• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 7855
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : چـگـونـه است كه خدا فرموده است كه مرا بخوانيد شما را اجابت مى كنم , اما حتى دعاى ابراهيم خليل (ع ) را نيز اجابت نكرد : 000 و اجنبنى و بنى ان نعبد الاصنام ( ابراهيم / 35 ) . زيرا قريش از فرزندان آن حضرت بودند و بسيارى از آنان بت مى پرستيدند .
پاسخ : واژه بنى هم در مورد فرزند واقعى و نسبى به كار مى رود , هم در مورد فرزندان سببى , هم در مورد كسانى كه نه واقعا و نسبا فرزند مى باشند نه سببا , بلكه باعنايت به پيروى از آئين يا طريقه يا نظر و عقيده يا سرزمين و مكانى خاص يازمانى خاص در مورد اشخاص بكار برده مى شود . يعنى دايره كاربرد آن وسيعتر ازظاهر لفظ است . از سـوى ديگر گاهى حتى فرزند واقعى انسان نيز فرزند به حساب نمى آيد مانند داستان نوح و فرزندش ; و اين حالت نيز به دليل و عنايتى خاص مى باشد . يعنى گاه دايره كاربرد اين واژه كوچك و محدود مى شود . بـنـابـرايـن مى توان گفت دعاى حضرت درباره آن دسته از فرزندانش كه مومن و صالح و پيرو او بودندمى باشد و مستجاب هم گرديده است . پاسخ ‌هاى ديگرى نيز به اين پرسش داده شده است . مـانـند اينكه : مراد حضرت فرزندان بى واسطه ايشان يعنى اسماعيل و اسحاق و غير اين دو بوده و مستجاب نيز شده است . يا اينكه مراد فرزندان موجود به هنگام دعا بوده و دعا نيز مستجاب شده است . يااينكه خداوند دعاى ايشان را درباره برخى از فرزندانش اجابت فرموده و همين مقداركافى است .
کد سوال : 7856
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : در بـعـضـى از اخـبار وارد شده كه آتش بر فرزندان حضرت زهرا حرام شده است حتى اگرآنها از مخالفين باشند ( البته بعضى از آنها كه ادعاى امامت كاذب كند از اين حكم استثناء شده است ) . آيا مسئله همينطور است .
پاسخ : برادر امام رضا ( عليه السلام ) كه نامش زيد و معروف به ( زيد النار ) بود برعليه مامون قيام كرد و شكست خورد و مامون او را دستگير كرد به امام رضا ( عليه السلام ) بخشيد و امام رضا به او فرمود كـه كـه مـنـظور پيامبر از اينكه آتش بر ذريه فاطمه حرام است اين است كه ذريه و فرزندان او كه صلب حسن و حسين و زينب ( عليهم السلام ) باشند به آتش نمى سوزند . و ادلـه قـطـعـى عـقلى نيز اين مسئله را تاييد مى كند و احاديثى نيز داريم كه خدابهشت را براى مطيعان و جهنم را براى نافرمانها خلق كرده است ( حال اين مخالف هر كس مى خواهد باشد ) . بـلـى شـفـاعـت و غـفـران مـسـئله اى جداگانه است و شامل حال همه دوستان فاطمه مى شود واختصاص به فرزندانش ندارد .
کد سوال : 7857
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : در آيه 1 سوره نساء مى خوانيم : و بث منهما رجالا كثيرا و نساء خداوند از آدم و همسرش مردان و زنـان فـراوانـى بـه وجـود آورد لازمه اين سخن آن است كه فرزندان آدم ( برادر و خواهر ) با هم ازدواج كرده باشند
پاسخ : طبق استدلالى كه در بعضى از احاديث از ائمه اهل بيت عليهم السلام نقل شده اين ازدواجها مباح بـوده زيرا هنوز حكم تحريم ازدواج خواهر و برادر نازل نشده بود وبديهى است ممنوعيت يك كار بـسـته به اين است كه از طرف خداوند تحريم شده باشد چه مانعى دارد كه ضرورت ها و مصالحى ايجاب كند كه در پاره اى از زمانها مطلبى جايزباشد و بعدا تحريم گردد .
کد سوال : 7858
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : مى گويند فرزندان كفار همراه پدرانشان در آتش دوزخ خواهند بود بنابراين آنچه معروف است كه مى گويند آتش كه گرفت خشك و تر مى سوزد در اينجا صادق است
پاسخ : در مـنـطـق عقل و تعليمات انبياء هيچ بى گناهى به جرم گناه ديگرى مجازات نخواهدشد , در تـمـام شهرهاى لوط يك خانواده مومن وجود داشت , خداوند به هنگام مجازات آن قوم منحرف و آلوده , آن يك خانواده را نجات داد . امـا اينكه گفته شده فرزندان كفار همراه پدرانشان در آتش دوزخ خواهند بود يك عقيده اسلامى نـيست چرا كه هيچ فرزندى به گناه پدر و مادر مجازات نمى گردد قرآن نيز مى فرمايد : و لاتزر وازره وزر اخـرى هـيچكس بار گناه ديگرى را به دوش نمى كشد به همين دليل حتى فرزندان نامشروع , شخصا هيچ گناهى ندارند و درهاى سعادت به روى آنان گشوده است , هر چند زمينه تربيتى دشوارى دارند .
کد سوال : 7859
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : در آيـه 49 سـوره مـريـم در مـورد ابـراهيم مى گويد : و وهبنا له اسحق و يعقوب مابه ابراهيم اسحاق و يعقوب را بخشيديم , چگونه در اين آيه موهبت وجود اسماعيل نخستين فرزند بزرگوار ابراهيم اصلا مطرح نشده , با اينكه نام يعقوب كه نوه ابراهيم است صريحا آمده است
پاسخ : عـلاوه بر اينكه در آيه 54 همين سوره يعنى پنج آيه بعد نام اسماعيل و بخشى ازصفات برجسته او مستقلا آمده است منظور از آيه مزبور اينكه ادامه و تسلسل نبوت رادر دودمان ابراهيم بيان كند و نشان دهد چگونه اين حسن شهرت و نام نيك وتاريخ بزرگ او به وسيله پيامبرانى كه از دودمان او يـكـى بـعـد از ديگرى به وجودآمدند تحقق يافت ولى مى دانيم كه بسيارى از پيامبران از دودمان اسـحـاق و يـعـقـوب درطـول اعـصار و قرون , به وجود آمده اند هر چند از دودمان اسماعيل نيز بـزرگـتـريـن پـيـامـبـران يـعنى پيامبر اسلام قدم به عرصه هستى گذارد ولى تسلسل و تداوم درفرزندان اسحاق بود .
کد سوال : 7860
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : چرا فرزندان نامشروع از برخى مناصب محرومند ؟ آيا فرزندان نامشروع به بهشت مى روند ؟
پاسخ : مـا پـيش از آنكه به اصل پاسخ بپردازيم , بايد نكات ذيل را كه زير بناى اين بحث را تشكيل مى دهد مورد گفتگو قرار داده , آنگاه از آنها نتيجه بگيريم . 1 - از آنـجـا كه روابط نامشروع , ارتباط حقوقى و روابط مالى پدر و فرزند را ازميان مى برد , ريشه نـسبتها و عواطف خانوادگى را كه اساس تشكيل اجتماع است قطع مى كند ; زن زناكار نمى داند كه از نطفه كدام مرد باردار شده , فرزند نامشروع ,پدر و ارحام و بستگانش را نمى شناسد ; و بطور كـلـى دهـهـا مفاسد اخلاقى و روانى واجتماعى و تربيتى و خانوادگى و مالى و عاطفى كه از زنا سرچشمه مى گيرد , همه اينها باعث شده كه پيامبران و قانونگذاران الهى و همچنين قانونگذاران بـشـرى ,اعـمال منافى عفت را تحريم كرده , روابط نامشروع جنسى را ممنوع و غير قانونى اعلام نمايند . 2 - چـون در هـر جمعيت و ملتى مقرراتى براى زناشويى وجود دارد , از اين جهت روابطنامشروع يك عمل خلاف قانون و تجاوزكارانه است . روى همين جهت مرتكبين درخود احساس يك نوع گناه و اضطراب كه ناشى از روح گناهكارى و نتايج سوئى كه ممكن است اين عمل براى او داشته باشد , مى نمايند . هـرگـاه بر اثر تكرار و يا عواملى ديگر , اين حالت نگرانى تخفيف پيدا كند و شخص زناكار به ظاهر احـسـاس نـگـرانى ننمايد , در ضمير باطن او عيب مهمترى وجود دارد وآن فكر تجرى و تجاوز و قانون شكنى و طغيان است . 3 - حـالات روانـى و فـكرى پدر و مادر - همانند ساير آثار بدنى و جسمى آنها - طبق قانون مسلم وراثت , به فرزندان منتقل مى گردد . همان طور كه مشخصات جسمى پدر ومادر از قبيل : رنگ چشم , مشكى بودن مو , پيوستگى ابرو و تـنـاسب خاص اندام ,نوعا به شكل وراثت به فرزندان انتقال مى يابد , حالات روانى و اخلاقى آنها ازقـبـيل : تند خويى , ساده دلى , يكرنگى , خشونت , عصيانگرى و نظاير اينها نيز ازمجراى وراثت كم و بيش به فرزندان انتقال مى يابد . در حقيقت وراثت است كه زير بناى آينده افراد و قسمت قابل توجهى از شخصيت انسان را مى سازد و زمينه را براى سعادت و شقاوت آنها آماده مى كند . نـتـيجه اى كه از نكات فوق مى توان گرفت : فرزندان نامشروع , غالبا روح طغيان وتجرى و قانون شكنى و گناه را از پدران و مادران خود تا حدودى به ارث برده وزمينه براى ارتكاب جرم و جنايت در آنها فراهم تر است ; آنها نسبت به سايرين آمادگى بيشترى براى ارتكاب معاصى و گناه دارند ; و لـذا , بد آموزى هاى فردى يا محيط نامناسب , كافى است كه حقيقت روح آلوده و نابسامان آنها را كـه مـانـنـدآتش زير خاكستر پنهان مانده است , آشكار ساخته و خرمن سعادت و خوشبختى آنان رابسوزاند . اما در مورد محروميت از مناصب اجتماعى , علاوه بر آنچه در بالا از وضع روحى آنهاگفته شد ; و ايـن كـه اين عمل يك نوع احتياط منطقى به منظور حفظ مصالح ملى وجامعه به شمار مى رود , اسـلام بـه جلب اعتماد عمومى در تصدى اين گونه پستهاى حساس اجتماعى اهميت مى دهد ; و لذا , كسانى را كه داراى نقطه هاى ضعف خانوادگى و سوابق نامطلوبى باشند , از تصدى اين گونه مقامها كه نيازمند به پاكى و طهارت روح است , محروم ساخته است . ولـى اشـتـباه نشود , با اين همه احوال , چنين نيست كه تنها فرزند نامشروع بودن علت تامه براى انحراف و شقاوت او باشد و اراده و اختيار او را از پذيرش تعليم وتربيت صحيح اسلامى بكلى سلب كرده , نتواند با به كار بستن دستورات صحيح زندگى ,اهل سعادت گردد . فرزندان نامشروع , مانند فرزندان طبيعى و قانونى در انتخاب راه سعادت و ياشقاوت آزادند ; آنها نـيـز مـى تـوانند با اراده و اختيار خود راه تقوا و فضيلت رابرگزيده , جزء گروه رستگاران و اهل بهشت گردند . ايـن طـور نـيست كه آنها شرير وجانى بالفطره آفريده شده باشند و به هيچ وجه نتوانند خود را از چـنـگـال ناپاكى وگناه رهايى بخشند ; بلكه همان طورى كه حضرت صادق عليه السلام فرموده اسـت : ان ولـد الزنا يستعمل ان عمل خيرا جزى به و ان عمل شرا جزى به فرزند نامشروع از راه تـربـيـت بـه كـار و انـجام وظيفه وادار مى شود ; اگر اعمالش نيكو و خير بود ,پاداش خوب داده مى شود و اگر كار زشت و ناپسند انجام داد , كيفر نافرمانى خود راخواهد ديد . گـرچـه طـبـع سـركـش , وظـيـفـه فـرزندان نامشروع را كه علاقه بيشترى به گناه و قانون شـكنى دارند در پيكار با معاصى دشوارتر مى سازد ; اما در صورتى كه بر خلاف ميل باطنى خود از فـرمان خدا و دستورات صحيح زندگى پيروى نمايند , به حكم افضل الاعمال احمضها بهترين كارها آنهايى است كه با رنج و مشقت بيشتر توام باشد پاداشى بهتر و ارزنده تر به آنها داده خواهد شد . بنابر اين , نكوهش و توبيخى كه اسلام از فرزندان نامشروع نموده , صرفا به منظوراين است كه به آنها هشدار دهد كه در موقعيت خطرناكى قرار دارند و بايستى حداكثرمراقبت را از خود در انجام وظـايـف و دورى از گناه به عمل آورند , نه آن كه عوامل تعليم و تربيت به هيچ وجه در آنها موثر نبوده و حتما از اهل دوزخ خواهند بود . بـه عـبـارت ديگر : فرزندانى كه از روابط نامشروع به وجود مى آيند , مانند كودكانى هستند كه از پـدران و مـادران بيمار و مثلا مبتلا به سل و امراض مقاربتى و نظايراينها متولد مى شوند ; چنين كودكانى آمادگى بيشترى براى ابتلا به آن امراض دارندكه هرگاه به معالجه آنها اقدام نشود , به زودى مـمكن است آنها را بيمار و مبتلاسازد ; و به همين جهت بايد براى رعايت مصالح عمومى و جـلـب اعـتـمـاد مردم , اين گونه كودكان آماده ابتلا به سل را مثلا از تصدى امور مربوط به مواد غذايى و مانندآن , جلوگيرى كرد . فرزندان نامشروع نيز يك نوع آمادگى براى قانون شكنى و گناه و عصيان دارند ; هرگاه تعليم و تـربـيـت صحيح , محيط سالم , اراده و پايدارى آنها نباشد , ممكن است سقوط كرده و جزء گروه جنايتكاران درآيند . روى ايـن جـهات , مصالح عمومى ايجاب مى كند كه براى رعايت پيشگيرى هاى لازم اجتماعى , از تصدى پاره اى از مقامات خوددارى كنند . اما اين كه بعضى پنداشته اند كه فرزندان نامشروع حتما روى سعادت و نجات نخواهندديد , كاملا اشتباه است ; بلكه آنها همانند ديگران مى توانند افرادى خوشبخت وسعادتمند گردند ; ولى همان طـور كـه گـفـتـيم چون زمينه روحى آنها نسبت به ديگران نامساعد است , احتياج به مراقبت و تـربيت قويتر و بيشتر دارند , همان طور كه فرزند يك نفر مسلول لازم نيست حتما مسلول گردد , بلكه مى تواند با مراعات اموربهداشتى او را نيرومندتر از ديگران ساخت و از اين بيمارى نجات داد . خـلاصـه ,آمادگى زمينه , دليل قطعى بر ابتلا نخواهد بود و اراده نيرومند و تربيت مى تواندآن را جبران نمايد . جـالب اين كه , اگر اين گونه فرزندان نامشروع در برابر گناه پايدارى كنند ,مقامى ارجمندتر و بالاتر از افراد همرديف و مشابه خود خواهند داشت , چرا كه آنهامجاهده بيشترى كرده اند .
کد سوال : 7861
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : در آيـات مـتعددى از قرآن مى خوانيم كه مشركان عرب , فرشتگان را دختران خدامى پنداشتند يا بدون ذكر انتساب به خداوند آنها را از جنس زن مى دانستند اين اعتقاد از كجا سرچشمه مى گيرد ؟
پاسخ : ايـن پـنـدار ممكن است بقاياى خرافاتى باشد كه از اقوام گذشته به عرب جاهلى رسيده بود و نيز مـمـكـن است به خاطر اين بوده كه فرشتگان از نظرها مستورند و اين صفت بيشتر در زنان وجود داشت اين احتمال نيز وجود دارد كه لطافت وجود فرشتگان ,سبب اين توهم شده بود چرا كه زن نـسـبـت بـه مـرد جـنس ليطفترى است و به هر حال اين يك خرافه و پندار غلط قديمى است كه متاسفانه هنوز رسوبات آن در اعماق فكرى بعضى ديده مى شود در حالى كه فرشتگان اصولا جسم مادى ندارند كه مرد و زن و مذكر و مونث داشته باشند .
کد سوال : 7862
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : چهار فرشته مقرب خدا كيانند ؟
پاسخ : اين چهار فرشته جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و عزرائيل است كه از ميان اينهاجبرئيل از همه برتر است .
کد سوال : 7863
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيـا آيـاتـى نـظـيـر يـخافون ربهم من فوقهم و يفعلون ما يومرون ( نحل / 50 ) دلالت ندارد كه فـرشـتـگـان نـيز مانند انسان ميان خوف و رجا به سر مى برند , زيرا خوف مستلزم رجا است و نيز مكلف اند چون مورد امر قرار گرفته اند .
پاسخ : خير , زيرا استلزام ميان خوف و رجا از نزول عذاب و امر مكروه است با رجا به نجات . اما خوف مذكور در آيه , خوف از روى مهابت و اجلال و بزرگى است . خـوفـى كـه هـر ضـعـيف و كوچكى در مقام هر قوى و بزرگى از خود نشان مى دهد و اين گونه حالت مستلزم رجاء نيست . اين آيه دلالتى بر مكلف بودن ملائكه نيز ندارد . زيرا واژه امر در كلام الهى درمواردى كه تكليف وجود ندارد نيز وارد شده است . مـثـل امر به آسمان و زمين و غيره فقال لها و الارض ائتيا طوعا او كرها قالتا ائتيا طائعين ( حم سجده / 11 ) .
کد سوال : 7864
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : ويژگى هاى ملائكه و فرشتگان در قرآن كدام است ؟
پاسخ : الف : فرشتگان موجوداتى مكرم اند كه واسطه ميان خداوند عالم مشهود مى باشند . و هيچ پديده و چيزى در عالم رخ نمى دهد كه ملائكه در آن نقش نداشته باشند . آنهامامور اجراى فرامين الهى اند . ب : فـرشـتـگـان موجوداتى معصوم و بى گناه اند لا يعصون اللّه ما امرهم و يفعلون مايومرون ( تحريم / 6 ) . ج : فرشتگان داراى مراتب گوناگون اند و برخى از آنها برتر از ديگران اند . د : فرشتگان در اجراى دستورات خداوند همواره موفق اند و مغلوب نمى شوند . هـ : فـرشـتگان موجوداتى مجرد از ماده مى باشند و ظهور آنها به صورت انسان ياموجوداتى مادى ديگر در حقيقت تمثل است نه آنكه واقعا آنها چنين هيئت و حالتى داشته باشند .