• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 7814
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : امام باقر (ع) درباره امر به معروف و نهي از منکر چه فرمودهاند؟
پاسخ : امام باقر (ع) درباره امر به معروف و نهي از منکر مي فرمايد:«بِها تُقامُ الْفَرائِضُ وَتَأْمَنُ الْمَذاهِبُ وَتَحِلٌّ الْمَکاسِبُ وَتُرَدُّ الْمَظالِمُ وَتُعْمَرُ الْارْضُ وَيُنْتَصَفُ مِنَ الْاَعْداءِ وَيَسْتَقيمُ الْاَمْرُ» (فروع کافي، 5/ 56) [به وسيله اين اصل، ساير دستورها زنده مي شود، راهها امن مي گردد، کسبها حلال مي شود، مظالم به صاحبان اصلي برگردانده مي شود، زمين آباد مي گردد، از دشمنان انتقام گرفته مي شود، کارها رو به راه مي شود.]
کد سوال : 7815
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : از ديدگاه روايات امر به معروف و نهي از منکر چند مرحله دارد؟ مهمترين مرحله آن کدام است؟
پاسخ : در اخبار وارد شده که امر به معروف و نهي از منکر سه مرحله و سه مقام دارد: مرحله قلب، مرحله زبان، مرحله يد و عمل. ما معمولآ از مرحله قلب به جاي آنکه اخلاص و حسن نيت و علاقه به سرنوشت مسلمانان را درک کنيم، جوش و خروش و عصبانيتهاي بيجا مي فهميم؛ و از مرحله زبان به جاي آنکه بيانهاي روشن کننده و منطقي بفهميم که قرآن مي فرمايد: «اُدْعُ اِلي سَبيلِ رَبِّکَ بَالْحِکْمَةِ وَالْموْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» نحل/125 [بخوان به سوي راه پروردگارت با حکمت (دلائل عقلي و قابل پذيرش) و پند نيکو.] موعظه ها وپندهاي تحکم آميز مي فهميم؛ واز مرحله يد و عمل هم به جاي اينکه تبليغ عملي و حسن عمل و همچنين تدابير عملي يفهميم ، تنها اين مطلب رافهميده ايم که بايد اعمال زور کرد .روي هم رفته ما براي گفتن و نوشتن و خطا و مقاله زياده از حد، اعجاز قائل هستيم؛ خيال مي کنيم با گفتن و زبان کار درست مي شود، در صورتي که:سعديا گرچه سخندان و مصالح گويي به عمل کار برآيد به سخنداني نيستدر حديث است: «کونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَيْرِ اَلْسِنَتِکُمْ» (اصول کافي، 2/ 78، باب ورع) مردم را به دين حق و صلاح دعوت کنيد اما با ابزاري غير از زبان، يعني با ابزار عمل. درحديث ديگري است – که معمولآ مورد استناد فقها در باب امر به معروف و نهي از منکراست ـ که: «ما جَعَلَ اللهُ بَسْطَ اللّسانِ وَکَفَّ الْيَدِ وَاِنَّما جَعَلَهُما يَبْسٌطانِ مَعآ وَيَکُفّانِ مَعاً» (فروع کافي، 3/55) يعني چنين نيست که خدا اجازه داده باشد که تنها زبان باز باشد ولي دست بسته باشد، بلکه اگر باز است هر دو بايد باز باشد و اگر مي خواهد بسته باشد هر دو بسته باشد، يعني اگر عمل در کار نباشد خوب است زبان هم بسته باشد.
کد سوال : 7816
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : اينكه قرآن مى گويد : مومنان ايمان به غيب دارند آيا به معناى دستيابى آنان به غيب است ؟
پاسخ : غـيـب و شهود دو نقطه مقابل يكديگرند , عالم شهود عالم محسوسات است , و جهان غيب , ماوراء حـس زيـرا غـيـب در اصـل بـه مـعـنـى چيزى است كه پوشيده و پنهان است و چون عالم ماوراء مـحـسـوسـات از حس ما پوشيده است به آن غيب گفته مى شود , ايمان به غيب درست نخستين نقطه اى است كه مومنان را از غير آنها جدا مى سازد و پيروان اديان آسمانى را در برابر منكران خدا و وحى و قيامت قرار مى دهد . مومنان به غيب عقيده دارند سازنده اين عالم , علم و قدرتى بى انتها , و عظمت و ادراكى بى نهايت دارد ,او ازلى و ابدى است .
کد سوال : 7817
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : خـود پـيـامـبـر در آيه 188 سوره اعراف علم غيب را از خود نفى كرده است پس چرا به وى نسبت مى دهيد ؟
پاسخ : در جـواب گـوئيـم خداوند خود در قرآن كريم رفع شبهه در سوره 72 آيه 26 فرموده : لا يظهر على غيبه احدا . الا من ارتضى من رسول . يعنى خداوند هيچكس را بر غيب آگاه نميگرداند مگر آنكس را كه خود بپسندد از قبيل پيغمبر . پـس آنـكـه گـويـد پيغمبران و امامان علم غيب نداشتند يعنى از نزد خويش خبر نداشتندو اگر گاهى خبر دادند بوحى و الهام خدايتعالى بود و اگر وحى نبود آگاه نبودند . و يـكـى از عـلـماى ما معروف به ابن قبه كه در زمان غيبت صغرى از دنيا رفت در كتاب رد زيديه گويد : و الغيب لا يعلمه الا اللّه , و ما ادعاه لبشر الا مشرك كافر . يعنى غيب را جز خدايتعالى كسى نداند و هيچكس براى بشر ادعاى آن نكند مگر مشرك كافر , و با ايـنـحـال گـويـد : گاه از علم او بر غيب چيزى ظاهر شود ( كه دلالت برامامت او كند ) چنانكه امـيـرالمومنين عليه السلام يوم النهر فرمود : و اللّه ماعبروا النهر و لا يعبروا , و اللّه ما يقتل منكم عـشره و لا ينجو منهم عشره يعنى سوگند بخدا از جوى نگذشته و نبايد بگذرند , بخدا سوگند ده تن از شما كشته نشودو ده تن از ايشان رهايى نيابد . و نـيـز امـيـرالـمـومـنين عليه السلام پس از خبر دادن از آمدن تاتار يكى از اصحاب بااو گفت يا امـيرالمومنين تو علم غيب دانى ؟ آنحضرت بخنديد و گفت : يا اخا كلب ليس هو بعلم غيب انما هو تعلم من ذى علم يعنى اى برادر كلبى اين علم غيب نيست آموختن است از صاحب علم , يعنى از پيش خود علم غيب ندارم بلكه از خداآموخته ام . پس از اين گوئيم بسيارى از نويسندگان عصر ما بقصد گمراه كردن مردم آن آيت وحديث را كه دلالـت بـر نـفـى علم غيب مى كنند مى آورند و از آنهمه اخبار علم غيب كه دلالت بر ربط باطنى اولـيـاى خـدا بـا عـالـم الـهـى مـى كند چشم ميپوشند براى آنكه مردم را از تكريم و تعظيم ائمه عليهم السلام و انبياء صلوات اللّه عليهم باز دارند ازآنچه گفتيم حقيقت را واضح ساختيم كه علم غيب از جانب خدا باولياى خدا بسيارداده شده .
کد سوال : 7818
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : در حـالـيكه پيامبر اكرم (ص ) خود در قرآن فرموده اند كه علم غيب ندارند و ماادرى ما يفعل بى 000 ( احقاف / 9 ) , چرا مسلمانان معتقدند كه ايشان علم غيب داشته اند ؟
پاسخ : آنـچـه پـيـامـبـر اكـرم در آيه فرموده اند , نفى علم غيب به صورت استقلالى است يعنى سرشت و طبيعت ايشان به گونه اى نيست كه مستقل از وحى و الهام الهى غيب را بدانندو اين معنا منافاتى با آيات بيانگر علم غيب براى پيامبر ندارد . ذلك من انباءالغيب نوحيه اليك ( آل عمران / 44 ) . مسلمانان نيز براى پيامبر اكرم استقلال در دانش غيبى قائل نيستند .
کد سوال : 7819
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : مقصود از غيبت صغرى و غيبت كبرى چيست ؟
پاسخ : يازدهمين پيشواى شيعه , حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام در سال دويست و شصت هجرى قـمـرى ديده از دنيا بربست و مقام امامت و رهبرى امت به فرمان خداوند بزرگ به فرزند ارجمند وى حضرت مهدى (عج ) , موعود جهانيان انتقال يافت . روزى كـه امـام پـدر ارجـمـنـد خود را از دست داد , سن مبارك او از شش سال تجاوز نمى كرد , چون دشمنان امام در هر لحظه در كمين او بودند و تصميم گرفته بودند كه به هر قيمتى كه باشد به زندگى او خاتمه دهند , وى به فرمان خداوند از ديدگان مردم غايب گرديد . اين غيبت تا مدتى طورى بود كه شيعيان خاص آن حضرت مى توانستند مسائل مورد نيازخود را به وسيله چهار نماينده خاص وى از حضرتش سوال كنند و پاسخ آنها را بطوركتبى دريافت نمايند . ايـن جـريـان تـا سـال سيصد و بيست و نه هجرى قمرى ادامه داشت و نمايندگان چهارگانه آن حـضرت , يكى پس از ديگرى اين مقام و منصب را حفظ نموده و با درگذشت آخرين نماينده وى , نـيابت و نمايندگى خصوصى پايان يافت و اداره امور شيعيان و بيان حلال و حرام و رسيدگى به خـصـومات و اختلافات و كليه شوون زندگى مردم به فقهاى بزرگ شيعه كه نمايندگان عام آن حـضـرت هستند واگذار گرديد و به نيابت خصوصى كه فردى بطور معين نماينده امام گردد , خاتمه داده شد . غيبت صغرى از سال دويست و شصت كه سال وفات امام عسكرى عليه السلام است , آغازگرديد و در سال سيصد و بيست و نه كه سال وفات آخرين نماينده اوست پايان يافت واز آن به بعد تا امروز , دوران غـيبت كبرى مى باشد و علت اين نامگذارى روشن است ;زيرا در قسمت اول از غيبت , اگر چـه شيعيان از شرفيابى به حضور امام محروم بودندولى نمايندگان خصوصى امام مى توانستند با او تـماس بگيرند و مطالب و وقايع را به عرض امام برسانند و بعلاوه دوران آن نيز كوتاه بود ; از اين نـظر , اين غيبت را غيبت صغرى مى گفتند ولى پس از درگذشت آخرين سفير خصوصى آن حضرت , اين راه نيز به روى مردم بسته شد و فقهاى اسلام به عنوان مرجع رسمى در امور دينى و دنـيـوى معرفى شدند و بر اثر بسته شدن همه نوع تماسهاى خصوصى و طولانى بودن زمان غيبت ,نام آن را غيبت كبرى نهادند .
کد سوال : 7820
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : نمونه اى از روايات اهل بيت (ع ) درباره غيبت حضرت مهدى (عج ) را بيان كنيد ؟
پاسخ : 1 - عبدالعظيم حسنى (ع ) از حضرت امام محمد تقى (ع ) از پدرانش از على (ع ) نقل كرد . كه حضرت فرمودند :قائم ما غيبتى دراز مدت دارد گويا شيعيان را مى بينيم كه در زمان غيبت او همانندحيوان گرسنه اى كه دنبال چراگاه مى گردد , در جستجوى اويند ولى او را نمى يابند . آگاه باشيد كه هر كس از ايشان كه بر دينش ثابت بماند و در اثر طول غيبت امامش ,دچار قساوت قلب نگردد در روز قيامت با من در درجه من خواهد بود . سـپـس فرمود : هنگامى كه قائم ما قيام كند , بيعتى از هيچكس بر گردن او نخواهدبود ( و هيچ حـاكـم سـتـمگرى تسلطى بر او نخواهد داشت ) و بدين منظور مخفيانه متولدمى شود و از چشم مردم غايب مى گردد . ( مـنـتـخب الاثر , ص 255 )2 - اثر حضرت سجاد (ع ) روايت شده كه فرمودند : قائم ما دو غيبت دارد كه يكى طولانى تر از ديگرى است و تنها كسانى كه يقين قوى و معرفت صحيح داشته باشند , برامامت او ثابت مى مانند . ( منتخب الاثر , ص 251 )
کد سوال : 7821
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : در قـرآن آمده است كه كتاب اعمال همه انسانها برگردن آنها آويخته مى شود كل انسان الزمناه طائره فى عنقه . كتاب مومنان از سمت راست به آنها داده مى شود وكتاب كفار از پشت سر . اما مومنان گناهكارى كه مدتى در جهنم مى مانند و پس ازپاك شدن و شفاعت به بهشت مى ر
پاسخ : برخى گفته اند آنا نيز پس از خروج از جهنم كتاب را از سمت راست دريافت مى كنند . اما اين پاسخ صحيح نيست زيرا ورود به جهنم خود متوقف بر حساب و كتاب است . پـاسـخ ‌صـحـيـح آن اسـت كـه بـگوئيم تقسيم انسان ها به اصحاب يمين و اصحاب شمال تقسيم كامل نيست بلكه از اين نوع تقسيم دسته هايى خارج هستند , مثل سابقون و مثل مستضعفان . از ايـن رو مـى تـوان گـفـت انسان هاى مومنى كه مرتكب گناه شده اند نيز كتاب خود رادريافت مى كنند گرچه مانند السابقون روشن نيست كه از كدام سمت . الـبـتـه از آنـجـاكـه الـسـابـقون بهترين مومنان اند بايد گفت اگر قرار بر حصر باشد آنان نيز از سمت راست دريافت خواهند نمود . و مـنـومنان گناهكار نيز كه از ضعيفترين و پائين ترين مصاديق اصحاب يمين اند كتاب خود را از دست راست دريافت مى كنند .
کد سوال : 7822
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : كلمه فاسق از ماده فسق كه به معنى خارج شدن هسته از درون رطب است به چه مناسبت به فرد گناهكار اطلاق شده است ؟
پاسخ : به كسانى كه لباس طاعت پروردگار را از تن درآورده و از راه و رسم بندگى خارج شده اند فاسق گفته شده است . در حـقيقت همان گونه كه هسته خرما به هنگام بيرون آمدن , آن قشر شيرين و مفيد و مغذى را رها مى سازد , آنها نيز با اعمال خود تمام ارزش و شخصيت خويش را از دست مى دهند .
کد سوال : 7823
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : اينكه خداوند در مورد فاسقان مى گويد : ( آنها پيمان خدا را پس از آنكه محكم ساختند مى شكنند ) اين پيمان در كجا و چگونه بسته شد ؟
پاسخ : عهد خدا و پيمان الهى در حقيقت يك پيمان تكوينى است نه تشريعى و قانونى در واقع خداوند هر موهبتى به انسان ارزانى مى دارد همراه آن عهد پيمانى با زبان آفرينش از او مى گيرد , به او چشم مى دهد يعنى با اين چشم حقايق را ببين 000 و به اين ترتيب هرگاه انسان از آنچه در درون فطرت اوست بهره نگيرد و يا از نيروهاى خدادادى در مسير خطا استفاده كند , پيمان خدا را شكسته است .