کد سوال : 421
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : دانشجوي ترم هفت دبيري معارف هستم. مشكلي دارم، ميخواهم براي شما عنوان كنم تا راه حلي پيش پايم بگذاريد. من خيلي درس ميخوانم، حتّي بعضي مواقع صفحههاي دفترم نيز هنگام امتحان يادم ميآيد؛ ولي جوابها را فراموش ميكنم. هنگام امتحان چنان نگران ميشوم و در دلهره فرو ميروم كه هيچ كاري نميتوانم بكنم. به من بگوييد چه كنم تا در امتحاناتم موفق باشم و اضطراب از من دور شود.
پاسخ : به نظر ميرسد، قبل از پرداختن به «اضطراب امتحان» و راههاي مقابله با آن، لازم است با مفهوم كلي «اضطراب» آشنا شويم. اين پيش آگهي در نحوه كنار آمدن با آن مؤثر مينمايد. نكته قابل توجّه اينكه اضطراب، در حد متعادل آن، براي هر جانداري ضرورت دارد و سازنده است. روان شناسان اضطراب را پاسخي سازش يافته تلقي ميكنند؛ زيرا فرد را در انجام كارها و كسب موفقيتها ياري ميكند، اسباب نشاط و فعاليتش را فراهم ميسازد و او را در برابر خطرها و تهديدهاي واقعي به حركت وا ميدارد؛ مثلاً هنگام احساس درد به پزشك مراجعه ميكنيم، در جاده لغزنده با احتياط رانندگي ميكنيم و به موقع سر قرار حاضر ميشويم و.... بنابراين، وجود اندكي اضطراب سبب ميشود فرد هنگام روبهرو شدن با منابع اضطراب زا واكنش مناسب نشان دهد و قدرت خلاقيّت و سازندگي اش را به كار گيرد يا فرد را تحريك ميكند تا به طور جدي در جهت انجام دادن مسؤوليت مهمي مانند امتحان يا پذيرش يك وظيفه اجتماعي تلاش كند.
اين نوع اضطراب سازنده و مفيد است و ضرورت دارد. البته وقتي اضطراب از حد متعادل ميگذرد و با رسوخ در انديشه رفتار عادي و روزمره انسان را مختل ميسازد، در واقع به اضطراب منفي تبديل ميشود و ميتواند عامل بسياري از اختلالات شناختي، عاطفي و جسماني گردد. اين نوع اضطراب در نهايت انسان را از بخش عمدهاي از امكانات و توانمندي هايش محروم ميسازد به گونهاي كه نميتواند از استعدادهاي وجودي اش به درستي بهرهمند شود. اين بُعد منفي و مخرّب اضطراب است و فرد را از رويارويي درست با مشكلات و موقعيتهاي جديد باز ميدارد. بنابراين، اضطراب - همان طور كه روانشناسان تعريف كردهاند - نوعي نا آرامي مبهم و نامعلوم است و به حساسيتهاي رواني و جسماني اي كه انسان در پاسخ به تهديد حقيقي يا خيالي ابراز ميدارد، اشاره ميكند. در واقع اضطراب نوعي احساس ناخوشايند مبهم است و اسباب دلواپسي را در انسان پديد ميآورد. به همين جهت، فرد مضطرب اغلب دلهره و نگرانيهايي دارد كه ريشه آن را نميشناسد. در اين موقعيت، عباراتي چون «دلم مثل سير و سركه ميجوشد»، «احساس ميكنم اتّفاق بدي ميخواهد برايم بيفتد»، «احساس ميكنم دلم هري ريخت»، «آرام و قرار ندارم» و «احساس ميكنم توي دلم خالي شده» بر زبان ميراند. نشانههاي جسمي و رواني اين احساس ناخوشايند عبارتند از:
الف) نشانههاي هيجاني نظير احساس اندوه، خشم، خجالت و...
ب) نشانههاي جسماني نظير عرق كردن (به خصوص در كف دستها)، افزايش ضربان قلب، لرزش اندامها و سردرد
ج) نشانههاي ادراكي نظير بي توجهي در انتخاب، عدم توانايي در يادگيري، ضعف تمركز حواس و فقدان تفكر
د) نشانههاي رواني نظير نداشتن قدرت انتخاب، نداشتن اميد به آينده، احساس ناتواني در مقابله با يك كار
T}اضطراب امتحان{T
اين نوع اضطراب فرد را در خصوص توانايي هايش دچار ترديد ميسازد و توانش را براي مقابله با موقعيت امتحان كاهش ميدهد. فردي كه اضطراب امتحان دارد ممكن است درس را بداند؛ امّا شدت اضطراب، وي را از آشكار ساختن معلوماتش باز دارد. اين اضطراب ميتواند دو علت عمده داشته باشد: آشكار و پنهان.
T}علت آشكار{T
علت آشكار اضطراب، هراس از تحقير و آبروريزي است. فرد احساس ميكند اگر موفق نشود، در برابر دوستان يا خانوادهاش تحقير ميشود و آبرويش ميرود. در واقع احساس ميكند عزت نفس و غرورش با موفقيت ارتباط دارد و اگر امتحان را خراب كند، از احترام ديگران محروم ميشود يا از دانشگاه اخراج ميگردد.
T}علت پنهان{T
گاه انسان بدان سبب كه خود را به حركت در مسير طراحي شده به وسيله ديگران ناگزير ميبيند، دچار اضطراب ميشود. برخي از پژوهشگران عواملي مانند فقدان مهارتهاي مطالعه را سبب اضطراب ميدانند و ميگويند: چون فرد نميداند چگونه و به چه روشي مطالعه كند، مطالب را خوب دريافت نكرده، هنگام امتحان مضطرب ميشود. در اين صورت، بايد به مهارتهاي مطالعه توجّه كافي مبذول شود و مطالب علمي و درسي با برنامه ريزي صحيح و روزانه و بهرهگيري از روشهاي صحيح مطالعه شود تا هنگام امتحان مشكلي پيش نيايد.
T}روشهاي كاهش اضطراب امتحان{T
1. ياد خدا
با وضو در جلسه امتحان حاضر شويد؛ نام خدا را با توجّه كامل بر زبان جاري كنيد و از او ياري جوييد.
2. روي آوردن به خودگويي مثبت
بعضي افراد در خلال موقعيتهاي اضطراب (نظير امتحان) در حالت خودگويي منفي فرو ميروند و عباراتي چون «با هيچ چيز درست نخواهد شد» و «من در اين امتحان موفق نميشوم» بر زبان ميرانند. اين خودگوييها به افزايش سطح اضطراب و كاهش كارآمدي فرد ميانجامد. بنابراين، بايد به جاي خودگوييهاي منفي، به خودگوييهاي مثبت روي آورد؛ مانند «گام به گام پيش ميورم»، «ميتوانم بر اين موقعيت امتحان مسلط شوم».
3. فرمان به خويشتن
هنگام امتحان به خود بگوييد: اضطراب قبل از امتحان پديدهاي طبيعي است و هر كس ممكن است دچارش شود. اين اضطراب سبب نميگردد امتحانم را خراب كنم و حتّي باعث ميشود خود را بيشتر و بهتر آماده سازم.
4. بيان اغراقآميز اضطراب
اندكي قبل از امتحان احساس اضطراب خود را به طور اغراقآميز بيان كنيد؛ مثلاً بگوييد: قلبم از شدت تپش ميخواهد بيرون بزند. حتّي به دوستانتان بگوييد: «بچهها اين قدر ترسيدهام كه گويا قلبم از سينه بيرون زده». سعي كنيد اين احساس خود را پنهان نسازيد. هر قدر اين احساس در شما بماند، شدتش بيشتر ميشود. آشكار كردن اين احساس، باعث ميشود دوستانتان تذكر دهند: جاي نگراني نيست، ما هيچ احساس بدي نداريم. تو بيجهت چنين احساسي پيدا كردهاي. همين گفتوگوها و آشنايي با موقعيتهاي دوست، اضطراب را كاهش ميدهد.
5. زودتر در محل آزمون حضور يافتن
ساعتي قبل از امتحان در محل حاضر شويد؛ ولي از مطالعه و بحث درباره امتحان بپرهيزيد.
6. پديد آوردن آرامش فيزيكي
وقتي روي صندلي آزمون نشستيد، دقايقي پيش از شروع امتحان - بي آنكه توجّه كسي را جلب كنيد - چند نفس عميق بكشيد. سپس همه عضلات بدن را يكباره منقبض سازيد، چند ثانيه صبر كنيد و آنگاه همه را رها كرده، به آرامشي كه از نوك پنجههاي پا به طرف بالا ميآيد توجّه كنيد. در اين هنگام، آرامش را به تمام نقاط بدنتان ببريد و آرام و آرامتر شويد. دوباره چند نفس عميق بكشيد و به خود چنين تلقين كنيد: «راحتم، خيلي راحتم، آمادهام به خوبي امتحان دهم.»
7. پديد آوردن آرامش رواني
هنگام امتحان، وقتي جاي مناسب يافتيد و نشستيد، چشمهاتان را ببنيديد و منظره زيبايي را كه قبلاً ديدهايد (رودخانه آرام، كوهستان پر برف، چمنزار زيبا و...) در ذهن مجسم كنيد. خود را در آن محل زيبا ببينيد و آرامشي را كه ميتوانيد در آن مكان داشته باشيد، احساس كنيد. پس از چند ثانيه چشمهاتان را باز كنيد و با اين احساس آرامش به استقبال امتحان برويد.
8. پاسخ گزينشي به پرسشها
قبل از پاسخ دادن به پرسشها، به اجمال در آنها بنگريد. نخست به پرسشهايي كه پاسخش را كاملاً ميدانيد، پاسخ دهيد و سپس سراغ ديگر سؤالها برويد.
اميدواريم با توجّه به آنچه درباره اضطراب و «اضطراب امتحان» بيان شد و اهتمام كامل و دقيق به راهكارهاي ارائه شده، اضطراب امتحان را به حداقل ممكن كاهش دهيد. البتّه اين هدف به تدريج به دست ميآيد. بيترديد با اجراي پيوسته نكات كاربردي ياد شده به موفقيت كامل دست خواهيد يافت. توفيق روز افزون شما را از خداوند متعال خواستاريم.
کد سوال : 422
موضوع : قرآن و حديث
پرسش : در مورد كيفيت حجاب همسران پيامبر و ائمه معصومين(ع) مطالبي بفرماييد. آيا حضرت صديقه طاهره و زينب كبري(س) از چادر استفاده ميكردند؟
پاسخ : پاسخ از ::آيت الله مکارم شيراز ي
چادر به صورتي كه در ميان ايرانيان معمول است - چادر بلند كه تا پايين پا ميرسد - در ميان جامعه عربها معمول نبوده، ولي چيزي شبيه نيمه چادر رايج بود كه ظاهراً منظور از «جلباب» هم كه در آيات قرآن آمده، اشاره به همين است. چيزي نه مثل مقنعه و روسري كوتاه و نه مثل چادر ما خيلي بلند؛ اين چادر شايد تا كمر و كمي پايينتر ميرسيده است و آن بزرگواران از آن استفاده ميكردند. عربها چيزي داشتند به نام «درع» كه پيراهن وسيع است و «ملحفه» كه همان چادر بوده است و مقنعه. از روايات استفاده ميشود اين بزرگواران هر سه پوشش فوق را داشتند. مقنعه را سر ميكردند و درع هم پيراهن وسيع بوده كه تا پشت پا ميرسيده و آستينهايش بلند و گشاد بوده و ملحفه آن چادري بوده كه به خودشان ميپيچند. در آداب نماز گزار هم آمده كه زن در موقع نماز اگر بخواهد حجاب كاملي داشته باشد، از مقنعه و درع و ملحفه استفاده كند.
کد سوال : 423
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : مقوله «مهدويت» در ساير اديان الهي چگونه است ؟ آيا آنان نيز به ظهور ايشان كه جهان را پُر از عدل و داد ميكند، معتقدند؟ و چرا اهل تسنن به اين مقوله اعتقاد ندارند؟
پاسخ : در اين باره بطور كلي مي توان گفت كه عقيده به مهدي موعود منجي عالم اختصاص به مسلمانان ندارد; بلكه تقريبا" تمام اديان و مذاهب آسماني در اين عقيده شراكت دارند. پيروان تمام اديان و مذاهب اعتقاد دارند كه در يك مقطع تاريخي كه وضع جهان تيره و تار و تاريك مي گردد و جامعه بشري با بحران روبرو مي شود فساد و ظلم و بي ديني همه جا را فرا مي گيرد; در اين وقت است كه يك منجي با تاييد دست غيبي ظهور مي كند و ريشه ظلم و فساد را از ميان بشريت بر مي كند. اين مژده و نويد هم در كتابهاي آسماني يهود و نصاري و كتاب مقدس زرتشتيان (كتاب زند و پازندو جاماسبنامه ) آمده است و هم در كتاب هاي مقدس ديگر اديان و مذاهب ديده مي شود مانند: كتاب هاي مقدس براهمه و بودائيان . و همه اديان بر عقيده به منجي موعود بسر مي برند و هر ملتي او را به لقب مخصوص مي شناسد زردشتيان او را بنام سوشيانس (نجات دهنده جهان ) جهودان بنام سرور ميكائيلي يا مسيحاي منجي , مسيحيان بنام مسيح موعود, مسلمانان بنام مهدي موعود, و هر ملتي آن نجات دهنده غيبي را از خودش مي داند. زرتشتيان او را ايرياني و از پيروان زردتشت مي دانند و.. در اسلام منجي موعود بطور كامل معرفي شده , خلاصه اينكه عقيده بر منجي عالم براي ريشه كن كردن ظلم و فساد و شرك در تمام اديان مطرح است . براي آگاهي بيشتر ر.ك : دادگستر جهان , ابراهيم اميني , صفحه 66.
منجي آخر الزمان بشارتي است كه در اديان مختلف به چشم ميخورد. از صفات بارز دوران ظهور منجي مبارزه با ستم و فساد و پر شدن زمين از عدالي است. مسأله ظهور منجي آخر الزمان در يهوديت، مسيحيت و آيين زردشت با اهتمام بسيار بيشتر مطرح شده است بنابراين، يقريباً همه اديان بزرگ درباره ظهور منجي اتفاق دارند؛ هر چند درباره شخص منجي اختلاف نظر بسيار است. براي مطالعه بيشتر به كتابهاي زير مراجعه كنيد:
اديان و مهدويت يا آرا و عقائد درباره مهدي (عج)، محمد بهشيت، انتشارات مرآتي، تهران.
سوشيانيي يا سير انديشه ايرانيان درباره موعود آخر الزمان، علي اصغر مصطفوي، يهران، 1361.
انيظار مسيحا در آيين يهود، جوبيوس كرينسيون، يرجمه حسين توفيقي مركز مطالعاي و يحقيقاي اديان و مذاهب، قم، 1377.
مسأله مهدويت در ديدگاه اهل سنّت نيز تقريباً از مسلمات است و آنان روايات مهدويت را متواتر و ترديد ناپذير خواندهاند. البتّه آنان معتقدند مهدي(عج) در آخرالزمان به دنيا ميآيد. براي آشنايي با ديدگاه فرقهها و مذاهب مختلف درباره امام مهدي(عج) مطالعه كتاب زير بسيار سودمند است:
مصلح جهاني و مهدي موعود از ديدگاه اهل سنت، سيد هادي خسروشاهي، انتشارات اطلاعات، تهران 1374.
مجموعه 2 جلديِ «كتابنامه حضري مهدي(عج)، نوشته علي اكبر مهدي پور (چاپ الهادي، قم، 1375( علاقهمندان را با منابع موجود در اين باره آشنا ميسازد.
]كارشناس كلام: حميد هادوي[
کد سوال : 424
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : شبههاي برايم به وجود آمده است البتّه ميدانم ميان علم و دين تقابل نيست؛ ولي ميخواهم مسأله برايم روشن شود. سؤال من اين است: ميدانيم در اسلام بر ارزش گرسنگي بسيار تأكيد شده است و در حديث داريم: معده خانه درد است و دواي آن گرسنگي است؛ ولي از آن طرف در علم تغذيه گفته ميشود اگر مواد غذايي مختلف به بدن انسان نرسد، بدن دچار بيماري ميشود و كمبود هر ماده به بيمارياي خاص ميانجامد. يا مثلاً در اسلام گفته ميشود كه با شكم پر فهم انسان بيشتر است؛ ولي در علم گفته ميشود هنگام گرسنگي و نبودن مواد غذايي كافي در بدن، فهم انسان كاهش مييابد. اين تقابل چگونه قابل حلّ است؟
پاسخ : در پاسخ به اين پرسش، خوب است توجّه داشته باشيد اگر معناي صحيح دين و نيز قلمرو علم درك شود، هرگز تقابلي ميان علم و دين مشاهده نميگردد؛ زيرا تمام عالم، بر اساس ربوبيت حضرت حق، نظاممند شده و علم در پي كشف قواعد و قوانيني است كه خداوند متعال در نظر گرفته است. گستره علم تجربي از ماديات فراتر نميرود و در حد تجربيات انجام شده و نيز ابزارهاي مناسب آن محدود ميگردد؛ اين نوع علم، براي اظهار نظر در خصوص عالم ملكوت و امور معنوي و نيز بسياري از قواعد و آثار اشيا يا رفتارهايي كه در چارچوب تجربه نميگنجند و يا تا كنون تجربه نشدهاند، شايستگي ندارد. از طرف ديگر، انسان موجودي دو بعدي است و بايد ابعادش هماهنگ رشد كنند؛ امّا بُعد مادّياش صرفاً ابزار رشد معنوي است. بعد مادّي وسيلهاي است كه در جهت معنويت و نيل به حيات طبيه به كار گرفته ميشود. اگر در بعضي موارد تزاحم يا تعارضي بين دو مصلحت يا مفسده رخ دهد، ملاك برتر حفظ مصلحت اخروي و ترجيح مفسده مادّي يا دنيوي بر مفسده اخروي است. در اين صورت، شبهه تقابل علم و دين باقي نميماند؛ هر چند در نظر ابتدايي - همان طور كه شما بيان كرديد - با اين شبهه رو به رو ميشويم. درباره پرسش اصلي شما بايد گفت: در بسياري از موارد، آموزههاي ديني با توجّه به افراط و تفريطهاي معمول مردم بيان شده است؛ مثلاً تأكيد بر گرسنگي در بسياري از روايات (نه همه موارد) در مقابل شكمبارگي و پرخوري است و مردم را بر پرهيز از افراط در خوردن فرا ميخواند؛ «چنان كه امام علي(ع) ميفرمايد: پرخوري حكمت را تباه ميكند، شكمبارگي هوش و ذكاوت را ميبرد....»)1( رسول خدا(ص) نيز ميفرمايد: «وقتي معده خالي باشد، دل حكمت را ميپذيرد و هر گاه معده پر باشد، دل حكمت را برون ميافكند.»)2( در حديث معراج هم چنين ميخوانيم: «احمد(ص)، هر گاه بنده شكم خويش را گرسنگي دهد و زبانش را نگاه دارد، به او حكمت ميآموزم.»)3( نفس گرسنگي داراي اين ارزش است؛ هر چند در قالب روزه گرفتن نباشد. در ادامه همين روايت آمده است: حتي اگر شخص كافر باشد، با رعايت اين دو خصلت، از اين موهبت برخوردار ميگردد. البتّه اين حكمت حجتي عليه كافر و نور و برهان و رحمتي براي مؤمن خواهد بود. گرسنگي، به ويژه اگر در قالب روزه باشد، آثار بسيار مفيد و معنوي به ارمغان ميآورد؛ يعني بهداشت تن و روان. از جهت مادّي، رسول خدا(ص) فرمود: «H}صوموا تصحّوا؛{H)4( روز بگيريد يا تندرست شويد». دانشمندان قديم و جديد نيز نقش روزه در تندرستي را تصديق كردهاند؛ چنان كه يك پزشك مصري در حدود 36» سال قبل گفته است: «انسان پر خور با 14 غذاهايي كه ميخورد زنده ميماند؛ با 34 ديگر آن، پزشكان امرار معاش ميكنند.».)5( دكتر «كارلو» امريكايي نيز مينويسد: روزهاي كه اسلام واجب كرده است، بزرگترين ضامن تندرستي است».)6(
امروز «روزه درماني» در درمان بيماران از شيوههاي مؤثر است. روزه در درمان بيماريهايي چون تصلب شرايين، فشار خون، سرطان خون، آسم قلب، آنژين قلبي، نارساييهاي كبد، اختلالات دستگاه متابوليسم، چاقي، نقرس و اختلالات عمومي عصبي سودمند است.)7( روزه، از جهت معنوي، نيز فوائد و آثار بسيار دارد؛ صفاي قلب، رقّت قلب - در مقابل قساوت قلب كه حاصل پرخوري است - خشوع و خضوع در مقابل حضرت پروردگار، كاهش شهوات، تسلط بر هواي نفس و حيات و سرزندگي قلب، بخشي از آثار معنوي روزه شمرده ميشود. افزون بر اين سبب، توجّه به گرسنگي و تشنگي به امان روز قيامت ميگردد.)8( بسياري از فوائد و آثار جسمي و رواني روزه به اختصار در روايات معصومان(ع) آمده است.)9(
البيّه روحيات انسانها متفاوت است و بسياري از انسانها تاب گرسنگي زياد ندارند. اسلام هم نميخواهد انسان با تحمّل گرسنگي بسيار خود را در زحمت افكند. در بعضي از روايات آمده است:H} «اللهم اعوذبك من الجوع{H؛)1» خدايا از گرسنگي به تو پناه ميبرم.» چنانچه گرسنگي يا روزه گرفتن به بيماري يا تشديد آن انجامد، ممنوع و حرام است. افزون بر اين حتي خوف از بيماري نيز سبب حرمت روزه ميگردد.)11(
V}1. ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، مترجم: حميدرضا شيخي، ص 1266. («قال علي(ع): التخمة يفسد الحكمة، البِطنة يحجب الفطنة»).
2. همان، قال رسول اللّه(ص): «القلب يتحمّل الحكمة عند خلوّ البطن، القلب يمجّ الحكمة عند امتلاء البطن».
3. همان.
4. همان، ج 7، ص 321(.
5. روزه درمان بيماريهاي روح و جسم، سيد حسين موسوي راد لاهيجي، ص 86.
6. همان.
7. همان، ص 86 و 87 و 148 - 132.
8. ر. ك: المحجة البيضاء في تهذيب الاحياء، فيض كاشاني، ج 5، ص 176 - 144؛ سفينة البحار، شيخ عبّاس قمي، ج 1، ص 7(5 - 699.
9. ميزان الحكمة، ج 7(، ص 3211 - 32(8.
1(. سفينة البحار، ص 7 - 4.
11. ر. ك: رسالههاي توضيح المسائل، (شرايط صحّت روزه).{V
کد سوال : 425
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : با عرض سلام و خسته نباشيد، دختري هستم كه در ترم دوم حقوق تحصيل ميكنم و متأسفانه با مشكل بزرگ خجالت رو به رويم. هنگام پرسيدن درس توسط استاد دچار اضطراب ميشوم و دستهايم ميلرزد و به خوبي نميتوانم جواب دهم. اين وضعيت سبب شده مورد تمسخر ديگران قرار گيرم. اين حالت در روحيهام تأثير منفي داشته است به طوري كه از ديگران كنارهگيري دارم. تقاضا ميكنم كمكم كنيد و راهي نشان دهيد تا از اين حالت رهايي يابم. البته بايد متذكر شوم در جمع دختران اين گونه نيستم؟
پاسخ : قبل از ورود به عرصه پاسخ، لازم است با كمال ادب از حُسن اعتمادتان تقدير و تشكر كنم. از خداوند متعال ميخواهم ما را در خدمت مفيد و خالصانه به شما جوانان جوياي حق و حقيقت موفق بدارد.
خواهر گرامي، آدمي فطرتاً موجودي اجتماعي و نيازمند ارتباط با ديگران است؛ به ويژه در عصر ارتباطاتِ پيشرفته و سريع، برقرار ساختن ارتباط مؤثر و مفيد و حضور فعال در صحنههاي متنوع فعّاليّتهاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي و علمي ضرورتي ترديدناپذير است. «خجالت» و كمرويي آفتي است كه آدمي را از كاروان رو به تعالي و ترقّي باز ميدارد؛ به قابليتهاي نهفته فرصت بروز نميدهد و توانها و استعدادها را سركوب و نابود ميسازد؛ زيرا از ديدگاه روان شناختي كمرويي توجهي غير عادي و اضطراب آلود به خويشتن است كه در يك يا چند موقعيت اجتماعي تجلي ميكند و فرد را در انواع تنشهاي رواني، شرايط نامناسب عاطفي و شناختي و نابسامانيهاي جسمي و زيستي فرو ميبرد و موجب بروز رفتارهاي خام و نسنجيده و واكنشهاي نامناسب ميگردد. اين پديده، با توجّه به ضعف و شدتش، انواع پيامدهاي زيستي و رواني و شناختي مانند تشديد ضربان قلب، تغيير رنگ چهره، اختلال در تنفس، لرزش بدن و دستان، تغيير فركانس صدا، لكنت زبان، خشكي دهان، انزواطلبي، عدم پذيرش، فرار از فعّاليّتها، عدم دفاع از خود، افت شخصيت، ركود علمي، مشكل دوست يابي و حتّي جهالت و ناداني به ارمغان ميآورد.
بنابراين خجالت، افزون بر اينكه انسان را از فعّاليّتهاي فردي باز ميدارد و زندگي شخصي را فلج ميكند، زمينه فعّاليّتهاي اجتماعي را نيز نابود ميسازد و اندك اندك سلامت جسم و بهداشت روان را در معرض تهديد قرار ميدهد. همانگونه كه به درستي تشخيص داده و اقدام كردهايد، با تصميمي جدّي و همتي بلند به مبارزه با خجالت و كمرويي پردازيد. تصميم جدي بگيريد و با تكيه به توانمندي واقعي خود كه اندك نيست، توان خدا دادي و استعداد نهفته وجودتان را هر چه زودتر از چنگال غول خياليِ عجز و بي كفايتي رهايي بخشيد. خواهر عزيز، همان گونه كه ميدانيد وگاه تجربه كردهايد، خجالت و كمرويي هرگز با ناتواني برابر نيست. خجالتي بودن به معناي ناتوان شمردن خويش است نه ناتوان بودن. از سوي ديگر؛ بيشتر صاحب نظران معتقدند خجالت خصلتي ژنتيكي نيست تا خود را مقهور آن بدانيد و در برابرش تسليم شويد. اين پديده محصول شناخت نادرست خود و ديگران و سازش نايافتگيهاي اجتماعي و حتّي رفتارهاي غلط آموخته شده است. بي گمان با شناخت توانمنديهاي خود، برخي عوامل مؤثر در بروز آنها و رعايت دقيق و مستمر و كامل راهكارهاي ارائه شده، ميتوان به مطلوبترين سطح سازش يافتگي اجتماعي و مؤثرترين شكل ارتباط با ديگران دست يافت. فقط كافي است به تواناييتان ايمان داشته باشيد. به مرور تواناييهاي خود در فعّاليّتهاي گذشته پردازيد و موفقيتهاي هر چند ساده خويش را برشماريد. از آنجا كه عوامل بروز خجالت و كمرويي در نوعي شناخت غلط خويش ريشه دارد، كافي است به شناختي صحيح و واقعبينانه از خود دست يابيد تا اين سدّ تعالي و ترقّي را پشت سر گذاريد. بر اين اساس، به عنوان يك راهكار كلي، خوب است از برخي عوامل مؤثر در بروز خجالت آگاه شويد تا با حذف آنها به مطلوب دست يابيد. تربيت غلط خانوادگي، آلوده ساختن محيط خانه و فضاي ذهن خويش به حالتهاي رعب، وحشت، تهديد، ترس، دلواپسي، مراقبتهاي شديد و افراطي از رفتارها و اعمال خود، مقايسه خود با ديگران، خود بزرگ بيني و خود كوچك بيني افراط گونه و عدم آگاهي از مهارتهاي اجتماعي، احساس تنهايي و ترس از طرد شدن و مسخره شدن و مقبول واقع نشدن بخشي از عوامل كمرويي است. پرواضح است هر كه در فضاي آلوده بدين عوامل به سر برد، با نوعي احساس شرم، ترس، دلهره، گنهكاري، بي عرضگي و حقارت رشد ميكند. در نتيجه هميشه خود را فردي ضعيف ميبيند و جرأت هيچ اقدامي در خويش نمييابد. اين فرد حتّي از قضاوت ديگران درباره اعمال و رفتارش ميپرهيزد؛ خود را از انظار ديگران مخفي نگه ميدارد و از انجام دادن عملي كه مورد مشاهده و ارزيابي ديگران قرار ميگيرد، اجتناب ميورزد. خواهر گرامي، بي ترديد اينك با شناخت عوامل مؤثر در بروز خجالت ميتوانيد آنها را از صحنه زندگي و فضاي ذهن خويش حذف كنيد و در راه ارتباط شناختي، عاطفي و رفتاري مطلوب گام برداريد. بنابراين، با مراجعه به زندگي و ذهن خود در جهت شناسايي و حذف علت بروز احساس خجالت و كمرويي خويش گام برداريد و به تدريج سمت يك زندگي تحصيلي مطلوب و مناسب حركت كنيد.
T}راهكارهاي عملي{T
بر اساس شناختي كه از علل بروز خجالت داريد، هرگز نبايد درمان آن را در داروخانهها و لابه لاي اقدامات پزشكي و آرام بخشها و تقويت كنندهها جستوجو كنيد. اساس درمان بر تغييرات شناختي و اصلاح رفتاري و از ياد بردن رفتارهاي مبتني بر خود كمبيني استوار است و از روشهاي شناخت درماني و تغيير در باورها و نظام ارزشي و افزايش مهارتهاي اجتماعي و تواناييهاي شغلي و حرفهاي و تحصيلي پيروي ميكند. بر اين اساس، در بخش پاياني كلام چند روش عملي ذكر ميشود. اميد است مفيد و در راه نيل به هدف مؤثر باشد. ان شاء الله.
الف) ايجاد تغيير و اصلاح در شناخت خود از خويشتن
بايد شناخت خود از تواناييها، استعدادها، ويژگيهاي شخصيتي خويش را اصلاح كنيد و با واقعيت تطبيق دهيد. پس:
1. در برابر آينه ايستاده، جلوههاي رفتاري خوشايند، حالات بدني و برداشتهاي مثبتي كه از وضعيت ظاهري خود داريد، يادداشت كنيد و روزي چند بار با صداي بلند بخوانيد، مانند اين جمله: من خوش قامت هستم....
2. فهرستي از ده لغت يا عبارت كه بيانگر ويژگيهاي مثبت شخصيت شما است، تهيه كنيد و روزي چند بار آنها را در قالب جمله كاملي كه با «مَنْ» شروع ميشود، بخوانيد؛ مثلاً من باهوش هستم.
3. به مرور و بازگويي خاطرات و تجارب جالب خود در فعّاليّتهاي عمومي و شخصي روي آوريد و حتّيگاه آنها را براي دوستان صميمي تعريف كنيد.
4. هرگز به انديشه و شناختهاي آزار دهنده مانند احساس حقارت، ناتواني، بي كفايتي، شرمندگي و... اجازه ندهيد فضاي ذهن شما را بگيرند. به محض ورود اين افكار، ذهنيتهاي مطلوب و ويژگيهاي مثبت خود را با صداي بلند تكرار كنيد.
5. هرگز تصور كمرو بودن را به ذهن خود راه ندهيد و واژهها و عبارتهايي چون «من خجالتي هستم»، «من كمرو هستم» و «من جرأت بيان ندارم» را به زبان نياوريد. به خود شهامت را تلقين كنيد. و با صداي بلند در طول روز، چندين نوبت بگوييد من شهامت اين سخن، عمل و فعّاليّت را دارم. اجازه ندهيد خاطره شكستهاي قبلي به انديشه تان راه يابد. موفقيتهاي گذشته را به خاطر آوريد.
شناخت خود از جنس مخالف را تصحيح كنيد. او نيز شخصي مانند شما و همه انسانهاي ديگر است. انسانها در همه امور برابرند و معيار برتري آنها تقوا است. اين حقيقت را همواره به خاطر آوريد.
T}ب) اصلاح رفتار و تغييرات رفتاري{T
بكوشيد در جهت مخالف كمرويي رفتار كنيد:
1. هرگز خود را سرزنش نكنيد.
2. بر اساس شناختي كه از خود داريد، براي خويش هدفي در نظر بگيريد و براي رسيدن به آن برنامه ريزي كنيد؛ مثلاً بر اساس شناخت از خود، ارائه يك گزارش را به عهده گيريد؛ براي تهيه و كيفيت ارائه آن برنامه ريزي كنيد و با تمرين در خلوت و نيز ارائه آن نزد دوستان صميمي و گروهاي كوچك خود را براي ارائه در كلاس آماده سازيد.
3. هنگام سخن گفتن، خود را گرفتار آداب و رسوم و تكلفهاي بي مورد نسازيد. ساده، راحت و عاري از هرگونه آداب خاصّ هدفتان را بيان كنيد. در فعّاليّتهاي آغازين، خواسته و هدف خود را به صورت يك جمله بنويسيد و نوشته را بخوانيد.
4. پرسشها و مطالب اوليه را كوتاه و مختصر انتخاب كنيد.
5. ارتباط بصري با مخاطب را حفظ كنيد.
6. هميشه سخن را با مقدمه، كلام يا يك كلمه جالب آغاز كنيد، از به كارگيري كلمات پيچيده بپرهيزيد. كلمات آغازين بايد متدوال و جذاب باشند.
7. قبل از سخن گفتن، مطلب مورد نظر را نوشته، در ذهن مرور و تمرين كنيد و شكل بيان و مهارت لازم را فراهم آوريد.
8. به درستي علميِ سخني كه ميگوييد و به جا بودن آن يقين داشته باشيد و با مطالعه و پشتوانه علمي قبلي به ميدان گفتار گام نهيد.
9. هنگام سخن گفتن، به ديگران و قضاوت و حركات و سكناتشان هرگز توجّه نكنيد. گفتارتان را پيگيريد و با خونسردي به هدف بينديشيد.
10. موانع احتمالي و افكار و اعمال مزاحم را شناسايي و ذهن خود را براي مقابله با آن آماده سازيد؛ مثلاً اگر خنده حاضران از ادامه سخن بازتان ميدارد، شما نيز بخنديد.
11. به كار خود پاداش دهيد. يك نفس عميق، به خود آفرين گفتن يا باز گفتن تفصيلي و با آب و تاب آن براي نزديكان ميتوانند پاداش به شمار آيند.
12. از جزئيات بكاهيد و اصل سخن را به صورت خلاصه و گويا بيان كنيد.
13. اجازه سوء استفاده به ديگران ندهيد. كافي است به كار خود ادامه داده، در صورت روبهرو شدن با واكنش آنان خود را در برابرشان احساس نكنيد.
14. در انجام رفتارهاي اجتماعي كوچك و در محيطهاي ديگر كه بيشتر احساس راحتي ميكنيد، فعال باشيد. اين كار را از سلام كردن، احوالپرسي، جواب سلام دادن، نگاه كردن، تعارف كردن و تعارف شنيدن آغاز كنيد. و با تمرين به كارهاي بزرگتر و مهمتر گسترش دهيد.
15. با افراد فعال و پر تحركي كه احساس خجالت نميكنند، بيشتر مأنوس باشيد و از خجالتيها فاصله بگيريد.
16. هميشه كلامي براي گفتن و عمل يا هنري براي ارائه به جمع داشته باشيد و آن را ارائه كنيد. در جاهايي كه كمتر احساس كمرويي ميكنيد و شبيه كلاس است، فعالتر باشيد.
17. توجّه داشته باشيد تا زمين نخوريد راه رفتن نميآموزيد. پس بايد نقد ديگران و تمسخر آنها باشد تا شما مجال رشد يابيد. بنابراين، اگر با عكس العمل ديگران روبهرو شديد يا در فعّاليّتهاي آغازين احساس ناتواني كرديد، از ادامه سخن يا عمل چشم پوشيد؛ هر چند ميتوانيد آن را ارائه كنيد و از اين راه براي ارائه بهتر و كاملتر مطالب آماده شويد.
اميد واريم با توجّه به اهمّيّت و حساسيت موضوع، با همت عالي و بلند، راهكارهاي عملي و روشهاي تغيير شناخت اهتمام كامل و دقيق و مستمر داشته باشيد. تا به هدف نائل آييد. در پايان بايد ياد آور شد، اين مقصود اندك اندك به دست ميآيد نه با چند جلسه تمرين و خواندن چند جلد كتاب. اجراي پيوسته دستور العملها، تكنيكها و رفتارها در رسيدن به هدف سودمند است. موفقيت روز افزون شما جوانان جوياي دانش و دوستدار پاكي آرزوي ما است.
کد سوال : 426
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : دانشجوي رشته الكترونيك هستم. مشكل عمده من اين است كه فكر ميكنم نميتوانم در كارهايم تصميم بگيرم؛ در كارهايم افراط و تفريط دارم؛ زود عصباني ميشوم؛ جرأت انجام آنها را ندارم؛ هميشه از اينكه مبادا درست تصميم نگيرم در رنجم، هيچ وقت خواستها و تصميماتم را ابراز نميكنم؛ چون ميترسم با تمسخر رو به رو شوم. ارادهام ضعيف است؛ نميدانم چگونه بايد آن را تقويت كنم. لطفاً كمكم كنيد تا مشكلاتم حلّ شود.
پاسخ : دوست عزيز! تجربه نشان داده است، براي حل اين مشكل نميتوان تنها به رهنمودهاي كتبي و غيابي بسنده كرد و اين مسأله، مانند بسياري از مشكلات رواني ديگر، به ارتباط مستمر با مشاور نيازمند است؛ ولي اجراي توصيههاي زير در نابود سازي اين پديده سودمند مينمايد.
1. بايد علل و عوامل ضعف اراده خويش را بشناسيد. توجّه كنيد ضعف اراده غالباً در عدم اعتماد به بينش و تفكر، عدم شناخت خويش، با ارزش تلقي نكردن خود، عدم امنيت رواني، عدم تدبير عقلاني در تشخيص امور و تميز اهم و مهم، شكستهاي گذشته و عوامل باز دارنده رشد و قوت نفس مانند محروميت، سرزنش و رنجهاي مستمر ريشه دارد. زدودن هر يك از اين عوامل در پرتو سرمايه گزاري و برنامه ريزي ممكن است.
2. بايد باور كنيد چون ديگر انسانها از توانمنديهاي بسيار برخورداريد و از ديگران كمتر نيستيد. فراموش نكنيد نقاط قوت انسان از نقاط ضعفش بيشتر است و نبايد خود را دست كم بگيرد. تصميم خوب در پرتو تكيه بر قوتها، جبران ضعفها و احساس توانمندي شكل ميگيرد.
3. پس از مشورت با افراد ذي صلاح، با توجّه به امكانات و توانمنديهاي واقعي خود، براي زندگي تان برنامه ريزي كنيد و بكوشيد هرگز بي جهت از آن برنامه و نظم سر نپيچيد. اوقات استراحت و تفريح و عبادت و همهفعّاليّتها را در اين برنامه بگنجانيد تا زماني خالي نماند و توجّه به فرصت بيكاري شما را سمت تأخير انداختن كارها سوق ندهد.
4. بكوشيد براي هر رفتاري انگيزهاي قوي داشته باشيد و به ويژه از آثار مثبت تصميمگيريها و رفتارهاي خاصّ خويش به طور كامل آگاه شويد.
5. محيط زندگي و موقعيت كاري خود را تغيير دهيد و موانع بروز اراده و فعّاليّت را نابود سازيد؛ براي مثال در موقعيتي كه به سرزنش و متهم شدن به ناتواني و ناپختگي ميانجامد، قرار نگيريد. براي تصميمگيريها و اقدامات خويش امنيت رواني فراهم آوريد تا بتوانيد به آرامي در برابر ديگران يا همراه آنان ابراز وجود كنيد و برجستگي فكري و فعّاليّت به جا را از طريق تصميم آشكار سازيد.
6. هر كاري را آسان تلقي كنيد؛ زيرا در برابر اراده پولادين انسان همه سختيها آسان ميگردد. به استقبال كارهاي به ظاهر دشوار برويد و به خود تلقين كنيد ميتوانيد در اين امور درست تصميم بگيريد و افتخار موفقيت در انجام آنها را به دست آوريد.
7. رضايت خداوند را ملاك هر رفتار و گفتار قرار دهيد و از تسليم شدن در برابر تمايلات پوچ و هواهاي نفساني بپرهيزيد. اين تسليم شدنها اراده را ضعيف و متزلزل ميسازد. تقوا و رعايت حرمت دستورهاي پروردگار براي آرامش رواني و تقويت نفس و اراده بسيار سودمند است.
8. مدتي برنامه ريزي و تصميمات خود را با فردي ذي صلاح در ميان بگذاريد و از وي بخواهيد مراقب باشد تا در شما دو دلي پيش نيايد و اجراي تصميمات خويش را به تأخير نيندازيد.
9. از خواب زياد، پرخوري و ديگر اسباب تنبلي و سستي اراده بپرهيزيد و نگذاريد ديگران به جاي شما تصميم بگيرند.
10. با كساني كه روحيه و اراده قوي دارند، دوست شويد تا اراده شما نيز قوي گردد.
11. بكوشيد تصميمهاتان را با فردي با تجربه در ميان نهيد تا از قوت و درستي شان اطمينان يابيد. پس از مشورت با اين فرد، بر اساس تدبر و انديشه خود تصميم بگيريد و بدون از دست دادن فرصت اقدام كنيد.
تصميم بايد بر تدبير و انديشه و آگاهيهاي لازم استوار باشد و به عمل بينجامد. تخلف از اين امر جز تلف كردن وقت، پيروي از افكار پوچ و سستي در عمل دستاوردي ندارد و فرد را با زيانهاي مادي و معنوي روبه رو ميسازد. از اين رو، امور ياد شده گناه به شمار ميآيد.
ترديد در تصميمگيري و تأخير در عمل سبب از دست رفتن منافع معنوي و مادي فراوان ميشود و زيانهاي بسيار را به ارمغان ميآورد.
12. تصميمات به جا و پر ارزش گذشتهخود را به ياد آوريد و توجّه كنيد كه چون گذشته براي انجام دادن كارهاي مهم آمادگي داريد.
13. در تصميمها و فعّاليّتهاي اسوهها دقّت كنيد، در همسان سازي و الگوپذيري جدي باشيد تا جرأت انجام كار يابيد و توان تصميمگيري و اجرا در شما تقويت شود.
14. ورزش مستمر و منظم را كه در تقويت اراده بسيار مؤثر است، فراموش نكنيد.
15. با تصميمهاي آسان در كارهاي ساده، به تدريج خود باوري و توانمندي را در خويش پديد آوريد و راه را براي تصميمگيري در امور مشكل و پيچيده هموار سازيد.
16. در موضوع مورد نظر تمركز پيدا كنيدو از اشتغالات ذهني متعدد بپرهيزيد تا تصميمگيري آسانتر صورت پذيرد.
17. پس از تدبير و مشورت از عواقب تصميمهاي خود هراسناك نباشيد و به خدا توكل كنيد. پيامدهاي تصميمهاتان را كه از قلمرو انديشهتان بيرون است و با سامان دادن احتمالهاي ضعيف سبب ترديد و تزلزل شما ميگردد، به خداوند متعال كه به بندگانش لطف و رحمت و محبت گسترده دارد، واگذاريد و به آنچه پروردگار پيش ميآورد، خشنود باشيد. خداوند شما را سمت صلاح و مطلوب واقعيتان رهنمون شود.
کد سوال : 427
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : من چه نوع حافظهاي دارم؟
پاسخ : پاسخ از :: دكتر حسين خنيفر
T}آيا تا كنون از خود پرسيدهايد، من چه نوع حافظهاي دارم؟ {T
حافظه به صورت قدرتي فوق العاده در تمام پديدههاي هستي وجود دارد. حتّي در جمادات، استعدادي وجود دارد كه خواص خود را حفظ ميكنند و در جهتي خاص كه اساس نخستين آنها بر آن استوار است، حركت ميكنند. اين مسأله كه در گياهان نيز وجود دارد، در حيوانات به گونهاي غريزي و قابل مشاهده آشكار ميشود.(1) قويترين نوع حافظه در انسان نهفته است؛ ولي در همه افراد يكسان نيست. تحقيقات علمي نشان ميدهد:
1. حدود 99 درصد مردم از نيروي شنوايي و بينايي و لامسه و شامه و چشايي متعادل برخوردارند و حافظههاي متوسط تا عالي دارند؛ امّا شيوههاي بهرهگيري و انواع آن را نميدانند.(2)
2. انسان در زمينه انديشه و رشد قدرتهايي دارد. به گفته صاحبنظران بهترين و متخصصترين افراد در زمان حيات خويش تنها از 4 تا 6 درصد اين توان بالقوه استفاده ميكنند و 94 - 96 درصد آن را با خود به سراي ديگر ميبرند.
3. بايگاني، مانور، سرعت تطبيق بازيافت و تشخيص مغز چنان بالا و پيچيده است كه ادّعا ميشود اگر بخواهيم مدل مغز را بر صفحهاي از كره زمين شبيه سازي كنيم و سلولهاي عصبي و مغزي را به اندازه يك رشته نازك سيم الكتريسته قرار دهيم، به فضايي مكعب شكل در ابعاد 35 * 35 كيلومتر نيازمنديم؛ چون هر انسان به تنهايي حدود 10 ميليون سلول مغزي دارد.(3)
حافظه هرگز نابود نميشود. حتّي كهنسالان و افرادي كه از كندي حافظه رنج ميبرند، ميتوانند با پشتكار و شناخت نوع حافظه خويش به باز يافت آن پردازند. نكته عمده در اين خصوص آن است كه عموماً وقتي سن بالا ميرود، يادگيري انسان بينشيتر ميشود؛ بر خلاف سنين آغازين زندگي كه يادگيري مكانيستيكي و دقيق است. بدين سبب در سنين بالا تا مطلب درك نشود و منظم در اختيار حافظه قرار نگيرد، حافظه نميتواند آن را حفظ كند و در مواقع لزوم تحويل دهد.
جالبتر اينكه فيزيولوژيستها ادّعا ميكنند حافظه آشفته و بينظم فشارهاي رواني را فزونتر ميسازد و حافظه منظم و داراي ديسيپلين از فشارهاي روحي و فكري ميكاهد. افزون بر اين، بسياري از زيانهاي مالي و فكري و اجتماعي با حافظه مرتبط است.
زندگي دانشمندان بزرگ نشان ميدهد، بسياري از آنان از روشهاي يادگيري، ياد سپاري و بهرهگيري بهينه از حافظه بهره ميبردند و آن را به طريق شايسته و بايسته به كار ميگرفتند. شماري از اين بزرگان در آغاز راه افرادي ضعيف بودند؛ ولي با تلاش و همت و به كارگيري درست اين نيروي بيكران، مرزها را شكستند و از ركود و جمود رهايي يافتند.
جابربن حيان شاگرد فرهيخته حضرت امام صادق كه در علم كيميا (شيمي) سر آمد 6000 دانشجوي مكتب جعفري بود، از حضرتش پرسيد: چرا انسان در پيري كم حافظه ميشود؟
امام صادق فرمود: اين مسأله همگاني نيست. آنچه فراموشي ميآورد، به كار نينداختن نيروي ياد سپاري است؛ زيرا نيروي يادگيري چون ديگر نيروهاي بدن انسان است؛ بايد به كار گرفته شود تا توانمند گردد. جوان نيز اگر حافظه خود را نشناسد و به خوبي از آن بهره نگيرد، به ضعف حافظه دچار ميگردد.(4)
ژرژدو هامال ميگويد: حافظه را تحقير نكنيد. آن را تربيت كنيد و به اطاعت واداريد.(5)
تربيت حافظه و امدار شناخت انواع حافظه است.
T}تقسيم بندي كلي حافظه{T
در نگاه نخست، حافظه 3 نوع است: كوتاه مدّت (آني)، ميان مدّت و بلند مدّت.
مطالبي كه به حافظه كوتاه مدّت سپرده ميشود، معمولاً تا 24 ساعت مانايي دارند و سپس محو ميشوند. مكانيزم مغزي ما به گونهاي است كه بسياري از محفوظات حافظه كوتاه مدّت را تا زمان ياد شده نگه ميدارد و سپس حذف ميكند. آنچه باقي ميماند، به حافظه ميان مدّت ميرود و اگر از درجه اهميّت بالاتري برخوردار باشد، مانند مشاهده يك تصادف، به حافظه بلند سپرده ميشود.گاه زمان نگهداري مطالب آموخته شده از ماه و سال فراتر ميرود و تمام حيات انسان را در بر ميگيرد و گاه - چنان كه براي مثال در حفظ شماره تلفن آشنايان تجربه كردهايم - بيش از پانزده دقيقه به درازا نميكشد؛ چرا؟
زيرا شماره مذكور را از حافظه كوتاه مدّت به حافظه بلند مدّت منتقل نكردهايم.
اختلاف حافظه آدمها به حافظه بلند مدّت بستگي دارد. ظرفيت اين حافظه نامحدود است و هيچ انساني نميتواند ادّعا كند ديگر براي يادگيري مطالب جديد جا ندارد. حتّي اگر عمر آدمي از مقدار موجود بيشتر باشد، باز حافظه كنونياش كافي مينمايد.
همه ما از حافظه مناسب برخورداريم. مهمترين مشكل، برنامه ريزي حافظه، اعتماد به حافظه و تربيت آن است.
T}تقسيم بندي فردي حافظه{T
به طور كلي افراد در يادگيري، مطالعه و نگهداشت مطالب به 4 دسته كه در حقيقت نماينده 4 نوع حافظهاند، تقسيم ميشوند:
1. حافظه شنيداري (سمعي)
2. حافظه ديداري (بصري)
3. حافظه نوشتاري (يدي)
4. حافظه حسابگرانه (آماري)
بايد ياد آور شد بسياري از مردم هنوز اين 4 حافظه را نميشناسند و حتّي نميدانند كداميك از آنها در وجودشان قويتر است. البتّهگاه تركيبي از 2 يا 3 نوع حافظه در موضوعات مختلف علمي در فرد موجود است كه بايد آنها را شناخت و در جهت تقويتشان گام برداشت.
در اين مقاله از حافظه شنيداري ياد ميكنيم و سه حافظه ديگر را در شماره بعد توضيح خواهيم داد.
T}حافظه شنيداري (سمعي){T
افرادي كه از راه شنيدن و تمركز شنيداري به مرحله يادگيري پايدار ميرسند، داراي حافظه شنيدارياند.
اين افراد دقيقتر از بقيه به صدايهاي جهان پيرامون گوش ميدهند و تشخيص صداها نيز برايشان آسانتر است؛ بدين سبب وقتي كسي كه يك يا دو بار با آنها سخن گفته، با آنان ارتباط تلفني برقرار ميكند، بيدرنگ صدايش را تشخيص ميدهند.
اينان هميشه صداها، آهنگها، اصوات و گفتوگوها را با هم ميسنجند و يادآور ميشوند فلان صدا شبيه فلان چيز است؛ صداي اين دو نفر شباهت دارد. اين آهنگ را قبلاً شنيدهام و چقدر دقيق كپي برداري شده است.
اين افراد در كودكي نيز قابل تشخيصاند. آنها در كودكي با صداي بلند سخن ميگويند و ميزان دقّت و استماع مخاطب برايشان مهم است. حتّي اگر مخاطب به ديدگانشان خيره شود، چنان چه احساس كنند به آنها توجّه ندارد، معترض ميشوند؛ سكوت پيشه ميسازند يا لب به شكوه ميگشايند.و استدلال مخاطب را - به شما مينگريستم و به دقّت گوش ميكردم - باور نميكنند.
اين دسته از افراد هنگام تدريس معلّم چشمها را ميبندند و به جايي خيره ميشوند يا سر را پايين مياندازند و به دقّت گوش ميدهند. افزون بر اين،گاه زير لب سخنان استاد را تكرار ميكنند. گاه معلمان محترم اين افراد را به خطا از حالات ياد شده باز ميدارند و كردارشان را نشانه بيتوجهي ميپندارند؛ در حالي كه اين حالات براي اين گونه حافظهها جز تمركز معنايي ندارد.
آهنگ، طنين، سرعت، صلابت و كيفيت صدا براي اين افراد بسيار مهم است.
نابينايان بيش از ديگران از اين حافظه بهره ميبرند و در حفيقت فقدان بينايي را با آن جبران ميكنند.
T}نشانگان رفتاري حافظه شنيداري{T
افرادي كه در يادگيري بيشتر از حافظه شنيداري استفاده ميكنند، از نشانههاي رفتاري زير بهره ميبرند:
1. بيشتر به واژههاي سمعي تكيه دارند.
2. اغلب هنگام فكر كردن به اطراف خود مينگرند.
3. پر طنين صحبت ميكنند و گاه بيانشان بر حركاتشان غلبه دارد.
4. معمولاً دست خود را تا نيمه كمر بالا ميآورند و با آن ژست ميگيرند.(6)
5. عموماً بيش از ديگران، ميپرسند.
6. وقتي مخاطب قرار ميگيرند، به نقطهاي خيره ميشوند و حركات سر و چهرهشان علائم پرسش، پذيرش و تاييد و تعجب را تداعي ميكند.
T}تكيههاي كلامي {T
اين افراد در جملات خويش معمولاً به واژهها و عبارات سمعي بيشتر توجّه دارند و از آنها استفاده ميكنند؛ براي مثال آن طور كه شنيدم، به ذهنم ميرسد، درك كردم، فهميدم، اعلام كردم، شرح دادم، مذاكره كردم، صدا كردم، اعتراض كردم، غرغر كردم، سكوت كردم، كم صحبت كردم و سليس بود.
ده مرحله براي گوش دادن موثر (حافظه شنيداري)
نيكولاس، از صاحب نظران يادگيري و آموزش، براي استماع موثر و بهره صحيح از حافظه شنيداري 10 مرحله بر ميشمارد:
1. در حالي كه گوش ميدهيد، بر يافتن زمينههايي كه مورد علاقه شما است و آنها را مفيد مييابيد، تمركز كنيد.
2.به جاي پرداختن به روش ارائه، با ديد پرسشي به محتواي مطلب ارائه شده بنگريد و بيشتر دربارهشان قضاوت كنيد.
3. از قضاوت زود رس درباره مطالب بپرهيزيد و آن را به تعويق افكنيد؛ چنين حالتي باعث ميشود تحليلگر باقي بمانيد.
4. بر نظرهاي اصلي ارائه شده به وسيله سخنران يا مدرس تمركز داشته باشيد.
5. در گوش دادن انعطافپذير باشيد.
6. در جهت گوش كردن موثر بكوشيد و از رمزگذاري ذهني استفاده كنيد.
7. مقاومت در برابر عوامل اخلالگر فيزيكي، رواني و انساني را از ياد نبريد. هر كدام از اين عوامل ميتوانند حواس شما را مشغول كنند و از صحنه فعال ذهني شما صحنهاي منفعل پديد آورند.
8. در برابر واژهها و اطلاعات جديد به جستوجوي معنا بپردازيد و ذهن خود را بكاويد. يا آنها را در جايي يادداشت كنيد و استمرار استماع موثر را از دست ندهيد؛ براي مثال اگر وسط بحث كلماتي مانند پارادايم، ليبراليسم و هرمنوتيك را ناآشنا يافتيد، بهترين راه يادداشت آنها و ادامه دادن به شنيدن فعال است.
9. با آگاهي از جانبداريها و محدوديت تجارب خويش، فكر خود را بر نظرهاي جديد گشوده نگهداريد و هرگز مطالب را با تعصب كور، يك سويه و جانبدارانه تفسير نكنيد؛ يعني هميشه منتظر باشيد، بعد چه ميشود.
10. قبل از استماع سخنراني يا درس استاد، مدّت آن را دريابيد و از نظر رواني، خود را براي شنيدن مطالب در آن مدّت آماده سازيد.
T}شيوههاي استفاده بهتر از حافظه شنيداري{T
1. از آنجا كه معمولاً بلند خواندن و گوش دادن به مطالب به يادگيري ميانجامد، بهتر است به جاي بلند خواني زمزمه خواني تجربه و جايگزين شود تا با مصرف انرژي كمتر اطلاعات بيشتر به دست آيد. بلند خواني، افزون بر مزاحمت، به صرف انرژي بسيار و خستگي زود هنگام ميانجامد.
2. محيط خلوت، دوري از سر و صداهاي مزاحم و نور كافي و دوري از عوامل باز دارنده بسيار مهم است.
3. بهتر است براي استماع بهتر و جامعتر در حد امكان نزديك استاد نشست.
4. چون اطلاعات به صورت فلهاي (بسته بندي) وارد مغز ميشود، براي آن كه منظم (دسته بندي شده) جا يابي و طبقه بندي شوند و يادگيري پايدارتر گردد، با آنچه شنيده يا خوانده ميشود، به صورت پرسشي برخورد گردد.
5. ضبط درس و استماع مجدد آن بسيار مفيد است. باز گو كردن همه درس يا مطالب مهم آن به وسيله خود فرد، ضبط آن و سپس گوش سپردن به آن در فواصل زماني مختلف، به ويژه در دروس نظري و بالاخص در زبانهاي انگليسي، عربي و قواعد، بسيار سودمند است.
T}نكات ديگر{T
1. براي گفتوگو با اين مخاطبان نبايد در تاريكي قرار گرفت.
2. براي اين افراد، لبهاي گوينده، فيزيك جسمي و تن صداي وي بسيار مهم است.
3. سخنرانانِ داراي قوت كلام، براي اين افراد، مطلوبيت بسيار دارند.
T}شيوه زمان شكن و كاربردي{T
براي اين افراد شيوهاي بسيار قوي وجود دارد كه از دير باز در حوزههاي علميه رواج داشته است. اين روش كه امروزه اصطلاحاً حريف تمريني يا مباحثه نظري خوانده ميشود، روش بحث و تكرار است. در اين باره، عبارت زير نزد حوزويان شهرت دارد: الدرسُ حرفٌ و التكرار اَلفٌ؛
درس سخني است و تكرار هزار مرتبه آن را غني ميسازد.
نكته مهم در اين روش، استفاده از حريف يا مباحث مناسب است. اين فرد نبايد، از نظر توان علمي، با شما فاصله بسيار داشته باشد و بهتر است هم سطح يا كمي بهتر شمرده شود؛ چون حريفان و هم بحثهاي قوي و مستعد، افراد ناتوانتر را ابزار تكرار درس خويش ميسازند. هم بحث بسيار ضعيف، انگيزهها را نابود ميكند؛ گرچه افراد ناتوان بايد براي رشد و ارتقاي خويش هم بحث متوسط برگزينند.
V}پينوشت:
1. آيين حفظ و تقويت حافظ، محمد حسين حق جو، مركز فرهنگي انصار المهدي (1377).
2. همان.
3. سياستگزاري در آموزش و پرورش مقطع دكتري، محمدعلي طوسي.
4. مغز متفكر شيعه، ص 584.
5. آيين حفظ و تقويت حافظ، ص 32 - 33.
06 همان، 83 - 81{V.
بخــــــــــش دوم(پرسمان پيش 6 صفحه 18-19 )
حافظه به صورت قدرتي فوق العاده در تمام پديدههاي هستي وجود دارد و قويترين نوع آن در انسان نهفته است؛ ولي در همه افراد يكسان نيست. به طور كلي افراد در يادگيري، مطالعه و نگهداشت مطالب به 4 دسته كه در حقيقت نماينده 4 نوع حافظهاند تقسيم ميشوند: حافظههاي شنيداري (سمعي)، ديداري (بصري)، نوشتاري (يدي) و حسابگرانه (آماري). در شماره پيش از حافظه شنيداري ياد شده و سه حافظه ديگر را در اين شماره توضيح ميدهيم.
T}2 - حافظه ديداري (بصري){T
افرادي كه از راه ديدن و تمركز روي صفحه و تصوير برداري از مطالب بهتر ميآموزند، نگه ميدارند، يادآوري ميكنند و مطالب را دوباره به صحنه فعال ذهن خود ميآورند، از اين حافظه برخوردارند. امروزه عقيده بر اين است كه بيش از 70 درصد آموختهها و تجارب از طريق چشم به دست ميآيد.
اين دسته از افراد جهان را به صورت تصاوير ادراك ميكنند(1) و حتّي آدرسها را بر مبناي نشانهاي فيزيكي ميآموزند؛ براي مثال به ياري نشانههاي ذهنياي كه از اماكن اطراف، تابلوها، مغازهها و ادارات ميسازند، مكاني خاص را به خاطر ميسپارند.
اين افراد در كودكي نيز قابل تشخيصاند؛ يعني وقتي تازه زبان ميگشايند، هنگام گفتوگو با بزرگترها در چشمان طرف مقابل زُل ميزنند. جالب اينكه وقتي طرف صحبتشان به چشم و چهره آنها نمينگرد، با دستان كوچكشان چهرهاش را سمت خويش ميگردانند و ميگويند: ببين، ببين! و تا مخاطب نگاهشان نكند، سخن نميگويند. اين گروه در دوران تحصيل به چهره استاد بسيار مينگرند و حتّيگاه مطالب درس را با حركات استاد كُد گذاري ميكنند و به حافظه ميسپارند.
اين حافظه به راحتي قابل توسعه است. ميتوان بيشتر مطالب درسي را به ياري تصوير به ياد سپرد و هر صفحه را به صورت تصويري در حافظه نگهداري كرد.
بارها اتّفاق افتاده است، هنگام برون آمدن از جلسه امتحان، ديدهايم دوستان ما درباره خاستگاه پرسشي خاص گفتوگو ميكنند؛ براي مثال رضا به علي ميگويد: سئوال 5 از كجا آمد؟ علي نيز اظهار بياطلاعي ميكند؛ ولي سعيد ميگويد: صفحه 80. آنها به صفحه 80 مراجعه ميكنند و پرسش و پاسخ را دقيقاً مييابند. شايد خود سعيد نيز نداند حافظه بصري يا ديداري فوق العاده دارد و اگر آن را تربيت و تقويت كند، در ياد سپاري مطالب توفيق فزونتر مييابد.
گروهي از افراد - بيآن كه بدانند - از اين نوع حافظه سود فراوان ميبرند و فكر خود را خسته نميكنند. يكي از نويسندگان درباره حافظه ابوعلي سينا چنين نگاشته است: وقتي ابن سينا به اصفهان پناه آورد، عالمان از او خواستند نسخهاي از كتاب قانون به آنها دهد. شيخ گفت: آن كتاب را نياوردهام؛ ولي صفحه صفحهاش را به خاطر دارم.(2) آنگاه قانون را براي علاقهمندان باز گفت و آنان به نوشتن پرداختند.
T}نشانگان رفتاري{T
افرادي كه حافظه ديداري دارند، از ويژگيهاي زير بهره ميبرند:
1. وقتي صدايي ميشنوند، به طرف بالا نگاه ميكنند.
2. با سرعت سخن ميگويند و آهنگ صداشان بلند است.
3. هنگام صحبت دستها را حركت ميدهند و به طرف بالا ميگيرند.
4. به سرعت نفس ميكشند.(3)
5. اصطلاحاً تصويري صحبت ميكنند.
6. در به كار بردن تشبيه، تمثيل، تخيل و صحنهپردازي مهارت فوق العاده دارند.
آنها علاوه بر اينكه خود را در صحنه مييابند، چنان سخن ميگويند كه ديگران نيز خود را در صحنه مورد نظر احساس ميكنند. اگر داستان ميگويند، شنونده را در كوچه پس كوچههاي داستان راه ميبرند.
7. در نوشتن انشا، نامه، خاطره و... به انعكاس صحنهها، شفاف ساختن فضا و تصوير كردن بسيار گرايش دارند.
8. در چهرهشناسي بسيار موفقند و گاه فردي را بعد از سالها از طريق چهره ميشناسند؛ بيآن كه نامش را به خاطر آورند.
T}تكيههاي كلامي{T
اين گروه در جملات خويش از واژههاي زير بسيار بهره ميبرند:
ديدن، نگاه كردن، منعكس كردن، چشم انداز، هدف، درخشان، شفاف، تصور، ترسيم، انعكاس، عكس، تصوير، مثل، مانند، نور و تابش.
T}شيوههاي استفاده بهتر از حافظه ديداري{T
1. تمركز نگاه بر جملات و پاراگرافها و سپس بستن چشمها و انعكاس مطالب عمده به ذهن و نگاه مجدد به آن
2. تلفيق مطالب با تصويرها، شكلها، نمودارها، جدول، نشانهها و شمارههاي صفحات
3. علامتگذاري معنا دار از خط كشي ساده زير كلمات تا علائم ابتكاري مانند * و...
4. مطالعه و تلاش در احضار صفحهاي و پاراگرافي مطالب مطالعه شده بعد از هر پانزده دقيقه
در آموزش اين افراد نيز بايد از كتابهاي داراي نمودار و تصوير و جدول، و نيز اُپك، ويدئو، CD و فيلمهاي آموزشي استفاده شود.
3 - حافظه نوشتاري (يدي) و احساسي
افرادي كه از راه نوشتن و لمس و دسته بندي منطبق بر ذوق خود بهتر ياد ميگيرند، از حافظه نوشتاري و احساسي بهره ميبرند. واكنش فيزيكي اين افراد بيشتر است و جالب اينكه در زمان تحصيل گاه سخنان معلّم را به صورت جامع و با حداكثر توان يادداشت و نگهداري ميكنند. البتّه تاثير نوشتار بر يادگيري بديهي است و بعضي افراد از اين طريق بيشتر و كاملتر ياد ميگيرند. پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد: H}اَلعِلم وَحْشِيٌ قَيدوُه بِاْلكِتابة؛{H دانش سركش است؛ آن را با نوشتن به بند كشيد.
T}نشانگان رفتاري در حافظه نوشتاري{T
اين دسته از افراد غالباً:
1. هنگام انديشيدن به سمت پايين و راست خود مينگرند.
2. حركات دست، تغييرات چهره و اعمال جسمانيشان بسيار است.
3. صدايي عميق دارند و كلمات را شمرده بيان ميكنند.
T}تكيههاي كلامي{T
اين دسته از افراد عموماً در گفتارشان به واژهها و عبارات زير توجّه ميكنند: نوشتم، دسته بندي كردم، بالا و پايين، پيوند، در دست گرفتن، لذت بردن، احساس كردم، لمس كردم، لغزيدن، اتصال و....
T}شيوههاي استفاده بهتر از حافظه نوشتاري و احساسي{T
1. اين افراد اگر با فنون خلاصه نويسي و چكيده برداري آشنا شوند، بسيار موفقند.
2. معمولاً توصيه ميشود اين افراد ابتدا مطالب را مطالعه و علامت گذاري كنند و سپس آن را در قالبهاي 13 و 15 و 110 چكيده و خلاصه كنند.
3. عادت كردن اين افراد به چكيده منظم و مرتب و دسته بندي شده بسيار مطلوب است.
4. اگر كسي حس كند حافظه نوشتارياش در بعضي از دروس قوي است، حتماً بايد با تمرين خلاصه نويسي آن را غنيتر سازد و بكوشد مطالب را در قالبهاي غير يكنواخت خلاصه كند. جالب اينكه كم كم خود فرد روشهايي ابتكاري به كار ميبرد.
5. يكي از مسائلي كه بسيار تجربه شده، نگاشتن چكيده مباحث هر صفحه در حاشيه آن صفحه است.
6. دانشآموزان و دانشجوياني كه با آزمونهاي چهارجوابي رو به رو ميشوند، ميتوانند، با بهرهگيري از روش چكيده دروس، دست كم به حدود 50درصد پرسشهاي آزمون دست يابند.
در سال 1373 كار چكيده برداري با روش نوشتاري جامع را روي كتاب روانشناسي تربيتي دكتر علي اكبر سيف كه از منابع كارشناسي ارشد بود، انجام دادم و از 700 صفحه آن حدود 98 صفحه مطلب خلاصه شده استخراج كردم. هنگام آزمون دريافتم 28 پرسش امتحان در چكيده مطالب نگاشته شده است.
4 - حافظه حسابگرانه، منطقي و استدلالگر
اين دسته از افراد اطلاعات آموخته شده را به قالبهاي كوچكتر تقسيم ميكنند. جالب اينكه گاه فقط بخشهاي مهم پاسخ پرسش را ميآموزند و از مكانيسم درون آماري بهره ميبرند. اين افراد مطالب تقسيم بندي شده را خيلي بهتر ياد ميگيرند و به عمليات مرحلهاي و فلوچارتي علاقه نشان ميدهند.
T}نشانگان رفتاري در حافظه حسابگرانه{T
1. گفتار اين افراد با منطق و استدلال آميخته است.
2. وقتي به فكر فرو ميروند، معمولاً به پايين و يا چپ مينگرند.
3. لحن صداشان آهسته و آرام است و از شيوايي سخن بهرهمندند.
4. حركات دستشان اندك است.
T}تكيههاي كلامي{T
اين افراد عموماً، در گفتار و نوشتار خويش، به واژههاي زير بسيار اشاره ميكنند:
آموختن، در نظر گرفتن، به ذهن خطور كردن، عمل كردن، آگاه كردن، آگاه بودن، تصور كردن، تشخيص دادن، تصميم گرفتن، قدرداني كردن، حدس زدن، تجربه كردن، توليد كردن، جدي بودن، فهميدن و...
T}شيوههاي استفاده بهتر از حافظه حسابگرانه{T
اين گروه بايد:
1. مكانيسم يادگيري خود را بر ريز كردن صحيح مطالب متمركز سازند.
2. مطالب علمي و قواعد و اصول مختلف را كه به صورت انشايي نگاشته شده، به قالبهاي عددي و مرحلهاي تبديل كنند.
اغلب افراد از هر 4 حافظه يا سيستم يادگيري بهره ميبرند(4) و اصطلاحاً حافظههاي تركيبي (Compratius Memory) دارند؛ ولي:
1. افراد تنها به يكي از حافظهها بيشتر گرايش نشان ميدهند.
2. در دروس و مطالب علمي گوناگون معمولاً حافظه سمعي و نوشتاري بيشتر خود را مينمايانند؛ براي مثال در دروس نظري حافظه سمعي و در دروس متريك (رياضي و هندسه و...) حافظه نوشتاري.
3. خلقت آدمي چنان است كه ميتواند از همه حافظههاي ياد شده بهره گيرد.
ان شاء اللّه در شماره آينده با ارتباط و كنشهاي چهارگانه انسانها در اين گستره آشنا خواهيم شد.
V}پينوشت:
1. كليد طلايي ارتباطات، كريس كول، ترجمه محمد رضا آل ياسين، ص 80.
2. آيين حفظ و تقويت حافظه، ص 208.
3. كليد طلايي ارتباطات، ص 81 - 80.
4. همان، 15 - 16.{V
کد سوال : 428
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : آيا ميتوان نماز را به فارسي خواند؟
پاسخ : سال يكهزار و سيصد و سي و دو شمسي بود، من و عدهاي از جوانان پر شور آن روزگار، پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به اين نتيجه رسيده بوديم كه چه دليلي دارد نماز را به عربي بخوانيم؟ چرا نماز را به زبان فارسي نخوانيم؟ عاقبت تصميم گرفتيم نماز را به فارسي بخوانيم و همين كار را هم كرديم. والدين كم كم از اين موضوع آگاهي يافتند و به فكر چاره افتادند. آنها، پس از تبادل نظر با يكديگر، تصميم گرفتند با نصيحت ما را از اين كار باز دارند و اگر مؤثر نبود، راهي ديگر برگزينند. چون پند دادن آنها مؤثر نيفتاد؛ ما را نزد يكي از روحانيان آن زمان بردند. آن روحاني وقتي فهميد ما به زبان فارسي نماز ميخوانيم، به شيوهاي اهانتآميز نجس و كافرمان خواند. اين عمل او ما را در كارمان راسختر و مصرتر ساخت. عاقبت يكي از پدران، والدين ديگر افراد را به اين فكر انداخت كه ما را به محضر حضرت آيت اللّه حاج آقا رحيم ارباب ببرند و اين فكر مورد تأييد قرار گرفت. آنها نزد حضرت ارباب شتافتند و موضوع را با وي در ميان نهادند. او دستور داد در وقتي معيّن ما را خدمتش رهنمون شوند. در روز موعود ما را كه تقريباً پانزده نفر بوديم، به محضر مبارك ايشان بردند. در همان لحظه اول، چهره نوراني و خندان وي ما را مجذوب ساخت؛ آن بزرگمرد را غير از ديگران يافتيم و دانستيم كه با شخصيتي استثنايي روبه رو هستيم. آقا در آغاز دستور پذيرايي از همه ما را صادر فرمود. سپس به والدين ما فرمود: شما كه به فارسي نماز نميخوانيد، فعلاً تشريف ببريد و ما را با فرزندانتان تنها بگذاريد. وقتي آنها رفتند، به ما فرمود: بهتر است شما يكي يكي خودتان را معرفي كنيد و بگوييد در چه سطح تحصيلي و چه رشتهاي درس ميخوانيد. آنگاه، به تناسب رشته و كلاس ما، پرسشهاي علمي مطرح كرد و از درسهايي مانند جبر و مثلثات و فيزيك و شيمي و علوم طبيعي مسائلي پرسيد كه پاسخ اغلب آنها از توان ما بيرون بود. هر كس از عهده پاسخ بر نميآمد، با اظهار لطف وي و پاسخ درست پرسش رو به رو ميشد. پس از آن كه همه ما را خلع سلاح كرد، فرمود: والدين شما نگران شدهاند كه شما نمازتان را به فارسي ميخوانيد، آنها نميدانند من كساني را ميشناسم كه - نعوذبالله - اصلاً نماز نميخوانند. شما جوانان پاك اعتقادي هستيد كه هم اهل دين هستيد و هم اهل همت. من در جواني ميخواستم مثل شما نماز را به فارسي بخوانم؛ ولي مشكلاتي پيش آمد كه نتوانستم. اكنون شما به خواسته دوران جوانيام جامه عمل پوشانيدهايد، آفرين به همت شما. در آن روزگار، نخستين مشكل من ترجمه صحيح سوره حمد بود كه لابد شما آن را حلّ كردهايد. اكنون يكي از شما كه از ديگران مسلطتر است، بگويد بسم اللّه الرحمن الرحيم را چگونه ترجمه كرده است. يكي از ما به عادت دانشآموزان دستش را بالا گرفت و براي پاسخ دادن داوطلب شد. آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه ما يك نفر است؛ زيرا من از عهده پانزده جوان نيرومند بر نميآمدم. بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرماييد بسم اللّه را چگونه ترجمه كرديد؟ آن جوان گفت: طبق عادت جاري به نام خداوند بخشنده مهربان. حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نكنم ترجمه درست بسم اللّه چنين باشد. در مورد »بسم« ترجمه »به نام« عيبي ندارد. اما »اللّه« قابل ترجمه نيست؛ زيرا اسم علم )خاص( خدا است و اسم خاص را نميتوان ترجمه كرد؛ مثلاً اگر اسم كسي »حسن« باشد، نميتوان به آن گفت »زيبا«. ترجمه »حسن« زيبااست؛ امّا اگر به آقاي حسن بگوييم آقاي زيبا، خوشش نميآيد. كلمه اللّه اسم خاصي است كه مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق ميكنند. نميتوان »اللّه« را ترجمه كرد، بايد همان را به كار برد. خوب »رحمن« را چگونه ترجمه كردهايد؟ رفيق ما پاسخ داد: بخشنده. حضرت ارباب فرمود: اين ترجمه بد نيست، ولي كامل نيست؛ زيرا »رحمن« يكي از صفات خدا است كه شمول رحمت و بخشندگي او را ميرساند و اين شمول در كلمه بخشنده نيست؛ »رحمن« يعني خدايي كه در اين دنيا هم بر مؤمن و هم بر كافر رحم ميكند و همه را در كنف لطف و بخشندگي خود قرار ميدهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن عطا ميفرمايد. در هر حال، ترجمه بخشنده براي »رحمن« در حد كمال ترجمه نيست. خوب، رحيم را چطور ترجمه كردهايد؟ رفيق ما جواب داد: »مهربان«. حضرت آيت اللّه ارباب فرمود: اگر مقصودتان از رحيم من بودم - چون نام وي رحيم بود - بدم نميآمد »مهربان« ترجمه كنيد؛ امّا چون رحيم كلمهاي قرآني و نام پروردگار است، بايد درست معنا شود. اگر آن را »بخشاينده« ترجمه كرده بوديد، راهي به دهي ميبرد؛ زيرا رحيم يعني خدايي كه در آن دنيا گناهان مؤمنان را عفو ميكند. پس آنچه در ترجمه »بسم الله« آوردهايد، بد نيست؛ ولي كامل نيست و اشتباهاتي دارد. من هم در دوران جواني چنين قصدي داشتم؛ امّا به همين مشكلات برخوردم و از خواندن نماز فارسي منصرف شدم. تازه اين فقط آيه اول سوره حمد بود، اگر به ديگر آيات بپردازيم، موضوع خيلي پيچيدهتر ميشود. امّا من معتقدم شما اگر باز هم بر اين امر اصرار داريد، دست از نماز خواندن به فارسي برنداريد؛ زيرا خواندنش از نخواندن نماز به طور كلي بهتر است.
در اينجا، همگي شرمنده و منفعل و شكست خورده از وي عذرخواهي كرديم و قول داديم، ضمن خواندن نماز به عربي، نمازهاي گذشته را اعاده كنيم. ايشان فرمود: من نگفتم به عربي نماز بخوانيد، هر طور دلتان ميخواهد بخوانيد. من فقط مشكلات اين كار را براي شما شرح دادم. ما همه عاجزانه از وي طلب بخشايش و از كار خود اظهار پيشماني كرديم. حضرت آيت اللّه ارباب، با تعارف ميوه و شيريني، مجلس را به پايان برد. ما همگي دست مباركش را بوسيديم و در حالي كه ما را بدرقه ميكرد، خدا حافظي كرديم. بعد نمازها را اعاده كرديم و از كار جاهلانه خود دست برداشتيم. بنده از آن به بعد گاه به حضور آن جناب ميرسيدم و از خرمن علم و فضيلت وي خوشهها بر ميچيدم. وقتي در دوره دكترايزبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران به تحصيل مشغول بودم، گاه نامهها و پيغامهاي استاد فقيد مرحوم بديع الزمان فروزانفر را براي وي ميبردم و پاسخهاي كتبي و شفاهي حضرت آيت اللّه را به آن استاد فقيد ميرساندم. و اين افتخاري براي بنده بود. گاه ورقههاي استفتايي كه به محضر آن حضرت رسيده بود، روي هم انباشته ميشد. آن جناب دستور ميداد آنها را بخوانم و پاسخ را طبق نظر وي بنويسم. پس از خواندن پاسخ، اگر اشتباهي نداشت، آن را مهر ميكرد. در اين مرحله با بزرگواريهاي بسيار آن حضرت رو به رو بودم كه اكنون مجال بيان آنها نيست. خدايش بيامرزد و در درياي رحمت خويش غرقه سازد؛A} »انّه كريمٌ رحيم«({A2)
V}
(منابع )
1) ارباب معرفت، ص 109.
2) به نقل از استاد دكتر محمد جواد شريعت.{V
کد سوال : 429
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : مفاهيم قران گستره خاص دارد آيا تمام علوم را در بر ميگيرد ؟وبه چه دليل قران از جامعيت برخوردار است؟
پاسخ : قرآن - چنان كه صاحب نظران گفتهاند - چون دريايي عميق است و هيچ كتابي را نميتوان با آن مقايسه كرد. يكي از نشانههاي عمق قرآن كريم، تفاسير مختلفي است كه بر آن نگاشتهاند. اين در حالي است كه نه تفاسير گذشته توانستهاند از عهده تفسير كامل آيات اين كتاب مقدس بر آيند؛ نه تفاسير معاصر ميتوانند تمام معانياش را كشف كنند و نه تفاسير آيندگان خواهند توانست به درك عميق آيات آن نائل آيند.
امامان معصوم)ع( نيز در موارد مختلف به جايگاه رفيع قرآن اشاره كردهاند؛ براي نمونه در روايات چنين آمده است: H}»فضل القرآن علي سائر الكلام كفضل اللّه علي خلقه«{H(1)؛ برتري قرآن به ديگر سخنان مانند برتري خداوند بر مخلوق خود است.
تاريخ اسلام نشان ميدهد كه قرآن در عرصههاي مختلف زندگي مسلمانان ظهور و نفوذ داشته است. بخشي از اين عرصهها عبارت است از:
1. معنوي و روحي
2. عملي و اجتماعي
3. علمي و نظري
به نظر ميرسد بُعد اخير، پرسش درباره »جامعيت قرآن« را در اذهان مسلمانان پديد آورده است. بسياري از دانشمندان جامعيت قرآن را پذيرفته و در جهت اثبات آن دليلهايي ارائه دادهاند. پيش از تبيين برهانهاي اين گروه، بايد دانست ديدگاه طرفداران جامعيت قرآن به انواع زير قابل تقسيم است:
1. ديدگاه حداكثري كه به گستردگي قرآن در همه علوم و روشها معتقد است.
اين گروه از طرفداران جامعيت قرآن، قرآن را دربردارنده همه علوم نخستين و واپسين ميدانند. در نگاه آنان، قرآن همه مسائل جزئي و كلي و حتّي بسياري ديگر از موضوعات مانند شيمي، فيزيك و... را شامل ميشود. اينان قرآن را جامع مسائلي ميدانند كه مبين قوانين علوم نظري و تجربي است.(2) اسكندراني و طنطاوي و ملامحسن فيض كاشاني و ابنكثير در شمار اين گروه جاي دارند. فيض كاشاني،(3) پس از آن كه دانش انسان را به دو نوع جزئي و حسي و كلي و مطلق تقسيم ميكند، ميگويد: اكنون آن كه كيفيت اين نوع دانش )علم كلي( را ميداند، معنا و مفهوم آيه مبارك )و نزلنا عليك الكتاب تبياناً لكل شيء( را در مييابد. چنين كسي به واقع گواهي ميدهد كه همه دانشها در قرآن كريم وجود دارد.
ابن كثير(4) نيز، پس از نقل كلام ابن مسعود درباره نهفته بودن همه علوم در قرآن، ميگويد: هر چه مردم در كارهاي دنيايي و دين و معيشت و عالم رستاخيز نيازمندند، در قرآن بيان شده است.
بيترديد اگر مراد ابنكثير ظواهر كلمات قرآن باشد، قابل پذيرش نيست؛ زيرا اموري چون مسائل دقيق و جزئي رياضي، شيمي، فيزيك و مانند آن در ظواهر قرآن به صورت شفاف بيان نگرديده است؛ ولي چنانچه مرادش نهفته بودن اين دانشها در مراتب گونهگون معاني و مفاهيم قرآن باشد، ميتوان آن را پذيرفت.
2. ديدگاه حداقلي، كه تماميت قرآن در ذكر كليات و بيان ارزشها را ميپذيرد.
طرفداران اين نظريه قرآن را در محدوده توصيف جهان بيني و عقايد و بيان ارزشهاي جامع ميدانند و معتقدند طرح مسائل علمي با قدسي بودن دين سازگار نيست. محمد عزة دروزه(5) و دكتر سروش(6) در شمار اين گروه جاي دارند.
اكمال دين در نظر اين گروه عبارت است از تبيين كامل امور معنوي و آخرتي و واگذاردن علوم انساني و تجربي، از جمله شيوه حكومت به مردم. برخي در تأييد اين نظريه گفتهاند:(7) افزودن سنّت رسول اللّه)ص(، توجّه به سيره امامان)ع( و توسل به اجتهاد در كنار قرآن دليل واضح كامل نبودن قرآن به شمار ميآيد.
بيترديد اين ديدگاه نميتواند درست باشد؛ زيرا طرح مسائل علمي در راستاي هدايت و تربيت نفوس ضرورت دارد و به قدسي بودن زيان نميرساند. از سوي ديگر، نقدپذيري به ديني بودن موضوع آسيب وارد نميكند؛ چنان كه احكام شرعي به واسطه عنصر اجتهاد هميشه در معرض انتقاد قرار دارند. افزون بر اين، مسائلي چون سنّت رسول اللّه)ص( و سيره ائمّه)ع( و اجتهاد از پايههاي جامعيّت قرآن به شمار ميآيند؛ به عبارت ديگر، همه اينها از متن قرآن كريم الهام گرفتهاند؛ آياتي مانند A})و ما اتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا{A»8) و A})أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و أولي الامر منكم{A»9) و )A}إنما وليكم الله و رسوله و الذين امنوا...{A»10) و )A}لكم في رسول الله أسوة حسنة{A»11) و )A}و ما كان المؤمنون لينفروا كافة فلو لا نفر من كلِّ فرقة منهم طائفة ليتفقَّهوا في الدِّين...{A»12) و احاديثي مانند H}»اني تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتي اهل بيتي فان تمسكتم بهما لن تضلوا و انهما لن يفترقا حتّي يردا علي الحوض{H«.(13) بر نادرستي اين نظر گواهي ميدهند.
3. ديدگاه اعتدالي كه معتقد است قرآن كريم ضمن بيان كليات و اصول و قواعد ارزشي و نگرشي، برخي از روشهاي سرنوشت ساز و موثر در هدايت را نيز تبيين ميكند. طرفداران اين نظريه(14)، چنان باور دارند كه قرآن اصول و ارزشهايي را مطرح كرده است كه ميتوان بر اساس آن يك نظام حقوقي و سياسي و اجتماعي و پيامهاي ارزشي مبتني بر يك مكتب روانشناسي و جامعهشناسي را استخراج كرد. بنابراين، قرآن از زاويهاي خاص بيانگر همه چيز است. جامعيت و شمول قرآن در گستره ديدگاههاي علمي چنان است كه در خصوص تك گزارههاي آن سخني ندارد و اثباتاً يا نفياً موضعگيري نميكند.
در اين ميان، برخي از مفسران مانند علامه طباطبايي و ديگران،(15) جامعيت قرآن را در قلمرو هدايت و تربيت تفسير كردهاند. او در اين باره مينويسد: »آنچه ملاك است و كوتاهي را از جانب قرآن منتفي ميسازد، اين است كه قرآن تمام مطالب لازم در حوزه هدايت و سعادت را همراه دارد و در اين زمينه از هيچ كوششي فروگذار نكرده است«.(16)
گروهي از پژوهشگران مانند استاد حسن زاده آملي جامعيت را براساس فهم زبان قران و ذوبطون بودن آن معنا كردهاند. او مينويسد:(17) »كلمه مباركه »A}كلّ شي{A« چيزي را فروگذار نكرده است. پس چيزي نيست كه قرآن تبيان آن نباشد. ولي قرآن در دست انسان زبان فهم، تبيان كلي شي و زبان كلمات اللّه بيانتها است. اين انسان زبان فهم راسخ در علم است.«
گروهي نيز جامعيت را در حوزه شرع و احكام آن محدود ساختهاند. عالماني چون فخر رازي،(18) طبرسي(19) چنان اعتقاد دارند كه جامعيت قرآن در محدوده دين و شرع معنا مييابد؛ زيرا بيان دين و احكام جز از ناحيه قرآن امكانپذير نيست.
T}دليلهاي جامعيت قرآن{T
دليلهاي جامعيت قرآن نوع است:
الف( آيات الاهي
ب( سخنان معصومان)ع(
ج( برهان عقلي
الف( آيات الاهي
بخش نخست به سه دسته تقسيم ميشود:
1 - آياتي كه در آن واژه تبيان و تفصيل آمده است؛ مانند آيه 89 سوره نحل.
2 - آياتي كه اسلام را دين جهاني معرفي ميكند؛ مانند آيه 107 سوره انبياء.
دستورهاي آيين جهاني بايد چنان باشد كه نيازهاي عرصههاي مختلف زندگي بشر را تأمين كند. از اين رو، جهاني بودن قرآن مستلزم جامع بودن آن است.
3 - آياتي كه فرمانهاي قرآن را جاودانه معرفي ميكند؛ مانند آيه 1 سوره فرقان.
بيترديد چيزي كه تا ابد استمرار دارد، بايد به تمام نيازهاي انسان در زندگي فردي و اجتماعي، براي تحقق هدايت و سعادت، پاسخ دهد.
ب( سخنان معصومان)ع(
روايات اين بحث به سه دسته تقسيم ميشوند:
1. احاديثي كه با واژگان تبيان و تفصيل، قرآن را وصف كردهاند؛ مانند اين سخن امام رضا)ع»20): خداوند پيامبرش را قبض روح نفرمود، مگر آن كه دينش را كامل ساخت. و قرآن را بر او نازل فرمود كه در آن تفصيل هر چيزي وجود دارد.
امام صادق)ع»21) نيز ميفرمايد: خداوند متعال هر چيزي را در قرآن بيان كرده است. به خدا سوگند، قرآن همه نيازمنديهاي مردم را آورده تا كسي نگويد كاش اين موضوع در قرآن بود.
2 - رواياتي كه قرآن را منبع و محل مراجعه معرفي ميكند؛ مانند اين سخن امام باقر)ع»22): بيترديد خداوند متعال چيزي كه امّت نياز دارد، رها نساخته، در كتاب خود فرو فرستاده است.
امام صادق)ع»23) در اين باره ميفرمايد:هر چه كه دو تن در آن اختلاف دارند، ريشهاش در كتاب خدا موجود است؛ امّا عقل مردم به آن نميرسد.
3 - گفتار مولاي متقيان علي)ع»24) كه در توصيف قرآن ميفرمايد: آگاه باشيد، دانستنيهاي گذشته و آينده تا روز قيامت در قرآن آمده است... .
ج( برهان عقلي
در اين بخش، با برهانهاي زير رو به رو ميشويم:
1 - برهان خاتميت
خاتميت، بر اساس دليلهاي عقلي و نقلي، تثبيت شده است. نتيجه منطقي خاتميت پذيرش جامعيت قرآن است؛ زيرا راز خاتميت در چگونگي رهنمودها و مقررات و شيوه طرح آنها نهفته است؛ يعني بايد پيامبر خاتم طرحي جامع و كلي ارائه دهد؛ طرحي كه هيچ چيز در آن فرو گذار نشده باشد.
2 - برهان لطف
اگر فرض كنيم دين اسلام در بيان مسائل لازم كوتاهي كرده است و جوينده هدايت پاسخ خود را در آن نمييابد، بيترديد سردرگمي يا دست كم سرخوردگي پديد ميآيد و اين كار از لطف خداوند دور است.
3 - برهان تكامل دين
اگر بر اساس ملاكهاي عقلي و نقلي دين اسلام متكاملترين اديان به شمار ميرود، بايد هر مسألهاي را بيان كند.
T}معيارهاي جامعيت{T
در پايان ،اشاره به معيارهاي صدق جامعيت بر قرآن شايسته مينمايد. مطابقت با فطرت انساني، سهولت و انعطاف پذيري در تعليمات، توان پاسخ به پرسشهاي بشر، شايستگي همگاني و جاودانگي، همسويي با انسان، همگوني اجزاي دين، نگاه همه جانبه، فراروزي و آينده نگري، عقلاني بودن آموزهها و توجّه به تفقه و اجتهاد. بخشي از اين ملاكها به شمار ميآيد.
V}( منابع )
1) بحارالأنوار، ج 89، ص 19.
2) اشاره به دو كتاب معروف تفسيري است كه به شكل افراطي به مسائل علوم و تجربي پرداختهاند:
كشف الاسرارا النورانيه )اسكندراني( و الجواهر في تفسير القرآن. )طنطاوي(
3) هفده گفتار در علوم قرآني، ترجمه سيد حسين حسيني، 98 - 93.
4) تفسير القرآن العظيم، ابن كثير، ج 2، ص 503.
5) تفسير الحديث، محمد عزة دروزه، ج 6، ص 91.
6) فربهتر از ايدئولوژي، عبدالكريم سروش، ص 58 48 و 122.
7) مجله كيان، حبيب اللّه پيمان، شماره 5، ص 27 و 28.
8) و آن چه را فرستاده او به شما داد، آن را بگيريد و از آن چه شما را باز داشت، باز ايستيد. )حشر (7 :(59)
9) خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياء امر خود را نيز اطاعت كنيد. )نساء (59 :(4)
10) وليّ شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كساني كه ايمان آوردهاند... )مائده (55 :(5)
11) قطعاً براي شما در اقتدا به رسول خدا سرمشقي نيكوست. )احزاب(21 :(33)
12) و شايسته نيست مؤمنان همگي )براي جهاد( كوچ كنند. پس چرا از هر فرقهاي از آنان، دستهاي كوچ نميكنند تا )دستهاي بمانند و( در دين آگاهي پيدا كنند. )توبه (122 :(9)
13) همانا من ميان شما )مردم( دو شيء گرانبها را به يادگار گذاشتم. كتاب خدا و عترت خود كه اهل بيت من باشند، اگر پس از من به آن دو چنگ بزنيد گمراه نخواهيد شد: آن دو از هم جدانمي شوند تا با هم به حوض )بهشت( وارد ميشوند. )بحارالأنوار، ج 2، ص 100)
14) مجله معرفت، ناصر مكارم شيرازي، شماره 5، ص 4.
15) تفسير المنار، شيخ محمد عبده، ج 7، ص 394 و 395.
16) تفسير الميزان، علامه طباطبايي، ج 7. )ذيل آيه 37 سوره انعام(
17) انسان و قرآن، حسن حسن زاده آملي، ص 9.
18) تفسير فخر رازي، ج 12، ص 218 - 215.
19) مجمع البيان، طبرسي، ج 6، ص 190.
20) الجديد في التفسير القرآن، شيخ محمد سبزواري، ج 3، ص 29.
21) اصول كافي، كليني، ج 1، ص 59.
22) همان.
23) همان.
24) نهج البلاغه، خطبه 158.{V
کد سوال : 430
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : با توجّه به اختلاف ساعات و تاريخ در كشورهاى مختلف اسلامى، شبهاى قدر چگونه تعيين مىشود؟
پاسخ : شب قدر يك شب بيش نيست، امّا در كل كره زمين يك شب كامل، 24 ساعت مىباشد. همچنان كه يك روز كامل 24 ساعت است و هر زمان مفروضى حدود نيمى از كره زمين را پارههاى روز و نيمكره ديگر را پارههاى شب مىپوشانند. بنابراين زمانى كه در عربستان شب قدر مىشود بخشى از ليلة القدر است كه امتداد آن تا شبى كه در ايران مراسم شب قدر انجام مىشود استمرار مىيابد. به عبارت ديگر همه شبها و روزها همين حالت را دارند كه در عرض 24 ساعت به صورت متخالف و تدريجى كل زمين را پوشش مىدهند. از همين رو در روايات وارد شده است كه فضيلت روز قدر كمتر از شب قدر نيست.