معرفی وبلاگ
سلام.ممنون از انتخابتون، تو این وبلاگ مطالبه متنوعی گذاشتم از همه چی، امیدوارم خوشتون بیاد، لطفا نظر بدین، نظرای شما خیلی میتونه منو تو ادامه ی فعالیتم تو وبلاگ کمک کنه.ممنون.
صفحه ها
دسته
♥دوستان من♥
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 283587
تعداد نوشته ها : 221
تعداد نظرات : 119
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
سازنده ترین کلمه گذشت است ... آن را تمرین کن 
پرمعنی ترین کلمه " ما " است ... آن را به کار ببر
عمیق ترین کلمه "عشق" است ... به آن ارج بنه.
بی رحم ترین کلمه "تنفر " است ... از بین ببرش.
سرکش ترین کلمه" تنفر" است ... با آن بازی نکن.
خودخواهانه ترین کلمه " من " است... از آن حذر کن.
ناپایدارترین کلمه " خشم" است... آن را فرو ببر.
بازدارنده ترین کلمه " ترس" است ... با آن مقابله کن.
با نشاط ترین کلمه " کار " است ... به آن بپرداز.
پوچ ترین کلمه " طمع" است ... آن را بکش
سازنده ترین کلمه "صبر" است ... برای داشتنش دعا کن.
روشن ترین کلمه " امید" است... به آن امیدوار باش.
ضعیف ترین کلمه " حسرت" است ... آن را نخور.
تواناترین کلمه " دانش " است .... آن را فراگیر
محکم ترین کلمه "پشتکار" است ... آن را داشته باش.
سمی ترین کلمه "شانس" است ... به امید ان نباش.
لطیف ترین کلمه " لبخند " است ... آن را حفظ کن.
ضروری ترین کلمه " تفاهم " است .... آن را ایجاد کن.
سالم ترین کلمه " سلامتی" است ... به آن اهمیت بده.
اصلی ترین کلمه اعتماد است .... به آن اعتماد کن.
دوستانه ترین کلمه " رفاقت" است.... از آن سوء استفاده نکن.
زیباترین کلمه " راستی " است ... با آن رو راست باش.
زشت ترین کلمه " دورویی"است ... یک رنگ باش.
ویرانگر ترین کلمه " تمسخر" است ... دوست داری با تو چنین شود؟
موقررترین کلمه " احترام" است .... برایش ارزش قایل شود.
آرامترین کلمه " آرامش " است ... به ان برس.
عاقلانه ترین کلمه " احتیاط" است ... حواست رو جمع کن.
دست و پاگیر ترین کلمه " محدودیت " است .... اجازه نده مانع پیشرفت بشود.
سخت ترین کلمه " غیر ممکن" است .... وجود ندارد.
مخرب ترین کلمه " شتابزدگی " است ... مواظب پلهای پشت سرت باش.
تاریک ترین کلمه " نادانی" است ... آن را با نور علم روشن کن.
کشنده ترین کلمه " اظطراب" است ... ان را نادیده بگیر.
صبور ترین کلمه " انتظار" است .... منتظرش بمان.
بی ارزش تری کلمه " بخشش" است ... سعی خود را بکن.
قشنگ ترین کلمه " خوشرویی " است ... راز زیبایی در آن نهفته است.
تمیزترین کلمه " پاکیزگی " است ... اصلا سخت نگیر.
رساترین کلمه " وفاداری" است .... سر عهدت بمان.
تنها ترین کلمه " گوشه گیری" است ... بدان که جمع همیشه بهتر از فرد بودن است.
محرک ترین کلمه " هدفمندی" است ... زندگی بدون هدف؛ روی آن است.
و هدفمند ترین کلمه "موفقیت " است.... پس پیش به سوی آن
دسته ها : متن و شعر زیبا
جمعه 2 11 1388 18:36

شاید آنقدر آبی نباشم که لحظه هایم پر از اقاقیا شود !
شاید آنقدر عاشق نباشم که سروده هایم زمزمه ی هر عابری شود !
شاید آنقدر بزرگ نباشم که مایه ام تمام وجودت را در بر گیرد !
شاید آنقدر نور نباشم که در شبهای تیره ی تنهایی نیازت باشم !
شاید آنی نباشم که در رویا ها درجستجوی آن باشی !
ولی هرکه هستم !
هرچه هستم !
بیش از خود تو را دوست دارم.

 

دسته ها : متن و شعر زیبا
جمعه 2 11 1388 18:31

دل ُ روزنامه پیچیدم ، توی جعبه ای گذاشتم...
خوب و محکم اونو بستم ، راه دیگه ای نداشتم
بردمش اداره ی پست ، دادمش برات بیارن...
دل ُ تحویل نگرفتن ، پیش ِ بسته ها بزارن
گیر دادن دلت بزرگ ِ ، نمی شه اونو فرستاد...
مونده بودم چه کنم من ، دل من یاد تو افتاد
یاد ِ اون روزی که قلبت یه دفعه مثه یه سنگ شد...
خاطراتت یادم اومد، دل ِ من دوباره تنگ شد
حالا من این دل ِ تنگ ُ میدمش برات بیارن...
این دفعه می شه فرستاد ، انگاری حرفی ندارن
دل ِ من قد ِ یه دنیا تو رو دوست داره همیشه...
پیش ِ من باشی، نباشی، عاشق ِ هیشکی نمی شه...

 

دسته ها : متن و شعر زیبا
جمعه 2 11 1388 18:28
من یک چهار دیواری دارم

و همسایه هایی ...

پسر همسایه مدام با صدای بلند با تلفن صحبت میکند

و دختر همسایه با صدای بلند تلویزیون نگاه می کند

و نوه های همسایه با صدای بلند بازی می کنند

در چند قدمی چهار دیواری ام برجی می سازند

و چند قدم آن طرف تر ازدحام و جنجالی دیگر ...

و من در این شلوغی و هیاهو،

تنها در چهار دیواری ام،

به دنبال خود می گردم

که مدتی است ناپیداست

انگار سالیان است که نیست!

مدت ها گذشت تا دوباره کنج خلوتم یافتمش،

و وقتی که خود را پیدا کردم

خدا را حس کردم، در درون خود

و وقتی که خدا را حس کردم

دیگر خود را فراموش کردم!

و حالا خدا در چهار دیواری من حضور دارد

با من،

منی که دیگر "من" نیست

من یک چهار دیواری دارم
دسته ها : متن و شعر زیبا
پنج شنبه 1 11 1388 23:30
شمع دانی که دم مرگ به پروانه چه گفت ؟
گفت ای عاشق بیچاره فراموش شوی
سوخت پروانه ولی ، خوب جوابش را داد
گفت طولی نکشد نیز تو خاموش شوی!
دسته ها : متن و شعر زیبا
پنج شنبه 1 11 1388 23:29
در بستر تنهایی
شب تا به سحر بیدار مانده بود
و من، غرق رویای شیرین دوست داشتنها
با هم بودنها
آسمان دلم پر ستاره بود
ماه در کنارم آرمیده بود
به هر کجا که می نگریستم
روشنایی بود و نور
تلاءلو مهتاب
آه رویای قشنگ با تو بودن
در سپیده دم بیداری
شب آرام
در کنار بسترم خوابیده بود
دسته ها : متن و شعر زیبا
پنج شنبه 1 11 1388 23:28
8 ماه گذشت
از اخرین روزی که دعا
کردم
از اخرین روزی که
التماس کردم به خدا
تا شاید
دنیایش بایستد
تا شاید قطار سرنوشتش
را متوقف کند
تا قلم را از دست انکه
میگویند سرنوشت را
مینویسد
بگیرد
اما
نه اشکهایم
نه دعاهایم ونه
التماسم
هیچ کدام نتوانستند تا
دنیا را نگه دارند...
من اینجا
روی زمین تو را از
دست دادم
اما انتظار داشتم کسی
در اسمان صدایم را
بشنود
چه بیهوده بود...
روزهایم به سختی شب
میشوند
وشبهایم بی انکه نشانی
از تو حتی در خواب
داشته باشند
صبح میشوند
8 ماه قبل فکر میکردم بی
تو هرگز نفس نخواهم
کشید
اما 8 ماه است که هنوز
خورشید از جای همیشگی
اش طلوع میکند
و من نفس میکشم
بی تو...
به کسی میمانم که گویی
از خوابی طولانی
برخواسته است
گویی کابوسی را پشت
سرگذاشته
در و دیوار این شهر
چقدر اشنایند
صبر کن
من با کسی که دنیایش
بودم
که دنیایم بود
از خیابانهای این شهر
گذشته ایم
اما امروز...
چه تلخ است بی تو رفتن.
از ان عشق رویایی
از ان افسانه که 5 سال
از عمرم را به اندازه 50
سال طولانی کرد
از ان همه قول و قرار
جز طپش های گاه و بی گاه
قلب خسته ام که به یاد
خاطراتمان میافتد
دستهایی که میلرزند
نگاهی که خیره مانده
و دلی که قول داده دیگر
نلرزد
چیزی بجا نمانده
کاش میشد زمان را به
عقب برگردانم
به ساعت یک ظهر 30
خرداد81
شاید اگر انروز دلم را
میکشتم
4سال بعد
هرگز نمیدیدم
که در 30 خرداد 85
روزی که برای هردویمان
مقدس ترین روز بود
پیمان با غریبه ای
میبندی
میبینی
روزی که برای تاریخ
پیوندمان تعیین کرده
بودی
حالا
کابوس من شده
8ماه از ان کابوس تلخ
خرداد میگذرد
حتما میدانی
که تقریبا همه چیز ها
را یکبار بی تو تجربه
کرده ام
اولین پاییز
اولین زمستان
و حالا اولین بهار بی
تو
میبینی...
هنوز هم باور نمیکنم
وقتی کنار هم بودیم
3نفر بودیم
من تو و عشق
امروز بی انکه کنارم
باشی 4 نفریم
تو و عشق
من و عذاب...
کسی هست که مرا بیدار
کند و بگوید:
چقدر ناله میکردی در
خواب
کابوس میدیدی؟؟
دسته ها : متن و شعر زیبا
پنج شنبه 1 11 1388 23:28
در دادگاه عشق ... قسمم قلبم بود.
وکیلم دلم و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان .

قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد
و سپس محکوم شدم به تنهایی و مرگ .
کنار چوبیه دار از من خواستند تا اخرین خواسته ام را بگویم و
ومن گفتم : به تو بگویند ... دوستت دارم
دسته ها : متن و شعر زیبا
پنج شنبه 1 11 1388 23:27
دخترک خنده کنان گفت که چیست
راز این حلقه زر
راز این حلقه که انگشت مرا
این چنین تنگ گرفته است به بر
راز این حلقه که در چهره او
اینهمه تابش و رخشندگی است
مرد حیران شد و گفت
حلقه خوشبختی است حلقه زندگی است
همه گفتند : مبارک باشد
دخترک گفت : دریغا که مرا
باز در معنی آن شک باشد
سالها رفت و شبی
زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقه زر
دید در نقش فروزنده او
روزهایی که به امید وفای شوهر
به هدر رفته هدر
زن پریشان شد و نالید که وای
وای این حلقه که در چهره او
باز هم تابش و رخشندگی است
حلقه بردگی و بندگی است
دسته ها : متن و شعر زیبا
پنج شنبه 1 11 1388 23:22
صبح امروز
و هر روز که زنده باشم،
با ولی تو، مهدی، پیمان دوباره می بندم،
قرار، تعهد و بیعت او
همچنان بر گردن من است
و از آن باز نمی گردم،
این میثاق تغییر نخواهد یافت،
و تا باد نابودی نگیرد، هرگز!
(بخشی از دعای مقدس عهد)
دسته ها : متن و شعر زیبا
چهارشنبه 30 10 1388 23:18

نیایش برترین جلوه ی عشق است . نیایش با دعا خواندن تفاوت اساسی دارد . دعا خواندن از سر میجوشد و نیایش از دل . آنها کلمات اند و نیایش ، سکوت محض . 
خدا همه چیز ما را می داند ، بنابراین ، به کلمات ما احتیاجی ندارد . او پیش از آنکه ما بگوییم ، شنیده است . نیایش ، محاوره نیست ، بلکه ارتباطی است در سکوت و خلوت . نباید چیزی گفت ، نباید چیزی خواست ، نبایدچیزی طلب کرد ، زیرا پیشاپیش همه چیز داده شده است . خدا پیش از آن که تو او را بخوانی ، تو را خوانده است . مولوی چه خوب گفته است که ؛ اولیا دهانشان از دعا خواندن بسته است . آنها در همه لحظات مشغول نیایش اند . در ساحت نیایش ، حتی فکر نیز باید خاموش شود . آنجا فقط چشمان خویش را ببند ، سر خویش را قدری فرو بیاور و مستغرق دریای او شو . 
در آن خلوت درون ، جایی که کلمه ای رد و بدل نمی شود ، برای نخستین بار صدای نجواگر خداوند را می شنوی . این صدا را فقط در آن سکوت و سکون عظیم می توان شنید . این صدا فقط در قلب طنین می اندازد . هنگامی که دل را از هیاهوی دل مشغولی ها خالی کردی ، نجوای او به گوش می رسد . در واقع دل توست که با تو سخن می گوید . دل در این هنگام ، همچون نی بر لبان خداوند نشسته است و به آهنگ او مترنم است . حتی در این ساحت نیز پیام او در قالب کلمات به گوش نمی رسد ، بلکه او بی کلام سخن می گوید . او تو را با احساس سپاس و قدردانی سرشار می سازد و تو را لبریز از حضور حقیقت در ساحت جانت می کند . او همه ی این کارها را بدون واسطه کلمات انجام می دهد . بدون کلمات و فقط در قلمرو احساس و تجربه. 

دسته ها : متن و شعر زیبا
سه شنبه 24 9 1388 18:46
عشق مرا در نگاهت تیره و تار مکن ، ای مهربان 
نور چشمانت را برایم خاموش مکن، ای مهربان 
 
من سوخته ام از این شرار عشق، تو مرا دریاب 

خرقه پوش از این باران عشق شدم ،تو مرا دریاب
 
قفل سنگین قلبت را برایم باز کن، ای نازنین

شعر سپید عشقت را برایم آغاز کن، ای نازنین
 
می خواهم تو را، در این لحظه های سخت با من باش 
می گذارم نام تو را، در این سینه ی سبز با من باش 
 

 تو آن ستاره ی درخشان در سینه ی عاشق منی ، میدانی 
 تو آن زورق غریب اندیشه ی ذهن عاشق منی، میدانی 

می گریزم از افسون دبده ی پر مهرت، ای جانان من
 می شتابم به سوی ان قلب خفته ومهربانت، ای جانان من....
مردم طعنه ها زدند و گفتند از این عشق پر شرار من 
زآن آتشی فکندند در این قلب بی قرار و بی ریای من 

بهر فریب آنان نام تو را هرگز بر زبان نیاوردم دگر 
می ترسم از این فریب جانسوز که من تو را نیابم دگر
 
می روم تا ساحل آرام عشق یابم تو را، شیرین جان  

می سرایم لحظه های عاشقی خوانم تو را،شیرین جان
 
میروم بی شک در این راه تو را می بویم ای دلدار من

غم هجران تو را همراه خود می سازم ای دلدار من        

نظر یادتون نره             

 

دسته ها : متن و شعر زیبا
سه شنبه 24 9 1388 18:34
باردگر نامه تو بازشد***مستی ام از نامه ات آغازشد***نام خدازیور آن نامه بود ***من چه بگویم که چه هنگامه بود؟ ***بوسه زدم سطر به سطر تو را *** تا که ببویم همه عطر تو را *** سطربه سطرش همه دلداگیست *** عطر جوانمردی وآزادگیست ***عطر تو در نامه چها میکند***غارت جان و دل ما میکند *** ازغم خود جان مرا کاستی بار دگر حال مرا خواستی *** بی تو چه گویم که مرا حال نیست *** مرغ دلم بی تو سبکبال نیست *** هرچه که خواندم دل تو تنگ بود ***حال من و حال تو همرنگ بود ***بی تو از این خانه دل شاد رفت ***رفتی و باز آمدن ازیاد رفت ***هرکه سر انگشت به در می زند ***جان و دلم بهر تو پر میزند ***بی تو مراروز طلایی نبود *** فاجعه بود این که جدایی نبود***چون به نگه نقش تو تصویر شد***اشک من از شوق سرازیر شد***اشک کجا گریه باران کجا ؟ باده کجا نامه یاران کجا ؟***برسر هر واژه گلی ریختی ***شوق و غمم را به هم آمیختی ***روح به هر واژه که کاوش کند ***عطر تو از نامه تراوش کند ***عکس توونامه تو دیدنیست ***بوسه ز نقش لب تو چیدنیست هرچه نوشتی همه بوی تو داشت ***بردل من مژده ز سوی تو داشت ***هرسوخنت چون سخن یوسف است *** بوی خوش پیرهن یوسف است ***من ز غمت خسته کنعانی ام ***بی تو گرفتار پریشانی ام***مهر تو چون باد بهاری بود *دردل من مهر تو جاری بود ***نامه به من عشق سفر می دهد ***از سر کوی تو گذر می دهد *** نامه تو باده مرد افکنست ***هر سخنت آفت هوش من است ***جان و دلم مست جنون میشود ***تشنگی ام برتو فزون میشود *نامه تو گرچه خوش و دلکشست ***دردل هر واژه گل آتشست ***حرف به حرف تو به هر نامه یی! خواندم ودیدم که چه هنگامه یی***نامه تو قاصد دنیای عشق ***بر دلم آموخت الفبای عشق***هرالفش قد مرا راست کرد ***با دل من هرچه دلش خواست کرد ***از بی تو بوسه گرفتم بسی **نامه نبوسیده به جز من کسی ! چون نوشتی دل من پر گرفت ***آتش عشق تو به دل در گرفت ***دال تو بردل غم دوری نهاد ***صاد تو دل را به صبوری نهاد ***سین تو سرمایه سود من است ***سین همه ی بود ونبود من است ***سوروسرورم همه از سین توست ***سین اثر سینه سیمین توست ***شین تو درخاطره شوق آورد ***ذال تو ما را سر ذوق آورد *** لام تو یادیست ز لبهای تو ***وان نمکین خنده زیبای تو***میم بود شمه یی ازموی تو ***زانکه معطر بود از بوی تو *** نون تو ازناز حکایت کند ***های تو از هجر شکایت کند ***واوتو پیغام وصال آورد ***جان ودل خسته به حال آورد *** آزسخنت برتن من جان رسید ***حیف ازاین نامه به پایان رسید ***بوسه به امضای تو بگذاشتم ***یاد زمانی که تو را داشتم
دسته ها : متن و شعر زیبا
جمعه 20 9 1388 15:36
دفتر عشـــق که بسته شـد
دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــــــــدم
خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
اونیکه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
بد جوری تو کارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
برای فاتحه بهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
بـه نـام تـو سنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
غــرور لعنتی میگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
بازی عشـــــقو بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
از تــــو گــــله نمیکنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
از دســـت قــــلبم شاکیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاریکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم
دوسـت ندارم چشمای مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
بزن تیر خـــــــــــــــــلاص رو
ازاون که عاشقـــت بود
بشنواین التماسرو
...............
.........
....
.
دسته ها : متن و شعر زیبا
جمعه 20 9 1388 15:31
یکی دلش به صد دل بنده
یکی صد دل به یه دل، دل میبنده
یکی دل میبنده و تا آخرش پایبنده
یکی شک داره که دل ببنده یا نبنده
یکی میترسه که دل ببنده
یکی الکی دل میبنده
یکی نمیدونه که چطور دل ببنده
یکی هربار به یکی دل میبنده
یکی هی دل میکنه و باز هی دل میبنده
یکی دل میبنده تا بخنده
یکی دلش آکبنده و مونده به کی دل ببنده
یکی اصلا دل نداره که دل ببنده
یکی هم که هیچ نمیدونه ، دل کیلو چنده
دسته ها : متن و شعر زیبا
جمعه 20 9 1388 15:20

گر نیایی فقیر می میرم                             مثل دنیا حقیر می میرم

چون کبوتر که در قفس حبس است                   تک و تنها اسیر می میرم

تو بیا، می خورم قسم به خدا                        چون بگویی بمیر، می میرم 

"مهدیا"ای تمام هستی من                           گر نیایی فقیر می میرم 

 

دسته ها : متن و شعر زیبا
جمعه 20 9 1388 15:4
X