• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 2441
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : جواني خام اما جوياي حقيقت ،حقيقتي كه برايش در تمام سالهاي حياتش مبهم مانده است. خداي من كيست؟كجاست؟ گمشده ام .راهي مي خواهم كه بپيمايم؟
پاسخ : برادر گرامي! شما نه تنها گم نگشته ايد بلكه تازه خود را پيدا كرده ايد و اين پرسش و حيرت و سوز دل شما نشانه آن است كه پا به جاده حقيقت گذارده ايد و از حقيقت سراغ مي گيريد و نشانه مي پرسيد. در درون شما غوغايي است كه هر چند لب به سخن نگشاييد و خاموش هم باشيد كسي در درون شما در فغان و فرياد است: P} در اندرون من خسته دل ندانم كيست{E}كه من خموشم و او در فغان و در غوغاست{P از اين غوغا نبايد نگران و هراسناك بود، بلكه بايد چون قاصدي خوش خبر از آن استقابل و پذيرايي نمود. اين دگرگوني حال ها و طرح سوال ها و گرفتن ها و باز شدن ها و تلاطم ها و آرامش ها و دلتنگي ها و شادي ها و گريستن ها و خنديدن ها همگي از وجود خداوند و حضور در همه نظام آفرينش و ذره ذره وجود ما خبر مي دهد. مهار قلب ما به دست اوست و اين همه تحولات و دگرگوني ها براي آن است كه به سوي او متوجه شويم. آيا تا به حال شده ساعت مچي خود را پشت دست خود بسته باشيد ولي در عين حال به دنبال آن بگرديد؟ آيا پيش آمده كه عينكتان روي چشمتان باشد ولي در به در دنبال آن بگرديد؟ چه وقت ساعت خود را مي يابيد؟ چه زمان عينك خود را پيدا مي كنيد؟ درست آن هنگام كه دست از جستجو برداريد، چون تا وقتي به دنبال ساعت و عينك خود مي گرديد از آنها فاصله مي گيريد و دور مي شويد و هنگامي كه نشستيد و به جاي توجه به اطراف ، خود را نگرستيد و متوجه خود شديد، حضور و سنگيني ساعت و عينك را احساس مي كنيد . جستجو و به دنبال چيزي گشتن وقتي تصور مي شود كه بين آن چيز و انسان جدايي و فاصله و دوگانگي باشد در حالي كه خداوند از ما به ما نزديكتر است و به تعبير قرآن كريم : «نحن اقرب اليه من حبل الوريد» V}(سوره ق : 16) {V ما از رگ گردن به او نزديكتر يم : P} يار نزديكتر از من به من است{E}وين عجب بين كه من از وي دورم{P در آيه اي از قرآن كريم خداوند مي فرمايد : «و هو معكم أينما کنتم ؛ هر كجا باشيد خدا با شما است»V} (سوره حديد، آيه 4){V و در آيه اي ديگر مي فرمايد: «ما يكون من نجوي ثلاثه الا هو رابعهم و لاخمسه الا هو سادسهم و لا ادني من ذلك و لا اكثر الا هم معهم اين ما كانوا»V}(سوره مجادله: آيه 7){V هيچ گفتگوي پنهاني ميان سه نفر انجام نمي گيرد مگر اين كه خداوند چهارمين اينها ست و اگر پنج نفر باشند خداوند ششمين آنها است و چه كمتر از اين مقدار و چه بيشتر باشند، خداوند هر كجا باشند با آنها است . امام زين العابدين(ع) در مناجات ابوحمزه ثمالي مي فرمايد: «و انك لا تحجب عن خلقك الا ان تحجبهم الاعمال (اوالامال) دونك» خدايا! و مي دانم بين تو و بندگان حجاب و پرده اي جز اعمال يا ارزوهايي كه بر خلاف خواست و خشنودي تو است وجود ندارد. امام حسين(ع) در دعاي معروف و بلند عرفه مي فرمايد: خدايا! روشنايي جمال و جلالت در جهان هستي آشكارتر از هر چيز است و وجود تو خفا و پوشيدگي ندارد تا چراغي سر راه تو بگيرم و بارگاه ر بوبي تو را جستجو نمايم و يا دلايلي را راهنماي خود به سوي تو قرار دهم؛ چون فرو زنده چراغ، تو و سازنده دليل و راهنما تويي. پروردگارا! آيا حقيقتي غير از تو آن روشنايي را دارد كه بتواند تو را بر من آشكار سازد؟ كي از نظر غايب و پنها بوده اي كه نيازمند راهنمايي به سوي خود باشي و چه وقت از من دور بوده اي تا نمودهاي عالم مرا به تو برساند؟ P} همه عالم به نور تو است پيدا{E}كجا گردي تو از عالم هويدا{P آيات قرآن و فرازهايي از دعاهايي كه بيان شد همگي دلالت دارند كه خداي بزرگ با ما و درون جان ما و عمق فطرت ما و سويداي ضمير است. از بس كه پيداست ، ناپيدا مي نمايد و از شدت نزديكي دور مي نمايد. كافي است با خود خلوتي داشته باشيم و با زورق انديشه هاي ناب و پيراسته از هوا و هوس و تعلقات پست دنيايي و افكار آلوده و شوق روزانه در اقيانوس جانمان به حركت در آييم و با همه ذرات وجودمان دانه دانه سلول هايمان به حضور خداوند و احاطه و نفوذ و قدرت او گواهي دهيم و او را همنشين دل و جان خود بيابيم و ديگر او را در خارج از وجود خود جست و جو ننماييم: P} سال ها دل طلب جام جم از ما مي كرد{E}آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا مي كرد{P P} گوهري كز صدف كون و مكان بيرون بود{E}طلب از گمشدگان لب دريا مي كرد{P فطرت پاك خدا داد انسان براي راه يابي به خدا و يافتن او و درك حضور و احاطه او كافي است چون فطرت آينه خدايمان و جمال و جلال الهي در اين آينه منعكس و جلوه گر است و لي چون در اثر انس با عالم خاكي و دلبستن به دنيا و تعلقات آن آينه پاك فطرت زنگار گرفته و محجوب و مستور گشته پيامبران الهي و اولياي حق آمدند تا راه زدودن اين زنگارها و صيقل بخشيدن به آينه فطرت را به ما بياموزند. فلاسفه و متكلمان دلايل و راههاى متعددى را درباره خداشناسى و اثبات وجود حق تعالى اقامه كرده‏اند كه به طور اختصار به برهانهاى عقلى، شبه علمى و فطرت تقسيم مى‏شوند. دليل اينكه اين بزرگان دلايل متعددى اقامه كرده‏اند، اين است كه هر كس با توجه به خصوصيات فردى و اجتماعى و علمى خود، با برخى دلايل زودتر به يقين مى‏رسند. براى برخى دلايل علمى يقين‏آور است، براى برخى دلايل عقلى و براى برخى راه دل و فطرت يقين‏آور است. اما اصل كلى در تمام دلايل و براهين اين است كه آنها تنبيهاتى در جهت توجه به امرى روشن وبديهى هستند. يعنى اصل وجود خداوند متعال جزء روشن‏ترين مفاهيم و حقايق است و تمام اين دلايل به منزله تابلوهاى راهنمايى هستند كه ما را از جهات گوناگون به سوى او راهنمايى مى‏كنند. توضيح بيشتر اينكه مراحل و درجات شناخت خدا و خداشناسى بر اساس معرفت و شناخت هر كس متفاوت است. و اكثر دلايل و راههاى خداشناسى نيز معمولاً از پايين به بالاست. يعنى از راه موجودات و نشانه‏هاى آفرينش (به اصطلاح قرآن آيات انفسى و آفاقى،فصلت/53) است. اما در وراى اين دو راه يعنى راه خداشناسى آفاقى ـ راه شبه علمى كه مخصوص عموم مردم است - و راه انفسى ـ از راه دل كه راه خواص است، راه سومى نيز وجود دارد كه راه اولياء خدا و عرفان است كه قرآن و روايات ما به اين راه تأكيد فراوان دارند، كه اين راه ازخدا به خدا رسيدن است، و معلوم است كه اين روش شناخت ما را به يقين واقعى و خداشناسى ناب مى‏رساند. زيرا اين راه شهود مستقيم و بلاواسطه است كه هرگونه مشكلى را از آدمى زائل مى‏كند و تفاوت عمده‏اى با دلايلى دارد كه خدا را به عنوان غيب و پنهان مطرح و اثبات مى‏كند. ما در اين بحث به راه اول اشاره نمى‏كنيم. اما بر اساس راه دوم لحظه‏اى در خود بيانديشيم، نزديكترين چيز به ما دل ماست؛ اما آيا ما قدرت تصرف در دل خود را داريم؟ و حتى بر خنده و گريه خود تصرف داريم؟ نه، زيرا دل ما در تصرف ديگرى است، آيا همين دليل بر وجود اوكافى نيست؟ اين راه فطرت است و راه فطرت راهى پردامنه و دقيقى است كه ما در اين بحث به آن اشاره نمى‏كنيم. براى اطلاع بيشتر به كتاب مقالات، استاد محمدشجاعى، ج سوم، انتشارات سروش و معارف قرآن، استاد مصباح يزدى، ج 1 تا 3. ص: 37 ـ 36. انتشارات در راه حق مراجعه فرماييد. راه سوم، راه شناخت خداست به خدا، H}«يا من دل على ذاته بذاته؛ {H اى كسى كه خود بر ذات خود گواهى مي دهد» V}(دعاى صباح امام على(ع«{V امام سجاد: H}«بك عرفتك و انت دللتنى عليك و لو لا انت لم اعرف ما انت ؛{H تو را به تو شناختم و تو بر خود گواهى و اگر تو نبودى، نمى‏دانستم تو كيستى» V}(دعاى ابوحمزه ثمالى){V يا در دعايى كه توصيه شده است در عصر غيبت بخوانيم: H}«اللهم عرفنى نفسك فانك ان لم تعرفنى نفسك لم اعرف نبيك....»{H؛ V}(امام صادق(ع)، بحارالانوار، 52/146){V يعنى شناخت پيامبر با خداست، بلكه شناخت هر چيز با خداست و اگر خدا را نشناسيم هيچ كس و چيزى را نمى‏توانيم بشناسيم، زيرا خدا شاهد و حاضر است. A}«الا انه بكل شى‏ء محيط»{A؛ V}(فصلت/54){V A}«و كان اللهُ بكل شى‏ء محيطا»{A؛ V}(نساء/126){V A}«ان الله كان على كل شى‏ء شهيدا»{A ؛V}(نساء/33 و احزاب/55){V و همه موجودات در پرتو او موجودند و اگر او را در ابتداى امر نشناسيم، علم و شناخت به موجودات ديگر امكان ندارد. چنانچه روشن است، هر معلومى براى ما دوگونه است: يا نزد ما حاضر است يا از ديدگان ما غايب. اگر معلوم از نظر ما غايب باشد. اول بايد اوصاف و صفاتش را بشناسيم و آنگاه از راه صفات به شناخت خود او نائل شويم. مثلاً در شناخت آتش اول بايد گرما و حرارت يا دود را ديد و شناخت و سپس وجود آتش را ادراك نمود كه به اين نوع شناخت معرفت حصولى مى‏گويند. اما در شناخت آنكه نزد ما حاضر است، خود او را مى‏بينيم و مى‏شناسيم و آنگاه به اوصاف و صفات او پى‏مى‏بريم و به اين نوع معرفت شناخت و علم حضورى مى‏گويند. مثل علم هركس به حالات درونى (ترس و شادى و...خود) و هيچ كس به ما از خدا نزديكتر نيست. A}ان الله يحول بين المرء و قلبه{A؛ M}همانا خداوند بين انسان و دلش حائل است{MV}(انفال/24) {Vبنابراين از قلب ما به خود ما نزديكتر است. چنين است كه هرگاه به خود نظر مى‏افكنيم، ابتدا او را مى‏بينيم و باعلم حضورى مى‏يابيم كه تمام وجود ما را احاطه كرده است و تمام شئون ما در دستان قدرتمند اوست. پس او از ما نهان نيست تا به دنبال نشانه‏هايش برويم. بلكه ما در حضور او هستيم و او در مشهد ماست و اين علم حضورى خداوند است كه اگر كسى به آن نائل آيد، به يقين تمام رسيده است و چنين است كه رسول گرامى اسلام(ص) فرمودند: H}«من عرف نفسه فقد عرف ربه»{H؛ V}(البحار/2/32){V براى آگاهى بيشتر ر.ك: 1ـ الميزان، ج 6، ص 238 به بعد ذيل آيه 105 سوره مائده 2ـ الميزان، ج 14، ص 193 به بعد ذيل آيه 14 سوره طه 3ـ نشان از بى‏نشان‏ها، مرحوم حسنعلى اصفهانى، ص 166 153 4- توحيد، شهيد عبدالحسين دستغيب شيرازي 5- نيايش امام حسين(ع) در صحراي عرفات 6- مجموعه الله شناسي، علامه سيد محمد حسين حسيني تهراني
کد سوال : 2442
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : مي خواهم در مورد حدود اسلامي روابط دختر و پسر آگاه شوم توضيح دهيد؟
پاسخ : با توجه به شرايط خاص دوران جواني , طولاني بودن دوران تجرد غالب دانشجويان و خطرات جدي تمايلات آشكار و پنهان غرائز نفساني , لازم است برادران و خواهران دانشجو روابط خود را از نظر كمي و كيفي تحت كنترل قرار دهند و در سطح ضرورت حفظ كنند. بنابراين , توصيه اكيد ما اين است كه : اولا", اگر ضرورتي ايجاب نمي كند حتي الامكان روابطي با نامحرم برقرار نشود و خواهران دانشجو در مقابل افراد نا محرم , رفتاري متكبرانه داشته باشند نه رفتاري صميمانه . اينكه در احكام شرعي مي فرمايند در غير ضرورت مثلا" مكروه است مرد با زن هم صحبت شود, مخصوصا" مرد و زن جوان , به اين دليل است كه چه بسا همين هم صحبت شدن ها, غرايز جنسي افراد را تحريك كند و يك الفت و محبت شهواني بين مرد و زن ايجاد گردد و نقطه آغازي براي غوطه ور شدن در انحراف و فاسد شود. در هر حال انسان بايد دقيقا" درون خود را بكاود و باطنش را عميقا" مطالعه كند كه مثلا" صحبت كردن با افراد نامحرم چه ضرورتي براي او دارد. ثانيا": در صورت ناچاري و ضرورت , روابط با نامحرم تا آنجا كه به شكستن حريم احكام الهي منجر نشود, اشكالي ندارد. بنابراين , گفتگو و نگاه هاي متعارف بدون قصد لذت و ريبه , اشكالي ندارد. اما با اين حال , حتي الامكان لازم است در كلاسها به گونه اي باشند كه كمترين اختلاط پديد آيد و در برخورد و گفتگو, هنجارهاي شرعي زير رعايت شود: 1- از گفتگوهاي تحريك كننده پرهيز شود. 2- از نگاه هاي آلوده و شهواني خودداري شود. 3- حجاب شرعي رعايت شود. 4- قصد تلذذ و ريبه در كار نباشد. 5- دو نفر نامحرم در محيط بسته , تنها نمانند. بنابراين , سعي كنيد خود را عادت دهيد كه : 1- در صحبت با نامحرم به او نگاه نكنيد و به هيچ قسمتي از بدن او خيره نشويد و قسمت هاي باز و پوشيده برايتان كاملا" مساوي فرض شوند, اين مسأله را با تكرار و تلقين بايد ادامه دهيد. 2- در همه حال , خدا را ناظر بر اعمال و رفتار خود بدانيد و عفت و حيا را فراموش نكنيد. ضمنا براي اطلاعات بيشتر و دقيق تر به دو کتاب معرفي شده مراجعه کنيد: - احکام روابط زن و مرد، سيد مسعود معصومي، انتشارات دفتر تبليغات حوزه علميه قم - جوانان و روابط، ابوالقاسم مقيمي حاجي، مرکز مطالعات پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه قم
کد سوال : 2443
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : آیا دين تنها در حوزه خصوصي کاربرد دارد نه در تنظيم روابط اجتماعی و...؟
پاسخ : درباره اين که «دين تنها در حوزه خصوصي کاربرد دارد» گفتني است اگر چه برخي نظريه پردازي ها و برخي مکاتب مانند بوديسم بر اين اساس تعريف شده اند. اما حداقل درباره شريعت اسلام به طور يقين مي توان گفت اين گونه نيست. علاوه بر آيات متعددي که در قرآن درباره دستورات ويژه روابط اجتماعي اقامه قسط و عدل، امر به معروف و نهي از منکر، اجراي حدود و... علاوه بر اين که شواهد تاريخي به خوبي بيانگر آن است که پيامبران براي نجات مستضعفان از شر فرعونيان خانه به دوش بودند و در پي آن بودند که حکومتي بر اساس قوانين الهي برپا کنند. تنها توجه به زندگي پرماجرا و آميخته با هجرت هاي متعدد حضرت ابراهيم(ع) و حضرت موسي(ع) و حضرت عيسي(ع) و حضرت محمد(ص) گواه روشني بر اين واقعيت است و اگر کاستي در متوليان دين هست، بايد اصلاح شود نه آن که دين از عرصه جامعه رخت بربندد و اشتباه رنسانس اين بود که به بهانه شورش بر عليه کليسا، دين را از جامعه کنار گذاشتند و در حکومت داري به سکولاريسم روي آوردند و پيشرفت هاي اقتصادي و تکنولوژي نبايد پوششي براي بحران هاي اخلاقي و اجتماعي و معنوي شود چنان که در جوامع غربي اين گونه بحران ها رو به فزوني است. همچنين درباره روابط پسر و دختر که چه بسا تصور شود در جوامع غربي مسأله حل شده است و پيامدهاي منفي را از بين برده اند در حالي که مشکلات بالا رفتن سن ازدواج، آمار طلاق، افسردگي و... بسيار بيشتر از جوامع شرقي است و اگر در آن جوامع مشکلات اقتصادي و بحران هاي اجتماعي کشورهاي جهان سوم را داشتند به طور يقين بحران هاي آنها بسيار فراوان تر خواهد بود در مقابل، اگر پيشرفت هاي اقتصادي همراه با فرهنگ اصيل اسلامي همراه شود بسياري از ناهنجاري هاي فعلي جامعه ما رو به کاهش خواهد گذاشت.
کد سوال : 2444
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : منظور از امپرياليزم چيست؟
پاسخ : کلمه امپرياليسم Imperidlism در لغت از ريشه امپراطوري مشتق شده است؛ يعني تشکيل امپراطوري دادن و در معني وسيع، هر نوع گسترش، توسعه ارضي و سلطه قوي بر ضعيف را در بر مي گيرد. اين نوع امپرياليسم در طول تاريخ هميشه وجود داشته است مانند امپراطوري هاي ايران، رم، عثماني و... در اصطلاح، امپرياليسم يک مفهوم جديدتر را نيز شامل مي شود و آن گسترش گرايي کشورهاي پيشرفته اروپايي در بقيه جهان در 500 سال اخير است. اين نوع گسترش و توسعه، از نزديک به زايش و بلوغ سرمايه داري نسبت داده شده است. به اين معني که تطور سرمايه داري و تحولات تکنولوژيک و نيازهاي ناشي از پويايي و ضرورت دروني اين شيوه توليد (نياز به انباشت)، گسترش ارضي و سلطه به سرزمين هاي ديگر را باعث شده است. نکته قابل توجه اين که شيوه هاي امپرياليسم بر حسب نيازهاي مراحل مختلف تطور جامعه سرمايه داري، متفاوت مي باشد، از اين روست که حتي پس از پايان استعمار کلاسيک و کسب استقلال ملت ها و سرزمين هاي ديگر، باز امپرياليسم که جوهر آن بهره کشي و استثمار ملت ها و سرزمين هاي ديگر است، از راه حفظ وابستگي هاي اقتصادي و مالي ادامه يافته است. در سيستم جهاني سرمايه داري يک تقسيم کار بين المللي وجود دارد که نتيجه آن تداوم وابستگي مناطق حاشيه و تجمع مازاد (يا انباشت سرمايه) در کشورهاي غربي مديون گسترش آنها در سرزمين هاي ديگر بوده است تا از طريق يک مازاد فزاينده در کشور مادر، ثروت و قدرت خود را به زيان کشورهاي تحت سلطه افزايش دهند. براي آگاهي بيشتر ر.ک: امپرياليسم، هاري مگداف، تام کمپ، ترجمه هوشنگ مقتدر، انتشارات کوير، 1374 مسائل سياسي - اقتصادي جهان سوم، احمد ساعي، انتشارات سمت، 1377
کد سوال : 2445
موضوع : تاريخ و سيره
پرسش : آيا عدم ازدواج حضرت فاطمه معصومه صحت دارد و در صورت صحت علت آن را ذكر فرماييد؟
پاسخ : در اين كه حضرت معصومه(س) ازدواج نكرده اتفاق نظر هست و در مورد علت عدم ازدواج ايشان نظريات مختلفي گفته شده است: 1. در تاريخ يعقوبي آمده است كه حضرت موسي بن جعفر(ع) وصيت كرده بود كه دخترانش شوهر نكنند و براي همين هيچيك از دختران آن حضرت شوهر نكردند جز يكي از دخترانش به نام ام سلمه كه در مصر به همسري قاسم بن محمد بن جعفر بن محمد در آمد و به خاطر اين ازدواج مسايلي پيش آمده و قاسم قسم خورد كه منظور او از ازدواج با او اين بود كه به او محرم شود و او را حج ببرد.V} »تاريخ يعقوبي، ابن واضح يعقوبي ، ترجمه محمد ابراهيم آيتي، ج 2، ص 421 ، س 14، مركز انتشارات علمي و فرهنگي وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالي، چاپ سوم، 1362){V لكن اين نظريه را نمي توان به اين آساني پذيرفت چون در اصول كافي آمده است كه حضرت امام موسي بن جعفر (ع) كار شوهر كردن و شوهر دادن دخترانش را به پسرش حضرت امام رضا واگذار كرد و فرمود : اگر علي خواست آنان را شوهر مي دهد و اگر نخواست شوهر نمي دهد. و جز پسرم علي هيچكس حق ندارد دخترانم را شوهر بدهد . نه برادران ديگرشان، نه عموهايشان و نه سلطان وقت هيچكدام حق ندارند در امر ازدواج دخترانم دخالت كنند. V}(اصول كافي ، عربي، چاپ آخوندي ، ج اول ، ص 316، حديث 15، در ضمن «الاشاره و النص علي ابن الحسن الرضا(ع) {V بر اساس اين روايت، نمي توان گفت كه امام موسي بن جعفر(ع) وصيت به عدم ازدواج كرده بلكه وصيت كرده كه امر ازدواج دخترانش به امام رضا (ع) مربوط است و ديگران حق دخالت ندارند. 2. از ديدگاه برخي ، خفقان شديد هاروني باعث شد كه دختران امام موسي بن جعفر(ع) نتوانند ازدواج كنند و در عصر هارون خفقان و استبداد و ستم به جايي رسيد كه كسي جرأت نداشت به خانه امام موسي بن جعفر رفت و آمد كند . اگر كسي نتواند به خانه امام رفت و آمد داشته باشد، بطور يقين نمي تواند خيال دامادي آن حضرت را در سر بپروراند. V}(زندگاني كريمه اهلبيت ، مهدي پور، نشر حاذق، 1380 ، چاپ اول، ص 150) {V اگر بخواهيم اين مسأله را بيشتر توضيح بدهيم بايد بگوييم كه هارون مي خواست كاري كند كه نسل امام موسي بن جعفر كم گردد و يكي از راههاي اين، جلوگيري از ازدواج زنان و دختران اين خاندان است و بطور طبيعي اگر دختران و زنان شوهر نكنند، نسل آل علي(ع) كم مي گردد و كمي اين نسل براي دستگاه خلافت بسيار مطلوب بود و علت كشتار آنهمه سادات هم مي تواند همين باشد كه اين نسل بر افتد. 3. دختران آن حضرت در نهايت كمال بودند و همسنگي براي آنها پيدا نشد و بخصوص حضرت معصومه(س) كه احتمال عصمت هم در او زياد است. حضرت مريم هم به خاطر همين ازدواج نكرد و اگر علي(ع) خلق نمي شد كفوي براي فاطمه هم پيدا نمي شد و او هم ازدواج نمي كرد. شيخ عباس قمي به نقل از تاريخ قم چنين آوده است: رضائيه V} (دختران منسوب به خاندان امام رضا(ع){V دختران خود را شوهر نمي دادند زيرا كسي كه همسر و هم كفو آنان باشد. نبود و هيچ يك شوهر نكردند و اين در ميان دختران آنان عادت شده بود و امام جواد(ع) دهي را در مدينه براي دختران و خواهران خود كه شوهر نكرده بودند وقف كرده بود تا از درآمد آن زندگي آنان اداره شود و دختراني از خاندان امام رضا(ع) كه در قم ساكن بودند، هرسال سهم خود را از آن ده را در قم دريافت مي كردند. V} (به منتهي آلامال ، ج دوم، چاپ هجرت ، ص 433 مراجعه شود){V پس به نظر برخي، علت عدم ازدواج، نبودن همتا و كفو است و اگر همتا مي يافتند ازدواج مي كردند. با توجه به اوضاع و شرايط آن عصر مي توان گفت كه همه اين عوامل دست به دست همه دادند و اين ستمها را در حق خاندان امام موسي بن جعفر روا داشتند.
کد سوال : 2446
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : لطفا تمام اعمالي را كه سبب حجاب بين انسان و پروردگار مي شوند با ذكر حكايات و مثالهايي توضيح دهيد. كه يك شخص عادي چه كارهايي كرده است كه توليد حجاب كرده اند ؟ از كجا شروع كند تا حجابها كنار رود ضمنا تمام مراحل عرفان را با توضيحات كامل در صورت امكان توضيح دهيد؟
پاسخ : پرده ها و حجاب ها همان گناهان و معصيت هايي است که موجب زنگار بستن صفحه دل گشته و نيز تعلقات و عشق هاي دنيوي اعم از خورد و شهوت و مال و ثروت و شهرت است که ذهن انسان را از توجه به خداوند باز مي دارد. به قول امام امت گاهي انسان مؤمن از اين حجاب ها عبور مي کند، اما پس از حجاب هاي ظلماني و اشتغال به عبادت و علوم الهيه سرگرم همان اشتغالات شده و حجت نوريه مانع رسيدن او به حق مي شوند. اولين مسئله لازم در سلوك الي الله و در سفر به سوي حق , كنار زدن حجابهاي ظلماني و خروج از اين حجابهاست . زيرا اين حجابهاي ظلماني است كه انسان را در اسفل السافلين قرار داده و او را از شهود وجه الله و از نظر به وجه او محروم مي گرداند و نه تنها از شهود وجه الله بلكه از نيل به حقايق توحيد و حقايق اسماء و تجليات آنها, و نيز, از نيل به اسرار معاد و حشر و در يك جمله , از نيل به اسرار وجود و هستي , محروم نموده و از همه آن ها باز مي دارد و موجب خسران و هلاكت مي گردد. بنابراين , اولين مسئله لازم در سلوك الي الله , خروج از حجب ظلماني است . حجب ظلماني عبارت است از حجاب تعلق به بدن مادي , كفر, شرك و عناد با حق و آيات حق , حجاب عقايد و افكار باطل و نا صحيح , حجاب اخلاق و اوصاف رذيله , حجاب عادات , حجاب اوهام و تخيلات , حجاب تعلق و اسارت به مظاهر مادي و آنچه غير حضرت حق است و در يك عبارت كوتاه هر خصوصيت و هر رنگي كه عارض روح انسان گشته و روح را به سوي غير خداي متعال سوق داده و در جهت غير او, و در جهت دوري از او و فرار از او قرار مي دهد, حجابي است از حجب ظلماني و حجابهايي كه ذكر شد و آنها كه ذكر نشد همه و همه به همين نحو است , (در باب اطلاع از برخي حجابهاي ظلماني نگا: مقالات , استاد محمد شجاعي , سروش , چاپ پنجم , 1380, ج اول , صص 63 - 73). هر يك از حجب ظلماني داراي واقعيت عيني به خصوصي بوده و هر يك از آنها خصوصيت خاصي است در روح انسان و واقعيت عيني هيچكدام از حجابها مانند واقعيت عيني حجاب ديگر نيست و از اين رو توجه به امور ذيل ضروري است : 1. براي خروج از هر حجابي , راه به خصوصي لازم بوده و بايد طريق به خصوصي در پيش گرفته شود و امكان ندارد از همه حجابهاي ظلماني از طريق واحدي نجات پيدا كرد و همچنين اين معني هم امكان ندارد كه در خروج از هر كدام از حجابها طريقي را در پيش گرفت كه غير از طريق مخصوص و تعيين شده در نظام وجود است . مجاهدتهاي علمي و عملي لازم در خروج از حجب ظلماني مجاهدتهاي به خصوصي است كه در نظام وجود و نظام خلقت تعيين شده و حساب شده است . اين مجاهدتها در حقيقت طرق تكويني خروج از حجب ظلماني است و نمي شود تكوين را عوض كرد. 2. قرآن راههاي خروج از حجب ظلماني را كه راههاي تكويني , فطري و تعيين شده در نظام خلقت است دين حنيف اسلام مي داند, (روم / 30) آيات قرآن كريم تنها هدايت الهي را راه تكويني و فطري خروج از حجابهاي ظلماني مي داند, (انعام / 71, بقره / 120) و اين راه را محكم ترين رشته اي مي داند كه بايد به آن چنگ زد, (لقمان / 22). 3. با توجه به دو نكته فوق اذعان خواهيم كرد كه با هر نوع مجاهدت و با هر نوع رياضت نمي شود از حجابهاي ظلماني آن چنان كه بايد, نجات پيدا كرد. با مجاهدتهاي انتخابي و رياضتهاي سليقه اي نمي توان از انواع مختلف حجب ظلماني و از ابعاد و مراتب و ريزه كاريهاي متنوع و بي شمار آن ها نجات يافت . اين قبيل مجاهدتها ممكن است به نظر خيلي سخت هم باشد و تحمل آنها و مداومت بر آنها خيلي هم مشكل باشد ولي مسئله تنها اين نيست كه انسان رياضت بكشد و به سختي بيفتد نحوه مجاهدت و رياضت و كيفيت آن و نوع آن داراي اهميت لازم است. 4. بنابراين , در خروج از همه حجابهاي ظلماني مجاهدتهاي ناقص علمي و عملي نتيجه مطلوب نخواهد داد. زيرا, چنانكه در نكته اول گذشت حجابهاي ظلماني يك سلسله واقعيت هاي عيني هستند و براي خروج از هر حجابي راه به خصوصي در خلقت و نظام تكوين از جانب ربوبيت مقرر گشته و از طريق وحي به انسانها ابلاغ گرديده است . در نتيجه در خروج از همه حجب ظلماني هم علم جامع و كامل به آنچه از طريق وحي ابلاغ گرديده لازم است و هم عمل كامل و همه جانبه به آن . سالك الي الله بايد همه آنها را كه از جانب خداي متعال ابلاغ گرديده به همان نحو كه بيان شده است ياد بگيرد و علم و اطلاع كامل داشته باشد و در تحصيل علم و اطلاع كامل هيچگونه مسامحه و سستي نداشته و در اين راه , مجاهدت پي گير و كامل نموده و در اين مجاهدت كه آن را مجاهدت علمي مي ناميم هر چه مي تواند سعي كند تا طريق الي الله را به خوبي و به نحو صحيح و جامع و به همان صورت كه از جانب خداي متعال ارائه شده است بشناسد. چنانكه حضرت باقر(ع ) فرموده اند: »الكمال كل الكمال التفقه في الدين ...; كمال يك انسان و نهايت كمال او علم و بصيرت تفقه در دين است «, (اصول كافي , ج اول , باب صفه العلم و فضله و فضل العلماء، حديث 4). و در مرحله دوم به همه آنچه ارائه شده عمل نموده و صراط مستقيم الي الله را در همه ابعاد آن پيش بگيرد. به هر روي , در سلوك الي الله تبعيت از طريق تعيين شده در نظام تكوين يك ضرورت است و انحراف از آن , انحراف از تكوين مي باشد.
کد سوال : 2447
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : لطفا كتابهايي در مورد تحقيق و بررسي مذاهب و اديان مختلف نام ببريد و آيا بدون تحقيق و بررسي قبول يك مذهب درست است و مورد قبول خدا قرار مي گيرد؟
پاسخ : پيش از معرفي کتاب به اصل مسأله لزوم تحقيق درباره دين و خدا بر مي گردانيم. اساسا چه ضرورتي دارد که ما درباره دين تحقيق و پژوهش کنيم که اگر ملاک لزوم تحقيق روشن شود مقدار تحقيق و پژوهش هم روشن مي شود. با يک مثال ساده جواب را شروع مي کنم. اگر يک کودک به شما بگويد که يک عقرب در لباس شماست فورا عکس العمل نشان داده لباس را از بدن خارج کرده همه زواياي آن را بررسي مي کنيد. در اين مورد چرا شما واکنش نشان مي دهيد و شروع به تفحص مي کنيد و چه موقع از تفحص دست بر مي داريد روشن است که عکس العمل شما به حکم عقل و خرد شما است که حکم مي کند ضرر را ولو محتمل بايد پيشگيري يا دفع کرد. اين حکم بديهي عقل معروف است به اين که دفع ضرر محتمل به حکم عقل واجب است. اين حکم تابع 2 ملاک است که هر چه اين 2 ملاک قوي تر باشد ضرورت حکم عقل شديد مي شود. اول مقدار و درصد احتمال است که هر چه احتمال قوي تر باشد حکم عقل و واکنش شما شديدتر است و ملاک دوم قوت محتمل است يعني ضرري که از احتمال رسيدنش به شما خبر مي دهد چيست اين که لباس شما آتش گرفته يا کل منزلتان يا تنها خبر از آتش سوزي هيزم اندک شما داده شود. وقتي دست از تحقيق و تفحص بر مي داريد که به سر حد اطمينان برسيد که خطري در بين نيست و احتمال ضرر از بين برود حال وقتي انسان هاي صادق زيادي در طول تاريخ خبر از وجود خدا و قيامت و... داده اند که هم درصد احتمال بسيار بالا و هم محتمل بسيار قوي است به حکم قانون فوق بايد تحقيق را شروع کند. در اين جا ممکن است گفته شود تحقيق نمي خواهد بلکه شخص يکي از اديان و مذاهب را گرفته و عمل مي کند در جواب اين گوينده مي گوييم که با توجه به اين که اولا حقيقت واحد است و دين حق يکي است يعني نمي شود هم گفته دين مسيحيت مثلا که خدا سه تاست. هم گفته اسلام که خدا يکي است حق باشد. قرآن کريم مي فرمايد: A}«لقد کفر الذين قالوا ان الله ثالث ثلاثه{A يعني کساني که گفتند خدا سومي سه تاست کافر شدند V}(مائده، آيه 73){V. علاوه بر اين که خود اديان و مذاهب اديان و مذاهب ديگر را نفي يا مخصوص به دوره اي از زمان مي دانند A} «من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه»{A (آل عمران، آيه 85). لذا احتمال دارد ايشان غير خدا را به جاي خدا و غير دين را به جاي دين بپذيرد و با وجود اين احتمال عقل هنوز در حکمش پابرجاست و مي گويد احتمال ضرر و خطر است پس هر شخص به نسبت به حقانيت دين و مذهب خودش بايد به سر حد يقين و اطمينان برسد و بر دعاوي خودش دليل و برهان داشته باشد. گرچه لازم نيست ادله فلسفي و عقلي دقيق ارائه کند، بلکه ملاک حصول اطمينان و داشتن حجت است. اما اين که براي دعوت آنها به اسلام و جواب دادن به سؤالات آنها تحقيق کنيم اين مرحله ديگري است که وظيفه همگان نيست بلکه بايد عده اي خاص اين مهم را به عهده بگيرند. خلاصه سخن آن که همه موظفند در عقايد ديني خود به اطمينان برسند اگر خود توانايي علمي و امکان تحقيق دقيق علمي را دارند بايد با تحقيق و مطالعه مباحث دقيق علمي و عقلي به حقانيت عقايد برسند ولي آنان که چنين امکاني برايشان نيست به تحقيقات متخصصين تکيه مي کند. البته در حدي که به اطمينان برسند بايد آگاهي داشته باشند پس بر همه واجب است که به پاسخگويي شبهات و پرسشها اقدام کنند. ميزان مطالعه و مراجعه به کتاب هاي متعدد وابسته به تأمين نياز تحقيق و ايمان به دين حق و رفع خطر شبهات مي باشد. کتاب هاي زير براي مطالعه بيشتر توصيه مي شود: 1. عبدالله مبلغي آباداني، تاريخ اديان ومذاهب جهان، 3 جلد، انتشارات حر، چاپ دوم 1376 قم 2. جان ناس، تاريخ جامع اديان از آغاز تا امروز، ترجمه علي اصغر حکمت، انتشارات پيروز، چاپ دوم 1374 تهران 3. رابرت . ا . هيدم، اديان زنده جهان، ترجمه دکتر عبدالرحيم گرامي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي تهران، چاپ هفتم 1377 4. دکتر محمد عبدالله دراز، مدخلي بر کاووش در تاريخ اديان، ترجمه و نگارش دکتر سيد محمد باقر حجتي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ اول 1376 5. محمد رضا زيبايي نژاد، تاريخ و کلام مسيحيت، انتشارات اشراق، چاپ اول 1375 قم 6. عبدالرحيم سليماني اردستاني، پسر خدا در عهدين و قرآن، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، چاپ اول 1378 قم. براي آشنايي با اصول اعتقادات اسلام نيز کتاب هاي زير توصيه مي شود: 1. مجموعه 7 جلدي مقدمه اي بر جهان بيني اسلامي، استاد شهيد مطهري، انتشارات صدرا قم 2. آموزش عقايد و دستورهاي ديني، استاد علامه آيت الله سيد محمد حسين طباطبايي، 2 جلد، بنياد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامي استان تهران، چاپ اول 1370 3. استاد آيت الله مصباح يزدي، آموزش عقايد، دوره سه جلدي، شرکت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي چاپ سوم 1379
کد سوال : 2448
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : وحي به پيامبر اكرم از نظر دلايل عقلي چه بوده است؟
پاسخ : چون سؤال از دليل عقلي است و احکام عقل هميشه کلي است، سؤال به اين برمي گردد که دلائل عقلي بر وحي به پيامبران چيست؟ که جواب متوقف بر بيان سه نکته است: الف) حقيقت وحي، ب) امکان عقلي وحي، ج) براهين دلائل بر وقوع. الف) اولا، بايد حقيقت وحي روشن شود چون در رابطه با حقيقت وحي مباني و تعاريف زيادي است که طبق هر مبنا امکان و دليلش متفاوت که در اين زمينه مي توانيد به کتاب فلسفه وحي و نبوت اثر استاد محمدي ري شهري مراجعه بفرماييد، لغت وحي گرچه در قرآن کريم به معاني متفاوتي به کار رفته اما در رابطه با وحي به پيامبران که مورد سؤال است مي توان گفت عبارت است از يک نوع شعور و آگاهي که به وسيله آن انبياء حقايقي را به طور سريع و نهان از جانب خداوند درک مي کنند که اين ارتباط به سه گونه مي باشد: الف) مستقيم و بدون واسطه، ب) با واسطه اي که عنوان رسالت ندارد، ج ) با واسطه اي که عنوان رسالت دارد. جهت آگاهي بيشتر علاوه بر منبع فوق نگا: تفسير الميزان، ج 18، ذيل آيه 52 سوره شوري. ب) اما مسأله امکان که مهم است چون اگر کسي قائل به امتناع شد و ادله اي به امتناع ارتباط استان با ماوراء ارائه کرد ديگر بحث از دلائل عقلي بر وقوع وحي معنا ندارد و در اين جا مسأله اين است که آيا ممکن است در بعضي از انسان شعور خاصي وجود داشته باشد که به وسيله آن بتواند با ماوراء طبيعت ارتباط برقرار کرده معلوماتي را اخذ کند بايد گفت تاکنون دليلي بر امتناع ارائه نشده نهايت اين که علم تاکنون نتوانسته اين شعور مرموز را کشف کند و روشن است که اين موجب مي شود که وحي غير علمي و ممتنع باشد چنانچه علم هنوز نتوانسته ماهيت شعور مرموزي که در زنبور عسل وجود دارد را به دست آورد و اين که نتوانسته ايم حقيقتش را درک کنيم نمي تواند دليل بر انکار باشد و به قول اقبال لاهوري غير قابل انتقال بودن تجربه باطني از اين جهت است که اساسا از نوع احساسي است که به بيان در نمي آيد و عقل استدلالگر را به آن دسترسي نيست V}(احياي فکر ديني، ص 26). {V و به بيان روشنتر چنانچه اگر کسي معرفت او محدود به معرفت حسي باشد قدرت درک معرفت عقلي را ندارد، همين طور کسي که معرفت او محدود به معرفت عقلي و حسي است نمي تواند نسبت به معرفت مافوق ادراکي داشته باشد و اين عدم توانايي ادراک مرحله بالاتر نمي تواند دليل بر امتتاع آن باشد. به قول فيلستي دي لامند، دانشمند بزرگ فرانسوي در کتاب پاسخ ما «چه احمق است آن منکر مبدئي که مي گويد چون حقيقتش را نمي فهمم پس نيست» و به قول بوعلي سينا «هر چه در امتناع و امکانش ترديد کرديم بايد در حيطه امکان قرار دهيم» V}(نقل از تفسير نمونه، ج 20، ص 496). {V براي مطالعه بيشتر در اين رابطه ر.ک: المنقذ من الضلال غزالي، ص 104 به بعد. ج) اما دليل عقلي بر لزوم وحي، ادله متعددي بيان شده که جهت اختصار به يک دليل اکتفا مي شود. اين دليل متوقف بر مقدماتي است. 1- خداوند متعال حکيم است و صدور عبث و لغو و يا فعلي که ناقض غرض باشد از حکيم محال است. 2- خداوند متعال از خلقت انسان هدفي داشته که تکامل انسان و شکوفا شدن استعدادهاي او در پرتو اختيار اوست. 3. تحقق اين فرض به نحو اتم و اکمل ممکن نيست مگر اين که خداوند متعال اموري را که در تحقق اين غرض مدخليت دارد در اختيار او قرار دهد که اصول اين امور عبارتند از: - دانش به معناي شناخت قانون زندگي به نحوي که متضمن سعادت ابدي او باشد. - تأمين عدالت اجتماعي. - آزادي از زنجيرهايي که از درون انسان را به بند مي کشند؛ يعني هوس هاي سرکش دروني و زنجيرهاي بيروني يعني سلطه هاي حاکمان ظالم و طاغوت ها و به عبارت جامع تمام معارف و قوانيني که متضمن سعادت ابدي انسان که فقط از جانب خداوند متعال که محيط به همه جوانب وجودي انسان است مي تواند باشد، حال اگر خداوند از طريق وحي اينها را در اختيار بشر قرار ندهد ناقض غرض بوده که بر او محال است، در نتيجه وحي که يک نوع شعور و آگاهي خاص است که توسط آن پيامبر اين حقايق و امور را درک و در اختيار مردم بگذارد لازم خواهد بود. جهت مطالعه بيشتر در اين زمينه ر.ک: - فلسفه وحي و نبوت، محمدي ري شهري - اصول عقايد اسلامي (بحث نبوت)، دکتر سيد عبدالرضا حجازي - ترجمه الميزان، ج2، ص 197 و 220 - اصول عقايد، مصباح يزدي، ج 2
کد سوال : 2449
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : صحت گفتار پيامبر و ائمه از نظر عقلي چه بوده است؟
پاسخ : اين سؤال در حقيقت سؤال از دليل عصمت انبياء و ائمه(ع) در حوزه گفتار مي باشد که شيعه قائل به عصمت مطلق براي اينها است يعني هم عصمت از گناه و هم از خطاء و اشتباه و براي عصمت انبياء بعضي علماء سه حوزه ذکر کرده اند. الف) عصمت از گناه، ب) عصمت از خطاء در دريافت و ابلاغ وحي، ج) عصمت از خطا و فراموشي در ساير امور. ابتدا به بيان دليل عقلي بر صحت گفتار انبياء مي پردازيم که با تأمل در مقدمه سوم سؤال يک دليل اين مدعي روشن مي شود لکن جهت وضوح کامل آن مقدمه در اين مثال تأمل بفرماييد. که اگر شخصي غرضش اين است که پيام بسيار مهمي را به گروهي ابلاغ کنند و در ابلاغ اين خبر شخصي را انتخاب کند که يا دروغگو است يا اهل خطاء و نسيان هر عاقلي مي گويد اين شخص اشتباه کرده و نقض غرض نموده. حال با توجه به آن مقدمه از آنجا که خداوند حکيم، عالم و قادر علي الاطلاق است ثابت مي شود که اين پيام ها مصون از تصرفات عمدي و سهوي خواهد بود. زيرا اگر خداي متعال نخواهد که پيام هايش به صورت صحيح به بندگانش برسد، خلاف حکمت اوست و اگر نداند که پيامش را به وسيله چه کسي که پيامش را سالم ابلاغ مي کند برساند اين منافات با علم مطلق خداوند دارد و اگر نتواند واسطه شايسته انتخاب کند يا قدرت نامحدود او منافي است بنابراين اقتضاي علم و قدرت و حکمت خداوند اين است که پيامبران را از هرگونه خطا و اشتباهي در تلقي وحي و انتقال آن به مردم محفوظ دارد دليل فوق حتي احتمال صحيح نبودن را هم از گفتار انبياء نفي مي کند چون با احتمال اشتباه پيامبران در دريافت و ابلاغ وحي اعتماد مردم سلب و اين منافي با غرض از وحي که فراهم آورنده زمينه تکامل انسان است مي باشد لذا به حکم قطعي عقل خداوند يا به فرستادگان خود را از تصرف در وحي چه عمدي و چه سهوي مصون دارد حسن ديگر اين دليل اين است که مصونيت پيامبران را در حوزه هاي ديگر خارج از دريافت و ابلاغ وحي نيز اثبات مي کند، چون با احتمال خطاي انبياء در حوزه هاي ديگر وثاقت آنها در نزد مردم مخدوش مي شود به گونه اي که مردم با مشاهده کذب و يا خطاء و سهو در حوزه هاي ديگر در عصمت او در ناحيه ابلاغ رسالت نيز ترديد مي کنند که اين ترديد با غايت مطلوب از بعثت پيامبران منافات دارد. اما عصمت ائمه(ع): همان دليلي که اثبات لزوم عصمت در پيامبران مي کنند مبين لزوم عصمت در ائمه(ع) است چون حقيقت و شؤون امام مانند پيامبر است جز در تلقي وحي و تمام وظائفي و خصائصي که پيامبر دارد از قبيل تفسير آيات بيان وظايف ديني پاسخگويي شبهات و پاسداران از کيان آموزه هاي دين و حجت و نمونه کامل انسانيت بودن را ائمه نيز دارا هستند و از آنجا که به عقيده شيعه ائمه منصوب از جانب خداوند متعال هستند همان ادله اي که مقتضي عصمت انبياء است مقتضي عصمت ائمه است. علامه حلي مي فرمايد: طائفه اماميه امامان را در لزوم معصوم بودن همانند پيامبران مي دانند زيرا امامان حافظان شرع و برپا دارندگان دين هستند و وضعيت آنان از اين جهت مانند وضعيت پيامبر است V}(علامه حلي، نهج الحق و کشف الصدق، ص 164). {V محقق طوسي در اين جهت پنج دليل عقلي ذکر نموده (شرح تجريد، ص 364) علاوه بر اين ادله بعد از اين که به دليل عقلي اثبات صحت گفتار پيامبر شد به صورت مطلق مي توان از آيات قرآن کريم و کلمات پيامبر اکرم(ص) عصمت ائمه را استفاده کرد چنانچه علماء شيعه به آيات زيادي تمسک کرده اند که جهت تحقيق کافي در اين زمينه و همين طور تحقيق درباره حقيقت عصمت مي توانيد به آثار ذيل مراجعه فرماييد: 1. ترجمه بدايه المعارف الهيه، آيت الله سيد محسن خزاري، ترجمه مرتضي متقي نژاد 2. آموزش عقايد، استاد مصباح، ج 2 3. فلسفه وحي و نبوت، استاد محمدي ري شهري 4. آموزش کلام اسلامي، محمد سعيدي مهر، ج 2
کد سوال : 2450
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : صحت قرآن كريم از نظر دلايل عقلي چه بوده است؟
پاسخ : اين سؤال در حقيقت دو بخش دارد: الف) دليل عقلي بر اين که آنچه پيامبر اکرم(ص) به عنوان قرآن بر مردم تلاوت مي کردند. همان آياتي است که خداوند بر او فرستاد و او در مرحله اخذ و گرفتن اين آيات و مرحله ابلاغ به مردم عمدا يا سهوا و از روي اشتباه هيچگونه تغييري در آنها نداد. ب) بر فرض که مرحله اول اثبات شد از کجا معلوم اين آيات که قرآن هاي موجود در دست ما همان آياتي است که پيامبر اکرم(ص) به مردم ابلاغ فرمودند و در طول تاريخ دستخوش تغييرات عمدي يا سهوي نشده جواب قسمت اول سؤال با توجه به جواب سؤال 1 و 2 روشن مي شود که بعد از اين که با دليل عقلي اثبات عصمت مطلق براي انبياء شد خصوصا در جهت اخذ و ابلاغ وحي (که متفق عليه بين همه فرق مسلمان ها است) V} (آموزش کلام اسلامي، محمدسعيدي مهر، ج 2، ص 79).{V معلوم مي شود که احتمال هرگونه تغيير در قرآن کريم در مرحله اخذ و ابلاغ منتفي است که ديگر نياز به تکرار نيست. اما قسمت دوم سؤال که همان مسأله تحريف قرآن کريم است که علماء در اين زمينه آثار زيادي دارند که با ادله عقلي و نقلي متعدد مصونيت قرآن کريم از تحريف را اثبات نموده اند V}(علامه شيخ آقا بزرگ تهراني، الذريعه، ج 4 ؛ الفصوص المهمه، سيد شرف الدين عاملي و آثار ديگري که در آخر بحث اشاره مي کنم).{V قبل از اين که به بيان ادله عقلي بر اين مدعي بپردازيم ذکر اين نکته ضروري است که اين سؤال از مرحله اي است که شخص اصل وجود خداوند و اوصافش از جمله علم و قدرت و حکمت مطلق و لزوم بعثت پيامبران و عصمت آنها را پذيرفته و حال سؤالش اين است که دليل عقلي به اين که اين کتاب موجود همان کتاب منزل به پيامبر است بدون کم و زياد چيست. دليل اول: معجزه بودن قرآن کريم است (دقت بفرماييد که اين دليل دوري نيست) مي دانيم که مهمترين دليل بر اثبات نبوت پيامبر اکرم(ص) قرآن کريم است که از وجوهي داراي اعجاز است مانند وجوه ادبي - اخبارات غيبي - عدم اختلاف و سازگاري کامل - و... که به صورت فشرده به يک مورد اشاره مي کنم که قرآن کريم در سوره روم خبر از پيروزي روميان بر دولت فارس در کمتر از ده سال في بضع سنين [بضع براي بيان بين 3 تا 10 به کار مي رود] و اين پيشگويي به فعاليت رسيد و روميان در کمتر از ده سال بر دولت فارس غالب شدند V}(مقدمات بنيادين علم تفسير، آيت الله فاضل، ص 100){V و بعد از اثبات اعجاز و تحليل جنبه هاي اعجاز و با توجه به اين که معجزه چيزي است که افراد عادي قادر به انجام مثل آن و يا تصرف در آن نيستند صحت قرآن کريم روشن مي شود. دليل دوم، ما هيچ متفکري را پيدا نمي کنيم که در دوران عمرش آراء و نظرياتش به هيچ نحو تغيير نکند حال اگر متفکرين متعددي در موضوعات متعدد ابراز نظر و عقيده کنند يقينا بين آنها اختلاف خواهد بود. حال عقل انسان حاکم به اين است که اگر راه تصرف انسان در قرآن باز بود و انسان مطالبي را به قرآن مي افزود يقينا در بين مطالب قرآن اختلاف پيدا مي شد. حال آن که چنانچه گفته شد يکي از وجوه اعجاز قرآن همين عدم اختلاف و ناسازگاري در کل قرآن است و آيه شريفه أفلا يتدبرون القرآن ولوکان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا کثيرا» V}(نساء، آيه 82). {V ارشاد به همين برهان عقلي است نه اين که يک دليل نقلي و تعبدي باشد اين دليل را علامه طباطبايي در الميزان ذکر فرموده اند V}(ترجمه تفسير الميزان، ج 12، ص 150، ذيل آيه 9 سوره حجر). {V در اين رابطه 2 دليل عقلي ديگر جناب آقاي مهدي احمدي در کتاب قرآن در قرآن، ص 85 - 84). اگر اشکال شود که بعضي از ادله مانند دليل دوم که ذکر شد فقط نفي تحريف از جهت زيادي در قرآن کريم مي کند وحال آن که مدعي اعم است مي گوييم بعد از اثبات عدم تحريف بالزياده در قرآن مي توان به آيات قرآن بر نفي تحريف به صورت مطلق تمسک کرد مانند آيه 9 سوره حجر «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» که با شش تأکيد تصريح مي کند که ما حافظ قرآن هستيم. دليل عقلي سوم؛ در اين دليل عقلي مصونيت قرآن کريم با تکيه به دو مقدمه نتيجه گيري مي شود: الف. خداوند حکيم قرآن را براي هدايت بشر فرستاده است. ب. و با توجه به خاتميت دين و پيامبر اسلام(ص) اگر قرآن تحريف شود مردم گمراه خواهند شد بدون اين که در اين گمراهي تقصيري متوجه آنان باشد بلکه اين گمراهي مستند به عدم حفظ الهي مي شود و اين امر با ساحت اقدس خداوند سازگار نيست و نقض غرض و مخالفت با حکمت الهي به شمار مي آيد [اين دليل از کتاب قرآن شناسي استاد مصباح، ج 1، ص 216 نقل شده است.] و يک دليل عقلي به نام دليل تراشي، دکتر رجبعلي مظلومي دارند [پژوهشي پيرامون آخرين کتاب الهي] و ايت الله فاضل بر اين مسأله 7 دليل ارائه فرموده اند که دليل هفتم را به عنوان دليل عقلي مطرح نموده اند [مقدمات بنيادين علم تفسير، ترجمه محمد رسول دريايي، بخش 6، ص 297 به بعد]. علاوه بر آثار فوق مي توانيد به آثار زير مراجعه فرماييد: 1. افسانه تحريف قرآن، رسول جعفريان 2. الاشارات في عدم تحريف الکتاب، حاجي کلباسي 3. مهر تابان، علامه تهراني، (که در ص 206 يک دليل عقلي از علامه طباطبايي بر عدم تحريف قرآن کريم ذکر مي نمايند که آيت الله فاضل شيواترين دليل عقلي مي دانند. مقدمات بنيادين علم تفسير، ص 449) 4. قرآن شناسي، ج 1، درس هاي استاد مصباح يزدي، نگارش محمود رجبي