• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 2641
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : در پايان چرا رهبري در اكثر پرسشها در جمع دانشجويان به ارائه جوابهاي مبهم كلي و به قولي سياسي مي پردازند؟
پاسخ : اگر مروري بر جلسات پرسش و پاسخي که با حضور مقام معظم رهبري برگزار گرديده، نماييد و همه مطالب آن را به صورت دقيق مطالعه نماييد، قطعا تصديق مي فرماييد که قضيه کاملا برعکس است؛ يعني اکثر پاسخ ها با رعايت تناسب موضوع، کاملا شفاف است - و اين واقعيتي است که به ندرت مي توانيد نظير آن را در ميان مسؤولين ساير کشورها بيابيد. اما با اين همه برخي موارد وجود دارد که پاسخ ها کلي است و يا به طور کامل همه جوانب پرسش را در بر نمي گيرد و اين موضوعي است که نه تنها هيچ مشکل و ايرادي بر آن وارد نيست بلکه کاملا صحيح ومنطقي است. توضيح اين مطلب با نکات ذيل در ارتباط است: الف) ماهيت مختلف سؤالات: مسلما سؤالاتي که از حضور مقام معظم رهبري مي شود در يک مقوله نمي گنجد بلکه: 1. برخي در حوزه وظايف و اختيارات ايشانند که اينها هم دو دسته اند: - به دليل مرتبط بودن با سياست هاي کلي نظام وجهت گيري هاي آن و همچنين مانع نبودن هيچ گونه ملاحظه امنيتي و سياسي و... مي توان آنها را بيان نمود که علي القاعده مقام معظم رهبري نظرات خويش را بيان مي نمايند. - به دليل ملاحظات امنيتي و سياسي و... نمي توان اطلاعات کامل پيرامون آن ارائه داد. در چنين مواردي - که البته زياد نيست - منطقي است که مقام معظم رهبري جهت رعايت مصالح نظام استقلال منافع و امنيت ملي، از ارايه اين قبيل اطلاعات خودداري نمايند و اين موضوعي است که در همه نظام هاي سياسي مرسوم مي باشد و اسلام هم بر رعايت اسرار، حفاظت اطلاعات و مسايل امنيتي و موضوعات مرتبط با مصالح جامعه اسلامي از سوي همه افراد جامعه خصوصا رهبر و مسؤولين آن تأکيد زياد دارد. 2. برخي موضوعات اصلا در حوزه اختيارات و وظايف رهبري نيستند: هر چند مقام معظم رهبري سياست گذاري و تعيين خط و مشي هاي کلان نظام و همچنين هدايت و نظارت بر کل سيستم را بر عهده دارند، اما مسلم است که در غير اين موارد بايد توضيحات کامل و ريز در ارتباط با عملکرد هر کدام از بخش هاي نظام و يا مسائلي که بايد از مجاري خاص قانوني خويش طي شود را از همان بخش مطالبه نمود به عنوان نمونه در سؤالي که از مقام معظم رهبري درباره لوايح دوگانه دولت شد و نظر صريح ايشان را مطالبه مي کرد، ايشان در پاسخ چنين مي فرمايد: «درباره محتواي اين لوايح، بنده قطعا اظهار نظر نمي کنم. اين که ايشان فرمودند نظر صريحتان را بگوييد، بنده نظر غير صريحم را هم نمي گويم؛ اين کاري است که يک روند قانوني دارد. مجلس در اين جا شأني دارد و دولت و شوراي نگهبان هم شأني دارند، راه قانوني هم وجود دارد که بايد طي شود...» V} (دانشگاه شهيد بهشتي، 22/2/82).{V طبيعي است در چنين مواردي که با بخش هاي نظام و وظايف آنها در ارتباط است و قانونا بايد از طريق مکانيزم خاص خود طي شود، هرگونه اظهار نظري از سوي رهبري مي تواند اين روند را دچار اختلال نمايد. ب) مسائلي مانند گستردگي و کثرت سؤالات و رعايت وقت: اين موضوع بيشترين دليل براي اين است که چرا رهبري به سؤالات پاسخ تفصيلي و با رعايت همه جوانب نمي دهند. توضيح آن که همانگونه که مطلع ايد کثرت سؤالات که گاهي مواقع حتي چندين موضوع در قالب يک سؤال طرح گرديده و همچنين اهميت دادن مقام معظم رهبري به پاسخگويي به تمامي سؤالات از يک سو و رعايت وقت - عليرغم اين که حتي چندين ساعت طول مي کشد - همگي سبب مي شود تا نتوان به صورت کامل همه ابعاد سؤال را پاسخ داد. طبيعي است که در چنين وضعيتي معظم له به ذکر نکات اصلي سؤال آن هم تا آنجا که به سياست هاي کلي نظام و وظايف و اختيارات رهبري باز مي گردد به پاسخ بپردازند. مثلا بعضي سؤالات که به عملکرد قوه قضائيه يا دولت انتقاد مي شود اگر مقام معظم رهبري بخواهد اين مسأله را به طور دقيق، علمي و مستند همراه با ارائه آمار و اطلاعات کافي ارائه دهد و عملکردهاي مثبت و منفي زير مجموعه هاي هر کدام از قوا را بررسي و ... را شمرده و تحليل و ارزيابي کند، اين ديگر جلسه پرسش و پاسخ نمي شود بلکه يک کار کارشناختي دقيق است. از اين رو در آن وقت کم با کثرت و تنوع سؤالات، چاره اي جز ارائه يک روش شناسي منطقي و واقع بينانه در مورد قضاوت در چنين مواردي وجود ندارد. در هر صورت مقام معظم رهبري با ملاحظه اين قبيل مسائل که همه در جاي خود منطقي و مطلوب اند سعي مي نمايند ترسيمي صحيح از خطوط کلي و جهت گيري هاي کلان نظام و ديدگاه خويش را درباره موضوعات مطرح شده در جلسات پرسش و پاسخ بيان نمايند.
کد سوال : 2642
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : آيا روايات نقل شده از علي(ع) در مذمت زنان و کاستي عقل آنان از مردان صحت دارد؟ چگونه با آيات و روايات ديگر قابل جمع است؟
پاسخ : در رابطه با خطبه 8 نهج البلاغه H}«ان النساء نواقص العقول، نواقص الايمان، نواقص الحظوظ ...»{H كه پس از فراغ از جنگ جمل بيان شده، توجه به چند نكته ضرورى است: اولاً: اين روايت به فرض صدور هرگز در مقام تحقير و پايين آوردن مقام و حيثيت زن و منافى تساوى زن و مرد در كمالات انسانى نيست. آنچه با دقت و ژرف‏كاوى در متن روايت به دست مى‏آيد نفى تشابه (Similarity) آن دو در همه زمينه‏ها است. توضيح آن كه از ديدگاه اسلام زن و مرد هر دو در گوهر شريف انسانيت همتا و داراى مراتب كمالى واحدى هستند. در عين حال نظام زيباى آفرينش هر يك از اين دو را با ابزارهاى ويژه‏اى مجهز ساخته و به تناسب آن رسالت و مسؤوليت خاصى نيز بر دوش هر كدام نهاده است. تجهيز هر يك از دو صنف فوق به گونه‏اى است كه از تركيبشان شرايط و بستر مطبوع و دلپذيرى براى ايجاد خانواده و كانونى فعال و پر مهر و صفا پديد مى‏آيد. هر يك در كنار ديگرى مى‏تواند آرامش، سكون و شرايط استكمال را بيابد. هم‏چنين زمينه مناسبى براى رشد و تربيت سالم فرزند به وجود مى‏آيد. در اين تقسيم طبيعى آنچه معمولاً در مرد ظهور و بروز بيشترى دارد، قدرت و توانايى بيشتر براى انجام كارهاى سخت و طاقت فرسا و نيز زيركى و حسابگرى در امورى است كه به تيزبينى و كياست نيازمند است و آنچه در زن نمود و پيدايى بيشتر دارد؛ لطافت، زيبايى، مهر، عاطفه، شور و احساس قلبى است. اين نكته اولاً به معناى بى‏خردى زن يا بى‏عاطفگى مرد نيست و ثانيا به معناى آن نيست كه هر زنى كم‏انديش‏تر از هر مردى و هر مردى كم عاطفه‏تر از هر زنى است؛ بلكه مى‏توان گفت كه به طور متوسط وجه غالب كنش‏هاى مرد، رفتارهاى حسابگرانه، و وجه غالب كنش‏هاى زن كردارهاى مهر انگيز و عاطفى است. ثانيا: اين دو گونه حركت هر يك در جاى خود بسيار ضرورى است و اين تقسيم تكوينى به هيچ روى نشانگر برترى مرد بر زن و فرومايگى زن نيست؛ بلكه هر يك جلوه‏اى خاص از اسماى حسناى الهى است. به قول سعدى: P} جهان چون چشم و خط و خال و ابروست{E}كه هر چيزش به جاى خويش نيكوست{P ثالثا : عقل بر دو قسم است: 1- عقلى كه معيار كمال و قرب الهى است: H}«العقل ماعبد به الرحمان واكتسب به الجنان»{H اين عقل همان «عقال» و زانوبند هواها و اميال نفسانى است. در چنين عقلى مرد بر زن فزونى ندارد. 2- عقل حسابگر، ابزارى و اينتسترومنتال (Instrumental Reason) كه كاربرد آن بيشتر در تنظيم معاش و سياسات است. در اين زمينه هر چند به طور معمول مرد از زن پيشى مى‏گيرد؛ ولى اين معيار كمال نيست و چنان كه گفته شد نوعى تقسيم كار طبيعى و تكوينى است و در مقابل آن زن نيز از مهر و عاطفه افزون‏ترى برخوردار است. از توضيح ياد شده روشن مى‏شود كه تعبير امير مؤمنان(ع) تحقير كننده زن نيست؛ بلكه هشدار به كسانى است كه در هر مسأله‏اى انتظار حركتى مردگونه از زنان دارند. سخن آن حضرت در واقع تفطن و توجه دادن به اين نكته است كه زن موجودى سراپا شور و احساس و عاطفه است و در برخورد با او نبايد انتظار حسابگرى‏هاى مردانه را داشت؛ بلكه بايد دقيقا روان‏شناسى او را به دست آورد و به تناسب آن با وى روبه‏رو شد. تعبير «نواقص الايمان» نيز با تبيينى كه با اشاره به ترك عباداتى چون نماز و روزه در ايام عادت در بر دارد، بيانگر تذكر مهمى به زنان است. اين فراز در واقع مشتمل بر نوعى مقايسه فقهى بين كسى است كه در چنين ايامى به حكم الهى ترك عبادت مى‏كند و كسى كه از عادت خارج است و به حكم الهى عبادات واجب را انجام مى‏دهد. در اين جا هر دو به حكم الهى عمل مى‏كنند و احكام شرعى مربوط به هر كدام نيز مبتنى بر مصالح و مفاسد نفس‏الامرى و مقتضيات تكوينى خاصى است كه دست ما از آنها كوتاه است و علم ما به آنها راه ندارد؛ ليكن در هر صورت اين مسأله را به عنوان يك واقعيت وجدانى و انكار ناپذير بايد پذيرفت كه تأثير هر يك از اين دو عمل ـ كه هر دو هم اطاعت از فرمان پروردگار است ـ بر نفس انسان متفاوت است. به عنوان مثال كسى كه در ماه مبارك رمضان در سفر است و به حكم الهى روزه مى‏خورد هرگز نورانيت و معنويتى را كه در شرايط ديگر؛ يعنى، موقعى كه در حضر است و به فرمان خدا روزه مى‏گيرد، احساس نمى‏كند و از نظر قوت ايمانى و ظهور جلوه‏هاى زيبا و نورانى آن در وضعيت فروترى قرار مى‏گيرد. بنابراين آنچه حضرت در اين فراز فرموده‏اند بيان يك حالت طبيعى است. ثانيا : شارع مقدس در حد امكان راه‏هاى ديگرى براى نقص خلأ ياد شده وضع نموده است؛ چنان كه در رساله‏هاى عمليه آمده است كه مستحب است زن در مواقع نماز وضو بگيرد و در محل عبادت رو به قبله بنشيند و به ياد خدا باشد؛ ليكن چون غالب زنان از اين كار دورى مى‏كنند، سخن امير مؤمنان نسبت به آنها به گونه‏اى كه بيان شد صدق مى‏كند. تعبير «نواقص الحظوظ» بيان يك مسأله حقوقى است و با كاوش دقيق روشن مى‏شود كه اگر سهم و بهره مالى زن در برخى اَشكال آن كمتر از مرد است، كاستى آن به شكل ديگرى جبران شده است. لذا اين سخن نيز چون فرازهاى ياد شده، بيانگر «ناهمانندى» (Dissimilarity) و تفاوت‏هاى شكلى (Formal) است، نه «عدم تساوى» (unequality). توجه به ساختار كلى اقتصادى خانواده نشان مى‏دهد كه اسلام بار مالى خانواده را تماما بر عهده مرد نهاده و تأمين نيازهاى اقتصادى زن را اعم از تهيه مسكن، خوراك و پوشاك وظيفه مرد دانسته است. هم‏چنين حقوق ديگرى براى زن مانند مهريه قرار داده است. بنابراين اگر زن نصف مرد ارث مى‏برد، مى‏تواند همه آن را براى خود محفوظ بدارد و هرگونه دوست دارد خرج يا ذخيره نمايد و مرد كوچكترين حقى بر دارايى زن ندارد؛ ليكن مرد بايد نيازهاى زن را تأمين كند و بخش عظيمى از آنچه را كه به عنوان سهم‏الارث يا اشكال ديگر به چنگ مى‏آورد بايد براى زن خرج نمايد. از آن چه گذشت به خوبي آشکار مي شود که يک نوع «ناهمانندي» ميان ويژگي هاي زن و مرد وجود دارد و کساني که اين واقعيت را ناديده مي گيرند و شعار «همانندي» حقوق زن و مرد را سر مي دهند چند گروهند: - گروهي به خاطر ظلم مردسالاري از احقاق حقوق زنان در عرصه هاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي سخن گفته اند. - گروهي با نگاه اقتصاد برنامه هاي مشارکت زنان را در رونق اقتصادي کشور مطرح کردند. - گروهي در جهت منافع اقتصادي و سود جويي هاي شخصي و جنسي نگاهي ابزاري به زن داشتند. آن چه از مشابه انگاري زن و مرد [فمينيسم] مورد اعتراض است. سوء استفاده از نيروي کار زنان به عنوان نيروهاي ارزان قيمت و سوء استفاده از زيبايي هاي آنان در تبليغات کالاها و به کارگيري زنان در جايگاه هاي نامناسب با لطافت هاي روحي و جسمي آنان است. در صورتي که با رعايت قوانين و احکام اسلامي ضايعه هاي فوق اتفاق نمي افتد بلکه هنجارهاي اجتماعي نهادينه مي شود و از بحران اشتغال و بي بند و باري و... جلوگيري مي شود. بايد دانست تفاوت ظاهري و جسمي زن و مرد، نشان از آن دارد که هر دو به اضافه همديگر و با تقسيم کار ميان يکديگر بايد در رشد و توسعه نهاد خانواده و نهاد جامعه همياري کنند و همان گونه که در نظام خانواده برخي فعاليت هاي زن و مرد اختصاصي و برخي مشترک مي باشد در نظام اجتماعي نيز با توجه به ويژگي هاي جسمي و روحي زن و مرد برخي عرصه ها اختصاصي است و برخي کارها به طور مشترک نيز قابل انجام است. يکسان سازي کارها و انتظارات از زن و مرد، مخالف نظام تکوين و جدا از واقعيت است و بحران ها و ناهنجاري هايي را به دنبال دارد. بنا بر آنچه گفته شد «ناهمانندي» زن و مرد انکار ناپذير است و انتظار حرکت مردانه از زنان، ظلم به زنان و جامعه و نسل آينده است. از اين رو در اسلام احکام و قوانين ويژه اي و گاهي متفاوتي براي زن و مرد و يا پدر و مادر تعيين شده است. آن چه مهم است توجه به نکات ذيل است: 1- تفاوت هاي زن و مرد مربوط به امور جسمي و اجرايي است اما از جهت گوهر انساني داراي يک حقيقت واحد هستند A} «خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها{A پروردگارتان که شما را از نفس واحدي آفريد و جفتش را [نيز] از آن [نفس واحد که در آدم(ع) دميده شد] آفريد V} (سوره نساء، آيه 1){V 2- اگر چه زن و مرد از نظر جسمي و امکانات اجرايي متفاوت مي باشند اما از هر کدام به تناسب موقعيت خودش مسؤوليت خواسته مي شود و پاداش داده مي شود. چنان که «اسماء دختر يزيد انصاري» به نمايندگي از زنان نزد پيامبر (ص) آمد و گفت: فدايت شوم مي دانم که هيچ زني در شرق و غرب عالم نيست که سخن مرا بشنود مگر اين که با من هم رأي خواهد بود. خداوند تو را به حق سوي مردان و زنان فرستاد و ما هم به تو و خدايي که تو را فرستاده است ايمان آورديم. ما طايفه زنان محدود و محصور هستيم و اساس خانه هاي شما مي باشيم و خواهش هاي شما را برمي آوريم و فرزندان شما را حامله مي شويم اما شما مردها بر ما برتري هايي داريد. مثلا نماز جمعه و جماعت مي خوانيد، به عيادت بيماران مي رويد، تشييع جنازه مي کنيد و پياپي به زيارت حج مي رويد و بالاتر از همه اينها، جهاد در راه خداست. هرگاه مردي از شما براي حج يا عمره يا جهاد از خانه بيرو مي رود، ما اموال شما را حفظ مي کنيم و پارچه هاي لباسهايتان را مي بافيم و فرزندانتان را تربيت مي کنيم. پس اي رسول خدا، آيا در اجر و ثواب شريک شما نيستيم؟ پيامبر(ص) کاملا رو به اصحاب خود کرد و فرمود: آيا تا به حال شنيده ايد که زني در پرسش از امور دين خود به اين خوبي سخن بگويد؟ عرض کردند: اي رسول خدا، گمان نمي کرديم که زني تا بدين پايه برسد! سپس پيامبر(ص) رو به اسماء کرد و فرمود: اي زن، برگرد و به زناني که تو را به نمايندگي فرستاده اند اعلام کن که نيکو شوهرداري هر يک از شما زنان و جلب رضايت مردش و پيروي کردن از نظر موافق او (در کاري) با همه اين اعمال (که براي مردان نام بردي) برابري مي کند. اسماء در حالي که از شادي تهليل (لا اله الا الله) و تکبير مي گفت، برگشت.V}(الدر المنثور، ج 2، ص 518 - ميزان الحکمه، ح 3655 ، ج 11، ص 5489) {V
کد سوال : 2643
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : با اين که خدا جاي خاصي ندارد، بلکه در همه جا حضور دارد «و اينما تولوا فثم وجه الله» پس چرا بايد رو به قبله نماز بخوانيم و يا دست هايمان را در هنگام دعا، رو به آسمان بلند کنيم؟ مگر نعوذ بالله خدا در کعبه است و يا در آسمان؟
پاسخ : قرآن كريم مى‏فرمايد: «ما فولّ وجهك شطر المسجد الحرام و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره...؛ پس روى كن به طرف مسجدالحرام و شما مسلمين نيز هر كجا باشيد در نماز روى بدان جانب كنيد»، V}(بقره، آيه 144){V و نيز مى‏فرمايد: «و من حيث خرجت فول وجهك شطر المسجدالحرام و حيث ماكنتم فولوا وجوهكم شطره ... ؛ و اى رسول از هر جا و به هر ديار بيرون شدى روى به جانب كعبه كن و شما مسلمين هم به هر كجا بوديد روى بدان جانب كنيد» V}(همان، آيه 150).{V با توجه به اين آيات، مى‏توان برداشت‏هاى زير را به دست آورد: 1- همان خدايى كه فرموده است به هر طرف رو كنيد آن جا وجه خدا است و اين كه او از رگ گردن به انسان نزديك‏تر است، همو دستور داده است كه به هنگام نماز به طرف مسجدالحرام نماز بخوانيد. 2- «شطر» در آيه شريفه (شطر المسجد الحرام) به معناى سمت و جانب است. البته ايستادن دقيق در محاذات خانه كعبه و حتى مسجدالحرام براى كسانى كه از دور نماز مى‏خوانند بسيار مشكل است، اما ايستادن به سمت آن براى همه آسان است. همين دستور قرآنى به نوبه خود موجب پيشرفت علوم جغرافيا، هيئت، هندسه و رياضى در بين مسلمين گرديد؛ زيرا براى قبله‏يابى و تشخيص جهت آن، نيازمند اين علوم بودند. 3- اين كه «خدا همه جا هست و به هر طرف كه رو كنى روى او و سوى او است»؛ اين نتيجه را نمى‏دهد كه پس به هر طرف مى‏توان نماز خواند. در همه جا بودن خداوند يك مطلب است و جهت نماز مطلب ديگر. كما اين كه خدا همه زبان‏ها را مى‏داند ولى بايد نماز را به زبان عربى خواند و يا اين كه خدا موجودى زمانى نيست ولى نماز بايد در زمان خاص خودش خوانده شود. حق‏تعالى به علل گوناگون، دستور داده است كه به طرف قبله واحد، به زبان واحد، و با شرايط مشترك ديگرى نماز گزارده شود و اين دستور علاوه بر پيشرفت و پيشبرد علم و دانش بشرى، مايه وحدت و هماهنگى بين مسلمانان نيز مى‏باشد و تأثيرات و آموزش‏هاى فرهنگى ديگرى نيز به دنبال دارد. از طرف ديگر در هر يك از اين دستورات اسرار عرفانى بزرگ نهفته است. ناگفته نماند براى راهيابى به «حقيقت» بايد دو مرحله «شريعت و طريقت» طى شود. يكى از نمونه‏هاى پايبندى به احكام شريعت ايستادن رو به قبله است كه پرورش روحيه عبوديت و نهادينه شدن يك رفتار دينى به طور همگانى را به ارمغان مى‏آورد. همچنين پايبندى به احكام شرعى از مؤثرترين روش‏ها براى فرهنگ‏سازى در جامعه است. در غير اين صورت پراكندگى و ناهماهنگى و حتى ناهنجارى‏هاى فراوان در جامعه پديد خواهد آمد. براى آگاهى بيشتر ر.ك: آداب‏الصلوه، امام خمينى(ره).
کد سوال : 2644
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : فمينيسم يعني چه؟ ديدگاه اسلام در آن باره چيست؟
پاسخ : فمينيسم: فمينيسم كه از واژه Feme به معنى زن مشتق است به معنى عقيده به حقوق زنان و گرايش به دفاع از زن است. اولين هسته سازمان‏دهى شده اين گرايش، در نشست مجمع عمومى سازمان ملل متحد در سال 1945 گذارده شد. هر چند در اين نشست، واژه‏هايى از قبيل مقام زن و حقوق بشر، ترنمى خوش داشت اما اينك كه بيش از پنجاه سال از طنين‏افكنى آن نداى اوليه مى‏گذرد آثار ناخوشايند آن در حركت‏ها و تشكل‏هاى ايجاد شده در دنيا به خوبى به چشم مى‏خورد. قبل از اين حركت سازمان‏دهى شده، در اوايل دهه 1910، پيشروان حقوق زنان در آمريكا، كلمه فمينيسم را به فرهنگ لغات غربى وارد كردند. در سال 1916 حزب ملى زنان فعاليت خود را آغاز كرد. با انقلاب صنعتى، نهضت‏هاى فمينيستى نيز فشار خود را در راستاى اشتغال زنان در فعاليت‏هاى صنعتى افزايش دادند. بدون آن كه براى كانون خانواده و نقش حياتى آن به عنوان همسر و مادر، برنامه‏اى انديشيده باشند. به نام آزادى زن و برابرى او با مرد، جايگاه والاى زن به عنوان مربى جامعه لگدمال شد و ارزش اقتصادى دادن به وقت و كار وى، جانشين ارزش نقش تربيتى او گرديد. سيگار ويژه زنان، حق انتخاب براى تنها زيستن و تشكيل خانواده يك نفره، ايجاد مركز بحران تجاوز، عشق آزاد و... از ارمغان‏هاى ديگر اين جريان بود.
کد سوال : 2645
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : آيا مى‏توان نماز را به فارسى خواند؟ چرا بايد حتما نماز را به عربي بخوانيم؟
پاسخ : براي پاسخ به اين پرسش خوب است يک خاطره را براي شما بازگو کنيم: دارالعلم اصفهان كه از ابتداى قرون اسلامى تا كنون در انتشار و توسعه علوم و تربيت دانش پژوهان به ويژه در دنياى اسلام جايگاهى خاص داشته، در قرن اخير نيز پرورش دهنده بسيارى از مشعلداران دانش و تقوا بوده است. فقيه وارسته و دانشمند مهذّب آيت اللّه حاج آقا رحيم ارباب يكى از اين شخصيت‏ها است. اين عالم فرهيخته در سال 1297 ق. در «چرمهين» از توابع لنجانV}( ارباب معرفت، ص 109).{V ديده به جهان گشود. در كودكى همراه پدرش به اصفهان رفت و پس از آموزش مقدمات ادبى و بخشى از سطح، در محضر استادانى چون حاج ميرزا بديع V}(متوفاى 1318 ق){V و علامه آقا سيد محمد باقر درچه‏اى V}(متوفاى 1342 ق){V به تكميل اصول و فقه پرداخت. سپس از محضر آيت اللّه سيد ابوالقاسم دهكردى V}(متوفاى 1353ق){V و آيت اللّه حاج آقا منير احمد آبادى V}(متوفاى 1342 ق){V بهره برد و در خدمت دو فيلسوف بزرگ آخوند ملا محمد كاشى و حكيم جهانگيرخان قشقايى فلسفه، هيأت و رياضيات آموخت. آيت اللّه ارباب پس از يك قرن تحصيل و تدريس و اقامه نماز جمعه و جماعت و حضور در صحنه‏هاى علمى، اجتماعى، فرهنگى و تربيتى‏در سال 1396 ق. خاكمان را بدرود گفت. آقاى دكتر محمد جواد شريعت كه با جمعى از دانشجويان با مرحوم حاج آقا رحيم ارباب اصفهانى ديدار كرده است، خاطره آن ملاقات را چنين باز مى‏گويد: سال يك هزار و سيصد و سى و دو شمسى بود، من و عده‏اى از جوانان پر شور آن روزگار، پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به اين نتيجه رسيده بوديم كه چه دليلى دارد نماز را به عربى بخوانيم؟ چرا نماز را به زبان فارسى نخوانيم؟ عاقبت تصميم گرفتيم نماز را به فارسى بخوانيم و همين كار را هم كرديم. والدين كم كم از اين موضوع آگاهى يافتند و به فكر چاره افتادند. آن‏ها، پس از تبادل نظر با يكديگر، تصميم گرفتند با نصيحت ما را از اين كار باز دارند و اگر مؤثر نبود، راهى ديگر برگزينند. چون پند دادن آن‏ها مؤثر نيفتاد؛ ما را نزد يكى از روحانيان آن زمان بردند. آن روحانى وقتى فهميد ما به زبان فارسى نماز مى‏خوانيم، به شيوه‏اى اهانت‏آميز نجس و كافرمان خواند. اين عمل او ما را در كارمان راسخ‏تر و مصرتر ساخت. عاقبت يكى از پدران، والدين ديگر افراد را به اين فكر انداخت كه ما را به محضر حضرت آيت اللّه حاج آقا رحيم ارباب ببرند و اين فكر مورد تأييد قرار گرفت. آن‏ها نزد حضرت ارباب شتافتند و موضوع را با وى در ميان نهادند. او دستور داد در وقتى معيّن ما را خدمتش رهنمون شوند. در روز موعود ما را كه تقريباً پانزده نفر بوديم، به محضر مبارك ايشان بردند. در همان لحظه اول، چهره نورانى و خندان وى ما را مجذوب ساخت؛ آن بزرگمرد را غير از ديگران يافتيم و دانستيم كه با شخصيتى استثنايى روبه رو هستيم. آقا در آغاز دستور پذيرايى از همه ما را صادر فرمود. سپس به والدين ما فرمود: شما كه به فارسى نماز نمى‏خوانيد، فعلاً تشريف ببريد و ما را با فرزندانتان تنها بگذاريد. وقتى آن‏ها رفتند، به ما فرمود: بهتر است شما يكى يكى خودتان را معرفى كنيد و بگوييد در چه سطح تحصيلى و چه رشته‏اى درس مى‏خوانيد. آنگاه، به تناسب رشته و كلاس ما، پرسش‏هاى علمى مطرح كرد و از درس‏هايى مانند جبر و مثلثات و فيزيك و شيمى و علوم طبيعى مسائلى پرسيد كه پاسخ اغلب آن‏ها از توان ما بيرون بود. هر كس از عهده پاسخ بر نمى‏آمد، با اظهار لطف وى و پاسخ درست پرسش رو به رو مى‏شد. پس از آن كه همه ما را خلع سلاح كرد، فرمود: والدين شما نگران شده‏اند كه شما نمازتان را به فارسى مى‏خوانيد، آن‏ها نمى‏دانند من كسانى را مى‏شناسم كه - نعوذبالله - اصلاً نماز نمى‏خوانند. شما جوانان پاك اعتقادى هستيد كه هم اهل دين هستيد و هم اهل همت. من در جوانى مى‏خواستم مثل شما نماز را به فارسى بخوانم؛ ولى مشكلاتى پيش آمد كه نتوانستم. اكنون شما به خواسته دوران جوانى‏ام جامه عمل پوشانيده‏ايد، آفرين به همت شما. در آن روزگار، نخستين مشكل من ترجمه صحيح سوره حمد بود كه لابد شما آن را حلّ كرده‏ايد. اكنون يكى از شما كه از ديگران مسلطتر است، بگويد بسم اللّه الرحمن الرحيم را چگونه ترجمه كرده است. يكى از ما به عادت دانش‏آموزان دستش را بالا گرفت و براى پاسخ دادن داوطلب شد. آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه ما يك نفر است؛ زيرا من از عهده پانزده جوان نيرومند بر نمى‏آمدم. بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرماييد بسم اللّه را چگونه ترجمه كرديد؟ آن جوان گفت: طبق عادت جارى به نام خداوند بخشنده مهربان. حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نكنم ترجمه درست بسم اللّه چنين باشد. در مورد «بسم» ترجمه «به نام» عيبى ندارد. اما «اللّه» قابل ترجمه نيست؛ زيرا اسم علم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمى‏توان ترجمه كرد؛ مثلاً اگر اسم كسى «حسن» باشد، نمى‏توان به آن گفت «زيبا». ترجمه «حسن» زيبااست؛ امّا اگر به آقاى حسن بگوييم آقاى زيبا، خوشش نمى‏آيد. كلمه اللّه اسم خاصى است كه مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مى‏كنند. نمى‏توان «اللّه» را ترجمه كرد، بايد همان را به كار برد. خوب «رحمن» را چگونه ترجمه كرده‏ايد؟ رفيق ما پاسخ داد: بخشنده. حضرت ارباب فرمود: اين ترجمه بد نيست، ولى كامل نيست؛ زيرا «رحمن» يكى از صفات خدا است كه شمول رحمت و بخشندگى او را مى‏رساند و اين شمول در كلمه بخشنده نيست؛ «رحمن» يعنى خدايى كه در اين دنيا هم بر مؤمن و هم بر كافر رحم مى‏كند و همه را در كنف لطف و بخشندگى خود قرار مى‏دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن عطا مى‏فرمايد. در هر حال، ترجمه بخشنده براى «رحمن» در حد كمال ترجمه نيست. خوب، رحيم را چطور ترجمه كرده‏ايد؟ رفيق ما جواب داد: «مهربان». حضرت آيت اللّه ارباب فرمود: اگر مقصودتان از رحيم من بودم - چون نام وى رحيم بود - بدم نمى‏آمد «مهربان» ترجمه كنيد؛ امّا چون رحيم كلمه‏اى قرآنى و نام پروردگار است، بايد درست معنا شود. اگر آن را «بخشاينده» ترجمه كرده بوديد، راهى به دهى مى‏برد؛ زيرا رحيم يعنى خدايى كه در آن دنيا گناهان مؤمنان را عفو مى‏كند. پس آنچه در ترجمه «بسم الله» آورده‏ايد، بد نيست؛ ولى كامل نيست و اشتباهاتى دارد. من هم در دوران جوانى چنين قصدى داشتم؛ امّا به همين مشكلات برخوردم و از خواندن نماز فارسى منصرف شدم. تازه اين فقط آيه اول سوره حمد بود، اگر به ديگر آيات بپردازيم، موضوع خيلى پيچيده‏تر مى‏شود. امّا من معتقدم شما اگر باز هم بر اين امر اصرار داريد، دست از نماز خواندن به فارسى برنداريد؛ زيرا خواندنش از نخواندن نماز به طور كلى بهتر است. در اين‏جا، همگى شرمنده و منفعل و شكست خورده از وى عذرخواهى كرديم و قول داديم، ضمن خواندن نماز به عربى، نمازهاى گذشته را اعاده كنيم. ايشان فرمود: من نگفتم به عربى نماز بخوانيد، هر طور دلتان مى‏خواهد بخوانيد. من فقط مشكلات اين كار را براى شما شرح دادم. ما همه عاجزانه از وى طلب بخشايش و از كار خود اظهار پيشمانى كرديم. حضرت آيت اللّه ارباب، با تعارف ميوه و شيرينى، مجلس را به پايان برد. ما همگى دست مباركش را بوسيديم و در حالى كه ما را بدرقه مى‏كرد، خدا حافظى كرديم. بعد نمازها را اعاده كرديم و از كار جاهلانه خود دست برداشتيم. بنده از آن به بعد گاه به حضور آن جناب مى‏رسيدم و از خرمن علم و فضيلت وى خوشه‏ها بر مى‏چيدم. وقتى در دوره دكتراى‏ زبان و ادبيات فارسى دانشگاه تهران به تحصيل مشغول بودم، گاه نامه‏ها و پيغام‏هاى استاد فقيد مرحوم بديع الزمان فروزانفر را براى وى مى‏بردم و پاسخ‏هاى كتبى و شفاهى حضرت آيت اللّه را به آن استاد فقيد مى‏رساندم. و اين افتخارى براى بنده بود. گاه ورقه‏هاى استفتايى كه به محضر آن حضرت رسيده بود، روى هم انباشته مى‏شد. آن جناب دستور مى‏داد آن‏ها را بخوانم و پاسخ را طبق نظر وى بنويسم. پس از خواندن پاسخ، اگر اشتباهى نداشت، آن را مهر مى‏كرد. در اين مرحله با بزرگوارى‏هاى بسيار آن حضرت رو به رو بودم كه اكنون مجال بيان آن‏ها نيست. خدايش بيامرزد و در درياى رحمت خويش غرقه سازد؛ «انّه كريمٌ رحيم»V}(به نقل از استاد دكتر محمد جواد شريعت). {V
کد سوال : 2646
موضوع : قرآن و حديث
پرسش : منظور از قرآن (مصحف) حضرت علي(ع) چيست؟ آيا با قرآن هاي موجود تفاوت دارد؟
پاسخ : پس از رحلت حضرت رسول اکرم(ص)، ياران و اصحاب آن حضرت به جمع آوري نوشته ها اقدام کردند. جهت انجام اين خواست، اميرالمؤمين علي(ع)، نخستين پيرو رسول خدا _که از همه ياران آگاه تر به مواقع تنزيل و تاويل قرآن بود_ پيش از همه به اين کار اقدام کرد و آيات قرآن را با ويژگي هاي خاصي در يک جا و در کنار هم قرار داد و به مردم عرضه کرد؛ لکن به دلايلي مورد استقبال و پذيرش دستگاه رسمي خلافت واقع نشد. آن را به خانه بر گرداند و بنا بر روايتي فرمود: از اين پس هرگز آن را نخواهيد ديد. آن مصحف پس از امام(ع) نزد فرزندان و امامان معصوم(ع) باقي ماند. شايان ذکر است قرآن ها يا نسخه هايي از قرآن که منسوب به امام علي بن ابي طالب است و در بعضي از موزه ها و کتابخانه ها موجود است، به عقيده محققان نمي تواند از نظر تاريخي و شواهد و قراين، متعلق به آن حضرت باشد. T}ويژگي هاي مصحف حضرت علي(ع){T مصحف حضرت، نسبت به ديگر مصاحف از امتيازات فراواني برخوردار بود، از جمله؛ 1. ترتيب سوره ها به همان ترتيب نزول، تنظيم گشته بود، V}الاتقان، ج 1، ص 183، نوع 18{V 2. قرائت مصحف حضرت دقيقاً مطابق با قرائت پيامبر(ص) بوده است. 3. اين مصحف مشتمل بر اسباب نزول آيات، مکان نزول آيات و نيز اشخاصي است که در شأن آنان آيات نازل گشته است. 4. جوانب کلي آيات، به گونه اي که آيه، محدود و مخصوص به زمان يا مکان يا شخص خاصي نگردد، در اين مصحف روشن شده بود. V}1. حسين جوان آراسته، درسنامه علوم قرآن، ص 163؛ 2. فصلنامه بينات، ش 28، ص 184؛ 3. دکتر محمود راميار، تاريخ قرآن، ص 365، انتشارات اميرکبير.{V
کد سوال : 2647
موضوع : حقوقي
پرسش : با توجه به اينکه اين روشهاي دائمي پيشگيري از بارداري برگشت پذيري بسيار ناچيزي دارند و هم اکنون به وفور در مراکز بهداشت و بيمارستانها براي زوجيني که ديگر مايل به بچه دار شدن نيستند انجام مي شود اگر حکم شرعي براي تأييد اين عمل وجود ندارد آيا قانوني مصوب مجلس شوراي اسلامي مجوز اجراي اين روشهاست؟
پاسخ : براساس فتواي مقام معظم رهبري و برخي مراجع تقليد ديگر مانند آيت الله سيستاني، پيشگيري دائمي از بارداري يعني عقيم کردن که يکي از روش هاي آن بستن لوله ها (TL در زنان و وازکتومي در مردان) است في حد نفسه اشکال ندارد، از اين رو بيمارستان ها براساس اين فتاوا و نيز مستمسک قرار دادن فتاواي ديگر علماء (مبني بر اين که آنان اين روش هاي دائمي پيشگيري از بارداري را آن گاه حرام مي دانند که صد در صد احتمال برگشت پذيري نفي شود در حالي که در اين روش ها احتمال برگشت پذيري ولو به درصد کم وجود دارد) و نيز در راستاي تحقق سياست دولت مبني بر کنترل جمعيت و تنظيم خانواده، فرم هايي را از قبل تنظيم نموده، با اخذ رضايت شوهر و احيانا اگر با سؤال ارباب رجوع روبرو شوند با توجيه شرعي آن (به نحوي که گفتيم) به اين کار اقدام مي نمايند. البته براساس يکي از مصوبات هيئت دولت، هرگاه تعداد فرزندان بيش از سه نفر باشد، براي مازاد، دولت يک سري خدمات را ارائه نمي کند. مثلا براي صدور شناسنامه و يا حق بيمه درماني و... وجوه خاصي را دريافت مي کند و يا کوپن صادر نمي کند و... .
کد سوال : 2648
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : مبارزه با نفس اماره چگونه است؟
پاسخ : هر انساني براي رسيدن به خدا و ترک گناه نسبت به شرايط و مقامات خويش راه هايي را طي مي کند. راه هاي يک عارف با يک انسان عادي يکسان نيست. اهل بيت(ع) از آنجا که داراي مقامات بالايي بودند (از نظر حسب و نسب و تربيت خانوادگي و وراثت و ... ) غالبا در پي دوري از ترک اولي دوري از ارتکاب مکروهات و خواسته هاي دل و انجام مستحبات و زندگي زاهدانه و عبادت هاي سخت و پر روح بودند. پيامبر هفتاد بار در روز استغفار نمودند ولي نه از گناه بلکه از مختصر ارتباط و تعلقي که به عالم ماده و دنيا داشتند ولي براي اين که ما انسان ها بتوانيم ترک گناه نماييم راه هايي را به ما توصيه نموده اند که عبارتند از: الف ) كوچك نشمردن هيچ گناهي هرچند به نظر صغيره باشد. ب ) عزم جدي و آهنين بر ترك معصيت و مراقبت جدي و دائمي نسبت به تمام افعال خود. ج ) شرط نمودن با خدا مبني بر ترك معصيت و هم چنين از او استعانت جستن. د ) هر گاه فكر گناه و وسوسه آن به ذهن آمد بلافاصله آن را از لوح ذهن خارج كردن و توجه خود رابه خدا و امور شريفه مشغول داشتن. جديت و موفقيت در اين امر پيروزي بزرگي است و در واقع دفع دشمن شيطان نفس از همان خاكريز اول است . قرآن مجيد در وصف پارسايان مي فرمايد: A}«ان الذين اتقوا اذا مسهم طائف من الشيطان تذكروا فاذاهم مبصرون»{A ; پرهيزگاران چون گرفتار وسوسه شيطان شوند همان دم متذكر (ياد خدا) شده و بصيرت يابند V}(اعراف , آيه 201).{V ه ) مطالعه و تفكر پيرامون عواقب سوء و وخيم گناه . در اين رابطه مطالعه كتب پيرامون معاد بسيار نافع و لازم است، و ) خود را همواره در محضر حق تعالي دانستن و او را به يقين در همه حال مراقب و بيناي به افعال خود نگريستن. ز ) استمداد از خداوند و دعا و نيايش كه فرمود: اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود هيچ كدام به فضيلت و تزكيه روي نمي آورديد «و لو لا فضل الله عليكم و رحمته ما زكي منكم من احد ابدا...». ح ) جايگزين سازي اعمال و عادات نيكو; مانند شركت دائمي در نماز جماعت، نماز شب، زيارت اهل قبور و دعا. «ان الحسنات يذهبن السيئات» ; خوبي ها سرانجام ميدان را بر بدي ها تنگ خواهد كرد و آنها را از بين خواهد برد. ط ) توجه به چهره كريه و زشت واقعي سيئات. ي ) براي ترك معاصي لازم است در بسياري از موارد انسان از مكروهات و چه بسا از برخي مباحات نيز چشم پوشد تا او را به انجام زشتي ها نزديك نسازند. ك ) در حد ممكن دوري جستن از مكان ها و شرايطي كه آدمي را به گناه ترغيب مي نمايد. ل ) تقويت اراده. م ) محاسبه نفس همه روزه و در صورت رخداد خطا خود را محاكمه و توبيخ نمودن و بلافاصله استغفار كردن. ن ) مطالعه پيرامون زندگي پارسايان و زاهدان و مطالعه كتب اخلاقي و ... . رعايت نكات زير نيز شما را در اين مسير تعالي ياري خواهد كرد، ان شاءالله: - انجام يك سري مستحبات ; مثلا هميشه با وضو بودن و زبان را به ذكر مخصوصا H}«لاحول ولاقوه الا بالله العلي العظيم»{H عادت دادن . و نيز خواندن قرآن در اوقات مختلف كه دواي هر دردي است . - سعي و كوشش در انجام وظايف و واجبات ديني. - خواندن نماز با حضور قلب و در اول وقت. - گرفتن روزه مستحبي به ويژه دوشنبه و پنجشنبه هر هفته. - تلاوت قرآن بويژه بعد از نماز صبح. - تأمل و انديشه در آيات قرآن. - حتي المقدور سعي در خواندن نماز شب. - از تنهايي دوري گزينيد. - سحر خيزي. - تنظيم برنامه براي تمام شبانه روز و پر كردن اوقات فراغت با برنامه هاي صحيح و سودمند. - شركت در ورزش هاي فردي و دسته جمعي. - شركت در فعاليت هاي مذهبي و اجتماعي. - به صله رحم و ارتباطات اجتماعي بسيار بپردازيد و به نزديكان و اقوام خود بيش از پيش اظهار علاقه و محبت نماييد. - پرهيز از نگاه نامشروع. امام صادق (ع) فرمود: «نگاه پس از نگاه , در دل بيننده شهوت را مي انگيزاند»، و باز فرمود: «نگاه، تيري از تيرهاي شيطان است، چه بسا نگاهي كه اندوه هاي دراز در پي دارد»، V}(وسائل الشيعه , ج 14 , ص 138 و 139).{V - عدم معاشرت و دوستي با افراد منحرف و فاسد. - انتخاب دوستان مؤمن و سالم. - به ياد خدا بودن در همه اوقات. - از پرخوري و نيز از خوردن غذاهاي چرب و پرانرژي و تحريك كننده پرهيز كنيد. - كنترل افكار و نينديشيدن به صحنه هاي شهوت انگيز. - از مشاهده صحنه هاي مهيج و تحريك كننده دوري كنيد. - برنامه منظم مطالعاتي براي خود قرار دهيد و سعي كنيد فرصت هاي خود را با تفكر و مطالعه مناسب پر كنيد، همواره خود را نصيحت نموده و بر نفس خويش بانگ زنيد: «اي بيچاره ! تا كي گرفتار هواي نفس باشي و سرمايه گران مايه عمر را تباه سازي و به معصيت رب الارباب پردازي ؟ چرا براي اندك لذتي پوچ و گذرا خود را گرفتار دوزخ ابدي سازي ؟ اگر لحظه اي ديگر فرشته مرگ تو را در رسد و جانت به حلقوم رساند، با چه وضعي به ديار برزخ رهسپار مي شوي ؟ نه !نه ! هرگز! بايد عزمي قاطع و استوار داشته باشم و با استمداد از خداي سبحان و پروردگار رحيم و مهربان - كه با اين همه معصيت باز هم مرا مشمول الطاف خود ساخته - پيمان بندم و سربه بندگي او سپارم و زنجير شيطان نفس بگسلم . اين بار بايد چنان ابليس لعين را از خود دورر سازم كه ديگر در من وسوسه نكند و با دست خالي از من روي برتابد!» با خود بگو: P} با تبر بردار و مردانه بزن{E}تو علي وار اين در خيبر بكن{P براي زيادي روزي هم اموري در روايات ذكر گشته كه برخي از آنها عبارتند از: خواندن نماز شب ، سحرخيزي، انفاق، صله رحم و رضايت پدر و مادر، تعقيباتي كه براي نماز صبح در مفاتيح ذكر شده.
کد سوال : 2649
موضوع : قرآن و حديث
پرسش : منظور از اين قسمت حديث ثقلين چيست؟ عترت و قرآن از هم جدا نمي شوند مادامي که در حوض کوثر بر من وارد شوند ... يعني چه که جدا نمي شوند تا مگر در حوض کوثر جدا مي شوند؟
پاسخ : الف) مقصود از روايت ياد شده آن است كه بدون «ثقلين» فهم قرآن و عمل دقيق بر طبق آن ممكن نيست. بنابراين بايد از «ثقلين» جدا نشد و اين انفكاك ناپذيرى به معناى جدايى ناپذيرى فيزيكى نيست؛ بلكه جدا ناپذيرى هدايتى و معرفتى است؛ يعنى، معارف و هدايت‏هاى قرآن، از طريق اهل بيت(ع) قابل استفاده است. بنابراين هر چند هر كس براى راه‏يابى به معارف قرآن از مسير معارف و آثار اهل بيت(ع) حركت كند، از آن سرچشمه حظّ وافرخواهد برد؛ ولى در غير اين صورت بهره اندكى از حقيقت نصيبش خواهد شد. بنابراين در شهادت و رحلت اهل بيت(ع) نيز بين آنان و قرآن جدايى نيست. خلاصه اين که مراد روايت مذکور اين است که قرآن نياز به مفسراني الهي دارد زيرا A}«منه آيات محکمات هن ام الکتاب و اخر متشابهات»{A ؛ V} (آل عمران، آيه 7).{V برخي آيات قرآن محکمات هستند و همه آن را مي فهمند و برخي از آيات متشابهات هستند و نياز به تفسير اهل ذکر و کساني دارد که به منبع فيض الهي وصل هستند و اگر از تفسير آنان جدا شويم دچار انحراف در عقيده مي گرديم و چه بسا همين قرآن موجب گمراهي انسان گردد. A} «ولا يزيد الظالمين الا خسارا{A؛ V} (اسراء، آيه 82).{V به عنوان مثال قرآن مي فرمايد خداوند بر عرش خود نشسته است و حکمراني مي کند. گروهي از اهل سنت که از اهل بيت دور افتاده اند از اين آيات چنين استفاده کرده اند که خداوند جسم دارد و بر تختي مي نشيند و خدايي مي کند. ب) نكته ديگر اين‏كه در زمان غيبت نيز امام معصوم(ع) حضور دارد و به اصلاح امور امت و ارائه هدايت‏هاى لازم در موارد مقتضى مى‏پردازد و غيبت امام عصر(عج) به معناى جدايى عترت از قرآن نيست.
کد سوال : 2650
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : عناد چگونه شکل مي گيرد؟
پاسخ : عناد به معناي مخالفت با حق و موضع گيري در برابر آن است و در موردي به کار مي رود که فردي به حقانيت و درستي چيزي پي برده باشد ولي از پذيرفتن آن سرپيچي و تمرد کند و در برابر آن ايستادگي و مقاومت کند و حتي آن را انکار نمايد. اين صفت از آنجا ناشي مي شود که فرد در اثر خوي تکبر و خودپرستي و خود محوري، پذيرفتن حق و تمکين در برابر آن را به زيان منافع و خواست خود مي بيند و عليرغم اعتراف دروني به حق آن را عملا انکار مي نمايد. قرآن کريم در سوره مبارکه نمل آيه 14 مي فرمايد: A} «وجحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما و علوا؛{A آل فرعون معجزات و آيات الهي را از روي ظلم و برتري جويي انکار کردند در حالي که در دل به آن يقين و اطمينان داشتند». حضرت صادق(ع) در حديثي ضمن بر شمردن اقسام پنجگانه کفر، يکي از اقسام آن را کفر جحود مي شمرند و يکي از شعبه هاي جحود و انکار را چنين بيان مي فرمايد: H} «هو ان يجحد الجلحد و هو يعلم انه حق قد استقر عنده؛{H آن عبارت از چيزي است که انسان آن را انکار کند در حالي که مي داند حق اين و نزد او ثابت است و سپس به آيه فوق استدلال کرده اند»V} (اصول کافي، ج 2، باب وجوه الکفر، ص 287 به نقل از تفسير نمونه، ج 15، ص 412، ذيل آيه 14 سوره نمل).{V بنابراين پيروي از هوا و هوس و خوي استکباري و خود بزرگ بيني و دنياطلبي و علاقه افراطي به دنيا کار را به جايي مي رساند که انسان عليرغم اعتراف به حق، در برابر آن ايستادگي مي کند و به خاطر در خطر افتادن منافع نامشروع با آن در مي افتد، چنين شخصي را معاند و مخالف با حق مي گويند. چنانچه عمر سعد در جريان حادثه عاشورا عليرغم اعتراف به حقانيت و منزلت والاي سيدالشهدا(ع) و به خاطر فريفته شدن به حکومت ري - که هرگز به آن نرسيد - در برابر مظهر حق يعني امام حسين(ع) صف آرايي کرد و آن جنايت هولناک در تاريخ را رقم زد.