سلام دوستان.این صحنه رو یکی از دوستام دیده.
من به زبون اون نوشتم:
از در دانشکده که اومدم بیرون ماشین یکی از دخترای کلاس پنچر شده بود.تمام دخترای کلاس،شایدم دانشگاه بسیج شده بودن تایرعوض کنن
وای خدا ...
چه سوژه ای ...
می خواستن با قلم خط لب،قالپاق ماشین رو دربیارن.بعد شکوندن 20_10 تا قلم به این نتیجه رسیدن که نمیشه.حالا 17 نفری قالپاقو گرفتن. اونا بکش،ما بخند.اونا بکش،ما بخند (کلی ناخون خورد شد)
اخرش صاحب ماشین یادش اومد که تو صندوق یه وسیله هست،که بهش میگن پیچگوشتی و میشه با اون قالپاق رو در اورد (اگه یادش نمیاومد ...)
خلاصه ... با هر بدبختی بود قالپاق در اومد.ما پسرا هم کلی تشویق کردیم (خوب یه رکورده، تو نیم ساعت قالپاق در اوردن)
حالا میخوان جک بزنن زیر ماشین میله کمکی جک گم شده بود (زرشک)رفتن از تو ماشین یکی دیگه از دخترا یه جک دیگه اوردن.
جک رو زدن زیر ماشین(با کلی بدبختی)ماشین راه افتاد اخه نه دستی کشیده بود نه تو دنده بود خوبه ماشین پنچر بود وگرنه باید می افتادن دنبالش.دوباره جک بزن زیر ماشین این دفه 5 دقیقه زودتر تموم شد
قراره پیچ باز کنن 2 نفر رو آچارن 2 نفرم زور میزدن .نصف پیچ اااا رو که هرز کردن .ولی اخرش با هر بدبختی بود تایر رو در اوردن (دوباره تشویق شدن)
تایر زاپاس رو از صندوق عقب در اوردن دیدن اونم پنچره (ای دل غافل)بازم مجبور شدن واسه 3 گیری از یکی دیگه از دخترا تایر قرض کنن
حالا بعد بستن تایر دیگه حال ندارن که پیچ ها رو ببندن، پیچای هرز شده رو که نبستن،بقیه رو هم با دست سفت کردن (چه زوری) بعد از جمع کردن وسیله ها و ناخون شکسته ها و قلم های خورد شده سوار ماشین شدن که برن
50 متر نرفته بودن که تایر از ماشین جلو زد کف ماشین که ترکید.(حالا تو سراشیبی کی تایر رو بگیره ...)دختر بود که می دوید،پسر بود که از خنده ریسه میرفت
اخرش که تایر رو گرفتن یکی از دخترا رفت به دربون دانشگاه گفت که بیاد براشون تایر رو جا بزنه .
یه خانومی وارد داروخانه میشه و به دکتر داروساز میگه که به سیانور احتیاج داره!
داروسازه میگه واسه چی سیانور میخوای؟
خانومه توضیح میده که لازمه شوهرش را مسموم کنه.
چشمهای داروسازه چهارتا میشه و میگه: خدا رحم کنه، خانوم من نمیتونم به شما سیانور بدم که برید و شوهرتان را بکُشید! این بر خلاف قواننیه! من مجوز کارم را از دست خواهم داد... هردوی ما را زندانی خواهندکرد و دیگه بدتر از این نمیشه! نه خانوم، نـــه! شما حق ندارید سیانور داشته باشید و حداقل من به شما سیانور نخواهم داد.
بعد از این حرف خانومه دستش رو میبره داخل کیفش و از اون یه عکس میاره بیرون؛ عکسی که در اون شوهرش و زن داروسازه توی یه رستوران داشتند شام میخوردند.
داروسازه به عکسه نیگاه میکنه و میگه: خُب، حالا.... چرا به من نگفته بودید که نسخه دارید؟؟!!
نتیجهی اخلاقی: وقتی به داروخانه میروید، اول نسخهی خود را نشان بدهید.
سوئیسیها، تمیزترین مردم دنیا هستند:
سوئیسیها نه تنها خانه و زندگی خود را بلکه خیابان و شهرشان را تمیز نگه میدارند. اگر کسی تکهای کاغذ روی زمین بیندازد به وی تذکر داده میشود، مردم سوئیس به محیطزیست احترام زیادی میگذارند و در حفظ آن کوشا هستند.
ایتالیاییها در قهوه درست کردن در جهان مقام اول را دارند:
ایتالیاییها قهوه غلیظ تهیه میکنند و طبق نظرسنجی از مردم اروپا، ایتالیاییها نه تنها در تهیه قهوه مهارت دارند بلکه بعد از سوئدیها و نروژیها، قهوهخورترین مردم دنیا هستند.
مردان مکزیکی تنپرورند:
مردان مکزیکی بسیار تنبل هستند و استراحت را به هر چیز دیگری ترجیح میدهند. آنان دوست دارند مدتها در سایه درختی بخوابند و آنان افراد پرکاری نیستند.
هندیها و احترام به حیوانات:
در فرهنگ هندیها رفتار محبتآمیز با حیوانات دیده میشود از جمله گاو را که یک حیوان دوستداشتنی میدانند! اگر گاوی در وسط خیابان بایستد یا بنشیند رانندگان باید مسیر خود را عوض کنند و بدون اینکه به گاو توهین شود از کنار آن به آرامی عبور کنند.
انگلیسیها خوش خوراک نیستند:
انگلیسیها علاقهای به خوردن غذاهای متنوع و رنگارنگ ندارند و از غذاهای ساده استفاده میکنند. آنان برای طبخ غذاهای خوشمزه به تازگی از فرانسویها کمک گرفتهاند. آنان مواد غذایی از جمله گوشت، غلات و سیبزمینی را جداگانه مصرف میکنند و با یکدیگر ترکیب نمیکنند.
مردم فنلاند علاقه زیادی به سونارفتن دارند:
قدمت سونا به هزار سال قبل میرسد که ریشه در فنلاند دارد، فنلاند یک منطقه سردسیر بین اروپا و روسیه است و سونا مهمترین مکان اجتماعی میباشد و شمار سونا در کشور فنلاند از تعداد خودروهای این کشور بیشتر است.
کاناداییها در زمستان در زیرزمین زندگی میکنند:
شاید به دلیل دمای 30 درجه زیرصفر، کاناداییها را وادار کرده که در زمستان در زیرزمین زندگی کنند، حتی مراکز تجاری و سینما و موزههایشان، نیز در تونلهای زیرزمینی واقع است.
هموطن ! بعد ازین مواظب باش ، هر چه داری درست مصرف کُـــــــن
مشهدی ، جهرمی ، قمی ، رشتی ، اهل ساری ،درست مصرف کن
این که حالا چه می کنی مصرف ؟ به من و دیگری چه مربوط اســـــت
لحظه ی خوب نشئگی ! حتی ، در خماری ،درست مصـــــرف کـــــــن
مرد شــــــهری خدا زیاد کـــــــند ، چند ماشــــــــین اگـــــــرفقط داری
مش تقی جان ! تو هم اگر چه فقط ،خرسواری ، درست مصرف کن !
سابقا می رسید اگر از دوست ، فعلا از همسرت رسد نیکوســـــــت
پدرش را اگر که می خواهی ، در نـــــیاری ! درســــــت مصرف کـــــــن
با توام ای که پشت آن میــــــزی ، ظاهرا پــــاک و باطنا هـــــــــــیزی !
تا نیفتاده ای به پیسی یا ، اوج خــــــــواری درســــت مصرف کـــــــن
چیـــــــز مفتی اگر به چنـــــــگ آمد، هی دولپی نخور خــــــــطر دارد
می خوری ( خب ) بخور ، ولی نم نم ، آری آری درست مصرف کــن !
هرچه کاست به روی یک سی دی ، فیــلم ها را به روی دی وی دی
هایده یا بنان ، معین ،ســـــتار ،افتخاری ،درســـــت مصرف کــــــن !
این همه جــــیب مملو از خالی ! شــــــکر آن را به جا نمـــــی آری ؟
تا همین یک نفس کشیدن را ، کم نیاری ! درســــــــت مصرف کـــــن.
سلام دوستان گلم.این متن جالب رو یه جایی خوندم جالب بود.براتون گذاشتمش:
سال آخر دبیرستان بودم وخیلی آدم خجالتی تا به اون سن که رسیده بودم نتوسته بودم دوستی برای خودم پیدا کنم ولی این اواخر تو راه مدرسه یه دختره نظرمو به خودش جلب کرده بود . اون هر روز از مسیری که من میرفتم عبور می کرد ! اون با دوست اش که دختر زشتی هم بود باهم بودند ولی خودش دختر زیبای بود ، جالب اینکه تا به من میرسیدند دوست اون دختره محل نمی گذاشت ولی خودش به من چشمک میزد من اوایل بی تفاوت بودم ولی بعدا'' دیدم نمیشه بی تفاوت بود آخه چشمک زدن کار هر روزاش شده بود . این اوخر گاهی وقت ها هم میخندید من که تا اون روز آدم خجالتی بودم داشتم کم کم پر رو میشدم و دنبال موقعیتی بودم تا طرح دوستی بریزم یه روز گویی که شانس بهم روکرده باشه اونو تنها دیدم به خودم جرات دادم و گفتم که هر جوری باشه باید بهش پیشنهاد دوستی بدم خیلی به هیجان آمده بودم صدام رو صاف کردم و گفتم خانم افتخار آشنایی میدید محل نذاشت من شوکه شدم ولی خودمو نباختم دوباره گفتم میتونم باهاتون دوست بشم برگشت و باخشم بهم نگاه کرد بهش گفتم (البته باترس) مگه خودتون هر روز بمن چشمک نمیزدید؟ مگه چراغ سبز بهم نشون ندادید اومد بسمتم و محکم خوابوند در گوشم و با صدای لرزون ولی با فریاد گفت : دیوونه من مریض ام پلکم خودبخود میپره حالیته یا بازم بگم؟!
(قابل توجه اقایون دارای اعتماد به نفس!!!!!)(چشمــــــــــــــــــــــــــک)
فرق واحد پول ایران و انگلیس در انگلیس شما یک کیف اسکناس می برید و با اون ماشین می خرید.... اما در ایران شما یک ماشین اسکناس می برید و با آن یک کیف می خرید.
فرق گردش در تهران و پاریس
در پاریس هر وقت خواستید گردش کنید از ماشین پیاده می شید و در تهران هر وقت خواستید گردش کنید سوار ماشین می شید.
فرق محل کار ایرانی ها و امریکایی
مردم امریکا در خانه استراحت می کنند، در اداره کار می کنند و در خیابان تفریح... اما مردم ایران در خانه تفریح می کنند، در اداره استراحت و در خیابان کار.
فرق یک نویسنده ایرانی با یک نویسنده آلمانی
یک نویسنده آلمانی وقتی نوشته هایش چاپ شد معروف می شود و یک نویسنده ایرانی وقتی جلوی چاپ نوشته هایش گرفته شد معروف می شود..
فرق یک تاجر ایرانی با یک تاجر عرب
تاجر عرب از وقتی شناخته شد موفق و خوشبخت می شه.... اما تاجر ایرانی از وقتی شناخته شد ناموفق و بد بخت می شه.
فرق پلیس راهنمایی و رانندگی ایران با جاهای دیگه دنیا
در همه جای دنیا وقتی ترافیک ایجاد بشود سرو کله پلیس راهنمایی و رانندگی پیدا می شود... اما در ایران وقتی سرو کله پلیس پیدا می شود ترافیک ایجاد می شود.
فرق یک آدم موفق در ایران با سایر نقاط جهان
در همه جای دنیا وقتی کسی موفق شود همه به او نزدیک می شوند و با او شریک می شوند و به او کمک میکنند ...اما در ایران وقتی کسی موفق شود همه از او فاصله می گیرند و رابطه شان را با او قطع می کنند و جلوی کارش را می گیرند.
فرق یک زندانی در ایران با یک زندانی در اروپا و امریکا
در اروپا و امریکا وقتی کسی زندانی می شود اعتبارش را از دست می دهد... اما در ایران وقتی کسی زندانی می شود اعتبار به دست می آورد.
فرق سیستم اداری ایران با سیستم اداری کانادا
سیستم اداری کانادا چون کار مردم را راه می اندازد و به آنها کمک می کند از مردم پول می گیرد.... اما سیستم اداری ایران چون جلوی کار مردم را می گیرد از آنها پول می گیرد.
فرق دشمن در ایران و جاهای دیگر دنیا
در همه جای دنیا وقتی آدم دشمن داشته باشد جلوی کارش گرفته می شود.... در ایران وقتی آدم ها دشمن داشته باشند تازه انگیزه کار پیدا می کنند.
فرق یک ماشین در تهران با بلژیک
در بلژیک وقتی شما یک ماشین می خرید دائما قیمت آن کم می شود....اما در تهران شما وقتی یک ماشین می خرید دائما قیمت آن زیاد می شود.
فرق موسیقی در تهران با موسیقی در جاهای دیگر دنیا
در همه جای دنیا وقتی موسیقی در مکان عمومی پخش می شود صدای آن زیاد می کنند و وقتی در خانه پخش می شود صدای آن را کم می کنند.... اما در ایران وقتی موسیقی در خانه پخش می کنند صدای آن را زیاد می کنند و وقتی در مکان عمومی آن را پخش می کنند صدای آن را کم می کنند.
بگو چگونه بگویم : دوستت می دارم!
وقتی که مردان گـُر گرفته در بستر
این جمله را به *****ان کهن سال می گویند؟
وقتی که این کلام
پیش از طلوع آدینه به زمزمه تکرار می شود
در گرداب ِ خوی کرده ی بوسه و خواهش؟
چگونه بگویم دوستت می دارم،
وقتی که کج کلاه رو به مرداب ِ کبود ِسایه ها
به دستانی گشوده بانگ بر می دارد:
دوستتان می دارم!
و تند بادِ سیاه ِ هلهله
آسمان را به عفن می کشاند!
وقتی که این ایه ی قدسی وِردِ زبان آدمیانی ست
که با قلبی میان ِ دو پا و ُ دشنه ای در کـَف
کنج ِ دنج کوچه های قهرکنان را می کاوند؟
تنها یکی نگاه...
تا این کلام ابدی شود میان ما دو تن
و بشنویمش
بی که سخنی بر لب رانده باشیم!
شبی با شعرهایم گریه کردم
دوباره از تو با دل شکوه کردم
*
زدم چنگی میان پرده هایم
پریدم از حصار نرده هایم
*
دویدم تا بیابم تکیه گاهی
بریزم اشک گرمی روی آهی
*
نگاهم سرد بود و غصه می خورد
مرا باخود به جایی دور می برد
*
دو باره آسمان بیداد می کرد
دو باره شعر من فریاد می کرد
*
من اما می دویدم تا بگریم
مگر می شد که آن شب من نگریم
*
نسیمی کاغذی را جابه جا کرد
تو گویی خش خشش من را صدا کرد
*
دویدم از پی کاغذ، دویدم
گرفتم کاغذ و جایی خزیدم
*
نشستم تای آن را باز کردم
غم هجر تورا آواز کردم
*
میان کاغذ از چیزی که خوا ندم
تنم لرزید،اشکی هم فشاندم
*
خدا می دانداما من چه دیدم
عذابی بدتر از آتش کشیدم
*
نوشته بود معشوقی به عاشق
برو! من ازتوآخر دل بریدم.
...
دماغ!
این عضو حیاتی
اگه مثل کلنگه
مثل لوله تفنگه
با خوشگلیت میجنگه
طبیعیه، قشنگه
نگو که این یه درده
دماغ عمل نکرده
اگر که مثل فیله
و یا از این قبیله
روی نوکش زیگیله
غصه نخور، اصیله
هی نرو پشت پرده
دماغ عمل نکرده
یکی میگه درازه
خیلی ولنگ و وازه
یکی میگه ترازه
غصه نخور که نازه
ببین خدا چه کرده
دماغ عمل نکرده
دماغ نگو جواهر
سوژهی شعر شاعر
طویل فیالمظاهر
پدیدهی معاصر
آهای تخم دو زرده
دماغ عمل نکرده
با اون دماغ همیشه
عکس تو پشت شیشه
تو سینما چی میشه
شکستن کلیشه
کاشکی بری رو پرده
دماغ عمل نکرده
کم باباتو کچل کن
یا خودتو مچل کن
کی بت میگه عمل کن
قصیده رو غزل کن
میشی له و لورده
دماغ عمل نکرده
چهقد دماغ دماغ شد
قافیهمون چلاق شد
هی، یکی- چل کلاغ شد
تصنیف کوچه باغ شد
بره که برنگرده
دماغ عمل نکرده!
اهل عرفانم من
اهل عرفانم من ، کاروبارم بد نیست
برجکی ساخته ام در دل شهر
طبقاتش هفده
همه را پیش فروش بنمودم
پولهایم همه در بانک سوئیس
به امانت باقی است
اهل عرفانم من
سفره نان و پنیری پهن است
مُتلی ساخته ام در نوشهر
باغهایم پر گل
از صدور پسته
جیبهایم سرشار
اهل عرفانم من
دامهایم همه پروارو قشنگ
گاوها رنگ به رنگ
کشت و صنعت دارم
چند هکتار زمین
همه شالیزار است
دختران ِ زیبا
صبح تا شام در آن دشت وسیع
بوته های شالی، درزمین میکارند
اهل عرفانم من
همه در سیر و سفر
از ژاپن تا اتریش
تا فراسوی پکن
خانه کوچک خوبی دارم
دردل شهر پاریس
جایتان بس خالی است
اهل عرفانم من ، کاروبارم بد نیست
طبع شعری دارم
شعرها گفته ام از عرفانم
همه زیبا و قشنگ
همچو آن ویلایم
که بنا ساخته ام در چالوس
یاکه مانند سگم پشمالو
که بود فِرز و زرنگ
الغرض لقمه نانی باقی است
مردی هستم قانع
اهل عرفانم من ،کارو بارم بد نیست.
دخترجوانی از مکزیک برای یک مأموریت اداری چندماهه به آرژانتین منتقل شد.
پس از دوماه، نامه ای از نامزد مکزیکی خود دریافت می کند به این مضمون:
لورای عزیز، متأسفانه دیگر نمی توانم به این رابطه از راه دور ادامه بدهم و باید بگویم که دراین مدت ده بار به توخیانت کرده ام !!! ومی دانم که نه تو و نه من شایسته این وضع نیستیم. من را ببخش و عکسی که به تو داده بودم برایم پس بفرست
باعشق : روبرت
دخترجوان رنجیـده خاطرازرفتارمرد، ازهمه همکاران ودوستانش می خواهدکه عکسی ازنامزد، برادر، پسرعمو، پسردایی ... خودشان به اوقرض بدهند وهمه آن عکس ها راکه کلی بودند باعکس روبرت، نامزد بی وفایش، دریک پاکت گذاشته وهمراه با یادداشتی برایش پست می کند، به این مضمون:
روبرت عزیز، مراببخش، اما هر چه فکر کردم قیافه تو را به یاد نیاوردم، لطفاً عکس خودت راازمیان عکسهای توی پاکت جداکن وبقیه رابه من برگردان.....