تبیان، دستیار زندگی

سلام دوستان عزیزبنظرشماچراپسرهابایدبه دخترهاپیشنهادازدواج بدهندولی دخترهانمیتوانند چنین پیشنخادی رابه پسرهابدهندچرااااااااا؟؟

به نام او...

سلام

نتوانستنی در کار نیست....قانون خاصی هم نیست

عرف اینه که پسرا از خانم ها خواستگاری میکنند....به خاطر ارج و قرب و منزلتی که خانم ها دارن....

شاید دلایل دیگه ای هم داشته باشه ...نمیدونم

فقط میدونم میتونن....بحث نتونستن نیست

موید باشید

بنام خدا

سلام

اینکه چرا دخترا نمیتونن از پسرا خواستگاری کنن یابهتر بگم نمیخوان اینکار رو بکنن.

به دلیل یه امر فطری و جهانشمول هست.

بلکه منظورم اینه که در همه ی موجودات جنس زیباتر هستش که خواسته میشه و جنسی که کمتر زیبا هست میخواد.

شما یه نگاه کنید میبینید تو دنیای پرندگان جنس نر زیبا تره و خودنمایی میکنه پر و بال نشون میده و آواز زیبا به رخ میکشه. و این جنس ماده رو تحریک میکنه و بعد جنس ماده میاد و جفت خودش رو انتخاب میکنه.

تو دنیای حیوانات هم نر ها معمولاً زیبا ترند و باز هم اونها خودنمایی میکنند.

اونجا هم شیر ماده میاد و زیباترین و قویترین شیر نر رو انتخاب میکنه.

تو دنیای انسانها هم همین قانون طبیعت حاکمه.

اما یه فرقی که داره اینه که تو دنیای انسانها خداوند یه منزلت ویژه ای به جنس ماده داده و اونو زیباتر خلق کرده . پس در انسانها جنس ماده خود نمایی میکنه و زیبایی خودشو به رخ میکشه و اینجا جنس نر میاد و انتخاب میکنه.

علاوه بر اون خداوند روح جنس ماده در انسان ، لطیف تر قرار داده و اگه اون بیاد بیاد بر خلاف فطرت بره خواستگاری کنه و در این میان انتخاب اشتباهی انجام بده.

روح لطیفش بین میره.

به نام خدا

سلام

دوستان نظرات خوبی دادند و تا حدود زیادی كامل.

همچنین اینكه بایدی در كار نیست. این باید خود به خود بوجود اومده. قانون نیست ولی همه به شكل قانون میشناسنش.

دلیل اصلیش هم همونه كه پارسا زاهد عزیز گفتن .

یه دوستی هم بود كه یه جمله معروف رو همیشه می نوشت (توی همین انجمن خانواده) دقیقا یادم نیست ولی مفهومش این بود كه زن ناز میكشه.. مرد ناز میخره..همچین چیزی بود!   دیگه بیشتر ازین یادم نیست حالا هر كی بود خودش بیاد و كاملشو بگه.

(البته فكر میكنم در مورد این موضوع هم توی انجمن خیلی بحث شده)

به نام خدا

سلام

شاید منظورتون این باشه:

طبیعت زن ناز کردنه و مرد نیاز.

البته ستاره کوچولو عقیده داشت از استاد قمشه ایی شنیده ولی من  تو کتاب استاد مطهری خوندم.

خواب خدا را شکرما مثلا اساسی ازدواج چون حل شود معما اسان شودما مشکل ازدواج را حل کردیم فقط ماندهچرا دخترها خواستگاری نمی کنند. خواب باز م شکر

جاذبه‏ى صداقت و راستى و پاكى محمدامین چنان بود كه حتى بر غرور خدیجه نیز، فائق آمد. به طورى كه خود داوطلبانه قدم پیش گذاشت، و به آن جوان والا و بى‏مانند پیشنهاد ازدواج داد. یك روز محمدصلی الله علیه و آله را به ملاقات خود طلبید و در این دیدار، پرده از راز دل برگرفت. و به صراحت از آنچه در اندیشه داشت، سخن گفت:

«اى محمد من تو را مردى شریف و امانتدار و انسانى در اوج اصالت و صداقت و پاكى و راستى یافتم، كه خود را پاك و مطهر نگاه داشتى و كمترین غبارى از ناچیزترین آلودگی‌ها نیز بر دامنت ننشسته است. تو خوش خلق و امین و راستگویى، از راست گفتن به هیچ قیمتى باك ندارى، و اصالت‌هاى انسانى خود را در برابر هیچ چیز از دست فرو نمى‏نهى. این خصوصیات انسانى و خصلت‌هاى برجسته و شایسته‏ات، مرا چنان جلب و جذب كرده است كه اكنون میل دارم پیشنهاد همسرى و هم آشیانى با تو را مطرح كنم. اگر با پیشنهاد من توافق دارى من آماده‏ام تا هر وقت كه مناسب باشد، مراسم ازدواج را به جا آوریم.» (2)

آرى بدین سان خدیجه على‌رغم رسوم و سنت‌هایى كه در سرزمین حجاز آن روز رایج بود، شاید نخستین زنى بود كه به جاى انتظار خواستگارى از سوى مرد، خود قدم به میدان مى‏گذاشت تا از شوهر آینده‏اش خواستار ازدواج شود. البته خضوع و فروتنى یك زن در برابر فضائل و ملكات والاى انسانى، هیچ گونه شگفتى ندارد.