• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1655
تعداد نظرات : 157
زمان آخرین مطلب : 4066روز قبل
اهل بیت
نویسنده:على محمدى تودشکی
منبع: منبع: روزنامه رسالت-شماره6338
مقدمه
شناختن شیوه‌هاى تبلیغ و به کارگیرى ابزارهاى مفید و لازم براى یک مبلغ امرى ضرورى و اجتناب ناپذیر است. پرداختن به تبلیغ بدون اطلاعات مفید و عدم به کارگیرى شیوه‌هاى لازم و فراهم ننمودن ساز و کارهاى مناسب نه تنها نتیجه مثبت نخواهد داشت، بلکه ممکن است در اثر بى‌توجهی، لطمه‌هاى جبران ناپذیرى به اعتقادات و باورهاى مخاطبان وارد آید. کسى که متولى ارشاد، امر به معروف و نهى از منکر مى‌شود، اگر به زمینه‌ها، عوامل، آفات، موانع و شرایط زمانى و مکانى و سایر جهات توجه نداشته باشد راه به جایى نخواهد برد. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: «من امر به معروف فلیکن امره ذلک بمعروف(1)؛ هر کس [مردم را] به کارهاى نیک بخواند باید با شیوه نیکو آن را انجام دهد.» بنابراین تبلیغ و ارشاد موفق و موثر نیاز به برنامه‌هاى کارشناسى شده دارد و اگر بتوانیم این شیوه ها را از گفتار و رفتار اهل بیت علیهم ‌السلام و اولیاى الهى بیاموزیم به مراتب موثرتر و شایسته‌تر خواهد بود. در این مقاله برآنیم که راهکارها و روش‌هاى موثر در امر تبلیغ و ارشاد را از سیره امام حسین علیه‌ السلام و تربیت یافتگان مکتب عاشورا بیاموزیم.

-1 تواضع و فروتنى

یکى از بهترین صفات پیامبران و منادیان توحید، خصلت پسندیده تواضع و فروتنى بود. آنان با این صفت زیبا، در دل مخاطبان حقیقت‌جو جایگاه ویژه‌اى کسب مى‌‌کردند. مبلغان موفق همیشه متواضع بوده و از این طریق در هدایت و جذب دل‌هاى مردم مى‌کوشند. آنان بر این باورند که اگر مردم به سراغ آنها نیامدند، آنها باید متواضعانه قدم پیش گذاشته و به سراغ متربیان و متعلمان بروند.
این شیوه نیکو در رفتار و گفتار امام حسین علیه السلام در حماسه عاشورا جلوه خاصى دارد. آن حضرت براى پیشبرد اهداف مقدس خویش، متواضعانه قدم پیش گذاشته و در جذب و جلب افراد، خودش مستقیما به سراغ آنان رفته و آنها را به سوى مقصد والاى خویش دعوت مى‌کرد و یا پیام‌هاى خود را به صورت کتبى یا شفاهى توسط افرادى به دیگران مى‌فرستاد. هنگامى که امام حسین علیه‌السلام با یاران خود در یکى از توقفگاه‌هاى مسیر خود به کربلا به نام قصر بنى مقاتل رسیدند، آن حضرت متوجه شد که عبیدالله بن حر جعفى در گوشه‌اى فرود آمده است. آن حضرت حجاج بن مسروق را به سوى او فرستاد و او را به یارى و همراهى دعوت نمود. هنگامى که پاسخ مناسبى ندارد، امام حسین علیه السلام به همراه گروهى از یاران خویش به نزد عبیدالله رفته و در ضمن سخنانش او را دعوت به همکارى و مبارزه با طاغوتیان نمود. عبیدالله باز هم امتناع کرد، امام حسین علیه السلام به او فرمود: اگر ما را یارى نمى‌کنى پس از خدا بترس از اینکه با دشمنان ما همراهى کنی! به خدا سوگند! هرگاه کسى صداى دادخواهى ما را بشنود وبه یارى ما نشتابد هلاک خواهد شد.»
یکى دیگر از افرادى که امام حسین علیه السلام از او دعوت کرد، زهیربن قین بود. همچنین آن حضرت به حبیب‌بن مظاهر اسدى نامه‌اى نوشته و از او درخواست یارى نمود. نامه آن حضرت چنین بود: «از حسین‌بن على براى آن مرد فقیه، حبیب‌بن مظاهر؛ اما بعد، حبیب! تو خویشاوندى ما را با پیامبر مى‌دانى و از همه مهمتر مرا مى‌شناسی؛ و تو- که آزاد مرد و داراى غیرتی- جان خود را از ما دریغ مدار و پاداش تو را در قیامت پیامبر خواهد داد.(2)

-2 توجه به ریشه‌ها و زمینه‌هاى گناه

مبلغ مذهبى باید به زمینه‌هاى خلافکارى و ریشه‌هاى گناه توجه کرده و مخاطبان خود را از آنها برحذر دارد. مثلا ممکن است نماز نخواندن افراد علل جداگانه و ریشه‌هاى مختلفى داشته باشد، از قبیل:
-1 حکم آن را در اسلام نمى‌داند و به وظیفه شرعى خویش آشنا نیست.
-2 به آثار خوب نماز خواندن و عواقب شوم ترک نماز توجه ندارد.
-3 شخصى خودپرست وهوسران است و مطابق هوس خود عمل مى‌کند.
-4 پدر و مادر و افراد خانواده او بى‌نمازند.
-5 از نماز و نمازگزاران خاطره بدى دارد. مثلا در ایام کودکى او را همیشه با خشونت به نماز خواندن وادار کرده‌اند یا در جمع نمازگزاران شخصیت او را تحقیر نموده و به او اهانت کرده‌اند.
-6 در نظر او نماز خواندن چیز مهمى نیست و اهمیت و ضرورت آن را درک نکرده است.
-7 الگوى مناسبى براى نماز خواندن نداشته است.
-8 در محیط افراد لاابالى و بى‌نماز رشد یافته است و...
بنابراین یک مبلغ با یافتن ریشه‌ها و علل تخلفات و معصیت‌ها مى‌تواند برنامه خود را تنظیم کرده و نسبت به مخاطب خویش کارهاى تبلیغى را انجام دهد.
1تغذیه حرام ریشه انحراف از حق
امام حسین علیه السلام در دومین سخنرانى روز عاشورا هنگامى که دشمن مانند حلقه انگشتر آن حضرت را در میان خویش گرفته بود، از آنان خواست تا سکوت کنند و به سخنان وى گوش فرا دهند، ولى آنان همچنان هلهله و سر و صدا مى‌کردند. در این موقع، امام حسین علیه السلام با این جملات آنان را به سکوت فرا خواند: «ویلکم ما علیکم ان تنصتوا الى فتسمعوا و انما ادعوکم الى سبیل الرشاد.
من اطاعنى کان من المرشیدین و من عصانى کان من المهلکین و کلکم عاص لامرى غیر مستمع لقولی؛ واى بر شما! چرا گوش فرا نمى‌دهید تا گفتارم را - که شما را به رشد و سعادت فرا مى‌خوانم- بشنوید؟ هر کس از من پیروى کند خوشبخت و سعادتمند است و هر کس مرا نافرمانى کند، از هلاک شدگان خواهد بود و همه شما با دستور من مخالفت مى‌کنید که به گفتارم گوش فرا نمى‌دهید.»
آن‌گاه به علل دشمنى کوفیان با اهل بیت علیهم السلام و ریشه‌هاى انحراف از مسیر حق اشاره کرده و فرمود: «قد انحزلت عطیاتکم عن الحرام و ملئت بطونکم عن الحرام فطبع الله على قلوبکم (3)؛ آری، در اثر هدایا، جوایز و تحفه‌هاى نامشروع که به دست شما رسیده و غذاهاى حرام و لقمه‌هاى ناپاک که شکم‌هایتان را از آن انباشته‌اید، خداوند این چنین بردل‌هاى شما مهر زده [و از فهمیدن حقیقت عاجز شده‌اید.]»

-3 استفاده از مثال

از موثرترین شیوه‌هاى تبلیغى براى فهماندن مطالب به مخاطب، بویژه کسانى که سطح فکرى پایین‌ترین دارند، استفاده از تمثیل است. مبلغ کاردان بسیارى از نکات مهم عقلانى را با مثال‌هاى مناسب در اذهان مخاطبین خویش مجسم ساخته و خواسته‌هاى خویش را به گونه‌اى شایسته به افکار آنان منتقل مى‌نماید. مثال اگر با سطح زندگى و طرز اندیشه و شغل و فرهنگ مخاطب سازگار باشد، توفیق یک مبلغ را در کار تبلیغ افزایش خواهد داد. این شیوه یکى از رایج‌ترین روش‌هاى تبلیغ در کلام وحى است. خداوند متعال براى تصویر عالمان بى‌عمل در اذهان افراد، چنین مثل مى‌زند: «مثل الذین حملوا التوریه ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا» (4)؛ مثل کسانى که علم تورات را با خود داشتند و به آن عمل نکردند، مثل درازگوشى است که کتاب‌هایى حمل مى‌کند.»
این شیوه کارآمد قرآنى در حماسه عاشورا مشهود است. حضرت ابا عبدالله علیه السلام در تشریح اهداف قیام خویش از شیوه تمثیل بهره‌ گرفته و اشتیاق خود را براى شهادت در راه حق چنین بیان مى‌‌کند: «خط الموت على ولد آدم مخط القلاده على جید الفتاه و ما اولهنى الى اسلافى اشتیاق یعقوب الى یوسف (5)؛ مرگ براى انسان‌ها همچون گردنبند بر گردن دختران جوان زینت‌بخش و لازم است و من به دیدار نیاکانم آن چنان اشتیاق دارم که یعقوب به دیدار یوسف مشتاق بود.»
امام حسین علیه السلام با این تمثیل، مرگ را بسیار زیبا تصویر کرده و آن را زینت فرزند آدم مى‌داند، بویژه مرگى که در راه حق و براى خدا باشد که همانند زیور آلاتى است که دختران جوان را مى‌آراید. همان گونه که دختران از آرایش به گردنبند لذت مى‌برند مردان خدا نیز از کشته شدن در راه حق مسرور و شادمانند و شهادت در راه خدا را بهترین زینت روح و بالاترین افتخار به شمار مى‌آورند.

-4 بهره‌گیرى از تحریک عواطف

گاهى ممکن است یک مبلغ براى تحت تاثیر قرار دادن مخاطبان خود از شیوه تحریک عواطف براى بیدار کردن وجدان‌هاى خفته کمک بگیرد. خداوند متعال در قرآن از این روش براى دور نمودن انسان‌ها از گناه استفاده نموده و براى بیدار نمودن وجدان‌هاى خفته مخاطبین خویش، یافته‌هاى درونى وانگیزه‌هاى فطرى آنان را به کار مى‌گیرد و با طرح سوالات عاطفه‌برانگیز، سعى در هدایت و تلطیف قلب و روح آنان دارد. مبلغ موفق، از این شیوه بهره گرفته و افراد را تحت تاثیر قرار مى‌دهد. او در شرایطى که روح شنوندگان خود را با طرح سوالات و نکات عاطفى و احساس برانگیز آماده پذیرش سخنان خود نموده است، به نحو شایسته‌اى در وجود آنان رسوخ کرده و بر تاثیر سخن خود مى‌افزاید. این روش در حماسه عاشورا از جایگاه ویژه‌اى برخوردار است و گذشته از اینکه از همان روز عاشورا نتایج آن به بار نشست و افرادى را تحت تاثیر قرار داده و به سوى حق رهنمون شد، در طول قرن‌ها بر قلوب هزاران مشتاق هدایت ریشه دوانیده تا آنجایى که نام حسین علیه السلام، عاشورا و کربلا و سایر واژه‌هاى مقدس عاشورایى در هر مکانی، عاطفه‌ها و احساسات مقدس را برانگیخته و مایه رشد و تعالى و هدایت آنان شده است. در اینجا به نمونه‌هایى از این شیوه در فرهنگ عاشورا اشاره مى‌کنیم:
امام حسین علیه السلام پس از شهادت یاران باوفایش و در لحظه‌هاى حساس عصر عاشورا، قنداقه کودک شش ماهه خویش را بر روى دست گرفت و خطاب به کوفیان فرمود: «یا قوم اما من مجیر یجیرنا، اما من مغیث یغیثنا، اما من طالب حق فینصرنا، اما من خائف فیذب عنا، اما من احد فیاتینا بشربه من الماء لهذا الطفل فانه لا یطیق الظماء(6)؛ اى مردم! آیا پناه دهنده‌اى هست که ما را پناه دهد؟ آیا یارى کننده‌اى هست که ما را یارى کند؟ آیا حق طلبى هست که به ما کمک کند؟ آیا کسى هست که از قیامت بترسد و از ما دفاع کند؟ آیا کسى هست که آبى براى این طفل بیاورد؟ چون او طاقت تشنگى ندارد.»
حضرت زینب کبرى علیها السلام در موارد متعددى از تحریک عواطف در رساندن پیام عاشورا بهره مى‌گرفت. در آخرین لحظات عمر امام حسین علیه السلام، حضرت زینب علیها السلام از خیمه‌ها بیرون آمد و متوجه شد که امام حسین علیه السلام را به شهادت مى‌رسانند و عمر بن سعد در نزدیکى گودال قتلگاه ایستاده و به این منظره رقت‌بار و غم‌انگیز- که دل هر موجود زنده‌اى را به درد مى‌آورد- نظاره مى‌کند. آن حضرت به عمر بن سعد نهیب زده ووجدان خفته او را مخاطب قرار داده و فرمود: «ایقتل ابوعبدالله و انت تنظر الیه؛ [اى عمر بن سعد]! آیا ابا عبدالله را مى‌کشند و تو تماشا مى‌کنی؟»
این سخن حضرت زینب به عنوان مبلغ حماسه عاشورا آن چنان قاطع و کوبنده بود که براى لحظاتى دل سنگ دشمن را تکان داد و دقایقى وجدان خفته عمر سعد را متاثر نمود و اشک بر گونه‌هایش جارى شد. او از شدت شرمندگى صورت خود را از حضرت زینب علیها السلام مخفى نمود. (7) آن گاه زینب کبرى علیها السلام با جمله‌اى دیگر خطاب به لشکریان حاضر در صحنه گفت: «ویلکم اما فیکم مسلم؟ (8)، واى بر شما! آیا در میان شما یک مسلمان نیست؟»
این کلمات آنچنان موثر بود که ثمرات آن در سال‌هاى بعد مشخص شد و تا به امروز انسان‌هاى بیدار و با وجدان را تحت تاثیر قرار داده و به اهداف عاشورا متوجه مى‌سازد.

-5 مقدمه‌چینى و آماده کردن مخاطب

در القاى مطالب، فراهم نمودن زمینه‌هاى لازم و بیان نقطه نظرات با مقدمه‌چینى لازم، نقش بسیار مهمى در نفوذ سخنان یک مبلغ در دل هاى مخاطبان خویش دارد. این کار سبب مى‌شود که گفته‌هاى مبلغ با جذابیت بیشترى در دل‌هاى شنوندگان بنشیند. بسیارى از نکات مهم را که به سادگى نمى‌توان آنها را بیان کرد، مى‌توان با زمینه‌سازى و به طور شیوا و دل‌انگیز به گوش مستمع رساند. در فرهنگ عاشورا براى بیدارى مردم غفلت زده، از این شیوه استفاده شده است. امام سجاد علیه السلام در خطبه روشنگرانه خود که در مسجد اموى شام ایراد نمود، آنچنان مقدمه‌چینى کرده و زمینه لازم را براى احیاى اندیشه جاویدان عاشورا فراهم آورد که بعد از اتمام سخنرانی، مردمى که قبل از ایراد خطبه، او و همراهانش را به عنوان اسراى خارجى و دشمنان خویش مى‌پنداشتند، بعد از آن، حقیقت را فهمیده، صداى ناله و گریه بلند کردند و حکومت یزید در آستانه سقوط قرار گرفت
آن حضرت بعد از حمد و ثناى پروردگار و درود و تحیت بر پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله ابتدا به طور خلاصه نکات قابل توجهى در بى‌وفایى دنیا و گذشت زمان و عمر انسان‌ها و ثمر نداشتن پشیمانى بعد از فوت وقت و مطالبى از این قبیل را شایسته‌تر از یک خطیب ورزیده و ماهر بیان نمود. آن گاه فرمود: «من عرفنى فقد عرفنى و من لم یعرفنی، فانا على بن الحسین بن على (10)؛ هر کس مرا مى‌شناسد که مى‌شناسد و هر کس که مرا نمى‌شناسد پس من على‌بن حسین بن على هستم.»
آن گاه به طور مفصل به معرفى خود و اهل بیت علیهم ‌السلام پرداخت: «ایها الناس! انا بن مکه و منی، انا بن المروه و الصفا، انا بن من صلى بملائکه السماء، ... (11)؛ اى مردم! من فرزند مکه و منایم، من فرزند مروه و صفایم، من پسر آن کسى هستم که با ملائکه آسمان نماز خواند... .»
بعد از اینکه امام سجاد علیه السلام جد بزرگوارش رسول خدا صلى الله علیه و آله و على علیه‌السلام را به طور مفصل معرفى نمود و سابقه درخشان خاندان پاک پیامبر را شرح داد، حقیقت حادثه عاشورا را که تا آن لحظه، از نظر مردم و افکار عمومى مخفى نگه داشته شده بود، براى آنان بیان کرد و سپس با تحریک عواطف و احساسات جمعیت حاضر، قلب‌ها را به سوى خویش جذب نموده و نتیجه مطلوب را به دست آورد و در آخر فرمود: «انا بن المقتول ظلما، انا بن المجزور الراس من القفا، انا بن العطشان حتى قضی، انا بن طریح کربلا، انا بن مسلوب العمامه و الرداء، انا بن من بکت علیه ملائکه السماء (12)؛ من فرزند کسى هستم که با ظلم و ستم به شهادت رسید، من پسر کسى هستم که سرش از قفا بریده شد، من پسر آن شهید تشنه کامى هستم که عطشان از دنیا رفت، من پسر کسى هستم که پیکرش در صحراى کربلا افتاده، من پسر کسى هستم که عمامه و عبایش به غارت رفت، من فرزند کسى هستم که ملائکه آسمان به حال او گریستند.»

-6 شعر و فرهنگ ادبى عاشورا

براى پاسدارى و نشر فرهنگ و جهانبینى قرآنى باید فرهنگ ادبى اسلام را پرورش داد، چرا که الفاظ فصیح و شیرین و کلام مناسب و بلیغ که از ادبیات ریشه مى‌گیرد، در جان‌ها و دل‌ها نشسته و اثر مى‌گذارد. برعکس، الفاظ ناهنجار و کلام غیر بلیغ، کمترین نقشى در نفوس مخاطب نداشته، خستگى و بیزارى مى‌آورد. در فرهنگ عاشورا جلوه‌هاى بارزى از شعر و ادب مى‌توان یافت.
رجزها و اشعار پرمحتواى امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش و تمسک آنان به اشعار و ابیات مناسب و لازم در موارد خاص، مى‌تواند نشانگر اهمیت این موضوع در حماسه جاودانى کربلا باشد. امام حسین علیه السلام در موارد زیادى با اشعارى پر محتوا هدف خویش را به مخاطبین ابلاغ مى‌کرد. هنگامى که حر راه کاروان امام حسین علیه السلام را سد کرد، آن حضرت با او گفتگویى انجام داد. آن گاه که حر از گفتگو و مذاکره نتیجه‌اى نگرفت، به عنوان نصیحت به امام حسین علیه السلام گفت: اى حسین! براى خدا جانت را حفظ کن و افزود: «فانى اشهد لئن قاتلت لتقتلن‌(13)؛ من مطمئنم که اگر جنگ کنى کشته خواهى شد. امام حسین علیه السلام فرمود: «افبالموت تخوفنی؛ آیا مرا از مرگ مى‌ترسانی؟» اما من به تو گفتار آن جوانمرد اوسى را یادآور مى‌شوم. او هنگامى که به یارى رسول خدا صلى الله علیه و آله شتافته بود، در مسیر راه با پسر عمویش روبرو شد. پسر عمو به او گفت: «کجا مى‌روی؟ کشته خواهى شد»! آن گاه امام حسین علیه السلام اشعار پر محتوا و بلیغ آن فداکار اوسى را قرائت کرد:
سامضى و ما بالموت عار على الفتى
اذا ما نوى حقا و جاهد مسلما
و واسى الرجال الصالحین بنفسه
و فارق خوفا ان یعیش و یرغما (14)
«من مى‌روم و مرگ براى یک جوانمرد عار نیست در حالى که مقصد او حق و تلاش او براى اسلام باشد. «او در راه مردان صالح جانبازى نموده و از زندگى همراه با ترس و خوارى و ذلت جدا گردیده و دور مى‌شود.»

-7 تبلیغ عملی

با اینکه تبلیغ گفتارى تاثیر فراوانى در رشد و هدایت افراد دارد و از دیر باز یک روش معمولى و جا افتاده بوده است، اما نتیجه تبلیغ عملى و غیر مستقیم پایدارتر و عمیق‌تر مى‌باشد. آموزه‌هاى فرهنگ عاشورا بویژه سیره امام حسین علیه السلام مملو از تبلیغات عملى و غیر مستقیم است. با نگاهى به فهرست حوادث زندگى امام حسین علیه السلام و یارانش - از روز حرکت از مدینه تا روز شهادت در کربلا- نمونه‌هاى فراوانى را مى‌توان پیدا کرد که تک‌تک آنها جلوه‌اى از تبلیغ عملى اهداف و منویات نهضت عاشورا و پاسدارى از حقایق اسلام و معارف اهل بیت علیهم السلام مى‌باشد.
پایدارى در راه هدف، همراه نمودن اهل بیت و زنان و کودکان، رفتار مهربان و صمیمانه با خانواده و کودکان و یاران در اوج بحران‌هاى روحی، مصادره کاروان طاغوت، برخورد با لشگر حر و آب دادن به سربازان او، اقامه نماز در ظهر عاشورا، خطابه‌هاى قاطع، روشنگر و کوبنده، حوادث شب عاشورا، رد امان نامه توسط حضرت عباس علیه السلام و صدها مورد دیگر که همه تبلیغ عملى و درس انسانیت و آزادى و غیرت و شرف و در یک کلام آموزش غیر مستقیم تمام فضائل و کمالات انسانى مى‌باشد.
به عنوان حسن ختام نمونه‌اى از سیره عملى و تبلیغ غیر مستقیم حضرت امام حسین علیه السلام را نقل مى‌‌کنیم:
بعد از واقعه عاشورا مردان قبیله بنى‌اسد، هنگام دفن جسد مطهر امام حسین علیه السلام، در دوش آن حضرت اثر زخمى دیدند که متفاوت از جراحت‌هاى جنگى بود. زخم کهنه‌اى بود که هیچ شباهتى به زخم‌هاى روز عاشورا نداشت. از امام زین‌العابدین علیه السلام در مورد آن پرسش نمودند. پیشواى چهارم فرمود: این زخم در اثر حمل بار و کیسه‌هاى غذا و هیزم به خانه‌هاى بیوه زنان، یتیمان و مستمندان مى‌باشد که پدرم شب‌ها بر دوش خویش آنها را حمل مى‌کرد (15.)

پى‌نوشتها:

-1 کنزالعمال، ج 3، ص 66، حدیث5523
-2 اسرار الشهاده، ص396
-3 سخنان حسین بن على علیهما السلام، ص170
-4 جمعه/5
-5 لهوف، ابن طاووس، ص114
-6 کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص477
-7 تاریخ طبری، ج 4، ص345
-8 الارشاد مفید، ج 2، ص 112
-9 صف/ 8
-10 نورالعین فى مشهد الحسین علیه السلام، ابواسحاق اسفراینی، ص69
-11 همان.
-12 همان، ص70
-13 البدایه و النهایه، ابن کثیر دمشقی، ج 8، ص187
-14 همان.
-15 المناقب، ج 4، ص /66 بحار الانوار، ج 44، ص 190

سه شنبه 15/12/1391 - 23:48
اهل بیت
منبع: ماهنامه ی دیدار آشنا
دیگران را برای خود خواستن، رسم جوان‌مردان نیست. در این فتوت و رادی، معیار و ارزش، از خودگذشتگی و پاكبازی است و به تعبیر اخلاق ناصری«ایثار آن بود كه بر نفس آسان باشد از سر مایحتاجی كه به خاصه او تعلق داشته بود برخاستن، و بذل كردن در وجه كسیكه استحقاق آن او را ثابت بود.» امام صادق (علیه‌السلام) در وصف مؤمنان می‌فرمایند:« ایشان نیكی‌كنندگان به برادران در حال سختی و راحتی‌اند و برگزینندگان بر خویشتن در حال سختی‌اندآن‌چنان‌كه خدای تعالی ایشان را چنین وصف كرده است:«ویؤثرون علی انفسهم»1
اپثار و پاكبازی، ریشه در وارستگی و عظمت روح دارد. آن‌كه شیفته و وابسته چیزی نیست می‌تواند ببخشد و آن‌كه روحی عظیم، جانی رها و وجودی آزاد و بند گسسته دارد می‌تواند ایثار كند. در افقی فراتر، ایثار، داد و ستد انسان‌ها با خداست. جان دادن و جانان یافتن، از تن گذشتن و به رضوان الهی رسیدن است.
كربلا جز این نیست. قصه انسان‌هایی متعالی كه از همه چیز می‌گذرند و در نهایت پاكبازی، قرب و وصل دوست می‌یابند.
وقتی درآغاز حركت، پیشاهنگ انقلاب- اباعبدالله- مطرح می‌كند كه تنها آنان همراه شوند كه بذل جان می‌كنند، همه درمی‌یابند كه امام- قاطع و صادق- انتهای راه را ترسیم می‌كند، معلوم می شود همراهان، چهره‌های مخلص، پاكباز و از جان گذشته‌ای هستند كه از تیغ نمی‌گریزند و از جان دریغ نمی‌ورزند.
همره ما را هوای خانه نیست
هركه جست از سوختن، پروانه نیست
نیست در این راه، غیر از تیر و تیغ
گو میا هركس زجان دارد دریغ
جای پا باید به سر بشتافتن
نیست شرط راه، رو برتافتن2
شب عاشورا یا شاید یكی دو شب قبل از عاشورا، امام حسین (علیه‌السلام) یاران خویش را فراخواند و با آنان به گفت‌و‌گو نشست. امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) می‌فرماید در آن شب، من سخت بیمار بودم، خود را نزدیك كردم تا سخنان پدرم را با اصحاب بشنوم، امام فرمود:«خداوند را به نیكوترین سپاس‌ها، ستایش می‌كنم و او را در نعمت و رنج و بلا سپاس می‌گزارم. خدایا! تو را سپاس می‌گویم كه به نبوت كرامتمان بخشیدی، قرآنمان آموختی، در دین، فهم و روشن‌بینی و بصیرتمان دادی. به پاس این همه داده و بخشیدن گوش و چشم و قلب، ما را از سپاسگزاران قرار بده. اما بعد؛ من یاران و اصحابی وفادارتر، نیكوكارتر و خوب‌تر از یارانم نمی‌شناسم و خاندانی درستكارتر و صمیمی‌تر از خانواده‌ام سراغ ندارم. خدای بزرگ همه را از جانب من پاداش نیكو عنایت فرماید.
آگاه باشید، گمان نمی‌كنم بیش از همین روز، دشمن مهلت و امانم بدهد. آگاه باشید من به همه شما اجازه رفتن می‌دهم. همگی آزادید و می‌توانید بروید. من بیعت خویش را از همگان برداشتم. هیچ تنگنایی نیست. شب و تاریكی را شتر راهوار خویش گیرید و جان از این معركه بیرون برید.»3
نخستین كسانی كه امام را پاسخ گفتند برادران، برادرزادگان، فرزندان عبدالله‌بن‌جعفر و دیگر بنی‌هاشم بودند كه گفتند: ما هرگز چنین نخواهیم كرد. خداوند هرگز آن را نیاورد كه ما زنده باشیم و شما نباشید. نخستین كسی كه به سخن ایستاد عباس، سردار رشید كربلا بود كه اعلام وفاداری و فداكاری تا پای جان كرد و امام سپاسش گفت. سپس به فرزندان عقیل رو كرد و گفت: كشته شدن مسلم شما را بس است. اجازه رفتنتان می‌دهم. آنان نیز قاطعانه گفتند: سبحان‌الله! اگر چنین كنیم دیگران چه خواهند گفت؟ خواهند گفت: ما بزرگ، عموزاده و مولای خویش را كه بهترین انسان‌ها بود رها كردیم و حتی یك تیر به سمت دشمن نشانه نرفتیم، نیزه‌ای پرتاب نكردیم، شمشیر نزدیم و اصلاً نمی‌دانیم دشمن با او چه كرد!
نه هرگز چنین نخواهیم كرد. بلكه جان، مال و خانواده خویش را فدا می‌كنیم، در ركابت می‌جنگیم تا فرجام تو را بیابیم. خداوند زندگی بعد از شما را زشت گرداند.
آن‌گاه مسلم‌بن‌عوسجه برخاست و گفت: آیا ما از تو جدا شویم؟ كدام عذرمان در پیشگاه الهی خواهد بود. نه؛ سوگند به خدا دست از یاری‌ات برنمی‌دارم تا نیزه‌ام سینه دشمن را بشكافد و قبضه شمشیرم در دست بماند؛ آن‌گاه بی‌سلاح، با سنگ جنگ آغاز خواهم كرد.
سوگند به خدا از تو جدا نخواهیم شد تا خدای تعالی بداند كه در نبود رسول خدا تو را حافظ و پاسدار بودیم. به خدا سوگند اگر یقین بدانیم كشته می‌شویم سپس زنده می‌شویم، آن‌گاه زنده‌زنده ما را بسوزانند و خاكسترمان را بر باد دهند و هفتاد بار این كار را تكرار كنند از تو جدا نخواهیم شد تا در ركاب تو بمیریم. چگونه یاریتان نكنیم در حالی كه فقط یكبار كشته می‌شویم و پس از آن سعادت و كرامت بی‌پایان را به‌دست خواهیم آورد.
پس از مسلم‌بن‌عوسجه، زهیربن‌قین برخاست و هزار بار كشته شدن برای دفاع از حریم اباعبدالله را ارزو كرد. دیگر یاران نیز مراتب جان‌فشانی و پاك‌بازی را اعلام كردند در این هنگام به محمدبن‌بُشر‌حضرمی- یار اباعبدالله- خبر دادند كه فرزند تو در سرزمین ری به اسارت گرفته شده است. با این خبر این یار پاكباز گفت: برای اسارت او و صبوری خودم در این رویداد از بارگاه الهی پاداش خیر می‌طلبم دوست ندارم كه او اسیر شود و من بعد از او زنده بمانم.
امام حسین (علیه السلام) كه این‌چنین شنید، فرمود: خدایت رحمت كند، بیعت از تو برداشتم، برو و فرزندت را آزاد كن.
محمدبن‌بُشر گفت: درندگان بیابان زنده زنده ام بخورند اگر از تو جدا شوم.
این همه پاكبازی و گذشت و ایثار كه در تمام لحظه‌های كربلا می‌بینیم گواه خلوص كربلاست. نشان اوج ایمان و كمال یقین صحابه حسین است.
در حوادث تاریخ اسلام، حتی در غزوات پیامبر، نمونه‌های ایثار و پاكبازی فراوان است اما هیچ نبردی، این همه عاشق پاكباز ندارد، و رزمندگان هیچ نبردی نه در این اندازه ایثار خالصانه دارند و نه همه شركت‌كنندگان در نبرد چنین هستند. همه یاران كربلا بدون استثنا خالص و پاك‌بازند. مطالعه جنگ‌های صدر اسلام نشان می‌دهد كه در همه غزوات و پس از آن جنگ‌های عصر امیرمؤمنان، عناصر مردد، متزلزل و گاه منافق دیده می شود. در كربلا، همه یاران حتی كودكان و نوجوانان، پا‌به‌پای پیران از سرگذشتگان و جان‌نثاران و پاكبازان مخلص و صادق‌اند و از هیچ خطری نمی‌هراسند.
این نكته نیز گفتنی است كه آزمونگاهی به دشواری كربلا- پیش از كربلا- در تاریخ اسلام رخ نداده است تا میزان پایداری و پاكبازی رزمندگان آن صحنه را با كربلا مقایسه كرد.

پی نوشت ها:

1- دانشنامه قرآن، بهاء‌الدین خرمشاهی، صص327- 328
2- گنجینه اسرار، عمان سامانی و وحدت كرمانشاهی، ص76
3- امالی، شیخ‌صدوق، ص220

سه شنبه 15/12/1391 - 23:47
اهل بیت
نویسنده:دكتر محمدرضا سنگری
منبع:ماهنامه دیدار آشنا
از ظریف ترین ، زیباترین و تأمل برانگیزترین مسایل عاشورا ، نوع ارتباط امام با یاران و همسفران خویش است . این ارتباط آمیزه ای از ستایش ، آزمایش و پالایش و رشد بخشی و آماده سازی است . ارتباط امام با یاران را در ابعاد آگاهی بخشی مستمر؛ آزمودن و پالایش مستمر ؛ محبت ولطف سرشار ،شخصیت دادن ومنزلت بخشی به یارن می توان تحلیل وتبیین کرد.

1. آگاهی بخشی مستمر

امام در آغاز سفر و منزل به منزل به چند مسأله به روشنی وصراحت اشاره می کند:
- بیداد و ستم بنی امیه ؛ شهادت چهره های بزرگ وسرشناس و اصحاب بزرگوار پیامبر و علی ( علیه السلام ) و شیعیان مظلوم .
- فرجام راه ؛که کشته شدن خود- هم چون حضرت یحیی ( علیه السلام ) - و کشته شدن یاران و همسفران است .
- طرح روایاتی از پیامبر ؛ که به محل شهادت خود و شهادت خانواده اش – میان نواویس و کربلا - و به اسارت اهل بیت اشاره می کرد.
- تحت تعقیب بودن و سرانجام کشته شدن در هر شرایطی ؛ وی به ام سلمه - همسر بزرگوار پیامبر - فرمود : «به خدا سوگند ، من کشته می شوم و اگر به عراق نروم باز هم مرا خواهند کشت .»
- تحلیل و تبیین اوضاع اجتماعی ، سیاسی وفرهنگی جامعه ، طرح دگرگونی ارزش ها ؛ تبدیل معروف به منکر و منکر به معروف ؛ سست عهدی دنیا پرستان ؛ کم بودن دین داران در شرایط سخت ودشوار و مسؤولیت خطیر مؤمنان و مجاهدان در چنین شرایط و موقعیتی .
امام در این آگاهی بخشی گاه از «خود» گاه از « راه » گاه از « زمانه » و گاه از فرجام راه ، سخن می گفت تا یاران با بینش و بصیرت ، گام در راه بگذارند و تنها احساسات یا انگیزه های زود گذر عامل حرکت و همراهی نباشد . چرا که ساختن کربلایی برزگ ، بصیرت و روشن بینی خاصی می طلبید.

2 . آزمودن و پالایش مستمر

امام عاشورا در هر موقعیت ومنزلی یاران را می آزمود تا ناصافی ها وناخالصی ها وعناصر سست ومتزلزل همراه او نباشند . معماری ساختمانی بی بدیل در تاریخ نمی توانست بامصالحی سست و پوک و تهی صورت پذیرد . آزمون های امام هم گروهی بود و هم به شکل ویژه وگزیده ؛ مثلاً در ذی حُسَم با یک سخنرانی ، فضایی برای آزمودن همگان فراهم آورد . در عذیب الهجانات نیز به تلویح راه گشود تا اراده های سرگردان بروند . شب عاشورا نیز آخرین پالایش را فرصت آفرید تا فردای عاشورا را زلال و پاک و بی آلایش رقم بزند . گاه نیز برخی یاران را مستقلاً و به شکل فردی آزمود؛ مانند آزمودن بشربن عمرو حضرمی و نافع بن هلال .
نکته ی قابل توجه موقعیت های آزمودنی است ؛ وقتی خیر اسارت فرزند بُشر می رسد ؛ هنگامی که خبر شهادت مسلم بن عقیل و عبدالله بن یقطر و قیس بن مسهّر صیداوی را به امام می رسانند؛ در شب عاشورا هنگامی که امان نامه آورده می شود ، و فرصت تاریکی و وجود نقطه ی کور در میدان - ملاقات شبانه امام و نافع – همه وهمه گواه آن است که آزمون های امام هنگام تنگناها و در موقعیت های خطیر و خطرخیز صورت می پذیرفت .
سرفرازان بزرگ ،سالکان پرورده و آبدیده ، از طوفان موج خیز حادثه ها وآزمون ها پیروز مندانه گذشتند و به ساحل فوز و فلاح رسیدند . اگر خداوند آزمون انسان را مستمر بداند - أحسب الناس ان یترکوا أن یقولوا آمنا وهم لا یفتنون - و مواد آزمون را خوف و جوع و نقص اموال و جان ها بر می شمرد .همه یاران امام نیز در آزمونی مستمر و در خوفناک ترین لحظه ها ، عطش بارترین صحنه ها و هنگام گذشتن از همه چیز خویش سربلند میدان بودند . برخی یاران ، شاهد شهادت فرزند ،برادر ودوستان نزدیک خود بودند. هانیه – همسر عبدالله بن عمیر - شهادت همسر جوانش را دید و بحریه شهادت فرزند ش عمروبن خباده را ، اما هیچ یک از این آزمون های سخت اراده ای را متزلزل و گامی را سست و ایستا نساخت .
سه شنبه 15/12/1391 - 23:47
اهل بیت
منبع:مجله حكومت اسلامی
(قسمت دوم)
تحریفها،رنگ عوض می كنند!

تحریف لفظی و معنوی عاشورا

از سر فصل های مهم نبایدهای عاشورا كه در بحث آسیب شناسی،مهمترین بخش را تشكیل می دهد و به ابعاد مختلف فكری و نظری و اعتقادی عاشورا مربوط می شود،شناخت تحریفات عاشورا و اطلاع رسانی نسبت به آن است. اهمیت این بخش از آن روست كه به اندیشه عاشورا و به ابعاد سازنده ی آن پیوند می خورد و تأثیری ژرف در سرنوشت حال و آینده جامعه دارد.
شخصیت فرهیخته و زمان شناسی كه با دقت بر روی واژه (تحریف) بر این آسیب انگشت نهاد و ابعاد آن را تشخیص داد و معرفی كرد،شهید مطهری (رحمت الله علیه) است.
درباره ی عوامل تحریف،استاد مطهری (رحمت الله علیه) از دو عامل (اغراض دشمنان) و (تمایل بشر به اسطوره سازی) به عنوان عوامل عمومی تحریف تاریخ كه اختصاص به حادثه ی عاشورا ندارد،یاد می كند.
پس از آن،از عامل سومی به عنوان عامل خاص كه تنها مربوط به حادثه كربلاست،یاد می كند؛عاملی كه موجب شد استفاده از هر وسیله و ابزار هر چند نامقدس تجویز شود. برای رسیدن به هدفی مقدس عده ای گفتند: گریستن بر امام حسین (علیه السلام) هدفی مقدس و منزه است و برای رسیدن و انجام دادن آن،هر كاری مجاز و رواست،در نتیجه افرادی در این قضیه دست به جعل و تحریف زدند.
سرفصل مهم دیگر در سخن شهید مطهری (رحمت الله علیه) در ارتباط با تحریف عاشورا،بحث انواع تحریف است. او تحریف را به دو گونه لفظی و معنوی تقسیم می كند. تحریف لفظی،عوض كردن ظاهر یك چیز است،تصرف در ظاهر گفتار و سخن دیگران و كم و زیادكردن آن ،تحریف لفظی است. تمامی قصه ها و حكایات بی پایه و اساس كه درباره ی حادثه ی كربلا گفته شده و در نقلهای تاریخی غیر معتبر انعكاس یافته و در كتاب لؤلؤ و مرجان حاج میرزا حسین نوری (رحمت الله علیه) به آن اشاره شده،از مصادیق تحریف لفظی عاشورا شمرده می شود. اما تحریف معنوی كه صد بار خطرناك تر از تحریف لفظی است آن است كه مصلاً یك جمله،بدون كم و زیاد كردن الفاظ آن،به گونه ای تفسیر و توجیه شود كه درست بر خلاف و ضد معنای واقعی آن باشد.
نمونه ی این تحریف را نسبت به پیامبر اكرم (صلّی الله علیه وآله وسلم)،«ای عمار گروهی یاغی و سركش تو را می كشند»،شاهدیم. در جنگ صفین وقتی عمار به دست لشگر معاویه به قتل رسید،ناگهان فریاد از همه جا بلند شد كه معاویه و یارانش باطل و سركش اند،چون قاتل عمار می باشند. اینجا بود كه معاویه دست به تحریف معنوی روایت زد و اعلام كرد: ما كشنده عمار نیستیم. عمار را علی (علیه السلام) كشت كه او را به صفین آورد و موجب كشتنش را فراهم كرد.
تحریف معنوی یك حادثه ی تاریخی به این است كه به علل و انگیزه ها یا اهداف آن به گونه ای بیان و تفسیر شود كه بر خلاف اصل آن باشد.

تحریفهای معنوی حادثه ی عاشورا

حماسه كربلا،از یك سو علل و عواملی دارد و از سوی دیگر اهداف و اغراض عالی،كه این علل و اهداف گرفتار تحریف،گردیده اند،عده ای عالمانه یا جاهلانه،عامدانه یا غافلانه،نهضت حسینی را به گونه ای تفسیر كرده اند كه با علل و عوامل پیدایش این رخداد را دستخوش تغییر می كند و آن را دگرگون جلوه می دهد یا اهداف آن را به گونه ای معرفی می كند كه با اهداف واقعی آن و متون تاریخی مستند و پژوهش های عمیق علمی ناسازگار است. آنچه در پی می آید،گزارشی كوتاه از این تحریف هاست.

الف) عاشورا،كفاره ی گناهان مردم

از جمله تحریف هایی كه هدف اصلی قیام اباعبدالله (علیه السلام) را وارونه جلوه می دهد،پنداری است كه بسیاری از افراد قشری و شاید مقدس دارند و می گویند: امام حسین (علیه السلام) برای بخشش گناهان شیعیان خود كشته شد. اینان با تشبث به روایاتی كه فضیلت گریستن بر سیدالشهداء (علیه السلام) را بر می شمرد و تشویق و ترغیب به عزاداری می كند و پاداش آن را آمرزش گناهان و ورود به بهشت برین می داند،تمامی اهداف حسینی را یكباره فراموش می كنند و نوعی اباحه گری و روایی گناه را ترویج می كنند.
شبیه آنچه در اندیشه مسیحیت راه یافته است كه مسیح (علیه السلام) را فادی لقب می دادند و به دار آویخته شدن او را،كفاره معاصی امت او می پندارند.
خطر این تحریف آن است كه نه تنها قیام حسینی،كالبدی می شود،بی روح،بلكه وسیله و ابزاری می گردد،در دست كسانی كه صد درصد در برابر اهداف حسینی قرار گرفته اند.
این تحریف هدف امام حسین (علیه السلام) را دقیقاً وارونه جلوه می كند. اگر هدف از حماسه ی كربلا،اطاعت ا... و عصیان شیطان و اقامه ارزشهای دینی بود،در این تفسیر،كاملاً،این اهداف منسوخ می شود و جای آن را صرف گریستن و اقامه محافل عزاداری،بدون ذكر معارف دینی و احكام شرعی،می گیرد.
در برابر این تحریف،وظیفه ی عالمان آگاه و متعهد آن است كه با مستند سازی دقیق و با استفاده از كلمات امام حسین (علیه السلام) و اهل بیت (علیهم السلام) و سیره و رفتار ایشان و اصحاب و یارانشان، بی اساسی این تحریف برداشت گونه را برای عموم مردم آشكار گردانند.

ب) عاشورا،تكلیف خصوصی امام حسین (علیه السلام)

تحریف دیگری كه چه بسا در قالب برداشتی علمی از حماسه خونبار كربلا،ممكن است جلوه كند،به علل و عوامل رخداد نینوا می پردازد و آن را وظیفه ی شرعی و تكلیف خصوصی سیدالشهداء (علیه السلام) معرفی می كند. طبق این برداشت مقتضای روایات آن است كه حادثه ی كربلا را،قضیه ای بدانیم كه از ابتدای خلقت رقم خورده بوده و این تكلیف امام حسین (علیه السلام) بود كه بر اساس همان فرمان ازلی الهی عمل خود را قربانی و فدا كند. در این رابطه،سخن آن حضرت خطاب به ابن عباس و ابن زبیر: (ان رسول ا... (صلّی الله علیه وآله وسلم) قد امرنی بامر و انا ماض فیه؛پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) مرا مأمور به فرمانی كرده كه به دنبال آن می باشم) و سخن ایشان به محمد حنفیه «پیامبر (صلّی الله علیه واله وسلم) را مشاهده كردم كه به من فرمان خروج داد،چون خداوند می خواهد مرا كشته ببیند»،می تواند مستند این برداشت قرار گیرد.
همچنین روایات فراوانی كه نشان می دهد،پیامبران و اولیای الهی همچون: نوح،ابراهیم،زكریا،عیسی،یوشع بن نون و پیامبر خاتم( صلّی الله علیه وآله وسلم) از وقوع قتل امام حسین (علیه السلام) توسط جبرییل خبر داشته و به دیگران نیز اطلاع داده بودند گویا حادثه كربلا،حادثه ای خاص و مخصوص فرزند رسول خاتم (صلّی الله علیه وآله وسلم) بوده كه از ازل رقم خورده است و امام حسین (علیه السلام) چاره ای جز انجام دادن آن را نداشته است.
این برداشت به ظاهر علمی و مستند،تحریفی ماهرانه است كه به قول شهید مطهری (رحمت الله علیه) ، حادثه ی كربلا را از نظر اثر مفید داشتن عقیم می كند. وقتی گفته شد دستور خصوصی،این حادثه از مكتب بودن و قابل پیروی بودن،خارج می شود.
منقولات تاریخی و روایات مستند این برداشت،كه فرمان پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) را به امام حسین (علیه السلام) منعكس می كند و از مطلع بودن اولیای بزرگ الهی از جریان كربلا خبر می دهد،منافات با این حقیقت ندارد كه سیدالشهداء (علیه السلام) به عنوان امام معصوم؛كه سیره و روش او سنت است و حجت و قابل تمسك،پیروان و عاشقان او نیز،همچون خود او موظفند در برابر بی عدالتی و اسلام زدایی امویان هر زمان،بابیستند و از حریم دین الهی و حقوق انسانی دفاع كنند. امام خمینی (رحمت الله علیه) در همین زمینه می فرماید: (حضرت سیدالشهداء (علیه السلام)،به همه آموخت كه در مقابل ستم،در حكومت جایز چه باید كرد.)
و می فرماید: (عمل امام حسین (علیه السلام)،دستور است برای همه (كل یوم عاشورا و كل عرض كربلا.)

ج) عاشورا و تحریفهای نو

نكته در خور اهمیت،در بحث آسیب شناسی وقایع و فرهنگ ها،آن است كه با گذشت زمان و سپری شدن شرایط فرهنگی و سیاسی جامعه،تحریف ها نیز دگرگون شده و رنگ عوض می كند چنین نیست كه تحریفی تا ابد بماند،تحریف پرده و پوششی است كه با آشكار شدن حقیقت،رخ در نقاب كشیده و همچون كف روی آب،نابود و مضمحل می شود.
اما رفتن و اضمحلال مصداقی از مصادیق تحریف،بدان معنا نیست كه خطر تحریف به سر می آید و گونه ای دیگر كه چه بسا پیچیده تر است،قارچ گونه سر از زمین بر می آورد و مانع نورافشانی حقیقت یك واقعه یا مكتب می شود.
با این مقدمه،در بررسی تحریف های معنوی عاشورا،باید اذعان كرد،دو تحریف پیش گفته،تحریف هایی بود كه در دهه های گذشته و پیش از انقلاب اسلامی،جولانگاه زیادی داشتند و با طلوع خورشید انقلاب و روشنگری حقایق توسط رهبر كبیر انقلاب و فرزانگی چون شهید مطهری،تا حدودی،زوایای پنهان آن تحریف و آسیبها پدیدار شد،هر چند خطر آنها را نمی توان صد درصد منتفی شمرد و امكان بروز آن ها با شیوه ها و قرائتهایی نوین وجود دارد.
ولی در سال های اخیر،در گوشه و كنار،از گفتار و نوشتار پاره ای محافل،زمزمه هایی به گوش می رسد كه از تكوین نطفه هایی نو از تحریف های جدید خبر می دهد.
امروزه با ادبیاتی متفاوت و گویش هایی نوین،مطالبی پیرامون فرهنگ عاشورا بیان می شود كه می تواند نشانگر برخی بیماری ها باشد. در اینجا به طور فشرده و گذرا،به نشانه هایی دیگر كه عمدتاً بر محور تضعیف پایگاه اجتماعی فرهنگ عاشورا و ابعاد سازنده ی آن و در مقام تقدس زدایی از عاشورا و خشونت زا معرفی كردن فرهنگ آن می باشد،می توان اشاره نمود و تجزیه و تحلیل عمیق آن را به فرصتی دیگر واگذار كرد.
این كه اخیراً برخی افراد،عزاداری امام حسین (علیه السلام) را ادامه آیین سوگ سیاوش بر اساس اساطیر ایران باستان می شمردند كه مردم تا پیش از دوره ی صفویه برای نه گفتن به حكومت،به آن می پرداختند و با از بین رفتن آیین سیاوش و جایگزینی عزاداری امام حسین (علیه السلام) این آیین ها در خدمت حكومت قرار گرفت،این كه فرهنگ شهادت خشونت آفرین شمرده می شود،این كه پیشنهاد تغییر زیارتنامه امام حسین (علیه السلام) و جایگزینی (آزادی) به جای (اشهد انك قد اقمت الصلاه و اتیت الزكوه و امرت بالمعروف و نهیت عن المنكر) داده می شود،این كه،برای قرن ها بزرگداشت قیام عاشورا،حاصلی جز تأثر و حزن ارزیابی نمی شود،و مواردی از این قبیل،نشانه هایی از این واقعیت است كه جامعیت و تقدس فرهنگ عاشورا،در قالب مطالبی به ظاهر زیبا و فریبا،با آسیب هایی جدید و پیچیده مواجه است و مواجهه و دفع این آسیب ها،نیازمند تبیین مكتب عاشورا با ژرف اندیشی و نكته سنجی همه جانبه است.
نتیجه القائاتی نظیر القائات بالا،بی خاصیت كردن فرهنگ عاشورا و ربودن این مكتب سازنده از دست ملت های ستمدیده است. آیا به راستی عاشورا جنبه های اساطیری و افسانه ای دارد كه با اسطوره افسانه ی سیاوش و غیره مقایسه شود؟ در حالی كه از شگفتی های حماسه ی كربلا آن است كه تمامی خصوصیات و ویژگیهای آن حادثه،با ذكر جزیی ترین مسایل،در سینه تاریخ ضبط است و متون تاریخی و روایی مستند،به طور دقیق،این واقعیت را گزارش می كنند.
آیین عزاداری سید مظلومان (علیه السلام) چنان كه گذشت،چه ربطی به آیین سوگ سیاوش دارد؟ در حالی كه آیین از زمان ائمه اطهار (علیهم السلام) و از همان روز عاشورا،معماری شد،برای آن كه عاشورا،به عنوان یك مكتب زنده بماند و خون ثارالله در كالبد جوامع به جریان افتاد و به آنها حیات طیبه و زندگی شرافت مندانه هدیه كند. عاشورا،توسط ولی مطلق الهی و عبد صالح و انسان كامل و معصومی چون سیدالشهدا (علیه السلام) و نه یك موجود اساطیری آفریده شد،برای آن كه شاخص حركت تعالی بشر باشد و با انگشت اشاره اش،سمت و سوی زندگی را نشان می دهد. عاشورا،دو چهره دارد،همچنان كه در آن رحمت،رأفت و عشق به همه- ی خوبی ها و زیبایی ها موج می زند،چهره ی دیگر آن زشتی و شیطنت و فساد و تباهی است و انسان عاشورایی چنان كه درود و سلام و عاطفه ی خود را نثار چهره رأفت و رحمت آن می كند،نمی تواند از لعن و نفرین نسبت به قاتلان و كشندگان امام حسین (علیه السلام) كه چهره ی دیگر كربلا را ترسیم كردند غافل باشد.
شیعه تولی و تبری را یك جا دارد و از هیچ یك از این دو،به بهانه ی دیگری غافل نمی شود. امروزه هر چند قاتلان امام حسین (علیه السلام) جز نام ننگ،چیزی برای خود باقی نگذاشته اند،ولی نمی توان منكر ادامه حیات اندیشه و خط و فكر امویان بود و تا زمانی كه این فكر و اندیشه زنده است،ذكر و یاد سیدالشهداء (علیه السلام) و لعن و نفرین بر قاتلان او تداوم می یابد،از این رو است كه در دعای ندبه می خوانیم: (این الطالب بدم المقتول بكربلا).
اسلام،هم جاذبه و هم دافعه دارد،نمی توان با نام مبارزه با خشونت و رواج تساهل و تسامح و آموزه های پلورالیستی،منكر حق و باطل شد و این دو صف را از یكدیگر متمایز نساخت.
اسلام بدون برائت از كفر و الحاد و نفاق و لعن و نفرین بر شیطان و طاغوت و ظالم و مستكبر،اسلام نیست.
از این رو است كه طبق روایات اهل بیت (علیهم السلام) چنان كه سلام بر امام حسین (علیه السلام) عبادت است و فضیلت فراوانی دارد،لعن و نفرین بر قاتلان او نیز عبادت است و ثواب زیادی دارد.
لذا كمتر زیارتی از زیارتهای امام حسین (علیه السلام) را می توان سراغ گرفت كه در كنار سلام بر او و یارانش،لعن بر قاتلان آنها ذكر نشده باشد،با وجود آن كه این زیارت ها از امامان معصوم (علیهم السلام) و اهل بیت (علیهم السلام) و در متون معتبر نقل شده و بسیاری از آنها از جهت سند نیز به هیچ وجه قابل خدشه نمی باشد.

بایسته های فرهنگ عاشورا

توجه و حركت به سمت و سوی اهداف عالیه مكتب عاشورا و آموزه های آن و غافل نشدن از علل و انگیزه های قیام سالار شهیدان (علیه السلام)،از جمله موضوعاتی است كه در حیطه مباحث آسیب شناسی فرهنگ عاشورا مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. این كه آیا محافل سوگواری و مراسم عزاداری كنونی در مسیر آن اهداف قرار دارند و از این بعد از چه ضعف ها و كاستی هایی رنج می برند كه نیازمند ترمیم است،پرسشی است كه پاسخ آن نیازمند تأمّل جدی است. اهداف عاشورا را باید ترسیم و تعیین كرد،آن گاه آیین نكوداشت كنونی را با آن سنجید و حدود انطباق با‌آن اهداف را به دست آورد.
علل و انگیزه های حماسه ی كربلا را می توان در سه محور عمده طبقه بندی كرد:
1)احیای ارزشهای انسانی – اخلاقی
منظور از ارزشهای انسانی- اخلاقی،گروهی از خصلت ها و محاسن اخلاقی است كه به حكم عقل عملی،هر انسانی ملازم به رعایت آنهاست. هر انسانی با صرف نظر از عقیده و مذهب و اندیشه باید نسبت به آنها حساس باشد.خصلت هایی كه تمامی انسانها،در هر سرزمین زیست كنند و در هر زمانی به سر برند،آن را بزرگ می شمارند و زبان به مدح و ثنای كسانی كه آنها را مراعات می كنند و برای احیا و توسعه ی آنها می كوشند،گشوده و آنان را كه چنین ارزش هایی را زیر پا می گذراند،مورد نكوهش و شماتت قرار می دهند. عدالت طلبی،حریت و آزادگی،حق جویی،عزت خواهی و ذلت گریزی،از جمله این خصلت هاست كه همه ی انسان ها به آن ارج می نهند.
به گواهی مستندات تاریخی و روایی،از جمله علل و انگیزه های شكل گیری نهضت عاشورا،احیای همین ارزشها بود و از این رو،هر انسان منصفی،هر چند غیر شیعه و غیر مسلمان،در برابر عظمت حماسه ی خونین كربلا سر تعظیم فرود می آورد و بر آفرینندگان آن‌ آفرین می گوید. در عاشورا،ارزشهای انسانی موج می زند و هر قطعه ای از آن،گواه عظمت روحی و شخصیت عظیم پدید آورندگان آن است.
این است كه می توان گفت؛اساس عاشورا بر اساس عدالت و حریت و احیای شخصیت انسانی استوار است و فرهنگ عاشورا،برای پاسداری و انتقال این پیام به نسلهای آینده است. به گفته ی شهید مطهری (رحمت الله علیه):
(كلید شخصیت امام حسین (علیه السلام) حماسه،شور،عظمت،صلابت و ایستادگی است).
این رمز شخصیت باید در شعارهای عزاداری متبلور باشد،تا در درون جامعه،احساس شخصیت و بزرگواری تزریق گردد. امروزه با توجه به بحران رسانه ای و جنگ نرم افزاری،یكی از مهمترین چالش های اجتماعی را مسأله ی هویت تشكیل می دهد و حل آن در گرو احیای واقعی شعارهای عاشورا است. فرهنگ عاشورا،باید هویت بخش جامعه باشد،رثاء و مرثیه باید به شكلی باشد كه حس قهرمانی را در جوانان این مرز و بوم احیا كند. در این صورت است كه جامعه می تواند به راحتی بحران هویت را پشت سر گذارد.
2)احیای ارزشهای دینی – اسلامی
از دیگر علل و انگیزه های حماسه ی خونین كربلا كه در سیره ی حسینی موج می زند،احیای سنتهای دینی است كه در عصر امویان،به ویژه یزید بن معاویه به تاراج رفته بود. یزید فردی فاسق،شارب الخمر،قاتل انسانها و مشهور به فسق بود و شخصیتی چون سیدالشهداء (علیه السلام) كه پرورده دامن های پاك و پرورش یافته بیت رسالت و توحید بود،نمی توانست با او سازش كند،هدف قیام و دعوت امام حسین (علیه السلام) بازگشت به اسلام زمان امیر مؤمنان علی (علیه السلام) و احیای سیره و روش حكومت پیامبر اكرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) بود.
عدالت طلب و آزادی خواهی آن حضرت نیز كه در بخش پیش با عنوان احیای ارزشهای انسانی – اخلاقی از آن یادشد،در پرتو احیای ارزشهای دینی و اسلامی متجلی می شود،در واقع ارزشهای انسانی و اخلاقی،در دامن آموزه های دینی و معارف كتاب و احكام سنت است كه به شكل صحیح و مطلوب در مسیر سعادت انسانی رشد می كنندو بارور می شوند.
فرهنگ عاشورا و زنده نگه داشتن مكتب خونین حسین (علیه السلام) برای احیای همین اهداف است.
در زیارت و سوگواری،در مرثیه و روضه،عاشقان سیدالشهدا 0علیه السلام) باید با این آرمان های بلند آشنا بشوند و هر ساله تجدید بیعت كنند. سر آنكه این اهداف در زیارتنامه های آن حضرت كه از زبان اولیای معصوم الهی (علیهم السلام) نقل گردیده است،تكرار می شود،یادآوری و تأكید پیروان بر این خط سیر و این شاخص ها است.
3)احیای ارزشهای معنوی – عرفانی
سومین لایه از انگیزه ها و فلسفه ی قیام عاشورا كه مراسم عزاداری باید با عطر آن معطر شود و در بحث آسیب شناسی،توجیهی جدی را می طلبد،هسته مركزی این نهضت را تشكیل می دهد و سنگ بنای آن شمرده می شود،حب و عشق به معبود،تقرب الی ا... ، یاد و ذكر الهی اساس عاشوراست،همه چیز را فدای دوست كردن و در تماشای جمال محبوب ازل و ابد غرق شدن و خود را ندیدن.
عاشورا دریای مواج عشق بازی است،در بیابان تفتیده ی نینوا،در میان دریای خون و برق شمشیرها و شیهه ی اسبان و ناله ی كودكان و در آن گرد و غبار آنچه بیشتر خودنمایی می كند،ابتهال،دعا،تلاوت قرآن،نماز و شب زنده داری است. عصر عاشورا، آن هنگام كه لشكر سعد به طرف خیام امام حسین (علیه السلام) حمله ور شد،سیدالشهداء (علیه السلام) برادر خود عباس بن علی (علیهما السلام) را فرستاد تا به عمر سعد پیغام دهد،امشب را به ما مهلت دهید و جنگ را به فردا موكول كنید. باشد كه یك شبی دیگر را برای پروردگار خویش نماز گزاریم و دعا و استغفار كنیم. تنها خدا می داند كه من چقدر عاشق خواندن نماز برای او،و تلاوت كتاب او،و زیادی دعا و استغفار می باشم. خطبه ی آن حضرت نیز در شب عاشورا،در میان تعدادی اندك از یاران و هزاران نفر از دشمن،مملو از گوهرهای معنوی و دلرباست:
(اثنی علی ا... احسن الثناء و احمده علی السراء و الضراء) ، كه تابلویی عظیم از بزرگی روح و معرفت را به تصویر می كشد،زیبایی های جلوه گر شده در صحنه ی خونین كربلا است.
اگر نظام سیاسی جامعه،پیام خود را از عاشورا می گیرد و اگر مدیریت سیاسی،برگرفته از اهداف حسینی است،نمی تواند،نسبت به اهداف بالا،بی توجه باشد. امام حسین (علیه السلام) اگر موفق به تشكیل دولت می شد،قطعاً احیای ارزشهای انسانی و اسلامی و معنوی را به عنوان سه برنامه ی راهبردی و هدفمند تدریجی خود بر می گزید و هر حكومت كه با شعارهای عاشورایی به قدرت می رسد،وظیفه اش دنبال كردن همان اهداف است.

منابع:

1. تأمّلی در نهضت عاشورا / رسول جعفریان
2. تاریخ طبری
3. حاجی نوری طبرسی،لؤلؤ و مرجان
4. بحارالانوار،ج 44
5. وسایل الشیعه
6. ابن قولویه،كامل الزیارات
7. سید كاظم یزدی،عروه الوثقی
8. اصول كافی
9. موسوعه كلمات الامام حسین
10. قیام عاشورا در كلام و پیام امام خمینی

سه شنبه 15/12/1391 - 23:46
اهل بیت
منبع:ماهنامه ی دیدار آشنا
نویسنده:دكتر محمدرضا سنگری
ذلت وزبونی نفس ، ره آورد خویشتن ناشناسی ، فقدان درک جایگاه خویش وشدت آزمندی و آرزومندی است و وقتی کسی بخواهد اسیر داشته هایش باشد برای رسیدن به خواسته ها و یا حفظ داشته ها ممکن است ارج و آبروی خویش را به سادگی زیر پا بگذارد و زیستی ذلیلانه وزبون را پیشه کند. ذلت نفس ، خود زادگاه زشتی ها وتباهی های فراوانی خواهد شد . نفاق ودو رویی از حقارت وذلت نفس سرچشمه می گیرد ؛ « نفاق المرء من ذل یجده فی نفسه »1
وقتی خود خوار بینی و خودتحقیری و ذلت به قلمرو زندگی انسان قدم می گذارد ، خیر وسودمندی از در دیگر می گریزد . به دیگر زبان انسان خوار وذلیل ، سودمندی و کارآیی خود را از دست می دهد و نه تنها به خیرش امید نیست که وجودش شرانگیز و خطر آفرین خواهد شد. این نکته را از دو سخن حکیمانه ی زیر می توان دریافت که نخستین از امیر مومنان علی علیه السلام و دومین از امام هادی علیه السلام است :
آن که خود را پست و ذلیل بداند (یا بسازد ) امیدی به خیرش نیست .2
آن که خود را خوار و ذلیل بداند (یا بسازد) از شرش ایمن مباشد !3
نقطه ی مقابل ذلت پذیران و خویشتن شکنان ، عزتمندان و سرافرازان آزاده اند . اینان در تند باد حادثه ها نمی شکنند. تهدیدها و تطمیع ها،آرمان و ایمان شان را متزلزل نمی سازدو تحقیر و تمسخر در عزیمت و سلوکشان سستی نمی آفریند و شمشیر و خطر به توقف وسکون و یا گریزشان نمی کشاند.
این که اینان از کجا به این منزلت و شکوه و عظمت می رسند؟ باید از زبان قرآن شنید که روانکاوانه و ظرافتمندانه دلیل این مقاومت و پایداری را روشن و تبیین می کند. قرآن ، گویی پرسشی مفروض را پاسخ داده است که « من کان یرید العزه فلله العزه جمیعا ً» 4. چه کسی در پی عزت است و عزت را در کجا باید یافت . پاسخ این است که هر کس عظمت و ارج وبزرگی می طلبد بداند که عزت همه از خداست .
و در جایی دیگر « و لله العزه لرسوله وللمومنین » 5. پس هر کس زیر چتر خدا قرار گیرد . در مدار عزت جای می یابد و خدامداران ، عزتمندان وسرافرازانند . فرهنگ حسین ، فرهنگ عزت و پاسداشت حریم حرمت مومنانه است .و یاران حسین از طنین پر شکوه این سخن مولای شان را در گوش داشتند که مرگ همراه باعزت از زیستن ذلیلانه بهتر و برتر است 6. یعنی اگر عزیز بمیری بهتر از آن است که ذلیل و زبون «بمانی » ! در سفر کاروان حسینی کم نبودند کسانی که فرصت سعادت ابدی و نام شکوه مند شهید برایشان فراهم شد اما عزت حسینی را بر نگزیدند و یک عمر در حسرت و شرمساری و پشیمانی سوختنتد و خاک کربلا بر سر کردند .عبدالله بن حر جعفی از آن جمله است . او را نخستین زایر کربلا نوشته اند. حضرت اباعبدالله در منزلگاه قصر بنی مقاتل به یاریش خواند و عفو همه ی گذشته های تاریک و بهشت الهی را وعده داد و او تنها به پیشکش کردن شمشیری و اسبی بسنده کرد و امام او را رها کرد و به دور شدن از حوالی کربلا فرا خواند تا صدای مظلومیت وی را نشنود که شنونده ی صدای مظلوم اگر از یاری پروا کند در دوزخ هم نشین دوزخ خواهد بود.
یاران و یاورمندان همراه حسین علیه السلام عزیز بودند و همین عزت ،هراس از دل هایشان شسته بود و وفاداری ،جان نثاری ، استواری وصلابت و شوکت را در رفتارشان رقم زده بود . آنان شاگردان و پروردگان مکتب امامی بودند که در منزلگاه شرافت ، وقتی حربن یزید ریاحی راه بر امام بست و به مرگ و شمشیر تهدید کرد ، امام در پاسخ فرمود : شأن و جایگاه من ، شأن و جایگاه هراس زدگان از مرگ نیست . مرگ در راه رسیدن به عزت و احیای حق چه قدر آسان و دل پذیر است ! مرگ در راه عزت ،جز جاودانگی ، و زیستن با ذلت جز مرگی تهی از زندگی نیست . آیا از مرگم می ترسانی ؟ تیر در کمان خطا نهاده ای و گمان تباه وناروا برده ای . من آن نیستم که از مرگ بهراسم . منش من فراتر و همت من والاتر از آن است که ترس از مرگ شانه هایم را به تحمل بار ستم بکشاند . آیا تو جز مرگ و کشتن من کاری دیگر می توانی ؟درود و آفرین بر مرگ در راه خدا باد . زنده باد مرگ عاشقانه ! شما قادر به نابودی شوکت و عظمت و شرف و عزت من نیستید . پس همین است که پروای کشته شدنم نیست .7
یاران عزیز و سرافراز حسین ،کوهساران بشکوه و ایستاده ای بودند که جان مالامال از شجاعت و بی باکی شان آنان را عزیز ساخته بود و مگر امام شجاعت نفرمومده است که « شجاعت یکی از گذرگاه های رسیدن به عزت و سربلندی است .» 8. و «جهاد مایع عزت و سرافرازی اسلام است »9.
نه تیرباران صبح ،نه شیهه باران و شمشیر زیر میدان ن و نه محاصره و تشنگی و تمسخر و تطمیع هیچ یک نتوانیست در اراده و باور اصحاب امام فتور وسستی بیافریند . وقتی امام یاران را به رفتن می خواند قاطع و شورانگیز پاسخ می گفتند که اگر نیزه در سینه هامان بشکند و در کارزار جز دسته ی شمشیر د ر دست هایمان نماند از تو دفاع خواهیم کرد و هر گاه هیچ سلاحی برای نبرد نماند با سنگ آغاز خواهیم کرد .
یاران حسین عزیز ذلت ناپذیر بوده اند چرا که اوج ایمان ، جانشان را دریایی و بصیرت و عشق وجودشان را آسمانی کرده بود.

پی نوشت ها :

1. عبدالواحد التمیمی الامدی ،غرر الحکم و دررالکلم،ص298
2. همان ،ج 3، ص 237
3.کلینی ، اصول کافی ، ج2 ، ص 312
4. فاطر ،10
5. منافقون ،8
6. ابوجعفر محمد بن علی بن شهر آشوب ، مناقب ال اب طالب ،ج 4، ص89
7. قاضی نورالله شوشتری ، احقاق الحق و ازهاق الباطل ، ج 11، ص 601
8. محمد محمدی ری شهری ، میزان الحکمه ، ج 6،ص 292
9 . همان ، ص 294

سه شنبه 15/12/1391 - 23:46
اهل بیت

منبع:ماهنامه ی دیدار آشنا
كربلا قصه عبادت و زهد و خلوت‌گزینی‌های تهی از معرفت یا گسسته از علم و تكاپوی مجاهدانه نیست. كربلا مجاهدات عابدانه و عبادت مجاهدانه است. عاشقان عرصه عاشورا، از سفر شبانه اشك و تهجد و استغاثه باز می‌گشتند و دل و لب متبرك به عبادت داشتند.
در توصیف شب عاشورا، گفته شده است «لهم دوی كدوی النحل بین قائم و قاعد و راكع و ساجد؛ زمزمه‌های شب عاشورا هم چون زمزمه كندوی عسل بود و آن شب را همگان به ركوع و سجود و قیام و قعود گذراندند» و اگر چنین نبود كربلا ، كربلا نمی‌شد. آن- كه شب عظیم و روحانی و شكوهمند ندارد، روز بزرگ و حماسه‌گون و سترگ را نمی‌تواند رقم بزند. دوستان خدا، خورشیدهای خود را در شب می‌جویند و با توانی كه از شب می‌یابند، شور و شگفتی روز را رقم می‌زنند كه در توصیف اینان علی (علیه السلام) این‌گونه فرموده است كه، زهاد‌اللیل و اسدالنهار.
وقتی غروب تاسوعا، دشمن به انگیزه حمله و شروع نبرد به خیمه‌ها نزدیك شد، امام، برادرش ابوالفضل‌العباس را به سمت دشمن فرستاد تا شبی را امان دهند تا شب عشق‌بازی و استغاثه و عبادت را رقم زنند و دلیل این امان را این‌گونه بیان فرمود كه من شیفته و دلباخته نماز و عبادت و زمزمه قرآنم؛ شیفته دعا و استغفار1.
پیران مجاهد كربلا، جوانان پاكباز و فداكار و نوجوانان و حتی كودكان كربلا عارف و عابدند.
ذكر، با نسیم نفس‌هایشان آمیخته است و عطر یاد دوست در پرنیان لحظه‌هایشان پیچیده است.
امام عاشورا فرزند كسی است كه شبانگاه، عبادتش در نخلستان مدینه و كوفه همه عابدان را شگفت زده می‌كند. او پرورده دامانی است كه در وصف عبادتش گفته‌اند: هرگاه در محراب عبادتش پیش چشم خدای بزرگ به عبادت برمی‌خاست، درخشش وجود او به درخشش ستارگان بر اهل زمین، آسمان و آسمانیان را روشن می‌كرد و خداوند به فرشتگان می‌فرمود: فرشتگان من به بنده من فاطمه- برترین بنده- بنگرید كه پیش روی من ایستاده است و از خوف من وجودش لرزان است. او قلبش را در عبادت تقدیم كرده است. شما گواه باشید كه پیروانش را از شعله سوزان جهنم رهایی و امان بخشیدم2.
یعنی هركس چنین باشد جز بهشت نخواهد دید و كربلاییان، شیعه فاطمه‌اند. آنان نیز در پیشگاه محبوب، لرزان و هراسان به عبادت می‌ایستادند. عاشقانه زمزمه می‌كردند. وجود روشن آن‌ها، روشنی‌بخش‌آسمان بود و سرانگشت اشارت خدا به آنان كه، ای فرشتگان من، خوب‌تر و زیباتر و دلباخته‌تر از اینان نمی‌توان یافت.
یاران حسین، قرآن‌شناس و قرآن پژوه و قاری قرآن بودند. اباعبدالله (علیه السلام)، بر بالین حبیب او را ختم كننده قرآن در هرشب می‌خواند. بُرَیر، قرآن شناس و سیدالقراء كوفه است. گفت‌و‌گوی صحابه با سپاه عمرسعد و انذار آنان، عمدتاً با آیات قرآن است. بُرَیر با دشمن خویش مباهله می‌كند و بدرقه یاران در لحظه شهادت با «من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا» است.
نیمروز داغ عاشورا «عمروبن‌كعب» (ابوثمامه صائدی)، هنگام نماز ظهر را مطرح كرد و تمنای برپایی نماز در غربت عاشورا به امامت اباعبدالله را.
امام در پاسخ فرمود: نماز را به یادآوری؛ خدا تو را از نمازگزاران ذاكر قرار دهد. آری، اول وقت است از دشمن بخواه، اندكی جنگ را متوقف كند تا نماز خود را برپا كنیم3.
سعیدبن عبدالله و عمروبن قرظه‌كعبی پیش روی امام ایستادند و حریم نماز امام را پاسداری كردند و به شهادت رسیدند.
نقطه عطف كربلا، شب شكوهمند عبادت یاران است و نماز ظهر. همین شیفتگی به عبادت است كه سخت‌ترین و تلخ‌ترین شرایط را آسان می‌كند. این رسم پروانه‌های عاشق است كه پرسوختگان فروغ یار باشند و شیفتگان وصل. و عبادت پل این «رسیدن» است، و عاشورا، نمایشگاه روح‌هایی كه از سفر عبادت برگشته و «شهادت» را بهمین دلیل، شیفته و بی‌تاب بودند.

غیرتمندی و صلابت:

كربلا، نمودگاه غیرت دینی است. تاریخ، مردان و زنانی چنین غیور به خویش ندیده است. در هنگامه افول غیرت دینی، بی‌حسی، سستی، تساهل و تسامح و بی‌تفاوتی و توجیه‌گری، علی‌رغم بی‌پشتوانگی اجتماعی، در نهایت نداشتن و حتی نتوانستن، نمایشی عظیم از تعهد و تقید و تعبد را به دیروز و امروز و هنوز و همیشه انسان بخشیدند.
غیرت دینی، میوه معرفت و محبت دینی است. ره‌آورد درك ضرورت امربه‌معروف و نهی‌از‌منكر در دفاع از حریم ارزش‌ها بایستگی‌ها و ایستادن درمقابل ناشایستگی‌هاست. مطالعه در تاریخ نیم‌قرن پس از پیامبر تا عاشورا نشان می‌دهد كه تكاپوی عناصر كینه‌دوز و ستیزه‌كار با اسلام، ایجاد بی‌حسی، بی‌غیرتی دینی، حذف حساسیت‌ها، تغییر حساسیت‌ها و بی‌تفاوت‌سازی جامعه است. اگر در عصر پیامبر و سالهای آغازین پس از رحلت آن بزرگوار، مردم، كج‌روی‌ها را برنمی‌تابند، كوچك‌ترین انحراف‌ها را تذكر می‌دهند و در مقابل ناروایی‌ها می‌شورند و می‌خروشند، چند دهه بعد، آن چنان رخوتی حاكم می‌شود كه چشم‌ها از كنار صحنه‌های گناه و خطا و انحراف به راحتی می‌گذرند و چه بسا،به دلیل سستی و رخوت، به توجیه نیز می پردازند تا چیزی به نام«مسؤولیت» دامنگیرشان نشود. خداوند در سوره مائده(آیات 79- 78)، بی‌تفاوتی را زشتكاری می‌نامد و بی‌تفاوتان را مستوجب لعن و سرزنش و مجازات: «كافران بنی‌اسراییل بر زبان داود و عیسی نفرین و لعنت شدند؛ این بدان دلیل بود كه گناهكار و تجاوزگر بودند و از زشت‌كاری، هم دیگر را نهی نمی‌كردند. چه كار زشتی انجام می‌دادند!»
غیرتمندان باورمندی كه برایمان و «راه» خویش پای فشردند هماره آماده هرگونه سختی، تنگنا و خطر در راه حق هستند. آنان در معرض موج‌های تبلیغی- خبر خطر زخم و ترور- هستند. برخی از این موج‌های تبلیغی را برمبنای شواهد قرآنی و تاریخی این گونه می‌توان برشمرد.
اتهام و نسبت‌های ناروا دادن: قرآن گواه است كه پیامبران و اولیای الهی را ساحر، كاهن، شاعر، مجنون،مفتری و ... خوانده‌اند.
تمسخر و استهزا: به صراحت قرآن و به شهادت تاریخ، نیشخند و ریشخند و به سخره‌گرفتن پیامبران و اولیای الهی در همه روزگاران رایج بوده است. نوح، موسی و پیامبر اسلام از آن جمله‌اند. خداوند در سوره حجر آیه 95 برای تسكین و آرامش پیامبر پس از استهزای دشمنان می‌فرماید: «انا كفیناك المستهزئین؛ ما تو را از شر ریشخندكنندگان كفایت و حمایت می‌كنیم»
تحقیر و شخصیت شكنی: حق‌گویان و حق‌پویان ممكن است نه تنها ارج و اجر نیابند كه منزلت و پایگاه وجودی آنان نادیده گرفته شود و دشمن با خوارداشت آنان، جایگاهشان را در ذهن و ضمیر جامعه فروكشد و بشكند تا از اقتدار و نفوذشان بكاهد. تحقیر و شخصیت‌شكنی گاه با نفی و پنهان كردن و جلوگیری از طرح ویژگی‌ها و ارزش‌های شخص است وگاه با طرح فضلیت‌ها یا ناچیز دانستن یا نسبت ناروا به آن فضیلت دادن و به زبان دیگرمسخ حقیقت و واقعیت است.
انسان‌های غیور از چنین تهدیدها و تحقیرها و توطئه‌ها نمی‌هراسند و آهنگ حركت خویش را كند نمی‌كنند. كربلا، جلوه‌گاه فوران غیرت در ازدحام سستی، رخوت، توجیه‌گری، بهانه‌جویی، حق‌گریزی و حقیقت پرهیزی است. همه در خویش خزیده‌اند، باطل می‌بیند و نمی‌خروشند، حق را می‌شناسند و با او نمی‌جوشند. شمشیرها یا در نیام خفته‌اند و یا رویاروی حق آخته و بركشیده‌اند. امام عاشورا فریاد می‌زند: «الا ترون ان الحق لایعمل به و ان الباطل‌لایتناهی عنه فلیرغب المومن فی لقاء‌الله محقا، فانی‌لا اری‌ الموت‌الا‌سعاده‌و‌لا الحیاه‌مع الضالمین‌الا برما.»
كوفه، مظهر بی‌فروغی غیرت دینی است وقتی سرهای هانی و مسلم به كوچه پرتاب می‌شود و رهگذران مات و سرد می‌گذرند و می‌بینند. كوفه قتلگاه غیرت است، وقتی تن پاك این دو شهید را دركوچه‌ها برخاك می‌كشند و مردمی كه دیروز دعوت كردند و با شوری عجیب گرد مسلم حلقه زدند، می‌بینند و هیچ فریادی و شوری از جانی نمی‌جوشد.
فریاد زینب در غروب، اعلام مرگ غیرت است وقتی گودال و مقتل را می‌بیند و شمر را نشسته بر سینه فرزند پیامبر می‌نگرد و در دادگاه میدانفریاد می‌زند: «أما فیكم مسلم؟» و هیچ دستی به یاری برنمی‌خیزد.
در فرهنگ دینی، مرتكبان گناه و تماشاگران صحنه گناه برابرند. آن كه گناه ببیند، اعتراض نكند، باز ندارد و بی‌تفاوت و خاموش نظاره‌گر شود با گناهكار و تبهكار یكی است. امام علی (علیه السلام) می‌فرماید: «ای مردم، خشنودی و رضایت برعملی؛ یگانگی پاداش و كیفر را در پی دارد. ناقه ثمود را یك نفر بیشتر پی نكرد اما مجازات عذاب همه قوم را فراگرفت چرا كه نوعی رضا و خشنودی و سكوت در جامعه بود. خداوند می‌فرماید: «شتر را پی‌كردند و پشیمان شدند. سرزمین آنان چون آهنی گداخته كه در زمینی نرم فرود رود و به یك‌بار فریادی برآورد، فروكش كرد. همه به مجازات عمل و سكوتشان درمقابل ستم رسیدند»
كربلا و عاشورا، حماسه غیرت و خروش است. پاكان پارسا و غیرتمند، شوریده و عارف و عاشق همین‌كه مظلومیت حق و گستاخی باطل را دیدند، نه سكوت كردند، نه توجیه كردند و نه به پرهیز و گریز تن دادند.
حتی وقتی امام، راه گشوده تا بروند و بیعت از همگان برداشت و سیاهی شب را پرده شرم و شتر راهوار خواند صبوران بصیر ماندند و نرفتند و گفتند «إنا علی نیاتّنا و بصائرنا» و این نمایش عظیم غیرت در هیچ جای تاریخ با این شكوه و عظمت، یافتنی نیست.
اگر صحنه روز عاشورا را با مدد تخیل و به گواهی و استناد تاریخ برای خود مجسم كنیم، حماسه غیرتمندی صحابه بیشتر چهره خواهد نمود.
آن سو، بیش از سی هزار مسلح با پشتوانه مستمر كمك‌های گوناگون از كوفه و دسترسی كامل به آب، این‌سو، حداكثر دویست نفر با كودك و زن، بدون پشتوانه نیرو، در محاصره كامل، در بمباران تبلیغاتی و با تردید ناپذیر بودن شكست(ظاهری نظامی)، كشته شدن، غارت و اسارت كودكان و زنان و با این همه مصیبت، نستوه و استوار و بشكوه.
غیرت، مصداق‌هایی شكوهمندتر از این نمی‌یابد كه در نهایت عطش و محاصره و خطر، امان‌نامه بیاورند، اطمینان بدهند كه اگر بروید هیچ تهدید و خطری نخواهد بود، با محبت و نرمش و آرامش به رفتن بخوانند و چهار غیرت رشید، عباس و عبدالله و عثمان و جعفر بگویند: لعنت بر این امان، ما را به رهایی و رفتن می‌خوانید و فرزند پیامبر را به كشتن تهدید می‌كنید. هرگز این منش و روش ما نیست.
این والاترین و بالاترین نمایش غیرت دینی است كه نماز در قهقهه و تمسخر دشمن و در تیرباران- علی‌رغم امان- برگزار شود و یاران عاشق در چشمه چشمه خونی كه بر تنشان می‌جوشید، آخ نگویند.
حماسه بی‌بدیل غیرت را در ساحل علقمه باید یافت كه لبانی ترك‌بسته در‌آب، در نوشیدن بر امام تشنه و یاران عطش‌زده و كودكان منتظر پیشی و سبقت نگیرد.
اگر غیرت، نفرت طبیعی انسان از حضور دیگری در امر محبوب است4. كربلا تقدیم و تخصیص همه هستی به محبوب است. در كربلا بر دیوار دل همه عاشقان نوشته بودند: لیس فی الدار‌ غیره دیار.

پی‌نوشت‌ها:

1- انساب‌الاشراف، بلاذری، ج3.
2- بحارالانوار، ج43، ص64.
3- الكامل، معزالدین‌ابن‌اثیر، ج3، ص29.
4- مجمع‌البحرین، ج2، ص1347.

سه شنبه 15/12/1391 - 23:45
اهل بیت
نویسنده:دكتر محمدرضا سنگری
منبع:ماهنامه ی دیدار آشنا
یاران بصیر نهضت عاشورا ، نه تنها دشمن شناسند که هر فرصت و موقعیتی را برای معرفی بیداد و ستم دشمنان وحتی تحلیل انگیزه ها و ریشه های انحراف وسقوط آنان مطرح می کنند. در عاشورا ،یاران ابا عبدالله ،خود را بر«دین علی » معرفی می کنند و در مقابل ،برخی یاران عمر سعد خود را بر«دین عثمان » می دانند .این تقابل و رویارویی « دین علی ودین عثمان » گواه دو جریان است که هر چند ریشه های آن را باید پیش از عثمان دانست اما اوج این تضاد و بارز شدن این دو جریان را در همان عصر عثمان باید جست و جو کرد .
عصر عثمان ، عصر اقتدار معاویه ، تبعید یاران بزرگ پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) از جمله ابوذر به ربذه، ایجاد فضای رعب و وحشت و خشونت ، ترویج اندیشه های مرجئه ، جبر گرایی وعلوی ستیزی است . این فضا و ترویج این اندیشه ها ، به تثبیت قدرت و ثروت امویان ، توجیه خباثت ها و خیانت ها و ساختن فضایی رخوت زده ، خمود و خاموش و تن سپردن به هر شرایط و موقعیتی منجر می شد .
عاشورا در روزگاری به وقوع می پیوندد که جریان غالب فکری « مواد اعظم » یا مردم عوام به دلیل تبلیغات گسترده ی اموی در چند حوزه ی ترویج اندیشه ی مرجئه ؛ جبر گرایی و باور ناروا به قضا و قدر ؛ مشروعیت بخشی به سلطنت و اشرافیت ، سامان یافته است .

ترویج اندیشه ی مرجئه

تفکر مرجئه را در روشن ترین تبیین « فضل بن شاذان نیشابوری » گزارش کرده است : « اصلی که مرجئه بدان عقیده دارند این است که اگر یکی از آنان ، پدر ، یا مادر ، پسر یا دختر و برادرش را ذبح کند ، ایشان را در آتش بسوزانند ،یا آن که مرتکب زنا و سرقت و قتل نفسی شود که خدا حرام کرده ، یا آن که قبر آن ها را بسوزاند ، یا کعبه را خراب کند ، یا نبش قبر نماید یا مرتکب کبیره ای گردد که خداوند از آن نهی کرده است ، این اعمال ،ایمان وی را فاسد نمی کند و او را از ایمان خارج نمی گرداند . چنین فردی مادام که به زبان اقرار به شهادتین دارد . ایمانش مانند ایمان جبرئیل و میکاییل است ، حتی اگر آن چه می خواهد انجام دهد و مرتکب کارهایی گردد که خدا از آنان نهی کرده است . »1
رواج چنین تفکری هر جنایتی را مباح می کند و هر عملی را جایز و اگر تأمل شود زیر ساخت رفتار اموی را همین باور توجیه می کند . بخش عمده ی فجایع عصر اموی نیز با همین پشتوانه های نظری و فکری صورت می پذیرد و حتی « کربلا » و شقاوت و قتل عام بی رحمانه ی فرزندان پیامبر و اصحاب بزرگواری که عمده ی آنان برای سپاه عمر سعد شناخته شده بودند و گاه پس از شهادت آنان ،عناصری از سپاه دشمن به قاری قرآن بودن و زاهد و پارسا و یار پیامبر بودنشان اشاره می کردند ، با همین تفکرات ممکن و میسر شد .

جبر گرایی و باور ناروا به قضا و قدر

نظام اموی و باور مندان و اندیشه گستران آن ، مبلغ تفکر جبر بودند ،رسانه های گوناگون چون منبر و خطابه ، شعر ، روایات بر ساخته و گاه تفسیر و تأویل های انحرافی از آیات و روایت ، فضای اجتماعی را برای پذیرش اندیشه های جبرگرایانه آماده کرده بود.
ره آورد باور جبر ؛ تأیید و تفسیر ستم ، توجیه گناه و فساد ، سکوت و خاموشی در مقابل جنایات و فجایع و حتی همراهی با آنان بود .
مطالعه ی برخورد های عبیدا لله با مسلم بن عقیل ، زینب کبری و قافله ی اسیران و نیز محاجه ی یزید با امام سجاد ( علیه السلام ) و زینب کبری و دیگر اسیران و خطبه خوانی های عبیدالله ویزید و مبلغان رسمی پس از وقوع حادثه ی کربلا گواه ترویج و تعمیق این تفکر در جامعه ی آن روزگار است . یزید به آیه ی 26 سوره ی آل عمران استناد می کند و پیروزی خود را و برتری یافتنش در کربلا را ! اراده ی الهی می خواند : وقتی می خواند: « قل اللهم مالک الملک تؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر انک علی کل شی قدیر » با پاسخ کوبنده ی امام سجاد ( علیه السلام ) و حضرت زینب (علیه السلام ) مواجه می شود . پاسخ امام سجاد ( علیه السلام ) به یزید شنیدنی است وقتی نام امام را پرسید و امام پاسخ داد : علی ، یزید گفت : مگر خدا علی را در کربلا نکشت ( منظور یزید علی اکبر بود) و امام پاسخ داد : مردان شما برادرم را کشتند .
تلاش امام سجاد ( علیه السلام ) را در شکستن اندیشه ی جبر در این آیه می توان یافت که امام سجاد هنگام ورود به کاخ یزید قرائت کرد : «هیچ رویداد سختی در زمین و در زندگی شما رخ نمی دهد مگر آن که در کتابی پیش از آن ثبت گردیده است واین کار بر خدا آسان است و برای آن است که تا بر آن چه از دستتان رفته است اندوهگین نشوید وبه دست آورده ها مغرورتان نسازد که خداوند خود بزرگ بینان مغرور را دوست ندارد . 2»
یزید با شنیدن این آیه با همان تفکر جبر گرایانه و برای تبرئه خویش این آیه را تکیه گاه خود قرار داد :« و ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم ویعفوا عن کثیر ؛ و هر [گونه] مصیبتی به شما برسد به سبب دستاوردهای خود شماست و[خدا] از بسیاری در می گذرد3»
اما امام در سخنانی که در تفسیر این آیه می آورد ،هوشمندانه مرزهای اشتباه برانگیز جبر و اختیار را روشن می سازد و پندارهای باطل یزید را آشکارا رد می کند.

پی نوشت

1.الایضاح ، صص45-46
2.حدید ،22-23
3.شوری ، 30

سه شنبه 15/12/1391 - 23:44
اهل بیت
نویسنده:محتشم مؤمنی
شناسایی و پی بردن به راز و رمزهای موجود در یك حركت اصلاحی و اجتماعی كه منجر به ایجاد تغییرات مهمی درعرصه های گوناگون جوامع می گردد، خود نیازمند بازشناسی دقیق و موشكافانه عوامل بوجودآوردن آن حركت اجتماعی میباشد. عواملی كه بدون ظهور و بروز آنها اصولا آن حركت اجتماعی زمینه وقوع پیدا نمی كرد و در هر حركت اجتماعی نیز بدون شك یكی از مهمترین عوامل، عامل «رهبری و هدایت» میباشد، چرا كه نقش «رهبر» و «هادی» در حركت های اصلاحی همچون نخ تسبیح میباشد كه دانه های پراكنده تسبیح را به گردهم جمع نموده و نیروهای متفرق را در راه رسیدن به هدفی متعالی هم سو و هم جهت می نماید. فلذا هرگز نمی توان به هنگام مطالعه تاریخ نهضت ها و قیامها، از كنار عنصر «امام» و «رهبر» آنهابه سادگی گذشت.
از آنجا كه درمیان تمامی نهضت های اصلاحی و اجتماعی كه در طول تاریخ بشریت از آدم تا خاتم و تا قیام مصلح كل (عج) بوقوع پیوسته، نهضت عاشورا در ردیف برترین و والاترین حركتهای انسانی با اهداف مقدس و متعالی قرار دارد، تحقیق وتفحص پیرامون عنصر «رهبری» دراین نهضت مقدس نیز از جایگاهی رفیع و منیع برخوردار است، زیرا دانستن اینكه رهبر این قیام الهی در چه محیطی و تحت تربیت چه افرادی رشد و نمو یافته و هدفش از این حركت بی بدیل تاریخی چه بوده و در راه هدایت نهضت به سمت و سوی هدف، چه تدابیری بكار بسته و چگونه ازسرمایه مادی و معنوی موجود بهره جسته، نقش بسیار اساسی در شناسایی این حركت عظیم تاریخی دارد. به همین خاطر در این نوشتار ضمن بیان بخش هایی از حیات پربركت و سخنان حیات بخش مولای متقیان علی(ع) حضور این آموزه ها را درنهضت عاشورا به تصویر كشیده و در واقع به اثبات این نكته پرداخته كه رهبری آگاهانه و مؤمنانه امام حسین(ع) درجریان نهضت كربلا، ریشه در آموزه های اساسی و مهمی دارد كه آن امام همام(ع) درمكتب پدر آموخته و آنها را در طول حركت اصلاحی خود از مدینه تا كربلا به مرحله اجرا درآورده است، همانگونه كه خود در وصیت نامه ای كه به برادرش محمد حنفیه نوشته به این نكته اشاره نموده و فرموده اند:
«من حسین بن علی بزرگ شده در دامان پیامبر وتربیت شده در مكتب پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام با این قیام، برای ایجاد شر و فساد و اخلالگری برنخاسته ام. من در خاندانی نشو و نما كرده ام كه تجلی گاه عدالت و حق و دیگر اصول ارزش های انسانی بوده است... » (1)

1- حق طلبی و حركت بر مدار حق:

آنانكه با سیره و روش زندگی نخستین پیشوای شیعه یعنی امام علی(ع) آشنا باشند به خوبی به این نكته واقفند كه یكی از مهمترین موضوعاتی كه آن امام عظیم الشأن(ع) درطول حیات خویش مطمح نظر قرار داده و همواره در مسیر آن حركت نموده اند، موضوع «حمایت از حق و حق طلبی» میباشد و نگاهی هرچند گذرا به آثار مكتوب و شفاهی (نامه ها و خطبه ها) به جا مانده از آن حضرت(ع) در كتاب گرانسنگ نهج البلاغه این نكته را به اثبات می رساند. به كاربردن بیش از 300 مورد كلمه «حق» و مشتقات آن در رسائل و سخنرانی ها، خود بیانگر آن است كه اصولا هدف اصلی امام(ع) برپایی و اعتلای كلمه «حق» به معنای واقعی كلمه بوده است و «حق» و علی«ع» دو پدیده ای بوده و هستند كه جدایی میان این دو غیرقابل تصور می باشد، همچنان كه پیامبر بزرگوار اسلام«ص» در آن سخن گرانمایه خویش بدان اثبات فرموده كه: علی مع الحق و الحق مع علی. یدور حیث مادار: حق با علی است و علی با حق است و حق همان جایی است كه علی باشد.» (2)
و ما در اینجا به مناسبت موضوع برخی از سخنان ایشان را پیرامون حق ذكر می كنیم تا حقیقت امر واضح ترگردد:
الف) «بتحقیق برترین مردم نزد خدا كسی است كه عمل به حق را بیشتر دوست داشته باشد تا از باطل، اگرچه حق به او زیان رسانده اندوهگینش نماید و باطل سود داشته بهره مندش سازد.»(3)
ب) «مسلمان كسی است كه مسلمانان از زبان و از دست او سالم و آسوده باشند مگر از روی حق باشد. (4)
ج) «آگاه باشید هركه از حق نفع نبرد زیان باطل حتما به او میرسد.» (5)
حال كه دانستیم مقام «حق» درپیشگاه اندیشه علی(ع) از رتبه عظیم و والایی برخوردار است باید بگوییم كه امام حسین(ع) فرزند برومند آن عزیز نیز با تأسی به سیره و روش پدر بزرگوارش، وجهه همت خود را درجریان نهضت خونین كربلا، احقاق حق قرارداده و در موارد ومواضع متعدد به این هدف والای خویش اشاره فرموده و اعلام نموده كه دراین حركت اصلاحی و تاریخی هدفی جز حركت بر مسیر حق و احیاء حقوق از دست رفته جامعه اسلامی ندارد، همچنانكه در وصیت نامه خویش به محمد حنفیه این مطلب را متذكر گردیده و می فرماید:
«... آن چه مرا وادار به این حركت كرده است، حق است. در راه وصول به حق، از هیچ ناگواری و مصیبتی نخواهم گریخت. نابودی حقیقی در دور افتادن از حق و عدم حمایت از آن است، نه پیوستن به حق و دریافتن آن و حمایت از آن. كسی كه قدم در چنین راهی بردارد، نه تنها از سنگلاخ بودن راه هراسی به خود راه نمی دهد، بلكه پیروزی را درقطعه قطعه شدن در این راه می بیند كه مسیر منزلگه مقدس پاكان اولاد آدم است.» (6)
با دقت و تعمل در این جملات آسمانی به خوبی این حقیقت را درمی یابیم كه اندیشه و خط و مشی علی(ع) در این جملات كه از زبان فرزند پاكش صادر گردیده موج می زند و براستی از كسی كه در دامان چنان شخصیتی تربیت یافته جز این نمی توان انتظار داشت كه با مشاهده جولان باطل و میدان داری طرفداران آن به خروش آمده و در جهت احیاء حق حركت كند چرا كه خود فرمود:
«آیا نمی بیند كه به حق عمل نمی شود و از باطل جلوگیری نمی گردد؟»(7)
و بدین ترتیب جلوه های حق طلبی علوی(ع) را در حركت حسینی(ع) به خوبی می توان مشاهده كرد.
ادامه دارد

پی نوشت ها:

1-علامه محمدتقی جعفری، امام حسین(ع)، شهید فرهنگ پیشرو و انسانیت، ص 126
2- همان، ص .240
3-نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه .125
4-همان، خطبه .167
5-همان، خطبه .28
6- امام حسین(ع) شهید فرهنگ پیشرو انسانیت، ص .126
7-فرهنگ جامعه سخنان امام حسین(ع)، ترجمه علی مویدی، ص 398

سه شنبه 15/12/1391 - 23:43
اهل بیت
نویسنده:علیرضا مزروعی
فرهنگ عاشورا، فرهنگی برخاسته از متن قرآن كریم و سیره اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است.
این فرهنگ قدرت و جاذبه فوق العاده و نیز زیبایی و درخشش منحصر به فرد داشته و در صورتی كه درست و بدون كم و زیاد كردن اجزاء و تحریف معنوی و ظاهری ارائه شود، تحول آفرین و زندگی ساز است.
نویسنده مقاله كوشیده است نگاهی اجمالی به آسیب شناسی فرهنگ عاشورا و راهبردهای عاشوراپژوهی داشته باشد. اینك مطلب را با هم از نظر می گذرانیم:

فرهنگ عاشورا

مقصود از فرهنگ عاشورا، مجموعه مفاهیم، سخنان، اهداف و انگیزه ها، شیوه های عمل، روحیات و اخلاقیات والایی است كه در نهضت كربلا گفته شده یا به آنها عمل شده یا در حوادث آن نهضت، تجسم یافته است. این ارزش ها باورها هم در كلمات سیدالشهداء(ع) و اصحاب و فرزندان حضرت متجلی است.
فرهنگ عاشورا همان زیربنای عقیدتی و فكری است كه در امام حسین(ع) و شهدای كربلا و اسرای اهل بیت(ع) بود و سبب پیدایش آن حماسه و ماندگاری آن قیام شد.
مجموعه آن باورها و ارزش ها و مفاهیم را می توان در عنوان های زیر خلاصه كرد: مقابله با تحریف دینی، مبارزه با ستم طاغوت ها، و جور حكومت ها، عزت و شرافت انسان، ترویج مرگ سرخ بر زندگی ذلت بار، پیروزی خون بر شمشیر و شهادت بر فاجعه، شهادت بر فاجعه، شهادت طلبی و آمادگی برای مرگ، احیاء فریضه امر به معروف و نهی از منكر و سنت های اسلامی، فتوت و جوانمردی حتی در برخورد با دشمن، نفی سازش با جوریا رضایت به ستم، اصلاح طلبی در جامعه، عمل به تكلیف به خاطر رضای خدا، تكلیف گرایی چه به صورت فتح یا كشته شدن، جهاد و فداكاری همه جانبه، قربانی كردن خود در راه احیاء دین، آمیختن عرفان با حماسه و جهاد با گریه، قیام خالصانه برای خدا، نماز اول وقت، شجاعت و شهامت در برابر دشمن، صبر و مقاومت در راه هدف تا مرز جان، ایثار، وفا، پیروزی گروه اندك ولی حق بر انبوه گروه باطل، هواداری از امام حق و برائت و بیزاری ازحكام جور، حفظ كرامت امت اسلامی، لبیك گویی به فریاد استغاثه مظلومان، فدا شدن لبیك گویی به فریاد استغاثه مظلومان، فدا شدن انسان ها در راه ارزش ها و...1

تحریف های عاشورا

الف) معنی تحریف
تحریف از ریشه «حرف است.» در لغت نامه های فارسی ذیل واژه تحریف این معانی آمده است: «تغییر دادن، تبدیل كردن، وارونه ساختن، جابه جا نمودن، كم و زیاد كردن، از حالت اصلی درآوردن و به طرز و وضع دیگری انداختن، كج ساختن، تقلب كردن و...2
تحریف در اصطلاح، تحریف كلام آن است كه آن را در گوشه ای از احتمال قرار بدهی آنچنان كه بتوان بیش از یك معنا (یك معنی اصلی) را به آن باز نمود.3
ب) انواع تحریف
«تحریف انواعی دارد و از همه مهمتر این است كه تحریف یا لفظی است و یا معنوی. تحریف لفظی این است كه ظاهر یك چیز را عوض كنند. مثلا شخصی سخنی به شما گفته است، شما یك چیزی از گفته او كم كنید، یك چیزی روی گفته او بگذارید، یا جمله های او را پس و پیش كنید كه معنی اش فرق كند. بالاخره در ظاهر و در لفظ سخن او تصرف كنید، این را می گویند «تحریف لفظی» اما تحریف معنوی این است كه شما در لفظ تصرف نمی كنید، لفظ همین است كه هست، ولی این لفظ را طوری می شود معنی كرد كه همان معنی صاف و راست و مستقیم آن است، مقصود گوینده هم همین بوده است، و طور دیگری می توان معنی كرد كه خلاف مقصد و مقصود گوینده است. وقتی كه می خواهید این كلام را برای او شرح بدهید آن را طوری معنی می كنید كه مطابق مقصود خود شما باشد نه مطابق مقصد اصلی گوینده. این را می گویند تحریف معنوی.» تحریفهای عاشورا، برخی به «محتوا» برمی گردد، برخی به «شكل» و برخی به «افراد».
كتابهایی كه به عنوان مقتل نوشته شد و روضه هایی كه برای عاشورا گفته و خوانده شد، گاهی چون با انگیزه گریاندن مستمعین بود، آمیخته با مطالب ضعیف، غیر مستند و احیاناً دروغ گشت. علاقه ای كه به چهره های عاشورایی وجود داشت، سبب شد در حوادث آن حماسه، غلوها و مبالغه هایی نقل شود كه غیر عقلی و باورنكردنی است. آمار و ارقام كشته ها و برخی حوادثی كه بظاهر غم انگیز و سوزناك بود، بر اصل واقعه افزوده شد.
انگیزه آن حماسه اجتماعی و خونین نیز، گاهی تا حد «كشته شدن برای شفاعت از گناهكاران امت» تنزل یافت. نوع برخوردهای امام حسین(ع) زینب و امام سجاد(ع) و كودكان و اهل بیت، گاهی به صورت عجز و لابه و ذلت و حقارت در برابر فاسقانی چون یزید و عمر سعد و ابن زیاد و شمر و... درآمد و خواسته بزرگ امام در این میدان حماسه، كه در بیعت با حكومت جور بود، به درخواست جرعه ای آب برای لب عطشان خویش یا گلوی خشك علی اصغر درآمد.
در روضه هایی كه خوانده می شد و تعزیه هایی كه برپا می گشت و شعرها و نوحه هایی كه سروده و اجرا می شد، از زینب و امام سجاد(ع) و مسلم بن عقیل و سكینه و... چهره هایی ارائه گشت كه با روح بلند و عزتمند و بزرگوار آن خاندان شرف و كرامت، ناسازگار بود.
حتی خصومت دیرین امویان براساس دینی و وحی و نبوت، به دشمنی شخصی حسین(ع) و یزید تبدیل شد. رسالت یاری رساندن به جبهه گسترده حسین(ع) در طول تاریخ، تنها به سطح گریستن بر تشنگی و مظلومیت آل عبا پایین آمد و بیش از روضه فكر امام حسین(ع)، روضه جسم پاره پاره او و بیش از پیام خونین سیدالشهداء، حلقوم بریده اباعبدالله مطرح شد.»
تحریف در یك حادثه تاریخی كه این حادثه از نظر اجتماع یك سند است، سند اجتماعی است، پشتوانه اخلاقی است، پشتوانه تربیت است، این دیگر چقدر اهمیت دارد! وای به حال آنكه تحریفات، چه تعریف لفظی و چه تعریف معنوی، در موضوعاتی صورت بگیرد كه آن موضوعات موضوع عادی نیست.
حال بحث این است كه در نقل و بازگو كردن حادثه عاشورا ما هزاران تحریف وارد كردیم، هم تحریفهای لفظی- یعنی شكلی و ظاهری- راجع به اصل قضایا، مقدمات قضایا، متن و حواشی مطلب، و هم ]تحریفهای معنوی آن[ در تفسیر این حادثه ما تحریف كرده ایم. با كمال تاسف این حادثه، هم دچار تحریفهای لفظی است و هم دچار تحریفهای معنوی.»4

هیئت های پاپ

تحولات جامعه مدرن زندگی سبك نوینی در شهرهای بزرگ و صنعتی خصوصاً در بین جوانان به وجود آورده كه با اصل زندگی سنتی در فرم و ماهیت اساساً تفاوت داشت این سبك زندگی خود بستر ساز فرهنگ متفاوتی شد كه متفاوت از جامعه سنتی و بی اعتنا به استانداردها و شاخصهای جامعه سنتی؛ در جامعه امروز ما به نظر می رسد با توجه به مشخصات فرهنگ پاپ توده ای و عامه پسند می توان از پدیده منحصر به فردی هم در عرصه سبك مداحی و عزاداری در ایام محرم سخن گفت و آنرا یكی از مظاهر سبك زندگی جدید قشری از جوانان شهرنشین ایرانی و فرهنگ پاپ دانست. «هیئت های پاپ» هیئت هایی كه از آنها به «پاپ» تعبیر می كنیم گونه جدیدی از هیئات مذهبی هستند كه در سالهای اخیر و در برخی از شهرهای بزرگ و صنعتی كشور ظهور كرده و با سرعت چشمگیری روند توسعه و گسترش را در پیش گرفتند به طور كلی می توان سادگی و انعطاف، جوان پسندی، تنوع، ساختار شكنی و هنجارشكنی- چه در قالب و چه در درون مایه- را از مشخصه های این هیئت ها برشمرد.
سهولت شكل گیری یك هیئت پاپ و دیگری مداحی پاپ با شاخص هایی نظیر: جذابیت زیاد، جوان پسند بودن و نوآوری در ارائه سبكهای پرهیجان و جذاب سینه زنی را می توان دو عامل درونی در گسترش آن دخیل دانست كاركرد حفاظتی، جامعه پذیر، تخلیه روانی و پاسخ به غرایز دوران جوانی را می توان به عنوان كاركردهای فرعی آن برشمرد.
رواج قرائت اسلام عرفی را نیز می توان از جمله شاخص های گسترش این فرهنگ دانست زیرا اسلام عرفی، قرائتی است فارغ از حجیت عقل، اسطوره محور، تصوف زده و صوفی منش، منفك از سیاست، منفك از شریعت، سهل و منعطف، فردی و عوام زده، از بعضی مقولات شیعی نظیر: حب اهل بیت(ع).
مداحی پاپ، پدیده نوینی است كه این شاخصها را داراست:
تقلید در آهنگ، پدیده شیفتگی، پدیده ستاره شدن، پدیده بازار، بهره گیری از تكنولوژی صوتی روز، پدیده شهری، بهره مندی از سیستم توزیع گسترده و فضاسازی مجازی.
مهمترین مشخصات فرهنگ عبارت است از: بهره گیری از عبارتهای عربی، بهره گیری از ادبیات سلطنتی، بهره گیری از واژه ها و ادبیات پهلوانی و اسطوره ای، بهره گیری از ادبیات شكسته و محاوره ای.
در این فرهنگ شعر و ادبیات در قالب كلاسیك نظیر: غزل، مثنوی و قصیده چندان كاربردی ندارند و قالب نو پدید «ترانه» جایگزین آنها شده است. آهنگین بودن و قابلیت سر زبان افتادن و زمزمه شدن را داشتن خصلت عمومی و شاكله كلی تشكیل دهنده نوحه های هیئت های پاپ است درون مایه ادبیات هیئتهای پاپ شاخصهایی دارد از جمله: اسطوره گرایی، بهره گیری از ادبیات منسوب به «غالیان»، تاكید بر جنون مندی و بی اعتباری «عقلانیت»، بهره گیری و تاكید بر مفهوم عشق برای توصیف محبت به اهل بیت، تاكید بر شخصی كردن دین و رواج نوعی لاابالی گری و بی خیالی و بهره گیری از واژه های دور از شان ائمه شیعیان(ع).
وسعت دامنه شعاع این فرهنگ بیش از پیش از هر چیز، «خصلت رسانه ای آن است و این كه مخاطبانشان صرفاً به اعضا و حضار هیئت منحصر نمی شود. وجود مخاطبان بیرونی، (مخاطبان محصولات هیئت ها: لوح های فشرده، فیلم و ...) پدیده جدیدی است كه فقط در این فرهنگ شاهد آن هستیم.
قابل ذكر می باشد كه بسیاری از مواردی كه امروزه تحت عنوان آسیب های جریان مداحی كشور از آنها نام برده می شود و تقصیر آنها را جملگی به هیئت های پاپ و هوا دارانشان نسبت می دهند، در هیئت های سنتی مسبوق به سابقه بوده اند نظیر: غلو كردن، استفاده از واژه هایی چون شاه و سگ، قلاده انداختن و خودزنی مداح و...
باید توجه داشت پیدایش هیئت های پاپ پیش از آنكه یك جریان انحرافی محسوب شود یا نه، ممكن است یك پدیده طبیعی متاثر از تغییر و تحولات فضای فرهنگی اجتماعی جامعه در سالهای اخیر، در كنار اقتضائات و خصوصیات زندگی شهری بستری را فراهم آورده كه دیر یا زود این شكاف یا تحول صورت می پذیرفت كه در جای خود نیاز به آسیب شناسی و آفت زدایی دارد.

پیشینه موضوع

دو تن از عالمان بزرگ شیعه درصد سال پیش ضرورت اصلاح روضه خوانی و عزاداری از خرافات و تحریفات و بدعتها را مطرح نمودند، كه عبارتند از: میرزا حسین نوری طبرسی، صاحب كتاب مستدرك الوسایل، در سال 1391 قمری، با تالیف كتاب لولو و مرجان در شرط پله اول و دوم منبر روضه خوانان، عهده دار پاكسازی روضه خوانی شد و «اخلاص» و «صدق» را پله اول و دوم روضه خوانی خواند و پرده از چهره ریا و دروغ برداشت همچنین علامه سید محسن امین عاملی، صاحب كتاب اعیان الشیعه، در سال 1346 با تالیف كتاب التنزیه فی اعمال الشبیه. عهده دار پاكسازی عزاداری شد و قمه زنی و شبیه خوانی را تحریم كرد.
التنزیه، به لحاظ خرافه زدایی، مانند كتاب لولو و مرجان است. همان گونه كه میرزا حسین نوری در لولو و مرجان عهده دار خرافه زدایی از روضه خوانی و پاكسازی آن شده است با این تفاوت كه اولا فضل تقدم در خرافه زدایی از آن نویسنده لولو و مرجان است. ثانیاً لولو و مرجان تقریباً مقبول واقع شد، اما التنزیه مورد مناقشه قرار گرفت و بر آن ردیه های متعددی نوشته شد.
در عصر معاصر متفكر شهید استاد مرتضی مطهری در كتاب حماسه حسینی و تحریفات عاشورا بسیار نقادانه و عمیق پیرامون موضوع پرداخته اند.
مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای طی سالهای اخیر بطور جامع و مبسوط در بیانات خود به تحلیل موضوع تحریفات و بدعتهای عاشورا و ضرورت پرهیز از شبهات و بدعتها و تحریفات پرداخته اند، كه اخیراً دفتر نشر فرهنگ اسلامی تحت عنوان «نسیم مبارك عاشورا مروری بر نهضت خونین محرم» مجموعه بیانات و رهنمودهای مقام معظم رهبری را در این خصوص به چاپ رسانده است.

لزوم اصلاحات بر محور دین

در هر صورت یكی از وظایف بزرگ مصلحان دینی مبارزه با آفت ها و انحرافات معنوی و تاریخی حادثه عاشورا است، چرا كه بدون تردید با انحراف در این جریان دینی، حادثه عاشورا تحول سازی و عبرت انگیز بودن خود را از دست داده و تنها به عنوان جزیی از تاریخی كه گذشت، محسوب می شود؛ در حالیكه مهمترین هدف عاشورا اصلاح دینی در طول تاریخ اسلام است.
همانگونه كه امام حسین (ع) از آغاز حركت خویش از مدینه تا روز حماسه عاشورا، همواره به آفتها و صدماتی كه به دین وارد شده، اشاره كرده و هدف از قیام خود را اصلاح این آسیب ها معرفی نموده است.
امام در بخش های مختلفی به این نكته تصریح كرده كه چند نمونه از فرمایشات حضرت نقل می شود:
1- الأترون ان الحق لایعمل به و ان الباطل لا یتناهی عنه.
آیا نمی بینید كه به حق عمل نمی شود و از باطل جلوگیری نمی گردد.
2- انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنكر و اسیر بسیره جدی و ابی علی بن ابی طالب.
قصد من از خروج، فقط اصلاح امت جدم است. می خواهم امر به معروف و نهی از منكر كنم و به سیره جدم و پدرم حضرت امیرالمؤمنین عمل كنم.
بی تردید قیام عاشورا یك انقلاب دینی بود. انقلاب بر محور دینی اسلام و ناشی از آسیب هایی كه بعد از رسول اكرم(ص) تا آن زمان به مرور زمان بر دین تحمیل گشت. هدف حضرت اصلاح و درمان آن آسیب ها بود.

تهدیدات دشمنان:

1- نشر فرهنگ تحریفات و بدعتها و شبهات.
2- تحریف فرهنگ حماسه عاشورا.
3- جابه جایی فرهنگ الگوها.
4- وهن شعائر دینی.
5- تبلیغات منفی و القاء شبهات دشمنان در ناكارآمد جلوه دادن فرهنگ عاشورا.

¤ راهبردهای فرهنگ عاشورا پژوهی
شناخت تاریخ و سیره اهل بیت(ع)

تاریخ را می توان از دیدگاه های مختلف مورد تجزیه و تحلیل و تقسیم بندی قرارداد از وقایع نگاری تا واقع نمایی و كشف علل و عوامل و انگیزه ها و تحلیل فلسفه حوادث تاریخی بنابراین اقسام تاریخ به طور كلی عبارتند از:
1- تاریخ نقلی
2- تاریخ تحلیلی
3- فلسفه تاریخ
تاریخ نقلی عبارت است از تحریر و به تصویر كشیدن وقایع و حوادث. ویژگیهای تاریخ نقلی عبارت است از جزئی نگری علم به نقلیات و علم به بودنها و به گذشته تعلق دارد، و نه به حال و آینده تاریخ نقلی از آن جهت دارای اهمیت بالا است كه در بیان و نقد وقایع و رخدادهای تاریخی مؤثر است تاریخ تحلیلی یا تاریخ علمی براساس تاریخ نقلی استوار است رابطه تاریخ نقلی و تحلیلی، مطالعه تاریخ نقلی برای بدست آوردن تجربیات و تحلیل وقایع در حكم مواد خام و منابع اصلی و اولیه اند كه هرچه صحیح تر و دقیق تر نقد و بررسی شود نتایج بهتری می دهد.
یك مورخ تحلیل گر بسان یك شیمی دان است كه مواد خام را همواره با روابط علی و معلولی بررسی می كند تا قوانین كلی و ضوابط عمومی را بدست آورد با اینكار گذشته را به زمان حال مرتبط می سازد و عوامل آن را تعمیم می دهد پس اگر در مواد خام و منابع اصلی و اولیه كه از مطالعه تاریخ نقلی به دست می آید تحریفاتی انجام شود طبعاً تاریخ تحلیلی نیز دچار خدشه خواهد شد و از این جهت می توان یكی از عوامل مهم تحریفات عاشورا را تحریف تاریخ نقلی كه متأثر از جریانات سیاسی اموی و عباسی و... دانست. بنابراین اولین عنصر مهم و محتوایی در فرهنگ عاشورا پژوهی دقت در تاریخ می باشد. درباره ارزش «شناخت تاریخ» و نحوه برخورد با آن یعنی شیوه های كاربرد تاریخ و استفاده از منابع معتبر تاریخی در فرهنگ عاشورا بسیار حائز اهمیت می باشد.
یكی از عواملی كه از بعد محتوایی در كار پیام آوران فرهنگ عاشورا محسوب می شود مداقه «تاریخ اهل بیت(ع)» است. یعنی اینكه در فرهنگ عاشورا پژوهی می بایست در صدد ارائه سیره اهل بیت(ع) براساس منابع معتبر تاریخی برآمد و در این راه، باید كتابهای تاریخی را درست شناخت و مستندترین و جامع ترین آنها را مورد مطالعه و بهره برداری قرار داد.
به عبارت دیگر «مرجع شناسی» خود را تقویت نمود تا بتوان میان نقلهای تاریخی «صحیح»، «مشكوك» و «غلط» تمیز قائل شد. آنگاه كه منابع مستند تاریخی مورد شناسایی قرار گرفت و بهترین آنها انتخاب گردید لازم است كتابها را از چند جنبه مختلف مطالعه نمود:
الف) مطالعه تاریخ اهل بیت(ع) و آگاهی از جنبه های مختلف سیره نظری و عملی ائمه اطهار(ع)، شناخت جریانات سیاسی و فرق و مذاهب كلامی و حاكمیت سیاسی زمان ائمه(ع). این آشنایی، كه پیام آور فرهنگ عاشورا لازم است از آن بهره مند باشند تا در جریان كلی زندگی و سیره عملی و نظری ائمه اطهار(ع) قرار گیرند و زمینه های ذهنی برای تحلیل و بررسی صحیح سیره ایشان را فراهم نمایند.
ب) تحقیق و تتبع در تاریخ، جهت شناخت سیره اهل بیت(ع)، باتوجه به تحریفات تاریخی كه متأثر از حب و بغض بعضی تاریخ نگاران به دلایلی حقیقت را با غرضها آلوده اند به همین دلیل نمی توان به همه آنچه در تاریخ می خوانیم اعتماد كنیم و لازم است برای درك حقیقت از ابزارهای دیگری چون «كتاب خدا»، «سنت اهل بیت(ع)» و «عقل» كمك بگیریم و نقلهای تاریخی درمورد اهل بیت (ع) و فرهنگ عاشورا را با اتكا به سه مورد یاد شده «قبول» یا «رد» كنیم.

¤ مقتل شناسی

«مقتل نگاری» بخشی از تاریخ نگاری از صدر اسلام محسوب می شده اما تنها تاریخ نگاری نیست. ترسیم لحظه به لحظه یك واقعه عظیم انسانی- اسلامی است كه با انگیزه كشف تمام جوانب عقیدتی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی آن صورت می گیرد.
همان ملاحظاتی كه درخصوص مرجع شناسی و شناخت تاریخ در مبحث تاریخ ذكر گردید در موضوع مقتل شناسی قابل تعمیم می باشد كه می بایست مورد مداقه و تحقیق و پس از شناسایی مقاتل مستند مورد بهره برداری در فرهنگ عاشورا پژوهی قرارگیرد.

ادبیات آئینی

استفاده از شعر به عنوان یكی از راهكارهای اساسی انتقال احساس و اندیشه، سابقه طولانی دارد و همواره مورد استفاده بوده است. یكی از این حوزه ها كه شعر به خوبی توانسته در آن عرصه وارد شود و به انتقال بار عظیم اندیشه و احساس بپردازد، مقوله عاشورا است. شعر آئینی همواره در مراسم مختلف مذهبی و به ویژه در انتقال حماسه عظیم عاشورا مورد استفاده قرار گرفته است و سرایش شعر در این باره همیشه، مورد توجه شاعران بوده است.
پس از واقعه عاشورا حدود سه قرن شعر آئینی و مذهبی درسكوت و خفقان ناشی از حكومتهای جور قرارگرفت پس از این مدت معزالدوله احمد بن دیلمی كه بر بخشهایی از عراق، خوزستان و فارس حكومت می راند، فرمانی صادر كرد كه به موجب آن از عاشورای آن سال تمام بخشهای حكومتی تحت سیطره او برای عزاداری حسینی(ع) در ملأ عام آزادی عمل بدست آوردند.
از این سال به بعد، عزاداری برای سیدالشهدا نه تنها جرم محسوب نمی شد بلكه به شكل یك فرمان فراگیر به همه جا ساری شد. از این زمان به بعد، مرثیه سرایی و
نوحه خوانی درسوگ سالار شهیدان به شكل مبسوط و بدون رعب و وحشت آغاز می شود. به این ترتیب وقتی تاریخ و پیشینه شعر عاشورایی را بررسی می كنیم، اولین شاعری كه اشعار او به شكل مكتوب به دست ما رسیده است، كسایی مروزی است.
با وجود این باید گفت یافتن خط سیری منطقی برای شاعران مرثیه سرا در تاریخ ادبیات فارسی كار دشواری است. اما این روند از قرن نهم كه حكومت شیعی مذهب صفویان روی كار می آید تغییر می كند به طوری كه اظهار تشیع دراشعار و سرودن نوحه و مرثیه درسوگ امامان شیعه به ویژه امام حسین (ع) در دیوانها به طرزی چشمگیر افزایش می یابد از جمله شاعران بزرگ مرثیه سرا می توان به محشتم كاشانی و وصال شیرازی اشاره كرد. دوازده بند محتشم كاشانی نیز دراین عصر سرآغاز حركتی بالنده در مسیر شعر عاشورایی شد و شاعران بسیاری را به استقبال از این اشعار فراخواند وحشی بافقی، حزین، عاشق اصفهانی و بسیاری دیگر از شاعران از آن دوران تاكنون تركیب بند محتشم را به عنوان الگویی بی نقص از شعر عاشورایی الگوی كار خود قرار داده اند.
با نگاهی به تاریخ ادبیات ایران در می یابیم كه مقوله عاشورا فقط منحصر به شیعیان نیست و در واقع دراین بررسی ، به اشعاری از علمای اهل تسنن برمی خوریم كه با بیانی استوار و تعابیری نغز واقعه كربلا و مظلومیت امام حسین (ع) را تصویر كرده اند همچنان كه شاه عبدالعزیز دهلوی، یكی از بزرگان اهل سنت هرگاه به داستان كربلا می رسد، زیباترین تعابیر عرفانی را در باب این واقعه به كار می گیرد.
علامه امینی دركتاب الغدیر درخصوص تاثیر واقعه عاشورا در شعر و ادبیات می گوید:«وقتی یك واقعه تاریخی مهم تلقی می شود و حتی ارزش اعتقادی و قرآنی پیدا می كند، بی گمان شاعران و ادیبان تحت تاثیر این واقعه قرار می گیرند و سعی می كنند آن را به صورتهای مختلف به جهانیان عرضه كنند. شعر عاشورایی و واقعه عاشورا هم حقیقتی جز این ندارد.
این روزها به تمام زبانهای زنده دنیا در باب واقعه عاشورا شعر سروده می شود، عربی، تركی، فارسی، انگلیسی و اردو، اما در واقع این اشعار به هر زبانی كه سروده می شوند، ناظر بر مضامین و مفاهیم عظیمی هستند كه در واقعه كربلا به آنها اشاره شده است.»
در تعریف شعر عاشورا باید به این نكته مهم توجه داشت كه هر چند این نوع شعر موضوعا به ابعاد وجودی قیام حسینی (ع) و وقایع عاشورا مربوط می شود اما باید میان آثاری كه به نثر یا به نظم صرفاً از نگاه احساسی و عاطفی كربلا پرداخته اند و آثاری كه از نگاه ارزشی و حماسی عاشورایی با توجه به فلسفه وجودی قیام امام حسین (ع) و نهضت عظیم كربلا پرداخته اند تفاوت قائل شد. بر این اساس می توان گفت شعر عاشورایی شعری است كه در مقام بیان ارزشها وحماسه نهضت عظیم حسینی است.
شعر عاشورا شعر سوز و شعور، احساس و حماسه، دفاع از مبانی فرهنگ عاشورا به بیان عاطفی و نیز حماسی واقعه كربلا می پردازد.
بنابر این می بایست درخصوص منابع ادبیات آئینی نیز همچون منابع تاریخی و مقتل دقت لازم و توجه نسبت به بهره برداری از آن به عمل آید. هرچند كه شعر عاشورایی در دو دهه اخیر توفیق داشته است كه حامل مفاهیم ارزشی اعم از عاطفی و حماسی باشد خصوصأ در سال های دفاع مقدس كه شاعران هویت و مقاومت پذیری رزمندگان را با اهداف قیام حسینی(ع) و روحیه شهادت طلبی گره زدند.

راهكارهای عملی زدودن خرافات و بدعت ها از چهره مقدس فرهنگ عاشورا

1. تحلیل تكوین و ساختاری و كاربردی و آینده نگر فلسفه قیام عاشورا در ابعاد فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و سیاسی تعمیق، بسط و گسترش آن.
2. استفاده متناسب از تكنولوژی آموزشی در مراكز آموزشی اعم از متوسطه و عالی و رسانه های جمعی خصوصاً صدا و سیما و مطبوعات به گونه ای كه هم متضمن ارتقای سطح معلومات مخاطبین و هم حداكثر بهره گیری از منابع غنی و مستند باشد.
3. اتخاذ سیاست های تشویقی و انگیزش در چهارچوب هدف های برنامه توسعه چهارم اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در زمینه «توسعه مشاركت های مردمی در عرصه فرهنگ دینی» برنامه ریزی و اقدام های لازم برای حمایت از هیئت های مذهبی و تشكل های دینی با رویكرد بهبود كیفیت فعالیت ها و پرهیز از خرافات و انحرافات باشد.
4. ایجاد زنجیره ای همگون از گروه های مرجع تأثیرگذار و تأثیرپذیر كه در تعامل با یكدیگر بدون بوجود آوردن بحران ناشی از حساسیت درجهت گسترش فرهنگ اصیل عاشورا و «پرهیز از خرافات و بدعت ها» رهنمون شوند.
5. توسعه و حمایت آموزشی و پژوهشی از زیرساخت های فكری و مولد فرهنگ اصیل عاشورایی.
6. رویكرد آموزشی و فرهنگی به مقوله خرافات و بدعت ها و شناخت ماهیت آسیب ها ومصادیق آن و تبیین روش های مناسب جهت كاهش خرافات و بدعت ها و ترمیم آسیب ها با استفاده از منابع معتبر و غنی.
7. توجه به ارتباط سیستمی سیر مقتل نگاری، باتوجه به اینكه «مقتل نویسی، شعبه ای از دانش تاریخ اسلام است كه ابتدای عصر نوین علوم موردعنایت جامعه تاریخدانان مسلمان بوده است.»
8.منابع شناسی در حوزه های مقتل شناسی و ادبیات آئینی.
9. تحلیل نگرش های فكری، فلسفی و كلامی درخصوص واقعه عاشورا.
0.1 تبیین نقش عوامل فرهنگی، تاریخی، كلامی و سیاسی در زمینه پیدایش تحریفات و بدعت ها.
1.1 بازشناسی نشانه های بدعت ها و تحریفات در حوزه اشكال و نمادهای فرهنگ عاشورا.
2.1 ریشه یابی و بررسی پیامدهای تحریفات و بدعت ها در فرهنگ دینی جامعه.
3.1 تعامل با مخاطبین در زمینه شناخت آسیب ها.
4.1 تعمیق و عمق بخشیدن سطح معلومات و اطلاعات مخاطبین در حوزه فرهنگ عاشورا.
5.1 تعریف روش های فرهنگی مقابله با تحریفات و بدعت ها.

رویكرد رفتاری مخاطبین

1. التزام عملی مخاطبین نسبت به ضرورت پرهیز از طرح مباحث دارای شبهات و بدعتها كه موجب وهن شعائر دینی می شود.
2. استفاده بهینه مخاطبین از منابع و مآخذ معتبر و مستند.
3. نهادینه نمودن آموزه های شعائر عاشورایی (مضامین ارزشی، معرفتی و حماسی و مفاهیم كلیدی) در راستای فرهنگ سازی جامعه.
4. ساماندهی فكری و فرهنگی منابع نیروی انسانی در حوزه فرهنگ عاشورایی.
5. پیشگیری از بدعت ها و تحریفات جدید در عرصه فرهنگ عاشورایی.
6. ایجاد وحدت رویه در مخاطبین در مقابله فرهنگی با خرافات و انحرافات.

پی نوشت:

1- فرهنگ عاشورا، جواد محدثی
2- لغت نامه دهخدا، فرهنگ عمید، فرهنگ معین
3- المفردات قاموس قرآن، زیر ماده حرف
4- استاد شهید مطهری، حماسه حسین

سه شنبه 15/12/1391 - 23:43
اهل بیت
حاج علی بغدادی می گوید: (در تشرف خود) به حضرت صاحب الامر (علیه السلام) عرض كردم: ای سرور ما! مسأله ای دارم؟ بپرس. گفتم: روضه خوان های امام حسین (علیه السلام) می خوانند كه سلیمان اعمش،نزد شخصی آمد و از زیارت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) پرسید،آن شخص گفت: بدعت است.
شب آن شخص در عالم رویا،هودجی را میان زمین و آسمان دید،سؤال كرد: در آن هودج كیست؟ گفتند: فاطمه ی زهرا (علیها السلام) و خدیجه ی كبری (سلام الله علیها) گفت: به كجا می روند؟ گفتند: امشب (شب جمعه)،برای زیارت امام حسین (علیه السلام) می روند.
هم چنین دید رقعه هایی در آن هودج می ریزد و در آن ها نوشته است: (اَمَانُ مِنَ النَّارِ ؛ لِزُوَّارِ الْحُسَیْنِ فِی لَیْلَهِ الْجُمْعَه اَمَانُ مِنَ النَّارِ یَوْمَ القِیامَهِ ؛ این برگ امانی است در روز قیامت برای زوار حسین (علیه السلام) در شبهای جمعه).
آیا این حدیث،صحیح است؟ فرمودند: آری!راست و درست است. گفتم: آقای من! صحیح است كه می گویند: هر كس امام حسین (علیه السلام) را در شب جمعه زیارت كند،این زیارت برگ امان از آتش است؟ فرمودند: آری والله ؛ و اشك از چشمان مبارك شان جاری شد و گریستند.

پی نوشت:

(العبقری الحسان،ج2،ص 114)
(نجم الثاقب، ص 484)

سه شنبه 15/12/1391 - 23:36
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته