يکشنبه 10 تير 1403 - 21 ذيحجه 1445 - 30 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عضویت در خبرنامه
ارسال
شماره غزل:
397
فهرست غزليات
غزل قبلي
غزل بعدي
وزن و بحر عروضي:
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن(بحر مجتث مثمن مخبون اصلم)
ز در در آ و
شبستان
ما منور كن
هواي مجلس روحانيان معطر كن
اگر
فقيه
نصيحت كند كه عشق مباز
پياله اي بدهش گو
دماغ
را تر كن
به چشم و ابروي
جان
ان سپرده ام
دل
و
جان
بيا بيا و تماشاي
طاق
و
منظر
كن
ستاره شب هجران نمي فشاند نور
به بام قصر بر آ و چراغ مه بركن
بگو به
خازن
جنت كه خاك اين مجلس
به تحفه بر سوي
فردوس
و
عود
مجمر
كن
از اين
مزوجه
و
صوفي
ه عبارتست از جامه اي پشمين كه غالباّ از پاره هاي به هم دوخته فراهم آمده است'>خرقه نيك در تنگم
به يك
كرشمه
صوفي
وشم
قلندر
كن
چو شاهدان چمن زير دست حسن تواند
كرشمه
بر
سمن
و جلوه بر صنوبر كن
فضول
نفس
حكايت بسي كند
ساقي
تو
كار خود مده از دست و مي به
ساغر
كن
حجاب
ديده ادراك شد شعاع جمال
بيا و خرگه خورشيد را منور كن
طمع به قند وصال
حد
ت وجود ــ قـابل انطباق است ، و گاه مستعار بديع و گسترده اي است كه هردو مفهوم را در بر مي گيرد'>تو
حد
ما نبود
حوالتم به لب لعل همچو شكر كن
لب پياله ببوس آنگهي به مستان ده
بدين
دقيقه
دماغ
معاشران تر كن
پس از ملازمت عيش و عشق مهرويان
ز كارها كه كني شعر حافظ از بر كن
آخرين مطالب
ادبیات
غم نیست که قاسم سلیمانی رفت؛ ما را...
به فروردین ما فرخندگی بخش
آیا جانِتان جور است؟
راضی مشو که بیخبران، خندهام کنند...
توانایی ادبیات در نقد وضعیت جامعه
سامانی: «آفرت» رمان دهه 40 و50...
تأثیر غرب در موفقیت نویسندههای روس در...
برگزیدگان نخستین جایزه ملی جمالزاده
قصیده میرشکاک برای موسوی گرمارودی
وقتی نگاه نویسنده جذاب نیست