• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 2461
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : علت اصلي روي آوردن جوانان روشن فكر كشور عزيز ما به فرهنگ غرب و دوري از فرهنگ غني اسلامي و نخواندن نماز و فرائض ديني را انجام ندادن و نسبت به دين و مسؤلين نظام بدبين بودن چيست. و چرا بايد اين تازه ميوه هاي رسيده كشور ما در دست دشمن قسم خورده بيفتد و فاسد شود و از دست برود و چرا به فكر اين نسل بعد از انقلاب كسي نيست؟
پاسخ : اثبات اصل اين موضوع يعني وجود دين گريزي و يا دين ستيزي در جامعه کنوني ما نيازمند ارائه تحقيقات دقيق ميداني و پژوهش هاي آماري با ذکر مصاديق و نمادهاي دين گريزي و ميزان آن در جامعه است؛ زيرا افراد بسياري وجود دارند که در ظاهرشان حرکت ها و اعمالي مغاير با ارزش ها و آموزه هاي ديني مشاهده مي شود، ولي اگر به صورت عميق تر به بررسي ساير رفتارهاي آنها بپردازيم مشخص مي شود که همان افراد، در بسياري از اعمال و رفتار خويش پاي بند، مقيد و معتقد به دين مي باشند. از اين رو به نظر مي رسد دين گريزي مطلق - که افراد به طور کامل هيچ گونه پاي بندي به دين نداشته باشند - در جامعه ما بسيار محدود است، لذا به سادگي نمي توان گفت، نسل امروز جامعه ما دين گريز و احيانا دين ستيز هستند. اينان نسبت به واقعيات موجود جامعه، ديدگاه‏هاى متفاوتى دارند و چه بسا بخشى از آن ديدگاه‏ها و نارضايتى‏ها، وارد باشد؛ ولى ممكن است، بعضى از افراد جامعه و جوانان با توجه به شرايط محيطى و خانوادگى، از نارضايتى بيشترى برخوردار باشند و بعضي از نارسايي‏ها را ناشى از قوانين دينى بدانند و در نتيجه اشكالات خويش را متوجه دين بكنند. البته كارآمدى دين بحثى است و كارآمدى برخي از مديران بحث ديگر. اتفاقا در گفت‏وگو با اين قبيل افراد، غالبا تصريح مي‏كنند كه اشكالات آنان نه به اصل دين؛ بلكه به مديران و كارگزاران بر مى‏گردد. بنابراين، بى‏ترديد مى‏توان گفت: جوانان كشور از بهترين جوانان از حيث سلامت فكرى، روحى و دينى مى‏باشند البته سرمايه‏گذارى کلان دشمنان دين و كشور، براى تسخير اين دژ مستحكم و انحراف جوانان، خطري بزرگ است؛ که بايد نسبت به آن هوشيار بود. به هر حال، دين‏گريزى _هر چند در حد خيلي ضعيف_ عوامل متعددى دارد؛ از جمله: 1. تبليغات سوء دشمنان و ايجاد و القاى شبهه درباره دين، 2. روش‏هاى نادرست در آموزش دينى در دوران كودكى و نوجوانى، 3. ضعف و سستى بنيان‏هاى دينى در خانواده، 4. گرايش به سوى تمايلات و هواهاى نفسانى، 5. ضعف بينش و نداشتن آگاهى درست از ماهيت دين و نقش و كاركرد آن در تأمين سعادت دنيوى و اخروى انسان. 6. ناكارآمدى برخى از مديران جامعه در اجراى برنامه‏هاى اعلام شده‏ حكومت دينى، در نتيجه، بى‏پاسخ ماندن نيازهاى اوليه اجتماعى جوانان (ازدواج، اشتغال، مسكن و...)، 7. عدم توزيع عادلانه امكانات و فرصت‏ها در برخى از ادارات و دستگاه‏هاى كشور، 8. درگيرى برخى گروه‏ها و جناح‏هاى سياسى براي کسب قدرت سياسى و در نتيجه، ايجاد يأس و نااميدى جوانان براى نيل به خواسته‏هاى مشروع خويش. براى مبارزه با دين‏گريزى بايد پس از بررسى همه جانبه علل و عوامل آن، راه‏كارهاى مناسب را برگزيد. آنچه در جامعه امروز ما بسيار مهم است، ايجاد موجى سهم‏گين و توفنده در برابر تهاجم فرهنگى دشمنان و ارايه چهره زيباى دين و زدودن غبار خرافات و كژانديشى‏هاست، در اين صورت دين با جذابيت فوق‏العاده‏اى كه دارد، با توان‏مندى جوانان را به سوى خود فرا مى‏كشاند. از طرف ديگر شديدا بايد مواظب خطر دگرگونى در هويت فرهنگى و گرايش‏هاى نسل جوان بود. يكى از خطرات جدى فرهنگ مهاجم غرب اين است كه جوانان را چنان به سوى تمايلات شهوانى و آزادى‏هاى جنسى سوق دهد كه اساسا گرايش به دين و ديانت در آنان رنگ بازد و ديگر براى آنان حق و باطل چندان اهميتى نداشته باشد. به هر حال، جوانى، از بزرگ‏ترين نعمت‏هاى الهي به بشر است و مثل هر نعمت خداداد ديگر، بايد از آن استفاده‏اى بهينه‏ كرد. جوانان، گران‏بهاترين سرمايه‏هاى كشورها به هنگام جنگ و صلح بوده و به عنوان سربازان و مديران بالقوه در عرصه‏هاى سياسى، اجتماعى، علمى، فرهنگى و... به شمار مى‏آيند. بنابراين، بايد با برنامه‏ريزى دقيق، موانع پيش‏روى نسل حاضر (عوامل دينگريزى پيش گفته) را زدود و براى مشكلات آنان، راه‏كارهاى عملى ارائه كرد. در رابطه با بدبيني به دين و مسئولين نظام بايد گفت هر چند اين موضوع به هيچ وجه عموميت و كليت نداشته و نه همه مردم از نظام اسلامي و مسئولين زده شده اند و نه اين بدبيني نسبت به كل نظام و همه مسؤولان آن وجود دارد و اين واقعيت را مردم آگاه و انقلابي ما به كرات در راهپيمايي ها, انتخابات و حضور گسترده در مواقع نياز, به اثبات رسانيده اند, اما متأسفانه به علت پاره اي از مشكلات و معضلات و مفاسد اداري و... كه در بدنه اجرايي نظام وجود دارد شاهد وجود نوعي بدبيني و نارضايتي از برخي رفتارها و عملكردهاي مسؤولان خصوصا" در رده هاي پايين اجرايي از سوي مردم عزيزمان مي باشيم . در ريشه يابي علل و عوامل ايجاد اين موضوع مي توان آن را در دو بخش مورد بررسي قرار داد. T} الف ) بدبيني و نارضايتي از برخي مسؤولان غيرروحاني : {Tكه مطالب ارائه شده در پاسخ سؤال اول تا حد زيادي گوياي علل و عوامل آن مي باشد. T}ب ) بدبيني و نارضايتي از برخي مسؤولان روحاني :{T كه در اين قسمت مي توان به چند مطلب اشاره كرد: 1. عملكرد و رفتار تعداد محدودي از افراد روحاني كه در دستگاه ها و نهادهاي دولتي و حكومتي اشتغال دارند موجب پيدا شدن تعارض و شكاف بين گفتار و عمل از ديدگاه توده ي مردم گشته و اين امر موجبات بدبيني به تمامي روحانيت را فراهم آورده و باعث شد كه بسياري از خدمات افراد صادق و دلسوز با تقوا نيز تحت الشعاع قرار گرفته و مورد غفلت واقع شود. 2. برخي افراط و تفريط, رفتارها و برخوردهاي ناصحيح در بيان احكام شرع و... موجبات بدبيني عده اي از افراد را فراهم آورده است . 3. اختلافات جناحي و سليقه اي در مسائل اقتصادي , سياسي , اجتماعي و... باعث افت جايگاه و منزلت روحانيت در ديدگاه مردم شده است . 4. از ديگر علل آن , حل نشدن برخي از مشكلات و معضلات , عدم اجراي ارزش هاي اسلامي در جامعه به صورت كامل (مانند عدالت اجتماعي , مبارزه با مظاهر فساد و...) و تحليل نادرست مردم (يعني مشكلات را همواره از چشم روحانيت ديدن ) است . 5. تغيير ارزشهاي جامعه يكي ديگر از عوامل بروز اين مشكل است . گفتني است پس از پايان جنگ و آغاز دوران بازسازي كشور, مدلي براي توسعه ي اقتصادي و اجتماعي در پيش گرفته شد كه موجب بروز تضادها و تغيير ارزشهاي جامعه به سوي ارزش هاي مادي , تجمل پرستي , مدرك گرايي و... شد. نتيجه ي طبيعي آن تغيير ديدگاه جامعه نسبت به روحانيان كه مدافع ارزش هاي اسلامي اند - شد. 6. تهاجم شديد و گسترده ي فرهنگي غرب عليه ارزشهاي اسلامي با استفاده از تمامي امكانات نرم افزاري و سخت افزاري , تكنولوژي هاي پيشرفته , عناصر وابسته داخلي و مطبوعات وابسته و... براي ضربه زدن به مهمترين ركن انقلاب اسلامي يعني ولايت فقيه و حوزه هاي علميه و روحانيت با ناكارآمد خواندن مديريت فقهي و فراهم آوردن موجبات بدبيني مردم نسبت به اين گروه . 7. به فرموده ي امام علي (ع ) (من ملك استأثر) قدرت در دست هر كسي باشد مردم به طور طبيعي از آنها فاصله مي گيرند. 8. انتظارات غير واقعي و بيش از حد از روحانيت داشتن چه در حل مشكلات در زمينه هاي گوناگون , و چه در شيوه هاي سلوك فردي و اجتماعي. 9. تعميم نادرست اشكالات مشاهده شده از پاره اي عناصر به مجموعه و تمامي روحانيت چنانچه اگر شخصي از يك فردث روحاني خطايي ببيند فرياد مي زند كه كل روحانيت منحرف گشته است . مجموعه عوامل فوق و عواملي از اين قبيل موجبات بدبيني برخي از افراد جامعه را كه داراي قوه تحليل و شناخت كامل نبوده و يا اين كه از بسياري از مشكلات مانند تبعيض , فساد, معضلات اجتماعي , بيكاري به ستوه آمده بودند را, فراهم آورد. اما در مورد راهكارهاي حل اين معضل , هم مي توان آنها را به دو بخش تقسيم نمود: الف . راهكارهايي كه خود سازمان روحانيت بايد انجام دهد از قبيل , دقت در گزينش ها خصوصا" افراد روحاني كه در دستگاههاي دولتي و نهادهاي حكومتي مشغول به كار هستند يا مي شوند و نظارت دقيق بر اعمال آنان و برخورد با افراد خاطي پرهيز از اختلافات جناحي و تفرقه و... ب . اقداماتي كه در جامعه بايد انجام بگيرد مانند بالا بردن درك و شناخت مردم و شناساندن علل و عوامل مشكلات اقتصادي و اجتماعي , توطئه هاي دشمنان در تضعيف روحانيت و... از طريق ارائه برنامه هاي فرهنگي دقيق و كارشناسانه به وسيله مطبوعات و رسانه هاي ملي و... و يادآوري و تبيين دستاوردهاي با ارزش و مفيدي كه در كشور ما به بركت رهبري روحانيت حاصل شده در مقايسه با ساير كشورهاي همسايه و زمان قبل از انقلاب . براي آگاهي بيشتر ر.ك : 1. علي ذو علم , انقلاب و ارزشها 2. امام خميني و حكومت اسلامي , ج 8, روحانيت , اجتهاد و دولت 3. فرامرز رفيع پور, توسعه و تضاد
کد سوال : 2462
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : با توجه به اينكه پيامبر اكرم و تمامي ائمه اطهار با كار و تلاش تأمين معاش مي كرده اند و به كارهايي چون كشاورزي و... مي پرداختند چرا برخي از روحانيون تنها از راه منبر و روضه خواني كسب روزي مي كنند آيا مگر پيامبر اكرم نفرموده است هر كس از راه گرياندن مردم روزي كسب كند مسلمان نيست؟
پاسخ : قبل از پرداختن به موضوع لازم است نکته اي را به عنوان مقدمه بيان نماييم: الف ) چيزي را وسيله ارتزاق قراردادن، ب ) ارتزاق جبري ازاشتغال به چيزي . توضيح : الف ) وسيله قراردادن چيزي براي ارتزاق به اين معناست كه ابتدا انسان هدف را كسب منافع مادي (مثلا درآمد اقتصادي ) قرار دهد و براي نيل هر چه بهتر و بيشتر بدان راهي را برگزيند.مانند اينكه رشته پزشكي را انتخاب كند به دليل آنكه پول سازتر است . در اين جا قداست اين رشته و اهميت آن در خدمت به جامعه مورد نظر نيست , بلكه از آغاز هدف درآمد مادي است و آن علم تنها وسيله و آلت براي رسيدن به پول است . ب ) ارتزاق جبري از اشتغال به اين معناست كه شخص به جهت اشتغال دائمي به چيزي نهايتا از همان طريق كسب معيشت كند هر چند هدفش ارتزاق نباشد.در همان مثال فوق مي توان پزشكي را مثال زد كه عمري براي خدمت به جامعه تلاش مي كند و هدفي نيز جز خدمت ندارد* ولي در عين حال وسيله كسب روزي و نيازهاي مادي اش نيز از همين طريق است . در دو مثال فوق اصل ارتزاق از معيشت مشترك است . در عين حال شكل اول آن امري غير اخلاقي و ناستوده است و شكل دوم آن اخلاقي و مورد ستايش . اكنون بايد ديد در مورد روحانيت كداميك از دو مورد فوق صدق مي كند. الف ) اگر بگوييم عملکرد روحانيت از قسم اول است بهترين دليل بر رد آن شيوه و سلوك روحانيت در اعصار مختلف تاريخي است تا آنجا كه ما اطلاع داريم حتي افرادي از روحانيت كه تا حدودي از زي روحاني فاصله گرفته اند نيز به جهت در آمد مادي به سمت روحانيت نگرويده اند چه رسد به علماء و بزرگان حوزه به عنوان نمونه در زمان معاصر خودمان، بسياري از علماء علي رغم اين که وجوهات بسياري در اختيار داشتند، به هيچ وجه در زندگي شخصي خود حتي در سخت ترين شرايط از اين وجوهات استفاده نمي کردند V}(گلشن ابرار، جمعي از پژوهشگران حوزه علميه قم، نشر معروف 1379). {V و بسيار كمياب و نادرند عناصري كه از پي دنياي مادي به سمت علوم ديني گروند و با دين تجارت دنيا كنند. ب ) اگر مقصود ارتزاق به نحو دوم باشد بايد گفت چنين چيزي واقعيت دارد بالاخره روحانيت همانطور كه چوب دين را خورده و برايش در طول تاريخ شكنجه ها ديده و زجرها و تبعيدها و زندانها و بر سر دار رفتن ها را تحمل كرده به ناچار لقمه ناني نيز در كنار آن خورده است اما اين نه تنها مذموم و ناپسند نيست بلكه ضرورتي گريز ناپذير است و براي تغيير آن تا كنون هيچ طرحي معقول به دست نيامده است زيرا: 1) يا بايد امر تبليغ دين را به موجوداتي ذاتا فاقد نيازهاي مادي و معيشتي واگذار گردد يعني ملايك آسمان اين رسالت را به عهده گيرند و بار اين تكليف گران را از دوش عالمان دين برگيرند , چنين چيزي محال است . 2) عالمان دين و روحانيون به تمام نيازهاي مادي خويش پشت پا زنند و دردنيا به روي خود بندند هر چند مرگ آنان در رسد و جان به جان آفرين تسليم كنند چنين چيزي نيز خلاف عقل و دين است. 3) بساط روحانيت و تحقيقات و پژوهشها و تبليغات ديني را برچيد كه اين نيز خلاف نص آيه شريفه قرآن است آنجا كه مي فرمايد: «فلولا نفر من كل فرقه منهم طائفه ليتفقهوا في الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم ...» (توبه 122). 4) نيازهاي روحانيون از طريق نهاد يا سازماني دولتي يا مستقل مانند وجوهات شرعيه و هدايا و نذورات مردمي و... تأمين شود و اين تنها راه شرعي و منطقي است. و اما اين که عالمان و مبلغان دين از طرق ديگري به كسب روزي بپردازند مثلا به حرفه اي لزوما غير ديني اشتغال يابند و در كنار آن به تحقيق و فعاليتهاي ديني نيز بپردازند هرچند في نفسه امري خوب و ايده آل به نظر مي رسد، اما ليكن مشكل اساسي آن است كه گستردگي و فراخناي علوم اسلامي چنان است كه اكثر عالمان دين با آنكه تمام عمر خويش را قعرپيمايي در ژرفناي اين اقيانوس بي كران نموده و تا آخرين لحظات حيات خود با زحمات شبانه روزي به تحقيق و پژوهش مي پردازند باز خود را در برابر فضاي بي منتهايي مي بيند كه رسيدن به بلنداي آن عمري چند هزار ساله مي طلبد و همه اين تلاشها در برابر آن ناچيز و كم مقدار است بنابراين روش پيشنهادي فوق ثمري جز ناكام گذاردن و رها كردن تحقيقات و فعاليتهاي ژرف ديني و تنها به چند مساله سطحي و عاميانه پرداختن و ره سپردن به سوي پيشنهاد سوم چيز ديگري نيست. به علاوه حتي انبيا نيز بعضا از طريق دين كسب معيشت نموده اند چنانكه در مقررات مالي اسلام برخي از حقوق مقرره مربوط به پيامبر (ص ) و امامان (ع ) بوده و بعضا در نيازهاي شخصي آنان صرف مي شده است. اما در مورد حديثي که از پيامبر اکرم(ص) نقل فرموديد، نکات ذيل حائز اهميت است: اولا، چنين حديثي را نيافتيم و خوب است آدرس آن را به صورت دقيق بيان نماييد و به علاوه با احاديث متعددي که در اين باره وجود دارد، ناهمخواني دارد؛ به عنوان نمونه به ذکر چند حديث بسنده مي نماييم: 1. قال امام الصادق(ع): «لا بأس باجر النائحه التي تنوح علي الميت؛ مزد گرفتن کسي که براي مرده مردم را مي گرياند جايز مي باشد» V} (مجمع الفايده، محقق اردبيلي، ج 8، ص 61).{V 2. محمد بن علي بن الحسين قال: قال(ع): «لا بأس بکسب النائحه اذا قالت صدقا؛ مزد گرفتن براي گرياندن مردم در صورتي که راست و حقيقت گويد جايز است» V}(وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي7 ج 16، کتاب التجاره، ابواب ما يکتسب به، باب 17، ح 9).{V از بررسي مجموع رواياتي که در اين زمينه وارد شده است مشخص مي شود که مزد گرفتن براي گرياندن مردم جايز مي باشد، البته به شرط اين که راست و حقيقت بگويد، متضمن غناء نباشد؛ و شرايطي از اين قبيل V}(همان). {V ثانيا، در خصوص روضه خواني بايد گفت، اين عمل از جمله تعظيم شعائر الهي و مورد تأکيد معصومين(ع) بوده است و ائمه اطهار(ع) توصيه زيادي به برپايي مراسم عزاداري و ذکر مصائب اهل بيت(ع) داشته اند، به عنوان نمونه امام رضا(ع) فرمودند «من تذکر مصائبنا و بکي لما ارتکب منا کان معنا في درجاتنا يوم القيامه و من ذکر بمصائبنا فبکي و ابکي...؛ کسي که متذکر مصايب ما شود و به جهت ستم هايي که بر ما وارد شده گريه کند، در روز قيامت با ما خواهد بود و مقام و درجه مار ا خواهد داشت و کسي که مصيبت هاي ما را بيان کند و خود بگريد و ديگران را بگرياند در روزي که همه چشم ها گريان است چشم او نگريد و هر کسي در مجلسي بنشيند که در آن مجلس امر ما را زنده مي کنند روزي که قلب ها مي ميرند، قلب او نخواهد مرد» V}(بحارالانوار، ج 43، ص 278). {V اهميت تشکيل مجالس عزاداري براي اهل بيت(ع) تا جايي است که امام صادق(ع) مي فرمايد: «قال لي ابي يا جعفر اوقف لي من مالي کذا و کذا لنوادب تند بني عشر سنين بمني ايام مني؛ پدرم (امام باقر(ع) به من فرمود: بخشي از اموالم را وقف کن تا به مدت ده سال نوحه گران و مداحان، در ايام حج در مني به عزاداري و نوحه سرايي بپردازند» V}(وسائل الشيعه، همان، ح 1) .{V نتيجه آن که، علاوه بر مطالبي که در قسمت اول پاسخ رفت در زمينه سؤال بايد گفت که روحانيون، براساس وظيفه و براي تبليغ و زنده نگه داشتن ياد ائمه(ع) و تبليغ سيره فردي و اجتماعي آن بزرگواران به برپايي مراسم سوگواري و عزاداري مي پردازند و عموما از کسي هم درخواست وجه نمي کنند و مردم هم به عنوان هديه و اداي نذورات خود، مبلغي را به آنها مي پردازند در هر صورت نه تنها هيچ گونه منع شرعي و عرفي نداشته بلکه در صورت توجه و دقت در ارائه آموزه هاي صحيح اسلامي پويايي و تکامل فرهنگ اسلامي را باعث مي شود.
کد سوال : 2463
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : علت اينكه سرمان يك دفعه زير آب برود موقعي كه روزه هستيم مي گويند روزه مان باطل است چيست؟
پاسخ : مقصود از فلسفه حكم اين است كه چرا خداوند بر موضوع مفروضى فلان حكم را داده است. چنين كاوشى تحقيق فقهى نيست مگر در مواردى كه «كشف فلسفه حكم» در «استنباط حكم» دخيل باشد. در اين رابطه بايد چند نكته را در نظر داشت: اولا: فلسفه همه احكام و جزئيات آنها به طور تفصيلى روشن نيست و آگاهى از آن دانشى فراتر ازتنگناهاى معارف عادى بشرى مى‏طلبد. ليكن بطور اجمالى روشن است كه همه احكام الهى تابع مصالح و مفاسد واقعى در متعلق آنهاست. بنابراين در صورتى كه فلسفه حكمى را بالخصوص ندانيم، بنابر قاعده كلى فوق از آن بايد پيروى كرد؛ زيرا يقين به وجود مصلحتى در آن هست هر چند بر ما ناشناخته باشد. ثانيا: در جست و جوى فلسفه احكام نبايد هميشه به دنبال علوم تجربى رفت و دليلى مادى و فيزيولوژيك برايش جست و جو نمود. اين فرايند كه همواره در پى يافتن مصلحت يا مفسده‏اى طبى يا... باشيم برخاسته از نگرشى مادى گرايانه است. در حالى كه بسيارىاز احكام مصالحى معنوى دارند كه در حوزه هيچ يك از علوم بشرى قابل تحقيق نيست و آنها با متد تجربى خود قادر به حكمى نفيا يا اثباتا پيرامون آن نيستند و يا اگر نظرى بدهند بسيار سطحى است و چه بسا مسأله حكمتى برتر وبالاتر داشته باشد. چنان كه در مورد روزه علوم به خواص بهداشتى آن پرداخته‏اند ولى قرآن مجيد فلسفه‏اى بالاتر رابيان فرموده و آن «تقوايابى» است. حاصل آن که نماز و روزه از مهمترين عبادات است و ملاک و مصلحت اصلي در عبادت ها، همان عبوديت محض از خداي متعال است، هر چند در کنار اين عبوديت، فايده هاي تجربي نيز نهفته است که گاهي برخي با تلاش هايي که انجام مي دهند به نکاتي دست مي يابند، اما اين نکات را تا هنگامي که جزمي و يقيني نباشند نمي توان به دين نسبت داد. مستند فقيهان در باطل شدن روزه با فرو رفتن سر در آب نيز، روايات وارده در اين زمينه است V} (وسايل الشيعه، شيخ حر عاملي، ج 7، ص 19، مکتبه الاسلاميه).{V و چه بسا در آينده به طور قطع علوم تجربي به فلسفه باطل شدن روزه با فرو رفتن سر در آب برسد، هم چنان که اسلام تنقيه را باطل کننده روزه دانسته و پس از سال هاي سال دانسته شد که از راه تنقيه نيز مي توان به انسان - هنگام ضرورت - خوراک رساند.
کد سوال : 2464
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : چرا نماز مسافر بايستي شكسته باشد؟ لطفا دليلي فلسفي و قانع كننده ارائه نماييد؟
پاسخ : با اهداء سلام و سپاس از مطالعه دقيق پرسمان و تقدير از روحيه حق جو و كنكاش گري شما ، نكات ذيل را در پاسخ به پرسش شما يادآوري مي كنيم: 1. خداي متعال جهان هستي را براي تكامل (قهري يا اختياري) آفريد و اين مقتضاي حكمت الهي است. براي رسيدن به كمال در تكامل اختياري، نياز به شناخت، ميل و گرايش و وسايل سير و سلوك و علاوه بر همه اينها نياز به يك برنامه شايسته است. 2. نماز، روزه و تمام احكام شرعي جزئي از برنامه سير و سلوك هستند. (شريعت) كه در كنار اخلاق و مبتني بر اعتقادات صحيح، هم افق فكري انسان را روشن مي كند و هم تسهيلات لازم را در اختيار سالك قرار مي دهند و هم موانع را از پيش روي او بر مي دارند. 3. در يك برنامه خوب، ظرفيت افرد مختلف رعايت مي شود. اوضاع و احوال كلي ، يك مقتضياتي دارد اما شرايط خاص نيز استثنائاتي را ميطلبد. علاوه بر اينكه شرايط روحي سالك را بايد در نظر گرفت و گاهي با سيستم تنبيه و گاهي با سيستم تشويق به رهپويي در صراط مستقيم هدايت نمود. 4. چون خداي متعال ما را آفريد بهتر از هر كس به ساختار روحي و جسمي و صلاح و فساد ما آشناست و چون حكيم است و مهربان ، از هر آنچه كه در كمال ما و دوري از فساد و انحطاط ما دخيل است ، دريغ نورزيده ما را به آن رهنمون مي شود. 5. ما به دليل نقص دانش خود از يك طرف، كاستي فراوان ظرفيت فكري و روحي خود از طرف ديگر، به حكم عقل بايد آنچه را كه فهميديم شكرگزار باشيم و آنچه را كه ندانستيم و پي نبرديم اگر در حد ظرفيت فكري ماست تلاش كنيم بفهميم و در هر صورت به حكمت و علم و لطف الهي واگذار كنيم. 6. يكي از حكمت هاي شكسته شدن نماز مسافر، مصلحت تسهيل است. انسان مسافر حتي اگر بابهترين وسايل نيز مسافرت كند از جهت جسمي و روحي كسالت پيدا ميكند و چون عبادات بايد طوري باشد كه با شرايط روحي عابد نيز سازگار باشد و بر او دشوار نيايد و با طوع و رغبت بيشتري آن را انجام دهد اين جا لطف الهي بسان يك جايزه و هديه ، مسأله تخفيف را مطرح كرده است. البته در واقع از بخشي از مصلحت صرف نظر شده است چون در مجموع خداي متعال به علم مطلقه اش مي داند كه اگر اين تسهيل نباشد چه بسا عده زيادي همين مصلحت را كمتر از دست بدهند؛ بله اگر كساني بخواهند اين نقيصه را جبران كنند به شكل غير الزامي راه براي آنها باز است بعد از نماز 30 بار تسبيحات اربعه را كه گويند آن نقيصه جبران مي شود. پس با اين حكم به مقتضاي مصلحت تسهيل، يك تخفيفي نسبت به مسافرين داده شده و هم نسبت به نقيصه به شكل غير اجباري راه تدارك پيش بيني شده است. اما اين استثنا است نسبت به حالت كلي که انسان بايد طبق همان برنامه عادي عمل كند چون همان طور كه در بندهاي قبلي خاطر نشان ساختيم خداي متعال اين برنامه را (و نه برنامه استثنايي را) براي سير و سلوك انسان تنظيم كرده است و ديگر مصلحت تسهيل اينجا نيست باز هم بايد در نظر داشت يكي از ويژگي هاي احكام و مقررات اسلامي در مجموع اين است كه سهله و سمحه است. يعني در خود همان برنامه رعايت آسان بودن و با بزرگواري برخورد کردن رعايت شده است. مثلا اگر کسي به هر دليلي که در رساله ها ذکر شده است نتوانست با آب وضو بگيرد چه به آب دسترسي نداشته باشد و چه اين که آب براي او ضرر داشته باشد، روي سنگ يا خاک تيمم مي کند و يا به پيرمرد و پير زن و يا بانوان باردار و افراد مريض، روزه واجب نيست و خمس نه بر همه بلکه فقط بر توانمندان آن هم نه در همه مال بلکه يک پنجم مال زايد بر مصرف شخصي خود واجب است حج فقط بر افراد مستطيع واجب است و... خلاصه آن که: احکام الهي الطاف خداي متعال در حق بندگان و به مثابه يک برنامه سير و سلوک براي نيل به کمال شايسته آنها است و در يک برنامه خوب، اوضاع و احوال استثنايي و شرايط مختلف نيز لحاظ مي شود. ما از بسياري از اسرار و رموز عالم آفرينش و نيز تشريع و قوانين مبتني بر آن بي خبريم و تنها به بخشي از آن که دسترسي داريم اين شايستگي برنامه را تصديق مي کنيم از جمله آنها شکسته شدن نماز است که گفتيم و تأکيد مي کنيم اينها حکمت احکام است نه علت آن يعني چه بسا همين دليل مذکور در مورد ديگري وجود داشته باشد ولي اين حکم جاري نباشد زيرا آنچه گفته شد تنها بخشي از علت (حکمت) بود نه تمام علت و علت تامه حکم. يکي ديگر از حکمت اين احکام، آزمودن بندگي خداي متعال است وقتي انسان به خالق متعال و علم بي کران و لطف بي پايانش ايمان دارد بايد تمرين کند بدون چون و چرا در مقابل او کرنش کند خود همين يعني ايمان به آن مبدأ متعال، لابد حکمتي است بلکه حکمت هايي است که من نمي دانم، وليکن هر چه باشد مي دانم که اين دستور حکيمانه است و بهترين دستور است. البته اين مطلب منافاتي ندارد که براي اطمينان قلبي بيشتر، انسان به احاديث و روايات مراجعه کند تا اسرار و رموز بيشتري از آنها را دريابد.
کد سوال : 2465
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : شما نيز مي دانيد كه جوانان داراي روحيه حساس و شكننده است وقتي مي خواهيم آنان را نصيحت كنيم چه كنيم چه راه كارهايي را پيشنهاد مي كنيد؟
پاسخ : قبل از هر چيز بايد از اين احساس مسؤوليتي که نسبت به جوانان جامعه داريد تقدير و تشکر کنيم و از اين که شما داراي اين روحيه عالي هستيد به شما تبريک بگوييم اما اين که چگونه آنها را تشويق کنيد که احکام ديني را بهتر و بيشتر رعايت کنند واز محرمات بيشتر اجتناب نمايند؟ براي انجام چنين مسؤوليتي قبل از هر چيز بايد اعتماد آنها را به خود جلب کنيد به عبارت ديگر آنها بايد به شما به عنوان فردي امين، دلسوز، صميمي اعتماد کند و لازمه اين که اين اعتماد به وجود بيايد بايد از راهکارهايي مناسب استفاده نماييد تا ميزان تأثيرگذاري شما بيشتر شود. 1. براي جلب اعتماد ابتدا بايد رابطه عاطفي خود را با آنها تقويت کنيد. براي اين که اين ارتباط عاطفي به وجود بيايد بايد نسبت به آنها همدلي نماييد. براي اين که بتوانيد همدلي کنيد بايد شرايط روحي و دغدغه هايي که دارند را درک کنيد از آنجا که آنها در سنين جواني يا نوجواني هستند کمي بايد به آنها بيشتر نزديک شويد تا متوجه شويد که چه دغدغه هايي دارند و شما تا چه اندازه مي تواني در حل مشکلات آنها به آنها کمک کنيد بنابراين همدلي کردن با آنها مستلزم درک کردن آنهاست. در مرحله بعد براي ايجاد ارتباط عاطفي با آنها بايد پذيرش بدون شرط نسبت به آنها داشته باشيد. اين طور نباشد که آنها را هنگامي تحويل بگيريد و پذيراي آنها باشيد که کارهاي مورد علاقه شما را انجام دهند ولو اين که آنها رفتارهاي غلطي هم داشته باشند ولي شما بدون شرط آنها را بپذيريد. اين نحوه برخورد باعث مي شود که ارتباط عاطفي آنها با شما محکمتر شود علاوه بر اين دلسوزي و صميميت خود را نيز عملا بايد نسبت به آنها نشان دهيد به گونه اي که همواره احساس کنند شما دلسوز آنها هستيد. بنابراين اگر همدلي، پذيرش بدون شرط و دلسوزي نسبت به آنها داشته باشيد ارتباط عاطفي شما به آنها محکم مي شود. يکي از عوامل ايجاد اعتماد آنها نسبت به شما حاصل مي شود. 2. توجه به انگيزه هاي آنها؛ انسان ها معمولا داراي انگيزه ها و نيازهايي هستند، توجه به نيازها و انگيزه هاي افراد بسيار مهم است. يکي از مهمترين نيازهاي انسان، نياز به معنويت است. اگر اين نياز به نحو صحيح ارضاء نشود، رقص و موسيقي و اعتياد و مشکلات اخلاقي جايگزين آن مي شود. در هر حال توجه به انگيزه هاي افراد و تلاش در جهت دست يابي آنها به اين انگيزه ها باعث ايجاد اعتماد مي شود. 3. عنصري که در اعتمادسازي نقش مؤثري دارد عنصر شناخت است؛ يعني سطح شناختي و درک افراد را بايد در نظر گرفت و براساس ميزان درک و شناخت آنها با آنها صحبت کرد. توجه به اين سه عنصر عاطفي، شناختي و انگيزشي در افراد موجب ايجاد اعتماد در آنها نسبت به خود مي شود. وقتي که شما اين اعتماد را در آنها نسبت به خود ايجاد کرديد آنگاه مي توانيد تأثيرگذار باشيد و امر و نهي شما يا نصيحت شما و يا پيشنهاد شما مؤثر واقع مي شود. سعي کنيد براي ارشاد آنها بيشتر از الگوي مشاوره استفاده کنيد تا از موضع يک فردي که امر و نهي مي کند يا حکم مي کند که اين کار خلاف است پس نبايد انجام داد. نکته ديگري که در تأثيرگذاري شما نقش مهمي دارد رفتار شماست يعني هر چه شما با زبان رفتار و عمل با آنها سخن بگوييد مؤثرتر است يعني اگر ظهر مي شود و صداي اذان بلند مي شود اقدام به اقامه نماز نماييد. يا وقتي با نامحرم مواجه مي شود رعايت حدود الهي را بکنيد اين بهترين شيوه براي تأثيرگذاري است. در مرحله بعد از باب امر به معروف و نهي از منکر رعايت حدود الهي را به آنها گوشزد کنيد (البته به شرط اين که احساس کنيد اين اقدام شما تأثير مثبت دارد و الا بيشتر از همان راهکارهاي اول و دوم استفاده کنيد). در مجموع مي توان گفت: تأثيرگذارى يك مهارتى است كه به تدريج حاصل مى‏شود و تأثيرگذار و تأثير گيرنده و فضاى روانى از آمادگى لازم و شرائط كافى برخوردار باشد كه با تمرين و ممارست به اين مهارت دسترسى پيدا مى‏شود. با رعايت اصول و نكات زير مى‏توان ميزان تأثيرگذارى را افزايش داد: 1. كار خود را با تحسين و قدردانى صميمانه از طرف مقابل شروع كنيد. 2. با اندكى تفحص و جستجو برنامه خود را با برجسته كردن يك يا چند نكته مثبت و ارزشمند در طرف مقابل و تحسين صادقانه از وى به خاطر وجود آن امر مثبت ارتباط خود را با وى پى‏گيرى نمائيد. 3. در صورتى كه اشتباه و لغزشى در وى مشاهده كرديد مستقيما از او گلايه نكنيد و وى را مورد انتقاد مستقيم و سرزنش خود قرار ندهيد. 4. قبل از انتقاد از ديگران درباره اشتباهات خود حرف بزنيد. 5. سعى كنيد شنونده خوبى باشيد و ديگران را تشويق كنيد درباره خود براى شما حرف بزنند. 6. صميمانه ديگران را دوست داشته باشيد و به آنها اين محبت باطنى خود را اعلام كنيد. 7. به ديگران اعتبار بدهيد و كارى كنيد كه احساس كنند مهم هستند. 8. در طرف مقابل نسبت به كارى كه مى‏خواهى انجام دهد ميل شديدى ايجاد كنيد و به عبارت ديگر فضاى روانى لازم را براى انجام آن عمل فراهم نمائيد. 9. هر رفتارى را كه از ديگران نسبت به خود انتظار داريد همان را با ايشان در پيش گيريد. 10. سعى كنيد نقطه نظرات و ديدگاههاى خويش را بر ديگران تحميل نكنيد زيرا مردم سخن كسى را كه بخواهد عقيده‏اش را بر آنان تحميل كند نمى‏پذيرند و با كسى كه همچون يك سرپرست با ايشان رفتار كند دوستى نمى‏ورزند و به او اعتماد نمى‏كنند. در اين زمينه براى آگاهى بيشتر ر.ك: 1. آئين دوست يابى، ديل كارنگى 2. دوستى و دوستان، سيد هادى مدرسى، انتشارات آستان قدس رضوى 3. دوستى در قرآن، محمدى رى شهرى
کد سوال : 2466
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : سخن استاد مطهري «سرسپردگي كوركورانه به علما تقليدي ممنوع است» از اين جمله چنين بر مي آيد كه نبايستي هر چه مراجع مي گويند كه با عقل خودم در تضاد است قبول كنيم مثلا آمده است كه چون در زمان پيامبر مسافر با سختي و مشكل مواجه بوده خداوند روزه را از مسافر بر مي دارد در حالي كه در حال حاضر من كه كمتر از 10 روز در شهرستان هستم و در حال سفر هم براي من روزه گرفتن مشكلي ندارد طبق گفته علما نمي توان روزه گرفت آيا اين برداشت من صحيح است؟
پاسخ : چند نکته شايان توجه است: 1. روح فرمايش استاد شهيد مطهري در مقاله اجتهاد، پس از اثبات لزوم تقليد در احکام شرعي اين است که تقليد دو نوع است: الف) تقليد ممنوع يا همان سرسپردگي، به اين معنا که مقلد بدون هيچ جستجويي يا بر حسب تعصب هاي قبيله اي و قومي، مجتهدي را که شرايط مرجعيت و اجتهاد را ندارد براي تقليد انتخاب کند. ب ) تقليد مشروع يا همان تقليد از روي بصيرت و آگاهي و تشخيص مرجع جامع الشرايط، وظيفه مقلد جستجو و تشخيص چنين مجتهدي است؛ پس از يافتن او وظيفه اش تقليد بر حسب فتواي مجتهد است؛ هم چنان که اين امر در همه امور تخصصي متداول است. حاصل آن که مراد استاد شهيد مطهري از عدم سرسپردگي کورکورانه به علما، اظهار نظر مقلد درباره فتواي مجتهد جامع الشرايط نيست؛ بله چنانچه مقلد خود به درجه اجتهاد برسد حق اظهار نظر در ادله اي که فقيه ديگر اقامه کرده خواهد داشت. 2. مطالعه متون اسلامي، قرآن و احاديث پيامبر(ص) و ائمه(ع) و گفتگوهاي اصحاب و ياران آن ها نشان ميدهد که همواره بحث از فلسفه احکام در ميان آنها رايج بوده است و بايد همچنين باشد؛ زيرا روش قرآن را يک روش استدلالي و منطقي آزاد مي ديدند و به خود حق مي دادند در مباحث مربوط به احکام نيز از اين روش استفاده کرده و سؤال از فلسفه حکم کنند. اصولا اسلام خدا را چنين معرفي مي کند؛ وجودي است بي نهايت از نظر علم و قدرت و بي نياز از همه چيز و همه کس و همه کار او روي حکمت خاصي است - چه بدانيم و چه ندانيم - عبث و لغو و لهو در کار او راه ندارد و پيامبران را براي تعليم و تربيت و دعوت به سوي حق و عدالت فرستاده است. چنين معرفي از «خداوند» ما را به سؤال از فلسفه احکام و اسراري که طبعا در زندگي و سعادت و سرنوشت ما دارد تشويق مي کند. اين از يک سو و از سوي ديگر: ما مي دانيم معلومات ما هر قدر باگذشت زمان پيش برود باز هم محدود است، ما همه چيز را نمي دانيم، اگر مي دانستيم قافله علم و دانش بشر، فورا متوقف مي گرديد زيرا به پايان راه رسيده بود و اين ناداني هاي ماست که دانشمندان بشر را به تلاش و کوشش دائمي براي يافتن «نايافته ها» و کشف «مجهولات» وا مي دارد. بلکه آن چه مي دانيم در برابر آن چه نمي دانيم قطره اي در برابر دريا و يا سطري از کتابي بسيار عظيم و بزرگ است. حتي در ميان مجهولات ما بسيار چيزهايي است که اگر هم معلم و استادي براي شرح آن از جهاتي مافوق جهان ما بياورند باز ما استعداد درک آن را نداريم همان طور که بسياري از مسايل علمي امروز اگر براي انسان هاي هزار سال پيش شرح داده مي شد اصلا قدرت درک آن را نداشتند، تا چه رسد که بخواهند با پاي فکر و عقل خود به سوي آن بروند. اين را نيز مي دانيم احکام و دستورات آسماني از علم بي پايان خداوند سرچشمه مي گيرد، از مبدأي که همه حقايق هستي پيش او روشن است و گذشته و آينده و غيب و شهود براي او مفهومي ندارد بلکه از همه چيز به طور يکسان آگاه است. آيا با توجه به اين حقايق مي توانيم انتظار داشته باشيم که فلسفه همه احکام را درک کنيم؟ اگر چنين بود چه نيازي به پيامبران براي تشريع احکام داشتيم، خودمان مي نشستيم، آن چه صلاح و مصلحت بود تصويب مي کرديم و اين همه در سنگلاخ هاي زندگي سرگردان نمي شديم. وانگهي مگر ما همه اسرار آفرينش و تمامي موجودات جهان و قوانيني که براي آنها حکومت مي کند و فلسفه وجودي هر يک را مي دانيم؟ احکام تشريعي هم جدا از حقايق آفرينش و تکوين نيست، اطلاعات ما در هر دو قسمت محدود است از مجموع اين دو بحث چنين نتيجه مي گيريم که: ما تنها به اندازه اطلاعات و به ميزان معلومات بشري در هر عصر و هر زمان مي توانيم فلسفه و اسرار احکام الهي را دريابيم، اما نه همه آنها و اصولا با عمق و وسعت آن دستورات و محدوديت علم ما نبايد غير از اين انتظار داشته باشيم و مفهوم اين سخن اين است که هرگز نمي توانيم اطاعت از اين دستورات و احکام را مشروط به درک و فهم فلسفه آنها کنيم، زيرا در اين صورت دعوي علم نامحدود براي خود کرده ايم و دانش خود را در سر حد دانش پروردگار آورده ايم و اين با هيچ منطقي سازگار نيست. کوتاه سخن اين که: بحث از فلسفه و اسرار احکام و حق و حدود در اين بحث مطلبي است و اطاعت از آنها مطلب ديگر و هيچ گاه دومي مشروط به اولي نبوده و نيست. ما درباره فلسفه احکام الهي بحث مي کنيم تا به ارزش و اهميت و آثار مختلف آنها آشنا شويم نه براي اين که ببينيم آيا بايد به آن ها عمل کرد يا نه؟ اين مسأله درست به اين مي ماند که از طبيب حاذق معالج خود توضيحاتي درباره فوائد داروهايي که براي ما تجويز کرده و چگونگي تأثير آنها مي خواهيم تا آگاهي و علاقه بيشتري به آن پيدا کنيم نه اين که به کار بستن دستورات او مشروط به توضيحات قانع کننده او است زيرا در اين صورت بايد خود ما هم طبيب باشيم V}(فلسفه اسرار احکام، محمد وحيدي، ص 23، انتشارات عصمت). {V 3. مستند فقيهان گرانقدر در استنباط احکام، کتاب، سنت، عقل و اجماع است. بحث از فلسفه احکام، در صورتي که بدانيم فلسفه حکمي، علت تامه حکم است، به گونه اي که با وجود آن، حکم باشد و با نبودنش حکم برداشته شود، در استنباط احکام دخيل خواهد بود؛ اما اگر بحث از فلسفه حکم، نه به عنوان علت آن، بلکه به عنوان حکمت و جزء العله باشد و احتمال حکمت هاي ديگري در صدور چنين حکمي، وجود داشته باشد، تنها به عنوان مؤيد در استنباط گاهي دخالت داده مي شود و دليل مستقلي به حساب نمي آيد. بيشتر مباحث در فلسفه و اسرار احکام از قسم دوم است، لذا فقيهان در کتاب هاي فقهي و استنباطي خود به ندرت به فلسفه احکام مي پردازند. پرداختن به فلسفه شکسته بودن نماز مسافر، از همين باب است. دانشمنداني که به فلسفه اين حکم مي پردازند، به طور معمول، در صدد بيان حکمت حکم، نه علت تامه آن مي باشند. 4. مستند فقها در تخفيف نماز مسافر، آيات (نساء، آيه 101) و رواياتي است که به صراحت به شکسته بودن نماز اشاره دارد و فلسفه ياد شده در پرسش مستند فقها نيست. چنانچه شما پرسش گر گرامي قصد برداشت حکمي را داريد، بايد از راه هايي اصولي وارد گود شده و به بررسي روايات و آيات مستند اين حکم بپردازيد. البته پرداختن به مستند اين احکام نياز به خبرويت و کارشناسي دارد و اگر ما به گفته مراجع تقليد در اين خصوص عمل مي کنيم نه به عنوان سرسپردگي کورکورانه بلکه به حکم عقل به آنان که کارشناسان و صاحب نظر و متخصص در منابع ديني هستند، مراجعه مي کنيم. خلاصه اين که تقليد کورکورانه و ناشي از تعصب، سرسپردگي و ممنوع است اما تقليد به معناي مراجعه غير کارشناس به کارشناس در همان فن مربوطه حکم عقل است و در مورد نماز، به کدامين دليل متقن ما (من و شما) پي برده ايم که فقط و فقط به خاطر خستگي انسان مسافر و سختي نماز و روزه در اين حالت، نماز شکسته و روزه باطل است بلکه ما که علم غيب نداريم اما آنچه که از خود پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) استفاده مي کنيم آن است که خود مسافر بودن چنين اقتضا مي کند که از اين مصلحت تسهيلي برخوردار باشد، حالا چرا، چون خداي متعال به علم و حکمت خود اين طور تشخيص داده و اين طور مقرر کرده است.
کد سوال : 2467
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : براي اينكه از قساوت قلب رها شويم چه بايد بكنيم؟
پاسخ : ريشه يابي امراض نفساني در درمان آنها نقش ويژه اي دارد و در واقع تشخيص علل بيماري نيمي از درمان آن است. انسان ها در پذيرش حق و درك مطالب يكسان نمي باشند. برخي با يك اشاره لطيف يا يك كلام كوتاه حقيقت را به خوبي درك مي كنند . يك تذكر آنها را بيدار مي سازد و يك موعظه و اندرز در روح آنها طوفاني به پاي مي كند. در حالي كه برخي ديگر شديد ترين خطابه ها و گوياترين دليل ها و نيرومندترين اندرز و مواعظ در وجودشان كمترين اثري نمي گذارد. قرآن كريم عده اي را صاحب شرح صدر و گستردگي روح و بعضي را داراي تنگي و ضيق صدر معرفي مي كند و مي فرمايد: «أفمن شرح الله صدره للاسلام فهو علي نور من ربه فويل للقاسبه قلوبهم من ذكر الله اولئك في ضلال مبين ؛ آيا كسي كه خدا سينه اش را براي اسلام گشاده كرده و بر فراز مركبي از نور الهي قرار گرفته (همچون كوردلاني است كه نور هدايت به قلبشان راه نيافته) واي بر آنهايي كه در برابر ذكر خدا قلب هاي سخت دارند، آنها در گمراهي آشكارند» V}(زمر ، آيه22) {V هر كدام از شرح صدر و تنگي و قساوت قلب عواملي دارد: مطالعات پي گير و مستمر و ارتباط مداوم با دانشمندان و علماي صالح، خودسازي و تهذيب نفس، پرهيز از گناه و به ويژه غذاي حرام و ياد خدا از عوامل شرح صدر است . بر عكس جهل و گناه و لجاجت و جدال و مراوده و هم نشيني با بدان و فاجران و مجرمان و دنيا پرستي و هوا پرستي باعث تنگي روحي و قساوت قلب مي گردد. در حديثي از امام صادق (ع) مي خوانيم: خداوند متعال به حضرت موسي (ع) وحي فرستاد كه اي موسي! از فزوني اموال خوشحال مباش و ياد مرا در هيچ حال ترك مكن، چون فزوني مال غالبا موجب فراموش كردن گناهان است و ترك ياد من قلب را سخت مي گرداند.V} (تفسير نمونه ج 19، ص 428){V در حديث ديگري از زبان حضرت عيسي مسيح(ع) مي خوانيم «لا تكثروا الكلام بغير ذكر الله فتقسو قلوبكم ، فان القلب القاسي بعيد من الله» بدون ذكر خداوند زياد سخن نگوييد كه موجب قساوت و سختي قلب است . V}(تفسير نمونه، ج 23، ص 342) {V براي بدست آوردن رقت قلب بايد اسباب و عللي را با دل آميخته و عجين كرد كه پاره اي از اسباب رقت قلب اينها هستند: 1- اجتناب از گناه : قال علي (ع ) »ما جفت الدموع الا بقسوه القلوب و ما قست القلوب الا لكثره الذنوب « (وسائل الشيعه , ج 11 ص 337 روايت 5 به نقل از سرالاسراء استاد علي سعادت پرور ج 2 ص 473 روايت 8). حضرت علي (ع ) مي فرمايند: اشكها خشكيده نشد مگر به خاطر سنگدلي ها و قساوت قلب ها و قلوب با قساوت نشد مگر به خاطر زيادي گناهان بنابراين ريشه اشك نداشتن قساوت قلب است و ريشه قساوت قلب گناه است پس ريشه اشك داشتن رقت قلب است و ريشه رقت قلب پرهيز از گناه است . 2- زهد در دنيا: مولي علي (ع ) مي فرمايند: »ان الزاهدين في الدنيا تبكي قلوبهم و ان ضحكوا« (نهج البلاغه خطبه 113 به نقل از همان ج 1 ص 431روايت 2) زهد ورزان در دنيا قلب هايشان مي گريد و گر چه بظاهر بخندند گريه قلب همان رقت قلب است و با زهد در دنيا حاصل مي شود و زهد نه يعني مال نداشتن بلكه يعني دل را درگرو مال و آمال نگذاشتن . 3- ترك آرزوهاي دراز: يعني آرزوهاي طولاني از دل رفته گردد در روايتي خداوند تبارك و تعالي به حضرت موسي (ع ) مي فرمايند: »لا تطول في الدنيا املك فيقسو قلبك و القاسي القلب مني بعيد« (اصول كافي ج 3 ص 329 به نقل از همان ج 2 ص 473 روايت 7) آرزويت را در دنيا طولاني مكن تا كه قلبت با قساوت گردد و كسي كه قساوت قلب دارد از من دور است . 4- كم خوري : مولي علي (ع ) مي فرمايند: »من كثر طعامه سقم بدنه و قسا قلبه « هركس طعامش زياد شود بدنش بيمار و قلبش با قساوت مي شود. مراد از كم خوري آن است كه انسان به حدي بخورد كه از پر خوري مريض نشود ملاك اين است كه از پرخوري بدنش بيمار نگردد پس اگر از افراط در كم خوري هم كسي مريض شود مذموم و نكوهيده مي باشد بهرحال بدن چون مركب پرواز روح است بايد قوي و چالاك باشد غذاهاي مقوي بخورد ولي هنوز اشتها دارد دست بكشد. 5- تأسف طولاني بر غفلات گذشته و هلكات آينده : مولي علي (ع ) مي فرمايند: «ان للذكر لاهلا اخذوه من الدنيا بدلا... جرح طول الاسي قلوبهم و طول البكاء اعينهم؛ براي ذكر اهلي است كه ذكر را بجاي دنيا اخذ كرده اند (اين اهل ذكر ويژگي هايي دارند كه دو تا از آنها اين است ) درازي حزن و اندوه دلهايشان را و گريه طولاني و هميشگي چشمهايشان را جريحه دار ساخته». اين تأسف و اندوه طويل و هميشگي نه مثل تأسف اهل دنياست كه نكوهيده و پست باشد بلكه تأسفي است كه قلب را از بدي هاي دنيا مي كند و دل را رقيق و گريه گهگاهي را به ناله هميشگي مبدل مي سازد. تمامي اين اسباب بايد رفيق دل شود تا قلب رقيق گردد و در نتيجه چشم بگريد و حال خوش اقبال كند.
کد سوال : 2468
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : چه كار كنم كه ايمانم تقويت شود و روحيه عرفاني پيدا كنم و بتوانم به راحتي معاصي را ترك نمايم. اگر مي شود يك برنامه 40 روزه برايم بنويسيد. ضمنا خيلي تمايل به ازدواج ندارم؟
پاسخ : قبل از بررسي راه هاي تقويت ايمان، لازم است مطالبي پيرامون زمينه و جايگاه ايمان خدمتتان بيان کنيم. انسان با ذهن خود مي انديشد و علم به دست مي آورد. پس جايگاه علم و شناخت، ذهن آدمي است. اما قرآن کريم، جايگاه ايمان را قلب معرفي مي کنند. اين کتاب آسماني درباره عده اي که ادعاي ايمان مي کردند مي فرمايد: «باديه نشينان خدمت پيامبر آمدند و گفتند ايمان آورديم. بگو: ايمان نياورده ايد بلکه بگوييد اسلام آورديم و هنوز ايمان در دل هايتان وارد نشده است»V}(حجرات، آيه 14).{V از اين رو شناخت هدف و راه سعادت زماني به حرکت در آن راه منجر خواهد شد که قلب آدمي به آن هدف ايمان آورد. ايمان قلبي محرک انسان براي حرکت خواهد بود. به تعبير ديگر بين «ايمان» و «عمل» رابطه ضروري هست و اين دو از هم جدا شدني نيستند. به اين ترتيب درس بزرگي که از قرآن کريم مي آموزيم اين است: اگر مي خواهيم به هدفي که براي زندگي خود شناخته ايم، ايمان بياوريم و به سوي آن حرکت کنيم، ابتدا بايد قلب خود را براي پذيرش آن هدف آماده سازيم. T}آْمادگي قلب براي ايمان:{T قلب در صورتي براي پذيرش حقيقت و راه زندگي آماده مي شود که به زيبايي هايي آراسته و از زشتي هايي دور گردد. قرآن کريم اين زيبايي ها و آلودگي ها را به ما نشان مي دهد که در اينجا به مواردي اشاره مي کنيم: 1- در زمين سير کنيد، آن گاه حقيقت زيبايي ديني را به وسيله قلب خود درک کنيد (حج، آيه 46). 2- در قلب خود را به وسيله تفکر و تدبر در قرآن باز نگه داريد (محمد، آيه 24). 3-قلب خود را از آلودگي ها و تعلق هاي دنيايي مانند دوستي مال و فرزند، پاک سازيد (شعرا، آيه 89) 4- قلب خود را از پليدي ها پاک نگه داريد تا منزلگاه نيکي ها و زيبايي ها گردد، (بقره، آيه 283). 5- از غفلت بپرهيزيد و قلب خود را متوجه زيبايي هاي زندگي سازيد تا سير شما راحت و هموار شود، (کهف، آيه 28). 6- توانايي قلب خود را براي تعقل و درک عميق حقايق افزايش دهيد، (حج، آيه 46). 7- قلب خود را در مقابل درستي ها و خوبي ها نرم و خاضع نگه داريد، (مائده، آيه 13). ايمان همچون درختي است که در قلب جوانه مي زند، تناور مي گردد و بر شاخه هاي آن اعمال شايسته پديدار مي شود. T}راه هاي تحصيل، تحکيم و تقويت ايمان: {T 1- تفکر پيرامون آيات و نشانه هاي خداوند در گستره هستي: توجه به اين نشانه ها، ياد خدا را در دل ها زنده مي کند و لطف و رحمت او را به ما يادآور مي شود و در نهايت بر دوستي و محبت ما به خدا مي افزايد. (ر.ک: سوره يس، آيات 23 تا 40). 2- توجه دائم به خداوند و ذکر و ياد او: حضور خداوند در خاطر ما، در همه لحظات زندگي، ارتباط ما را با او افزايش مي دهد و به تدريج به پيوندي استوار مي انجامد. يکي از حکمت هاي نمازهاي پنجگانه، زنده نگه داشتن ياد خدا در طول شبانه روز، در دل مؤمن است. A} «يا ايها الذين آمنوا اذکروا الله ذکرا کثيرا؛ {A اي کساني که ايمان آورده ايد! خدا را بسيار ياد کنيد» V}(احزاب، آيه 41).{V انجام برخي کارها مانند قرائت قرآن، دعا و زيارت، مطالعه سيره ائمه و همنشيني با نيکان و صالحان، ما را به ياد خدا مي اندازد. برخي کارها نيز مانع توجه به خداوند است که بايد اين موانع را کنار زد تا غفلت بر آن حاکم نشود. قرآن کريم مي فرمايد: «ياد خدا دل هاي مؤمنان را مي لرزاند و هنگامي که آيات الهي را گوش دهند، بر ايمانشان افزوده مي شود» V}(انفال، آيه 2).{V 3- توجه به نعمت ها و الطاف خدا نسبت به انسان: اگر در زندگي خود توجه کنيم، خود را غرق در نعمت هاي الهي خواهيم يافت. فلسفه آفرينش اين نعمت ها اين است: P}ابر و باد و مه و خورشيد و فلک در کارند{E}تا تو ناني به کف آري و به غفلت نخوري{P (سعدي) انسان بر خوان نعمت حق نشسته تا با يادآوري لطف او، ياد خدا را در دل زنده نگه دارد و قلب خود را به او نزديک تر کند. 4- انجام نيکي ها و دوري از بدي ها: هر عمل نيک دل را نوراني تر مي کند و برعکس هر گناه صفحه دل را تيره و کدر مي سازد. بايد بکوشيم با عمل به نيکي ها، دل خود را نوراني تر کنيم و با دوري از گناهان رشته محبت خود را با خدا استوار سازيم. براي آگاهي بيشتر مطالعه کنيد: شهيد مطهري، انسان و ايمان (ج 2 از مجموعه آثار) اما در رابطه با گناهان بايد به اين نکات توجه نماييد که تحول عميق روحي و تنبه و بيداري و ندامت از گناهان گذشته خود اولين و مهمترين گام در تبري از گناهان گذشته مي باشد و به عبارتي دقيق تر اين تحول خود عين تبري از گناهان است اگر در حالات خود تأملي بيشتر كنيد اين حقيقت را خواهيد يافت كه هر گاه آتش پشيماني دروني و ندامت باطني نسبت به گناهان گذشته در دل شعله مي كشد در همان حال هيچ رغبتي به لذائذ گناهان گذشته نداريد و اين عين تبري و بي زاري از گناه است بعضي اين حال را اولين گام توبه مي دانند ولي برخي ديگر همين حال را به تنهايي خود توبه مي دانند واين دو قول با هم ناسازگاري ندارند زيرا قول دوم نظر دوخته به ركن اولي و مهم توبه كه همان آتش ندامت است . رسول اكرم (ص ) مي فرمايند: »الندم توبه ; ندامت خود توبه است «, (ميزان الحكمه ج , 1 ص , 546 و 2144). امام محمد باقر(ع ) مي فرمايند: »كفي بالندم توبه ; ندامت و پشيماني به تنهايي براي تحقق توبه كفايت مي كند«, (همان , ر 2145). قول دوم از اين گونه روايات الهام گرفته است كه انگشت روي ركن اولي و اساسي توبه گذارده است امام علي (ع ) مي فرمايند: »التوبه علي اربعه دعائم : ندم بالقلب و استغفار باللسان و عمل بالجوارح و عزم علي ان لايعود; توبه بر چهار ستون ايستاده است : 1- پشيماني قلبي 2- استغفار زباني 3- اعمال ظاهري (انجام واجبات , ترك محرمات , جبران گذشته, حق الناس باشد يا حق الله ) 4- عزم بر بازنگشتن (به گناه «), (همان , ر 2160). قول اول از اين گونه روايات الهام گرفته است ولي ركن اولي به قدري مهم است كه از جنايتكاران تاريخي اوليائ الله ساخته است هر چه آن ندامت قلبي بيشتر در دل شراره بكشد انسان را بيشتر از گناه و دوري از معنويت بي زار مي كند اگر آن ركن اولي و مهم توبه آنقدر سوزنده نيست كه شما را به آه و ضجه و ناله بكشد چند دستورالعمل را براي استواري هر چه بيشتر توبه و تبري افزون تر از گناهان گذشته انجام دهيد: 1- ترك زمينه گناه : اين زمينه گناه ممكن است چشم و نگاه كردن باشد ممكن است گوش و شنيدن باشد ممكن است رفاقت با دوستان ناباب باشد هر زمينه گناهي را ترك كنيد. 2- ترك فكر گناه : ترك زمينه گناه سهم بسزايي در ترك فكر گناه دارد به علاوه ترك فكر گناه را با چهار چيز محقق سازيد: الف ) اشتغال شبانه روزي و برنامه ريزي و عمل به آن : سعي كنيد به گونه اي برنامه ريزي كنيد كه مجالي براي بيكاري و فكر گناه نباشد. ب ) روزه گرفتن : فقط دوشنبه ها و پنچ شنبه ها روزه بگيريد اگر روزه واجب برگردن داريد به نيت قضاي همان انجام دهيد. ج ) ورزش : ورزش علاوه برآنكه براي بدن و سلامتي مفيد است براي تقويت عزم و اراده هم نقش دارد. د) فكر در مرگ : فكر در مرگ قبر و قيامت و به خود باوراندن حقيقت مرگ به قدري سودمند است كه اگر بخوبي و با اشك چشم و سوز دل انجام گيرد انسان را از گناه كه هيچ بلكه از تمامي دنيا و لذت آن بي زار مي كند امام محمد باقر(ع ) مي فرمايند: »اذكرو هادم اللذات و منغص الشهوات و داعي الشتات ...; به ياد آوريد (مرگ را اين ) درهم كوبنده لذات را و تيره كننده شهوات (و اميال نفساني ) را و خواننده (و منادي ) جدايي ها را...«, (همان ج , 9 باب الموت , ر, 18844). تذكر اگر براي روزه گرفتن عذري داريد وقت ورزش را دو برابر كنيد. 3- انجام واجبات . 4- مستحبات نشاط آور: فقط به مستحباتي بپردازيد كه نشاط آور و حال آور است از تحميل بر نفس در خصوص مستحبات خودداري كنيد زيرا طبق بعضي روايات با اين تحميل دل كور مي گردد. (همان ج , 8 ر, 16659). اين دستورات را دقيقا" عمل فرماييد تا از گناهان گذشته تبري بيشتر پيدا كنيد و قلبتان با انس به معنويات روشن گردد اگر چنين شد اينجاست كه قلب مانند كودك تازه تولد يافته پاك و منزه مي گردد زيرا كودك آينه دلش زنگار سياه ندارد آن كس هم كه آينه قلبش با گناه زنگار گرفته با توبه و اعمال شوينده آن زنگار را پاك مي كند و قلبش چون دل آن كودك پاك مي گردد و هيچ استعبادي هم ندارد امام رضا(ع ) مي فرمايند: »التائب من الذنب كمن لاذنب له ; توبه كننده از گناه به مانند كسي است كه هيچ گناهي ندارد«, (همان , ج , 1 باب التوبه ر, 2116). با اين كلام امام رضا(ع ) و ديگر معصومان (ع ) هيچ جاي وسوسه نفس و شيطان نيست زيرا اين شيطان است كه آيه يائس مي خواند. حتما" رجوع كنيد به كتاب توبه , جناب حسين انصاريان , گناهان كبيره , آيت الله دستغيب. در پايان يك برنامه عملي براي مدت 40 شبانه روز خدمتتان عرض مي كنيم كه عمل مداوم و دقيق آن موجب آمادگي روح جهت تقويت ايمان و بصيرت آدمي و سهولت ترك معاصي مي گردد. 1. تا 40 شب سوره واقعه را هنگام خواب با توجه به معاني آن تلاوت كنيد. 2. تا 40 شبانه روز مداومت بر نماز اول وقت نمائيد به طوري كه قبل از اذان مقدمات نماز را فراهم آوريد و بعد از دخول وقت اقدام به نماز اول وقت كنيد و به هيچ بهانه اي آن را ترك ننمائيد. (در روزهاي عادت ماهانه اول وقت هر نماز بر سر سجاده خود رو به قبله به ذكر مشغول شويد. مانند ذكر لا اله الا الله و الله اكبر) 3. تا 40 شبانه روز به هيچ قيمتي دروغ و خلاف واقع نگوييد حتي به شوخي. در پايان توجه شما را به دو نكته جلب مي كنيم: الف. خواندن كتاب چهل حديث امام راحل ب. فراهم آوردن شرايط ازدواج زيرا انسان با ازدواج به تكامل روحي مي رسد. انسان يك سلسله نيازهاى زيستى و روانى دارد كه اگر اين نيازها تأمين نشود هم ادامه‏ى حيات او دچار مشكل شود و هم در صورت زنده بودن از رشد و كمال واقعى بهره‏مند نخواهد شد يك دسته از اين نيازها نيازهاى زيستى هستند مانند نياز به آب، هوا، غذا و... اگر اين نيازها تأمين نشود قطعا ادامه‏ى زندگى براى انسان و هيچ موجود زنده ديگر امكان‏پذير نيست به اين نيازها، نيازهاى نخستين يا اوليه مى‏گويند علاوه بر نيازهاى اوليه يك سلسله نيازهاى ديگرى انسان دارد كه بيشتر جنبه‏ى روانى دارند قطعا اگر اين نيازها از طريق صحيح تأمين نشود انسان به آرامش واقعى نمى‏رسد و اگر انسان آرامش روانى نداشته باشد نمى‏تواند به سوى رشد و كمال و شكوفايى گام بردارد از جمله‏ى اين نيازها مهرطلبى و مهرورزى نسبت به ديگران است انسان دوست دارد كه به او مهر بورزند كما اينكه دوست دارد به ديگران مهر بورزد با ديگران ارتباط و دوستى برقرار كند يكى ديگر از نيازهاى انسان نياز به يك جفت جنسى است يعنى براى تأمين نيازهاى جنسى و غريزى خود نيز نياز به يك فردى دارد كه كفو و همتاى او باشد و در همه‏ى اديان الهى از جمله دين حيات بخش اسلام تأمين اين نياز در قالب ازدواج تحقق پيدا مى‏كند و ازدواج فوايد بسيار زيادى براى انسان دارد از جمله‏ى اين فوايد علاوه بر ارضاء غريزه‏ى جنسى، دست‏يابى به آرامش است و قرآن يكى از فلسفه‏هاى ازدواج را دست‏يابى به آرامش مى‏داند و مى‏فرمايد ازدواج كنيد A}لتسكنوا اليها{A سكينه و آرامش يكى از مهمترين نيازهاى بشر است و چه فلسفه‏اى زيباتر از اين كه خداوند اين آرامش و سكينه را در ازدواج قرار داده البته آرامش و اطمينان مراتبى دارد يك رتبه‏ى آن از طريق ازدواج حاصل مى‏شود مراتبى از آنهم از طريق عبادت و ذكر خداوند تأمين مى‏شود چنانچه خداوند فرمود: A}الا بذكر الله تطمئن القلوب{A ؛ M}آگاه باشيد كه با ياد و ذكر خدا دلها آرامش پيدا مى‏كند{M. آرامش مهمترين چيزى است كه مى‏تواند زمينه‏ساز استفاده از ساير امكانات و استعدادها را فراهم كند انسان مضطرب هرگز نمى‏تواند از تمام ظرفيت‏هاى خود استفاده كند و به تكامل برسد بنابراين حداقل چيزى كه مى‏تواند بعنوان فلسفه‏ى ازدواج باشد رسيدن به آرامش نسبى براى استفاده از ساير توانمنديهاست و بالاخره دستيابى به خود شكوفايى و كمال نهايى و اين مطلب در طول تاريخ و حيات بشر به تجربه ثابت شده است البته بشرط اينكه ازدواج با رعايت همه‏ى شرايط كه دين و شارع معين كرده است كه يكى از آن شرايط ازدواج با كسى كه كفو و همتاى انسان باشد يعنى از نظر اعتقادى، فكرى، اخلاقى، فرهنگى، اقتصادى، خانوادگى، سنّى و تحصيلى و قيافه‏ى ظاهرى نزديك به انسان باشد هر چه دو نفر از دختر و پسر در فاكتورهاى فوق به هم نزديكتر باشند شرايط احراز كفويت بيشتر مى‏شود و در نتيجه شرط ازدواج واقعى و صحيح بيشتر فراهم شده و آثارى كه براى ازدواج بهتر و بيشتر تأمين مى‏شود. علاوه بر آن چه گفته شد ازدواج به زندگي انسان نظام مي بخشد و روابط خانوادگي را به گونه اي تعريف مي کند که وضعيت پسر و دختر از حالت نابساماني به وضعيت سامان دهي رو مي آورد و به تجربه ثابت شده اگر چه ازدواج را داراي مشکلات و پذيرفتن مسئوليتها مي باشد اما هر کس زودتر ازدواج کرده است به طور معمول اشتغال مسکن و وضعيت زندگي او نيز زودتر شکل گرفته است. به طور خلاصه مي توان درباره فلسفه ازدواج و نتايج و ثمرات آن چنين اظهار داشت که فلسفه ازدواج در سه امر خلاصه مي شود تکميل، تسکين، توليد. در اين زمينه توصيه مي شود مطلب زير را مطالعه فرماييد. مرحوم علامه محمد تقى جعفرى(ره) در جواب فيلسوف شهير اروپايى برتراند راسل كه چرا اسلام اين قدر به ازدواج بها داده و برايش قانون وضع كرده است، نوشت: «با ازدواج مى‏خواهد انسان به وجود آيد، مسأله انسان مطرح است.» بنابراين، ارضاى غريزه جنسى و تأمين نيازهاى فيزيولوژيك انسان از آثار مثبت ازدواج است؛ ولى مى‏توان فلسفه و حقيقت ازدواج از نظر اسلام را در سه امر جست و جو كرد: تكميل، تسكين و توليد. T} 1.تكميل‏{T هيچ انسانى به تنهايى كامل نيست و پيوسته در جهت جبران كمبود خويش تلاش مى‏كند. جوان در پى رسيدن به استقلال فكرى است؛ براى جبران نواقص و تأمين نيازهاى بى شمار خود به سوى ازدواج سوق داده مى‏شود و با گزينش همسرى مناسب و شايسته موجبات رشد و تكامل خويش را فراهم مى‏كند. مرحوم شهيد مطهرى در اين باره مى‏فرمايد: «تشكيل خانواده يعنى يك نوع علاقه‏مند شدن به سرنوشت ديگران.... و يكى از علل اين كه در اسلام ازدواج يك امر مقدس و عبادت تلقى شده است همين است... ازدواج اولين مرحله خروج از خود طبيعى فردى و توسعه پيدا كردن شخصيت انسان است... پختگى اى كه در پرتو ازدواج و تشكيل خانواده ايجاد مى‏شود، در هيچ جاى ديگر نمى‏توان به آن رسيد. و آن را فقط در ازدواج و تشكيل خانواده بايد بدست آورد.» V}(تعليم و تربيت در اسلام، شهيد مطهرى. ص 252) {V شخصيت انسان پس از ازدواج به يك شخصيت اجتماعى تبديل مى‏شود؛ زيرا در پرتو ازدواج و زندگى مشترك خود را شديداً مسؤول حفظ همسر و تأمين وسائل زندگى و تربيت فرزندان آينده تلقى مى‏كند و تمام هوش، ابتكار و استعدادهاى خود را به كار مى‏گيرد؛ به عبارت ديگر، احساس مسؤوليت اجتماعى در او شكل مى‏گيرد و بسيارى از شايستگى‏ها و توانمندى‏هاى نهفته در درونش را شكوفا مى‏سازد. بنابراين، مى‏توان ازدواج را مايه رشد و كمال يافتن انسان دانست. در واقع خداوند انسان را به گونه‏اى آفريده كه بدون جنس مخالف ناقص است و با جنس مخالف كامل مى‏شود. مرد به زن نيازمند است و زن به مرد. هر كدام از دو جنس از نظر روحى و جسمى به هم وابسته‏اند و با قرار گرفتن در كنار هم يكديگر را تكميل مى‏كنند. T} 2. تسكين‏{T مهم‏ترين نيازى كه بر اثر ازدواج تأمين مى‏شود، نياز به آرامش و احساس امنيت و آسودگى است اين نياز كه در سرشت آدمى ريشه دارد، چنان مهم است كه خداوند در بيان فلسفه ازدواج مى‏فرمايد: «از آيات و نشانه‏هاى خداوند اين است كه براى شما از جنس خودتان همسرانى قرار داديم تا در كنار آنان آ رامش يابيد.» V}(سوره روم (30): آيه 21){V بنابراين، همسر موجب آرامش و امنيت خاطر و محيط خانه وسيله آرامش روحى زن و مرد قرار داده شده است. در اوايل جوانى احساس تنهايى، بيهودگى و نداشتن پناهگاه انسان را فرا مى‏گيرد. ازدواج و قرار گرفتن در كنار همسرى شايسته و دلسوز اين احساس را از بين مى‏برد و او را به آرامش روحى مى‏رساند. اين احساس آرامش به ثبات فكرى و روحى، وقار، احساس ارزشمند بودن و لذت مى‏انجامد. در واقع دست آفرينش نوعى كشش درونى ميان زن و مرد به وديعت نهاده تا هر كدام در سنين خاص خواهان يكديگر شوند و اضطراب وپريشانى‏شان از طريق ازدواج به سكونت و آرامش تبديل گردد. دانشمندان علوم تجربى و انسانى نيز ارضاى صحيح و به موقع غريزه جنسى و ترشح معتدل غدد جنسى را براى سلامت جسم و روان آدمى لازم دانسته، عدم آن را سبب پاره‏اى از بيمارى‏هاى روانى و گاه جسمانى شمرده‏اند. T} 3. توليد{T يكى از ثمرات بزرگ ازدواج وجود فرزند و بقاى نسل آدمى است. توليد و تكثير نسل را نبايد كوچك و بى اهميت شمرد؛ زيرا هدف آفرينش جهان وجود انسان و پرورش و تكامل او است. توليد و پرورش انسان‏هاى خدا پرست و موحد و نيكوكار و صالح، مطلوب خداى جهان آفرين است. از ديدگاه اسلام، وجود فرزند صالح براى پدر و مادر يك عمل صالح شمرده مى‏شود و در سعادت دنيا و آخرت آن‏ها مؤثر است به همين جهت، معصومان توليد و تكثير نسل را از اهداف ازدواج خوانده‏اند. پيامبر اكرم(ص) مى‏فرمايد: «چه مانع دارد كه مؤمن براى خودش همسرى برگزيند. شايد خدا فرزندى به او عطا كند كه با گفتن لااله الاالله زمين را سنگين سازد.» در حقيقت زوج‏ها از طريق فرزندان خود رشته پيوند ميان اعضاى يك نسل را به وجود مى‏آورند. اين امر از اهداف اساسى ازدواج است؛ وجود فرزندان به گرمى، پويايى و صفاى كانون خانواده مى‏انجامد و انگيزه ادامه زندگى را در انسان تقويت مى‏كند. البته روشن است كه در پرتو ازدواج يكى از نيازها و غرايز مهم انسان (غريزه جنسى) تأمين و به روشى درست ارضا مى‏شود. با تأمين اين نياز جسمانى، فرد از نظر روانى، ذهنى و اخلاقى به آرامش مى‏رسد و مسير بسيارى از انحرافات جنسى و اخلاقى و اجتماعى بسته مى‏شود و زمينه را براي خوشبختي يک جوان فراهم مي کند.
کد سوال : 2469
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : چرا وقتي كه مي خواهم به مكان مقدس بروم خيلي اشتياق دارم ولي وقتي در آنجا حضور پيدا مي كنم اشكم خشك مي شود؟
پاسخ : نخست بايد دانست آنچه براي مؤمنان مهم است درد آشنايي و حزن قلبي است «المؤمن حزنه في قلبه و بشره في وجهه؛ مؤمن اندوه در قلب دارد و تبسم بر لب دارد». اندوه قلبي، نشانه حالت پشيماني از غفلت ها و از دست رفتن فرصت هاست و علامت مسؤوليت پذيري و احساس فقر و نياز به درگاه الهي است. همه بزرگان داراي چنين روحيه اي بوده اند اما همگي اهل گريه و اشك نبوده اند. بنابراين عدم گريه و اشك گاهي به احساسات و تجربه هاي شخصي مربوط مي شود كه فقدان آن مشكلي ندارد بسياري از وقت ها گريه هاي ما مربوط به هواي نفس ما هستند. دلمان مي خواهد گريه كنيم همانطور كه _دلمان مي خواهد بخوريم و تفريح كنيم_ و وقتي گريه انجام شد احساس راحتي و ارضاي اين خواست نفس را مي نمائيم _چه بسا اين گريه به خاطر هواي نفس باشد_ خوب است انسان بندگي خدا را نمايد و به وظيفه خود عمل كند و به خداوند و اهل بيت(ع) عرض كند من را هر طوري كه مي خواهيد بپذيريد اگر من را با اشك مي خواهيد با اشك بپذيريد و اگر با چشم خشك مي خواهيد همانطور بپذيريد. اما گاهي به خاطر گناه و سنگدلي است كه بايد ريشه يابي و برطرف شود. براي بدست آوردن رقت قلب بايد اسباب و عللي را با دل آميخته و عجين كرد كه پاره اي از اسباب رقت قلب اينها هستند: 1- اجتناب از گناه : قال علي (ع ) »ما جفت الدموع الا بقسوه القلوب و ما قست القلوب الا لكثره الذنوب « (وسائل الشيعه , ج 11 ص 337 روايت 5 به نقل از سرالاسراء استاد علي سعادت پرور ج 2 ص 473 روايت 8). حضرت علي (ع ) مي فرمايند: اشكها خشكيده نشد مگر به خاطر سنگدلي ها و قساوت قلب ها و قلوب با قساوت نشد مگر به خاطر زيادي گناهان بنابراين ريشه اشك نداشتن قساوت قلب است و ريشه قساوت قلب گناه است پس ريشه اشك داشتن رقت قلب است و ريشه رقت قلب پرهيز از گناه است . 2- زهد در دنيا: مولي علي (ع ) مي فرمايند: »ان الزاهدين في الدنيا تبكي قلوبهم و ان ضحكوا« (نهج البلاغه خطبه 113 به نقل از همان ج 1 ص 431روايت 2) زهد ورزان در دنيا قلب هايشان مي گريد و گر چه بظاهر بخندند گريه قلب همان رقت قلب است و با زهد در دنيا حاصل مي شود و زهد نه يعني مال نداشتن بلكه يعني دل را درگرو مال و آمال نگذاشتن . 3- ترك آرزوهاي دراز: يعني آرزوهاي طولاني از دل رفته گردد در روايتي خداوند تبارك و تعالي به حضرت موسي (ع ) مي فرمايند: »لا تطول في الدنيا املك فيقسو قلبك و القاسي القلب مني بعيد« (اصول كافي ج 3 ص 329 به نقل از همان ج 2 ص 473 روايت 7) آرزويت را در دنيا طولاني مكن تا كه قلبت با قساوت گردد و كسي كه قساوت قلب دارد از من دور است . 4- كم خوري : مولي علي (ع ) مي فرمايند: »من كثر طعم سقم بدنه و قسا قلبه « هركس طعامش زياد شود بدنش بيمار و قلبش با قساوت مي شود. مراد از كم خوري آن است كه انسان به حدي بخورد كه از پر خوري مريض نشود ملاك اين است كه از پرخوري بدنش بيمار نگردد پس اگر از افراط در كم خوري هم كسي مريض شود مذموم و نكوهيده مي باشد بهرحال بدن چون مركب پرواز روح است بايد قوي و چالاك باشد غذاهاي مقوي بخورد ولي هنوز اشتها دارد دست بكشد. 5- تأسف طولاني بر غفلات گذشته و هلكات آينده : مولي علي (ع ) مي فرمايند: «ان للذكر لاهلا اخذوه من الدنيا بدلا... جرح طول الاسي قلوبهم و طول البكاء اعينهم؛ براي ذكر اهلي است كه ذكر را بجاي دنيا اخذ كرده اند (اين اهل ذكر ويژگي هايي دارند كه دو تا از آنها اين است ) درازي حزن و اندوه دلهايشان را و گريه طولاني و هميشگي چشمهايشان را جريحه دار ساخته». اين تأسف و اندوه طويل و هميشگي نه مثل تأسف اهل دنياست كه نكوهيده و پست باشد بلكه تأسفي است كه قلب را از بدي هاي دنيا مي كند و دل را رقيق و گريه گهگاهي را به ناله هميشگي مبدل مي سازد. تمامي اين اسباب بايد رفيق دل شود تا قلب رقيق گردد و در نتيجه چشم بگريد و حال خوش اقبال كند. البته گريه ها نيز مختلف است و گريه اقسامي دارد مانند: 1. گريه عجز و زبوني 2. گريه تزوير و دروغ 3. گريه پشيماني 4. گريه شوق و عشق 5. گريه رحم و رأفت 6. گريه غم و اندوه 7. گريه فراق پس مناسب است انسان به گريه هاي خويش جهت دهد.
کد سوال : 2470
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : شوهرم مرد بسيار مذهبي و پاك و صادق است ولي در بخش فني مهندسي يکي از ارگانها كار مي كند چند وقتي است روحيه خاصي پيدا كرده است و بسيار حساس شده و نسبت به آينده نااميد است و ادعا مي كند من از سر او زيادم يا مي گويد (با گريه و زاري) كه من نمي توانم تو را خوشبخت كنم با او چكار كنم و با چه حرفهايي اميدوارش كنم؟(چند وقتي است مي گويد شيطان اذيتم مي كنم و هر لحظه ام شده امتحان الهي)؟
پاسخ : با اين مختصر مطالبي كه از وضعيت رفتاري همسرتان براي ما ذكركرده ايد نمي توان اظهار نظر دقيق و كاملي كرد و نيازمند اطلاعات بيشتري در زمينه مسائل شخصي ، خانوادگي، شغلي و سابقه و ميزان مدت اين مشكل مي باشيم كه در صورت تمايل مي توانيد در مكاتبه بعدي براي ما مشروحا توضيح دهيد ولي در عين حال در برهه هايي از زندگي انسان، گاه اتفاق مي افتد كه آدم دچار عدم تعادل روحي مي شود و به عللي انرژي و نيروي رواني خود را در نقطه اي خاص متمركز مي كند و از توجه به ساير ابعاد رواني خود باز مي ماند. در واقع از دست دادن اميد به آينده و احساس گناه نسبت به خود از نشانه هاي اين عدم تعادل است. در اين مورد حرف زدن و نصيحت كردن نتيجه اي ندارد، بلكه بايد محيط و شرايط زندگي فرد تا مدتي تغيير كند. بنابراين كارهاي زير در رفع اين مشكل مفيد است: 1. مسافرت و تغيير آب و هوا (اعم از مسافرتهاي زيارتي مثل مشهد امام رضا(ع) ، مسافرت هاي تفريحي) 2. تغذيه مناسب و مقوي، خصوصا مصرف ميوه و سبزيجات. 3. پرهيز از هر گونه بحث و مجادله لفظي با او و ايجاد محيطي آرام داخل منزل 4. مورد توجه و محبت قرار گرفتن از طرف همسر و از كناراو دور نشدن و او را به هيچ وجه تنها نگذاشتن. 5. ملاقات با دوستان و قرار دادن او در محيطي شاد همراه با شوخي ها و صحبتهاي دوستانه با دوستان قديمي اگر پس مدتي مشكل برطرف نشد و راه كارهاي فوق تاثير نداشت نگذاشت ، بهتر است با يك روان شناس يا روان پزشك ماهر مشورت كنيد.