فصل دوم:كلام قديم و جديد
اصطلاح كلام جديد، از اصطلاحاتي است كهدر سالهاي اخير به حوزة بحثهاي كلامي و ديني وارد شده است. طرح اين اصطلاح درجامعة ما را شايد بتوان به مرحوم استاد شهيد آيتالله مطهري بازگرداند. ايشان در آنجاكه دربارة وظايف كنوني حوزههاي علميه سخن ميگويد، پرداختن به موضوعات كلامي جديدرا از مهمترين وظايف حوزههاي علميه دانستهاند
[1].
اما ببينيم كه مراد از كلام جديد چيست؟آيا تقسيم كلام به جديد و قديم تنها يك تقسيم تاريخي است يا بيانگر تفاوت در نگرشبه موضوعات كلامي است؟ آيا كلام جديد علمي است با موضوعي متفاوت با كلام قديم ياموضوع كلام جديد همان موضوع كلام قديم است؟ آيا تفاوت كلام قديم و جديد در روشهاياستدلالي اين دو است يا تفاوت آنها تنها در تنوع و گستردگي مسايل مطرح شده در آندو است؟
سخن شهيد مطهري در اين رابطه را بشنويم:«با توجه به اين كه كلام، علمي است كه دو وظيفه دارد: يكي دفاع و رد شبهاتو ايرادات بر اصول و فروع اسلام، ديگري بيان يك سلسله تاييدات براي اصول و فروعاسلام و با توجه به اين كه در عصر ما شبهاتي پيدا شده كه در قديم نبوده و تاييداتيپيدا شده كه از مختصات پيشرفتهاي علمي جديد است و بسياري از شبهات قديم در زمان مابلاموضوع است، همچنان كه بسياري از تاييدات گذشته ارزش خود را از دست داده است، ازاين رو لازم است كلام جديدي تاسيس شود
[2]».
اين سخن تفاوت كلام جديد و قديم را تنهادر تنوع موضوعات و مسايل آندو ميداند. بنابراين روشهاي استدلال در اين دو بايكديگر تفاوتي ندارد بلكه تفاوت تنها در اين است كه در كلام جديد مسايل نويني مطرحميشود كه در زمان گذشته مطرح نبوده است ولي شيوة بحث در آن مسايل با كلام قديمتفاوتي ندارد.
نكتة ديگري كه در سخن استاد شهيد ديدهميشود آن است كه پيشرفتهاي علمي در دوران جديد راههاي نويني براي تأييد مباني ديني يا استدلال به نفع آن مباني گشودهاست. البته اين سخن درست است. زيرا پيشرفتهاي علمي به مباحث علت غايي و هدفداريخلقت و اثبات حكمت و نظم كمك شاياني كرده است. اما نميتوان اين نكته را نيزناديده انگاشت كه تحليلهاي برخي از دانشمندان نسبت به رخداداهاي علمي و بعضي ازتئوريهاي علمي با برخي از مباني ديني سر ناسازگاري دارند كه پاسخگويي به آنها برعهدة متكلمان است. در همين رابطه باز هم به گوشهاي ديگر از سخنان استاد مطهريتوجه فرماييد:
اين جانب حقيقتاً وقتي جريان تاريخ علم را در قرون جديد كم وبيش مطالعه ميكند و متوجه رنگ مخصوصي كه فقط طرز تفكر فلسفي خاص دانشمندان بهجريان پاك وپاكيزه علم داده است ميشود، سخت متاثر و افسرده ميگردد، و آرزو ميكنداي كاش دانشمندان به آن طرز تفكر فلسفي عالي كه در طول چهارده قرن در دامن قرآنكريم رشد يافته، آشنا بودند آشنايي صحيح و كامل و آب زلال علم را با آن طرز تفكريهودي مكدر نميكردند. مخصوصاً آن وقت به تأثرش افزوده ميشود كه ميبيندجوانهايي كه تازه با علوم آشنا شدهاند و قدرت تجزيه و تحليل ندارند و جريان علمرا آميخته با آن طرز تفكر آلوده كننده در كتب فلسفي جديد ويا در تواريخ علوم و حتيدر كتب كلاسيك ميخوانند، يكباره چنين معتقد ميشوندكه فرضية خلقت و آفرينش ووجود خداوند، فرضيهاي است كه سالهاست در اثر مشاهدات علمي، باطل شناخته شده، اينطور پيش خود فكر ميكنند كه فرض خلقت و خالق تنها در ظلمت تقاليد پدران موجود است،اما در روشنايي علم از آن اثر و خبري نيست
[3]».
نكتة ديگري كه در مورد كلام جديد ميتوانمطرح كرد آن است كه در دوران كنوني علم كلام مخاطبان بسيار بيشتر و متنوعتري پيداكرده است. در گذشته، مخاطبان علم كلام تنها در ميان گروه اندكي از علماي ديگر اديان يا بعضي دانشمندان فرقههاي مخالف، ديدهميشدند و بسيار كم اتفاق ميافتاد كه مسايل و شبهات كلامي در ميان تودة عوام مردمطرح شده باشد. اما در عصر كنوني كه عصر ارتباطات نام گرفته است. هر شبههاي در هرگوشة دنيا بر ضد دين پيدا شود به راحتي در دسترس همگان قرار ميگيرد. به همين جهتگسترة مخاطبان امروزي علم كلام در حقيقت به گستردگي مردمان كرة زمين از همة طبقاتاجتماعي و فرهنگي است.
از نكتة پيشين يعني گسترة كنوني مخاطبانعلم كلام اين نتيجه را نيز ميتوان گرفت كه زبان كلام جديد بايد متناسب با تنوعمخاطبانش تغيير پيدا كند و به گونهاي باشد كه قابليت بيان مباني اعتقادي را برايهمة مخاطبينش داشته باشد.
در پايان اين نكته را يادآور ميشويم كهممكن است به نظر برخي، اصول و مباني و شكل استدلال و حتي فايدة مترتب بر كلام جديدبا كلام قديم تفاوت كلي داشته باشد. از نظر آنان در كلام جديد بايد طرح نودرانداخت. به اين معنا كه به كلي ميراث پيشينيان را كنار نهاد و به گونهاي ديگربه مباحث كلامي چنگ انداخت. اما به نظر ميرسد كه اين ديدگاه ناشي از كم دقتي و كمتوجهي به ميراث عميق و عظيم گذشتگان از يك سو و خوشباوري و خودباختگي در برابرپارهاي تفكرات نسبيگراي غربي باشد. ما در اين مختصر مجال كافي براي بحث علمي با اين گروه را نداريم و از اينروطالبان آگاهي بيشتر در اين خصوص را به مقالة
«معنا و مبناي كلام جديد»نوشتة استاد و فاضل گرانمايه جناب آقاي رباني گلپايگاني در مجلة شمارة37 كلام اسلاميارجاع ميدهيم.
به هرحال دامنة سخن پيرامون كلام جديد وتفاوت آن با كلام قديم گسترده است. در اينجا توجه شما را به كلمات استاد محترمجناب آقاي دكتر احمد بهشتي در اين رابطه جلب مينماييم:
«كلام قديم و كلام جديد آيا علم كلام، قديم و جديد دارد؟ چهعلم كلامي قديم و چه علم كلامي جديد است؟
علم كلام همواره سنگربان و مدافع دين بوده و هست و خواهد بود.اين سنگرباني همواره براي كلام محفوظ است. استدلال براي اثبات عقايد ديني و پاسخبه شبهات ريشه در قرآن مجيد دارد. پس از آن نوبت به روايات و شاگردان ائمه اطهارعليهم السلام و كتابهايي ميرسد كه در اين رشته تاليف شده است.
با اين بيان، معلوم ميشود كه كلام يك علم پوياست. بسياري ازشبهاتي كه در قديم مطرح بوده، امروز مطرح نيست. به عكس، امروز براي عالمان ومتكلمان اسلامي شبهات و اشكالاتي مطرح است كه در قديم مطرح نبوده است. اصولا خودمتكلمين اديان و مذاهب مختلف - هرچند ممكن است مشتركاتي داشته باشند - براي يكديگرشبههآفرينند. هرچه زمان به پيش ميرود و دامنه علوم و معارف بشري گستردهتر ميشود،سؤالات و ابهامات جديدي پديد ميآيد. اينجاست كه متكلم دين اسلام، بايد بهگونهاي مجهز و آماده باشد كه بتواند در مقابل هر شبههاي جواب محكم و قانعكنندهاي ارائه دهد. امروز نه تنها شبهاتي در حوزه اصول عقايد ديني مطرح ميشود،بلكه درحوزه فروع دين نيز شبهات واشكالات، كم نيست و لذا نه تنها براي يك متكلم،لازم است كه فيلسوف باشد، بلكه بايد بتواند با استفاده و استمداد از ساير علوم نيزبه دفاع ازا صول و فروع دين اسلام بپردازد.
با اين بيان، معلوم ميشود كه ما دو كلام، يكي قديم و منسوخو ديگري جديد و غير منسوخ نداريم، بلكه ممكن است مسائلي در قلمرو كلام، كهنه شده ومسائل جديدي مطرح شده باشد. بنابراين، مسائل جديدكلامي داريم، ولي علم كلام جديد،نداريم.
علم كلام علمي است كه با التزام به وحي و سنت، به دفاع عقلياز دين ميپردازد و با تلفيق كلام عقلي و كلام نقلي، هم اصول عقايد را تبيين ميكندو هم به پاسخگويي از شبهات ميپردازد.
آفتبزرگي كه امروز دامنگير علم كلام ما شده، خلطه آن به دست دوستانغافل يا دشمنان هشيار، باكلام مسيحي است.
به خاطر همين است كه برخي بر كلام جديد تكيه ميكنند و ميكوشندكه كلام ما را از كلام سنتي جدا سازند. يعني اينان تفكرات نيرومند متفكران كلاميقديم را از عرصه ارزش و اعتبار خارج ميسازند. اينان پذيراي تقسيم علم كلام بهقديم و جديدند.
برخي ديگر در مقابل گرايش فوق، واكنش منفي دارند و معتقدند كهطلبه و دانشجوي امروز بايد به همان متون قديم كلامي اكتفا كند و كاري به حرفهايالحادي امروزيها نداشته باشد. اينها هم عملا قبول كردهاند كه كلام به دو قسم قديمو جديد، منقسم ميشود.
امروز لازم است كه از علم كلام، آفتزدايي بشود. مسائلكهنهاي كه امروز مورد ابتلا نيستند، بايد به تاريخ علم كلام سپرده شوند. تاييداتو استدلالات كهن كه امروز كارآمد نيستند، بايد جاي خود را به تاييدات و استدلالاتزنده و كارآمد بدهند. پاسخگويي به شبهات روز با احاطه به منابع اسلامي و افكارانديشمندان بزرگ ديني بايد به سبك روز انجام گيرد، تا كلام اسلامي بتواند استمرارو پويندگي خود را حفظ كند[4]».
كساني كه آگاهي بيشتري در اين زمينه ميطلبندميتوانند به سخنراني استاد محترم جناب آقاي دكتر غلامعلي حداد عادل درمؤسسة تعليماتي و تحقيقاتي امام صادق(ع) تحت عنوان «مسايل جديد كلامي در سدةاخير» مراجعه كنند.
[1]. وظايف اصلي و وظايف فعلي حوزههايعلميه، ص 48
.[2] همان ص49
[3]. مقالات فلسفي ج1ص80-81
[4]. مجلة مكتب اسلام/سال1378/ش3