• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 2391
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : در كتابي خواندم دكتر سروش به تحريف قرآن اعتقاد دارد و علي را عرض دين مي داند و به شدت مخالف روحانيت است اگر اين نكته ها صحت دارد آيا مي توانيد سند آنرا بگوييد؟
پاسخ : 1. درباره ادعاي تحريف يافتگي قرآن از سوي سروش بيان اين نکته ضروري است که وي در فهم اين کتاب الهي، بر توجه به اوضاع و احوال نزول وحي، تحول پذيري فهم انسان از قرآن و مواردي از اين دست پاي مي فشارد ولي همه اين راه کارها را دليل بر تحريف قرآن نمي داند: «اگر اين مبادي را به آيه نيفزاييم، آن معاني را استفاده نمي توانيم کرد و اين ها همه البته صادقانه و صميمانه و مفسرانه انجام پذيرفته و هيچ قصد تحريفي در کتاب الهي در کار نبوده است» V}(عبدالکريم سروش، قبض و بسط تئوريک شريعت، ص 222 - 221، صراط، چاپ پنجم، 1375). {V اين سخن، هر چند در تبيين شيوه مرحوم طالقاني ذکر شده ولي به هر حال تصريحي از ايشان درباره تحريف قرآن مي باشد، وانگهي موضوع تحول پذيري فهم ما از قرآن که از سوي وي مطرح شده، داراي اشکالات فراواني است که ا گر مرز آن مشخص نشود، دست کم به تحريف معنوي و جا به جا کردن مقاصد وحي مي انجامد، چرا که برداشت از قرآن نيز، از اصول مشخص پيروي مي کند، نه آن چنان افسارگسيخته که ايشان عنوان کرده و در کتاب هايي از جمله قبض و بسط تئوريک شريعت مطرح شده است. 2. عبارت دوم شما که فرموده ايد سروش «علي (ع) را عرض دين مي داند، روشن نيست». لازم است در اين باره توضيح دهيد تا در کتاب هاي وي درباره آن جست و جو شود. اگر منظور آن است که امام علي(ع) عرض (آبروي) دين مي باشد در اين صورت سروش سخن درستي گفته و چنان منظور در عرض (مقابل) دين بودن است که ادعايي ناصواب مي باشد در هر صورت سندي براي اين سخن سروش يافت نشد انشاءالله که چنين حرفي نزده باشد. 3. سروش در مخالفت با نهاد روحانيت مطالبي اظهار داشته که به عنوان نمونه مي توان به کتاب هاي سقف معيشت بر ستون شريعت و تجربه نبوي اشاره نمود.
کد سوال : 2392
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : آيا اينكه تعداد دختران در لحظه تولد بسيار بيشتر از پسران است با نظم مغايرتي ندارد. چرا بايد از همان ابتدا تعداد دختران بيشتر باشد كه مجبور شوند براي برقراري تناسب تعدد زوج را پيشنهاد كنند با توجه به اينكه ذات انحصار طلب زن اين نكته را نمي پذيرد و اين مسئله بر خلاف فطرت اوست؟
پاسخ : 1. علت نابرابر بودن تعداد دختران و پسران، بيشتر بودن تعداد دختران متولد شده نيست تا اين پرسش مطرح شود که چنين موضوعي با نظم موجود در عالم ناسازگار مي باشد. زاد و ولد دختران و پسران به گونه اي است که در برخي سرزمين ها تعداد متولدين دختر بيشتر است و در برخي ديگر تعداد پسرها V}(مرتضي مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، ص 314، چاپ نهم) {V و در هر صورت در اين باره گونه اي توازن وجود دارد. 2. با وجود چنين وضعيتي در تولد دختران و پسران، عواملي سبب فزوني تعداد دختران آماده به ازدواج از پسراني اين چنين مي شود که چند مورد از آن به قرار زير مي باشد. الف) تلفات مرد همواره بيشتر از زنان مي باشد. عواملي مانند جنگ و... مؤيد اين ديدگاه است. ب ) مرد دير از زن توان جنسي خود را از دست مي دهد. نياز طبيعي مرد به داشتن فرزند، گاهي او را به چند همسري مي کشاند. ج ) گاهي زن به طور طبيعي نابارور مي شود. مرد هم ضمن ادامه زندگي با همسر نخست، براي داشتن فرزند، به چند همسري روي مي آورد و عواملي از اين دست. تعبير به «يتامي» در آغاز سوره مبارک نساء، که درباره تجويز چند همسري براي مرد مي باشد نيز، به موضوع بيشتر بودن زنان آماده به ازدواج در مقايسه با مردان، اشاره دارد. 3. برخلاف تصور برخي افراد، فطرت زن انحصار طلب نيست، بلکه اين انحصار طلبي به حس حسادت برمي گردد و براساس طبيعت، زن به دليل توجه ويژه به فرزندان خود و روحيه لطيفي که دارد، اگر روحيه حسادت را - که صفتي مذموم و ضد اخلاقي است - کنار بگذارد، به راحتي با اين مطلب کنار مي آيد.
کد سوال : 2393
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : مشكل من اين است كه با توجه به اينكه ترم شش هستم هنوز انگيزه قوي براي ادامه تحصيل در اين رشته ندارم و همين امر سبب افت تحصيلي من گرديده است و با توجه به اينكه رشته من در دبيرستان علوم انساني بوده است و اكنون در رشته حسابداري مشغول هستم اين رشته براي بنده مشكل است و همين امر موجب گرديده است به جاي پرداختن به مسائل اصلي خود (درس خواندن) به فعاليت فرهنگي در مسجد و پايگاه بسيج بپردازم. مرا راهنمايي كنيد؟
پاسخ : براي اين كه انگيزه كافي براي تلاش بيشتر در تحصيل علم ايجاد شود و به تدريج بي انگيره بودن نسبت به درس و ادامه آن برطرف شود. رعايت اين نكات ضروري و لازم است : 1- هدف , 2- اراده , 3- برنامه . ابتدا هدف از تحصيل علم و ورود به دانشگاه را براي خويش ترسيم كرده و به خاطر بسپاريد و گاهي اوقات آن را مرور كنيد. تمام فوائدي را كه موفقيت در تحصيل ممكن است براي شما داشته باشد بنويسيد. به نظر مي رسد مهمترين چيزي كه بايد به آن توجه كنيد و آنرا تعيين كنيد هدف يا اهدافي است كه در زندگي داريد چه اينكه مشخص شدن اهداف در زندگي نقش بسيار مهمي در ايجاد انگيزه در انسان دارد قطعا" آن دانشجوياني كه تلاش جدي براي ادامه ي تحصيل دارند هدفهاي عالي تري دارند و به نيازهاي خود نيز اجمالا" توجه دارند و اين باعث مي شود انگيزه بالاتر و بيشتري براي تلاش و جديت در امر تحصيل داشته باشند. ديگر اين كه با تقويت اراده خويش براي رسيدن به هدف يا اهداف معين شده , جدي تر حركت كنيد و با خود عهد كنيد و تصميم جدي و قاطع بگيريد كه به هدف مشخص خود بايد نائل شويد. سوم اين كه برنامه مدون و دقيق و متناسب با شرايط و توانايي هاي خويش تدوين كرده و براساس آن به انجام فعاليت هاي شبانه روزي خود بپردازيد. بدين منظور جدولي را تهيه نموده در يك ستون (عمودي ) ايام هفته را در ستون ديگر (افقي ) ساعات شبانه روز را يادداشت كنيد و تمام فعاليت ها را (كلاس , مطالعه , استراحت , نماز, ورزش , خواب و...) را متناسب با زمان خاص خود در جدول نوشته و سعي كنيد طبق جدول پيشنهادي خويش عمل كنيد. لازم به ذكر است حتي المقدور مطالعات خود را در كتابخانه يا سالن مطالعه خوابگاه انجام دهيد تا شوق و انگيزه لازم را ايجاد كند و يا در صورت امكان - نسبت به بعضي دروس - دسته جمعي مطالعه كنيد و به عبارت ديگر مباحثه كنيد و مطالب را براي يكديگر - با يك يا دو همكلاسي ديگر - بازگو نماييد. آنچه در پايان به آن تائكيد مي شود اين است كه انسان بدون داشتن هدف - و توجه و تذكر به آن - و اراده قوي و جدي و برنامه مدون و دقيق , انگيزه كافي براي حركت نخواهد داشت و چه بسا از تلاش باز ايستد, گرچه علاقه و استعداد و توانايي در فرد وجود داشته باشد. موفقيت در تحصيل بر آينده عوامل چندى به شرح زير است: 1. ميزان تلاش و كوشش، به گونه‏اى كه بر اساس برنامه‏اى منظم صورت گيرد و نتيجه چنين تلاشى، متناسب، با ميزان صرف وقت باشد. به طور مسلم كوشش‏هاى منظم و پيگير در تسلط به موضوع درس، نقش مؤثرى ايفا مى‏نمايد. 2. انگيزه و علاقه، كه عاملى درونى است و با روشن شدن هدف درس، بستگى و ارتباط مستقيم دارد. 3. تجربيات قبلى، كه مفهوم دقيق آن، برخوردارى از پيش مطالعه فردى در زمينه درس جديد مى‏باشد. 4. تمركز و دقت به گونه‏اى كه ذهن با تمام توانايى و قدرت جذب اطلاعات علمى در حوزه درس مورد نظر فعال باشد. 5. برقرارى ارتباط منطقى و معنادار بين بخش‏هاى مختلف درس مورد نظر به گونه‏اى كه «اصل پيوستگى» به عنوان يكى از اصول مهم يادگيرى حفظ شود، چنان‏چه سعى نمائيد مطالب درسى را به صورتى مرتبط با يكديگر در نظر گرفته و تأثير حذف يا اضافه مطلبى را در آنها بررسى كنيد، يادگيرى پايدار و پابرجايى را احراز كرده‏ايد. 6. بهره‏گيرى از تلقين مثبت، چنان‏چه تحت تأثير افكار منفى قرار گيريد و در مقطعى از دوران تحصيل، باور كنيد كه فردى ناموفق و بيهوده هستيد، عملاً رفتار و كردار شما متأثر از چنين وضعى خواهد شد و نتيجه مطلوبى به بار نخواهد آمد. ليكن با تلقين جنبه‏هاى مثبت و سازنده به افكار اميدبخش و متعالى دست خواهيد يافت و تداوم چنين افكار و حالاتى در نتيجه كارتان چشمگير خواهد بود. 7. توكل به خداى متعال را در هيچ لحظه‏اى از زندگيتان از دست ندهيد، بلكه در مواقع حساس و دشوارى كه برايتان پيش مى‏آيد، بيشتر از هميشه به نيروى ايمان به خدا، تكيه كنيد و او را در همه حال ناظر بر خود و پشتيبان واقعى‏تان بدانيد. در چنين صورتى به يارى حق، موفقيت در انتظار شما خواهد بود. 8. راهكار اساسي در تحصيل موفق، كسب انگيزه و تقويت نشاط و شادابي درسي نهفته است. بنابراين براي افزايش سطح انگيزه راهكارهاي زير را عملي سازيد: - ليستي از توانمنديهاي خود تهيه كرده و روزي دو يا سه بار با صداي بلند آن را بخوانيد مثلا" بگويند من شخص با استعدادي هستم و من ... هستم . - ليستي از فوائد مادي , معنوي , موقعيتي درس خواندن و كسب موفقيت تحصيلي تهيه نموده و آن را هر روز مرور كنيد و هر روز نيم ساعت بر روي يكي از آن فوائد فكر كرده و 10 سطر درباره آن مطلب بنويسيد و اين عمل را براي يكايك فوائد انجام دهيد و بعد هر كدام كه براي شما خوشايندتر بود را گاه گاهي مطالعه و به آن بيافزائيد. - ليستي از پيامدهاي منفي درس نخواندن , مانند اخراج از دانشگاه و يا مشروط شدن و... را تهيه و با تأمل در مورد يكايك آنها اين پيامدهاي منفي را براي خود جدي , بزرگ و معضل آفرين معرفي كنيد. 9. گمان مي رود يكي ديگر از عوامل شيوه ي درس خواندن مي باشد لذا خوب است در روش تحصيل خود تجديد نظر كنيد و با مطالعه بيشتر به يك شيوه علمي و كارآمد برسيد ما در اين مكاتبه توجه شما را به چند توصيه مهم درباره شيوه تحصيل جلب مي كنيم : - سعي كنيد براي حفظ و جلب انگيزه لازم , به اتفاق يكي از دوستان خود مطالعه كنيد و يا مباحثه كنيد حال چه به همراه دوستان و چه تنها مطالعه مي كنيد به مراحل زير نيز دقت كنيد. - دانشجوي گرامي شكل درس خواندن بر اساس ماده درسي , مقطع تحصيلي , زمان و فرصت تحصيلي و توانمنديهاي فراگير و موقعيت فراگير تفاوت پيدا مي كند. بي ترديد شكل تحصيل در دبستان با شكل تحصيل در دانشگاه يكسان نيست و شما نمي توانيد همان گونه كه در دبيرستان درس مي خوانيد در دانشگاه نيز به همان شيوه موفق باشيد و يا شكل ارائه درس رياضي و ياد گرفتن آن با درس فارسي متفاوت است بر همين اساس در دروس دانشگاه بيشتر حجم كار بر دوش فراگير است و استاد تنها به ارائه مطالبي كه دانشجو با تلاش فردي به آنها نمي رسد مي پردازد و لذا دانشجو بايد به تمام مطالب به شكلي پوشش دهد كه هم مطالب سهل را خود فراگير بگيرد و هم مطالب دشوار را به كمك استاد بياموزد از اين رو توصيه مي شود; - قبل از شركت در كلاس درس پيش مطالعه (مطالعه قبلي ) داشته باشيد. - با بر شمردن ثمرات و فوائد درس و مجموعه دروس و اجراي دقيق موارد قبلي سطح انگيزه ي خود را افزايش دهيد. - به هنگام پيش مطالعه برخي نكات مهم درس را يادداشت كنيد. - رأس ساعت مقرر در كلاس درس حاضر شويد و بدانيد تأخير و غيبت (هر چند مجاز) آفت تحصيلي مفيد است . - در كلاس درس به سخنان استاد و ارائه او به صورت دقيق گوش دهيد با تمرين ميزان تمركز حواس خود را بالا ببريد از 5 دقيقه شروع و لحظه به لحظه آن را زيادتر كنيد. - مطالب دشوار درس را يادداشت كنيد. - اگر بين مطالبي كه در پيش مطالعه ياد گرفتيد و آنچه استاد مي گويد ناسازگاري احساس نموديد سؤال كنيد و هر جا كه ابهام رخ نمود نيز بپرسيد. - از استاد درخواست كنيد كه كتابهاي ديگري را غير از متن درسي به شما معرفي كند اين كتاب ها بايد يكي در سطح برتر از متن درسي و يكي در سطحي پائين تر از متن درسي باشد تا اگر مطلب را متوجه نشديد به كتاب ساده تر مراجعه كنيد و اگر مطالب درس را متوجه شديد براي گسترش و تعميق ياد گرفته ها به مطالعه آن بپردازيد. - بعد از فراگير درس مدتي بر روي آن و مطالب ياد گرفته قبلي فكر كنيد. يعني فضائي مناسب و آرام برگزيده و حدود 30 تا 60 دقيقه به ميزان ضرورت بر روي مطلب آموخته شده بينديشيد. - بعد از يادگيري و تفكر حال مطالب را به زبان خود در دفتر اصلي درس يادداشت كنيد كه اگر به صورت مستمر و منظم تمام مطالب را اين گونه بررسي و يادداشت نمايند در پايان ترم جزوه شما خود يك كتاب مفيد خواهد بود.
کد سوال : 2394
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : با توجه به اينكه ملت ستم ديده فلسطين سالهاست كه مورد تهاجم نيروهاي غاصب صهيونيستي و كافران ملحد قرار گرفته اند و به تازگي شيعيان عراق و افغانستان نيز مورد تهاجم قرار گرفته اند با اين وجود چرا مراجع تقليد ما نسبت به اين قضيه بي تفاوت اند و ساكت نشسته اند در حالي كه ما شيعيان حاضريم به جهاد با اين كفار برخيزيم. مگر نه اينكه در قرآن صراحتا عدم دستيابي و تسلط كفار بر مسلمانان ذكر شده و جهاد در چنين مواقعي واجب گرديده است؟
پاسخ : در آموزه هاي اسلامي تأکيدات بسيار زيادي بر مسؤول بودن هر فرد مسلمانان در قبال مشکلات ساير مسلمانان و آمادگي براي دفاع از سرزمين هاي اسلامي و جلوگيري از تسلط کفار وجود دارد. ولي متأسفانه عليرغم اين همه آموزه هاي حيات بخش، جهان اسلام در قرون اخير دچار سستي و بي تفاوتي گرديده و نتيجه آن وضع اسفناک کشورهاي اسلامي است که به هيچ وجه مطابق با عزت و شأن اسلام نمي باشد. مسلما هرگونه تلاش و چاره انديشي براي رهايي از وضعيت موجود بايد مبتني بر شناخت دقيق عوامل به وجود آورنده آن باشد که مهمترين آنها عبارتند از: 1. دوري از تعاليم و آموزه هاي اصيل اسلامي. 2. دولت ها و حاکم سرسپرده و غاصب. 3. تهاجم شديد فرهنگي، نظامي و... بيگانگان به سرزمين هاي اسلامي. 4. وجود تفرقه و اختلافات مذهبي، ملي و... ميان مسلمانان. به نظر مي رسد از ميان سه عامل فوق، عامل اول نقش بسيار مهمتري داشته باشد و بيداري جهان اسلام و انسجام و وحدت آنان براي مقابله با مشکلات داخلي و خارجي خود در گرو کار فرهنگي مستمر با تکيه بر آموزه هاي اسلامي در جهان اسلام مي باشد. از اين رو نظام اسلامي ايران محور اصلي انجام وظايف و رسالت هاي خود در قبال جهان اسلام را کار فرهنگي مستمر و دقيق قرار داده است و عملکردهاي بسيار مثبتي را در سطوح مختلف دولت و وزارت خارجه، سازمان هاي تبليغات اسلامي، حوزه هاي علميه، رسانه ها و... انجام داده است و مراجع عظام تقليد نيز نه تنها ساکت و بي تفاوت نبوده اند، بلکه بستگي به توان و امکانات مادي و معنوي خود از انجام هر اقدام لازم دريغ نورزيده اند. منتها علت اين که اين گونه اقدامات محسوس نتيجه فوري و چشم گيري در حل اساسي مشکلات ندارد به عوامل چهارگانه فوق باز مي گردد و بايد در راستاي حل اساسي آن حرکت کرد. اما ساير اقدامات مانند اقدام نظامي در مقابل اشغالگران هر چند في نفسه بسيار مطلوب و با اهميت است ولي بايد دانست که وجوب جهاد و عمليات نظامي مشروط به يک سري شرايط و زمينه هاي لازم است و در مواردي نظير وضعيت کنوني جهان اسلام که متأسفانه عزم و اتحاد جدي در ميان دولت هاي اسلامي براي مقابله با تهاجم نظامي غرب وجود ندارد و از سوي ديگر قدرت هاي جهاني، تمام تلاش خود را براي شکست و تضعيف جمهوري اسلامي به کار برده اند و مترصد به دست آوردن بهانه اي براي ايجاد فشارهاي بين المللي بيشتر بر نظام اسلامي ايران مي باشند، هرگونه اقدام يک جانبه اي به مصلحت نبوده و چه بسا به پيشبرد اهداف استکبار جهاني نيز کمک نمايد. مسلما نظام اسلامي ما و مراجع عظام تقليد همانگونه که در دوران پيروزي انقلاب اسلامي و دفاع مقدس دفع هجوم دشمنان اسلام، نشان دادند، آماده جهاد و شهادت در راه حفظ عزت و اعتلاي اسلام و جهان اسلامي مي باشند، اما بايد هر اقدامي کاملا سنجيده و در شرايط مناسب خود انجام پذيرد. به نظر مي رسد در شرايط کنوني به غير از جهاد - که فعلا امکان پذير نيست - راه هاي ديگري نظير استفاده از امکانات و سازمان هاي اسلامي و بين المللي براي محکوم نمودن اشغالگران و تلاش براي پايان دادن به تهاجمات آنان، حمايت و تقويت جنبش هاي مردمي در کشورهاي تحت اشغال و... وجود دارد که اميد مي رود تلاش ها و اقدامات نظام اسلامي ايران در اين زمينه ها مؤثر واقع شود انشاءالله.
کد سوال : 2395
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : آيا اين كه وقتي امام زمان ظهور مي كند يك زن او را خواهد كشت خرافات است و آيا بعد از ظهور امام زمان مردم عمر طبيعي خود را سپري خواهند كرد و همين طور امام زمان نيز؟
پاسخ : 1. گمانه زني درباره چگونگي رحلت امام زمان(عج) بر دو رويکرد استوار مي باشد: شهادت و مرگ طبيعي. مستند رويکردهاي ياد شده نيز، رواياتي از معصومين(ع) است. 2. کساني که به شهادت حضرت مهدي(عج) باور دارند، به رواياتي از جمله موارد زير استناد کرده اند. الف) «فاذا تمت السبعون سنه اتي الحجه الموت فتقتله امرأه من بني تميم اسمها سعيده و لها لحيه کلحيه الرجل بجاون صخر من فوق سطح و هو متجاوز في الطريق. فاذا مات تولي تجهيزه الحسين(ع)؛ با پايان يافتن هفتاد سال از آمدن امام زمان(عج) زني از قبيله بني تميم به نام سعيده او را شهيد مي کند. وي همچون ريش مردان، داراي ريش مي باشد و در حالي که امام زمان(عج) از راهي مي گذرد، با هونگي از جنس سنگ امام را به شهادت مي رساند. پس از فوت امام زمان(عج)، امام حسين(ع) غسل، تکفين و تدفين او را انجام مي دهد» V} (محمد الصدر، موسوعه الامام المهدي، الکتاب الثالث، تاريخ ما بعد الظهور، ص 881، دارالتعارف للمطبوعات).{V ب ) روايت مرسلي از امام صادق(ع) که فرمود: «ما منا الا مقتول او شهيد؛ هيچ يک از ما نيست؛ مگر آن که کشته يا شهيد مي شود» V} (الطبرسي، اعلام الوري باعلام الهدي، ص 349، المکتبه العلميه الاسلاميه).{V ج ) افزون بر روايات، دليل ديگر اين گروه آن است که امام(ع) با وجود چندهزار سال در عمر طبيعي خود در سطح يک انسان چهل ساله که در آستانه پايان جواني خود قرار داشته و نيز داراي نيروي بدني بسياري است، ظاهر مي شود. وانگهي به دليل رواياتي که برخلاف روايت مذکور در بند الف، مدت زمان حکومت او را هفت الي ده سال مطرح کرده اند، از اين رو ايشان به هنگام مرگ، وارد سن کهولت نشده و نيروي بدني و سن ميان ساليشان، هم چنان پابرجاست. حال با توجه بر اين، نمي توان گفت که مرگ امام(ع) در چنين شرايط سني و نيروي بدني، مرگي طبيعي و بدون نقش آفريني رويدادي خارجي باشد. 3. با وجود رواياتي از اين دست، برخي بر اين باورند که همچون ساير مردم، امام زمان(عج) به مرگ طبيعي از دنيا خواهد رفت. دليل آنان، وجود اشکالاتي در روايات ياد شده است که برخي از آنها به قرار زيرند. الف) روايت دوم مرسل بوده و سلسله سند آن ذکر نشده است، از اين رو نمي توان بدان تکيه نمود. ب ) مستند نخست نيز، روايتي از يکي از معصومين(ع) نبوده بلکه سخني منقول از يکي از علماست، آن هم عالمي ناشناخته. اگر هم عبارت ياد شده به مضمون روايات اشاره داشته باشد، در اين صورت هم به دليل ناشناخته بودن سند، هم چون روايت نخست مرسل به حساب آمده و به دليل ضعيف بودن از ناحيه سند، پذيرفته نيست، از اين رو نمي تواند بيانگر رويدادي تاريخي باشد. ج ) پس از بالندگي بشر در پرتو شخصيت متعالي حضرت مهدي(عج) که بيشترين زمينه هاي اقدام به آن حضرت را در پي دارد، روي دادن چنين حادثه اي دور از ذهن است. د ) در روزگار حاکميت امام زمان(عج) که تمدن بشري در پيشرفت ژرفي به سر مي برد، بهره گيري از ابزاري قديمي به نام هاونگ به عنوان وسيله قتل، امري غير محتمل است. ه ) ريش دار بودن قاتل که خود يک زن است، روايت را با اشکالات فراواني روبرو مي کند از جمله: - هر چند به گونه اي نادر، برخي از زنان، ريش بسيار مختصري در مي آورند، ولي هيچ گاه ميزان آن به اندازه ريش يک مرد نمي رسد، آن گونه که در روايت بدان اشاره شده است. - در تاريخ سابقه ندارد که حتي يک زن به صورت ريش کامل يک مرد، ريش درآورده باشد ولي در روايت بدان تصريح شده است. اگر هم گفته شود چنين چيزي به عنوان يک استثناء و به قدرت الهي موجود شده تا با قاتل ولي عصر(عج) قرار گيرد پاسخ آن است که اگر چنين زني مدتي در ميان مردم آن زمان زندگي کند، با توجه به سخن گفته شده از او در کتاب ها به عنوان قاتل امام زمان(عج)، در اين صورت حکومت حضرت مهدي(عج) درباره آن تصميمي خاص مي گرفت. - ممکن است گفته شود ريش مزبور، نه ريشي طبيعي بلکه از گونه مصنوعي آن مي باشد که زن به عنوان تشبه به مرد از آن استفاده مي کند. در اين باره نيز پاسخ هايي گفته شده از جمله آن که چنين رفتاري، يعني تشبه زنان به مردان رفتاري انحرافي و به جامعه ظلم آلود و فاسد پيش از ظهور مربوط بوده و وقوع آن در نظام عادلانه امام زمان(عج) بي معناست؛ وانگهي چنين زني به دليل منحصر به فرد و يگانه بودن با نمايش خود در جامعه به عنوان قاتل امام زمان(عج) خود را در ورطه اي خطرناک قرار دهد از اين رو لازم است از چنين وضعيتي اجتناب نمايد. 4. اين که آيا پس از ظهور امام زمان(عج) مردم نيز عمر طبيعي خود را سپري خواهند کرد بايد گفت: با ظهور ولي عصر(عج) نظام طبيعي عالم که از جمله آنها قانونمندي هاي حاکم بر مرگ است، به هم نمي خورد بلکه آن چه که روي مي دهد، برچيده شدن ساختار غير انساني حاکم بر آن و تبديل شدن آن به وضعيتي که در آن انسان ها به سعادت و کمال حقيقي خود برسند.
کد سوال : 2396
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : جواني 21 ساله هستم كه مانند جوانان اين مرز و بوم مشكل ازدواج يكي از مشكلات اصلي من است يعني دوست دارم كه همسر اختيار كنم ولي وضعيت بد مالي مانع اين كار مي شود از طرفي اميد به كار در آينده هم برايم 10 در مقابل 1000 است يعني خيلي كم . از طرفي نمي خواهم با نامزد كردن براي زماني طولاني موجبات آزردگي و مشكلات آينده براي خانواده خودم باشم از طرف ديگر ترس از بيماري و يك سري از مشكلات از جمله عدم وجود اطمينان مانع اقدام من به ازدواج موقت مي شود از طرف ديگر نسخه هايي كه از بعضي آقايان براي پرهيزگاري و حفظ پاكدامني برايم مي پيچند در وضعيت امروز جامعه تا حدود زيادي برايم غير ممكن است اگر مي توانيد راهي پيش پاي من بگذاريد . از طرفي وضعيت جامعه به گونه اي كه مطلع هستيد به سوي افزايش توقعات از طرفين پيش مي رود پس احتمال يافتن دختري مناسب با توقعات معقول خيلي كم مي باشد پس لطفا راهي پيش روي من قرار دهيد كه بتوانم خود را از فساد اخلاقي نجات دهم؟
پاسخ : فرموده ايد که «مشکل ازدواج يکي از مشکلات اصلي من است» بايد عرض کنيم ازدواج مشکل نيست بلکه يک نياز است و طبيعي است تأمين و ارضاء هر نيازي به راحتي حاصل نمي شود و لذت بخش بودن ارضاء نيازها نيز در همين زحماتي است که ما بايد متحمل شويم هر چه انسان در تأمين نيازهاي خود بيشتر زحمت بکشد هنگام ارضاء از لذت بيشتري نيز بهره مي برد و ما نبايد توقع داشته باشيم همه چيز براي ما مهيا و آماده باشد و بدون هيچ دردسري به خواسته هاي خود نائل آييم «ان مع العسر يسرا». اين نکته را به اين دليل در آغاز پاسخ ذکر کردم که اولا، ازدواج را يک آرزوي دست نايافتني تلقي نکنيد در عين حال انتظار نيز نداشته باشيد که همه چيز بايد از آسمان براي ما نازل و ما فقط سر سفره آماده بنشينيم «نابرده رنج گنج ميسر نمي شود» و ثانيا، ازدواج را يک مشکل منحصر به فرد براي خودتلقي نکنيد بلکه اکثريت جوانان براي تأمين اين نياز بايد سختي هايي را تحمل کنند و افراد استثنايي که بدون زحمت به آن مي رسند را ملاک قرار ندهند. ما هميشه بايد تابع اصل واقعيت باشيم و اين باعث مي شود ما بهتر تصميم بگيريم و انتظاراتمان را در حد امکانات و شرايط خانوادگي خود قرار دهيم. نکته بعدي مسأله اشتغال است که اين هم يکي از دغدغه هاي جوانان است اما بايد دانست که يک هيولا نيست و ما نبايد با بزرگ نمايي برخي مشکلات اميد به آينده را به يأس تبديل کنيم شما چگونه محاسبه کرديد و چه تحقيق ميداني انجام داديد که احتمال دست يابي به کار را فقط 1 درصد (10 در 1000) احتمال داديد؟! هرگز اين چنين نيست بلکه شواهد عيني نشان مي دهد افرادي که از توانمندي و مهارت لازم برخوردار باشند 80 درصد احتمال جذب آنها در کارهاي دولتي و آزاد (خصوصي) وجود دارد و فقط 20 درصد براي دست يابي به کار مشکل دارند. بنابراين شما سعي کنيد مهارت هاي لازم را کسب کنيد تا انشاءاله جزء آن 80 درصد باشيد که بعد از فارغ التحصيلي و سربازي شاغل مي شويد و به تدريج هم مشکل ازدواج حل خواهد شد و هم دغدغه شغل نخواهيد داشت. اگر شما از همين الان آيه يأس براي خود بخوانيد و آينده شغلي و حرفه اي خود را تاريک جلوه دهيد به طور قطع انگيزه شما براي تلاش و فعاليت کاهش پيدا مي کند و تنها به آمال و آرزوهاي خود نمي رسيد بلکه در ادامه تحصيل نيز با افت تحصيلي و مشکلات ديگري مواجه مي شويد. به نظر ما در حال حاضر چند راه پيش روي شماست و مي توانيد با تأمل، مشورت و مطالعه دقيق وضعيت خودتان، يک راه را برگزيند. راه اول اين است که صبر را پيشه خود سازيد و با مقاومت در مقابل عوامل تحريک کننده دروني و بيروني، به خود وعده دهيد که انشاءالله بعد از 2 - 3 سال ديگر که شرايط بهتر و مساعدتر شد ازدواج مي کنم. البته اين راه دشواري است ما هم قبول داريم، لکن براي دست يابي به هر موفقيتي، ابتدا بايد سختي ها را تحمل کرد علاوه بر اين گوهر انساني در مواجه با همين مشکلات رشد پيدا مي کند و به بروز و ظهور مي رسد و الا ناز پرورده تنعم راه به جايي نمي برد و به کمالي دست نمي يابد و همين الان جواناني هستند که عليرغم نياز جنسي و فراهم بودن همه شرايط براي آلوده شدن خود را حفظ مي کنند که يک نمونه عيني آن را در اينجا ذکر مي کنيم. M} «مهم‏ترين ماجراى زندگى‏ام را برايت تعريف مى‏كنم؛ اگر پسندت افتاد، اميد دارم كه آن را چاپ كنيد و توصيه‏ها و سفارش‏هاى خوبتان را نيز برايم درج بفرماييد. هواى شرجى و تفتيده شهر غريب، آخرين نفس‏هاى خود را مى‏كشيد و مى‏رفت تا جاى خود را به هواى لطيف زمستانى بدهد. آبان هم رو به پايان بود و حالا من دقيقاً يك سال از خدمتم مى‏گذشت. روز پنج شنبه‏اى بود كه مرخصى درون شهرى گرفتم و از پادگان بيرون آمدم. ... از سينما كه بيرون آمدم، به ياد يكى از دوستانم افتادم كه خيلى اصرار داشت كه حتماً توى اين شهر غريب، يك بار هم كه شده به خانه‏اش بروم. راه خانه او را در پيش گرفتم. وقتى كه به خانه رسيدم، در زدم؛ چند دقيقه بعد خانمى پشت در آمدو گفت كه برادرش در خانه نيست و چند ساعت ديگر مى‏آيد. چند قدم به عقب برداشتم كه خداحافظى كنم و بروم كه او با لحنى شيطانى گفت: طولى نمى‏كشد؛ ممكن است بيايد. بفرماييد داخل استراحت كنيد تا او بيايد. در جدالى سخت، مغلوب شيطان شدم و به داخل خانه رفتم. مرا به سمت مهمان‏خانه راهنمايى كرد و طولى نكشيد كه با هندوانه و تنقلات پذيرايى شروع شد. حركاتش عجيب و غريب بود. او آستين كوتاه پوشيده بود و انواع و اقسام طلاها به دستانش آويزان بود. تپش قلبم آن تپش هميشگى نبود و مانند پيستونى سرعت‏داشت. در كشاكش جنجال بين وجدان و شيطان، وجدانم مى‏گفت: مگر نمى‏دانى كه ورود در جايى كه مورد اتهام قرار مى‏گيرى، ممنوع است! چگونه وارد خانه‏اى شدى كه فط تو و يك دختر نامحرم درون خانه‏ايد. اما شيطان اشاره مى‏كرد، نگاه به جمال دختر كن! ضبط صوت بالاى سر توست و انواع مختلف نوارها هم در كنارش وجود دارد؛ روشنش كن و شادباش! وضعيت ظاهرى دختر با آن ناز و كرشمه‏اش، بر آتش اين جنجال مى‏افزود. او كه دو، سه مترى از من فاصله داشت، انواع و اقسام سؤالات را از من مى‏پرسيد و مى‏خواست نقشه‏اش را آرام آرام پياده كند. با اين اوضاع و احوال شيطان مى‏خواست كه تمام وجودم را تسخير كند و سكان كشتى هوا و هوس درونم را به دست بگيرد. نگاهم ناخودآگاه به سمت ديوار طرف قبله چرخيد و خانه كعبه با آن همه زيبايى‏هايش، تمامى زيبايى‏هاى ظاهرى درون آن خانه را در نظرم هيچ كرد. اين جا بود كه شيطان از پيشروى باز ايستاد و وجدان رمقى تازه گرفت. وجدان، درون دلم بانگ زد كه آيا مى‏خواهى فردا در روز تولد مولايت، دامنت آلوده باشد و عيد را با دامنى آلوده جشن بگيرى! آيا مى‏خواهى فردا، مولايت شيطان باشد. مگر فردا نمى‏خواستى به خاطر 13 رجب، بادوستانت روزه مستحبى بگيرى... پس چى شد! نگاهى به نايلونى كه كنارم گذاشته بودم، كردم. از روى نايلون، خوراكى‏هايى كه براى سحرى فردا گرفته بودم، مشخص بود. وجدان دوباره چنين آهنگى سرداد: تو كه مى‏خواهى فردا روزه بگيرى، الان توى اين محل گناه چه كار مى‏كنى؟ اين جا بود كه وجدان به قله پيروزى نزديك شده بود و هوس را از قله دور مى‏كرد. چون برق از جا بلند شدم و بهانه گرفتم كه من بايد بروم؛ اگر سروقت نروم، اضافه خدمت مى‏خورم. او با چشمانى متعجب گفت: شب پيش ما مى‏مانديد... نان و پنيرى پيدا مى‏شود كه با هم بخوريم. ديگر تحمل نداشتم. از خانه بيرون آمدم و به حياط كه رسيدم، او پشت سر من حركت مى‏كرد و هنوز هم مى‏گفت مى‏مانديد يا لااقل شام را مى‏خورديد و بعد مى‏رفتيد. دم در كه رسيدم، در قفل بود؛ امّا از خوش‏شانسى كليد روى در جا مانده بود. در را باز كردم، آخرين نيرنگ‏ها و نگاه‏هاى شيطانى‏اش را روانه من كرده بود؛اما من از دامش جهديم و از خانه بيرون آمدم و به طرف پادگان قدم برداشتم. وجدان پرچم پيروزى‏اش را بر قله وجودم به اهتزاز در آورده و چنان خوشحالى به من دست داد كه هنوز هم شيرينى‏اش را در وجودم احساس مى‏كنم. *** حال مى‏انديشم كه اگر آن عكس كعبه نبود و يا فرداى آن روز، ميلاد اميرالمؤمنين(ع) نبود، نمى‏دانم چه بلايى به سرم آمده بود؛ نه تنها دامنم آلوده شده بود، شايد حالا هم دانشجو نبودم و شايد اكنون دنبال پليدى‏ها و هرزگى‏ها مى‏بودم. اين داستان واقعى، شايد براى ديگران اهميتى نداشته باشد، اما براى اين حقير، بزرگ‏ترين درس‏ها را به دنبال داشت و هميشه احساس مى‏كنم كه يوسف گونه از بند شيطان رهيدم. از شما خواهش مى‏كنم كه به جوانان بگوييد كه پاك ماندن و پاك زيستن در اين عصر خيلى سخت است؛ اما اگر توكل به خدا و توسل به ائمه اطهار(س) داشته باشند و براى خود مثلثى از توكل وا عتماد به نفس داشته باشند، اين امر براى آن‏ها سهل خواهد بود. از خدا مى‏خواهم كه تمام جوانان را از ورود به مكان‏هاى ناپاك و آلوده و مكان‏هايى كه مورد اتهام قرار مى‏گيرند، حفظ فرمايد. حال اگر مي خواهيد از زمره اين جوانان باشيد راه کارهاي زير بسيار مؤثر است: 1. از نگاه به نامحرم چه به صورت مستقيم و يا غير مستقيم مانند ديدن فيلم يا عکس و هر منظره اي که مي تواند شهوت برانگيز باشد بايد به صورت جدي اجتناب کنيد. 2. تقويت ايمان از طريق اهتمام بيشتر به مسائل ديني از قبيل نماز اول وقت و... 3. ورزش مستمر هر روز حدود يک ساعت. 4. ارتباط دوستانه با افرادي که به مسائل ديني بيشتر مقيد هستند. 5. اجتناب امر دوستي و ارتباط با افرادي که دنبال مسائل جنسي و شهواني هستند. 6. کم خوري و اجتناب از خوردن برخي غذاها مانند فلفل، پياز، سير، تخم مرغ و... 7. اجتناب از پوشيدن لباس هاي تنگ به ويژه لباس هاي زير، دمر نخوابيدن و اجتناب از هرگونه دست ورزي و لمس آلات تناسلي. 8. عدم ارتباط (مستقيم، تلفني، نامه و...) با جنس مخالف. اما راه دوم: اگر به هر دليلي انتخاب راه اول براي شما امکان پذير نيست مي توانيد با مشورت با خانواده، نياز خود را مطرح کنيد و سپس با همکاري و راهنمايي خانواده با دختري نامزد کنيد و با يکديگر محرم شويد (عقد دائم يا صيغه محرميت) اما مراسم عروسي و ازدواج رسمي را براي مدتي به تأخير بيندازيد با اين کار هم شما تحت فشار هزينه هاي ازدواج فعلا قرار نمي گيريد و از طرفي از منافع و لذائذ دوران نامزدي بهره مند مي شويد. البته در اينجا هم به موافقت خانواده شما و خانواده دختر نياز دارد و هم برخي از مشکلات جانبي آن را بايد متحمل شويد ولي در هر حال باعث مي شود که نياز و ميل جنسي شما به نحو صحيح و مشروع ارضاء شود و از آسيب هايي که يک جوان ممکن است به آن مبتلا شود در امان مي مانيد. به هر حال راه پاکدامني و حفظ خود از انحرافات اخلاقي هم براي پسران و هم دختران باز است و بايد برخي از سنت هاي دست و پاگيري که به غلط در جامعه مرسوم شده است را کنار گذاشت و اولين گام را نيز بايد خود دختر و پسر بردارند قطعا اگر دختران و پسران بتوانند خودشان از اين موانع دست و پاگير رها کنند ازدواج بسيار آسانتر خواهد شد. اميدواريم که خداوند زمينه ازدواج آسان را براي همه جوانان فراهم نمايد.
کد سوال : 2397
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : من هيچ وقت نتوانسته ام عكس العمل درستي در مقابل وقايعي كه برايم اتفاق مي افتد انجام دهم و هميشه كارهايم مايه عذاب خودم و تعجب ديگران شده است و هميشه از افعال و حرفهايم متضرر شده ام براي مثال امروز براي خريد كتابهاي ترم جديد دانشگاه به كتاب فروشي رفتم از بخت بد من فروشنده خواستگارم بود كه جواب رد به من داده بودند.و البته من ادرس محل كارش را نمي دانستم و واقعا اتفاقي بود و نيز نه او مرا مي شناخت و نه من ولي برادرش كه آنجا بود را مي شناختم بعد از خريد كتاب به ما فرمي داد كه در آن نام و نام خانوادگي و آدرس را مي خواست من به دوستم دادم كه او بنويسد ولي دوباره برگه ديگري به من داد و از من خواست بنويسم توجه كنيد در آن موقع هيچ كاري به ذهنم نرسيد كه از اين كار شانه خالي كنم چون اگر مي نوشتم از روي نام فاميلم فورا مي فهميد و بعد فكرهايي كه نبايد بكند را مي كرد كه هيچ به ذهنم نرسيد و ناچارا نوشتم به خانواده نگفتم چون واقعا به عقلم شك مي كردند و مادرم هم ... به خودم مي گويم تجربه مي شود ولي تا كي ؟ اين تجربه كجاي زندگي به درد من مي خورد؟ من با اين كار آبروي خودم را بردم مرا راهنمايي كنيد؟
پاسخ : از نامه تان به دست مي آيد که از دست خودتان ناراحتيد و نسبت به خود احساس بدي داريد، احساس بي کفايتي مي کنيد، خود را بي زبان مي دانيد، خود را بدشانس مي دانيد و در کل از دست خودتان راضي نيستيد. گرچه از نظر اخلاقي انسان نبايد از خود راضي باشد و بلکه هميشه بايد به افق هاي بالاتر فکر کند و سعي کند در هر موقعيتي که هست (موقعيت هاي خوب و انساني) جلوتر برود و به کم راضي نباشد، ولي اين مطلب بدان معنا نيست که خود را دست کم بگيرد و احساس خود کم بيني کند. وجود چنين احساسي در آدمي نه تنها باعث ناراحتي و افسردگي او مي شود و نشاط و شادابي را از او دور مي کند، بلکه اعتماد به نفس و عزت نفس او را هم تضعيف مي کند. ما ابتدا مطالبي در اين باره خدمتتان ارائه مي کنيم سپس به اصل سؤال شما مي پردازيم که در هنگام بروز اين مشکلات چه بايد کرد. روان شناسان معتقدند وجود احساسات بد و ناراحت کننده (يعني همان احساساتي که شما در نامه تان گفته ايد) معلول افکار و نگرش هاي غلط در انسان است. اگر افکار غلط را از خود دور کنيم، احساس جاي بد هم از ما دور خواهند شد. يکي از خطاهاي شناختي و افکار غلطي که معمولا در افراد ديده مي شود و از جمله شما هم در نامه تان مرتکب آن شده ايد «تصميم مبالغه آميز» اتفاقات بد است به اين معنا که هر حادثه منفي را شکستي هميشگي بپنداريم و با يک يا چند شکست خود را ببازيم و تمام موفقيت هايمان را فراموش کنيم. همه ما انسان ها داراي اشتباهاتي هستيم، همه ما گاهي در مقابل اتفاقات غير منتظره قرار مي گيريم که نمي دانيم بايد چه کنيم. بسياري از اوقات افراد در مقابل جريان هاي ناخواسته غافلگير مي شوند و چه بسا عکس العمل صحيحي هم از خود نشان نمي دهند. روزانه صدها و هزاران تصادف در جاده ها اتفاق مي افتد و منجر به خسارت هاي جاني و مالي فراواني مي شود، تصادف هايي که اگر يکي از طرفين يک ثانيه ديرتر يا زودتر رسيده بود هيچ اتفاقي نمي افتاد و صدها اتفاق ديگر از اين قبيل که همه روزه براي ما انسان ها به وقوع مي پيوندد و ما را گرفتار مي کند. در مقابل بايد بگوييم بيش از اين گونه حوادث تلخ، اتفاقات و حوادث شيرين و خوب به وجود مي آيد که همه ما در طول زندگي بارها و بارها آن را تجربه کرده ايم. اما چرا گاهي خاطره تلخ اتفاقات بد در ذهن ما باقي مي ماند و طوري مي شود که اگر يک اتفاق بد براي ما پيش بيايد آن را «تعميم مبالغه آميز» مي دهيم و ساير موفقيت ها را فراموش مي کنيم؟ پاسخ همان چيزي که در ابتدا گفتيم و آن اين که ما دچار خطاي شناختي و ذهني هستيم که يکي از آنها همين تعميم دادن مبالغه آميز و درشت نمايي اتفاقات بد است. چنانچه شما در نامه تان اين خطا را زياد نشان داده ايد. عباراتي چون «من هيچ وقت نتوانسته ام عکس العمل درستي نشان دهم» يا عبارت «هميشه کارهايم مايه عذاب و تعجب است» و عبارت «هميشه از افعال و حرف هايم متضرر شده ام» حکايت از اين واقعيت دارد که شما دچار يک خطاي فکري و شناختي هستيد، زيرا به کار بردن کلماتي چون هميشه، هيچ وقت و امثال آن حاکي از تعميم مبالغه آميز يک شکست به تمام زندگي است. اين تفکر و طرز تلقي شما از اتفاقات نه تنها سبب مي شود که دائما احساس شکست خوردگي، غمگيني، بي کفايتي و فقدان عزت نفس کنيد، بلکه باعث مي شود در موقعيت هاي بعدي اعتماد به نفس خود را از دست بدهيد، دست و پاي خود را گم کنيد و قدمي براي پيشرفت خود بر نداريد. خطاي شناختي ديگري که شما داريد «نتيجه گيري شتابزده» است. مثال آن جريان خريد کتاب ترم جديد است. شما بدون آن که دليل محکمي براي خود داشته باشيد، قضاوت و نتيجه گيري عجولانه اي درباره فروشنده کتاب کرديد و با خود گفتيد: آنها حتما مرا شناسايي مي کنند و فکرهاي بدي درباره من مي کنند. در حالي که مطمئن نبوديد آنها چنين تفکري درباره شما دارند. همچنين درباره خانواده تان پيش گويي و پيش داوري کرده و گفتيد: اگر آنها متوجه موضوع شوند واقعا به عقل من شک خواهند کرد. خطاي شناختي ديگر شما اين است که يک مشکل را درشت نمايي مي کنيد. مثلا از اين که فروشنده هاي کتاب شما را شناسايي کنند، نزد شما يک فاجعه بزرگ است. از اين روي نتيجه اين کار را با اين عبارت توصيف کرده ايد: «من با اين کار آبروي خودم را بردم». آيا فکر نمي کنيد اين طور قضاوت کردن اشتباه است آيا اگر فرضا هم آنها شما را شناسايي مي کردند آن قدر هم مهم نبود. مسلما کسي که دچار خطاهاي شناختي است به خاطر هر اتفاق بد که ممکن است در هر لحظه براي صدها و هزاران نفر بيفتد، تفسير و تحليل مبالغه آميز مي کند و خود را يک بازنده و بي عرضه مي داند و به خود برچسب منفي مي زند (خطاي شناختي ديگر) براي او نتيجه اي جز افسردگي و اضطراب ندارد و همين حالت باعث مي شود در اتفاقات روزمره نتواند عکس العمل مناسبي از خود نشان دهد و خود را يک فرد دست و پاچلفتي قلمداد کند. زيرا افسردگي و اضطراب نيروهاي جسمي و رواني و فکري انسان را تضعيف مي کند و از نشان دادن عکس العمل مناسب در مواقع ضروري جلوگيري مي کند. اما اگر انسان درباره اتفاقاتي که برايش مي افتد تفسير و تحليل درستي داشته باشد و خطاهاي شناختي که برخي از آنها در بالا آورده شد را کنار بگذارد، احساس بهتري خواهد داشت و هم خيلي راحت مي تواند با زندگي اش کنار بيايد، بدون آن که روحيه اش را از دست بدهد و به فردي نااميد تبديل شود. حال پس از اين توضيح، چند توصيه کلي درباره چگونگي مقابله با اتفاقات روزمره خدمتتان ارائه مي کنيم: 1. هنگام گفتگو و بحث با ديگران و نيز مواقعي که از شما انتقاد مي کنند هرگز حالت تدافعي به خود نگيريد بلکه سعي کنيد نکته مثبتي در سخنان آنها بيابيد و آن را تأييد کنيد، هر چند معتقد باشيد تمام سخنان آنها اشتباه است. زيرا با اين کار طرف مقابل را خلع سلاح کرده ايد و نه تنها حمله او را خنثي کرده ايد و دشمني او را به دوستي تبديل کرده ايد بلکه ابتکار عمل را هم خود به دست گرفته ايد و بهتر مي توانيد نظر و سخن خود را مطرح کنيد. 2. هنگام روبرو شدن با حوادث مواظب باشيد دچار خطاهاي شناختي نشويد و تفسير اشتباه نکنيد. 3. اگر کسي احساس خود را (اعم از ناراحتي، ترس، خجالت و ...) از شما پنهان مي کند و يا طرز فکر و نظرش را صريحا نمي گويد، با ظرافت از او پرس و جو کنيد. مثلا بگوييد: «احساس مي کنم از دست من ناراحتيد، آيا اين طور نيست» اين کار کمک زيادي به شما مي کند، زيرا اگر افراد ناراحتي و نارضايتي خود را از ما پنهان کنند اين طور نيست که آن را فراموش کنند، بلکه به شکل غير مستقيم و خطرناک تر ابراز خواهند کرد. اما اگر اين امکان را به آنها بدهيم که هر احساس يا فکري درباره ما دارند با ما در ميان بگذارند، هم خود را از فشار آن خالي کرده اند و هم ما با آگاه شدن از افکار و احساساتشان مي توانيم تصميم بهتري بگيريم و عکس العمل مناسبي نشان دهيم. 4. با بيان احساسات خود به طور ساده خود را از فشار اين احساسات خارج کنيد و در ضمن ابراز وجود نماييد. مثلا اگر احساس مي کنيد کسي شما را مسخره مي کند يا تهديد مي کند يا تحت فشار قرار مي دهد يا برداشت اشتباهي از گفته شما دارد، خيلي ساده به او بگوييد: «احساس مي کنم که تحقير شده ام، احساس مي کنم متوجه منظور من نشده ايد. ناراحت و خشمگين هستم، احساس مي کنم مورد بي اعتنايي قرار گرفته ام، احساس مي کنم مورد حمله قرار گرفته ام...» البته بايد مواظب باشيد با عباراتي که خطابي است مثل: تو اشتباه مي کني، تو مرا خشمگين مي کني و امثال آن خودداري کنيد. اگر به طور صحيح احساسات خود را هنگام ناراحتي و دلتنگي براي طرف مقابل بگوييد، چه بسا طرف مقابل از موضع خود پايين بيايد و مهربانانه تر و محترم تر با شما رفتار کند، شما نيز از اين که حرف دلتان را زده ايد، کمتر در فشار و ناراحتي هستيد. 5. در هر بحث و مجادله اي اگر مي خواهيد ابراز وجود کنيد و از بحث پيروزمندانه خارج شويد سعي کنيد از توجه و نوازش و احترام به طرف مقابل غافل نشويد. بسياري از ناراحتي ها به خاطر اين است که افراد احساس مي کنند مورد بي مهري قرار گرفته اند. شما مي توانيد در حالي که خشمگين هستيد، صحبت هم بکنيد. مثلا به دوستتان که شما را ناراحت کرده بگوييد: «به شدت عصباني هستم اما به تو علاقه دارم». يا مثلا اگر کاري که به عهده شما گذاشته شده را خراب کرديد و آنها به شما اعتراض کردند در پاسخ بگوييد: «خيلي متأسفم که کارها طبق ميل شما انجام نشد، مي دانم که اين مشکل چقدر ناراحت کننده است، شما براي من مهم هستيد و مايلم از کارم راضي باشيد (نوازش و توجه) انجام بعضي کارها از عهده من ساخته نيست (پذيرش واقعيت) حالا از من چه توقعي داريد؟ (پرس و جو) دلم نمي خواهد از من ناراحت باشيد (همدلي)». 6. هنگام صحبت کردن با ديگران خود را جاي طرف مقابل بگذاريد و نظر خود را در باره طرز انديشه و احساس او بيان کنيد. مثلا به او بگوييد: «به نظر مي رسد شما مي خواهيد بگوييد...» شما با اين کار اين احساس را به طرف مقابل خود القا مي کنيد که به سخنش اهميت مي دهيد و ضمنا اگر هم منظور او را دست نفهميده باشيد، فهمتان اصلاح مي شود. 7. از مشورت با ديگران سود ببريد و سعي کنيد در هر کاري برخورد مناسب را ياد بگيريد. 8. در هيچ کاري عجول نباشيد و براي هر کاري برنامه ريزي دقيق کنيد و طبق آن پيش رويد. 9. در کارهايتان رضايت خدا را در نظر بگيريد و مطابق دستورات ديني عمل کنيد. 10. هميشه توکل و اعتمادتان به خدا باشد و خصوصا در شروع کارها نام خدا را بر زبان و دل جاري کنيد و از شر شيطان به خدا پناه ببريد. 11. سعي کنيد زياد به قضاوت ديگران درباره خودتان اهميت ندهيد، و بلکه ببينيد چه کاري درست است و همان کار را بکنيد و چه کاري غلط است و همان را ترک کنيد. لازمه اين کار اين است که در زندگي براي خود هدفي داشته باشيد، بالاترين هدف همان است در شماره 9 گفته شد. بسياري از افراد موفق هستند که همه مردم کارهاي آنها را تأييد نمي کنند. مهم آن است که کارهاي ما با عقل و شرع مطابقت کند، ديگران هر چه مي خواهند بگويند. 12. هر کاري را با نرمي و خوش اخلاقي شروع کنيد و ادب و احترام افراد را در هر حال نگه داريد هرگز براي رسيدن به خواست هايتان از زور و اجبار و توهين به افراد کمک نگيريد، موفقيت در نرم خويي و تحمل ناملايمات است. به قول سعدي شيرين سخن که گويد: P}چو پرخاش بيني، تحمل بيار{E}که نرمي ببندد در کارزار{P P}به شيرين زباني و لطف و خوشي{E}تواني که پيلي به مويي کشي{P P}لطافت کن آنجا که بيني ستيز{E}نبرد قز نرم را تيغ تيز{P اگر شما بتوانيد اين 12 مورد را هنگام صحبت و برخورد با ديگران و نيز هنگام مواجه شدن با مشکلات و اتفاقات ناخواسته رعايت کنيد، هميشه برگ برنده در دستان شما خواهد بود. براي آگاهي بيشتر ر.ک: «از حال بد به حال خوب»، دکتر ديويد برنز، ترجمه قراچه داغي.
کد سوال : 2398
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : من در دوران راهنمايي و دبيرستان در مدارس تيزهوشان درس مي خواندم در سالهاي دوم و سوم راهنمايي و اول دبيرستان ركود تحصيلي داشتم نسبت به دوران ابتدايي و در سالهاي بعد دوم و سوم دبيرستان به علت وجود استادي بسيار گران قدر رشد كردم هم از لحاظ درسي و هم اينكه ايشان درسهاي زيادي (اخلاق) به ما دادند كه هيچ وقت فراموش نخواهم كرد . سال آخر به دليل كمبود و از دست دادن روحيه اعتماد به نفس هر چند خوب پيش رفته بودم كنكور سراسري قبول نشدم و به دانشگاه آزاد رفتم در دانشگاه هيچ كدام از بچه هاي مدرسه نبودند و من تنها مانده بودم و تمايلي به دوست شدن با كسي نداشتم چون كسي را مانند بچه هاي دبيرستان پيدا نكردم اين ايام مصادف با اين شد كه استاد عزيزم براي ادامه تحصيل به خارج از كشور رفتند و تماس ما با او قطع شد در نتيجه شايد نزديك به سه سال باشد كه من خيلي كمتر حرف مي زنم و اصلا ديگر قدرت تحليل و بحث سالهاي دبيرستان را ندارم وقتي مي خواهم حرف بزنم به سختي كلمات را پيدا مي كنم در صورتي كه قبلا اين گونه نبوده است در اين مورد مرا راهنمايي كنيد؟
پاسخ : خواهر گرامي، کار خوبي کرديد براي ما نامه نوشتيد و ناراحتي هاي خود را با ما در ميان گذاشتيد. اميدواريم بتوانيم پاسخ خوبي براي مشکلتان ارائه دهيم. بي شک استاد گرانقدر دوران دبيرستان در تغيير روحيه شما تأثير زيادي داشته، زيرا با رابطه خوب و عاطفي که با ايشان برقرار کرده بوديد توانستيد روحيه خود را خوب کنيد و با نشاط باشيد و در سايه اين روحيه خوب اعتماد به نفس هم به دست آوريد. پس يکي از راه حل هاي مشکل شما برقرار کردن روابط عاطفي با ديگران است يعني اگر بتوانيد دوستان خوبي پيدا کنيد که جاي خالي آن استاد را پر کند دوباره مي توانيد به حالت نشاط و اعتماد به نفس برگرديد. اما چرا شما پس از رفتن آن استاد اين طور شديد شايد علت آن اين باشد که رابطه شما با استادتان بيش از حد شديد بوده و نوعي وابستگي عاطفي در شما ايجاد شده و در واقع مشکل فعلي شما از اينجا شروع شده است. اما اين که علت به وجود آمدن اين احساس شديد در شما چه مي تواند باشد. بايد بگوييم: به نظر ما سن نوجواني زمان بسيار حساسي است. احساسات در اين زمان بسيار شديد است و اگر درست هدايت نشود سبب ناراحتي و زحمت انسان را فراهم مي کند. تنها راهنماي احساسات آدمي عقل و فکر اوست. چه بسا يک فکر غلط، احساس غلط ايجاد کند و يک فکر درست سبب به وجود آمدن احساس درست شود. حالاتي که شما در اين سه سال داشته ايد مثل تمايل نداشتن به حرف زدن، نداشتن دوست، احساس ضعف در روبرو شدن با مسائل مختلف، به سختي حرف زدن و غيره نشانه هاي افسردگي شماست. افسردگي احساسي ناراحت کنند هاست که بر اثر تفکرات غلط در افراد ايجاد مي شود. اگر کسي يک يا چند شکست در زندگي را حمل بر بي عرضگي خود کند و خود را فردي بي لياقت، ضعيف، بدشانس، حقير و مانند آن بداند و تصور کند ديگران براي او ارزشي قائل نيستند و او را ضعيف قلمداد مي کنند و ممکن است او را مورد تمسخر قرار دهند و ده ها تصور ديگر از اين قبيل، بايد بداند که اين افکار و تصورات نتيجه اي جز افسردگي و احساس ناراحتي دائمي ندارد. البته هر انساني در برابر شکست هاي خود ناراحت مي شود، هر فردي با از دست دادن دوست صميمي غمگين مي شود، هر محصلي با قبول نشدن در کنکور ناراحت مي شود و بالاخره اين که دنياي ما پر از کاستي ها، شکست ها، بيماري ها، مرگ و ميرها، جدايي ها و از دست دادن افراد يا اشياء دوست داشتني است و ناراحت شدن و غمگين شدن يک احساس کاملا طبيعي است و حتي گاهي چنان شديد مي شود که آدمي را به گريه مي اندازد، ولي اين مطلب به اين معنا نيست که ديگر شادي ها تمام شد، ديگر موفقيت هرگز درهايش را به روي ما باز نمي کند، دنيا هميشه تاريک خواهد ماند و روزنه اي براي تابش نور اميد وجود ندارد چرا عده اي با اين که شکست هاي زيادي را تجربه مي کنند ولي باز هم نشاط خود را به دست مي آورند و اعتماد به نفس خود را حفظ مي کنند؟ چرا قرآن درباره اولياء الهي مي فرمايد آنان هرگز حزن و غمي ندارند و از هيچ چيز نمي ترسند (يونس، 62) با اين که مي بينيم بيشترين حوادث تلخ و ناگوار را همين افراد تجربه مي کنند؟ پاسخ اين سؤال ها همان است که گفتيم و آن اين که اين افراد مواظب افکار خود هستند و سعي مي کنند احساسات خود را منطبق با افکار صحيح کنند. بنابراين اگر شما بخواهيد از اين مشکل خلاص شويد بايد ابتدا افکار خود را تغيير دهيد؛ يعني: 1. سعي کنيد راهنمايي ها و سخنان آموزنده آن استاد را در نظر بگيريد و رابطه عاطفي خود را در حد يک محصل نسبت به يک استاد که سال هاي قبل از او استفاده کرده تقليل دهيد و به خود بگوييد من بايد به سخنان او فکر کنم نه شخص او بايد سعي کنيد خود را از سلطه نفوذ عاطفي آن استاد خارج کنيد، سلطه اي که شما را از داشتن نشاط و اعتماد به نفس و رابطه عاطفي با دوستان و همکلاسي ها باز داشته است و نمي گذارد جاي خالي آن استاد در روح و جان شما پر شود. 2. از آن جايي که ما انسان ها اجتماعي هستيم و بايد روابط محبت آميزي با يکديگر برقرار کنيم و از اين طريق نيازهاي عاطفي خود را اشباع کنيم، بر شما لازم است دوستان خوبي در بين همکلاسي هايتان بيابيد و با محکم کردن دوستي بين خودتان، نياز عاطفي تان را ارضا نموده و نيز به اين طريق کم کم آن استاد را فراموش کنيد و همچنين اعتماد به نفس خود را هم بالا ببريد. شما دختري جوان، تيز هوش، با لياقت، با استعداد، مؤمن هستيد که بسياري از دختران همکلاسي تان تمايل دارند با شما رابطه دوستي برقرار کنند و مطمئن باشيد بسياري از آنها ارزش دوستي و محبت را درک مي کنندو حتي بهتر از دوستان دوران دبيرستان شما را درک خواهند کرد. علت اين که تا به حال نتوانسته ايد با آنها رابطه محکمي برقرار کنيد، احتمالا اين تصور و فکر اشتباه است که به شما مي گويد آنها افراد شايسته اي نيستند و نمي توانند مانند دوستان سابقتان شما را درک کنند، يا تصور مي کنيد آنها به شما اهميت نمي دهند و شما را حقير مي شمارند و نمي توان روي دوستي آنها حساب کرد. شما بايد سعي کنيد اين افکار را تغيير دهيد و به جاي آن به خود تلقين کنيد که اين طور نيست و آنها هم مثل من هستند و با شرايط من و مانند من و چون نتوانسته اند در دانشگاه دولتي رتبه مناسبي کسب کنند به دانشگاه آزاد آمده اند و آنها هم مانند من از احساسات انساني لطيفي برخوردارند و من مي توانم روي احساساتشان حساب کنم و با آنها طرح دوستي بريزم. مطمئن باشيد اگر بتوانيد اين سد را بشکنيد و از لاک خود بيرون بياييد، به خود تحرک بدهيد و با آنها رابطه محکمي برقرار کنيد، يقينا روحيه تان بهتر مي شود، اعتماد به نفستان بيشتر مي گردد و ناراحتي هايتان تمام خواهد شد. البته اگر بخواهيد در ايجاد رابطه صميمي با دختران همکلاسي خود موفق باشيد بايد از خود مايه بگذاريد و پيش قدم شويد. يعني با شوخي، خنده، هديه دادن، سلام و احوال پرسي کردن، روي باز نشان دادن، اخمو نبودن و امثال آن، اين کار را بکنيد و بدانيد که ماهي را هر وقت از آب بگيريد تازه است و جلوي ضرر را هر وقت بگيريد منفعت است. لازم است به طور جدي به اين مسأله فکر کنيد و به عواقب بدي که براي شما در صورت ادامه داشتن حالات افسردگي تان در انتظارتان است، به زندگي آينده تان و به ازدواج و کلا به وظيفه اي که نسبت به دين، جامعه، خانواده و اطراف خود داريد بيشتر فکر کنيد و بدانيد که ادامه اين ناراحتي ها در همه اين موقعيت ها تأثير منفي مي گذارد. و آخرين سخن اين که تنها يک نفر در اين دنيا مي تواند شما را افسرده، مضطرب يا خشمگين کند و آن يک نفر خود شما هستيد و در مقابل، فقط خودتان هستيد که مي توانيد خود را شاد، با نشاط، داراي اعتماد به نفس بالا، قوي و با اراده کنيد. اين عقيده مي تواند زندگي شما را متحول کند. در پايان توجه تان را به مقاله ذيل «راه هاي جلوگيري از افسردگي» جلب مي کنيم: انسان از نظر خلقى و عاطفى معمولاً يك حالت يكنواخت ندارد. همه انسان‏ها كم و بيش دوره‏هايى از غمگينى و افسردگى را تجربه مى‏كنند و اين امر طبيعى است. و علت آن هم گاهى معلوم و شناخته شده است؛ مثل وقتى از دست دادن عزيزى، شكست در بعضى از امورات زندگى، مورد تمسخر و استهزا قرار گرفتن، زندگى كردن در غربت و دور از خانواده و... و گاهى اوقات علت غمگينى و افسردگى و بى نشاطى معلوم و شناخته شده نيست. چه بسا علت فيزيكي و شيميايى يا جنبه ارثى و يا عواملى محيطى مبهم دارد. در هر حال افسردگى از اختلالات خلقى شايع است و معمولاً شيوع آن در ميان خانم‏ها، بيشتر از مردان است؛ زيرا براى مردان زمينه برون‏ريزى ناراحتى‏ها فراهم‏تر است؛ امّا زن‏ها معمولاً خود خورى مى‏كنند و زمينه بروز ناراحتى‏ها براى آنها كمتر فراهم مى‏شود. البته خداوند مكانيزم‏هاى جالبى، در وجود انسان قرار داده كه تا حدّ قابل توجّهى، در تنظيم حالت خُلقى و عاطفى وى مؤثر است؛ از جمله اين مكانيزم‏ها خنده و گريه است. گريه و خنده، فوايد زيادى دارد كه از جمله آنها تنظيم حالات عاطفى و خلقى انسان است. گاهى با چند دقيقه گريه كردن، كاملاً انسان از ناراحتى‏ها تخليه مى‏شود و گاهى نيز با شركت در يك مجلس شادى آفرين (مثل جشن و عروسى) و يا با قرار گرفتن در جمع دوستان و شنيدن چند مطلب طنزآميز و شوخى‏هاى خنده‏دار، انسان تخليه هيجانى مى‏شود و نشاط پيدا مى‏كند. بنابراين تجربه كردن حالات غمگينى و افسردگى، تا حدود زيادى طبيعى است امّا اگر حالت غمگينى بيش از شش ماه طول بكشد و علايمى از قبيل كم خوابى (يا پرُ خوابى در بعضى افراد)، بى اشتهايى، كاهش عملكرد افراد، عدم تمركز حواس، حالات پرخاشگرانه و... را به دنبال داشته باشد؛ روشن مى‏شود كه مشكل كمى بيشتر از حالت طبيعى است و بايد به روان‏شناس، مشاور روان شناختى يا روان پزشك مراجعه كرد. به كارگيرى راه‏كارهاى زير، براى مقابله با مشكل مطرح شده و درمان آن بسيار مفيد است: 1ـ اجتناب از تنهايى؛ سعى كنيد به جز مواقعى كه ضرورت دارد در تنهايى قرار نگيريد. 2ـ با افكار منفى خود مقابله كنيد يعنى هر وقت اين افكار به شما هجوم آورد به هر صورتى كه شده خود را از چنبره آن نجات دهيد مثلاً خود را به كارى مانند مطالعه يا هر كار ديگرى كه امكان انجام آن براى شما هست، مشغول كنيد و نگذاريد ذهن شما جولانگاه افكار منفى باشد. 3ـ به جنبه‏هاى مثبت خود فكر كنيد و سعى كنيد آنها را در يك برگه‏اى بصورت فهرست، ليست كنيد. 4ـ به جاى اين كه به كمبودها و عيب‏ها و ناكاميهاى خود فكر كنيد به موفقيت‏ها و آن امكاناتى كه در زندگى از آن بهرمند بوده و هستيد فكر كنيد. به عبارت ديگر امكانات و شرايط زندگى ما مانند يك ليوانى است كه بخشى از آن پُر است و بخشى خالى و همه افراد اينچنين هستند سعى كنيد به آن بخش پُر فكر كنيد و از آن بهره ببريد و غصه آن نيم‏خالي را نخوريد چه اينكه از آنچه در اختيار داريد نمى‏توانيد بهره‏مند شوند، فرصتهاى زندگى را مقتنم بشمريد و از آنچه در آينده پيش خواهد آمد نگران نباشيد. 5ـ با افراد شاداب، فعال، اجتماعى، و متدين و در عين حال مثبت‏نگر معاشرت كنيد و از افرادى كه هميشه وقتى با آنها مواجه مى‏شويد از زندگى شكايت مى‏كنند، دورى گزينيد. 6ـ ورزش را جزء ضرورى‏ترين فعاليت‏هاى خود قرار داده هر روز حداقل نيم ساعت الى يك ساعت ورزش كنيد.(هر ورزشى كه مورد علاقه شماست) 7ـ هر چه مى‏توانيد قرآن بخوانيد و از مضامين بلند دعاهاى مأثوره از اهل‏بيت(ع) بهره بگيريد (فاقرأؤوا ما تيسر منه)البته قرآن را با تأنى و توجه به معنا تلاوت كنيد. 8ـ از بيكارى و بى‏برنامه‏گى اجتناب كنيد و همه اوقات خود را به صورت منطقى پر كنيد. 9ـ براى برنامه‏ريزى اوقات شبانه‏روزى حتما با مشاور روان‏شناختى دانشگاه خود مشورت نمائيد يا از دوستان موفق خود كمك بگيريد. 10ـ به تغذيه خود خصوصا صبحانه اهميت بدهيد و هيچگاه بدون خوردن صبحانه خود را مشغول كار يا مطالعه و يا كلاس نكنيد. 11ـ هر وقت احساس دلتنگى مى‏كنيد حدود 10 دقيقه يك دوش آب ولرم بگيريد و در صورت امكان شنا كنيد. 12ـ به مسائل معنوى بويژه نماز اول وقت اهميت فوق‏العاده بدهيد. 13ـ با توسل به اهل‏بيت(ع) از آنها بخواهيد كه شما را كمك كنند و همواره اميدوار به لطف و رحمت خدا باشيد
کد سوال : 2399
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : من دانشجوي 24 ساله هستم و ساكن خوابگاه و از شهري محروم و شهيد پرور به اينجا آمده ام . در خانواده اي مذهبي و پايبند به اسلام بزرگ شده ام و در اينجا با مشكل عمده اي روبرو شده ام هم اتاقي هاي من دست به كارهايي مي زنند كه خلاف موازين ديني است كه از بيان آنها معذورم ليكن با وجود اينكه مي توانم به اتاق ديگري بروم ولي با خود مي گويم بمانم و آنها را با عملم شرمنده كنم .مرا راهنمايي كنيد كه بمانم و پايداري كنم با تمام سختي ها يا بروم و آنها را به امان خدا رها كنم؟ اين جوانمردي است ؟يكي از آنها پسر خيلي خوبي است و حالا شرايط او را به ورطه هولناكي انداخته است؟
پاسخ : دانشجو، دانشگاه و خوابگاه، سه مفهوم نام‏آشنا در پروسه‏ى تعليم و تربيت در مقطع آموزش عالى بوده كه هر يك در عين تعامل با يكديگر، داراى ويژگى‏هاى منحصر به فرد هستند. 1ـ دانشگاه: محيطى است كه مجموعه‏اى از انسان‏هاى دوستدار دانش در قالب استاد و دانشجو گرد هم آمده و تحت ضوابط و قوانين خاصّى، پروسه آموزش و فراگيرى دانش را معنى مى‏بخشند. از ويژگى‏هاى بارز اين تعامل علمى، تفاوت سطح سنّ و دانش دو گروه استاد و دانشجو است كه كار ارتباط همه جانبه بين آنان را دشوار مى‏كند. گر چه ارتباط علمى ميسّر است، اما به دليل اختلاف سن و نيز قبول رابطه‏ى محدود بين استاد و شاگرد، وجود ارتباط تنگاتنگ، برابر و آزاد در همه ابعاد روحى، فراهم نيست و حداقل همراه با ملاحظات ويژه‏اى است. 2ـ دانشجو: گروهى كه از نظر سنّى عمدتاً از امتيازات دوره‏ى جوانى برخوردار بوده و به دنبال كسب دانش، راه دانشگاه را برگزيدند. اما مهم‏ترين ويژگى آنان، برخوردارى از انرژى متراكم، تحرّك، جنب و جوش، خلاقيت، نوآورى، شور و نشاط و روحيه انتقادى است، به طورى كه براى خويش «حدّ يقف» و محدوديتى قايل نيستند. 3ـ خوابگاه: محلّى كه ده‏ها بلكه صدها تن از دانشجويان جوان و پر انرژى، بعد از فراغ از درس و بحث و ارتباطات معمول دانشگاهى، ساعت استراحت خويش را در اين محلّ گردهم مى‏آيند و چه بسا هر دانشجويى، از فرهنگ و اخلاقى متفاوت با ديگر دانشجويان، برخوردار است كه گاه همين مسأله موجب عدم تعامل و ناسازگارى بين آنان مى‏شود. امّا محيط خوابگاه، برخلاف آن چه كه از اسمش پيداست، تنها محلّى براى خواب نيست (برخلاف دانشگاه كه صرفاً براى كسب دانش است) بلكه داراى خدمات و عملكردهاى ديگرى نيز هست، چرا كه از يك طرف به دليل پيگرى مباحث كلاس و آمادگى براى انجام تكاليف درسى، ادامه‏ى دانشگاه به حساب مى‏آيد و از ديگر طرف محلّى براى تهيه‏ى خوراك، بهداشت تن و لباس، عبادت و محل گفت و گوهاي سياسى - اجتماعى و تأمين ساير نيازهاى روحى است. در عين حال، اساسى‏ترين ويژگى خوابگاه دانشجويى آن است كه نه چتر حمايت عاطفى (بى‏حساب) خانواده را بر سر دارد و نه قوانين متصلّب و خشك همراه با نظارت استاد در كلاس را. بنابر اين، تركيب امورى همچون گروه همسال، انرژى متراكم دوره‏ى جوانى و احساس آزادى بيشتر از حدّ معمول و به دور از نظارت خانواده، دانشگاه و استاد و وجود سليقه‏هاى متفاوت و گاهى متضاد بين دانشجويان و نيز فشار روانى ناشى از دورى از خانواده و خلأ عاطفى و دغدغه‏ى ازدواج به همراه نگرانى‏هاى مربوط به اشتغال و مسكن، عواملى هستند كه محيط خوابگاه را به طور معمول از كنترل عادى خارج مى‏سازند. البته، وجود چنين فضايى در خوابگاه با آن ويژگى‏هايش (كه با هر مجتمع ديگر تفاوت دارد)، تا حدّى طبيعى است. اما درباره عدم رعايت مسائل مذهبي و اخلاقي بايد گفت كه، هيچ پديده ضد اخلاقي چه در غرب و چه در شرق، چه در زنان و چه در مردان، يك شبه روى نمى‏دهد و اگر پديده‏اى زشت و ناهنجار باشد، زشتى آن در آغازش به اندازه‏ى نقطه انجامش نيست. به عنوان مثال: كسى كه از راه مستقيم منحرف مى‏شود، انحرافش در نقطه‏ى آغاز يك قدم است و در نقطه‏ى انجام آن قدر زياد مى‏شود كه ديگر صداى راهدار را كه بانگ مى‏زند: «راه اين جاست و آن كه تو پيش گرفته‏اى بى‏راهه است» به گوش او نمى‏رسد. بنابر اين، براى برون‏رفت از چنين وضعيتى و ارشاد اين دسته از افراد، راه‏كارهاى زير پيشنهاد مى‏شود: 1ـ امر به معروف و نهى از منكر: از امتيازات اسلام آن است كه همه‏ى مردم را ولى و سرپرست همديگر مى‏داند به هيچ كس اجازه نمى‏دهد كه (البته در صورت جمع بودن شرايط) راضى به گناه ديگران شده و آنان را باز ندارد. بلكه به مسلمانان دستور داده كه امر به معروف و نهى از منكر كنند و با امر به معروف، جوّ جامعه (خوابگاه) را براى رشد خوب‏ها و خوبى‏ها، آماده سازند و با نهى از مكر هم جو جامعه را براى رشد زشتى‏ها نامساعد و تنگ كنند و در نتيجه گناهان، انحراف‏ها و پليدى‏ها نتوانند در محيط اسلامى رشد كرده و ريشه بدوانند. و اين فرصت (امر به معروف و نهى از منكر) پالايشگاه معنوى بزرگى است كه مى‏تواند جامعه را حداقل از غرق شدن در فساد بيشتر، حفظ كند. به نظر مى‏رسد اگر از امر به معروف و نهى از منكر به طور اصولى و منطقى بهره بگيريم تا حد زيادى تأثير خواهد گذاشت و البته هميشه عده‏ى اندكى پيدا مى‏شوند كه هيچ هنجارى را برنمى‏تابند كه اسلام در برخورد با چنين افرادى علاوه بر امر به معروف و نهى از منكر، عناوين ديگرى هم دارد. نظير: وجوب قطع رابطه با اهل منكر و بزه‏كار و حرمت همنشينى با آنان و وجوب دوستى با اطاعت‏كاران و افراد صالح و بهنجار و احترام و تشويق آنان. البته همه‏ى موارد امر به معروف و نهى از منكر (غير از مواردى كه به حكومت برمى‏گردد و با قاطعيت همراه است) مى‏تواند با چاشنى محبت همراه باشد. 2ـ با چنين افرادى به عنوان يك بيمار، برخوردى آكنده از مهر داشته باشيم. همچون برخورد يك پزشك حاذق و مهربان با بيمار خويش. 3ـ با رفتار شايسته‏مان به آنان بفهمانيم كه اين رفتار و اخلاق نيكو، ثمره‏ى ايمان به خدا و ترس از اوست تا بدين وسيله حساسيت‏هاى موجود را نه در حد يك سليقه‏ى شخصى و خشكه مقدسى، بلكه ناشى از رفتارهاى منطبق با عقل و شرع معرفى كرده و آنان را به سوى مكتب متمايل سازيم. يعنى رفتار ما بايد اسلامى باشد، چرا كه اگر ما از اسلام فقط چند چيز از جمله نماز و روزه آن را رعايت كنيم و اين اعمال در رفتار ما تأثير نداشته باشد، نه تنها نمى‏توانيم آنان را تحت تأثير خويش قرار داده و ارشاد كنيم، بلكه آنان را از اسلام منزجر كرده و دور مى‏كنيم. 4ـ با دليل و برهانى قانع كننده، مفاسد كارهاى غيراخلاقى، و برون‏دينى را براى چنين افرادى تشريح كرده و با ارائه نمونه‏هايى از عواقب چنين رفتارهايى در عملكرد جوامع و انسان‏هاى سرخورده، از انحرافات آنان جلوگيرى كنيم. احكام نورانى اسلام از پشتوانه‏ى منطقى بالايى برخوردار است. بنابر اين هيچ حكمى از احكام اسلام تحميلى نيست (تحميل به معناى آن است كه چيزى كه مخالف عقل و مصلحت است با منطق سرنيزه بر انسان‏ها تحميل كنند). بلكه بر اساس حكم عقل و توأم با مصلحت است و اگر هم جايى باشد كه ما به اَسرار آن حكم واقف نباشيم لااقل مخالف با حكم عقل نيست. 5- در صورتي كه قطع رابطه شما با آنها باعث متنبه شدن آنها مي شود از اين اهرم به طور موقت استفاده نماييد و بگوييد من دوست ندارم با كساني كه مرتكب حرام مي شوند هم سخن شوم و يا به حداقل ارتباط با آنها اكتفا كنيد. 6- اگر به سخنان شما چندان اهميت نمي دهند از فرد قابل اعتمادي بخواهيد با دلسوزي كامل آنها را از اين عمل باز دارد و پيامدهاي عملشان را به آنها متذكر شود تا شايد متنبه شوند. 7- از همدلي و دلسوزي كردن نسبت به آنها دريغ نورزيد و ضمن احترام گذاشتن و اظهار علاقه به آنها, آنها را از اين عمل بازداريد نه اين كه آنها را طرد كرده از پيش خود برانيد. 8ـ ترويج قانونمندى و قانون‏پذيرى و رعايت دقيق قانون در خوابگاه، دعوت از دانشجويان در سالن اجتماعات و گفتگو با آنان پيرامون قوانين حاكم بر خوابگاه و اهميت رعايت قوانين براى جلوگيرى از هرج و مرج در محيط خوابگاه. چرا كه اگر يكى بخواهد صداى موسيقى را بلند كرده و ديگرى صداى نوار مداحى و آن ديگر هم بر ديگ و قابلمه بكوبد، وضع به گونه‏اى خواهد شد كه چه بسا لازم باشد اسم خوابگاه را به......تغيير دارد. افرادي که در يک مکان با هم زندگي مي کنند شايسته است به آداب و شرايطي که بر زمان و مکان حاکم است احترام بگذارند تا با مراعات آن آداب، محيطي مطلوب براي ايشان مهيا شود. انسان آزاده و فرهيخته، حرمت و ادب حضور ديگران را نگه مي دارد و از آنچه موجب رنجش هم نوع شود مي پرهيزد بر همين اساس اگر به امور ديني هم نگاه کنيم حرمت ها و مرزها کاملا حفظ شده است هر کس در امور مربوط به خود آزادي هايي نسبي دارد و در عين حال تا جائي که آزادي ديگران خدشه دار نشود، از نعمت آزادي عمل برخوردار است. هر کجا آزادي عمل شخص با آزادي ديگران تنافر و تناقض ايجاد کند، بايد شخص حدود و اندازه هاي خود را بشناسد و سپس در حفظ حريم ديگران بکوشد همان طور که خود نيز دوست دارد تا حرمتش محفوظ بماند. در خصوص افرادي که رعايت احكام و مسائل مذهبي و اخلاقي را نمي کنند همين قاعده جاري است که افراد بايد قوانين و ضوابط و اخلاق فردي و اجتماعي را مراعات کنند مخصوصا در محيط خوابگاه يا خانه جمعي که اخلاق و آداب خاصي دارد و لازم است اين آداب بصورت يک فهرست مکتوب در اتاق ها نصب شود تا با استناد به آن آداب هر فرد خود را موظف به پايبند بودن به آنها نمايد. علاوه بر اين مواردي که برخلاف عرف و شرع رخ مي دهد بايد با فرد خاطي از سر خيرخواهي و مصلحت انديشي، گفتگو شود و با بيان متين و بهترين و مؤثرترين شيوه مواجهه صورت گيرد تا انشاءالله متنبه شود. اگر گروه غالب در خوابگاه رعايت آداب و مسائل اخلاقي را نمي كنند باز بايد در جهت آگاه سازي ايشان اقدام کرد و چنانچه مؤثر نشد خود شما با يک برنامه زمان بندي شده سعي کنيد کمترين زمان را در جمع آنها باشيد و در زمان هاي ديگر از مکانهايي که از امنيت و آسايش بيشتري برخوردار هستيد استفاده کنيد تا انشاءالله ايشان از روش خود باز گردند به هر جهت براي اينکه دچار تأثير وضعي اين گونه رفتارها نشويد سعي کنيد محل اسکان خود را تغيير دهيد و حتي اگر هزينه اي در بر دارد آن را تحمل نمائيد تا از آثار سوء اعمال آنها در امان بمانيد. در پايان تأکيد مي شود در صورتي ماندن در آن اتاق و پايداري در مقابل تمام سختي ها، نيکو و پسنديده است که خودتان در آنها هضم نشويد و براي نجات آنها يا يکي از آنها، خودتان گرفتار نشويد زيرا اگر از توان علمي و عملي قوي و قدرتمندي برخوردار نباشيد چه بسا گرفتار همان ورطه اي شويد که يکي از آنها شده است و به قول خودتان پسر خيلي خوبي بوده و هست ول يشرايط و فضاي فرهنگي و رفتاري اتاق او را به ورطه هولناکي انداخته است. البته در اينجا لازم است دلسوزي و همدردي تان را و نيز احساس مسؤوليت و جوانمردي در برابر ناملايمات موجود مي ستاييم و تحسن کرده و به وجود جوانان نيک سرشت و پاک نهادي همچون شما افتخار مي کنيم ولي اين زنگ خطر را نيز بايد به صدا درآوريم که گاهي ممکن است براي حفظ و مراقبت از ديگران و يا نجات آنها، خود دچار مشکل مي شود و يا حداقل نمي توان تأثيرگذار بود و از طرف ديگر خودتان از فعاليت هاي علمي و يا رشد و کمال باز خواهيد ماند. پس در چنين صورتي نمي توان گفت جوانمردي آن است که در چنين فضايي و اتاقي بمانيد بلکه عقل حکم مي کند براي نجات خود آنها را فراموش کرد و چه بسا از بيرون و با حفظ خود از هرگونه آلودگي و يا احتمال آلودگي، به تأثيرگذاري روي آنها پرداخت و يا آن فرد مورد نظرتان را به گونه اي نجات داد. مجددا تلاش خالصانه و دلسوزانه و جوانمردانه شما را مي ستاييم و برايتان آرزوي موفقيت مي کنيم.
کد سوال : 2400
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : اخيرا مشكلي برايم به وجود آمده كه حتي در لحظه اي فكر كردن به آن چشم هايم آرام نمي گيرند. نمي دانم چرا در مسيري كه در قدم گذاشتن به آن و طي كردن آن همواره از خدا متعال كمك و ياري مي خواستم با مشكل مواجه شده ام در ابتداي راه بسيار مردد و نگران بودم به خاطر همين از خدا ميخواستم كه كمك كند و اگر قدم گذاشتن در آن به صلاحم نيست راه درست را پيش رويم قرار دهد. اما همين كه مي ديدم هر روزم بهتر از ديروز پيش مي رود بسيار احساس خرسندي مي كردم و خدا را شاكر بودم و حتي فكرش را هم نمي كردم كه روزي سنگي جلوي مسيرم را سد كند فكر مي كردم خداوند راه را برايم باز كرده است و آنچه مرا خوشبخت مي كند در پيش رويم قرار داده است . خداوندي كه هيچ گاه از او غافل نشدم اما حالا اين سؤال برايم پيش امده است كه چرا خداوند در اين مسير و هدفي كه در جهت ياري جستن از او خودش برايم رقم زده اين گونه مرا دچار غم و ناراحتي ساخته است. با اينكه هميشه به سوي او رفتم و رفع غمم را از او خواستم از شما تمنا دارم در رفع غم و اندوهم مرا ياري كنيد. و بگوييد چگونه مي توانم اين قسمت را بپذيرم و چگونه مي توانم غصه نخورم و صبر كنم؟
پاسخ : دانشجوي عزيز و مؤمن , روح انسان داراي حالات مختلف و نشيب و فرازهاي فراواني است. گاه اقبال و ميل و توجه انسان به عبادات فراوان و شديد است و گاه اين ميل كمتر و كم رنگ مي گردد. هر چند كم شدن ميل به عبادت و دعا و معنويات معلول عوامل متعددي است كه به برخي اشاره مي كنيم ولي گاهي اوقات حالت قبض و گرفتگي و بي رغبتي به عبادات براي اين است كه انسان قدر و لذت زمان اقبال و توجه و ميلش به عبادت را بهتر درك كند و متوجه گردد چه نعمتي داشته و ارزش آن را نمي دانسته است. يعني صفات جلال و جمال الهي انسان رادر ميان امواج قبض و بسط قرار مي دهند تا انسان در اين كشمكش ها رشد يابد و مسير تكامل را بپيمايد. آن چه در اين ميان مهم و قابل توجه است اين است كه رابطه انسان با خداوند و اولياي پاك او گسسته نگردد و اين ارتباط هر چند كم رنگ همواره برقرار باشد: P}گرت هواست كه معشوق نگسلد پيوند{E}نگاه دار سر رشته تا نگه دارد {P همين نگراني و ناراحتي شما گواه است كه اين ارتباط و توجه در شما به فضل الهي وجود دارد و ترس از بريده شدن اين رابطه و احساس خسران و زيان از دوري از معنويات و پيشوايان الهي شما را وادار به نوشتن نامه و طرح اين پرسش كرده است. جوهر زندگى انسان، رويارويى با مشكلات و تلاش براى غلبه بر آنهاست. آنچه كه انسان و زندگى را مى‏سازد، همين درگير شدن با مشكلات و تلاش براى رفع آنهاست. تحقيقا نمى‏توانيد كسى را بيابيد كه مدعى باشد كه اساسا مشكلى ندارد. اگر چنين كسى را يافتيد، يا انسان نيست و يا آن كه راست نمى‏گويد، پس انتظار پايان يافتن مشكلات، انتظارى بيهوده است. هر مشكلى كه مرتفع گردد، بلافاصله نوع ديگرى از مشكل به جاى او مى‏نشيند. پس بايستى، نگرش خود را به زندگى و مشكلات آن، دگرگون كنيم. بايد بدانيم كه استعدادهاى آدمى در عرصه همين مشكلات است كه بروز مى‏كند. پس بايستى از مشكل استقبال كرد و با شادابى و طراوت به رفع آن اقدام نمود. شما از همين الان، مصمم شويد كه ديدگاه خود را به زندگى عوض كنيد؛ چون خداوند نعمت وجودِ درك و عقل و بسيارى از امكانات ديگر را در اختيار شما قرار داده است؛ در مقابل نيز، ميدانى وسيع براى تلاش و عمل و... . پس مشكلات را نيز در همين مجموعه ارزيابىكنيد، آن گاه درخواهيد يافت كه تصوير زندگى به آن دشوارى‏اى كه بعضى‏ها ترسيم مى‏كنند نيست. امّا توصيه هايى كه براى مقابله و غلبه بر مشكلات پيشنهاد مى‏شود عبارتند از: 1ـ به خداوند بزرگ اميدوار باشيد و در مواجهه با مشكلات به او توكل كنيد و از او استمداد و كمك بطلبيد. 2ـ بايد باور كنيد چون ديگر انسانها از توانمنديهاى بسيار براى مقابله و غلبه بر مشكلات برخورداريد و هيچوقت خود را دست كم نگيريد. 3ـ هر كارى را آسان تلقّى كنيد زيرا در برابر اراده پولادين انسان همه سختى‏ها و مشكلات آسان مى‏گردد. 4ـ با افراد موفق و شاداب، معاشرت بيشترى داشته باشيد. 5ـ به استقبال مشكلات و كارهاى سخت برويد و به خود تلقين كنيد كه مى‏توانيد در شرايط سخت، درست تصميم بگيريد و افتخار موفقيّت بر مشكلات را بدست مى‏آوريد. 6ـ ورزش مستمر و منظم را كه در تقويت اعتماد به نفس و اراده بسيار مؤثر است، فراموش نكنيد. 7ـ در مقابله با مشكلات در صورت نياز، از مشورت با افراد خبره و با تجربه استفاده نمائيد. 8ـ رضايت خداوند را ملاك در انجام هر كارى قرار دهيد و اگر خداى ناكرده در انجام كارى و غلبه بر مشكلى، شكست خورديد، مأيوس نشويد و تسليم خواست خداوند باشيد. 9- زندگي عرصه امتحان الهي است. خصوصا مؤمنين در معرض امتحان الهي هستند بردبار باشيد و با صبر و مقاومت در برابر مشکلات زندگي، بکوشيد تا از اين ميدان پيروزمند بيرون آييد. 10- هر مشکلي راه حل مناسب خود را دارد. اگر مي توانستيد مشکل را توضيح دهيد امکان راهنمايي بيشتري در خصوص آن وجود داشت.