معرفی وبلاگ
سلام.ممنون از انتخابتون، تو این وبلاگ مطالبه متنوعی گذاشتم از همه چی، امیدوارم خوشتون بیاد، لطفا نظر بدین، نظرای شما خیلی میتونه منو تو ادامه ی فعالیتم تو وبلاگ کمک کنه.ممنون.
صفحه ها
دسته
♥دوستان من♥
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 283581
تعداد نوشته ها : 221
تعداد نظرات : 119
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

نان را از من بگیر،اگر می خواهی، 

هوا را از من بگیر،اما

خنده ات را نه. 



گل سرخی را از من مگیر

سوسنی را که می کاری،

ابی را که به ناگاه

در شادی تو سرریز می کند،

موجی ناگهانی از نقره را

که در تو می زاید.



از پس نبردی سخت باز می گردم

با چشمانی خسته

که دنیا را دیده است

بی هیچ دگرگونی،

اما خنده ات که رها می شود

و پروازکنان در آسمان مرا می جوید

تمامی درهای زندگی را 

به رویم می گشاید. 


عشق من،خنده تو 

در تاریکترین لحظه ها می شکفد

و اگر دیدی،به ناگاه

خون من بر سنگفرش خیابان جاری ست،

بخند،زیرا خنده تو 

برای دستان من

شمشیری است آخته.



خنده تو،در پائیز

در کنارهً دریا

موج کف الودهاش را 

باید بر فراز،

و در بهاران، عشق من،

خنده ات را می خواهم 

چون گلی که در انتظارش بودم



بخند بر شب 

بر روز،بر ماه،

بخند بر پیچاپیچٍ خیابانهای جزیره،

بر این پسربچه 

که دوستت دارد، 


اما آنگاه که چشم می گشایم و می بندم ،

آنگاه که پاهایم می روند و باز می گردند، 


نان را ،هوا را ،

روشنی را ،بهار را،

از من بگیر 


اما خنده ات را هرگز

تا چشم از دنیانبندم.

 

دسته ها : متن و شعر زیبا
دوشنبه 5 11 1388 11:25

بی تو دنیا بر سرم آوار شد
بین ما هر پنجره دیوار شد
آنکه اول نوش دارو می نمود
برلب ما زهر نیش مار شد
درد ما در بودن ما ریشه داشت
رفتن و مردن علاج کار شد
عیب از مابودن از یاران نبود 
تا که یاری یار شد بیزار شد
عاقبت با حیله سودا گران
عشق هم کالای هر بازار شد
آب یکجا مانده ام دریا کجاست؟
مردم از بس زندگی تکرار شد.

 

دسته ها : متن و شعر زیبا
دوشنبه 5 11 1388 11:21

وای باران ! باران
شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
میپرد مرغ نگاهم تا دور
وای باران، باران
پر مرغان نگاهم را شست
خواب رویای فراموشی هاست
خواب را دریابم
که درآن دولت خاموشی هاست
با تو در خواب ، مرا
لذت ناب هماغوشی هاست
از گریبان تو صبح صادق
میگشاید پر و بال
تو گل سرخ منی
تو گل یاسمنی
تو چنان شبنم پاک سحری؟
نه ، از آن پاکتری
تو بهاری؟
نه ، بهاران از توست
از تو میگیرد وام
هربهار این همه زیبایی را
هوس باغ و بهارانم نیست
ای بهین باغ و بهارانم تو
سیل سیال نگاه سبزت
همه بنیان وجودم را ویرانه کنان میکاود
من به چشمان خیال انگیزت معتادم
و در این راه تباه
عاقبت هستی خود را دادم
باز کن پنجره را

 

دسته ها : متن و شعر زیبا
دوشنبه 5 11 1388 11:20
بیش از این سوی نگاهت نتوانم نگریست

اهتزاز ابدیت را

یارای تماشایم نیست...

 

کاش می گفتی چیست

آنچه از چشم تو

تا عمق وجودم

جاریست...
دسته ها : متن و شعر زیبا
شنبه 3 11 1388 21:5
وقتی کسی رو دوس داری،حاضری جون فداش کنی

حاضری دنیارو بدی،فقط یه بار نیگاش کنی

به خاطرش داد بزنی،به خاطرش دروغ بگی

رو همه چی خط بکشی،حتّی رو برگ زندگی

وقتی کسی تو قلبته،حاضری دنیا بد بشه

فقط اونی که عشقته،عاشقی رو بلد باشه

قید تموم دنیارو به خاطرِ اون می زنی

خیلی چیزارو می شکنی ، تا دل اونو نشکنی

حاضری که بگذری از دوستای امروز و قدیم

امّا صداشو بشنوی ، شب از میون دوتا سیم

حاضری قلب تو باشه ، پیش چشای اون گرو

فقط خدا نکرده اون ، یه وقت بهت نگه برو

حاضری هر چی دوس نداشت ، به خاطرش رها کنی

حسابتو حسابی از ، مردم شهر جدا کنی

حاضری حرف قانون و ، ساده بذاری زیر پات

به حرف اون گوش کنی و به حرف قلب باوفات

وقتی بشینه به دلت ، از همه دنیا می گذری

تولّد دوبارته ، اسمشو وقتی می بری

حاضری جونت و بدی ، یه خار توی دساش نره

حتی یه ذرّه گرد وخاک تو معبد چشاش نره

حاضری مسخرت کنن ، تمام آدمای شهر

امّا نبینی اون باهات ، کرده واسه یه لحظه قهر

حاضری هر جا که بری ، به خاطرش گریه کنی

بگی که محتاجشی و ، به شونه هاش تکیه کنی

حاضری که به خاطر ، خواستن اون دیوونه شی

رو دست مجنون بزنی ، با غصه هاهمخونه شی

حاضری مردم همشون ، تو رو با دست نشون بدن

دیوونه های دوره گرد ، واسه تو دس ت بدن

حاضری اعتبارتو ، به خاطرش خراب کنن

کار تو به کسی بدن ، جات اونو انتخاب کنن

حاضری که بگذری از ، شهرت و اسم و آبروت

مهم نباشه که کسی ، نخواد بشینه روبروت

وقتی کسی تو قلبته ، یه چیزقیمتی داری

دیگه به چشمت نمی یاد ، اگر که ثروتی داری

حاضری هر چی بشنوی ، حتی اگه سرزنشه

به خاطر اون کسی که ، خیلی برات با ارزشه

حاضری هر روز سر اون ، با آدما دعوا کنی

غرورتو بشکنی و باز خودتو رسوا کنی

حاضری که به خاطرش ، پاشی بری میدون جنگ

عاشق باشی اما بازم ، بگیری دستت یه تفنگ

حاضری هر کی جز اونو ، ساده فراموش بکنی


پشت سرت هر چی می گن ، چیزی نگی گوش بکنی


حاضری هر چی که داری ، بیان و از تو بگیرن

پرنده های شهرتون ، دونه به دونه بمیرن

وقتی کسی رو دوس داری ، صاحب کلّی ثروتی

نذار که از دستت بره ، این گنجِ خیلی قیمتی
دسته ها : متن و شعر زیبا
شنبه 3 11 1388 20:22
بر تن خورشید می پیچد به ناز
 چادر نیلوفری رنگ غروب
تک درختی خشک در پهنای دشت
تشنه می ماند در این تنگ غروب
از کبود آسمان های روشنی
می گریزد جانب آفاق دور
در افق بر لاله سرخ شفق
می چکد از ابرها باران نور
می گشاید دود شب آغوش خویش
زندگی را تنگ می گیرد به بر
باد وحشی می دود در کوچه ها
تیرگی سر می کشد از بام و در
شهر می خوابد به لالای سکوت
اختران نجوا کنان بر بام شب
نرم نرمک باده مهتاب را
ماه می ریزد درون جام شب
نیمه شب ابری به پهنای سپهر
می رسد از راه و می تازد به ماه
جغد می خندد به روی کاج پیر
شاعری می ماند و شامی سیاه
 دردل تاریک این شب های سرد
ای امید نا امیدی های من
برق چشمان تو همچون آفتاب
می درخشد بر رخ فردای من
دسته ها : متن و شعر زیبا
شنبه 3 11 1388 20:22
دلم چون کودکی دلگیر، پا را بر زمین کوبد
که "عمر خویش می خواهم! 
روان و راحت و آرام جان خویش می خواهم!"
***
نمی فهمد دل سرکش 
نمی فهمد خطا رفته است بازی را
دل کودک، به هر سازی که می گویم،
برایم باز می گوید که:
"عمر خویش می خواهم، پسم ده نازنینم را!"
***
برایش قصه گفتم دوش، تا شاید بیاساید
نگاهش همچنان سنگین به لبهایم
هر از چندی به من می گفت:
"یارم کو؟ برایم قصه او گو!"
***
ز چشمش قطره ای سنگین فرو افتاد
"وای الهام! پاسخ گو!!!
بهارم را کجا راندی؟
نگارم را، امید روزگارم را کجا راندی؟
به هر ساز تو رقصیدم
شکستم، دل نبستم
باز خندیدم!
تلف کردی جوانی را به تنهایی
نگفتم هیچ!
حالا آشیانت کو؟ 
یار مهربانت کو؟!"
***
دل تنگم! مزن سنگم! توانم نیست
آری! آشیانم نیست!
یار مهربانم نیست!
بی جرم از برم دامن کشیده است او
من خود، زخمی ام زین غم
مزن سنگم دل تنها! مزن سنگم!
توانم نیست.
دسته ها : متن و شعر زیبا
شنبه 3 11 1388 20:16

فصل من، باز هم منم با تو
خسته، تنها، غریب و بی همدم
باز دلتنگی غروب و هراس
باز سرگشتگی چونان آدم
***
سیب سرخم به آن همه بیداد
آخر از دست من به یغما رفت
مانده ام بی حریف و بی دل و زار
ای دریغ آنچه از کف ما رفت
***
می روم، باز می روم سویی
تا شوم دور، لحظه ای از خویش
می گریزم مگر که این دل من
نشنود تلخ گفته ها زین بیش
***
بسته ام کوله بار خود، امشب
راهیم، راهی دیار غریب
می روم تا دمی بگریم زار
زین همه جور و ظلم و مکر و فریب

دسته ها : متن و شعر زیبا
شنبه 3 11 1388 19:47
باز صدای تو، تو گوشم منو می بره به رویا...

  میدونم جایی نداره ، حتی دستام توی دستات ...

  تو برام زندگی هستی، نفسام بی تو خستن....

  تو رو فریاد میزم باز، تا بدونی با تو هستم...

  تو بگو چشمای ،آخه بگو به کی داری زل می زنی؟؟

  می دونی دل اون جای دیگس، نمی خواد که حتی واسش حرف بزنی!!!

  هنوزم اسمتو هر روز رو لبهامه ، حتی عطره نفسات توی خاطرمه...

  چشای تو داره منو با خودش می بره، نمی خوام نه دیگه عشقه تو بسمه...
دسته ها : متن و شعر زیبا
شنبه 3 11 1388 19:46

وقتی خورشید میره تا چشماشو رو هم بذاره
 رنگ خورشید غروب چشماتو یادم میاره
همیشه غروب برام عزیز و دوست داشتنیه
 واسه اینکه رنگ خوب چشمای تو رو داره
غروبا قشنگن ،‌ با چشات یه رنگن
 قشنگ ترین غروبو تو چشای تو می بینم
تموم عالمو پر از صدای تو می بینم
تو چه پاکی ، تو چه خوبی
تو شکوه یه غروبی
مث دریای پر آواز جنوبی
تو برام دیدنی هستی مث دریای جنوب
 که پر از رازی و آوازی و قصه های خوب
 دیدنت برای من همیشه تازگی داره
مث جنگل مث ساحل ، مث دریا تو غروب

 

دسته ها : متن و شعر زیبا
شنبه 3 11 1388 19:42
هرگز

هرگز ...

هرگز فراموش نمی کنم

سخنانی راکه از چشمان تو شنیدم

می گویند چشمها هرگز دروغ نمی گویند

اما من شیرین ترین دروغ ها را از چشمان تو شنیدم

آن هنگام که می گفتند:

«دوستت دارم»

تو بزرگ بودی

آنقدر بزرگ

که رویاهای من در سرزمین خیال تو

قاصدکی بیش نبود

بزرگ بودی و دست نیافتنی

و من می دانستم

در دست نیافتنی ها

عظمتی ست پرستیدنی..

زندگی با تو خاطره ای برای من نبود

خاطره های با تو تمام زندگی من است...

زیر نگاه پاییزی تو

من چونان برگی افتادم

و از آن روز

زیر پای رهگذران خرد می شوم
دسته ها : متن و شعر زیبا
جمعه 2 11 1388 23:12
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم

  چند روزیست که هر دم به تو می اندیشــــم

به تو آری به تو یعنی به همان منظر دور

  به همان سبز صمیمی به همان باغ بلـــــور

به همان سایه همان وهم همان تصویری

  که سراغش ز غزلــــهای خودم می گیری

به همان زل زدن از فاصله ی دور به هم

  یعنی ان شیوه ی فهماندن منظور به هـــــــم

به تبسم به تکلم به دل آرایی تو

  به خموشی به تماشا به شکیبایـی تــــــــــــــو

به نفس های تو در سایه سنگین سکوت

  به سخن های تو با لحجه شیریــــــــن سکوت

شبحی چند شب است آفت جانم شده است

  اول نـــــــام کسی ورد زبانـــــــــم شده است

در من انگار کسی در پی انکار من است

  یک نفر مثل خودم عاشق دیــــــدار من است

یک نفر ساده چنان ساده که از سادگیش

  می شود یک شبـــه پی برد به دلــــــدادگیش

آه ای خواب گران سنگ سبک بار شده

  بر ســـــــر روح من افتـــــاده و آوار شده

در من انگار کسی در پی انکار من است

  یک نفر مثل خودم تشنه ی دیــــدار من است

یک نفر سبزه چنان سبز که از سرسبزیش

  می توان پل زد از احساس خدا تا دل خویــش

رعشه ای چند شب است آفت جانم شده است

  اول نام کســـــــــــــــــی ورد زبانم شده است

ای بی رنگ تر از آینه یک لحظه بایست

  راستی این شبحه هر شبه تصویر تو نیست ؟

اگر این حادثه ی هر شبه تصویرتو نیست

  پس چرا رنگ تو و آینه اینقدر یکیـــــــسـت؟

حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش

  عاشقی جرم قشنگی ست به انکــــــــار مکوش

آری آن سایه که هر شب آفت جانم شده بود

  آن الفبـــــــــــــــــا که همه ورد زبانم شده بــود

اینک از پشت دل آینه پیدا شده است

  و تماشا گه این خیـــــــــــــــل تماشا شده است

آن الفبای دبستانی دلخواه تویی

  مشق من آن شبـــــــــــــــح شاد شبانگـــاه تویی
دسته ها : متن و شعر زیبا
جمعه 2 11 1388 23:11
عشق یعنی اینکه یکی بهت بگه از رنگ لباست خوشش میاد و تو هم از اون به بعد همیشه همون رنگو بپوشی ! تا حالا دلتنگ کسی شدی؟ اصلا میدونید دلتنگی چیه ؟ اونهم از بدترین نوعش؟ بزرگترین دلتنگی اینه که بدونی اون کسی که دوسش داری هیچ وقت مال تو نمیشه . اینکه بدونی یه روزی از کسی که دوسش داری باید جداشی حالا چه بخوای چه نخوای . تا حالا فکر کردی خوشبختی یعنی چی ؟ خوشبختی یعنی اینکه یکی یه گوشه دنیا باشه که دوست داشته باشه یکی باشه که پناه خستگی هات باشه یکی باشه که نگاهش وجودتو گرم کنه تا حالا فکر کردی آرامش یعنی چه؟ آرامش یعنی اینکه همیشه ته دلت مطمئن باشی که توی سینهء کسی که دوسش داری یه خونه گرم داری تا حالا فکر کردی زندگی یعنی چی؟ زندگی یعنی اینکه همه عمرت تلاش کنی و جون بکنی برای بدست آوردن اونچیزی که بهش ایمان داری زندگی یعنی اینکه خودتو دوست داشته باشی برای اینکه توی دلت عشق اون هست تا حالا فکر کردی هدف یعنی چی ؟ هدف یعنی صبح که از خواب پا میشی بدونی اون روز باید چیکار کنی ؛ بدونی اون روز باید از کدوم مسیر رد شی تا یه تلفن کارتی داشته باشه! تا حالا فکر کردی انگیزه چیه؟ انگیزه اونه که وقتی میخوای بری سر قرار صد بار بری جلوی آینه و لباستو چک کنی !!! تا حالا فکر کردی که قسمت یعنی چی؟ قسمت یعنی اینکه بشینی دست روی دست بزاری و هر طرف باد اومد تو هم بری قسمت یعنی اینکه همه تنبلی ها و بی عرضگی ها رو بندازی گردن روزگار یعنی بشینی مثل بدبختها به از دست دادن محبوبت راضی بشی به سرنوشت چی ؟ به اون فکر کردی؟ سرنوشت دیگه اونی نیست که از سرت نوشته سرنوشت یعنی اینکه یه روز جلوی چشات رفیقت و تنها رفیقت تنهات بزاره و بگه « این بازی روزگاره ... » حالا به خودت فکر کن ! خودتو تا حالا معنی کردی ؟ و انسان یعنی همیشه انتظار ... انتظار ... انتظار .... تقدیم به اونایی که یک بار دوست داشتنو تجربه کردن

دسته ها : متن و شعر زیبا
جمعه 2 11 1388 19:52
تو باشی منم باشم
کف اتاق سنگ باشه.... سنگ سفید....تو منو بغل کردی که نترسم
که سردم نشه نلرزم
میدونی ؟
تو منو بغل کردی طوری که تکیه دادی به دیوار
پاهاتم دراز کردی....منم اومدم نشستم جلوت
بهت تکیه دادم
دو تا دستاتو دور من حلقه کردی
بهت میگم چشماتو میبندی ؟....میگی:آره
چشماتو می بندی
بهت میگم تو گوشم قصه میگی؟
میگی: آره
و شروع میکنی به قصه گفتن تو گوشم
آروم آروم.... قصه میگی
یک عالم قصه ی بلند و طولانی که هیچ وقت تموم نمیشه
میدونی ؟ میخوام رگمو بزنم
با حرکت سریع....یه جمله ی عمیق بلدی؟
نه وای!!!تو که نمی بینی
و نمی دونی که می خوام رگمو بزنم
تو چشماتو بستی و نمی بینی....
من تیغ رو از جیبم در میارم....نمی بینی که سریع می برم
نمی بینی که خون فواره می کنه....روی سنگ های سفید
نمی بینی که دستم می سوزه
من لبمو گاز می گیرم که نگم: آخ
که تو چشماتو باز نکنی و منو نبینی
تو داری قصه میگی و هیچ چیز رو نمی بینی
من دارم دستمو نگاه می کنم
دست چپمو....ازش خون میاد
میدونی؟
دستمو میذارم رو زانوهام
خون از روی زانوهام میریزه کف سنگها
مسیرش قشنگه....حیف که چشمات بسته است
نمی بینی....
تو بغلم کردی می بینی که سردم شده
محکمتر بغلم می کنی تا گرمم بشه
می بینی که نامنظم نفس می کشم
تو دلت میگی آخی....
نفسم گرفت می بینی ولی محکمتر بغلم می کنی
سردتر میشم می بینی که دیگه نفس نمی کشم
چشماتو باز می کنی و می بینی من مردم....می دونی؟
می ترسم خودمو بکشم
از سرد شدن....از این هایی که مردن....از خون دیدن
ولی وقتی بغلم کردی دیگه نترسیدم
مردن خوب بود آروم آروم....در کنار تو ....و در آغوش تو....
گریه نکن
من دیگه نیستم که ببوسمت....بگم خوشگل شدی
تو خیلی گریه میکنی
دلم می شکنه....دلم نازکه....نشکونش
باشه؟
من مردم ولی تو باورت نمیشه
تکونم میدی که بیدارشم
فکر می کنی مثل همیشه قصه گفتی و من خوابیدم
می بینی نفس نمی کشم....ولی بازم باور نمی کنی
اونقدر محکم بغلم می کنی که گرمم شه....اما فایده نداره
من مردم ولی برای تو زنده ام
پس هر شب به اینجا بیا....ولی گریه نکن
می خوام یه چیزی بهت بگم میدونی؟
دسته ها : متن و شعر زیبا
جمعه 2 11 1388 18:39

یادمان باشد فردا حتما ناز گل را بکشیم...
حق به شب بو بدهیم...
و نخندیم دیگر به ترکهای دل هر گلدان...!!
و به انگشت نخی خواهیم بست
تا فراموش نگردد فردا...!
زندگی شیرین است!
زندگی باید کرد...
و بدانم که شبی خواهم رفت .... !!!
و شبی هست که نباشد پس از آن فردایی

 

دسته ها : متن و شعر زیبا
جمعه 2 11 1388 18:37
سازنده ترین کلمه گذشت است ... آن را تمرین کن 
پرمعنی ترین کلمه " ما " است ... آن را به کار ببر
عمیق ترین کلمه "عشق" است ... به آن ارج بنه.
بی رحم ترین کلمه "تنفر " است ... از بین ببرش.
سرکش ترین کلمه" تنفر" است ... با آن بازی نکن.
خودخواهانه ترین کلمه " من " است... از آن حذر کن.
ناپایدارترین کلمه " خشم" است... آن را فرو ببر.
بازدارنده ترین کلمه " ترس" است ... با آن مقابله کن.
با نشاط ترین کلمه " کار " است ... به آن بپرداز.
پوچ ترین کلمه " طمع" است ... آن را بکش
سازنده ترین کلمه "صبر" است ... برای داشتنش دعا کن.
روشن ترین کلمه " امید" است... به آن امیدوار باش.
ضعیف ترین کلمه " حسرت" است ... آن را نخور.
تواناترین کلمه " دانش " است .... آن را فراگیر
محکم ترین کلمه "پشتکار" است ... آن را داشته باش.
سمی ترین کلمه "شانس" است ... به امید ان نباش.
لطیف ترین کلمه " لبخند " است ... آن را حفظ کن.
ضروری ترین کلمه " تفاهم " است .... آن را ایجاد کن.
سالم ترین کلمه " سلامتی" است ... به آن اهمیت بده.
اصلی ترین کلمه اعتماد است .... به آن اعتماد کن.
دوستانه ترین کلمه " رفاقت" است.... از آن سوء استفاده نکن.
زیباترین کلمه " راستی " است ... با آن رو راست باش.
زشت ترین کلمه " دورویی"است ... یک رنگ باش.
ویرانگر ترین کلمه " تمسخر" است ... دوست داری با تو چنین شود؟
موقررترین کلمه " احترام" است .... برایش ارزش قایل شود.
آرامترین کلمه " آرامش " است ... به ان برس.
عاقلانه ترین کلمه " احتیاط" است ... حواست رو جمع کن.
دست و پاگیر ترین کلمه " محدودیت " است .... اجازه نده مانع پیشرفت بشود.
سخت ترین کلمه " غیر ممکن" است .... وجود ندارد.
مخرب ترین کلمه " شتابزدگی " است ... مواظب پلهای پشت سرت باش.
تاریک ترین کلمه " نادانی" است ... آن را با نور علم روشن کن.
کشنده ترین کلمه " اظطراب" است ... ان را نادیده بگیر.
صبور ترین کلمه " انتظار" است .... منتظرش بمان.
بی ارزش تری کلمه " بخشش" است ... سعی خود را بکن.
قشنگ ترین کلمه " خوشرویی " است ... راز زیبایی در آن نهفته است.
تمیزترین کلمه " پاکیزگی " است ... اصلا سخت نگیر.
رساترین کلمه " وفاداری" است .... سر عهدت بمان.
تنها ترین کلمه " گوشه گیری" است ... بدان که جمع همیشه بهتر از فرد بودن است.
محرک ترین کلمه " هدفمندی" است ... زندگی بدون هدف؛ روی آن است.
و هدفمند ترین کلمه "موفقیت " است.... پس پیش به سوی آن
دسته ها : متن و شعر زیبا
جمعه 2 11 1388 18:36
X