به نام خدا
سلام گلستان خوانان گرامی:)
میریم تا داشته باشیم سیزدهمین حکایت از باب اول گلستان رو(حالا سیزده درسته یا سینزده نمیدونم؟!!!!)
...................................................................................................................
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
یکی از ملوک را شنیدم که شبی در عشرت روز کرده بود و در پایان مستی همی گفت :
ما را به جهان خوش تر از این یک دم نیست کز نیک و بد اندیشه و از کس غم نیست
درویشی به سرما برون خفته بود و گفت :
ای آنکه به اقبال تو در عالم نیست گیرم که غمت نیست، غم ما هم نیست
ملک را خوش آمد صرّه ای [1] هزار دینار از روزن [2] برون داشت که دامن بدار ای درویش، گفت دامن از کجا آرم که جامه ندارم، ملک را بر حال ضعیف او رقّت زیادت شد و خلعتی [3] بر آن مزید کرد و پیشش فرستاد. درویش مر آن نقد و جنس را به اندک زمان بخورد و پریشان کرد و باز آمد
قرار بر کف آزادگان نگیرد مال نه صبر در دل عاشق نه آب در غربال
در حالتی که ملک را پروای او نبود حال بگفتند به هم بر آمد و روی از و در هم کشید و زینجا گفته اند اصحاب فطنت [4] و خُبرت [5] که از حِدّت و سَورت [6] پادشاهان بر حذر باید بودن که غالب همت ایشان به معظمات امور مملکت متعلق باشد و تحمل ازدحام [7] عوام نکند.
حرامش بود نعمت پادشاه که هنگام فرصت ندارد نگاه
مجال سخن تا نبینی ز پیش به بیهوده گفتن مبر قدر خویش
گفت این گدای شوخ [8] مبذر [9] را که چندان نعمت به چندین مدّت برانداخت برانید که خزانه بیت المال لقمه مساکین است نه طعمه ی اخوان الشیاطین [10]
ابلهی کو روز روشن شمع کافوری نهد زود بینی کش به شب روغن نباشد در چراغ
یکی از وزرای ناصح گفت ای خداوند مصلحت آن بینم که چنین کسان را وجه کفاف [11] به تفاریق [12] مجری دارند تا در نفقه اسراف [13] نکنند امّا آنچه فرمودی از زجر [14] و منع مناسب حال ارباب همت نیست یکی را به لطف اومیدوار گردانیدن و باز بنومیدی خسته کردن
بروی خود در طماع باز نتوان کرد چو باز شد به درشتی فراز نتوان کرد
کس نبیند که تشنگان حجاز به سر آب شور گرد آیند
هر کجا چشمه ای بود شیرین مردم و مرغ و مور گرد آیند
........................................................................................
1. کیسه ی چرم 2. دریچه
3. جامه ای که به کسی بخشند 4. زیرکی
5. با خبر بودن 6. تندی
7. زحمت دادن 8. بی حیا
9. ولخرج و اسراف کننده 10. برادران اهریمن
11. پول کافی 12. کم کم
13. ولخرجی 14. راندن
...................................................................................................................
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
دوستان، بگید که راضی هستید لغات سخت رو معنیشو بذارم یا نه؟ اولش داخل متن توی پرانتزها گذاشتم ولی دیدم اگه نباشه بهتره، چون به مغزمون یه خرده فشار میاریم:)
یاعلی