با سلام به تمام بروبچه های اصفهانی تبیان
از شما یه در خواست دارم که خیلی کوچیکس .اونم اینست در مورد شهرمون، اصفهون یه جمله یا یه بیت شعر خب و قشنگ بوگویند.
ممنون
کل آیتم ها 24
داستانمیگویند حدود ٧٠٠ سال پیش، در اصفهان مسجدی میساختند.روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام میدادند.پیرزنی از آنجا رد میشد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت: فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه!کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت : چوب بیاورید ! کارگر بیاورید ! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید. فششششششااااررر...!!!و مدام از پیرزن میپرسید: مادر، درست شد؟!!مدتی طول کشید تا پیرزن گفت : بله ! درست شد !!! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت...کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را پرسیدند ؟!معمار گفت : اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت میکرد و شایعه پا میگرفت، این مناره تا ابد کج میماند و دیگر نمیتوانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم...این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم !
سلام دوست گرامی و عزیزم
اول اینو بگم که لهجه اصفهانی خیلی شیرینه ولی به نظر من زیبا نیست که این لهجه رو روی کاغذ بیاریم. و اگه قراره بنویسیم , بهتره فارسی بنویسیم. نه با لهجه اصفهانی
درکل ممنون از تاپیکی که زدی.یه بیت شعر بنویسم :
برم اونجا بشینم در کنار زاینده رود
بخونم از ته دل ترانه و شعر وسرود
یه ترانه نجف آبادی بود که یه بیتش رو واستون نوشتم.
راستی همشهری عزیزم و اصفهانی های عزیز که وارد این بحث میشین :
یادتون نره جلسه هماهنگی بین اعضای اصفهانی رو. روز شنبه ساعت 15:30 دقیقه در دفتر تبیان اصفهان واقع در خیابان مطهری.ابتدای خیابان اردیبهشت جنوبی برگزار میشه.
حتما بیاین کلی کارای خوشگل داریم که باید حتما بیاین.