که هر چند دشمن به تدریح بمبارانهای شیمیایی را در کل منطقه عملیاتی و نواحی پشتیبانی آن گسترش داد، ولی بیشترین موفقیت را در منطقه نخلستان به دست آورد. ارزیابی تقریبی از حمله شیمیایی دشمن آنها با این اقدام توانستند در مدت کوتاهی، نیروهای زیادی را به پشت جبهه تخلیه کنند. با مقایسه آمار مجروحان شیمیایی و عادی در روزهای نخست عملیات، متوجه خواهید شد که تاثیر حمله شیمیایی بیشتر از مجموع حملات عادی است و جای بسی تاسف است که هنوز سلاحهای شیمیایی به عنوان یک موضوع فرعی در ذهن مسئولان نظامی مطرح است! برخی از مسئولان به علت ناآگاهی اعلام کردند که عده زیادی از مجروحان شیمیایی بیدلیل به پشت جبهه تخلیه شدهاند یا ناراحتی خفیفی داشتهاند که نباید تخلیه میشدند؛ بنابراین، بهداری را مورد سوال قرار دادند، ولی ما قویا یادآور شدیم که این موضوع اشتباه است و تنها نتیجه آن، کم اهمیت جلوه دادن حملات شیمیایی دشمن و ناتوانی ما برای پیش بینیهای صحیح و برنامه ریزی مناسب بر عملیاتهای آینده خواهد بود. با توجه به این که برخلاف عملیات گذشته در این عملیات، برخی از نیروها مدت طولانی (یک ماه بیشتر) در غلظت کمگاز به سر بردهاند که پیش از این، سابقه نداشته است؛ بنابراین، در آینده، با مشکلات خاص آلودگیهای مزمن خردل (...دستگاه تنفسی) روبه رو خواهیم شد؛ موضوعی که در آلودگی حاد و موقتی با مقادیر بسیار زیاد خردل دیده نمیشود. مجروحان عادی که از آغاز عملیات والفجر 8، (یعنی 21/11/64 تا 25/11/64) به پشت جبهه تخلیه شدند، با در نظر گرفتن بیمارستانها و نقاهتگاهها جمعا بالغ بر سیزده هزار نفر میشدند، در حالی که تنها با دوحمله شیمیایی وسیع در مدت سه روز (23، 24 و 25/11/64)، متجاوز از نه هزار مجروح شیمیایی به پشت جبهه تخلیه شدند. به دلیل نواقصی که در آمارگیری وجود داشته است، آمارهای بعدی مجروحان عادی را فعلا مورد بحث قرار نمیدهیم، ولی با بررسی همین پنج روز نخست عملیات، مشخص میشود که تاثیر سلاحهای شیمیایی در از کار انداختن نیروها با سلاحهای عادی رقابت میکند. باید توجه کرد که هر چند تلفات بمب شیمیایی زیاد نیست، اما قدرت آن در از کار انداختن و ناتوان کردن نیرو به مراتب از سلاحاهی عادی بیشتر است، افزون بر آن، کار در محیط شیمیایی ناراحتیهای روانی خاصی را پدید میآورد. از تاریخ 25/11/64 تا 20/12/64، دست کم، شش هزار مصدوم شیمیایی دیگر نیز داشتهایم که جمعاً به پانزده هزار نفر افزایش خواهند یافت. افزون بر این، به طور تقریبی پانزده هزار نفر نیز هستند که علی رغم داشتن علائم خفیف (خارش و التهاب پوستی، به ویژه در نواحی حساس بدن و التهاب چشم و حالت ترس از نور ـ فوتونوبی) به کار خود ادامه دادند و به بهداری مراجعه نکردند یا به طور سرپایی درمان شدند که جزء آمار مجروحان ما محسوب نشدهاند. برای بررسی دقیق علل منجر به مصدوم شدن یا شهادت ناشی از حملات شیمیایی ـ با توجه به امکانات ظاهراً مکفی که در اختیار نیروهاست ـ دفتر تحقیقات بهداری با در نظر گرفتن تجربه عملیات خیبر و بدر فرمی را تهیه کرده است که در منطقه و در تهران، براساس مصاحبه با مجروحان شیمیایی تکمیل میشود. بررسی این اطلاعات ومصاحبههایی که با برادران مسئول در زمینه پدافند و درمان واحد شیمیایی، میکروبی و هستهای انجام شد، و نیز مشاهدات مسئولان دفتر تحقیقات، که خود از نزدیک حملات شیمیایی و نحوه مجروح شدن برادران نظاره گر بودهاند، میتوان عوامل زیر را در این زمینه موثر دانست. الف ـ آموزش علی رغم تلاش فراوان واحد آموزش، شاید دست کم 90% نیروهای مصدوم مشکل آموزش داشتند، البته، مسلم است که عده زیادی از برادران که آموزش کافی دیده بودند، اساسا آلودگی مهمی نداشتند و در نتیجه، مراجعه نیز نکردند. شاید اعزامهای سریع و زیاد نیروها، کیفیت آموزش آنان راـ دست کم، در زمینه سلاحهای شیمیایی ـ تحت الشعاع قرار داده بود. دورههای آموزش نظری مقابله با سلاحهای شیمیایی غالبا کوتاه وگاه چند ساعت بود. هم چنین دوره آموزش عملی نیز یا بسیار کوتاه بود یا اساساً وجود نداشت. برخی از برادران علی رغم داشت ماسک در محل ماموریت خود، هنوز آن را با خود حمل نمیکردند. تعدادی از آنها طرز صحیح بستن بند ماسک، به ویژه بند پیشانی را نمیدانستند، به طوری که گاز شیمیایی وارد ماسک میشد. برخی نیز علی رغم آموزش، تحمل ماسک را نداشتند و پس از مدت کوتاهی، آن را از صورت برمیداشتند، بنابراینف ضروری است که یکی دوشب پیش از انجام عملیات دست کم، دوازده ساعت راهپیمایی و فعالیت شدید فیزیکی با ماسک انجام شود تا دستگاه تنفسی به آن عادت کند. برخی از برادران اساس با ماسک بیگانه بودند، از این رو، پس از استفاده غلط از آن درمحیط شیمیایی لنزهای چشمی ماسک عرق میکرد و آنها مجبور به برداشتن آن میشدند. تعدادی از نیروها نیز به محض وقوع یک بمباران مشکوک به جای آن که نخست ماسک را بزنند و بعدا، در پی آن باشند که آیا این بمب شیمیایی است یا خیر، غالبا در بدو امر، هوای آلوده را استشمام میکردند و گاه پیش میآمد که استشمام بیش از نیم ساعت به طول میانجامید. کوتاه نرکدن موی صورت، برخی از برادران را تا حد مرگ تهدید میکرد؛ زیرا، مقاومت فیلتر در برابر هوا نسبتا زیاد بود؛ بنابراین، اگر هوا از راه دیگری امکان عبور پیدا میکرد، طبعا، از آن جا وارد میشد و بدین ترتیب عملا فیلتر بی تاثیر بود. از آن جا که برنامه منظمی برای تعویض فیلتر نیروهایی که مدت طولانی در محیط آلوده استقامت میکردند، وجود نداشت یا فیلتر به حد کافی در دسترس نبود برخی از برادران که شدیدا از نظر تنفسی آلوده شده بودند، نقل کردهاند که علی رغم استفاده صحیح از ماسک بعد از این که بیش از یک هفته در محیط شیمیایی ـ که ظاهرا قدرت تصفیه فیلتر به اتمام میرسد ـ قرار داشتهاند بوی گاز را در داخل ماسک استشمام میکردند و مجبور به برداشتن ماسک میشدند. در مورد جعبه امداد: باید گفت علی رغم آن که پودر رفع آلودگی تاثیر ویژهای در خنثی کردن گازها، به ویژه گاز خردل دارد، شاید استفاده از نیروها از آن یک در هزار هم نبوده است. استفاده از آمپول آتروپین و آمیل نیتریت نیز در میان مصدومان به طور تقریبی 20 تا 40 درصد مشاهده شد که نمیدانیم آیا به طور صحیح استفاده شده است یا خیر؟! ب ـ پدافند اقلام انفرادی مقابله با سلاحهای شیمیایی، خوب توزیع شده بود. از نظر آشکار سازی، کیتها بسیار کند جواب میدادند و نمیتوانستند پاسخگوی نیاز ما باشند. در نتیجه باید به فکر سیستمهای سریعتر و حساستر باشیم. رفع آلودگی علی رغم تلاش زیاد برادران عزیز، تیمهای رفع آلودگی به علت وسعت آلودگی، به جز رفع کانون انفجار و اطرافش ـ که آن هم به دلائلی غالبا کم ارزش بود ـ عملا نتوانستند اقدام موثری در زمینه رفع آلودگی انجام دهند. با اطمینان کامل میتوان گفت صد برابر امکانات و نیروهای رفع آلودگی پدافند هم اگر وارد عمل میشد، کاری از پیش نمیبرد و این لطف الهی و نزول باران رحمت بود که چندین بار به یاری سربازان امام زمان (عج) شتافت؛ بنابراین، از این به بعد، باید به فکر طرحهای دیگری در این زمینه بود. گاهی اوقات، تیمهای پدافند فورا در محل انفجار حاضر میشدند، ولی تعداد این مکانها گاه به قدری زیاد بود که تیمهای مزبور نمیتوانستند همه آنها را به طور کامل تحت پوشش قرار دهند. در موارد زیادی، به دنبال رفع آلودگی نیروهای پدافند اعلام کردند که منطقه پاک شده و افراد میتوانند ماسک خود را بردارند، در حالی که این رفع آلودگی، به ویژه در مورد خردل تاثیرات سطحی دارد و گاز خردل استفاده شده بعدا به تدریج تبخیر شد و عده زیادی را مصدوم کرد. باید یادآور شد که گاز خردل استفاده شده در عملیات بدر تا دو ماه بعد نیز، هم چنان پایدار و موثر در خاک باقیمانده بود. جالب است که حتی به دنبال بارندگیهای شدید در برخی از مناطق که خود از نزدیک شاهد ان بودیم، نیز تعدادی از نیروها در همان 48 تا 72 ساعت اول آلودگی به علت مقادیر زیاد سم جذب شده به شهادت رسیدند. هم چنین در این مدت، چهار نفر در ساعات اولیه، در اورژانس واحد شیمیایی بیمارستان صحرایی حضرت فاطمه (س) شهید شدند. تعداد شهدایی که در محل بمباران شیمیایی شهید شده بودند، پانزده تا سی نفر بودند که علت مرگ آنها غالبا ناشی از عوامل سیانور و درصد کمتری ناشی از عوامل اعصاب بود. 50% شهدای یاد شده در منطقه کسانی بودند که به قدری به محل انفجار نزدیک بودند که ترکش بمب شیمیایی وارد بدنشان شده و آنها را مجروح کرده بود؛ بنابراین، غلظت زیادی نیز از گاز را تنفس کرده بودند. هم چنین، برخی از آنها افزون بر مسمومیت شیمیایی به علت ترکش ناشی از بمبهای عادی به شهادت رسیدند، بنابراین تعداد شهدایی که به طور خالص به علت بمباران شیمیایی در منطقه شهید شدند دوازده تا بیست نفر است. بررسی دفتر تحقیقات بهداری در بیمارستانها و نقاهتگاههای تهران ونیز پزشکی قانونی نشان داد که تا تاریخ 16/12/64 در کل 64 نفر از برادران در داخل و خارج کشور شهید شدهاند که علت مرگ آنها عوارض شدید ناشی ازگاز خردل ونیر یک نوع گاز خفه کننده ناشناخته، بود. با توجه به آمار مجروحان شیمیایی، تلفات ما نسبت به آن 6/0 % بوده است که خود بیانگر تلاش برادران بهداری است. ج ـ درمان با توجه به رقم بالای مجروحان به ویژه از این نظر که در مدت کوتاهی عده زیادی به بهداری مراجعه میکردند، بخش درمان شیمیایی با کمتر از یک بیستم نیرو و امکانات مورد نیاز به ویژه در چند شب نخست حملات شیمیایی کار بسیار زیادی انجام داد. بسیاری از برادرانی که در نقاهتگاه و نیز اورژانسهای خطوط مقدم بودند علی رغم آلودگی خودشان کهگاه شدید هم بود (پوستشان تاول زده بود و ناراحتی تنفسی و چشمی داشتند) هم چنان به کار خود ادامه میدادند و برخی تا سرحد بیهوش شدن فعالیت میکردند. طبق بررسیهای انجام شده غالب کسانی که به پشت جبهه تخلیه شدند، واقعا مجروح شیمیایی بودند، بنابراین، لازم است مسئولان امر که شبهاتی را در این زمینه طرح کرده بودند، در جلسهای توجیه شوند که اساسا عوامل شیمیایی چیستند و به چه صورت به بدن آسیب میرسانند و چرا نیروها تنها به علت ناراحتی چشمی ظاهرا خفیف به پشت جبهه باز میگردند. موفقیت واحد درمان به این علت بود که بیشتر تلاش خود را در منطقه متمرکز کرده بود، در نتیجه، در فاصله کوتاهی پس از آلودگی، بیشتر مصدومان پادزهرهای لازم را دریافت کرده بودند. از نظر شهدای شیمیایی به طور تقریب وضعیت چنین است: از آغاز عملیات تا تاریخ 25/11/64، حداکثر 25 تا 40 مورد شهادت در منطقه داشتهایم که از این تعداد چهار نفر در بیمارستان گلستان و سه نفر در I.V.C. نقاهتگاه گلف بودهاند.
برخی از فعالیتهای تحقیقاتی واحد بهداری در طول عملیات عبارت بودند از: 1ـ تشخیص عامل ناشناخته خفه کننده و نیز عامل شناخته vx 2ـ بررسی دقیق روشهای جدید درمانی که در این عملیات به کار گرفته شدند، و 3ـ تهیه یک گزارش مصور از فعالیتهای بهداری، به ویژه واحد شیمیایی ـ میکروبی و مشکلات آن در عملیات والفجر 8 که هم اکنون در آستانه تکمیل است و تا یک ماه بعد، آماده خواهد شد. توضیحاتی در مورد حمله شیمیایی دشمن در عملیات والفجر 2 که حدود سه سال پیش از این انجام شد، در پادگان حاج عمران، عراق نخستین حمله شیمیایی موثر خود را علیه نیروهای خودی انجام داد که البته، بسیار محدود بود وفقط گاز خردل به کار رفت. در عملیات والفجر 4، گاز خردل با وسعت بیشتری مصرف شد و نیز گزارشهای مشکوکی در مورد عوامل اعصاب و فلج کننده نیروها (موارد بسیار محدود) دریافت گردید. در عملیات خیبر، گاز خردل در نخستین هفتهها، به طور بسیار وسیع به کار گرفته شد که البته به علت نقایص سیستمهای انفجاری درصد زیادی از بمبها عمل نکرد. در همین عملیات ـ البته، چند هفته بعد ـ دو حمله کوچکتر با گاز اعصاب صورت گرفت که طی آن حدود هشتصد نفر را مصدوم کرد، ولی تلفات زیادی نداشت. چند هفته بعد از آن نیز، عراق ازگاز خفه کننده خاصی استفاده کرد که مشابه گاز خفه کننده این عملیات بود. البته مجروحان این گاز نیر در حد گاز خردل زیاد نبودند. نکته مهم این که تا این زمان، گازها با هم به کار نمیرفتند. در عملیات بدر، عراق نخست گاز اعصاب، بعد گاز سیانور و در نهایت، آنها را با هم به کار برد، اقدامی که تلفات زیادی در پی داشت، به طوری که دست کم، دویست مورد اغمای ناشی از این دو گاز مشاهده شد که در صورت عدم درمان سریع، عده زیادی از آنها شهید میشدند. چند روز بعد از به کارگیری سیانور و اعصاب، استفاده از گاز خردل را به مقدار متوسط آغاز و سپس، برای مدتی حملات شیمیایی قطع شد. چند هفته بعد (حدود 18/1/64) که برای انجام عملیات آماده باش اعلام شد ونقل وانتقالاتی در منطقه انجام گرفت، دشمن پیش از عملیات احتمالی ما، بمباران وسیع با گاز خردل را آغاز کرد. نکته جالب این که به جز یک مورد، تمامی بمبهای شیمیایی عملیات بدر با موفقیت عمل کرد. این امر به خاطر سیستم پویایی است که روی نقایص گذشته کار و دشمن را تغذیه کرد. از عملیات والفجر 8 تاکنون، علی رغم وسعت بمبارانها و گلوله بارانهای شیمیایی، هیچ بمب و گلوله عمل نکردهای به جای نمانده است. سیر پیشرفت عراق در حملات شیمیایی
اطلاعاتی که از یک خلبان عراقی که دوبار بمباران شیمیایی انجام داده بود و نیز یک افسر مسئول پدافند واحد شیمیایی تیپ به دست آوردیم، موارد زیر را روشن کرد: تشکیلات آفندی و پدافندی واحد شیمیایی ـ میکروبی در عراق بسیار قوی است و اساتید و کارشناسان دانشگاهی روی آن کار میکنند؛ قسمت در خور توجهی از گازهای سمی در داخل خود عراق و با کمک مستشاران خارجی تولید میشود؛ از نظر امنیتی، از تشکیلات آفندی مراقبت خاصی میشود و حتی خلبانان هم نمیدانند که چه نوع بمب شیمیایی را حمل میکنند و این بمب چه ویژگی دارد. برای امنیت بیشتر، رژیم عراق حتی به این خلبانان ماسک و لباس مخصوص ضدگاز و قوطی امداد نمیدهد؛ هر هواپیما معمولا شش بمب 250 کیلویی یا چهار بمب پانصد کیلویی حاوی گاز شیمیایی را حمل میکند؛ و از نظر آشکار سازی و هشدار به نیروهای خودی (عراق)، در این عملیات، ارتش عراق تجهیزات مدرنی به منطقه وارد کرد. نمونه آن یک ماشین بیسیم دار و از نوع روسی است که کار آشکارسازی و هشدار را به طور خودکار انجام میدهد وتجهیزات حساسی روی آن سوار شده است که میتواند با توجه به تشخیص غلظت گازها، در ارتباط با تشخیص نوع عامل درمجروحان شیمیایی و درمان صحیحتر آنان بسیار مفید باشد، از مشخصات دیگر ماشین مزبور شلیک شهاب توسط آن است. باید یادآور شد که تنها چهار دستگاه از این ماشین به منطقه وارد شد. که در محلهای زیر مستقرند. 1ـ قرارگاه لشگر 26 (کارخانه نمک) 2ـ قرارگاه تیپ 110 3ـ قرارگاه تیپ 111 4ـ قرارگاه تیپ 104 (مامور به لشکر 15). از مسئولان خواهشمندیم که به هر صورت ممکن، این ماشینها و تجهیزات آنها و نیز تجهیزات دیگر تحقیقاتی واحد شیمیایی عراق را که در محلهای مزبور به تصرف رزمندگان اسلام در آمده است، در اختیار دفتر تحقیقات بهداری کربلا قرار دهند تا با بررسی دقیق آنها بتوانیم پادزهرهای مورد نیاز را جهت درمان مجروحان تهیه کنیم. ارتش عراق از نظر درمان اثرات سلاحهای شیمیایی، نقاط ضغفی دارد و تشکیلات درمانی در حد امداد اولیه مصدوم در منطقه، نیست، بنابراین، در این زمینه بسیار ضربه پذیر است. در هر حال، مسئولان باید در اسرع وقت برنامه ریزی مفصلی در مورد پدافند شیمیایی ما بکنند، در غیر این صورت، در آینده، ضربات غافلگیر کنندهای از دشمن خواهیم خورد. پایان منابع: 1- دفتر تحقیقات بهداری رزمی ق ـ م ـ 3 کربلا 21/12/64 2- گزارش شماره 4. گزیده اسناد عملیات و الفجر8 جلد5. ص 502. مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ. |
در طول 8 سال دفاع مقدس رزمندگان اسلام، عملیاتها و فداکاریهای بسیاری انجام دادند که هر یک به نوبه خود از اهمیت بالایی برخوردار است. در این میان، عملیات والفجر 8 از بسیاری جهات با سایر عملیاتها تفاوتهای بارزی داشت، چون انجام آن بر روی کاغذ و به نظر قریب به اتفاق فرماندهان جنگ در جهان غیرممکن به نظر میرسید. عبور از رودخانه همواره یکی از مشکلات ارتشهای جهان است. اما نیروهای عمل کننده در این عملیات با عبور از رودخانه اروند که به رودخانه وحشی مشهور است، تعجب دنیا را برانگیختند.
گفتوگو با سردار مرتضی قربانی، رییس سازمان موزه دفاع مقدس و فرمانده لشکر ویژه 25 کربلا در زمان عملیات والفجر 8، به مناسبت بیستمین سالگرد عملیات غرورآفرین والفجر 8 :
چه عاملی باعث شده بود انجام این عملیات توسط فرماندهان عراقی و حتی بر روی کاغذ غیرممکن به نظر برسد؟
بسم الله الرحمن الرحیم، با سلام و صلوات به روح پرفتوح حضرت امام خمینی «ره» و همه شهداء و با درود به محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی و همه خدمتگزاران خالص و مخلص انقلاب اسلامی.
در مورد این سوال شما و یا به عبارتی، موقعیت منطقه فاو باید گفت: فاو یک شهر بندری در شبه جزیره فاو است که در منتهیالیه جنوبشرقی عراق قرار دارد که از یک طرف به رودخانه اروند، از طرف دیگر به خور عبدالله و از سویی به خلیج فارس محصور و مجموعا توسط سه جاده آسفالته و شوسه به بصره و بندر امالقصر، پایگاههای دریایی عراق و از آنجا به مرکز کشور عراق متصل میشود.
این نقطه از خاک عراق محل عبور لولههای نفتی است که دو لوله نفتی بزرگ برای اسکله «البکر» و «الامیه» از این شهر عبور میکند. همچنین مخازن و منابع بزرگ نفتی در شهر فاو قرار دارد. این شهر تقریبا یک شهر نفتی است که بیشتر ساکنان آن در شرکتهای نفتی و بخشی دیگر نیز به کار ماهیگیری،نخلستان و غیره مشغول بوده و هستند.
از نظر موقعیت جغرافیایی نظامی، منطقهای و سیاسی، این شهر در یک موقعیت بسیار ایدهآل برای عراقیها و یک نقطه شناخته شده در اذهان کشورهای دنیا، جهان اسلام و عموم سیاسیون و دولتمردان بود؛ بنابراین با ورود به این شهر میتوانستیم بسیاری از مشکلات جنگ تحمیلی را حل کنیم.
ایده و فکر اولیه تصرف فاو از چه زمانی شکل گرفت؟
از همان سال اول جنگ. آن زمانی که بنده 11 ماه در محاصره شهر آبادان بودم، ماهی یک بار با موتورسیکلت به انتهای جنوب جزیره آبادان میرفتم و در نقطه مقابل که به آن اروند کنار میگویند، میایستادم و با دوربین شهر فاو را تماشا میکردم و در ذهن خودم این موضوع را مرور میکردم که اگر ما شهر فاو را تصرف کنیم بسیاری از مشکلات ما در جنگ حل میشود. در آن زمان با وجودیکه در محاصره بودیم، در تنگنا بسر میبردیم و مهمات و آذوقه و امکانات نداشتیم، فکرمان این نبود که فقط در مقابل عراقیها که به کشورمان تجاوز کردند، پدافند کنیم و بس. بلکه در فکراجرای طرحها، برنامهها و نقشههای مختلف برای مقابله با دشمن و وارد آوردن ضربه کاری به آن نیز بودیم.
یکی از آن نقشهها و طرحها که در ذهن من خطور کرده بود،این بود که شهر فاو را بگیریم. لذا در بحثها و جلساتی هم که برای عملیات «ثامنالائمه»، «طریق القدس»، «بیتالمقدس» و «فتحالمبین» برگزار میشد، گاهی اوقات به این قضیه اشاره میکردم و به فرماندهان میگفتم اگر فاو را تصرف کنیم،میتواند برای ما تعیین کننده باشد. در آن زمان مسئول ایستگاه هفت و دوازده «جاده اهواز – آبادان و آبادان – ماهشهر» بودم و مقابلمان هم گردان «قادسیه« و لشکر سوم عراق که لشکر زرهی بود، مستقر بودند.
تصرف فاو دقیقا چه زمانی قوت گرفت؟
دقیقا از سال 1362 به صورت محرمانه شکل گرفت. یعنی زمانی که ما در هورالعظیم مستقر شدیم و تواناییهای آبی- خاکی مان را چک کردیم، بحث عبور از رودخانه، انجام عملیات و جنگ در دریا در ذهنمان خطور کرد و بحث فاو مطرح شد و تقریبا در شهریورماه سال 1364 مقدمات طرحریزی و توجیه تعداد انگشت شماری از فرماندهان آغاز شد که برادر محسن رضایی فرمانده کل سپاه، قرارگاه مخصوصی را پیرامون عملیات والفجر هشت و تصرف شهر فاو تاسیس کرد و در این قرارگاه کسانی که قرار بود با اعتقاد و یقین بحث عملیات در فاو را پیگیری کنند جمع میشدند و در جلسات شرکت میکردند.
در این مدت شش ماه یعنی از شهریور تا بهمن سال 1364 جلسات مختلفی برگزار شد که مهمترین آن تعیین خط حد لشکرها بود؛ یعنی فرمانده لشکرها خدمت سردار محسن رضایی، سردار صفوی، سردار رشید و سردار محتاج میرسیدند و خط حد و ماموریت لشکرشان را با در نظر گرفتن تواناییهایشان انتخاب میکردند. من نیز مانند همه فرمانده لشکرها یک روز حدود سه ساعت با آنها صحبت کردم و نهایتا به سراغ حدود دو کیلومتر خط حد شهر فاو رفتم و گفتم آمادگی دارم شهر فاو، اسکلههای نفتی و پایگاههای موشکی مستقر در آن که کشتیهایمان را در خلیج فارس هدف قرار میدادند را با همه مشکلات و سختیهای موجود، تصرف و تامین و در مقابل پاتکهای احتمالی دشمن نگهداری کنیم که همه اینها در 90 روز جنگ شبانهروزی پیشبینی میشد.
در فرآیند طرحریزی عملیات والفجر 8 بیشتر چه سوالاتی مطرح میشد؟
آقا محسن و برادر محتاج خیلی با ما بحث کردند و گفتند: طرحت چیست؟ برنامهات چیست؟ من گفتم: الان در این جلسه مقدماتی نمیتوانم بگویم، ولی میروم و روی آن کار میکنم و بعد از برنامهریزی و شناسایی، طرحها را تقدیم میکنم. به هر جهت دستور ماموریت در آبانماه سال 1364 به همه لشکرها و به من که فرمانده لشکر ویژه 25 کربلا بودم، ابلاغ شد. همه لشکرها خط حد خودشان را مشخص کردند. ما هم اعلام کردیم، حاضریم شهر فاو را تصرف کنیم و با توکل به خدا و عشق و علاقه این ماموریت خطیر را پذیرفتیم و با گذشت پنج سال از جنگ با این انگیزه آمدیم و گفتیم: «آمادهایم که در این میدان بایستیم و فداکاری کنیم.» و در این راستا اهداف برای ما تعریف شد.
عملیات والفجر 8 چه اهدافی را دنبال میکرد؟
هدف اول انهدام توان رزمی ارتش عراق بود که ما به وسیله این عملیات باید ارتش عراق را مستاصل کرده و در این شبه جزیره منهدم میکردیم. هدف دوم این بود که صدور نفت عراق را به صورت صد در صد قطع کنیم.
یعنی فلج کردن اقتصاد عراق؟
بله. اقتصادش کاملا فلج میشد. اولین هدف این بود که از نظر نظامی ریشه ارتش عراق را بسوزانیم و این منطقه بهترین مکانی بود که میتوانستیم آنها را بکشانیم به اینجا که راه فراری هم نداشتند و منهدمشان کنیم و از طرف دیگر صدور نفت از طریق لوله به طرف اسکهها را قطع کنیم. بعد خورعبدالله که محل تردد کشتیهای جنگی عراقی بود را تصرف کنیم که این هم برای ما خیلی مهم بود، چون کشتیهای جنگی عراق از پایگاه موشکی امالقصر میآمدند کنار اسکله «البکر» و «الامیه» پهلو میگرفتند و از آنجا کشتیهای ما را هدف قرار میدادند و گاهی هم به کشتیهای کشورهای دیگر تعرض میکردند و به نام جمهوری اسلامی ایران تمام می کردند.
بنابراین، هدف سوم ما که تصرف خورعبدالله بود، تردد عراق به سمت دریا را به طور کامل صفر میکرد و نیروی دریایی عراق کاملا فلج میشد. هدف چهارم ما این بود که از این طریق خودمان را به مرزهای کشور کویت نزدیک میکردیم و این امر از نظر سیاسی، نظامی خیلی برای ما مفید بود، چون هم مرز با کویت میشدیم، کویتی که با تمام توان به صدام کمک میکرد.
هدف پنجم ما ایجاد یک جبهه بسیار وسیع برای دشمن و یک جبهه بسیار محدود برای خودمان بود و دور تا دور ما به گونهای میشد که عراق نمیتوانست با ما وارد عملیات شود و در مقابل، یک جبهه جنگی گستردهای را برای عراق باز میکردیم و میتوانستیم ارتش عراق را از بصره تا فاو زیر آتش خودمان قرار دهیم و آنها هم هر لحظه دلواپس این بودند که ما از این نقطه پیشروی کنیم.
با توجه به موقعیت و اهمیت شهر فاو که در بالا به آنها اشاره کردید، کار شناسایی منطقه عملیاتی چگونه انجام شد؟
در خصوص شناسایی باید بگویم چون بنده در عملیات خیبر؛ زمانی که فرمانده لشکر 5 نصر بودم، تجربه موفقی داشتم و از طرف دیگر در آن زمان 45 کیلومتر در داخل خاک عراق نفوذ کرده و منطقه وسیعی از دشمن را تا جاده بغداد – بصره شناسایی کردم و توانستم منطقه مورد نظر را تصرف کرده و حدود 10 روز جاده بغداد و بصره را ببندم، لذا عملیات آبی را کاملا حس کرده بودم و کاملا برچگونگی کار با وسائل ترابری آبی مسلط بودم و در عملیات بعدی یعنی «بدر» نیز به تجربیاتم اضافه شد؛ یعنی در حقیقت با اندوختهای از تجربه و امید قدم به این منطقه گذاشتم.
با مشخص شدن خط حد، بدون این که کسی متوجه شود تعدادی از نیروهای اطلاعات و تخریب را از هفت تپه (مقر لشکر ویژه 25 کربلا) به منطقه آموزشی منتقل کردیم و برایشان یک دوره وسیع گذاشتیم، سپس تواناییهایشان را چک کردیم و از این میان تعدادی را برای کار تخریب و شناسایی جدا و به مقابل خط حد نظامیمان در مقابل شهر فاو منتقل کردیم و پس از برگزاری برایشان کلاسهای ویژه حفاظتی و امنیتی، آنها را قرنطینه نظامی کرده و از آنجا شناساییمان را شروع کردیم.
اولین شناساییمان در مورد وضعیت خود اروند بود که جریان جزر و مد آب را مشخص کرده و عرض رودخانه و عرض نهرها و باتلاقها را سانت به سانت و متر به متر محاسبه کردیم. الحمدالله همه این محاسبات را برادران ما در سطح خودشان و با توجه به توانایی و تخصصهایی که در درونشان نهفته بود، انجام دادند و تجربه خوبی هم بدست آوردند و بر همین اساس و با توجه به نقاطی که میخواستیم وارد عملیات شویم، خطوط و حد شناساییمان را تعریف کرده و راهکارهای نفوذ به خط دشمن را مشخص کردیم.
دشمن نتوانست در فرآیند شناسایی منطقه عملیاتی متوجه تحرکات نیروهای ایرانی شود، با توجه به وسعت و موقعیت منطقه چگونه از عهده این کار برآمدید؟
ما به نیروهایی که وارد منطقه عملیات میشدند میگفتیم کسی حق ورود و خروج از منطقه را ندارد. فقط شهید را تخلیه میکنیم و مجروح را هم در خود جبهه مداوا خواهیم کرد، به همین منظور مدرسهای خراب شده را به اورژانس تبدیل کردیم که مجروحها را در آنجا نگه میداشتیم و مداوا میکردیم، همه اینها به خاطر این بود که مبادا کوچکترین اطلاعاتمان در مورد عملیات لو برود و به خاطر اهمیت موضوع شناسایی، «سردار کمیل» که در آن مقطع جانشین لشکر بود را در آن منطقه مستقر کردم و چون خود وی نیروی اطلاعات عملیات جنگی بود، همه نیروها را کنترل میکرد. یعنی ما نفر به نفر نیروها را کنترل میکردیم و رفت و آمدهایشان را در آب چک میکردیم، همچنین سرداران شهید «حاج حسین بصیر»، «محمد حسن طوسی»، «مجید کبیرزاده» و «سردار مهری»، «حیدرپور» و «کسائیان» را نیز در آنجا مستقر کردم، حتی این بزرگواران نیز حق تردد نداشتند، مگر با اجازه و به همراه داشتن برگه تردد ویژه که دژبان در عقبه کنترل میکرد.
البته ما به همه برادران عزیزمان اعتماد و اطمینان داشتیم، ولی دشمن در سطح وسیع با امکانات مدرن روز و جاسوسان حرفهای و ترفندهای مختلف، اطلاعات را جمعآوری میکرد. ولی الحمدالله این بچههای حزباللهی نشان دادند که با اراده، اعتقاد و ایمانی که دارند، بر هر سلاح و دشمنی فائق میآیند. بنابراین در این مدت به نیروهای اطلاعات و شناساییمان خیلی زیبا خط میدادیم و اطلاعات از آنها میگرفتیم. البته تا آنجایی که لازم بود بنده و یا سردار کمیل با دیگر فرماندهان نیز برای شناسایی میرفتیم. به خاطر اهمیت موضوع در این مدت همه ردهها را برای شناسایی منطقه مورد نظر فرستادم . شاید کسی باور نکند که بنده همه فرماندهان گردانها، گروهانها و دستهها را برای شناسایی فرستادم تا جبهه را که میخواستند در آنجا یقه دشمن را بگیرند و با دشمن بجنگند از نزدیک لمس کنند که این مورد، در تمام نیروهای ما انگیزه ایجاد کرده بود و آن ترس از موانع آب اروند و تجهیزات دشمن از آنها دور شد و بر ماموریت مسلط شدند و یک توکل و توسل عجیبی در آنها ایجاد شد.
خاطرهای هم در این زمینه دارید؟
بنده بعد از اینکه برای انجام عملیات فاو توجیه شدم، یعنی پنج ماه قبل از عملیات، یک شب آمدم منزل (پایگاه شهید بهشتی) و چون خیلی خسته بودم به همسرم گفتم: «کوله پشتی مرا آماده کن. شال گردن و لباس و وسایلی که برای کردستان نیاز است را هم برایم آماده کن.» بعد شام خوردم و خوابیدم و صبح برای نماز بلند شدم. آن روز اولین روزی بود که ما میخواستیم برای شناسایی منطقه فاو برویم، لذا با برادر «عباس محتاج» ( استاندار قم و فرمانده پیشین نیروی دریایی ارتش) قرار داشتم. خلاصه بعد از نماز صبحانه خوردم و به همسرم گفتم: «کوله پشتی ما را آماده کردید؟» ایشان گفت: «کجا میخواهی بروی؟»
گفتم: «میخواهم بروم مریوان.» البته برنامهام این بود که بروم آبادان، ولی چون اطلاعات نظامیمان را شرعا به کسی نمیتوانستیم بگوییم. به همسرمان که نزدیک ترین مان بود نیز منطقه اصلی عملیات را نمیگفتیم و فریب را در خانه هم اجرا میکردیم. ایشان به من گفت: «مطمئنی که میخواهی بروی مریوان؟» گفتم: «چطور؟ الان با آقا محسن در کرمانشاه قرار داریم و از آنجا میخواهیم برویم مریوان.» گفت: نه! بنشین با تو کار دارم.» گفتم: «بفرمائید» گفت: «من دیشب خواب دیدم شما در یک منطقهای میخواستید عملیات کنید که پر از نخلستان بود و از جایی مثل دریا میخواستید عبور کنید و در مقابلتان یک قلعه بسیار عظیمی بود که یک در آهنی بزرگ داشت و شما آمدید در صحنه و عملیات را شروع کردید و با رمز مقدس حضرت زهرا (س) از این دریایی از آب عبور کردید و رفتید این دیوار و در آهنی عظیم را شکستید و وارد این شهر شدید و شهر را تصرف کردید. بعد از مدتی محاصره شدید و دیگر به شما مهمات و آذوقه نرسید. آب هم نداشتید که بخورید.
یکدفعه حضرت زهرا (س) با روبند و مقنعه و چادر و دستکش در صحنه حاضر شدند و یک تعداد از ما زنان هم پشت سر ایشان آمدیم و شروع کردیم به آب دادن رزمندگان و سقایی کردن و همینطور که شما پیشروی میکردید، حضرت زهرا (س) و ما پشت این تانکرهای آب به شما آب میرساندیم تا اینکه شما به یک موفقیت و پیروزی بزرگ دست یافتید. حالا کاری ندارم شما در کدام منطقه عملیات دارید، ولی میدانم شما در این عملیات با رمز حضرت زهرا (س) و حضور ایشان پیروزید، لذا مواظب رفتار و کردارتان باشید و رعایت همه اصول و قواعد شرعی و نظامی را بکنید.
و جواب شما به همسرتان؟
من گفتم: «حاج خانم! شما خواب دیدید. من دارم میروم مریوان که نخل و نخلستان ندارد. ما میخواهیم برویم با کومله و دمکرات بجنگیم.» خلاصه قضیه را جمع کردم تا همسرم متوجه قضیه نشود. او هم گفت: ما شما را به خدا میسپاریم.» و قرآن گرفتند و از زیر قرآن گذشتیم و یک صدقه هم لای قرآن گذاشتند. آمدیم تا سه راه خرمشهر بعد دور زدیم و رفتیم به سمت آبادان. یعنی به خودمان هم فریب میدادیم. انشاالله خدا قبول کند. باور کنید به واسطه خوابی که همسرم دید، آنچنان یقینی در من حاصل شد که حضرت زهرا (س) در این عملیات ما را یاری میکند، بنابراین به برادر محسن رضایی و عباس محتاج گفتم: اگر شما میخواهید من در این عملیات شرکت کنم و «لشکر 25 کربلا» خط شکن شود و موفق شویم، رمز عملیات را باید یا «زهرا (س)» بگذارید، لذا توافق کردند که رمز عملیات یا «زهرا (س)» باشد. خلاصه کلید زدیم و شروع کردیم به مقدمات کار و شناسایی.
شما با اینکه در مقابل خود رودخانهای به این عظمت را میدیدید و از جریان جزر و مد آب و موانع نفوذناپذیر دشمن در ساحل اروند با خبر بودید، چگونه این ماموریت سخت را پذیرفتید؟
البته با توکل و توسلی که بچههای ما داشتند سختی و موانع معنایی نداشت. در ضمن همانگونه که عرض کردم ما در زمینه عملیات آبی از عملیات «خیبر» و «بدر» تجربیاتی داشتیم. خود به خود خوابی را هم که همسرم دید، یک یقینی در ما حاصل شد که ما پیروز خواهیم شد. از طرفی، نیروهای مستقر شده در آنجا آنقدر در اوج معنویت بودند که چیزهایی را پشت پرده میدیدند و بعضی اوقات میآمدند و به ما میگفتند که بیشتر آن بچهها در همان عملیات به شهادت رسیدند.
دیگر چیزی که ما را بیشتر برای این عملیات و روند این کار مصمم می کرد، اعتماد و اعتقادی بود که ما به همدیگر داشتیم و بچهها با اطمینان خاطر و با اعتماد به نفس و توکل برای اجرای این ماموریت، سراپا گوش شده بودند و هرگونه دستور را بدون چون و چرا انجام میدادند. حدود چهار تا پنج ماه بچهها را در قرنطینه نگه داشتیم، باور کنید در این مدت یکبار هم نیامدند بگویند خانواده ما تنها هستند یا مشکلی داریم، به ما مرخصی بدهید که برویم و مواردی از این قبیل، با انگیزه روحانی، معنوی و اطاعت از امام راحل و ولی امر مسلمین آمدند و این کار را دنبال کردند.
مقداری هم در مورد نیروهای غواص و بچههایی که از آب اروند عبور کردند صحبت کنید
عرض کنم که از نظر تخصصی، عملیات آبی- خاکی یک ماموریت بسیار سنگین است و به همین لحاظ هم میگویند: شهادتی که در آب باشد، اجر و ثوابش دو برابر است، لذا این دو برابر بودن متعلق به سختی آن کار است. از طرفی هم بچههای مازندران بچههایی بودند که در آب عشق میکردند و از کار کردن در منطقه آبی لذت میبردند.
بنابراین، این مورد هم در تصمیم شما و پیشبرد عملیات موثر بود؟
بله صد در صد این مسئله موثر بود. یادم میآید وقتی بچهها را به شناسایی میفرستادیم، زمانی که برمیگشتند و در اوقات بیکاریشان در این نهرها ماهیگیری میکردند. ما در آن چهار پنج ماهی که در آنجا بودیم ماهی کبابهای دبشی میخوردیم. آنقدر در آنجا برکت خدا زیاد بود و کمکهای مردم خوب میرسید که اصلا مشکل آذوقه نداشتیم، چون مردم از زندگیشان کم میکردند و برای ما میفرستادند. از مردم انتظار دارم ما را به خاطر خدا حلال کنند، چون ما در آن مدت از مال دولتی و شخصی این مردم تدارک میشدیم و حلال بودن رزق انسان بسیار مهم است و در زندگی انسان نقش دارد. خلاصه ما هم از آب اروند استفاده میکردیم (چون آبش شیرین بود) و هم از ماهیهایش.
این بچهها از نظر تواناییهای کاری در آب، یک تخصص و تجربه خاصی داشتند و ما نسبت به استانها و لشکرهای دیگر یک گام جلوتر بودیم و راحتتر میتوانستیم به هدفمان برسیم و مانورهای قبل از عملیات را در حد مطلوب و ایدهآل دنبال کنیم. خود من حدود 20 شب مانورهای داخل بهمن شیر که شامل عملیات عبور از آب و غیره بود را چک کردم تا مطمئن شوم که بچهها هیچ مشکلی ندارند و نسبت به استعداد و توان نیروها واقف شوم.
کار آمادهسازی نیرهای عمل کننده چگونه انجام میشد؟
در بحث آموزش، سردار شهید «عبدالله بختیاریم که سمت جانشینی مرا به عهده داشت را در پادگان هفت تپه مستقر کردم و در این مدت شبها برای شناسایی میرفتیم و روزها مانور انجام میدادیم. در مانور و طرح هم واقعا خوب کار کردیم. مثلا سردار شهید بختیاری همه گردانها را میبرد داخل رودخانه دز و آنها با لباس غواصی و کلیه امکانات خود را به داخل آب میانداختند و تمام کارهایی را که در زمان عملیات باید انجام میدادند، عملی اجرا میکردند و ما همه آنها را چک میکردیم.
بد نیست خاطرهای از این زمان بگویم. یک روز یکی از بچهها که خودش را داخل رودخانه انداخته بود، تقاضای کمک کرد و گفت: «دارم غرق میشوم، کمک کنید.» گفتم: «خودت باید خودت را نجات بدهی، اگرچه میدانم غرق نمیشوی، ولی اگر خودت را غرق کنی به تو مرخصی میدهم». او هرچه تلاش کرد، زیرآب نمیرفت البته چون لباس غریق نجات تنش بود، غرق نمیشد و روی آب میماند. به هر جهت همه اینها به خاطر این بود که ترس از آب و شدت جریانهای آب اروند از روحیه بچهها بریزد و کاملا آماده باشند.
شاید کسی باور نکند که من حدود 32 گردان را برای این کار آماده کردم و تک تک نیروها را چک کرده و نسبت به آمادگی آنها یقین پیدا کردم. حتی نقطهای که آنها باید وارد میشدند، از خیابان و کوچه و غیره را برایشان تشریح میکردم. البته عکسها و فیلمهایی هست که این بحثها و جدلها را نشان میدهد.
در این مدت، ما در هر 24 ساعت سه ساعت استراحت می کردیم و بقیه را مشغول کار بودیم و خداوند هم در این مدت دست ما را گرفت و ما توانستیم موفق شویم و این جز قدرت الهی چیز دیگری نیست.
و آن پرچم معروف بارگاه امام رضا (ع)؟
ما از نظر معنوی، نظامی و تاکتیکهای مختلف خودمان را برای حمله به شهر فاو آماده کرده بودیم و همه مشکلاتمام را حل کردیم. به عنوان مثال برای اینکه داخل اسلحهمان آب نرود و باروت و فشنگ ما آب نخورد و خرج کاغذی آر پی جی ما خیس نخورد و شلیک کند، آنقدر کار کرده بودیم که بتوانیم اسلحهمان را زیر آب نگه داریم و وقتی از آب درآوردیم، بتوانیم شلیک کنیم و دشمن را مورد حمله قرار دهیم. یعنی این کارها همه شده بود، آتش ساحل به ساحل، آتش دقیق روی شهر فاو و آتش کمک مستقیم ما آماده شده بود و هیچگونه مشکلی نداشتیم و باید شب 20/11/64 حمله را آغاز میکردیم؛ انتخاب این زمان هم یک انتخاب معجزه آسایی بود، چرا که ما قصد نداشتیم این زمان را انتخاب کنیم، ولی وضعیت جوی از نظر جزر و مد آب و از نظر مهتاب و روشنایی و تاریکی هوا ما را طوری هدایت کرده بود که شب 21 بهمن مصادف با پیروزی انقلاب و عزتی که مردم در سایه رهبری امام (ره) به دست آورده بودند، یک جشن پیروزی دیگر یعنی فتح فاو را نیز داشته باشند. یعنی خدا اینگونه در سیستم جوی، ما را هدایت کرده بود تا آن شب.
حدود ساعت 6 غروب نمازم را خواندم و همه محورها را کنترل کردم و آمدم داخل سنگرم که کنار اروند بود یعنی نزدیک ترین نقطه به دشمن. مقابل شهر فاو که الان یک یادمانی هم در آنجا ساختند، مستقر شدم. حدود ساعت 7:50قیقه زمانی که داخل سنگرم نشسته و مشغول انجام کارهایم بودم، یکی از برادران رزمنده داخل سنگر آمد و گفت: «یکی از قرارگاه آمده با شما کار دارد.» گفتم: «بفرمایند داخل.» آن بسیجی آمد داخل. چون هوا بارانی بود، بنده خدا مقداری خیس شده بود. به محض ورودش یک بسته مشمائی را به من داد که در داخل آن یک بسته سفید رنگی بود و یک پارچه سبز. مشما را که باز کردم بوی مشک و عنبر و عطر و گلاب تمام سنگر را فرا گرفت،یعنی یک دفعه تحول و تغییری در سنگرمان احساس کردیم و بوی حرم ائمه اطهار (ع) به مشام همه خورد و همه صلوات فرستادند.
بعد بنده، نامه را باز کردم دیدم، دست نوشتهای از طرف فرمانده محترم کل سپاه، سردار محسن رضایی است که در این نامه مرقوم فرمودند: «این، پرچم مرقد منور حضرت علیبن موسی الرضا (ع) را که ماهها بر فراز مرقد ایشان از هر نسیمی سراغ پیروزی رزمندگان اسلام را میگرفته است، به شما میسپارم تا انشاالله با الهام از عنایات خاصه چهارده معصوم و با پیروزی بر دشمن کافر بر روی بالاترین مناره مسجد شهر فاو عراق به اهتراز درآورید.»
وقتی این نامه را برای بچهها خواندم، اشک و نالههایشان جاری شد. بعد پرچم را باز کردیم و بالای سر بیسیممان نصب کردیم و در آنجا خداوند یک اطمینان قلبی صددرصد به ما کرامت کرد.
منبع: خبرگزاری ایسنا
20 بهمن سالروز آغاز عملیات والفجر 8 است. این عملیات در سال 1364 انجام شد. در سالروز آغاز این عملیات غرورآفرین نگاهی داریم به شناسنامه و وقایع رخ داده در آن.
اگر عراق را سرزمینی مثلثی شکل فرض نماییم، فاو در منتهیالیه ضلع شرقی آن چسبیده به خلیجفارس قرار دارد. مهمترین شهر عراق نزدیک به فاو، بصره میباشد. ضمن آنکه شهرهای ابوالخسیب، زبیر، صفوان و امالقصر همگی در این منطقه واقع شدهاند. وجود شهرهای ایرانی آبادان، خرمشهر و محدوده شلمچه و اروندرود نیز در این منطقه بیش از پیش بر اهمیت آن افزوده است. کشور کویت نیز کمترین فاصله با این منطقه حساس را دارد. همچنین نزدیکی به جزیره بوبیان، خورعبدالله و پایانههای نفتی الامیه و البکر واقع در خلیجفارس بر اهمیت و حساسیت آن افزوده است.
عارضه مهم این منطقه رودخانه خروشان اروند است که از تلاقی دو رودخانه دجله و فرات سرچشمه گرفته و در عرض 400 – 1600 متر متغیر بوده و از جزر و مدهای بسیار شدیدی برخوردار است.
ساحل شرقی اروندرود در دهانه خلیجفارس مکان آرایش و مبداء حرکت رزمندگان اسلام جهت انجام عملیات و تحقق فتحی دیگر است.
نام عملیات والفجر 8، محل عملیات منطقه فاو. اهداف عملیات: قطع ید دشمن از دریا و تامین امنیت راههای دریایی خلیجفارس و دور نمودن آتش دشمن از شهرهای مرزی جمهوری اسلامی ایران، تسخیر پایگاههای موشکی و تاسیسات مخابراتی رژیم صهیونیستی بغداد، قطع شریان صدور نفت از طریق اسکلههای الامیه و الوکر، وارد کردن ضربه اقتصادی و نظامی بر دشمن و در نهایت شکست رویای پوچ ضربهناپذیری او در این منطقه همراه با نمایش قدرت و توان رزمی ظفرمندان لشکر اسلام. در منتهیالیه باختری خلیجفارس باریکه است که از سویی به اروندرود و از سوی دیگر به آبراه موجود در حد فاصل خاک عراق و جزیره بوبیان کویت میپیوندد.
این منطقهای است که به طور عمومی بدان منطقه فاو گفته میشود. فاو علاوه بر نقش استراتژیک و اهمیت نظامی خود دارای ارزش اقتصادی فراوان در روند ارزش اقتصاد عراق است به طوریکه در جغرافیای منطقه، شهر فاو به عروس بحر معروف است. نخلستانهای بسیار گسترده خرما، پایگاههای عظیم نفت، شاهرگ ارتباطی اسکلههای الوکر و الامیه و فرآوردههای بیشمار دیگر نظیر حنا و نمک فاو را ارزش استثنایی بخشیده است. به عبارتی کوتاه میتوان شهر فاو را شهر خرما، نمک ونفت معرفی کرد.
آموزش نیروهای اسلام به دو بخش عمومی و تخصصی تقسیم میشود. از آنجا که عمده تجربیات رزمندگان در جنگهای آبی و خاکی در آبهای راکد هور حاصل شده بود آموزش خاص در منطقه اروند و رودخانه بهمن شیر و سدهای آبی که همان شرایط اروند را داشتند آغاز میشود و آشنایی با شنا، قایقرانی و جنگ تن به تن شکل گسترده و در عین حال فشردهای به دورههای آموزش یگانها بخشید. در برخی از یگانها 5 الی 6 ماه قبل از عملیات، آموزش غواصی و تمرینات تخصصی آن به اوج خود میرسد و نیروها اوقات زیادی را در آب به سر میبرند و در شرایط مختلف آب رودخانه به مانور میپردازند ودر جهت ورزیده شدن، شب و روز نمیشناسند تا آمادگی نیروها از حد انتظار افزایش یافت و آماده عملیات گسترده بودند.
عناصر شناسایی پس از گذراندن دورههای سخت و طاقتفرسای غواصی پا به مرحله حساس و مشکلتری میگذراند و در شرایط بسیار خطرناک عملیات شناسایی را آغاز میکنند. عبور از اروند و نزدیک شدن به خط دشمن که با تجهیزات و امکانات کامل از تسلط بالایی برخوردار است میتواند بسیار خطرناک باشد. دشمن با کمک رازید که یک نوع رادار سطحی است ودوربینهای دید در شب و پروژکتورهای قوی و دیدگاههای متنوع و سنگرهای چند دهنه در نزدیکترین نقطه ساحل و اسکلههای مستحکم کاملا بر رودخانه اشراف داشت. این مرحله از عملیات کاری پر خطر و شاق بود و کلیه مراحل شناسایی میباید در شب انجام میشد که احتمال هر نوع اتفاقی اجتنابناپذیر بود و کوچکترین نقص در کار موجب اسارت، شهادت و لو رفتن عملیات میبود و اصل مهم غافلگیری را خدشهدار میکرد و در مجموع طی 3 الی 6 ماه کلیه یگانهای عملیاتی بالغ بر 700 الی 800 بار از اروند عبور کرده و موفق شدند به عملیات شناسایی در خطوط مختلف بپردازند.
اعجابانگیزتر اینکه در هیچ یک از این عملیاتها حادثهای که باعث لو رفتن اهداف شناسایی گردد اتفاق نیفتاده و با توجه به جریان متلاطم آب در اروند و شدت امواج رودخانه هیچ گونه تلفات جانی نیز نداشته و خاطرات جالبی در این زمینه وجود دارد که مجال بیان آن نمیباشد.
به موازات فعالیتهایی که در امر آموزش و شناسایی صورت گرفت رزمندگان اسلام همچنان سرگرم احداث جاده، پل، سولهسازی، سنگرسازی و حمل و نقل وسایل نظامی وامکانات مورد نیاز بودند. ساخت پلهای ارتباطی در میان نخلستانهای ساحل اروند و آمادهسازی نهرها و آب راههای منتهی به اروند و استقرار قایقها در این نهرها از مسائل قابل توجه بود. احداث پل بر روی بهمن شیر برای تردد و رساندن امکانات به رزمندگان اسلام بود. کارهای بسیاری انجام شد که رعایت اصل حفاظت و پنهان ماندن از دید دشمن در اصل آن قرار داشت و با این همه مشکلات تمام وسایل مورد نیاز رزمندگان و وسایل عبور با استتار کامل در نخلستانهای حاشیه اروند مستقر گردید برای شب امید.
اروند رام شدنی نیست. به هیچ شناگر ماهری سواری نمیدهد. 400 تا 1200 متر عرض دارد و با جزر و مد بیش از 4 متر چشمها را خیره میکند. در هنگام جزر آب با سرعت زیادی از شمال به جنوب رو به خلیجفارس میریزد. در هنگام مد این را با خشونت و خشم باز میگرداند. محاسبه سرعت و جریان آب اروند و پیشبینی جزر و مد و تهیه جدول این تجهیزات پیچیده به کمک چند دانشجو آغاز میگردد. یک سال تلاش بیوقفه و طاقتفرسا توانست آرام ترین زمان اروند را به سپاه اسلام بنمایاند. درست 36 ساعت به شروع عملیات مانده بود که نتیجه محاسبات آماده میشود اما همین نتایج باید باز به میزان واقعی جزر و مد آزمایش میشد.
تنها در صورت صحیح بودن پاسخها بود که میشد به نتیجه عملیات دلخوش داشت در غیر این صورت اما جواب درست بود.
عاشقان را چه اشتیاقی بود که محبوبشان به درگاه ایستاده است و آنها را به سوی خویش میخواند، چه رازی است در نگاه معشوق که عاشقان را این چنین واله و سرگردان میکند؟ چه شبی است شب حمله که قرار از عاشقان میرباید؟ عطش زیارت ابا عبدالله (ع) در جانشان بیشتر میشد. هنوز زمان میخواهد تا دنیا بهفمد اسلام با دنیا چه میکند؟.
تمام گردانهای عمل کننده با آرایش مخصوص، اول غواصی و بعد حرکت قایق در آبراه و نهرها آماده میباشند. نمنم باران ساعتی قبل از عملیات شروع شده است. لبخند شوق واشتیاق فرا رسیدن عملیات در چهره رزمندگان مشهود است. غواصها حالی دیگر در بینشان حکمفرماست. دستور ورود غواصها به اروند فرا میرسد و فرماندهان خود مستقیما ناظر بر ورود نیروهای غواصی بر اروند هستند و هیچ کس نمیداند لحظهای بعد چه خوهد شد. سرانجام غواصها از دیدها محو میشوند و فرماندهان پس از اطمینان از رهایی موفق غواصها به سنگر هدایت بازگشتند و انتظار لحظه موعود را میکشند.
سرانجام ساعت 22:10 تاریخ 20 بهمن ماه سال 1364 از سوی قرارگاه خاتمالانبیاء (ص) با رمز «یا فاطمه الزهرا (س)» دستور شروع عملیات صادر میشود.
پس از اعلام رمز حرکت، قایقها و انتقال گردانها در زیر آتش خمپاره و توپ و تیربارهای بیامان دشمن به سرعت انجام شد و در همان ساعت اولیه خطوط اول اروند توسط نیروهای رزمنده اسلام تصرف و حرکت نیروها برای تصرف خطوط بعدی آغاز گشت. حضور گسترده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و عملیات هلکوپترهای هوانیروز در عمل تدارکات و کارهای رزمی دفاعی در عملیات والفجر 8 توانست توانمندیها و قدرت جنگ هوایی جمهوری اسلامی ایران را به جهانیان ثابت کند.
عملیات والفجر 8 و عبور نیروها تحت نظر قرارگاههای خاتمالانبیاء (ص)، قرارگاه کربلا و قرارگاه نوح طبق نقشه عملیاتی فوق انجام گرفت و حرکت و آرایش نیروها در عبور و سرپل گیری از دشمن تا دریاچه نمک که آخرین نبرد فاو بود کاملا مشخص میباشد. مناطق تصرف شده شامل شهر فاو, راسالبیشه، جاده فاو - بصره، پایگاههای موشکی، منابع نفتی، اسکله الوکر والامیه و محورهای امالقصر، جاده البحار – بصره، نخلستانهای حاشیه اروند، کارخانه نمک و دریاچه نمک را تصرف کرده و با هجوم تانکها و هواپیماهای بیشمار پاتکهای گسترده عراق در طول 90 روز مقاومت و نبرد فاو توانست توانمندی رزمندگان را به جهانیان نشان دهد. دشمن پس از اینکه زمین و زمان را بر خود تباه دید آسمان فاو را با هواپیماهای اربابانش پوشاند. هر روز بیش از 400 عملیات هوایی بر روی تکه خاکی که بوی اسلام در آن پیچیده است چه میتواند بکند؟ و هر روز تعداد زیادی از جنگندههای دشمن آسمان فاو را قتلگاه و زمین را گورستان خود مییابند.
طی یک روز کلیه پلهای رودخانه بهمنشیر منهدم میشود. پل ایستگاه هفت آبادان بدون استفاده میگردد و پل مهم و استراتژیک بقیهالله (عج) به زیر آب میرود و لحظاتی پس از این اقدام، رژیم عراق در رادیوی خود محاصره رزمندگان اسلام در فاو را اعلام میکند. در این سوی جبهه قوای مهندسی از نصب پلهای معلق سود چندانی نمیبرند. انتقال خودروهای سنگین که بعضا جنبه حیاتی هم دارند از عرض بهمن شیر عملا غیرممکن میشود و بدین ترتیب دستاوردهای عملیات در معرض تهدید جدی قرار میگیرد. تمام توجه فرماندهان به بهمنشیر معطوف میگردد.
جنگ مهندسی از اروند به بهمن شیر برمیگردد. جنگ پلها آغاز شده است. هر تحرکی در دو سوی بهمن شیر زیر حملات سنگین دشمن قرار داشت. ساخت یک سد خاکی بر روی رودخانه بهمن شیر آغاز میشود. حدود صد کامیون کمپرسی بدون وقفه به طور شبانهروزی کار خود را آغاز میکنند. ظرف 36 ساعت اولین سد خاکی زده میشود. لحظه عجیبی است آن لحظه که دو سوی بهمنشیر از هم باز میماند. این پیوند، پیوند خاک با خاک نیست؛ پیوند عشق با استقامت است.
جنگ پلها نیز با پیروزی سلحشوران به پایان میرسد. دشمن همچنان زبونی را تجربه میکند و آنگاه که همه درها را به روی خود بسته میبینید از سلاح شیمیایی بهره میبرد. استفاده مکرر و بسیار وسیع عراق از سلاح شیمیایی به حدی است که در تاریخ جنگ سابقه ندارد. انتشار صد کیلوگرم گاز شیمیایی در هر کیلومترمربع جسارت و وقاحت میطلبد و سکوت جهان میتواند به آن دامن بزند.
اما پدافند موثر واحد شیمیای سپاه اسلام در کنار یاری خداوند مثل همیشه دشمن را ناکام می سازد. آری، خداوند باران میفرستد. خنثیسازی مناطق آلوده توسط گروههای راهنما و خودروهای خنثیسازی انجام میگیرد. با امداد غیبی یاران سپاه اسلام دوباره جان میگیرد و جوانه میزند و دشمن به خاک یأس مینشیند.
با آنکه روزها از شروع عملیات گذشته است, اما همچنان پاتکها و حملات توپخانهای و هوایی عراق با شدت ادامه دارد. نبرد هنوز با همان شدت گذشته استمرار دارد. حملات فراوانی برای بازپسگیری کارخانه نمک و پیش روی از جاده فاو – بصره میکند و در تبلیغات خود از پیش رویهای چند ده متر و چند صد متر به سوی فاو یاد میکند و به دنبال تخلیه آب دریاچه نمک از پاتک قریبالوقوع قوای زرهی برای بازپسگیری فاو و عقب راندن نیروهای اسلام در رسانههای گروهی جهان سخن میراند. اما این بار تلخی شکستی دیگر را تجربه میکند. مهندسی جنگ طرحی دیگر را در صحنه فاو میگسترد و آن انتقال آب از اروند به خطوط مقدم جبهه است. در زیر آتش شدید دشمن کانالها حفر میشود و آب به خطوط مقابل دشمن انتقال مییابد. پمپها روشن میشود وجنگ پمپها آغاز میگردد. آب اروند نیز به جنود خداوند میپیوندد و دشمن حقیرتر از هر وقت دیگر زمینگیر میشود. دشمن نیز با پمپهای خود قصد تخلیه آب را دارد.
در زمانیکه دشمن از پیش روی چند متری خود صحبت میکند و هر گونه پیش روی را برای قوای اسلام غیرقابل نفوذ تلقی میداند عملیات محدود یا مهدی (عج) آغاز میگردد و برای همیشه خیال صدامیان را از بازپسگیری کارخانه نمک و به دنبال آن پیشروی در منطقه راحت میکند. بیش از 2000 تن از نیروهای دشمن در این منطقه به هلاکت میرسند.
فتح فاو در عملیات والفجر 8 برای جهانیان باور کردنی نبود. عبور از اروند و مقابله با دشمن که درسنگرهای مطمئن به انتظار نشسته است غیرقابل باور بود و پس از فتح فاو رسانههای بیگانه به نفع رژیم صدام تبلیغات واهی کردند. با دعوت از تمام خبرنگاران برای بازدید از فاو و حضور این خبرنگاران در فاو, منطقه عملیاتی والفجر 8 که مصادف با ددمنشیهای صدام در استفاده از سلاحهای شیمیایی بر علیه رزمندگان اسلام بود ,تمام تبلیغات دشمن را نقش بر آب کرد و تمام خبرنگاران از نزدیک شاهد سقوط شهر فاو توسط رزمندگان اسلام بودند.
ساخت پل بعثت و سدهای خاکی بر روی بهمن شیر از توانمندیهای بسیار بالای مهندسی جنگ حکایت دارد که رزمندگان اسلام دوشادوش برادران جهاد سازندگی به طور شبانهروزی کارهای مهندسی را انجام میدادند.
ساخت پل بعثت از نصب 5000 لوله در عمق 18 متری اروند به طول 400 تا 1600 و به عرض 12 متر در بستر رودخانه نصب شد و سپس جاده خاکی به ارتفاع 1 متر برای عبور انواع وسایل سبک و سنگین در طول شبانه روز راهاندازی گردید و پس از هر بمباران لولهها تعویض وتردد از روی پل امکانپذیر بود. علاوه بر پل بعثت ساخت پلهای خیبری و دبهای برای حمل ونقل وسایل وتردد رزمندگان از کارهای قابل توجه مهندسی جنگ بود.
در این عملیات 800 کیلومترمربع از زمینهای دشمن آزاد شد و بیش از 5000 نفر ازنیروهای آن کشته و زخمی ونزدیک به 3000 نفر به اسارت درآمدند. انهدام وسایل و تجهیزات دشمن در این عملیات قابل ملاحظه بود به گونهای که بیش از 600 تانک و نفربر، 500 خودرو، 150 قبضه توپ، 45 فروند هواپیما، 10 فروند هلیکوپتر و 3 ناوچه دشمن نابود شد.
به دنبال تحولات جدید و تغییر توازن به سود ایران شورای امنیت سازمان ملل در سوم اسفند ماه 1364 به تهیه پیشنویس و صدور یک بیانیه مهم اقدام کرد ولی این پیشنویس با مخالفت آمریکا و فرانسه روبرو شد. سرانجام پیروزیهای به دست آمده در عملیات والفجر 8 و نیز اقدامات دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران منجر به آن شد که شورای امنیت در پیشنویس اولیه قطعنامه بعدی گامی به سوی خواستهای به حق ایران بردارد.
منبع: خبرگزاری ایسنا
پیروزی جمهوری اسلامی ایران در عملیات والفجر ٨ و فتح فاو، موازنه نظامی – سیاسی جنگ را به میزان بسیاری به نفع ایران تغییر داد و روند جنگ را پیچیدهتر کرد. این اقدام ایران، بازتاب گستردهای در محیط بینالمللی و منطقهای داشت. دولت عراق نیز واکنش تندتری در ابعاد مختلف جنگ از خود نشان داد. ایالات متحده آمریکا، این پیروزی را که به استقرار نیروهای ایرانی در کنار مرزهای کویت انجامیده بود، تهدید عمده برای منافع خود قلمداد کرد و در سطح منطقه دست به تحرکات گسترده دیپلماتیک زد.
در کتاب «عملیات والفجر ٨ مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» با اشاره به مطلب فوق آمده است: جرج بوش، معاون رییس جمهور آمریکا به کشورهای عربستان، بحرین، عمان و یمن شمالی سفر کرد و با مقامات این کشور ها دیدار کرد. «ریچارد مورفی»، معاون وزیر خارجه آمریکا نیز با طارق عزیز، وزیر امور خارجه عراق ملاقات کرد. مهمترین محور گفتوگو در این دیدارها، موضوع جنگ ایران و عراق بود. همچنین آمریکاییها اعلام کردند در صورت به خطر افتادن تردد کشتیها در خلیج فارس، وارد عمل میشوند و با همین دستاویز، چهار قایق خود را به بهانه تضمین امنیت کویت، گشت زنی و محافظت از سواحل کویت وارد شمال خلیج فارس کردند.
علاوه بر این، آمریکا در صدد برآمد تا با هماهنگی شوروی، خط مشی جدیدی را در برابر جنگ ایران و عراق اتخاذ کند، شولتز، وزیر خارجه آمریکا اعلام کرد:«میان دو ابرقدرت برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق، ابتکار تازهای در جریان است».(٢٦)
وی همچنین گفت: « در این مذاکرات (در استکهلم ) واشنگتن و مسکو به این توافق رسیدند که پایان یافتن جنگ به نفع آمریکا و شوروی است». (٢٧)
اقدام دیگر مقامات آمریکایی، تلاش برای تصویب قطعنامه جدیدی علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل و همچنین تلاش برای کاهش قیمت نفت بود. آنها همچنین به کمک رسانههای غربی با متهم کردن ایران به تروریسم و جوسازی درباره خریدهای تسلیحاتی، موج جدیدی را علیه ایران به راهانداختند. رادیو آمریکا در این باره، به نقل از نشریه واشنگتن تایمز اعلام کرد: « ایران ٧٧ موشک زمین به زمین و ٦٠ موشک زمین به هوا که قادر هستند هواپیماهای میگ – ٢٣ و میراژ اف -1 را سرنگون کنند، از سوریه و کره شمالی تحویل گرفته است.»(٢٨)
نشریه انگلیسی آبزرور نیز نوشت: «ایران به تازگی از انبارهای اروپایی ١٠ هزار موشک ضد تانک تاو ساخت آمریکا را به بهای هر فرند ١٦ هزار دلار خریداری کرده است.» (٢٩)
انستیتو مطالعات استراتژیک لندن نیز اعلام کرد: «چین در ماه مارس ١٩٨٥ میلادی با فروش معادل ٦/١میلیارد دلار تسلیحات از جمله ١٤ فروند جت شناسایی جی – ٦٠ ، ٢٠٠ دستگاه تانک تی – ٥٩ ، سلاح ضد تانک، موشکانداز و موشکهای زمین به هوا به ایران موافقت کرده است.» (٣٠)
اتحاد جماهیر شوروی (سابق ) نیز پس از عملیات والفجر ٨ به موضعگیری در برابر جنگ پرداخت. از نظر گرومیکو « موضع گیری شوروی در جنگ قابل تغییر نیست، چه وقتی که عراق وارد (خاک) ایران شد و چه حالا که ایران وارد (خاک ) عراق شده است» مقامات شوروی، جنگ را بیمعنی و غیرضروری خواندند و تاکید کردند که جنگ باید هرچه زودتر قطع شود. (٣١)
به علاوه شوارد نادزه، وزیر خارجه شوروی و همچنین معاون وزیر خارجه این کشور با مقامات دیدار و گفتوگو کردند. مقامات رسمی شوروی در واکنشی جانبدارانه از عراق، گفتند که مسکو از پیشنهادهای صلح صدام برای پایان جنگ پشتیبانی میکند.( ٣٢)
دبیرکل سازمان ملل متحد از کشورهای آمریکا و شوروی خواست که از نفوذ خود استفاده کرده و جنگ را پایان دهند. رییس شورای امینت نیز با تصریح این مطلب که ایران این جنگ را علیه عراق ادامه داده است، همین درخواست را عنوان کرد.
در حالی که موفقیت ایران در عملیات والفجر ٨ رو به تثبیت پیش میرفت، شورای امنیت قطعنامه جدیدی را در تاریخ ٢٤ فوریه ١٩٨٦ به شماره ٥٨٢، درباره جنگ به تصویب رساند. در بند ٣ این قطعنامه آمده است:
«دبیرکل از ایران و عراق بخواهد دو کشور بیدرنگ در زمین دریا و هوا، آتش بس را رعایت کرده و بلافاصله تمام نیروهای خود را تا مرزهای بینالمللی شناخته شده به عقب بکشند.» (٣٣)
این قطعنامه در حالی به تصویب رسید که در قطعنامههای قبلی شورا، در برابر حملات زمینی، دریایی و هوایی عراق تنها به اظهار تاسف، آن هم بدون ذکر نام عراق، اکتفا شده بود، قطعنامه ٥٨٢ بلادرنگ مورد موافقت عراق قرار گرفت، اما وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به این مصوبه در ١٧ اسفند ١٣٦٤ طی بیانیهای اعلام کرد: «عدم موضعگیری صریح و قاطع در این زمینه ( تعیین متجاوز ) نشانگر آن است که شورا هنوز اراده سیاسی لازم را در این زمینه ندارد. بر این اساس آن قسمت از قطعنامه که به کل موضوع جنگ و خاتمه مناقشات مربوط میشود، ناقص و بیاعتبار و غیرقابل اجرا است. ... اولین قدم برای حرکت به سمت حل عادلانه جنگ، محکومیت صریح عراق به عنوان متجاوز است. (٣٤)
کشورها و سازمانهای عربی نیز نگرانی خود را از پیروزی ایران آشکار کردند. عربستان سعودی در اقدامی جانبدارانه از عراق به ترکیه پیشنهاد داد: در صورتی که این کشور روابط تجاری خود را با ایران قطع کند، ضرر و زیان مالی آن را به عهده میگیرد.
همچنین شاه اردن به میانجیگری میان عراق و سوریه برای آشتی دادن دو کشور پرداخت و شورای همکاری خلیج فارس نیز در ١٣ اسفند ١٣٦٤ تشکیل جلسه داد و علیه ایران موضعگیری کرد.
مهمترین واکنش غرب و متحدان منطقهای عراق در برابر این عملیات، کاهش قیمت نفت بود که با هدف کاستن از توان اقتصادی و درآمد ارزی جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت. این کاهش تا مرز بشکهای شش دلار ادامه یافت.
عربستان و دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس با افزایش تولید و اشباع بازار، نقش بسزایی در ایجاد این وضعیت داشتند.
عربستان این اقدام خود را با عنوان استراتژی سهم بازار توجیه میکرد و با این عمل یک تا دو سال قیمت نفت را پایین نگه داشت.(٣٥)
از دست دادن فاو، چنان فشار مضاعفی را در سطوح داخلی، منطقهای و بینالمللی بر رژیم عراق وارد کرد که این رژیم به اقدامات وسیع سیاسی – نظامی دست زد. مهمترین اقدام عراق حمله به هواپیمای مسافربری ایران بود که حامل چند تن از نمایندگان مجلس و شخصیتهای سیاسی از جمله آیتالله محلاتی، نماینده امام خمینی (ره) در سپاه بود ، همچنین حمله به قطار مسافربری در ایستگاه هفت تپه خوزستان، حمله به مرکز اقتصادی و صنعتی با تاکید بر منابع( پایانه خارک، پالایشگاهها و ...) و نیز اجرای عملیات های محدود تهاجمی موسوم به استراتژی دفاع متحرک از دیگر تلاشهای عراق در این زمینه به شمار میروند.
پیدایش وضعیت جدید میتوانست موجب تغییرات اساسی در جنگ و عملیات نظامی و بالطبع ایجاد دگرگونیهایی در منطقه خاورمیانه شود، از این رو بازتاب پیروزی ایران در فاو، در مقایسه با مقاطع پیشین جنگ، تنها با اوضاع پس از فتح خرمشهر قابل مقایسه است.
***بازتابها
نحوه برخورد رسانههای غربی با پیروزیهای رزمندگان اسلام همواره یک روند ثابت و منظم داشت. این رسانهها با نزدیک شدن زمان عملیات گسترده سالانه ایران که معمولاً در زمستان هر سال انجام میگرفت، اخبار و تحلیلهای خود را درباره منطقه عملیات آینده ارائه میدادند و سعی میکردند از این طریق ضمن هشیار کردن دشمن، تصمیم گیرندگان نظامی و سیاسی ایران را دچار تزلزل و تردید کنند.
با آغاز عملیات و کسب موفقیتهای اولیه، فعالیت این رسانهها بر ضعیف و کم اهمیت جلوه دادن پیروزیهای ایران معطوف میشد، در نبرد فاو، تا یک هفته پس از شروع عملیات، فرماندهان نظامی عراق و نیز کارشناسان و ناظران سیاسی – نظامی غرب درباره توانایی ایران در حفظ و تثبیت منطقه تصرف شده ابراز تردید میکردند؛ چنانچه روزنامه تایمز لندن نوشت:
«آنها قبلاً نیز به پیروزی کوتاه مدتی دست یافتهاند، لیکن تاکنون ثابت شده که توانایی حفظ آن و اجرای عملیات طولانی با تمام ویژگیهای لجستیکی را که لازمه آن است، ندارند.» (٣٦)
رادیو آمریکا نیز در تاریخ ٢٥/١١/٦٤ نظریه فوق را به نقل از خبرنگار صدای آمریکا به گونهای دیگر مطرح کرد: «حملات تهاجمی ایران نشان میدهد که ایران در هیچ یک از پیکارهای گذشتهاش پیروزی قابل ملاحظهای به دست نیاورده است.» (٣٨)
در این باره، سفیر عراق در ژاپن در مصاحبه به روزنامه یومیوری گفت: «این بار هم مثل گذشته از هم پاشیدن و در هم کوبیدن نیروهای ایرانی به چند ساعت وقت احتیاج دارد و بس .» (٣٨)
اما یک هفته بعد از پیروی ایران و مقاومت نیروهای جمهوری اسلامی در برابر پاتکهای وسیع دشمن و ناتوانی عراق در عقب راندن رزمندگان اسلام، به تدریج لحن رسانههای تبلیغاتی قدرتهای بزرگ نیز تغییر کرد. نبرد والفجر ٨ اوضاع سیاسی منطقه را دچار دگرگونی شدید ساخت و وسایل تبلیغاتی جهان را مجبور کرد تا با حساسیت بیشتری مسایل ناشی از پیروزیهای ایران را دنبال کنند.
به همین جهت از این پس شاهد توجیه علل ناتوانی عراق در بازپس گیری فاو و موکول کردن آن به تغییر اوضاع جوی هستیم.
«آنتونی کردزمن» یکی از کارشناسان امور خاورمیانهای آمریکا در جنگ تحمیلی، معضل اصلی عراق را در فاو چنین بیان میکند: «مشکل اصلی عراق آن است که نمیخواهد متحمل تلفات شود، در صورتی که ایران به خصوص در حمله اولیه آمادگی پذیرش تلفات سنگین را دارد. از جمله مشکلات هر جنگ آن است که نمیتوان بدون تحمل تلفات دست به ضد حمله زد. معمولا تلفات در ضد حمله پنج تا ده برابر آن در حالت تدافعی است. عراق ترجیح میدهدبه جای تحمل تلفات سنگین، بخشهای کوچکی از خاک خود را از دست بدهد.» (٣٩)
روزنامه واشنگتنپست نیز نظریات کردزمن را به گونهای دیگر بیان کرده است: «بزرگترین مشکل عراقیها، اجتناب آنها از متعهد ساختن پیاده نظام خود به دفع حملات ایران است. آنها به جای این امر، استفاده از آتش توپخانه، بمباران جتهای جنگنده و آتش راکت هلیکوپترهای جنگی را انتخاب کردهاند. چنین جنگهایی احتیاج به انگیزه شدید و تعهد کامل سربازان دارد که به نظر کارشناسان، در ارتش عراق نقصان آن مشهود است. بنابر اظهار یکی از تحلیلگران نظامی، مجموعهای از ملاحظات سیاسی در عراق به فرماندهی نظامی فشار وارد میکند و عمده تصمیم بر آن است که از دادن تلفات زیادی که باعث نارضایتیهای سیاسی داخلی شود، اجتناب گردد.» (٤٠)
عراق در منطقه فاو به لحاظ غافلگیری در مکان و تاکتیک، در برابر رزمندگان اسلام دچار انفعال شد، لذا به رغم تلاشهایی که انجام داد، نتوانست در عقب راندن رزمندگان اسلام موفقیتی کسب کند.
***اعتراف به شکست
با گذشت زمان و تثبیت موقعیت نیروهای خودی در منطقه فاو و به دنبال گزارشهای رسانههای غربی، سخن فرماندهان و مسوولان عراق نیز رفته رفته تغییر کرد. توانایی جمهوری اسلامی در پشتیبانی رزمندگان و پشتیبانی هوایی منطقه عملیات و تامین آتش پشتیبانی، سرانجام عراقیها را که ابتدا حتی حضور رزمندگان اسلام در منطقه فاو را تکذیب میکردند، مجبور ساخت تا ضمن اعتراف به شکست در این نبرد، بازپس گیری آن را بسیار مشکل و دور از دسترس قلمداد کنند. در اوضاع جدید، عراقیها دیگر قادر به انکار حضور رزمندگان اسلام در منطقه فاو نبودند، تا آنجا که «لطیف جاسم» وزیر اطلاعات عراق در مصاحبه با «القبس» گفت: «مساله تصرف منطقه فاو از سوی ایرانیان به حدی آشکار بود که دیگر نمیتوانستیم آن را منکر شویم و برای ما ممکن نبود که اعلام کنیم ایران وارد فاو نشده است.» (٤١)
عراقیها به ناتوانی خود برای بازپس گیری فاو نیز اعتراف نمودند: «عدنان خیرالله» وزیر دفاع وقت عراق در مصاحبهای اعلام کرد: «باز پس گرفتن شبه جزیره فاو از دست ایرانیان دشوار است. وجود باتلاقها و نمکزارها در این سرزمین، مانع اصلی عملکرد واحدهای عراقی هستند.» (٤٢)
«ماهر عبدالرشید» نیز در این باره گفت: «فکر نمیکنم به این زودیها عراق بتواند در پس گرفتن فاو کسب موفقیت سریعی را پیشبینی بنماید.»(٤٣)
در عین حال که عراق در آن وضعیت برای پاز پس گیری فاو توانایی نداشت، لیکن به لحاظ ارزش منطقه تصرف شده، به این مساله واقف بود که تنها باز پس گرفتن فاو میتواند مجددا توان را به سود عراق بازگرداند.
خبرنگار رادیو بی بی سی اهمیت فاو برای عراق میگوید: «باز پس گیری شبه جزیره فاو هنوز برای عراق یک اولویت کلی است و اگر عراق نتواند فاو را بگیرد، ممکن است روحیه معنوی و موقعیت صدام به طور خطرناکی ازبین برود.»(٤٤)
بدین ترتیب، عراق به ناچار و از موضع ضعف موقتاً از بازپسگیری فاو چشم پوشید و این مساله را به زمان دیگری موکول و رسما اعلام کرد که در موقعیت فعلی قادر به بازپسگیری فاو نیست. اعترافات رسمی عراقیها و توقف اقدامات عملی آنها موجب گردید رود تحولات سیاسی – نظامی جنگ مورد ارزیابی مجدد قرار گیرد. در واقع تا پیش از این به تثبیت منطقه تصرف شده در دست نیروهای ایران با تردید نظر میشد و به توانایی عراق برای بازپسگیری آن امیدواری زیادی وجود داشت، لیکن اعتراف عراق به این ناتوانی، انعکاس نامطلوبی به زیان عراق داشت.
رادیو آمریکا به نقل از ناظران سیاسی غرب در این باره گفت:«عراق ظاهرا تصمیم گرفته است که کوششهای خود برای بازپسگیری فاو، به خاطر تحمل بهای گزاف نظامی- سیاسی، دست بکشد.»(٤٥)
هفتهنامه «لوموند» چاپ فرانسه نیز در تحلیلی نوشت: «در ستاد ارتش عراق پذیرفته شده که بازپسگیری فاو طولانی و پرهزینه خواهد بود.» (٤٦)
***توجه به برتری نظامی رزمندگان اسلام
با تثبیت موفقیتهای رزمندگان اسلام در منطقه عملیاتی فاو، طی دو ماه و نیم جنگ و مقاومت با اکثر یگانهای ارتش عراق و زبدهترین آنها، موقعیت برتر نظامی جمهوری اسلامی مورد تایید جهان قرار گرفت. قبل از فتح فاو، در عین حال که به دلیل تهاجمهای پی در پی رزمندگان ابتکار عمل در دست ایران بود، اما عدم تثبیت مناطق تصرف شده موجب گردیده بود که از نظر نظامی چنین ارزیابی شود که عراق به دلیل برتری هوایی، آتش توپخانه و لجستیک در اتخاذ مواضع دفاعی موفق بوده و توانسته است کنترل اوضاع را در اختیار داشته باشد، اما تصرف فاو و ناتوانی عراق در بازپس گیری، نطقه پایانی بر تاکیدات پیشین مبنی بر توانایی نظامی عراق بود.
یک هفته نامه نظامی در این زمینه نوشت: «تا پیش از حمله ایران به بندر متروکه فاو، چنین تصور میشد که عراقیها کنترل اوضاع نظامی را در دست دارند.»(٤٧)
خبرگزاری یونایتدپرس نیز به نقل از منابع اطلاعاتی خبری گفت: «تهاجم ایران به فاو بزرگرتین مشکل نظامی عراق در ٥ سال جنگ است. (٤٨)
همچنین خبرگزاری رویتر به نقل از دیپلماتها گزارش داد: «موفقیتهای اخیر ایران به تصویر توفق نظامی عراق که به دقت رسم شده بود، آسیب رسانده است. تغییرات نظامی بیشتر به زیان عراق، میتواند به حکومت بغداد لطمه وارد سازد.» (٤٩)
بنابراین، علاوه بر آن که فتح فاو موقعیت نظامی عراق را تضعیف و متزلزل کرد، متقابلا موجب توجه جدی قدرتها خارجی به برتری نظامی رزمندگان اسلام شد.
خبرگزاری رویتر به نقل از کارشناسان سیاسی و نظامی در خلیج فارس، اعلام کرد: «حملات موفقیتآمیز ایران به عراق برای اولین بار به ایران امتیاز نظامی بخشیده است و میتواند نقطه عطفی در تاریخ جنگ پنج و نیم ساله خلیج فارس باشد.» (٥٠)
٢٥- خبرگزاری جمهوری اسلامی ٢٣/١/١٣٦٥
٢٦- خبرگزاری جمهوری اسلامی ٣١/٤/١٣٦٥
٢٧- خبرگزاری جمهوری اسلامی ٢١/٥/١٣٦٥
٢٨- خبرگزاری جمهوری اسلامی ١٢/٧/١٣٦٥
٢٩- خبرگزاری جمهوری اسلامی ٦/٢/١٣٦٥
٣٠- خبرگزاری جمهوری اسلامی ٢/٣/١٣٦٥
٣١- خبرگزاری جمهوری اسلامی ٢٧/٣/١٣٦٥
٣٢- خبرگزاری جمهوری اسلامی ١١/١٢/١٣٦٤
٣٣- خبرگزاری جمهوری اسلامی ٩/٦/١٣٦٥
٣٤- روزنامه اطلاعات ٦/١٢/١٣٦٤
٣٥- عباس هدایتی خمینی، شورای امنیت و جنگ تحمیلی، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی،١٣٧٠، ص ١٠٩
٣٦- خبرگزاری جمهوری اسلامی، نشریه گزارشهای ویژه، ٢٩/١١/١٣٦٤
٣٧- دفتر مرکزی خبر، نشریه «رادیوهای بیگانه» ٢٦/١١/١٣٦٤ رادیو آمریکا
٣٨- اداره کل مطبوعات خارجی وزارت ارشاد اسلامی، نشریه «بررسی مطبوعات جهان» شماره ١٠٦٧، ٣/١٢/١٣٦٤
٣٩- خبرگزاری جمهوری اسلامی «نشریه گزارشهای ویژه» ٣/١٢/١٣٦٤
٤٠- خبرگزاری جمهوری اسلامی «نشریه گزارشهای ویژه» ١٨/١٢/١٣٦٤، رادیو آمریکا.
٤١- خبرگزاری جمهوری اسلامی «نشریه گزارشهای ویژه»، ٢١/١/١٣٦٥
٤٢- اداره کل مطبوعات خارجی وزارت ارشاد اسلامی نشریه «بررسی مطبوعات جهان» شماره ١٠٩٩،١٣/٣/١٣٦٥،زوددویچه سایتونگ (چاپ آلمان) ٣١ مارس ١٩٨٦.
٤٣- خبرگزاری جمهوری اسلامی «نشریه گزارشهای ویژه» ٨/١٢/١٣٦٤
٤٤- دفتر مرکزی خبر نشریه رادیوهای بیگانه ٤/١٢/١٣٦٤
٤٥- روزنامه ابرار، ١٤/١٢/١٣٦٤
٤٦- ماخذ شماره ٣٨ به نقل از لوموند هفتگی، فوریه ١٩٨٦
٤٧- خبرگزاری جمهوری اسلامی «نشریه گزارشهای ویژه»، ٣١/١/١٣٦٥ به نقل از هفتهنامه یو اس نیواندورلد ریپورت چاپ آمریکا.
٤٨- روزنامه کیهان ١٧/١٢/١٣٦٤
٤٩-خبرگزاری جمهوری اسلامی «نشریه گزارشهای ویژه» ١٥/١٢/١٣٦٤
٥٠- همان.
منبع: سایت ایسنا