اول خدا
فلسفه نباف شاعر!
چه ممكن - چه محال
چه جبر - چه اختيار
چه هر كووفت ديگري...
او
رفته است ديگر !
" رضا كاظمي "
اول خدا
چه “شوري” مي زند دلم وقتي…
در چشم ديگران
آنقدر “شيرين” مي شوي !
" ؟ "
اول خدا
غير از تو
ازين پنجره
همه چيز ديده ميشود
يعني از پنجره
هيچ چيز ديده نميشود
" رسول يونان "
اول خدا
شهادت باب الحوائج امام موسي كاظم ع رو به محضر مقدس امام زمان عج
و شما دوستان خوبم تسليت عرض مي كنم .
التماس دعا آنيما
بهترين عبادت بعد از شناخت خداوند ، انتظار فرج است . امام موسي كاظم ع
براي تعجيل در فرجش و عمل به اين حديث نوراني ، دعاي فرج را فراموش نكنيم .
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلك اعدائهم
اول خدا
ويراستار
تمام جمع هايم را جدا نوشت؛
آدمها
اينها
آنها
چشمها
دستها
و گفت :
فقط «قلبها» ميتوانند
به هم چسبيده باشند.
" مهدي قاسمي "
اول خدا
مرا بازيچه خود ساخت چون موسي كه دريا را
فراموشش نخواهم كرد چون دريا كه موسي را
خيانت قصه ي تلخي است اما از كه مي نالم ؟
خودم پرورده بودم در حواريون ، يهودا را
نسيم وصل وقتي بوي گل ميداد حس كردم
كه اين ديوانه پرپر مي كند يك روز گلها را
خيانت غيرت عشق است وقتي وصل ممكن نيست
نبايد بي وفايي ديد نيرنگ زليخا را ...
كسي را تاب ديدار سر زلف پريشان نيست
چرا آشفته ميخواهي خدايا خاطر ما را ؟
نمي دانم چه افسوني گريبانگير مجنون است
كه وحشي ميكند چشمانش آهوهاي صحرا را
چه خواهد كرد با ما عشق؟ پرسيديم و خنديدي
فقط با پاسخت پيچيده تر كردي معما را !...
" فاضل نظري "
اول خدا
حق الناس هميشه پول نيست …
گاهي دل است ؛ دلي كه بايد مي دادي و ندادي …
اول خدا
هوا دونفره هم كه باشد
جمعيتي در من است
كه آسوده ام نمي گذارد !
" محمد علي بهمني "
اول خدا
تو هماني كه دلم لك زده لبخندش را
او كــه هرگز نتوان يافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون كه فقط خرج تو كرد
غــــزل و عاطفــــه و روح هنرمندش را
از رقيبان كمين كرده عقب مي ماند
هر كه تبليغ كند خوبـي ِ دلبندش را
مثــــل آن خــواب بعيد است ببيند ديگر
هر كه تعريف كند خواب خوشايندش را
...
مادرم بعد تو هي حال مرا مي پرسد
مادرم تاب ندارد غــــم فــــــرزندش را
عشق با اينكه مرا تجزيه كرده است به تو
بـــه تــــو اصرار نكرده است فـــرآيندش را
قلب ِ من موقع اهدا به تـــو ايراد نداشت
مشكل از توست اگر پس زده پيوندش را
حفظ كن اين غزلم را كه به زودي شايد
بفرستند رفيقـــان بــه تو اين بندش را :
«منم آن شيخ سيه روز كه در آخر عمر
لاي موهاي تو گــم كرد خداوندش را »
" كاظم بهمني "
اول خدا
دلتنگم...
همين !
و اين نياز به هيچ زبان شاعرانه اي ندارد ...
" ؟ "
اول خدا
تا حالا
يك بار هم زنگ نزده اي
انگار نه انگار كه دلت از آهن است .
" ؟ "