یا ارحم الراحمین
دوست خوبم سلام
پر است خلوتم از عطر ناب شب بوها
فدای آمدنت !... با بهار می آیی ؟
یا ابا صالح " عج "
تمام خانه پر از آفتاب خواهد شد
دوباره برف و یخ کوچه آب خواهد شد
شکوفه ها به چمن دسته دسته خواهد رست
زمین پر از گل و عطر بهار خواهد شد
بزن تو پرده به سویی وگرنه ای همه خوب
در انتظار تو دل ها کباب خواهد شد
دلا دعای فرج را بخوان که می دانم
دعای زنده دلان مستجاب خواهد شد
زلال سبز نگاهت عنایت ار بکند
سئوال تشنگی ام را جواب خواهد شد
گل محمدی ار بشکفد به طرف چمن
دهان دوباره پراز شعر ناب خواهد شد
من این فراز شما را دوباره می گویم
تمام خانه پر از آفتاب خواهد شد
" امیر علی مصدق "
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم
یا ذالجلال والاکرام
دوست خوبم سلام
دلم به سینه هراسان است، مگر تو آمده ای از راه ؟
به روی آینه ها بنگر ، ببین که تیره شده از آه
یا ابا صالح المهدی "عج" ادرکنی
توی سرزمین دل ها اسم تو واژه ی نوره
توی قلب خسته ی من ، شوق دیدار حضوره
من که با نیاز سبزت ، عمریه ترانه خوندم
تو روزای تلخ غربت ، به بهونه ی تو موندم
منتظر نشسته چشمام ، تا بیای وقت سپیده
واسه این نگاه خسته ، تو رو دیدن یه امیده
بیا از اونور خورشید ، بیا از قصر ستاره
بیا تا ابرای چشمام ، شب بارونی بباره
یه پرنده ی مهاجر لونه کرده تودل من
قصه ی تو رو می خونه ، همیشه واسه گل من
آقا جون دلم گرفته ، از غم چشم انتظاری
می بینی دارم می بارم ، مثل ابرای بهاری
آقا جون تنهایی سخته ، کاشکی می شد که بمیرم
اینجوری شاید بتونم روی ماهت و ببینم
آقا جون می گن : رو ابرا ، یه جایی تو آسمونی
اینجا من خیلی غریبم ، می دونم اینو می دونی
آقا جون دارم می میرم ، تا به کی چشم انتظاری ؟
این همه رنج و مصیبت ، نکنه دوستم نداری ؟
یه سئوالیه رو قلبم ، که با التماس و زاری
فقط از خودت می پرسم ، چه جوری طاقت میاری ؟
آقا از شما چه پنهون ، براتون نامه نوشتم
آقا با یاد و خیالت ، انگاری توی بهشتم
واستون نوشته بودم : خسته ام از درد جدایی
آقا جون تو از کدوم راه ، از کدوم جاده میایی ؟
آقا جون منو می بخشی ، اگه راحتم باهاتون
می خوام این دلو بذارم ، به خدا زیر پاهاتون
غروبای جمعه وقتی غم از آسمون می باره
آرزوی دیدن تو ، غصه تو دلم می کاره.
" رضا محمد نژاد "
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم
یا رب العالمین
دوست خوبم سلام
فراخنای انا الحق ! برای دیدن تو
به روی دار ، سرم باز سر کشید ، بیا
یا ابا صالح المهدی "عج" ادرکنی
بر بام تنهایی نشستم تا بیایی
با گریه ها دل را شکستم تا بیایی
درهای این دل را برای سال ها سال
بر هر که جز محبوب بستم تا بیایی
آری میان آسمان خاطراتم
تنهای تنها با تو هستم تا بیایی
با یک دل پرخون و دستان تمنا
چون لاله ای ساغر به دستم تا بیایی
شرط گسستن بود حرف آخرینت
زنجیر هایم را گسستم تا بیایی
در انتظارت ای سیه چشم سیه خال
از هر سیاهی بود رستم تا بیایی
وقتی که ساقی جمعه را روز تو نامید
با باده های جمعه مستم تا بیایی
من در بلندای غم تنهایی خویش
بر بام تنهایی نشستم تا بیایی
" سید محمد هادی حسینی "
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم
یا حی یا قیوم
دوست خوبم سلام
یاد تو ، اختر دلم در شب تار بی کسی
ای افق نگاه تو ، قبله ی اقتدای من
یا ابا صالح المهدی "عج" ادرکنی
شروع می شود آغاز واپسین دیدار
کنار پنجره های شکسته ی دیوار
ومن تو را به تماشا نشسته ام ای عشق
بیا تمام دلت را کنار من بگذار
مشام جاده پر از انتظار خواهد شد
اگر تو پا بگذاری سپیده شب بیدار
نگاه روشنت ای انعکاس آیینه
تبسمی است که هرگز نمی شود تکرار
تو در قلمرو هفت آسمان نمی گنجی
زمین ز وسعت نام تو می شود سر شار
برای زود رسیدن همیشه راهی هست
کنار جاده ی گل ها بهار را بردار
" محسن احمدی "
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم
یا ارحم الراحمین
دوست خوبم سلام
تو ای سفیر عدالت ! در این خراب آباد
به کوچه ی دل من از چه رو نمی گذری ؟
یا ابا صالح " عج "
روز هایم ابری و بغض آورند
روز های ابری از شب بدترند
ای که می گویند می آیی ، بیا
رنگ کن بوم سپید جاده را
بادها بوی تو را آورده اند
قاصدک ها را هوایی کرده اند
تو بیا تا اسب ها را زین کنیم
کوچه های شهر را آذین کنیم
شعر اگر شعر است در پای تو باد
وصف هجر روح افزای توباد
شعرها باید که بی باکم کنند
مثنوی های غزل ناکم کنند
اوکه راز روشن فانوس هاست
سینه اش پهنای اقیانوس هاست
منجی سبزینه پوش خواب هام
می کشد تیغ مدارا از نیام
چشم هاتان را به شوقش ترکنید
خط به خط، این شعر را از برکنید
آن شکوه بی غروب بی کران
می شکوفد جمعه ای از جمکران
"مهدی فرجی "
اللهم صل علی محمد و آل محمدوعجل فرجهم و اهلک اعدائهم
یا قاضی الحاجات
دوست خوبم سلام
رخساره را بتاب که شب ها سحر شود
تندیس ها نفس بگیرد و عالم دگر شود
یا ابا صالح "عج"
شبی که یاد تو از خاطرم عبور می کند
قسم به عشق دلم خواهش ظهور می کند
کنار پنجره تنها نشسته ام که مگر
ز کوچه مرکب فرخنده ات عبور کند
دل خزان زده ی من همیشه می خواهد
که فصل سبز تو را بارها مرور کند
به حلقه حلقه ی اشکم دخیل می بندم
که درد غیر تو را از تنم به دور کنم
به میهمانی چشمم قدم گذار که چشم
نثار مقدم تو آیه های نور کند
شبی که برق نگاهت فتد به خانه ی چشم
دل شکسته ی ما را پر از سرور کند
کنار پنجره ی انتظار، منتظران
نشسته اند که آن آشنا عبور کند
"اسماعیل سکاک "
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم
یا ذالجلال والاکرام
دوست خوبم سلام
امروز امید دل آگاه تویی تو
در چرخ شرف مهر تویی ، ماه تویی تو
هستی ز بقای توست باقی مهدی "عج"
در روی زمین بقیه الله ، تویی تو
یا ابا صالح المهدی "عج"
فروغ بخش شب انتظار آمدنی است
رفیق آمدنی ، غم گسار آمدنی است
به خاک کوچه ی دیدار آب می پاشند
بخوان ترانه ، بزن تار ، یار آمدنی است
ببین چگونه قناری به وجد آمده است
مترس از شب یلدا ، بهار آمدنی است
صدای شیهه ی رخش ظهور می آید
خبر دهید به یاران ، سوار آمدنی است
بس است هر چه پلنگان به ماه خیره شدند
یگانه فاتح این کوهسار آمدنی است
" مرتضی امیری "
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم
یا رب العالمین
دوست خوبم سلام
گر قسمتم شود که تماشا کنم تو را
ای نور دیده ! جان و دل اهدا کنم تو را
یا ابا صالح "عج" مددی مولا
رفته بودی باز برگردی چه شد ؟
هدیه ی ما را نیاوردی چه شد ؟
زورق تو در کدامین باد رفت ؟
بیرق تو سال ها از یاد رفت
گفته بودندم می آیی ، حرف بود ؟
پس نیایی انتظارم را چه سود ؟
آسمان از یاد باران رفته است
عشق از ابعاد انسان رفته است
دشت دیگر هیچ بارانی ندید
اندکی بعد از تو مهمانی ندید
عقده ها در چشم ها جاری شدند
روز های هفته تکراری شدند
بعد تو از مردها افسانه ماند
جسم هایی خسته کنج خانه ماند
ساده می گویم مرا درد شماست
ترسم از تکرار در دیروزهاست
ای شکوه بی غروب بیکران
کی شکوفه می کنی از جمکران
پای یک وعده نشستن تا کجا ؟
دل به یک آدینه بستن تا کجا ؟
رفته بودی باز گردی عزیز
آبروی شعرهایم را نریز
"مهدی فرجی"
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم واهلک اعدائهم
یا غیاث المستغیثین
سلام دوست خوبم
دلم آدینه ها دلتنگ مولاست
اسیر کوله بار رنج و غم هاست
تمام جمعه ها در انتظارش
غریب وخسته و بی یار و تنهاست
یا ابا صالح " عج "
ای انتظار جانگداز روزگاران
ای نام جان بخش تو امید بهاران
ای آسمان ها منتظر بر روی ماهت
ای کهکشان ها سایه ی برق نگاهت
ای عالم هستی تمامی آیه ی تو
نور سماوات و زمین چون سایه ی تو
ای نام شیرین تو ذکر اهل بینش
ای سوره ی عصر کتاب آفرینش
ای تک سواران جهان مقهور نامت
ای ذوالفقار حیدری اندر نیامت
ای نور امید شب ظلمانی هجر
دل ها ز دوری ات شده قربانی هجر
کی می شود همچون طبیبی در پگاهی
برحال بیماران خود سازی نگاهی
کی می شود مهر تو بشکافد فلق را
یک صبح آدینه ببینم روی حق را
" ؟ "
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم واهلک اعدائهم
لااله الا الله الملک الحق المبین
دوست خوبم سلام
ای حضور سبز عشق ، ای بلند عاشقی
بی تو معنایی نداشت ، بود یا نبودمان
یا ابا صالح "عج"
تو آبی تر از آسمانی، تورا دوست دارم
گل آویز این بوستانی ، تو را دوست دارم
چو عطرهوسناک گل های وحشی دراین دشت
همیشه روانی ، روانی ، تو را دوست دارم
تو با لحظه های قشنگ سحر می زنی موج
به دریایی از زندگانی ، تو را دوست دارم
از آن سوی دیوارهای بلند جنوبی
مرا همدل و همزبانی ، تو را دوست دارم
دعا می کنم تا بیایی به ویرانه ی من
گل مهربانی نشانی ، تو رادوست دارم
همین قدر می دانم از تو که مانند خورشید
جلودار این کاروانی ، تو را دوست دارم
تو زیباترین های احساس را می شناسی
تواین باغ را باغبانی ، تو را دوست دارم
بهاری ترین صبح من ! ای طلوع درخشان
تو مثل خدا جاودانی ، تو را دوست دارم.
"سیمین دخت وحیدی"
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم واهلک اعدائهم
یا حی یا قیوم
دوست خوبم سلام
در این زمانه ی حیرت ، که فصل ساکت ماست
توان حوصله را اعتبار ، یعنی تو
یا ابا صالح "عج" مددی مولا
غروب عمر شب انتظار نزدیک است
طلوع شرقی آن تکسوار نزدیک است
دلم قرار نمی گیرد از تلاطم عشق
مگو " برای چه " وقت قرار نزدیک است
اگر در کف دیوارها گل و لاله است
عجیب نیست که دیدار یار نزدیک است
بیا که خانه تکانی کنیم دلها را
از انجماد کسالت ، بهار نزدیک است
" سهیل محمودی "
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم واهلک اعدائهم