بسم الله الرحمن الرحیم
چشم چرانی
چشم از ارکان اساسی بدن و یکی از پنج قسم حواس و راه درک جهان خارج است . چشم می بیند ، مغز دیده ها را تحلیل می کند و آدمی را به واکنش لازم رهنمون می سازد .
بی تردید بدون وجود این عضو ،حقایق مادی جهان هستی صورت حقیق خود را از دست خواهند داد و تنها به صورت های خیالی تجسم می شوند .
چشم به خودی خود عضوی فاقد شعور است ، هر تصویری که در برابرش قرار گیرد و نوری از آن تصویر به او اصابت کند ، همان را به شبکیه و سپس به قوای تحلیل کننده می فرستد و دل نیز در پی تحلیل به همان سو می رود که چشم دیده است .
چشم با دیدن وضع دلخراش کسی که فریاد رسی می خواهد دل را به کمک او می فرستد و با دیدن منظره ای دلفریب به همان جا سوقش می دهد . او در واقع پیشقراول دل است .
نگاه نامشروع تیری سهمگین از تیرهای ابلیس و شیاطین است که بر قلب آدمی هدف گیری شده است اثر این تیر همچنان زهرآگین است که کمتر کسی از آن در امان خواهد ماند .
اخبار و احادیثی که مردم را به سوی همسر خود در پی دیدن نامحرم راهنمایی می کنند به اثر بسیار عظیم نگاه اشاره دارند که جز با اطفاء غریزه شهوی درمان نمی شود .
صاحب دلی که با دیدن نامحرم منفعل شده است ، باید به آغوش همسرش برسد تا انفعالش از بین برود .
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید :
یا ایها الناس انما النظرة من الشیطان فمن وجد من ذلک شیئا فلیات اهله
ای مردم نگاه به نامحرم ، از شیطان است ، کسی که از آن چیزی به خاطرش رسید ، نزد همسر خود رود .
و داستان زیر به گسستردگی اثر چشم و بی علاج ماندن دل مسموم جز به وصال ، می پردازد .
روزی رسول خدا صلی الله علییه و آله و سلم در میان جمع نشسته بود ، به ناگاه چشمانش به زنی افتاد و آن منظره پیامبر را به تعجب وا داشت ، پیامبر بی درنگ برخاستند و به اطاق یکی از زنانش به نام " ام سلمه " که آن روز می بایست با وی می بود ، رفتند و با وی همبستر شدند . چون برگستند آب غسل از سر آن حضرت می چکید ، اصحاب که متعجب شده بودند از ایشان علت را جویا شدند ، حضرت فرمود : نگاه از شیطان است ، کسی که چیزی از نگاه به ذهن او خطور کرد نزد همسرش رود . (بحار الانوار ، ج 16 ، ص 259 و ج 22 ، ص 277 )
اکنون به برخی از آثار و تبعات نگاه به نامحرم توجه کنید :
1- عشق کاذب
اولین اثر نگاه به نامحرم ایجاد و شعله ور شدن عشق کاذب است ، و گاه عشقی سرکش از نگاهی مسموم و کوتاه شروع شده است .
حضرت امیر می فرماید :
رب صبابة غرست من لحظة
چه بسا عشقی که از یک لحظه شروع شده است . ( غرر الحکم )
چنین عشق سرکشی دل را حیران می کند و دل حیران گاه مرتکب شکستن حریم ، سرقت و هلاک کردن دیگران می گردد که همان انسان اگر عاشق نمی شد هرگز مرتکب آنها نمی گشت .
امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید :
النظرة بعد النظرة تزرع فی القلب الشهوة و کفی بها لصاحبتها فتنه
نگاه روی نگاه ، شهوت را در قلب می کارد و همان کافی است تا موجب فتنه برای بیننده شود. ( وسایل الشیعه ، ج 16 ، ص 139 )
2- عوارض درونی
نرسیدن به معشوق و شکست از عشق از عوامل اساسی بیماری های روانی چون عصبانیت ، پرخاشگری ، افسردگی و چه بسا جرح و قتل است .
امام صادق علیه السلام می فرماید :
کم من نظرة اورثت حسرة طویلة
چه بسا نگاهی که حزنی طولانی را به دنبال داشته باشد . ( وسایل الشیعه ، ج14 ، ص 138 )
3- حجاب عقل
عشقی که زاییده ی نگاه مسموم است ، پرده ای بر عقل می افکند تا عاشق را از تفکر باز دارد و نظریه ی توام با تدبر را ارائه ندهد و از یافتن حقیقت باز بماند .
دل عاشق جز به وصال معشوق نمی اندیشد و جز به او فکر نمی کند .
کم نیستند پسران عفیف و از خانواده های محترمی که به دنبال نگاهی ، زندگی را بر خانواده ی خویش تار می سازند ، کم نیستند دخترکان عفیفه ای که در پی نگاهی ، دل را با تلفن و نامه حواله می دهند و سیرت پاک خود را آلوده می نمایند تا آنجا که بر کره ی خاکی وجبی را برای حیات والدین خود نمی گذارند .
و کم نیستند ازدواج هایی که با نگاه آلوده شروع شدند و پس از فروکش شعله ی شهوت ، جز پشیمانی و ندامت و گاه طلاق و جدایی یا ادامه ی زندگی با درد و رنج به دنبال نداشتند .
این نه به مقتضای کج فهمی آنهاست ، بلکه به خاطر نگاه آلوده است ، نگاه آلوده خود به خود چنین اثری را می آفریند .
حضرت امیر علیه السلام می فرماید :
اذا ابصرت العین الشهوة عمی القلب عن العاقیة .
وقتی چشم شهوت باز شود ، دل ار فهم عاقبت کدر می گردد . ( غرر الحکم )
4- مقابله به مثل
بی تردید آنکه مرتکب تعدی در حقوق دیگران شود ، همان را در حق وی روا خواهند داشت و هیچ چیزی بی مکافات باقی نخواهد ماند .
پس هر که به نوامیس دیگران چشم بدوزد بدون شک محارمش از نگاه های حرام دیگران مصونیت نمی یابند .
امام صادق علیه السلام می فرماید :
ما یامن الذین ینظرون فی ادبار النساء ان ینظر بذلک فی نسائهم .
ایمن نیست هر آن کس که از پشت سر به زنی بنگرد ، از اینکه از پشت سر به زنش بنگرند .
5- عدم پذیرش عبادات
نگاه چنان حجابی بر دل می افکند که توان فهم هر چیزی را از آدمی سلب می کند .
عبادت انسان زمانی ارزش خود را می یابد که در روح و روان عابد موثر گردد .
اگر روان انسان در پرده ی حجاب باشد چون حافظه ی مغناطیسی کامپیوتر که ضبط بر آن را قفل کرده اند ، از تاثیر عبادت محروم می ماند .
خداوند به پیامبرش داوود می فرماید : چه بسا بنده ای نماز می خواند ولی نمازش به صورتش کوبیده می شود و صدایش به من نمی رسد آیا می دانی چرا ؟
و سپس خود می افزاید :
ذلک الذی یکثر الالتفات الی حرم المومنین بعین الفسق .
این بنده ، بنده ای است که به چشم آلوده ، به حرم مومنین نگاه ناروا می کند . (بحارالانوار ، ج 84 ، ص 257 )
6- بسته شدن چشم از رویت حقایق
چشم جسم و چشم دل چون دو کفه ی ترازو هستند . همانطوری که جسم و روح نیز این گونه اند .
اگر چشم جسم بر هر چیزی باز باشد ، به هر جا که خواست بنگرد از دیدن حقایق باز می ماند ، پس هر که می خواهد با چشم دل واقعیات را بپوید باید چشم جسم خود را از نگاه حرام باز دارد .
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید :
غضوا ابصارکم ترون العجائب
چشمها را از محرمات ببندید ، عجائب را خواهید دید . ( بحار الانوار ، ج 104 ، ص 41 )
7- عذاب اخروی
تاثیرات بسیار نگاه مسموم چنان است که عواقب سختی در اخبار و احادیث برای آن در نظر گرفته شده است .
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید :
من ملاء عینه من حرام ملاء الله عینه یوم القیامة من النار الا ان یتوب و یرجع
کسی که چشمش را از حرام پر کند ، خداوند روز قیامت چشمش را از آتش پر می کند مگر اینکه توبه کند و باز گردد .
و طبعاً آن که این معصیت را ترک گوید خداوند به نیکی در آخرت پاسخش را خواهد داد .
قال الصادق علیه السلام : من نظر الی امرئة فرفع بصره الی السماء او غمض بصره لم یرتد الیه بصره حتی یزوجه الله من الحورالعین
امام صادق علیه السلام می فرماید : کسی که چشمش به زنی نامحرم بیفتد و به آسمان بنگرد یا چشمش را فرو بندد ، پلک بر هم نمی نهد مگر این که خداوند حورالعینی را به تزویج او در آورد . ( من لایحضره الفقیه ، ج 3 ، ص 473 )
البته ناگفته نماند که تاثیر نگاه حرام منحصر به نگاه مردان به زنان نیست بلکه نگاه زن به مرد نامحرم نیز همان اثر را ایجاد می کند که نگاه به زن نامحرم می آفریند .
روزی عایشه و حفصه از زنان پیامبر نزد او بودند ، ابن مکتوم که نابینا بود بر حضرت وارد شد ، حضرت به همسرانش فرمود بروید داخل اتاق شوید ، آن دو عرض کردند که وی کور است و ما را نمی بیند .
حضرت فرمودند :
ان لم یرکما فانکما تریانه .
اگر او شما را نمی بیند ، شما او را می بینید . ( وسایل الشعه ، ج 14 ، ص 171 )
نگاه مسموم از زنی که خود شوهر دارد و به مردان دیگر چشم می دوزد بسیار مهلک تر است به طوری که چنین زنی به شدت مغضوب خداوند واقع شده و تمام اعمال نیکش با یک نگاه حرام از بین می رود .
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید :
اشتد غضب الله علی امرئة ذات بعل ملات عینها من غیر زوجها او من غیر ذی محرم منها فانها ان فعلت ذلک احبط الله عزوجل کل عمل عملته .
خشم و غضب خداوند شدید است بر زن شوهرداری که چشمش را از نامحرم پر کند که اگر چنین کند خداوند تمام اعمالش را حبط می نماید . ( وسایل الشیعه ، ج 14 ، ص 172 )
به هر حال نظر دوختن به نامحرم ، از محرمات اکید و موجب عواقب سوء دنیوی و اخروی است و طبعاً ایجاد انگیزه برای انجام این فعل حرام نیز حرام است .
و بی تردید زنی که در کوچه و خیابان و مهمانی ها و مجالس ، خود را در منظر و مرآی دیگران قرار می دهد تا نگاه های حرام به او بیفتد و نیز والدین و یا همسرش که امکان نگاه های حرام به او را فراهم می کنند ، همگی در عقوبت این معصیت سهیم هستند .
زفاف – دکتر علی غضنفری
بسم الله الرحمن الرحیم
امام رضا علیه السلام از پدرانش علیهم السلام در روایتی طویل می فرماید : ابلیس با آلات و ادواتی نزد یحیی علیه السلام آمد . پیامبر خدا از او پرسید : این نخهای اطراف لباست چیست ؟ ابلیس پاسخ داد : همه رنگ و روغن ها برای زنان ، زن ها لباسهایشان را با این رنگ های زینتی آلوده می کنند و مردان مفتون آنها می شوند . یحیی پرسید : این زنگ چیست ؟ ابلیس گفت : این جمع همه ی لذت ها و آلات موسیقی است ، مردم می نشینند بر سر سفره ی شراب و لذت نمی برند ، زنگ را بین آنها به صدا در می آورم ، وقتی صدای آن را شنیدند یکی می رقصد ، دیگری بشکن می زند و ...( بحارالانوار ، ج 63 ، ص 228 )
ابوالحارث اوسی حکایت می کند : شبی شیطان را در خواب دیدم که بر بامی ایستاده بود ، عده ای در جانب راست او و عده ای در طرف چپ وی بودند . من بر بالای بام دیگر بودم و نگاه می کردم . ابلیس لباس های رنگارنگ به تن پوشیده بود مانند کسانی که در مجلس عروسی حاضر شوند . وی به نزدیکانش گفت : دستور دهید تا همگی آواز بخوانند ، همه ترانه سر دادند . من چنان شیفته ی ترانه ی آنها شدم که نزدیک بود از بام بیفتم ، سپس ابلیس دستور داد همگی رقص کنند ، اهل مجلس همه رقصیدندو من تاکنون چنین رقصی ندیده بودم ، و آنگاه رو به من کرد و گفت : یا ابا حارث هیچ حربه ای نیافتم که در دل شما نفوذ کند جز با رقص و ترانه سرایی . ( رساله ی قشریه ، ص 620 ؛ احیاء العلوم ، ج 2 ، ص 653 )
حضرت امیر علیه السلام در همین باره می فرماید :
اللهو یسخط الرحمن و یرضی الشیطان ( بحارالانوار ، ج 78 ، ص 9 )
لهو ، خداوند را به خشم آورده و شیطان را خرسند می سازد .
و چه زشت است که ابلیس گناه انسان را ببیند ، بگرید و بگوید :
انی اخاف الله رب العالمین
من از خدا می ترسم
و ما معصیت خدا را بنگریم و به آن بخندیم .
عطار سروده است :
ای تو گشته یار شیطان صبح و شام
وز بدی کردن برآوردی تو نام
هر که بد کرد و بدان را بد نگفت
گشت شیطان خود به او صد بار جفت
عشق گوید رو ، ز شیطان دور شو
وانگهی چون جان جانان نور شو
فاصله ی بهشت و جهنم ، جز رضای خدا و غضب او نیست ، آن که از لهو لعب بگذرد و لذت های نامشروع را دور افکند و به دنیا جز به عنوان گذرگاهی چشم ندوزد به جای چشم دوختن به گناه ، به حرم کبریایی نظاره می کند ، او رضای حق را طلبیده و بندگی خدا را پذیرفته است و خداوند بنده ی خود را در جایگاهی امن و نزد خود ماوی خواهد داد .
ز منزلات هوس برون نهی قدمی
نزول در حرم کبریا توانی کرد
گر ز هستی خود بگذری یقین دانی
که عرش و فرش و فلک زیر پا توانی کرد
به هر حال رقص به واسطه ی غافل کردن آدمی از حقیقت خود مشروع نیست و همگی فقهاء نیز فتوا به تحریم آن داده اند ، تنها نوعی از رقص مصطلح که مشروع شمرده شده است ، رقصیدن زن برای همسر خود بدور از نگاه هر ناظری دیگر است .
بسم رب الشهدا والصدیقین
باسلام مدتی بود که میخواستم از شهدا بنویسم خیلی دلم گرفته بود تا اینکه به یه مطلب جالب بر خوردم،لرزه به اندامم انداخت،حتما تا آخرش بخون بعدش وظیفتو تشخیص بده
کو نشانی که شما اهل دلید ؟
دست نوشته ای از شهید احمدرضا احمدی
رتبه اول کنکور پزشکی سال 64
ساعتی قبل از شهادت
چه کسی می داند جنگ چیست؟
چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟
چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن، یعنی آتش ،
یعنی گریز به هر جا، به هر جا که اینجا نباشد،
یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟ جوانم چه می کند؟
دخترم چه شد؟
به راستی ما کجای این سوال ها و جواب ها قرار گرفته ایم ؟
کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ
را ببیند و اخبار آن را بشنود،
از قصه دختران معصوم سوسنگرد با خبر است؟
آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد می کند که بی شرمان
دامنشان را آلوده کردند و زنده زنده به رسم اجدادشان
به گور سپردند؟
کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست؟
چه کسی در هویزه جنگیده؟ کشته شده و در آنجا دفن گردیده؟
چه کسی است که معنی این جمله رادرک کند:
نبرد تن و تانک؟
اصلا چه کسی می داند تانک چیست؟
چگونه سر 120دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های تانک له می شود؟
آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟
گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصله هزار متری شلیک می شود و در مبدا به
حلقومی اصابت نموده و آن را سوراخ کرده وگذر می کند
حالا معلوم نمایید سرکجا افتاده است؟
کدام گریبان پاره می شود؟
کدام کودک در انزوار و خلوت اشک می ریزد؟
و کدام کدام .............؟
توانستید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر نمی توانید، این مسئله را با کمی دقت بیشتر حل کنید:
هواپیمایی با یک و نیم برابر سرعت صوت از ارتفاع
ده متری سطح زمین، ماشین لندکروزی را که با سرعت
درجاده مهران – دهلران حرکت می نماید، مورد اصابت
موشک قرار می دهد،
اگراز مقاومت هوا صرف نظر شود،
معلوم کنید کدام تن می سوزد؟
کدام سر می پرد؟ چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره له شده بیرون کشید؟
چگونه باید آنها را غسل داد؟
چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟چگونه می توانیم در شهرمان بمانیم و فقط درس بخوانیم؟
چگونه می توانیم درها را به روی خود ببندیم و چون موش در انبار کلمات کهنه کتاب لانه بگیریم؟
کدام مسئله را حل می کنی؟
برای کدام امتحان درس می خوانی؟ به چه امید نفس می کشی؟
کیف و کلاسورت را از چه پر می کنی؟
از خیال، از کتاب ، از لقب شاخ دکتر یا از آدامسی که هر روز مادرت درکیفت می گذارد؟
کدام اضطراب جانت را می خورد؟ دیر رسیدن به اتوبوس، دیر رسیدن سر کلاس، نمره گرفتن؟
دلت را به چیز بسته ای؟
به مدرک، به ماشین، به قبول شدن در حوزه فوق دکترا؟ ؟
صفایی ندارد ارسطو شدن ***خوشا پر کشیدن، پرستو شدن
آی پسرک دانشجو، به تو چه مربوط است که خانواده ای در همسایگی
تو داغدار شده است!!؟ جوانی به خاک افتاده است؟
آی دخترک دانشجو، به تو چه مربوط است که دختران سوسنگرد را به
اشک نشانده اند!!؟
و آنان را زنده به گور کردند؟ هیچ می دانستی؟ حتما نه! ...
هیچ آیا آنجا که کارون و دجله و فرات بهم گره می خورد، به دنبال آب
گشته ای تا اندکی زبان خشکیده کودکی را تر کنی و آنگاه که
قطره ای نم یافتی ،با امیدهای فراوان به بالین آن کودک رفتی تا
سیرابش کنی؟ اما دیدی که کودک دیگر آب نمی خورد!!
اما تو اگر قاسم نیستی،
اگر علی اکبر نیستی ،
اگر جعفر و عبدالله نیستی، لااقل حرمله مباش!
که خدا هدیه حسین را پذیرفت
و خون علی اکبر و علی اصغر را به زمین پس نداد.
من نمی دانم که فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد..
پس بیاید حرمله مباشیم......
آیا از مجرد بودن خسته شده اید؟
آیا اغلب دوستان شما نامزد داشته و یا متاهل هستند و شما هنوز مجردید؟
آیا فکر میکنید سنتون بالا رفته و هنوز ازدواج نکردهاید؟
آیا آخرین فرد خانواده هستید که هنوز ازدواج نکرده است؟
آیا به تازگی طلاق گرفتهاید؟
اگر به هر کدام از سوالات فوق جواب مثبت دادید، احتمالا تحت فشارهایی برای صورت دادن یک ازدواج نا درست هستید. این فشار تاثیری است که دوستان، خانواده، اجتماع و یا برنامهریزی احساسی خودتان بر شما میگذارند و این پیام را به شما میدهند که «باید با کسی ازدواج کنید؛ در غیر این صورت، حتما مشکلی دارید.» اگر به دلائل بیرونی و یا درونی احساس اجبار میکنید ممکن است با کسی ازدواج کنید که در شرایط معمولی، هرگز او را انتخاب نمیکردید.
در زیر بعضی از انواع مختلف فشار بررسی شده است:
وقتی که احساس تنهایی میکنید و به تنگ آمدهاید، احتمال آنکه انتخابهای ضعیفتری بکنید، بالا میرود در نهایت از ازدواجی کمتر راضی کننده سر در خواهید آورد.
فشار سنی
وقتی یکی از بستگان یا دوستان چنین میگوید: «سنت داره میره بالا. پس چرا هنوز ازدواج نکردهای؟» ویا این نگرش که «سن شما از حد مشخصی گذشته و هنوز ازدواج نکرده اید ،پس غیرطبیعی هستید.» از جمله عوامل فشار سنی است.
البته اینکه آن سن، چه سنی است، از شخصی به شخص دیگر فرق میکند. خودآگاه یا ناخودآگاه احتمالا سنی را به عنوان سن ازدواج، مدنظر دارد. این سن ممکن است که از زمینههای خانوادگی شما، سن ازدواج خواهران و یا برادرانتان و یا از ذهنیت خودتان که سن «بلوغ فکری» چه سنی است، آمده باشد. به منظور درک خاستگاه فشار سنی، میبایست به تاریخ هزاران سال قبل نگاه کنیم. در آن زمان هر چه زودتر مرد یا زن جوانی ازدواج میکرد و تشکیل خانواده میداد، بهتر بود. شخصی به مجرد اینکه به سی یا سی و پنج سال میرسید دیگر «میانسال» به حساب میآمد.
بنابراین کاملا طبیعی بود که خانواده او بخواهند هنگامی که هنوز نوجوان است، ازدواج کند. گرچه روزگاران بسیاری از آن قدیم الایام میگذرد، اما ما هنوز تا حد زیادی متاثر از طرز تفکری هستیم که پدران ما با آن زندگی میکردند. صرفنظر از اینکه این فشار از جانب چه عاملی باشد، در هر حال، ممکن است از استانداردهایی که از «همسر ایدهآل» برای خود تعریف کردهاید، دست کشیده و چشمپوشی کنید و صرفا به خاطر چیزهایی که دیگران فکر میکنند و نه بر طبق خواسته واقعی خود، ازدواج کنید. در سطور زیر سعی داریم دلایل نادرست را برای انتخابهای ناموفق به شما معرفی کنیم تا با آگاهی از آنها بتوانید از خطرهای احتمالی آن دور بمانید.
تنهایی و استیصال
همه
ما تنهایی را تجربه کردهایم. و در برهههایی از زندگی از لحاظ روحی،
احساس تنهایی داشتهایم و مستاصل بودهایم که به کسی مهر بورزیم. اما
متاسفانه ازدواجی که در ابتدا، اقدامی از سر تنهایی و برای نزدیک شدن به
انسانی دیگر شروع میشود، میتواند به رابطهای پیچیده و دردآور تبدیل
شود. وقتی که احساس تنهایی میکنید و به تنگ آمدهاید، احتمال آنکه
انتخابهای ضعیفتری بکنید، بالا میرود در نهایت از ازدواجی کمتر راضی
کننده سر در خواهید آورد.
انتخاب نادرست
عدم توجه به زندگی خود
آیا تا به حال به این موضوع فکر کردهاید، که عاشق بودن تا چه حد از تمرکز شما به امور دیگر میکاهد؟ هم و غم شما این میشود که برای مثال، چگونه احساسی دارد؟ چگونه رفتار شما، رفتار او را تحت تاثیر قرار میدهد؟ پس تعجبی نیست اگر که اغلب نه به آن خاطر که شخص مناسب را یافتهایم، بلکه از آن رو برای ازدواج اقدام میکنیم که بهانهای برای سرباز زدن از زندگی و امورات خودمان داشته باشیم. اگر ... وقتی با کسی صمیمی میشوید به علائق خود وقت کمتری اختصاص میدهید. اگر ... معمولا کمی زود عاشق میشوید. اگر ... از تنها بودن با خود لذتی نمیبرید و ترجیح میدهید که با دیگران همراه باشید. این احتمال وجود دارد که از ازدواج به منظور اجتناب از پرداختن به زندگی خودتان استفاده میکنید. بسیاری از مردم از این رو به ازدواج نیاز دارند که از کمبود شور و شوق و بیهدفی در زندگی خود خسته شدهاند و به جای آنکه به درون خود نگاه کنند و دلیل این احساس را از درون خود جویا شوند، خود را درگیر روابط عشقی کرده و «آن» را هدف خود قرار میدهند. از آن رو که در چنین مواقعی، شما عاشق آن شخص نیستید؛ بلکه شیفته «سرگرمی» و «دلمشغولی» خود هستید. چنین روابطی هرگز سرانجامی نخواهد داشت.
نصیحت ما نیز به شما اینست که هرگز قبل از اینکه روح و زندگی خود را سرشار کنید، به خرید «شریک زندگیتان» نروید. یا حداقل از احساس خلاء و تنهایی مفرط، روحیهتان رو به مرگ نباشد.
پرکردن خلاءهای احساسی و روحی خود
ما کودکانی هستیم با اندامی بزرگسالانه، با این حسرت و آرزو که دوستمان بدارند، پذیرفته شویم و کامل باشیم. نکته فوقالعادهای که در رابطه با عشق وجود دارد، اینست که میتواند شما را از احساس سرور، شادمانی و تعلق خاطری که شبیه آن را در هیچ جای دیگری نمیتوانید بیابید،بر خوردار کند. با این وجود، این موهبت هنگامی که به منظور پر کردن خلاءهای احساسی و روحی خود از آن استفاده میکنید، میتواند خطرناک باشد. خلاءهایی که خود باید بیاموزید که چگونه پر کنید. یک ازدواج حقیقتاً سالم، درهای رشد و تعالی روحی هر دو طرف را میگشاید. همچنین به هر کدام از این دو شخص کمک میکند که خودباوری آنها از طریق احساس «دوست داشته شدن» و «پذیرفته شدن» از طرف شخص مقابل، بالا برود. آیا شما به منظور پر کردن خلاءهای روحی خود و نه به خاطر اینکه فرد مناسبی یافتهاید،ازدواج میکنید. موقعی احساس خلاء روحی میکنید که از درون بطور مداوم احساس خالی بودن دارید. این خالی بودن ممکن است در مراحل معتدلتر به مانند یک نگرانی و یا تنش تجربه شود و در مراحل حادتر به درد، افسردگی و نامیدی تبدیل گردد. صرف این فکر که: «من با یکی ازدواج کرده ام »، موقتا احساس تنهایی شما را تعدیل خواهد کرد . و تنها پس از گذشتن دوران اوج این رابطه است که با ماهیت آن فرد روبرو میشوید و چه دردناک است که دریابید نه تنها احساس خلاءتان مرتفع نشده است، بلکه حتی حضور چنین شخصی، احساس خلاء و تنهاییتان را بیشتر نیز میکند. چنین شخصی توقع دارد که همسر او خلاءهای احساسی و روحیش را که به مدت طولانی و حتی قبل از ازدواج با خود حمل میکرده، پر کند.این معقول است که از همسر خود انتظار داشته باشید تا به تنهایی شما نیافزاید یا شما را در التیام زخمهایتان حمایت کند و به شما عشق بورزد یا به شما بیاموزد که چگونه خود را دوست بدارید، اما در نهایت این شمایید که باید قهرمان خود باشید.
دوستان عزیز! هدف ما از ارائه این گونه مطالب این نیست که شما را در مورد انتخابتون دچار وسواس و تشویش گردانیم. بلکه ما میخواهیم با انگیزههای خود در هنگام انتخاب آشنا باشید، دلائل نادرست را بشناسید تا ازدواجی صحیح را صورت دهید.
نظر بدین تا پست های جالبتر بدم بیاد
مهریه های سنگین نشان دهنده بی اعتمادی زن و شوهر به یکدیگر و سطح فکر پایین است. مهریه بالا می تواند به عنوان یک ابزار در دست دختران قرار بگیرد و پسران از این نظر همیشه تحت استرس و فشار باشند.
بالا بودن مبلغ مهریه و نیز پایین بودن آن موجب دردسرهایی میگردد که بیشتر موارد مربوط به بالا بودن مبلغ "مهریه" می باشد که در ذیل به اختصار به چند مورد اشاره میگردد.
1- بالا بودن میزان مهریه باعث افزایش طلاق میشود. شاید عوام براین باور باشند که بالا بودن مهریه باعث عدم طلاق از سوی مرد است اما چنین نیست زیرا با افزایش میزان مهریه زنان احساس میکنند که دارای پشتوانه محکمی هستند و برای حفظ زندگی زناشوئی از هنر زنانگی خود استفاده نکرده و آن را فراموش میکنند. لذا مردان در ضمیرناخوداگاه خویش احساس بردگی میکنند و برای رهایی از این بند به فکر چاره می افتند. و چون چاره ای پیدا نکنند بصورت ناخواسته عصبی وپرخاشگر شده و فشار وارده از سوی زن را با چندین برابر تقویت به سوی همان طرف مقابل برگشت میدهند این کنش و واکنش ها بطور مداوم تکرار شده و در اخر منجر به عدم سازش میگردد که اگر هر دو مقاومت کنند به خانواده ناهنجار مبدل میشود اما در بسیاری ازموارد زنها چون ازنظر عاطفی حساسند مقاومت خویش را از دست داده و با بخشیدن همان اهرم فشار (مهریه) خود را خلاص میکنند.یا در مواردی مردان به اصطلاح پی همه چیزرا بر تن خود مالیده و اقدام به جدایی مینمایند و تاوان اشتباه خود را با زندان و پرداخت اقساط بلند مدت میپردازند.
2- بالا بودن میزان "مهریه" باعث فساد در جامعه میگردد. که این مورد به طرق مختلف انجام میشود که به اختصار به یک مورد اشاره میشود. برخی از زنان با داشتن اهرم فشار رو به عدم تبعییت نموده و به بی بندوباری روی میاورند.
3- بالا بودن مهریه باعث افزایش توقعات میگردد.
4- بالا بودن مهریه باعث افزایش سن ازدواج و حتی کاهش ازدواج میگردد.
5- بالا بودن مهریه موجوب افسردگی و سردرگمی مرد میگردد.
خانواده ها با شعار "کی داده کی گرفته" مبالغ سرسام آوری را برای مهریه در نظر میگیرند. اما این سوال مطرح است که اگر خانواده دختر راضی نشد چه باید کرد. به نظر صاحب نظران اگر توقع خانواده دختر از دارایی پسر بیشتر باشد پسر باید قید آن دختر را بزند چون با خانواده کاملاً غیر منطقی طرف است. از طرفی در قسمت دوم بحث حمایت از زنان مطرح می باشد مطمئناً مردان دوست دارند که زنانشان در فقدان ایشان حمایت گردد و هر چه در توان دارند برای این مهم مایه می گذارند.
تصورات غلط
1- مهریه سنگین نشانه عشق پسر به دختر است.
2- مهریه سنگین ضامن تداوم رابطه و خوشبختی دختر است.
3- مهریه سنگین نشانه عزت، حرمت و شخصیت دختر است.
4- مهریه سنگین موجب اعتماد بنفس دختر و مایه فخر و مباهات وی است.
چند نکته:
1- یکی از آمارهای مربوط به جمعیت کیفری زندانها متعلق به افرادی است که به علت عدم توانایی در پرداخت مهریه و شکایت همسران خود در زندانها به سر میبرند، بدون اینکه از نظر عناصر مربوط به ارتکاب جرم واقعاً مجرم باشند.
2- بیسرپرست شدن خانواده، بیکار شدن یک نیرو در جامعه، گسترش ناامنی روانی و اخلاقی در جامعه و زندانیان غیر بزهکار از مهمترین آسیبهای این اقدام است.
3- تعیین مهریه سنگین نمیتواند ضامن خوشبختی زندگی زناشویی یک زوج شود و اگر کسی خواهان زندگی باشد، با یک سکه هم میتواند زندگی کند.
4- برخی موارد تعیین مهریه سنگین صرفاً به دلیل چشم و هم چشمی و رقابت با دختران دیگر فامیل یا فشار خود خانواده دختر صورت میگیرد که هیچکدام وجه عقلانی و منطقی ندارند
5- گروهى از زنان که در فکر جمع اموال از راه ازدواج و طلاق هستند، در حین خواستگارى و امثال آن چهره خوب، فهیم، عاقل و ... از خود ارائه مىدهند. پس از ازدواج و گرفتن مهریه، حیلهگرىهاى زن شروع مىشود، بدسلیقگى در پذیرایى از مهمان، بدسلیقگى در چیدن اثاثیه منزل، بد اخلاقى و ... چنان مىکند که مرد او را طلاق دهد تا مردى دیگر و زمانى دیگر.
6- پیش از ازدواج چشمان خود را کاملاً باز کنید و با تقکر و قدرت سنجش و مشورت با دیگران آگانه انتخاب کنید و بعد از ازدواج مقداری چشمان خود را بسته نگاه دارید.
سلام به سایت زیر سر بزنید
HTTTP://NAMARDI.COM