• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 7875
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : قـرآن در مـورد يـهـود مى گويد : گفتند جز چند روزى آتش دوزخ به ما نمى رسد و اين افترا و دروغـى را كـه بـه خـدا بـسته بودند آنها را در دينشان مغرور ساخته بود مگر ممكن است انسان دروغى بگويد و يا افترائى به خود ببندد و بعد خودش تحت تاثير آن واقع گردد و به
پاسخ : مساله فريب وجدان از مسائل مسلم روانشناسى امروز است كه گاهى دستگاه فكر وانديشه در پى اغـفـال وجدان برمى آيد و چهره حقيقت را در نظر وجدان خويش دگرگون مى سازد بعلاوه اين گـونـه افـتـراءها و امتيازهاى دروغينى را نسلهاى پيشين اهل كتاب درست كرده بودند و تدريجا براى نسلهاى آينده كه از واقعيت آگاهى چندانى نداشتندبه صورت عقيده مسلمى درآمده بود .
کد سوال : 7876
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : در آيـه 257 بـقره آمده است : [ اللّه ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا اولياوهم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات 000 ] . ظاهر آيه اين است كه مومن و كافر هر دو هم نور دارند و هم ظلمت . تـفـاوت آنهافقط در اين است كه مومن او
پاسخ : انسان به خودى خود به لحاظ فطرتش در نور بسر مى برد . همه انسانها داراى نورفطرت اند . الـبـته اين نور كه همان نور ايمان و هدايت باشد نورى اجمالى و ضعيف است كه تفصيل مى يابد و قوى مى گردد . اما اگر انسان را به لحاظ معرفت و شناخت هاى حقه نور حاصل از اعمال صالح در نظر بگيريم , در ظلمت است زيرا هنوز جاهل است وبى عمل . بنابراين نور و ظلمت به اين معنا قابل جمع اند . حـال مـى گـوئيم مومن كسى است كه در اثر ايمانش از ظلمت جهل و بى عملى خارج مى شود و كافر كسى است كه دراثر كفرش از نور اجمالى ابتدايى بيرون مى رود .
کد سوال : 7877
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : شناخت فطرى خدا را توضيح دهيد .
پاسخ : خـلاصـه دل انـسان با خدا آشناست و در ژرفاى روح وى مايه اى براى شناخت آگاهانه خداوجود دارد كه قابل رشد و شكوفايى است .
کد سوال : 7878
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : قرآن در آيه 78 سوره نحل مى گويد : و اللّه اخرجكم من بطون امهاتكم لا تعلمون شيئا خداوند شما را از شكم مادارنتان بيرون فرستاد در حالى هيچ نمى دانستيد چگونه قرآن مى گويد در آغاز تـولـد هـيـچ نمى دانستيد در حالى كه ما داراى يك سلسله علوم فطرى هستيم , مانن
پاسخ : بـدون شـك حتى اين علوم بديهى و ضرورى و فطرى در آن لحظه بصورت فعليت در انسان نبود تـنها استعداد و قوه آن در نهاد آدمى وجود داشت و به تعبير ديگر در لحظه تولد از همه چيز غافل بوديم حتى از خويشتن خويش ولى درك بسيارى از حقايق بصورت بالقوه در ما نهفته بود نخست تصورات بسيارى از اشياء را از طريق حس درك كرديم وآن را به عقل سپرديم سپس از آنها مفاهيم كـلـى و كـلـى تـر سـاختيم و از طريق تعميم وتجربه به حقايق عقلى دست يافتيم سپس علوم و دانـشـهـايـى كـه بصورت بالقوه در نهادما بود جان مى گيرد و فعليت پيدا مى كند و ما اين علوم بديهى و ضرورى را پايه اى قرار مى دهيم براى شناخت علوم نظرى و غير بديهى .
کد سوال : 7879
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : اگـر وحى و نبوت و دعوت دينى مطابق با فطرت و حقيقت سعادت انسان بود و با هدايت تكوينى انـسـان مـرتـبط بود , مى بايست در هر اجتماعى تاثير مى كرد و فعليت مى يافت ومانند ساير قواى غريزى و طبيعى مورد توجه و عمل انسان قرار مى گرفت . اما تاريخ ‌گواه آن است كه
پاسخ : اولا : تاثيرات وحى و نبوت و دعوت دينى بر هيچ انسان منصفى پوشيده نيست . بـسـيـارى از جـوامـع موجود و جوامع گذشته سعادت و كمال خود را در اثر تعاليم دينى و وحى به دست آورده اند و به حيات حقيقى خويش به مقدار استفاده از وحى دست پيدا كرده اند . ثـانـيـا : مباحث اجتماعى و علم النفس و علم اخلاق ثابت مى كند كه افعال خارجى انسان دقيقا با حالات و ملكات اخلاقى مرتبط اند و از چشمه صفات نفسانى سيراب مى شوند . وكيست نداند اخلاق و صفات پسنديده , تا چه اندازه وابسته به تعاليم دينى ووحى اند .
کد سوال : 7880
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : چرا خدا كارهاى زشت و ناپسند را انجام نمى دهد ؟
پاسخ : زيـرا خداى متعال در عين قدرت داشتن , حكيم است و خداى حكيم جز كار شايسته وحكيمانه را نمى خواهد و انجام نمى دهد هر چند قدرت بر انجام كارهاى زشت و ناپسندهم دارد .
کد سوال : 7881
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : به چه لحاظى صفات فعليه مقيد به قيود زمانى و مكانى مى شوند ؟
پاسخ : صـفـات فـعليه به لحاظ تعلق به موجودات مادى كه يك طرف اضافه را تشكيل مى دهند مقيدبه قـيـود زمـانـى و مـكـانى مى گردند هر چند به لحاظ تعلق به خداى متعال كه طرف ديگراضافه مـى بـاشد , منزه از چنين قيود و حدودى خواهد بود مثلا روزى دادن به يك روزى خوار در ظرف زمانى و مكانى خاص انجام مى گيرد , اما اين قيود در حقيقت مربوطبه موجود روزى خوار است نه روزى دهنده , و ذات مقدس الهى از هرگونه نسبت زمانى و مكانى منزه است .
کد سوال : 7882
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : شـك نـيـست كه در ميان افراد بشر تفاوتهايى وجود دارد مثلا جمعى مالك ثروتهاى بى حسابند و جـمـعى بر خاك سياه نشسته اند عده اى به خاطر كمبود تغذيه و فقدان وسائل بهداشتى , عليل و بـيمارند , در حالى كه عده ديگرى بر اثر فراهم بودن همه گونه امكانات , در نهايت
پاسخ : عدالت به معنى واقعى , يعنى هر چيز را جاى خود قرار دادن ايجاب مى كند كه همه يكسان نباشند از طرفى , اين گونه اختلافات : ثروت و فقر , علم و جهل , سلامت وبيمارى غالبا زاييده استعمار و استثمار و اشكال مختلف بندگى و نتيجه مظالم وستمگرى بعضى از انسانها نسبت به بعض ديگر اسـت و مـسـلـما اينها را نمى توان به حساب دستگاه آفرينش گذارد زيرا هر قدر اصول عدالت در جـامعه انسانى رعايت شود باز همه انسانها از نظر استعداد و هوش و فكر و انواع ذوقها و سليقه ها و حـتـى از نـظـرساختمان جسمانى يكسان نخواهند بود و اين است كه قرآن مى گويد اين تفاوتها وسيله آزمايش شماست زيرا آزمايش در مورد برنامه هاى الهى به معنى تربيت و پرورش است .
کد سوال : 7883
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : فقه اسلام ناقص است و بسيارى از ضروريات احكام معاش امروزه مردم در آن نيست مانند بيمه و ثبت اسناد و اقسام شركت و قوانين فرنگى كاملتر از آن است .
پاسخ : آنكه از فقه اسلامى آگاه است داند كه در قرآن و سنت قواعد كلى هست براى هر مطلب كه مردم بـدان نيازمند شوند , و فقهاى ماهر بر حسب احتياج مردم بتدريج فروع جزئيه را از احكام و قواعد كـلـيـه بـيرون آوردند و باز هم بيرون مى آورند و اين فروع بسيار كه در كتابهاى بزرگ فقه مانند تحرير و تذكره و مبسوط است مانندحريم قنات و چاه و اندازه عرض كوچه و احكام معابر و مسائل دوريه وصيت آيه قرآن يا روايت صريح ندارد و شايد از چهل هزار مسئله تحرير دو يا سه هزار مسئله مـنـصـوص اسـت و مـابـقـى را فـقـهـا از قـواعـد كـلـى كه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلم و ائمه عليهم السلام دستور دادند بيرون آورده اند . پـس فقه اسلام ناقص نيست و دستورهاى كلى داريم كه بر حسب احتياج حكم هر مسئله تازه را از آن بيرون مى آوريم .
کد سوال : 7884
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : علت اعتراض روشنفكرمابان به احكام فقهى چيست ؟
پاسخ : اگر بينى امروز مردم برده فروشى يا قصاص و ديات و حدود فقه ما را نمى پسندند نه براى آنستكه بـمـصـالـح آن واقـف گـشته و ضررى براى آن استنباط كرده اند بلكه چون مسلمانان ضعيفند و اروپائيان قوى هر ضعيف ناچار تقليد از قوى مى كند حتى درچيزهائى كه خود اروپائيان بزشتى آن اقـرار دارنـد مـانند شراب نوشيدن ; و حال امروز مسلمانان بعينه مانند زمان مغول است كه چون غالب گشتند ياساى چنگيزى جاى احكام اسلام را گرفت و مردم بزى مغول درآمدند حتى آنكه مقدارى از ريش خود راميتراشيدند تا مانند مغولان كه كوسه طبيعى بودند خود را كوسه نمايند و ازتاريخ وصاف معلوم مى شود كه چون ابش ملكه فا كه مسلمان بود از دنيا رفت اورا برسم مـغـول تـجـهـيـز كـردند نه با غسل و كفن و نماز مسلمانى وقتى غلبه مغول باآنكه در تمدن از مسلمانان پست تر بودند آن اثر داشت غلبه اروپائيان كه متمدن ترنداثرش بيش از آن خواهد بود , و اكنون از هر كس كه جانبدارى آنان كند بپرسى دليل تو چيست جواب گويد امروز دنيا اين احكام را مى پسندد يعنى تقليد آنها را بايدكرد و اينها دليل كامل بودن احكام ايشان نيست , و اگر فرض كـنـيـم دسـت تـسـلـطايـشـان از سـر مـسلمانان كوتاه شود و عقل ها از حصار تقليد بيرون آيد آنـوقت مى توانيم دريافت دست دزد را با شرائط ببرند مصلحت است يا او را حبس كنند ؟ اماامروز خود را براى فهم اين مطالب نمى توانيم حاضر كنيم تا چه رسدكه بفهميم